آرشیو چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۷، شماره ۶۹۰۲
بچه های کوچه پشتی
۱۶

وقتی بچه تازه ای در خانه به دنیا می آید

نیما هوای مادرش را دارد

یگانه خدامی

امسال ماه مهر برای نیما که کلاس سوم دبستان است با سال های قبل فرق داشت. مادر نیما همان روزهای اول مهر یک دختر به دنیا آورد و نیما حالا یک خواهر کوچک دارد. چند روز اول همه خانه مادربزرگ بودند و نیما از همان جا به مدرسه می رفت. مادربزرگ از مادر و نوزاد مراقبت می کرد تا مادر نیما حالش بهتر شود. الان سه روز است آنها به خانه شان برگشته اند. مادر نیما باید کارهای قبلی را انجام دهد یعنی غذا بپزد، خانه را تمیز کند و به نیما در درس هایش کمک کند و هم باید به نوزاد برسد که خیلی هم کار دارد. خواهر کوچک که اسمش نیلاست خیلی وقت ها گریه می کند و باید شیر بخورد یا پوشکش عوض شود و بعد هم مادر یا پدر او را راه ببرند یا بغل کنند تا بخوابد. تازه خیلی وقت ها نصف شب نیما صدای نیلا را می شنود که گریه می کند و مادرش مجبور می شود بیدار شود.

نیما وقتی دید مادرش خیلی کار دارد و نمی تواند بخوابد و حسابی خسته می شود تصمیم گرفت کمکش کند. حالا او تختش را خودش مرتب می کند، وقتی از مدرسه برمی گردد لباس هایش را مرتب آویزان می کند و وقتی ناهار یا شام می خورند کمک می کند تا ظرف ها را جمع کنند. قبلا مادر نیما باید مراقب بود تا او مشق هایش را بنویسد و درس هایش را بخواند اما نیما حالا سعی می کند خودش این کارها را انجام دهد تا مادر خیالش راحت باشد.

مادر دیروز از نیما برای این کارها و کمک هایش تشکر کرد و گفت پسر خوبی است که هوای مادرش را دارد. نیما خیلی خوشحال شد و تصمیم گرفت باز هم کارهایی را که می تواند، انجام دهد تا مادرش بتواند با خیال راحت تر به نیلا برسد و کمتر خسته شود.