آرشیو دوشنبه ۸ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۵۱۶۵
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

حکایت مترسک و عابر پیاده

امید مهدی نژاد

شخصی از کنار مترسکی می گذشت. به او گفت: «آه ای مترسک، از ایستادن در این دشت خسته نشده ای؟»

مترسک گفت: «اولا اینجا دشت نیست، مزرعه است. ثانیا من انسان نیستم که از چیزی خسته شوم، من یک شیء هستم. ثالثا حضرتعالی چی زده اید که با مترسک صحبت می کنید؟ به گمانم که مخلوط کرده اید، چون حتما الان دارید تصور می کنید مترسک هم دارد با شما صحبت می کند.»

شخص که از این همه حاضرجوابی به وجد آمده بود، اندکی فکر کرد، اما چون به نتیجه خاصی نرسید، به راه خود ادامه داد.

*طنزنویس