آرشیو سه‌شنبه ۹ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۴۸
صفحه آخر
۱۶
خواب خیابان

تورم و سنت پسندیده قرض الحسنه

سید اکبر میرجعفری

یکی از دوستانم به بنده بدهکار است: از سال شصت و پنج تا به حال مبلغ پنج هزار تومان بدهکار بنده است! آن زمان کارگری می کردم و دستمزدم روزانه یکصد و پنجاه تومان (معادل هزار و پانصد ریال) بود. این دوست فراموش نکرده که به بنده بدهکار است: اتفاقا بارها در این سال ها یادآوری کرده است: «می دونم به تو بدهکارم: خیال نکن یادم رفته!» روشن است که وی سال های اول بدهکاری اش این جمله را خیلی جدی می گفت: اما اکنون شوخی بی مزه ای بیش نیست.

این خاطره را نوشتم که حضور خوانندگان عزیز عرض کنم: در روزگار تورم و گرانی، کم کم سنت قرض دادن و قرض گرفتن فراموش می شود: سنتی که در اغلب اوقات مشکلات قرض گیرنده را حل می کند. تصور کنید شما مبلغی را به کسی قرض داده اید و اصلا بدهکار شما مثل بدهکار بنده نیست: بلکه طبق قرار پول شما را شش ماهه یا یک ساله به شما برمی گرداند. اگر شما سرتان در حساب و کتاب باشد، قطعا با خودتان حساب می کنید که در این مدت چقدر از ارزش آن پول کم شده است. طبیعی است که در چنین شرایطی دست و دل تان برای قرض دادن بلرزد و روی کسی را که از شما طلب قرض می کند، به زمین بزنید! لازم نیست توضیح دهم: پولی که من و تو به یکدیگر قرض می دهیم به معنای گرفتن دست کسی است که با ما در یک صف حرکت می کند. گاهی تو جلوتر از او هستی و گاهی او جلوی تو راه می رود. این پول از جیب کسی بیرون نیامده است که تمام دارایی ما برایش پول «تو جیبی» بچه اش هم محسوب نمی شود. یادآوری می کنم: به جز تورم که آفت سنت قرض الحسنه است، سود بانکی نیز عامل دیگری است که عقل انسان دوراندیش را مجاب می کند که «چرا پولم را قرض بدهم؟ خب در بانک می گذارم و سودش را می گیرم!» و نتیجه نهایی تورم روزانه و ماهیانه این است که هرکس حواسش به خودش باشد و همنوعش را فراموش کند.

تمام اینها را نوشتم که بگویم: ای کسانی که دست تان به دهان تان می رسد! اتفاقا اکنون که شرایط اقتصادی ناپایدار است و هرکسی جیب و کلاه خودش را محکم چسبیده است، زمان دستگیری از گرفتاران مالی است. چه خوش گفت: «دوست آن باشد که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی».