آرشیو یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۲۳
صفحه اول
۱
سرمقاله

ایران و همه ایرانیان

سید علی میرفتاح

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. شیطنت های امریکا و خباثت های اسراییل به مرحله ای رسیده که نمی شود با «سخت سخنی» و «سست عهدی» از کنارشان گذشت. ظهور پدیده ترامپ البته معایب بسیار دارد اما شک نکنید که محاسنی هم دارد. بی پروایی او در بیان مقاصدش، همدستی اش با موجودات پلیدی مثل مجاهدین خلق (منافقین) و صراحتش در بیان توقع غیرمنطقی امریکا از دنیا، برای ما فرصت تاریخی بی نظیری فراهم آورده تا اولا نسبت مان را با نظام سلطه بازتعریف کنیم، ثانیا از پیله تعارفات و تشریفات و عادت های ناخوشایندی که از بد روزگار به دور خود تنیده ایم بیرون بیاییم: ثالثا آن وحدت و انسجام ملی را که به دلایل نفسانی/ سیاسی سال های متمادی به بهانه های واهی به تعویقش انداخته ایم تحقق بخشیم. وعسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم. اغلب سردمداران نظام سلطه تمناهای خود را لابه لای حقوق بشر یا ارزش های لیبرال دموکراسی پنهان می کردند و از در ریا و تزویر با جهان سوم روبه رو می شدند. به کمک رسانه های فراگیر تصویری که امریکایی ها از خود ساخته بودند تصویر نجات دهنده ای بود که می خواست صلح و مردمسالاری را بگستراند و محرومان و آزادیخواهان را یاری رساند. این تصویر به قدری نافذ و موثر بود که نه فقط مردم ساده دل فریب خوردند حتی انقلابی های قدیمی و چپ هایی که دشمن قسم خورده امپریالیسم بودند دست و دل شان لرزید و در ایده و عمل به شک افتادند. روزی که امریکایی ها به عراق و افغانستان حمله کردند کمتر سیاستمداری بود که پی به باطن کار آنها ببرد و چنین اقدامی را مغایر صلح و ثبات بداند. موجود جنگ افروزی مثل صدام البته که تهدیدی برای صلح جهانی بود اما سال ها طول کشید تا افکار عمومی بفهمند تهدید اصلی خود امریکاست. هرکه گریزد زخراجات شهر، جورکش غول بیابان شود. درست است که مردم عراق و افغانستان و منطقه از چاله صدام و طالبان بیرون آمدند اما بعد از سال ها چشم باز کردند و...

خود را در چاه ویل امریکا دیدند. مع ذلک امریکایی ها به کمک هالیوود و رسانه های فراگیر بر ذهن و ضمیر مردم اثر گذاشتند و آنها را خواسته و ناخواسته واداشتند تا برای ارتش مجهز امریکا دل بسوزانند و نابودی عراقی ها و افغانستانی ها را که مهر تروریست بر پیشانی شان خورده بود آرزو کنند. حالا اما یک فرصت بی بدیل تاریخی پیش آمده و ترامپ دانسته یا ندانسته همه آن پرده ها را کنار زده و تمنای پلید و غیر مشروع دولتش را آشکار کرده. راست می گویند تحلیلگرانی که مشکل امریکا با «ما» مشکل ایدئولوژیک نیست. امریکایی ها به هر دلیلی می خواهند قدرت و ثروت را از خاور میانه بیرون بکشند و حاکمیت بی چون و چرای خودشان را برای همیشه تثبیت کنند. درخواست هفت تریلیون دلاری ترامپ از شرکای عربش گواه روشنی است که او برای این منطقه خواب دیگری دیده است. فعلا جدی ترین تعارض او با جمهوری اسلامی است اما کافی است بقیه شرکا هم دست به خواب قالی اش نکشند و در پرداخت بدهی مادام العمرشان به نظام سلطه تعلل کنند، مثل روز روشن است که دمار از روزگار آنها درمی آورد و به عاقبت صدام شان دچار می کند. اتفاقا اگر عرب ها آینده نگر بودند و دشمنی با ایران کورشان نکرده بود، باید در سیاست های خرد و کلان خود تجدید نظر می کردند و یک بار برای همیشه رخت بردگی غرب را از تن خود درمی آوردند. این حرف ها را در کانتکس تبلیغات رسمی معنا نکنید. عرض من چیز دیگری است و از آنجایی که می دانم تعارض امریکا با ما متوجه «ایران» است سعی می کنم تا از شعار و تبلیغات فاصله بگیرم و هموطنانم را به این نکته تفطن دهم که مساله امروز غرب با ما ربطی به مواضع ایدئولوژیک ما ندارد. اتفاقا اگر آنها با ایدئولوژی انقلاب اسلامی مشکل دارند به این دلیل است که غرب ستیزی ما مزاحم اعمال قدرت آنها شده و حضور گسترده ایران هزینه حضور آنها را در منطقه بالا برده. آنها عصبانی اند اما عصبانیت شان ربطی به ایدئولوژی ندارد. کافی است با دقت بیشتری اخبار را دنبال کنید تا ببینید چیزی که در پی براندازی اش هستند ایران قدرتمند است نه درافتادن با حوزه علمیه قم یا انتقام جویی از ائمه جمعه وسپاه... اتفاقا این نکته پیچیده ای نیست و خیلی از ناظران سیاسی، حتی آنها که اختلاف بنیادی با جمهوری اسلامی دارند، ملتفتش شده اند. نوشته اردشیر زاهدی را دست کم نگیرید و آن را به حساب پیری و احساساتی شدنش نگذارید. چون او از ماهیت نظام سلطه باخبر است و بر موقعیت استراتژی ایران وقوف دارد، توانسته زودتر از بقیه بفهمد که امریکایی ها چه سودایی در سرمی پرورانند. همان حرف ها را – جدی تر و حساب شده تر- چند روز پیش محمد جواد ظریف نیز با ادبیات خودش بیان کرد. او وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی است اما صریحا بیان کرد که مساله امریکا نه اصولگرایی است و نه اصلاح طلبی. ترامپ نه به دولت تدبیر و امید کار دارد و نه به آلترناتیوهای روحانی. در چشم نودولتان ایالات متحده، آلترناتیو روحانی مجاهدین خلقند که اولا دست شان به خون هزاران ایرانی آلوده است، ثانیا به هیچ عقیده ای جز قدرت و دوام باور ندارند. اینکه گفتم «و هو خیر لکم» منظورم همین است که خداوند حجاب ها را کنار زده تا مردم ایران را با ماهیت ترامپ و تمناهایش آشنا کند. خیر بزرگ تر و بهترش اینکه وقتی بفهمیم مشکل امریکا «ایران» است پس به شکل دیگر و بهتری می توانیم دربرابرش صف بکشیم و متحد باشیم. یعنی از اتفاق، ترامپ با این حرکات و سکناتش مجالی فراهم کرده تا ما به یک انسجام ملی به معنی واقعی کلمه فکر کنیم و انرژی خود را در تخطئه و هدم همدیگر هدر ندهیم. اگر ترامپ تهدیدی است بر ایران پس موقعیت مغتنمی است تا همه ایرانیان به میدان بیایند و جلوی او را بگیرند. این انقلاب و نظام با حضور نود و هشت درصدی مردم به ثمر رسیده مع ذلک در این چهل ساله در بسیاری از برهه ها ما شاهد حضور حداکثری مردم نبوده ایم و بنا به دلایلی اتحاد ملی را به تعویق انداخته ایم. در اکثر بحران ها حضور مردم کارساز بوده اما در خیلی از آنها هم فقط حزب اللهی ها به میدان آمده اند و آستین بالا زده اند و خودی نشان داده اند، بقیه هم در بهترین حالت دور ایستاده اند و تماشا کرده اند. در جنگ تحمیلی اگر چه در ابتدای امر همه نیروها بسیج شدند و به جبهه رفتند و جلوی صدام قد علم کردند اما رفته رفته این مسوولیت سنگین فقط روی دوش حزب اللهی ها و جنوب شهری ها گذاشته شد. نمی گویم که مردم حضور نداشتند اما بنا به هزار دلیل کم کم سلیقه های سیاسی سایه اش را بر جبهه انداخت و خط کشی هایی ضروری یا غیر ضروری مانع از تحقق تام و تمام یکدلی و یکصدایی و یک رایی شد. جالب اینجاست که مجاهدین خلق نفاق شان را جلوتر از بقیه درست در روزهایی عیان کردند که بمب صدام بر سر مردم فرومی ریخت و شهیدشان می کرد. آنها با یک تصمیم خبیثانه به ملاقات افلقی ها رفتند و با آنها بیعت کردند. عین همان بیعت امروز نیز در پاریس تکرار شده و حتی شواهد و قرائنی در دست است که امریکایی ها قوانین تحریم های جدید را به کمک و مشورت آنها علیه ایران وضع کرده اند. اما در عین حال چنین بیعت و نمایشی این امکان را به ما می دهد تا در داخل، پوزیشن جدید بگیریم و حساب شده تر و دقیق تر و بدیع تر جلوی امریکا صف آرایی کنیم. در این صف آرایی جدید نه تنها معنی مبارزه فرق می کند بلکه ستون پنجم و جاسوسی و همدستی با دشمن هم معنی متفاوتی پیدا می کنند. مهم تر از همه اینها حضور مردمی نیز لازم است که بازتعریف شود و مطابق با آن از همه دعوت شود تا بیرون از حصر سیاست، دین خود را به کشورشان ادا کنند. ما چهل سال تجربه داریم و بسیاری از سختی ها و ناگواری ها را پشت سر گذاشته ایم. در این چهل سال خطا هم کم نداشته ایم. بسیاری فرصت ها را سوزانده ایم و بسیاری از سرمایه ها را مادی و معنوی هدر داده ایم. بدترین نقطه ضعف مان در این مدت وضعیت رسانه های مان بوده است. حقیقتا در این زمینه اگر خون گریه کنیم جا دارد. ما با نظام سلطه درافتاده ایم اما در امر رسانه آنقدر بد عمل کرده ایم که خودمان، خودمان را دریبل می زنیم و عامدا عالما جا را برای رقبای خطرناک باز می کنیم. باور کنید بیش از اینکه جنگ اقتصادی و سیاسی و نظامی ما با امریکا شروع شود، جنگ رسانه ای شروع شده، نه تنها به توفیقی نرسیده ایم بلکه عرصه را واگذار کرده ایم و عقب نشسته ایم. همین الآن هم برای احیای رسانه دیر است و کاش بزرگانی که عرض مرا می شنوند هر چه زودتر تا دیر نشده فکری بکنند و تغییری بدهند. بعد از رسانه، رابطه دولت و ملت، بهتر بگویم رابطه مردم و حاکمیت باید اصلاح و ترمیم شود... در این باره به زودی مفصل بحث خواهیم کرد. عجالتا نکته آخر را هم بگویم و رفع زحمت کنم. دولت باید پوزیشن موقعیت ویژه به خود بگیرد. منظور من این نیست که رییس جمهور لباس رزم بپوشد و به شکل متفاوتی در عرصه عمومی ظاهر شود، که اگر بشود هم عیبی ندارد اما منظور من این است که اولا بحران را جدی بگیریم ثانیا برای عبور از بحران اقدامی همه جانبه را آغاز کنیم. در این روزها الحق و الانصاف جای مرحوم هاشمی خالی است. او را خدا ساخته بود تا از بحران عبور کند و نیروهای کشور را نیز در این کار به خدمت بگیرد. روحانی در تجربه عبور از بحران همواره کنار هاشمی بوده اما بنا به هر دلیلی شباهتی به او ندارد. توقع بجایی هم نیست که او شبیه هاشمی باشد. نه. او باید شبیه خودش باشد اما نه شبیه رییس جمهوری که جلوی مجری های تلویزیونی ظاهر می شود و می خندد و تصویر گل و بلبل ارایه می دهد. از اینکه روحانی به دوربین نگاه کند و طوری همه خبرها را رفع و رجوع کند که آب توی دل مردم تکان نخورد، کاری از پیش نخواهیم برد. نمی گویم بیاید توی دل ملت را خالی کند: نه. اما می گویم طوری حرف بزند و دستور بدهد و برنامه ریزی کند که مردم قوت قلب بگیرند و از جان و دل برای کشور مایه بگذارند. حقیقتا مهم ترین اقدام دولت همین است که جبهه مقابله با ترامپ را توسعه دهد و همه را-تاکید می کنم همه را- برای مقابله با بدخواهان این ملک اهورایی به میدان بیاورد که الیس صبح بقریب.