آرشیو پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷، شماره ۶۹۵۹
ایران جمعه: داستان فرهنگی
۱۷
یادداشت

زمانش بود که به خودمان یادآوری کنیم حال خوب را

مجید توکلی (کارگردان و مدیر اجرایی جشنواره قصه گویی)

از همان روزهای ابتدایی تابستان که ایده نکوداشت «بهرام شاه محمدلو» به عنوان یکی از مهمترین چهره های قصه گویی مطرح شد، ذوق شب نکوداشت اش را داشتم.این که قرار است برای تکریم کسی برنامه ریزی کنیم که بخش مهمی از خاطرات من و هم نسلان من است؛ «آقای حکایتی»این جور نکوداشت برپا کردن، فقط نکوداشت به معنای رایجش نیست. بلکه همزمان یادآوری این نکته است که نوستالژی با آه کشیدن و لبخند حسرت بار زدن بی معناست و به جایش باید بلند شد و کاری کرد. خاطره بازی کرد. کیف کرد از ثانیه هایش. کاری که ما به نمایندگی از همه آنهایی که با «آقای حکایتی» خاطره داشتند کردیم. برای همین مهمترین بخش اختتامیه، حداقل برای من به عنوان دبیر اجرایی و کارگردان اختتامیه، همین جا بود، ایده اولی را مطرح کردم و همه پای کار بودند. همه عاشقانه پای این ایده ایستادند تا تهش. تا همانجایی که محمد سلوکی قرار شد از مردم بخواهد که همکاری کنند. با ما یکصدا ترانه معروف «زیر گنبد کبود» را بخوانند. بدون این که جناب مستطاب «شاه محمدلو» خبر داشته باشند. بدتر از هر لحظه ای نگران درآمدن این لحظه بودم، جایی که فقط باید همه به دلشان می افتاد که این کار، این بلند شدن و خواندن و دست زدن باهم، ادای دین به کودکی مان است. همین.

حتما در ویدئوها دیدید که چطور به دلشان افتاد. چطور همه یکصدا «آقای حکایتی، اسم قصه گوی ماست» را خواندند. بعضی ها با چشمان خیس و بعضی ها هم بی حس و حال سر جایشان نشستند و ژست بزرگسالی گرفتند و با ما، با همه ما 500 نفر دیگر کودکی نکردند. عیش نکردند. در این لحظه تاریخی که پاسداشت کودکی مان بود لذت نبردند.نکوداشت آقای حکایتی انگار باید الآن اتفاق می افتاد. درست وسط این دلمشغولی ها و خبرهای بد. انگار زمانش بود که به خودمان یادآوری کنیم حال خوب را. تشویق حس خوب را. تکریم آدم های حسابی زندگی مان را. وسط این اوضاع، آقای حکایتی ما را برد به دورانی که ای کاش قدرش را می دانستیم. به دوران ای کاش ها.