آرشیو یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۷، شماره ۲۲۱۰۵
ادب و هنر
۷

شعر

سید حمیدرضا برقعی
در آسمان غزل

در آسمان غزل عاشقانه بال زدم

به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم

در انزوای خودم با تو عالمی دارم

به لطف قول و غزل قید قیل و قال زدم

کتاب حافظم از دست من کلافه شدست

چقدر آمدنت را چقدر فال زدم

غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست

همان شبی که برایش تو را مثال زدم

غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد

چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم

به قدر یک مژه بر هم زدن تو را دیدم

تمام حرف دلم را در این مجال زدم…

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ،جرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده ، که این جمعه هم گذشت…

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت