آرشیو سه‌شنبه ۳ مهر ۱۳۹۷، شماره ۲۲۰۰۹
معارف
۶
حکایت خوبان

میزان کمک براساس دانش

روزی یک اعرابی نزد امام حسین آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا(ص) من پرداخت دیه ای کامل را ضمانت کرده ام اما از ادای آن ناتوانم. با خود گفتم که از بزرگوارترین مردم، آن را تقاضا می کنم و از خاندان رسول الله(ص) کسی را بزرگوارتر و بخشنده تر نیافتم. پس امام حسین(ع) به وی فرمود: «ای برادر عرب از تو سه پرسش می کنم اگر یکی از آن ها را پاسخ گفتی ثلث آن دیه را به تو می دهم و اگر دو پرسش را جواب دادی دو ثلث آن را به تو می پردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ گفتی تمام مالی را که می خواهی به تو می دهم.» اعرابی عرض کرد: آیا کسی مانند تو که اهل علم و شرف است از چون منی می خواهد بپرسد؟ حضرت فرمود: «آری، از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود معروف به اندازه معرفت است.» اعرابی عرض کرد: آنچه می خواهی بپرس اگر پاسخ دادم (که هیچ) وگرنه جواب آن ها را از تو فرا خواهم گرفت و لا قوه الا بالله. امام (ع) پرسید: برترین اعمال چیست؟ اعرابی گفت: ایمان به خدا. حضرت سوال کرد: راه رهایی از نیستی و نابودی چیست؟ اعرابی گفت: اعتماد به خداوند. امام حسین(ع) پرسید: زینت دهنده انسان چیست؟ اعرابی گفت: علم همراه با حلم. امام پرسید: اگر این نشد؟ اعرابی گفت: مال همراه با مروت. حضرت پرسید: اگر این نشد؟ اعرابی گفت: فقر همراه با صبر. حضرت پرسید: اگر این نشد؟ اعرابی گفت: در این صورت صاعقه ای از آسمان بر او فرود آید و بسوزاندش که او سزاوار آن است. آنگاه امام حسین(ع) خندید و کیسه ای که در آن هزار دینار بود، به او داد و انگشتری خود را که نگین آن به دویست درهم می ارزید، بدو بخشید و فرمود: «ای اعرابی این طلا را به طلبکارانت بده و انگشتری را به مصرف خود برسان.»

اعرابی تمام آن ها را گرفت و گفت: خدا داناتر است که رسالتش را در کجا نهد.(1)

___________________

1. بحارالانوار، ج 44، ص 196