آرشیو پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷، شماره ۴۲۱۷
صفحه اول
۱
سرمقاله

سه نقطه ماییم

سید علی میرفتاح

اوایل انقلاب، کمیته جلوی یک ماشین را گرفت و چراغ قوه را به صورت راننده و سرنشینان انداخت. چهار تا مرد بودند با یک زن. زنی معلوم الحال. گفت کجا می روید و چه نسبتی با هم دارید؟ بندگان خدا به تته پته افتادند و چنان که افتد و دانی خود را زدند به کوچه بی گناهی و سلامت نفس و تقوا. مرد اول گفت دارم می روم به بی بضاعت ها کمک کنم و در این نیمه شب فقرا را دریابم. دومی گفت می روم مراسم دعا اشکی بریزم و استخوانی سبک کنم. سومی گفت می روم برای بچه های بی سرپرست کتاب بخوانم تا خواب شان برود. زن معلوم الحال هم گفت چه می توانم بکنم در این ساعت جز خدمت خلق و عبادت خدای خلق.

راننده که صحبت ها را شنید روکرد به کمیته ای و گفت پس لابد[…] منم. می دانم که اصل قصه را می دانید و نیازی به توضیح اضافه ندارید. جوان ترهای مجلس هم چشم و گوش شان بازتر از این حرف هاست و یقینا من «ف» نگفته آنها رفته اند به فرحزاد و آنجا اتراق کرده اند. منظور اینکه در حوادث و سوانح روزگار یک طوری رفتار نکنید که آخرش همه عالی و بی عیب و نقصند و تنها این مطبوعات فلان فلان شده اند که سه نقطه اند و عیش ملت و دولت را منغص می کنند. آقای جهانگیری گله و گله گزاری کرده، آقای آخوندی با آن لحن شدید و غلیظ استعفا داده، اخبار اختلاف و افتراق به بیرون درز پیدا کرده – مدت هاست که درز پیدا کرده- آخرش مقصر ما مطبوعاتی هاییم. آقای واعظی دیروز مصاحبه کرده گفته «این رسانه ها بودند که سوءاستفاده کردند…» سوءاستفاده؟ تو که نوشم نئی، نیشم چرایی؟ شما که به داد مطبوعات بیچاره نمی رسید لااقل فحش شان ندهید و متهم شان نکنید. یکی دیگر گلایه کرده، یکی دیگر استعفا داده، یکی دیگر جواب آنها را داده، حالا ما مقصریم و ما سوءاستفاده کرده ایم؟ از چه؟ از که؟ شما را به خدا به من بگویید برای اصلاحات چه کسی بیش از مطبوعاتی ها هزینه داده و می دهد؟ همین الانش بینی و بین الله هزینه دفاع از تدبیر و امید را چه کسی دارد می پردازد؟ شما که الحمدلله خیرتان به ما نمی رسد و لطف تان شامل حال ما نمی شود لااقل «شر» به سراغ مان نفرستید. کاغذ که از دولتی سر مدیریت تان دو برابر شده، فیلم و زینک هم با تدبیر به موقع تان با بدبختی و من بمیرم تو بمیری باید بخریم. توزیع هم که افتضاح بود و هست و خواهد بود. چهارتا روزنامه برای شرکت ها و ادارات تان می خریدید آن هم که بودجه اش را قطع کردید. به لحاظ حقوقی و سیاسی هم که در این پنج، شش ساله به نفع مطبوعات پا از روی مار برنداشته اید، من بعد هم بعید است بردارید، لااقل اختلافات درون گروهی تان را روی سر ما نریزید و به حساب ما منظورشان نکنید. همین چهارتا و نصفی روزنامه هم اگر از دولت تدبیر و امید حمایت نکنند و جلوی تانک و توپ بی بی سی و من و تو و اینترنشنال، استشهادی نایستند و برای پیشبرد اهداف دولت منتخب شان از جان و دل مایه نگذارند کسی به دادتان نخواهد رسید. منت سرتان نمی گذاریم، اما باور کنید اگر همین ما نباشیم روزنامه های منتقد یک شبه زیر میز می زنند و با شما هم همان می کنند که با قبلی ها… آخر این چه فرمایش است که می فرمایید؟ «روزنامه ها معرکه درست کردند؟» این چه حرفی است که می گویید «آقای جهانگیری آن روز طنز می فرمودند و رسانه ها آن را از سر شیطنت جدی گرفتند و معرکه درست کردند»؟ ما تا حالا می گفتیم دولت در امر اطلاع رسانی ضعیف است و خوب عمل نمی کند. امروز فهمیدیم کلا و جزئا از ما خوشش نمی آید و دنبال بهانه است تا خط و ربطش را سوا کند. نه اینکه شوخ پیش چشم می آوریم و عیب و ایرادها را به رخ می کشیم، اغلب آنها که دستی بر قدرت دارند رک گویی مان را برنمی تابند. مثل ته خیار برای ارباب قدرت تلخیم و به ذائقه شان خوش نمی نشینیم. مادامی که دست به خواب قالی دولت و کابینه و دفتر بکشیم جلسه پشت جلسه می گذارند که «اطلاع رسانی حق همه است» و روزنامه ها سرشان به سر شاه می ماند و اگر رکن چهارم دموکراسی نباشد ما به هیچ کجا نمی رسیم و… اما همین که از در نقد وارد شویم و ضعف ها و خطاها را به سمع و نظر اساتید جلیل القدر برسانیم، چهره شان درهم می رود و حال شان بد می شود و با دیدن چهره و شنیدن اسم مان کهیر می زنند. جواب سنتی اش این است که «آینه چون عیب تو بنمود راست/ خود شکن آیینه شکستن خطاست»، اما جواب مدرنش این است که کاش (آرزو که عیب ندارد. کاش و صد هزار بار کاش) رییس دفتر رییس جمهور ارباب رسانه را احضار کند و متواضعانه از آنها بابت نقد قدرت تشکر کند و بگوید که به خاطر تذکر بجایی که فرمودید ما جلسه اضطراری تشکیل دادیم و در رفع و حل و فصل اختلافات کوشیدیم. آرزو به دل مان ماند که یکی به نمایندگی از مقامات عالیه بیاید و از روزنامه ها بابت اینکه چشم و گوش باز جامعه اند و زودتر از بقیه عیب و ایرادها را ملتفت می شوند، تشکر کند و خود را نیازمند نقد آنها بداند. ولو برای حفظ ظاهر هم که شده نقد را به جان بخرد و درصدد جبران مافات برآید.