آرشیو شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۴۳۲۵
صفحه اول
۱
سرمقاله

ترامپ درونت را بشناس

سید علی میرفتاح

گفت «ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/ بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان». بعضی از دوستان من از اینکه به رستوران پنجره دار بروند پرهیز می کنند. می گویند شاید گرسنه ای ببیند و دلش بخواهد. حتی خجالت می کشند یک ساندویچ ارزان قیمت را لب پیاده رو گاز بزنند و چشم در چشم خلایق بدوزند. می گویند خوب نیست، بی ادبی است. رفقای من پول شان حلال و طیب و طاهر است. هیچ شائبه ای در درآمدشان نیست. با این همه، رستوران عمومی و لب پیاده رو که سهل است حتی در خلوت شان هم غذای چرب و شیرین از گلوی شان -بی عذاب وجدان- پایین نمی رود. می گویند سزاوار نیست ما سیر و پر بخوریم، اما بعضی ها در این شهر بی در و پیکر گرسنه باشند. به قول سعدی «من از بی نوایی نی ام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد.» خیلی ها را می شناسم که دست شان به دهن شان می رسد اما از غم همسایه، شب را با نان و پنیری یا نان و تخم مرغی، چیز ساده ای سر می کنند. رفقای من از پیامبرشان شنیده اند که اگر کسی شب را صبح کند اما به فکر همسایه اش نباشد، مسلمان نیست. در همین شهر بی در و پیکر بزرگوارانی را می شناسم، با اینکه کاره ای نیستند و مسوولیتی ندارند اما خجالت می کشند دست بچه شان را بگیرند و در این شب عیدی به لباس فروشی ببرند و نونوارش بکنند. ندیده اید بعضی ها از ترس اینکه مبادا یتیمی ببیند و غم عالم روی سرش آوار شود، دست نوازش بر سر کودک خود نمی کشند و جلوی مردم بوسه بر گونه فرزند نمی زنند؟ مسوولان که جای خود دارند. من و هم نسلانم در فرهنگی بار آمده ایم که گفته شده مسوول اسلامی حق ندارد در مهمانی اغنیا حاضر شود و بر سر سفره پررنگ و لعاب بنشیند. به ما گفته اند «الجار ثم الدار». همسایه را اینجا نباید همسایه معنا کرد. جار یعنی هم نوع. یعنی همه آنها که مثل تو اند و مثل تو نیاز به خوراک و پوشاک و مسکن دارند... همین که بدانیم هزاران مثل ما گرفتار روزمره اند کافی است که معذب شویم و کوله بارغم بر شانه مان سنگینی کند. مگر نگفت مولا - درباره آن قصه معروف ظلم به زن یهودی- که اگر مردی بشنود ودق کند جای ملامت ندارد؟ نگویید همه بد شده اند و همه از دم فاسد و خرابند... نه.

همین الانش شخصا فرهیختگان و جوانمردانی را می شناسم که اگرچه کار چندانی از دست شان برنمی آید اما به قدر وسع دستگیر رفیق و همسایه و خویش و غریبه اند. بد زیاد است اما خوب هم کم نیست. از بس خبر بدها پرسر و صداست بعضی ها توهم می زنند که همه از دم فاسد و مال مردم خور و هیز و پدرسوخته شده اند. نه. جوانمرد و بخشنده و کریم و سخی و دلسوز تا دل تان بخواهد هست، البته از آن طرف هم هستند آنهایی که عین آب خوردن لقمه های کله گربه ای حرام فرو می دهند، دوقورت و نیم شان هم باقی است. چند سال پیش نوشتم هر روز صبح که خاوری توی آینه نگاه می کند، وقت هایی که مثلا می خواهد دندان مسواک کند، یا مو شانه بزند، آیا هیچ از خودش شرمنده می شود که پول مردم را - مردمی که نان ندارند بخورند- بالا کشیده و برای خودش و ادامه اش قصر ساخته؟ آیا به نوکر کلفت ها دستور نداده همه آینه های جلوی چشمش را منهدم کنند و روی شیشه ها پارچه سیاه بیندازند که مبادا چشمش بر باطن آن دزداختلاس گر بیفتد؟ فقط خاوری که نیست. آینه شکنی راه بیفتد یک کوه آینه شکسته گیر ملت می آید. چند وقت پیش توی یکی از این شبکه های ماهواره ای دیدم مهدی خلجی با کراوات و ریش تراشیده آمده جلوی دوربین نشسته و دارد از ترامپ و نتانیاهو دفاع می کند. حتی جمهوری خواهان امریکا هم این طور که او پشت این دیوانه موزرد درآمد درنیامده اند. برایم جای سوال بود که مگر آن کمپانی صهیونیستی چقدر به او حقوق می دهد که مجبور است چنین آشکار دست به خواب قالی اسراییلی ها بکشد؟ بالاخره بی خبر نیستیم از سختی زندگی درخارج. با این حال پیش خود می گفتم همه اش که همین چند دقیقه جلوی دوربین نیست. شبانه روز بیست و چهار ساعت است و این بنده خدا حتما وقتی توی روزنامه بخواند که از تحریم های امریکا هموطنانش به مضیقه افتاده اند زیر گریه می زند و به هرچه نه بدترش فحش می دهد که چرا اسیر و ابیر اپوزیسیون شده و به خاطر یک لقمه نان باید از بدترین اتفاقات سیاسی دفاع کند. آیا او واقعا در خلوتش خودش را و هفت جد و آبائش را ملامت نمی کند؟ حداقلش دست پشت دستش نمی زند که چرا چنین بی پروا از تحریم دفاع کرده و ناخواسته بر آتش ترامپ نفت پاشیده؟ در کمال سادگی و بی اطلاعی از خودم می پرسیدم مگر چقدر به او و ده ها نفر دیگر داده اند که اینچنین حاضر شده اند پا روی حق بگذارند؟ اما در این دو سه روز اخیر فهمیدم سوالم را باید عوض کنم. باید بپرسم آیا او هم در آینه همان موجودی را می بیند که خاوری؟ خاوری سواد نداشت. درس درست و حسابی که نخوانده بود. سعدی که نخوانده بود. نهج البلاغه که نخوانده بود. قرآن که نخوانده بود. خلجی هر چه بود بالاخره چهارتا حرف حساب شنیده بود. گیرم که همه را منکر شده باشد و گیرم که همه آن دانش ها را با آب آموزه های جدید شسته باشد. آیا اما هیچ علم مدرنی هست که بگوید خوردن پول مردم بلامانع است؟ آیا هیچ دانشمندی، متفکری، معلمی، حتی پیامبر دروغینی هست که بگوید می توانی در آشفته بازار تحریم سر ملت کلاه بگذاری و پول نفت مردم را بالا بکشی و قیافه متفکرانه به خودت بگیری و چنین وانمود کنی که داری مبارزه می کنی؟ کدام مبارزه؟ مرده شور مبارزه ای را ببرند که آجرش روی ملات حرام چیده شده باشد. خبرش همه جا پراکنده شده و از من بپرسید می گویم این خبر نه خبر دزدی و اختلاس که خبر انتشار مرگ انسانیت است به اسم مبارزه سیاسی. باز صد رحمت به اپوزیسیون هایی که از بن سلمان و پمپئو می تیغند به اسم ترویج دموکراسی. باز دم آنها گرم که مثل فیتوپلانگتون چسبیده اند به وزارت خارجه امریکا. اصلا صد رحمت به ترامپ و بن سلمان. لااقل برای اینکه به خواسته شان برسند روی جیب یکدیگر حساب می کنند. آنها از اینها هم پلیدتر و نامردتر و خبیث ترند که پول ایران را می دزدند و به کانادا می گریزند و قیافه فرهیخته فاضل ارجمند مبارز به خود می گیرند. هموطن، ترامپ زمانه ات را بشناس. ترامپ اصلی از دل این دله دزدها سر بلند کرده نه از کاخ سفید.