ننگ بر دنیای بعد از حسین (ع)
دهمین شام از محرم، پرده بر زمین و آسمان کشیده بود، که حسین-سلام خدا بر او-یاران را گرد آورد و بعد از حمد خدای، چنین فرمود:
من یارانی بهتر و خاندانی برتر از شما نمی شناسم که خدای تان جزای خیر دهاد. این شب پرده بر ما و شما افکنده است. شب را مرکبی پندارید و هریک دست کسی گیرید و در این ظلمات از سرزمین بلا پراکنده شوید و مرا با این قوم تنها گذارید، که اینان جز مرا نمی خواهند.
عباس بن علی-سلام خدا بر او و پدرش - گفت:
چنین کنیم که بعد از تو زنده بمانیم؟ خدا چنین روز بر ما نیاورد.
بعد از او، فرزندان و برادران حسین(ع) و فرزندان عبدا... جعفر نیز چنین گفتند. حسین(ع)، نظر به فرزندان مسلم کرد و گفت:
مصیبت مسلم شما را بس است. شما را اذن دادم که هرکجا خواهید بروید.
بانگ از جمله یاران برآمد:
ای فرزند پیامبر، مردم به ما چه خواهند گفت و ما بدانها چه گوییم؟ بگوییم پیر و سرورمان، سالار و امام مان را واگذاشتیم و در راهش از رمی تیری و طعن نیزه ای و ضرب شمشیری دریغ کردیم؟ به خدا که تنهایت نمی گذاریم و جان در مراقبتت می نهیم، تا آن که کشته شویم و بر ما رود هرآنچه بر تو می رود؛ که بعد از تو در حیات لطفی نیست.