آرشیو یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۷، شماره ۶۸۹۹
کتاب
۱۵

تازه های نشر

آیناز محمدی
میرزا رضا کرمانی

«میرزا رضا کرمانی» عنوان کتابی است به روایت پرویز خطیبی که به اهتمام فیروزه خطیبی (دختر پرویز خطیبی) از سوی انتشارات معین منتشر شد.

این کتاب در دو بخش تالیف و تدوین شده است. این اثر با مقدمه فیروزه خطیبی شروع می شود که ماجرای چگونگی تالیف و انتشار آن را توضیح می دهد. مازیار بهروز مورخ و استاد تاریخ دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در مطلبی موجز میرزا رضا کرمانی از رعیت ساده تا جرقه زن انقلاب مشروطه را روایت می کند. پرویز خطیبی پس از آن در 10 فصل از میرزا رضا کرمانی می گوید که بسیار خواندنی است. بخش دوم کتاب میرزا رضا به روایت دیگران، شرح احوالات میرزا رضا به روایت تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه را می خوانیم. ماجرای قتل شاه به روایت احیاءالملک شیخ پزشک مخصوص میرزا علی اصغرخان امین السلطان، صدراعظم شاه است که در آن روز در صحن حضور داشت و شاهد وقایع پیش و پس از تیراندازی به شاه بود و در خاطرات خود جزئیات این روز تاریخی را به صورت مشروح تصویر می کند. پایان بخش کتاب، احوالات میرزا به روایت خود اوست که برگرفته از صورت تقریرات است.

پرویز خطیبی در بخشی از یادداشت های خود می نویسد: «کودک بودم و در همان عالم کودکی شنیده بودم که پدر بزرگ من شاه رو کشته است. واقعیت هولناکی بود. می ترسیدم. عکس کوچکی از میرزا رضا پیدا کرده بودم. همان که میرزا در غل و زنجیر و یک دوستاقبان مسلح بالای سرش ایستاده است. شاید آن چهره برای تو یک چهره عادی از یک نفر در گوشه ای از تاریخ مملکت باشد، اما برای من عادی نبود. او پدر بزرگ من بود.»

جالب است بدانید تصویر روی جلد کتاب که میرزا را در غل و زنجیر همراه با دوستاقبانی بالای سرش نشان می دهد. این دوستاقبان پدر رضا شاه یعنی پدر بزرگ محمدرضا شاه است. فرح پهلوی در کتاب خاطرات خود می نویسد: «میرزا رضا در حالی که زنجیر شده است، سر زنجیر را یک امنیه سیه چرده به دست دارد. این امنیه پدر رضا شاه است. در تمام دوران سلطنت هیچ تاریخ نگار و نویسنده ای حق نداشت به این مطلب اشاره کند.»

فیروزه خطیبی، دختر پرویز خطیبی در نخستین صفحات کتاب روایت خود را چنین به دست می دهد: «سه ماه پس از درگذشت پدرم پرویز خطیبی در تابستان 1993 میلادی در شهر لوس آنجلس، در میان انبوه کاغذها و نوشته ها و یادداشت های او به جزوه کوچکی برخوردم که به نظر می رسید در ماه های آخر حیات او نوشته شده باشد. عنوان این جزوه ماشین شده «میرزا رضای کرمانی، مردی از تبار منصور حلاج» بود، عنوانی که من بعدها تصمیم به تغییرآن گرفتم. عنوان کتاب می توانست منجر به برخی پیشداوری ها شده و ما را از مقصود اصلی نویسنده که چیزی جز روایت ساده ای از شنیده های او درباره پدر بزرگ خود از زبان مادربزرگش (همسر میرزا رضا کرمانی) نیست، دور سازد.»

فیروزه در بخش دیگری از یادداشت خود می نویسد: «مادربزرگ ما شادروان معصومه خانم اویس قرن (درگذشته 1327 هجری شمسی) تنها دختر میرزارضا کرمانی هنگام ترور ناصرالدین شاه نوزاد شیرخواره ای بود و تنها پسر بازمانده از میرزارضا کرمانی «تقی» در سن هفت و به روایتی 9 سالگی در دادگاه محاکمه پدرش مورد بازخواست قرار می گیرد. زمانی که برای نخستین بار تصمیم به انتشار این کتاب گرفتم از شش خواهر پدرم 3 نفر در قید حیات بودند، طی تماس هایی از هر کدام تقاضا کردم تا شنیده های خود درباره میرزارضا را در اختیارم بگذارند. در پاسخ مشخص شد که هیچ گونه اطلاعات تازه ای به همراه ندارند. به جز آنکه پرداختن به این موضوع یادآور بخشی دردناک از دوران کودکی آنها بوده که به خاطر بدرفتاری دیگران در مدرسه و ابراز تنفر بزرگسالان در اماکن عمومی مثل حمام و نانوایی نسبت به خود، همواره کوشیده بودند تا این وابستگی را پنهان و حتی انکار کنند.»با این همه شاید روایت ساده و بی طرفانه وصادقانه پرویز خطیبی از میرزارضا کرمانی بهترین وسیله برای به دست دادن چهره ای واقعی و ملموس از این شخصیت تاریخی باشد.

وجدان زنو

«وجدان زنو» رمانی از ایتالو اسووو نویسنده برجسته ایتالیایی با برگردان مرتضی کلانتریان پس از 34 سال از سوی نشربان تجدید چاپ شد. چاپ نخست این رمان در سال 1363 از سوی نشر آگاه منتشر شده بود، نویسنده این رمان ایتالو اسووو (Italo Svevo) سال 1861 در تریست ایتالیا متولد شد و در سپتامبر 1928 در تصادف اتومبیل از دنیا رفت. سهامدار یکی از بزرگ ترین شرکت های صنعتی ایتالیا بودن سبب می شود که وی تمام وقتش را صرف اداره امور شرکت کند. فراغت از کار تجاری گاه گاهی به او امکان را می دهد تا به نویسندگی بپردازد. ظرف سی سال کار نویسندگی سه رمان منتشر می کند و بعد از سکوت بسیار طولانی (25 سال) که بی شک ناشی از عدم موفقیت دو رمان نخست او بود، رمان وجدان زنو را در سال 1923 منتشر می کند که این بار با اقبال عمومی روبه رو می شود و کتاب شهرت جهانی پیدا می کند و نویسندگانی چون جیمز جویس، والری، لاربو، بنژامین، کرمیو و دیگران به تفصیل از آن می گویند و از رمان تجلیل می کنند. درباره اینکه اسووو تحت تاثیر فلسفه شوپنهاور است یا از فروید متاثر است مقالات متعددی نوشته اند. در واقع درباره آنچه به تاثیرپذیری از فلسفه شوپنهاور مربوط می شود تردیدی وجود ندارد. شوپنهاور می گوید اگر به کل هستی بشری بنگریم جز تراژدی چیزی در آن نخواهیم یافت. در حالی که اگر به جزئیات آن توجه کنیم طنز و کمدی را جلوه گر می یابیم.

در وجدان زنو نیز همین دوجنبه زندگی انسانی به نحوی استادانه ترسیم شده است. زنو شخصیت اصلی رمان همانند شوپنهاور عقیده دارد که درد و رنج بخش اساسی زندگی بشری را تشکیل می دهد و راه یافتن به سوی خوشبختی محال است و در این زمینه تا آنجا پیش می رود که ادعا می کند درد و رنج از همان بدو تولد همزاد نوزاد است.

شوپنهاور معتقد است که زندگی بین درد و ملال در نوسان است و زنو نیز همین امر را تجربه می کند. اندیشه مرگ دست از گریبان تو بر نمی دارد و او بر این عقیده است که زندگی مبارزه بیهوده ای است که در آن سرانجام برد ما مرگ خواهد بود. مفهوم اندیشه شوپنهاور نیز همان است. زندگی جدال دائمی برای بقاست. در حالی که انسان می داند که در پایان این مرگ است که به پیروزی خواهد رسید. مطلب اساسی در رمان وجدان زنو این است که انسان یارای تغییر سرنوشت خود را ندارد. شوپنهاور نیز به همین منوال اعلام می کند هر کس بر این باور است که می تواند طبق اراده و تصمیم خود شخص دیگری بشود، اما تجربه زندگی به او خواهد آموخت که سرنوشت او تابع مقتضیات و ضرورت هاست و او دقیقا همان نقشی را ایفا خواهد کرد که از آن تنفر دارد. اگرچه نویسندگان و منتقدان ایتالو اسووو درباره تاثیر فلسفه شوپنهاور بر آثار او اتفاق نظر دارند در نقشی که آرا و عقاید فروید در تکوین آثار او دارد نظر واحدی ندارند. این اختلاف بیشتر از آنجا ناشی می شود که در هر سه اثر وی با اینکه برخورد با روانکاوی فروید انکارناپذیر است اما به وضوح معلوم نیست که اسوو فروید را می ستاید یا نفی می کند.

آیا این جمله تمسخرآمیزش در مورد فروید می تواند مشکل را حل کند؟ «فروید مرد بزرگی است منتهی برای قصه پردازان و نه بیماران.» وقتی از ادبیات جدید اروپا صحبت می کنیم بلافاصله به یاد جویس، پی یر آندللو، کافکا، پروست، لارنس، ژید، توماس مان می افتیم، نباید فراموش کنیم که اتیالو اسووو نیز چه از جهت اصالت سبک و چه از جهت غنای ادبی از زمره این پیشگامان ادبیات نوین اروپایی است و این سخن آندره تریو را درباره وجدان زنو از یاد نبریم: «یک شاهکار عظیم و باورنکردنی، در طول یک قرن احتمال دارد فقط پنج یا شش اثر به این غنا و عظمت مانند وجدان زنو خلق شود.»