آرشیو پنجشنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۶۲
صفحه اول
۱
ادبیات

ما بیرون زمان ایستاده ایم

سید عبدالجواد موسوی

ادبیات شکست! این عنوان محصول تاریخ جدید ما است. گمان نکنم کسی این عنوان را به شاعران یا نویسندگان قدیم ما نسبت داده باشد. حتی در روزگاران حمله مغول چیزی به نام ادبیات شکست وضع نشد. کسی هم از زمین و زمان ناامید نشد. در بدترین حالت شاعران و نویسندگان به قهر رب چشم امید داشتند تا داد از بیدادگری چرخ فلک بستاند. اما در روزگار جدید سخنوری نداشتیم که از سخنش بوی ناامیدی بلند نباشد. منتقدان گفتند مسبب این همه تلخ کامی کودتای بیست و هشتم مرداد است. گفتند پس از آن جهان به رنگ دیگری درآمد و دیگر آب خوش از گلوی کسی پایین نرفت. حق با منتقدان باشد یا نباشد از همان روزها بود که شاعران و نویسندگان ما از زمین و آسمان ناامید شدند و تلخ و بی پروا سرودند: زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ/ زین چه حاصل جز فریب و جز فریب؟ آیا جهان به پایان رسیده بود که شاعران ما می گفتند: روز یا شب نه ای دوست غروبی ابدی است؟ حقیقتا نمی دانم یک اتفاق سیاسی هرچند تلخ و جانکاه آیا می تواند شاعران و نویسندگان یک سرزمین را به چنین درجه ای از ناامیدی برساند یا نه، اما می دانم در آن روزگاران یک انرژی ای نهفته بود که هر آدمی را که با ذوق و هنر نسبتی داشت به زنجموره و اعتراف به شکست وا می داشت. حتی گردنکش ترین آنها که خود را غولی زیبا می دانست سرود: در نیست/ راه نیست/ شب نیست/ ماه نیست/ نه روز و نه آفتاب/ ما بیرون زمان ایستاده ایم/ با دشنه ای تلخ در گرده های مان. بعدها مسعود کیمیایی گفت: ما از شکست زیبایی ساختیم. شکست دیگر صرفا یک وضعیت اجتماعی نبود. اتمسفری بود که ما در آن نفس می کشیدیم. مضمونی بود که می شد عمری درباره آن سرود و شنید و گفت: کز هر زبان که می شنوم نامکرر است.