آرشیو دوشنبه ۲۹ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۳۲۲۵
ادبیات
۸
عطف

عبید در بزنگاهی تاریخی

جواد مجابی نویسنده ای است چندوجهی که این ویژگی اش در تمام آن چه می نویسد به نحوی بروز می یابد. در شعرهایش ردی از قصه گویی هست، در قصه هایش ردی از شعر و در هر دوی این ها ردی از اشراف او به نقاشی و جهان رنگ ها. به همه این ها باید عنصر طنز را هم افزود که به خصوص از دوره ای به بعد نه فقط به عنوان یک چاشنی و عنصری حاشیه ای در کنار دیگر عناصر که به عنوان اصلی ترین عنصر برسازنده بسیاری از آثار او، به ویژه آثار داستانی، در نوشته های او حضور دارد به نحوی که گاه شاکله اثر را همین طنز و نگاه طنزاندیش نویسنده برمی سازد. از جمله این دسته آثار مجابی رمان «عبید بازمی گردد» است که اخیرا در نشر نگاه تجدیدچاپ شده است. رمانی که محصول تلاقی ناهمزمانی های تاریخی است که از دل شان طنزی انتقادی بیرون آمده. قهرمان این رمان، عبید زاکانی، طنزنویس بزرگ قرن هشتم، است که از قرن هشتم به یکی از بزنگاه های تاریخ معاصر ایران یعنی شهریور بیست پرتاب شده است؛ مجابی در «عبید بازمی گردد» به تناسب آن چه در رمان اتفاق می افتد فرم های مختلف و متنوع نوشتاری را به کار بسته است. گاه در لابه لای فصل ها عین طنزهای عبید را آورده است. در جایی از رمان از عبارت های کوتاه طنزآمیز استفاده کرده که شیوه ای است که هم خود عبید در برخی آثارش به کار برده و هم مجابی در نخستین اثر طنزآمیزش یعنی «یادداشت های آدم پرمدعا» از آن الهام گرفته بود. از خلال این شکل های نوشتاری و سفر طنزپرداز قرن هشتمی در طول زمان وارد تاریک جاهای تاریخ می شویم و تاریخ را این بار نه طبق روایات رسمی از آن که از منظری دیگر می خوانیم؛ از منظر آن ها که امور عادی شده را از نگاهی خلاف آمد عادت می نگرند و همچنین از منظر مردم که در تاریخ های رسمی معمولا نامی از آن ها نیست و اگر هم حضور دارند حضورشان حضوری حاشیه ای است. از طرفی در «عبید بازمی گردد» با ساختی کارناوالی مواجهیم که آن ساختار سلسله مراتبی جاافتاده را وارونه می کند و از شکل می اندازد و این به یاری طنز و بازیگوشی و همان ساخت کارناوالی نظم ناپذیر است که میسر می شود. ساختی که در آن انواع تبدیل ها و استحاله ها میسر است و تخیل، مهارناپذیر و همین تخیل است که ناگفته های روایت های رسمی را آشکار می کند؛ ناگفته هایی که روایت های رسمی از تاریخ را نقض می کنند و تاریخی زیرزمینی خلق می کنند تشکیل شده از همه آن چه در تاریخ رسمی نادیده انگاشته شده و به حاشیه رفته است. در «عبید بازمی گردد» با ساختی گسیخته و چندشکلی در برابر انسجام مرکزمحور مواجهیم و این ها همه در «عبید بازمی گردد» نه تفنن و بازی فرمی و تکنیکی که برآمده از یک طرز نگاه به تاریخ و جامعه و فرهنگ است. در آثار مجابی همواره پس زمینه ای تاریخی و اجتماعی حضور دارد و «عبید بازمی گردد» هم از این قاعده مستثنی نیست. او تضادها و تنش های موجود در جامعه و تاریخ را از طریق ایجاد مواجهه ای نامتعارف یعنی مواجهه نویسنده ای از قرن هشتم با جهان معاصر تشدید می کند. چاپ جدید «عبید بازمی گردد» با یادداشتی از جواد مجابی درباره عبید زاکانی همراه است. این یادداشت چنان که مجابی خود در آغاز آن توضیح داده برگرفته از کتاب پژوهشی او با عنوان «تاریخ طنز ادبی ایران» است. آن چه در ادامه می خوانید سطرهایی است از رمان «عبید بازمی گردد»، آن جا که عبید در بحبوحه اشغال ایران توسط متفقین امیرمبارزالدین را به خواب می بیند: «باز امیرمبارزالدین را به خواب می دیدم، لباس غضب پوشیده بود، هم حجم تالارش بود که فکر می کردم هم حجم کشوری است. اما در عین حال در تالارش می رفت و می آمد از روشنا به تاریکی و باز به روشنایی مشعلها. چند تنی از یاران مجمع را هم بین درباریان می دیدم که سعی داشتند خود را از نگاه من بپوشانند. نقشباز در کنار امیرمبارزالدین می رفت و می آمد، چیزهایی در گوش او می گفت و مرا نشان می داد، امیرمبارز مرا که از او دور بودم نمی دید و برای یافتن به هر سو چشم می دراند. و من شده بودم رند شیراز. مبارزالدین به تاریکی رفت وقتی برگشت نقشباز با او نبود، خودش دوتا شده بود، به تاریکی رفتند و چهارتا بازگشتند و او میان آنها با لباس غضب مشخص بود. ناگهان گویی مرا یافت. داد زد: جاسوس!

غرق عرق از خواب پریدم. صدا می آمد جاسوس! بیا بیرون!

پس خواب نبود. یکتا پیرهن از اتاق بیرون آمدم، روی بالکن ایستادم، در خیابان جماعتی چوب و چماق را بالای سر خود حرکت می دادند، با دیدن من ساکت شدند. بعد کسی داد زد: جاسوس بیا پایین!

می خواستم چیزی بگویم اما بغض راه گلویم را بسته بود. لباس پوشیدم از پله ها پایین رفتم و در آستانه در مهمانخانه بزرگ روبروی آنها ایستادم...».