قورباغه سخنگو و شخصی که این کاره بود
شخصی از کنار برکه ای می گذشت. قورباغه ای دید که به جای آن که همچون سایر قورباغه ها قورقور کند، با نظم و ترتیب یک جا نشسته و به او خیره شده بود. مشغول نگاه کردن به او بود که قورباغه او را صدا کرد و گفت: ای شخص، اگر مرا نوازش کنی، به دختری زیبا بدل خواهم شد. شخص که از حرف زدن قورباغه در شگفت آمده بود، فورا قورباغه را برداشت و در جیبش گذاشت.قورباغه از داخل جیب گفت: ای شخص، اگر مرا نوازش کنی به دختری زیبا بدل خواهم شد و با تو ازدواج خواهم کرد. شخص لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.قورباغه گفت: ای شخص، عرض کردم اگر مرا نوازش کنی به دختری زیبا بدل خواهم شد و با تو ازدواج خواهم کرد. تک دختر هم خواهم بود و پدرم هم صاحب چند شرکت صوری واردات خودرو خواهد بود و پیر خواهد بود و بعد از فوتش همه اموالش به ما خواهد رسید.
شخص باز هم چیزی نگفت و به راه خود ادامه داد.
قورباغه گفت: هوی، کری؟
شخص گفت: ای قورباغه، دختر زیبا همه جا یافت می شود، اما قورباغه سخنگو دیگر پیدا نمی شود.
قورباغه پرسید: ای شخص، معلوم است خیلی زرنگی. کیستی و شغل تو چیست؟
شخص گفت: فلانی هستم، تهیه کننده و مجری برنامه تلویزیونی «شگفتی های خلقت» شبکه چهار.
قورباغه گفت: زکی. اینم شانس ما و فحش های بدی به بخت و اقبال خود داد و هر دو خاموش شدند