آرشیو پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۸، شماره ۴۳۵۰
غیر قابل اعتماد
۱۰

شعر طنز

سید اکبر میرجعفری
نقطه عطف
سیداکبر میرجعفری

(با رخصت از حضرت حافظ که فرمود:

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟)

پشت در گفت که پرونده بیمار کجاست؟

بعد وارد شد و پرسید پرستار کجاست؟

- آه دکتر! کمرم! کتفم! پایم! دستم!

(تازه فهمید که تخت من بیمار کجاست)

دکتر از حال من و شغل شریفم پرسید

گفتم: آقا به خدا شغل کجا؟ کار کجاست؟

صبح ها کارگرم، عصر ولی باربرم

به مسیرم بخورد، می برمش، بار کجاست؟

روزگاری ست من بی کس و یاران عزیز

سر کاریم، سر کار، ولی کار کجاست؟

نقطه عطف در این حادثه یک نقطه که نیست

آن قدر هست که انگار نه انگار کجاست؟

پشت بازار حراج است، دل عاشق را

می فروشند به یک غاز، خریدار کجاست؟

شاید این قصه شنیدید: «به دیوار که خورد

رفت با دست نشان داد که دیوار کجاست»

باید البته قطار از خط خارج بشود

تا بپرسند که دهقان فداکار کجاست

بعد می میرد و یک روز یکی می پرسد:

ای نسیم سحری مقبره یار کجاست؟

ول نکن من را!
حسین رضوی فرد

سال نو این بنده را تعدیل کن

بنده را یارب! به گل تبدیل کن

بوته ام را خار و خس برداشته

من هرس کردم، تو هم پابیل کن

باغبانی تو! بیانم کفر نیست

حرف هایم را خودت تاویل کن

وزن شعرم را میان شعرها

فاعلاتن فاعلاتن فیل کن

آرزوها دارم و هستم جوان

آرزوهای مرا تکمیل کن

بنده را یک باره در این سال خوک

لایق توفیق های ذیل! کن:

تا شوم از عدل و قسط و داد پر

دفتر اقساط من را سیل کن

تا نبینم اختلاس دیگری

بانک ها را سال نو تعطیل کن

موضع حساس دشمن را بزن

موضعش را پاشنه آشیل کن

وضع حساس کنونی را ببین

آیه ای در شان ما تنزیل کن

یا به من شیپور رحمانی بده

سردبیر صور اسرافیل کن

درنیاور دخل امسال مرا

دخل امسال مرا تسهیل کن

حال و روز دشمنان بنده را

مثل عهد شاه، هردمبیل کن

ظالمانی را که خارج می زنند

زودتر محشور با چرچیل کن

این حقیر خویش را چون آن جناب

سوگلی در چشم عزرائیل کن

هر زمان از عشق توخالی شدم

بنده را با زلزله، منجیل کن

تا نیاید بوی قحط قافیه

کیک طنزم را پر از وانیل کن

یا مقلب یا مدبر یا محو-

ول نکن من را، مرا تحویل کن