آرشیو سه‌شنبه ۳۰ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۶۶
جلد دوم
۷
سرمقاله

حج و هجوم معانی

دکتر حسن محدثی

حج تا آنجایی که من می دانم و شناخته ام، یکی از معنوی ترین مناسک دینی دنیا است و در حج تمتع تجربه کرده ام که آنچه ذاتی حج است، هجوم معانی گوناگون است. حاجی در لحظه لحظه حج تحت هجوم معنوی قرار دارد. من نیز پیشاپیش گمان می کردم که حج چنین باشد و به همین خاطر مشتاق این تجربه بودم. اگر حاجی اندکی تربیت اسلامی داشته باشد و از اسلام چیزی بفهمد، هر قسمت حج و هر مفهوم و عملی از حج، نمادین است و به حاجی پیام می دهد و درگیرش می کند. برآنم که انسان مسلمان در حج اسلام را بهتر می فهمد، زیرا طی قرون متمادی چنان به اسلام افزوده اند و چنان بدان «برگ وساز» بسته اند و چنان مسلمان بودن را دشوار کرده اند و از ابعاد انسانی اش دور ساخته اند که درون مایه های اسلام در زیر آنها گم شده است.

به بیانی که منسوب به نظامی است:

دین تو را در پی آرایشند

در پی آرایش و ویرایشند

بس که ببستند بر او برگ و ساز

گر تو ببینی نشناسیش باز

در حج انبوهی از معانی بر حاجی هجوم می آورند و گریبان او را سخت می گیرند. نخستین موردش پرهیز از خشونت با انسان ها و طبیعت و حیوانات است. حاجی، مهربانی و عدم خشونت را بارها و بارها تمرین می کند. درس دیگر حج، صبوری در دشواری و سختی و استقامت است. این مهم ترین معنایی است که در سعی صفا و مروه به تو منتقل می شود. همه اینها قرار است از تو انسانی حلیم بسازد و انسان حلیم، انسان مطلوب اسلام است و چقدر دشوار است حلیم بودن و چقدر بزرگ است انسان حلیم: حلم در برابر جهل. در حج تمتع باید صبورانه استقامت کنی و پایدار باشی و مجاهدت نمایی. در حج تمتع درمی یابی که امتیازات اجتماعی و مالی که به خود بسته ای عاریتی اند.

با خود زمزمه می کنی:

کاری ز درون جان تو می باید

کز عاریه ها تو را دری نگشاید

یک چشمه آب از درون خانه

به زان جویی که آن ز بیرون آید

درس بزرگ دیگر حج به درآمدن از خویشتن و توجه به دیگری و گشودگی به دیگر انسان هاست. در حج می آموزی که جهان از طایفه و قبیله و قوم و نژاد و جامعه تو بس فراخ تر است و تو ذره ای کوچک در این دریای عظیم انسانی هستی. حج فرصت ارتباط تو و فرصت گشودن چشم و دل تو روی دیگران و به سوی دیگران است: مجالی برای بزرگ تر شدن و وسیع تر شدن. حج به حاجی می آموزد که نگاه خاص گرایانه را رها کند: همچنان که خدای تو الله به همه یکسان می نگرد. به قول انجیل، خدا همچون آفتابی است که بر همه می تابد و همچون بارانی است که بر همه می بارد. حج همچنین می آموزد جنسیت نباید تو را از هم نوع دیگرگونه ات جدا کند: زن را از مرد و مرد را از زن. حج می گوید عینک جنسیتی را که جامعه بر چشمت زده است بردار. نگاهت معیوب است. بعد از طواف باید به جایی پشت مقام ابراهیم بروی و در اولین جای خالی نماز کنی. من چنین کردم. در اولین جای خالی ایستادم و نماز گزاردم. وقتی نمازم تمام شد، دیدم که در جلو، چپ، راست و پشت من زنانی به نماز ایستاده اند. حج تمتع، عینک جنسیتی را که جامعه طی ده ها سال- از کودکی تا بزرگسالی- بر چشمم زده بود و خواهی نخواهی، بخشی از نگاهم شده بود، درآورد و نگاه معیوبم را اصلاح کرد. در نزد خدا زن و مرد تفاوتی ندارند. عند اکرمکم عندالله اتقیکم. نه اینکه این را نمی دانستم. در حج دگرباره آموختم و این تذکری بنیادی بود. اما در همین حال دیدم که چطور پیرمرد مسلمان می کوشد زانوی مرد و زنی را که معلوم نبود چه نسبتی با هم دارند جدا کند تا خدایی ناکرده زانوها به هم نسایند!

علاوه بر همه این معانی، در حج تمتع دو معنا و مفهوم دایم به تو هجوم می آورند و از ابتدا تا انتها گریبانت را رها نمی کنند. یکی آن که تو در این دریای انسان های جورواجور و متنوع، فی نفسه تفاوتی با آن دیگری نداری. همه سفید پوشیده اند و همه راهی یک مسیرند و هم عامل یک عملند و همه درگیر یک رسمند. پس تو یکی هستی در میان این همه. از درک و دریافت این، تا درک و دریافت اینکه تو کسی نیستی، فاصله ای نیست. دیگر، آنکه رستاخیز هر لحظه در چشم تو نمایان است. هر لحظه می بینی انبوهی انسان از خود به در آمده و به این سو و آن سو روانند. پنداری همین الان در صوراسرافیل دمیده شده است و تو از خاک برخاسته ای و وقت موعود سر رسیده است و نوبت امتحان نهایی است. لحظه لحظه حج تداعی کننده رستاخیز است: آن طور که قرآن توصیفش کرده است. در تجربه من حج اینچنین هجوم آور معانی بوده است و گمان می کنم در توانم نیست که هجوم این انواع معانی را به نیکی و شایستگی توصیف کنم. حج کتابی است که این همه معنا را با تو درمیان می گذارد: اگر که اندکی، فقط اندکی، رمزآشنا باشی. به درستی که حج تداعی کننده اشکالی از هجوم است و حاجی علاوه بر هجوم جمعیت، درگیر هجوم معانی هم هست.

* جامعه شناس دین