آرشیو شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۲۱۲
صفحه آخر
۱۶
خارج از قاعده

توانمندسازی از شعار تا اثر

دکتر شوان صدرقاضی

توانمندسازی از آن اصطلاحات خوشنامی است که نقل زبان نهادهای دولتی و غیردولتی، فعالان و مسوولان جهادگرتوسعه و دانشجویان و پژوهشگران حوزه های اقتصادی- اجتماعی شده است. چه کسی بدش می آید که ساز و کاری فراهم شود که خلق خدا، به خصوص آنها که دست شان کمتر به جایی بند است، وضعیت معیشتی و رفاهی بهتری پیدا کنند؟ تازه وقتی که دسترسی به فرصت های رشد برای اقشار زیردستی فراهم شود، جامعه و حاکمیت سود می برند. وقتی در خانوارها وضعیت سلامت بهتر شود این یعنی نیروی کار بیشتر برای کشور. وقتی وضعیت آموزشی بهبود یابد این یعنی افزایش نیروی کار ماهر. وقتی دسترسی به فرصت های شغلی و کارآفرینی افزایش یابد این یعنی استفاده مولد از منابع انسانی . همه اینها که در نهایت به توانمند شدن کشور کمک می کند. به نظر بدیهی می آید که توجه افراد و نهادهایی که در حوزه های ذکرشده بالا باید معطوف به بهبود کیفی شاخص های توانمندسازی باشد. ولی با نگاهی گذرا به «خروجی»های انواع و اقسام برنامه ها و افق های چندساله و سندهای چشم انداز، به نظر می رسد که با وجود صرف منابع مالی و معنوی و انسانی قابل توجه به نام توانمند سازی و توسعه محلی، آن طور که باید تاثیر مثبت نداشته ایم. نشست ها، همایش ها، طرح ها و پروژه های بزرگ و کوچک انجام شده - یا «در دست اقدام و بررسی» است - ولی نتایج آن در توانمند سازی بهبود معیشت «متعاقبا اعلام خواهد شد» و «تا اطلاع ثانوی» اثربخشی مورد نظر در دسترس نیست. شاید ذکر ضرب المثل «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» در مورد شمار قابل توجهی از طرح های توانمندسازی و توسعه، چندان اغراق آمیز نباشد. در مقایسه با بسیاری از کشورهای در حال توسعه، ایران در وضعیت خوبی قرار دارد. زیرساخت هایی مثل دسترسی به آب آشامیدنی سالم، برق و جاده در حد قابل قبولی است. ولی سوال این است که آیا نمی شد از پتانسیل ها بهتر و اثربخش تر استفاده کرد؟