آرشیو سه‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷، شماره ۵۲۳۳
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

حکایت دربان درباری که گور به گور شد

امید مهدی نژاد (طنزنویس)

در مملکتی از ممالک همسایگان جنوبی، پزشکان پادشاهی را جواب کردند. پادشاه تصمیم گرفت حالا که این طور است پیش از مرگ جانشین خود را تعیین کند. از این رو درباریان و اطرافیان و عموزادگان و کاسه لیسان را گفت: جانشین من کسی است که به جای من یک شب در قبر بخوابد. در نتیجه همه فرار کردند. دربان دربار از زیر دست و پا بیرون آمد و خواست فرار کند. گمان کردند داوطلب خوابیدن در قبر است. سایر درباریان او را گرفتند و در داخل قبر تپاندند و خودشان به دربار بازگشتند و مشغول شام شدند.

شب هنگام دربان در داخل قبر از ترس به خواب رفت و از ترس در خواب دید که فرشتگان سراغ او آمدند و او را به خاطر آن کتک هایی که به خر خود زده بود مواخذه نموده و توسط شلاق آتشین مجازات کردند.

صبح هنگام که درباریان آمدند تا دربان را از قبر بیرون بیاورند، همین که سنگ را از روی قبر برداشتند، دربان برخاست و پا به فرار گذشت. او را گرفتند و گفتند: ای پادشاه جدید، چرا فرار !؟

دربان گفت: اوضاع بدی بود. بخاطر سوءرفتار با یک خر آن طور، حال اگر فرمانروای شما خرها بشوم ببینید چطور.

درباریان دربان را گرفتند و به جرم نشر اکاذیب و توهین به عمال رژیم شاهنشاهی با اره به پانزده قسمت نامساوی تقسیم کردند و قطعات نامساوی بدنش را در چمدان گرانقیمت استامبولی چیدند و در نقطه ای نامعلوم گور به گورش کردند سپس فرزند برادر سوم پادشاه را به تخت نشاندند و نهایتا جملگی خاموش شدند!