آرشیو پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۳۸
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

سیمین بهبهانی و حوصله تنگ ما

سید عبدالجواد موسوی

سیمین بهبهانی با وجود همه شهرتی که داشت چنان که شاید و باید قدر ندید. منظورم این نیست که مسوولان و مدیران فرهنگی شان و مرتبه او را لحاظ نکردند. خیر.

مسوولان و مدیران فرهنگی شان و منزلت کدام بزرگی را در این سال ها حرمت نهاده اند که سیمین بهبهانی دومی اش باشد. منظورم این است که همین مخاطبان ادبیات جدی که من و شما باشیم با شعر او مواجهه منصفانه ای نداشته ایم. صریح تر بگویم: ارتباط برقرار کردن با شعر سیمین کمی حوصله می خواست و کیست که نداند زمانه ما زمانه حوصله های سر رفته است و دل های تنگ:

دگر این حوصله ها تنگ است وین دل ها تنگ

ذوق دلتنگ چه دریابد از بو از رنگ

در چنین زمانه ای است که شعر هرچقدر از استعاره و ابهام و بلاغت و معنا فاصله بگیرد هواخواه بیشتری پیدا می کند. شعر سیمین حتی قرائتش برای آنهایی که با شعر کلاسیک و نیمایی انس و الفتی جدی نداشتند دشوار بود و درست به همین دلیل به کار نمایش و خودنمایی و اظهار فضل هم نمی خورد. چیزی هم که در این روزگار به این کارها نیاید به هیچ کاری نمی آید.

جالب اینکه از حیث محتوا نیز کمتر شاعری را می توان سراغ گرفت که به اندازه سیمین به مسائل روزگار ما واکنش نشان داده باشد. اگرچه بسیاری او را از سرآمدان شعر عاشقانه ما می دانند اما شعر او حقیقتا خلاصه ای از تاریخ معاصر ما است. با اندکی دقت می توان همه اتفاقات دهه پنجاه به این سو را در شعر او سراغ گرفت.

از مبارزات قبل از انقلاب تا به ثمر نشستن نهضت 57، از آغازین روزهای جنگ تا قطعنامه 598 و حاشیه های پس از جنگ، از انتخابات پر غوغای رییس جمهوری تا مسائل پس از انتخابات، از شعارهای عدالت طلبانه تا اختلافات فاحش طبقاتی همه و همه در شعر او حضوری جدی و پررنگ دارند. دیگر چه می توانم گفت جز اینکه: امیدوارم روزی روزگاری حوصله خواندن اشعار سیمین بهبهانی را پیدا کنیم. ایدون باد!