آرشیو یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، شماره ۴۳۰۸
صفحه آخر
۱۶
زیر ذره بین

فیلسوف سازش دهنده و تحول خواه

روژین مازوجی

درباره اهمیت و سهم کانت در تاریخ فلسفه غرب هر قدر که گفته شود همواره کم و کاستی دارد. آثار کانت در زمینه معرفت شناسی، اخلاق و زیبایی شناسی از برجسته ترین آثار تاریخ فلسفه غرب است و بر جریان های فکری پس از خود تاثیر عمیقی بر جای گذاشته است. کانت در عصری می زیست که از طرفی عقل گرایان شناخت را منبعث از عقل می دانستند و در جبهه دیگر این تجربه گرایان بودند که شناخت را منحصر در تجربه می دیدند. کانت با نقد این دو رویکرد سعی در سازش این دو ایده کرد و هم سهم تجربه و هم سهم عقل را در فرآیند شناخت برجسته ساخت. پرسش اساسی که کانت در نقد اول خود دنبال کرد این بود که من چه چیزهایی را می توانم بشناسم و محدوده شناخت من تا کجاست؟ کانت از لوازم و محدوده های شناخت سخن به میان آورد و ماحصل صورت بندی نظام فکری اش چرخشی به سمت سوژه بود که به انقلاب کوپرنیکی (جابه جایی پارادایم زمین مرکزی بطلمیوسی به خورشید مرکزی کوپرنیکی) کانتی در حوزه معرفت مشهور است. اما انقلاب کوپرنیکی کانت تنها در حوزه معرفت نبود بلکه او در حوزه اخلاق نیز مبناها را عوض کرد. حقیقت این است که اخلاق پس از کانت هویت جدیدی پیدا می کند. از این جهت است که قریب به اتفاق مفسرینی که در مورد عقل عملی کانت پژوهش نموده اند، معتقدند که پس از کانت، اخلاقی که همواره متکی بر دین بود، باری خودآیین می گردد و حال این دین است که بر اخلاق تکیه می زند. کانت در بستر سیاست، به برپایی جامعه ای مشترک المنافع اخلاقی برای همگان و تشکیل کنفدراسیون های بین المللی امید داشت تا تحت لوای آن جهان به صلحی پایدار برسد. به نظر می رسد که در کانت، ایده جهان وطنی، صورت بندی فلسفی با مبنای اخلاقی به خود می گیرد. کانت با برقراری قوانین جهان وطنی افراد را به جای آنکه «شهروند دولت» باشند «شهروند زمین» معرفی می کند. کانت در آخرین دست نوشته هایش نیز درصدد است تا ایمان را که عقل در نقد اول کنار زد، احیا کند. با چنین مقدماتی کانت فیلسوفی است سازش دهنده و در عین حال تحول خواه که آثار انتقادی اش آبشخور تمام انشعابات فکری-فلسفی از زمان پساروشنگری تاکنون است. به جرات می توان گفت با گذشت بیش از 200 سال از مرگ کانت، فلسفیدن، بدون کاویدن جهان او سترون خواهد ماند.