آرشیو چهارشنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۶۸۴۱
کوله پشتی
۱۶
محیط ما

تهران روباه دارد

چشم های براق از پشت شمشادها نگاهت می کند. چشم های خیلی براق. براق تر از چشم های گربه. پس این گربه نیست. سگ هم نمی تواند باشد. سگ ها بزرگترند و چشم هایشان هم براق نیست. گوش هایشان هم این شکلی نیست. پس همان گربه است. قیافه اش به گربه می خورد. گربه ها هم گوش های تیز دارند و همین اندازه هستند. اما نه، این سرش از گربه بزرگتر است و تنش کوچکتر. صورتش شکل مثلث است. یک مثلث برعکس. حالا دیگر تقریبا مطمئن هستم که گربه نیست. پس این حتما یک روباه است. روباه؟! مگر روباه در جنگل زندگی نمی کند؟ اینجا که جنگل نیست، فقط یک پارک است. یک پارک بزرگ که وسط شهر است. تمام روباه هایی که تا حالا درباره شان شنیده ام در جنگل زندگی می کرده اند، پیش بقیه حیوانات. حالا شاید نزدیک شهرهای کوچک هم باشند اما اینجا تهران است. تهران شهر بزرگی است. یعنی تهران روباه دارد؟

بله. تهران هم روباه دارد. تعدادشان زیاد نیست اما هستند. روباه ها قبل از ما اینجا زندگی می کرده اند. ما در محل زندگی آنها شهر ساختیم و آنها کم کم ناپدید شدند، چون نمی توانستند در شهر زندگی کنند. غذا هم نداشتند. شما می دانید غذای روباه چیست؟ روباه ها، خرگوش ها و موش ها را شکار می کنند. خرگوش ها مثل روباه ها نمی توانستند در شهر زندگی کنند. موش ها هم از بین رفتند. پس روباه ها گرسنه ماندند و از شهر بیرون رفتند. پس چرا حالا بعضی هایشان به شهر آمده اند؟ اضافه غذاهای ما آنها را به شهر می کشاند. آنها بوی مواد خوراکی مثل سس ساندویچ را از توی زباله ها حس می کنند و به شهر می آیند. می توانند توی پارک ها، زیر پل ها و در ساختمان های نیمه کاره باشند. سر و کله شان بیشتر شب ها پیدا می شود. با آدم ها کاری ندارند و مثل گربه ها بی آزار هستند. پس وقتی آنها را دیدیم لازم نیست خیلی هم تعجب کنیم. می توانیم بهشان غذا بدهیم. اینجوری با ما دوست می شوند. شاید هم روزی همه شان برگردند و در کنار ما زندگی کنند.