آرشیو چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۸، شماره ۳۴۶۰
ادبیات
۹

«میدل مارچ» و ناخویشتنی در جورج الیوت

داستان یک شهر

پارسا شهری

«میدل مارچ» اثر سترگ جورج الیوت را از بزرگ ترین آثار ادبیات قرن نوزدهم دانسته اند. رمانی که خلق آن از اوت 1869 تا نوامبر 1870 طول کشید و سرانجام در 1873 به طور کامل منتشر شد. رمان رئالیستی جورج الیوت درباره انسان هایی است با زندگی ساده که درونیاتی پیچیده دارند. «میدل مارچ» داستان یک شهر و مناسبات حاکم بر آن شهر است. رضا رضایی اخیرا از این رمان حجیم ترجمه ای به دست داده که در قالب دو جلد از سوی نشر نی منتشر شده است. در کاور جلد این رمان نقد و نظراتی در تحسین این رمان بزرگ آمده است، جملاتی از جولین بارنز، تری ایگلتون و ویرجینیا وولف، که هر سه در ایران شناخته شده اند. تری ایگلتون، منتقد و نظریه پرداز ادبی معتقد است «شناخت، احساس و اخلاق در آثار جورج الیوت به وحدت می رسد. جورج الیوت یکی از روشنفکران ممتاز زمانه اش بود و شناخت جامعی از هنر، موسیقی، الهیات، روان شناسی، جامعه شناسی و علوم طبیعی داشت و به چندین زبان نیز مسلط بود. دستاورد شگرفش این بود که همه اینها را خمیرمایه خلاقیت ادبی اش می ساخت». ویرجینیا وولف، نویسنده مطرح نیز «میدل مارچ» را اثری سترگ از ادبیات قرن نوزدهم می داند. جولین بارنز هم که اخیرا رمان هایی از او به فارسی درآمده و برای مخاطب ایرانی خاصه به واسطه ترجمه «درک یک پایان» شناخته شده است، «میدل مارچ» را بزرگ ترین رمان انگلیسی قرن نوزدهم می خواند. در سرآغاز این رمان می خوانیم: «آیا هست کسی که به دانستن سرگذشت بشر و نحوه رفتار این معجون اسرارآمیز در آزمون های گوناگون زمان علاقه داشته باشد اما بر زندگی قدیسه ترسا تاملی هرچند گذرا نکند... برخی گفته اند که زندگی های خطاآمیز ثمره ابهام ناخواسته ای است که قادر متعال در گل زنان سرشته است. اگر ناتوانی زنان حدی می داشت به اندازه شمردن تا سه نه بیشتر، آن گاه سرنوشت اجتماعی زنان را می شد با دقت علمی بررسی کرد. اما ابهام برقرار است و حدومرز نوسان به راستی گسترده تر از آن که بتوان از همسانی آرایش گیسوی زنان و عشق نامه های پرطرفدار منثور و منظوم دریافت... این جا و آن جا قدیسه ترسایی پا به جهان می گذارد که پایه گذار چیزی نمی شود و ضربان قلب و هقهقه های مهربانانه اش برای نیکی تحقق نیافته به رعشه می افتد و در میان انواع موانع پخش و پراکنده می شود، به جای آن که در کاری متمرکز شود که مدت ها در یادها بماند». پیش از این سرآغاز و داستان، مقدمه ای به قلم مترجم کتاب آمده است که مختصر و مفید به معرفی «میدل مارچ» و جایگاه این رمان در ادبیات پرداخته است. رضا رضایی ابتدا بیوگرافی کوتاهی از جورج الیوت به دست می دهد: «جورج الیوت نام مستعار مری ان (مرین) ایوانز است که یکی از مهم ترین نویسندگان تاریخ ادبیات به حساب می آید و در میان رمان نویسان بزرگ مقامی رفیع دارد. او در سال 1819 در واریکشر انگلستان به دنیا آمد. از سال 1828 در مدرسه ای در نزدیکی خانه اش درس خواند و تحت تاثیر شخصیت و تعالیم جان ادموند جونز قرار گرفت که خطیب و واعظ برجسته مسیحی بود و بعدها در رمان های جورج الیوت الگوی شخصیت های مختلفی شد. در سال 1836 مادرش درگذشت و او مسئولیت اداره امور خانه پدری را برعهده گرفت، اما در اوقات فراغت به مطالعات خود ادامه داد و خودآموزی کرد». مترجم در بیوگرافی الیوت مهاجرت او به کاونتری را اتفاق مهم زندگی او می خواند زیرا در این مکان جدید او با روشنفکرانی پیشرو آشنا می شود و به تشویق آن ها کتاب «زندگی عیسی» اثر بحث برانگیز داوید فریدریش اشتراوس را از آلمانی به انگلیسی ترجمه می کند. رضایی می نویسد در سلسله رمان نویسان بزرگ انگلیسی در قرن نوزدهم، که از جین آستین و خواهران برونته آغاز می شود و به چارلز دیکنز و تاماس هاردی می رسد، جورج الیوت به سبب مهارت و ژرف بینی اش در توصیف انگیزه ها مقام منحصربه فردی دارد، به طوری که بسیاری از نقادان مدرن او را بزرگ ترین رمان نویس انگلیسی قرن نوزدهم می دانند. رمان «میدل مارچ» مهم ترین اثر جورج الیوت و شاهکار او خوانده می شود تا حدی که به تعبیر مترجم، نویسنده در نگارش آن از جان خود مایه گذاشته است. رضایی در مقدمه اش به یکی از نامه نگاری های الیوت اشاره می کند که در آن از چندوچون خلق «میدل مارچ» نوشته است؛ جان والتر کراس در کتاب «زندگی جورج الیوت به روایت نامه ها و یادداشت های او» (چاپ 1884) گوشه ای از کار جورج الیوت را چنین توصیف کرده است: «او [جورج الیوت] به من می گفت در کل نوشته هایی که به نظر خودش بهترین نوشته هایش بوده اند، نوعی ناخویشتن وجودش را تسخیر می کرده و او می دیده که وجودش صرفا وسیله ای است در دست روح این ناخویشتن که عمل می کرده... با توجه به این نوع تسخیرشدن می توان به آسانی تصور کرد که او چه بهایی می پرداخت برای نوشتن کتاب هایی که هرکدام تراژدی خاص خود را داشتند». آنچه الیوت از آن با عنوان نیروی ناخویشتن تعبیر می کند به باور مترجم کتاب، می آید تا نویسنده را تسخیر کند و او را قادر سازد دنیایی پدید آورد که مخاطب خواننده را تسخیر کند و او را از دنیای عادی به در آورد، طوری که خواننده وقتی به دنیای عادی برمی گردد مهربان تر و انسان تر شده است، با خواندن رمان جورج الیوت، احساسات مان تعالی می یابد و حس همدلی و نوع دوستی در ما تقویت می شود. رضایی معتقد است جورج الیوت مبدع بسیاری از تکنیک های ادبی بوده است ازجمله رسوخ کردن در ذهن شخصیت ها و نوشتن از آنچه که در ذهن شخصیت ها می گذرد یعنی آن چیزی که امروز به عنوان حدیث نفس از آن یاد می کنند، مونولوگ درونی، جریان سیلان ذهن و... که از شگردهای جورج الیوت بوده و او خیلی استادانه از آنها بهره می گرفت و بعدها این شیوه ها تبدیل به تکنیک می شود و تئوریزه می شود.

رضا رضایی پیش از ترجمه شاهکار دوجلدی جورج الیوت، «میدل مارچ» با عنوان فرعی «داستان یک شهر» دو اثر دیگر از این نویسنده مطرح انگلیسی را به نام های «ادام بید» و «سایلاس مارنر» ترجمه و در نشر نی منتشر کرده بود.