آرشیو دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، شماره ۵۷۲۸
حوادث
۷
گزارش

«اعتماد» دو پرونده قتل جنجالی و دو فقره آتش سوزی بزرگ سال 1402 را بازخوانی می کند

مروری بر حوادث مهم امسال

دستگیری یک قاتل زن سریالی در مازندران، قتل ابهام برانگیز داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر، آتش سوزی کمپ اعتیاد «گام اول رهایی» در لنگرود و آتش سوزی هتل بیمارستان گاندی در تهران از جمله مهم ترین حوادث سال 1402 در ایران بوده است که در این گزارش به آنها اشاره شده است.

دستگیری قاتل سریالی مردان در مازندران

«اوایل شهریور ماه 1402 در محمودآباد مرگ مشکوک مردی 82ساله به پلیس گزارش داده و پرونده ای در همین راستا تشکیل می شود. پلیس به زن صیغه ای این مرد مظنون می شود و او را بازداشت می کند. این زن 56ساله که «کلثوم اکبری» نام داشت در بازجویی ها اعتراف می کند که شوهر صیغه ای 82ساله خود را به قتل رسانده است. این زن در بازجویی های بیشتر به قتل 11 شوهر صیغه ای دیگر خود طی سال های 1380 تا 1402 اعتراف می کند. این قاتل سریالی زن اهل ساری، دومین قاتل سریالی زن در تاریخ ایران بعد از مهین قدیری محسوب می شود. بهمن ماه 1402 «اعتماد» در مصاحبه با خانواده اولیای دم مقتولان به این موضوع پرداخت که هیچ کدام از اولیای دم قصد رضایت ندارند و برای قاتل تقاضای قصاص دارند.»

کلثوم اکبری، قتل هایش را در شهرهای ساری، نکا، محمودآباد، بابل و قائم شهر مرتکب شده است و هم اکنون در زندان ساری به سر می برد. این قاتل سریالی قربانیانش را از شهرهای مختلف انتخاب می کرد تا ردی از خود باقی نگذارد. او با حضور در جمع های زنانه از زندگی خود و اینکه تمایل دارد با مرد سالخورده ای ازدواج موقت داشته باشد، حرف می زد. کلثوم اینگونه با افرادی که برای پدر سالخورده و تنهای شان به دنبال همدم می گشتند، آشنا می شد و به شرط دریافت مهریه در قالب پول نقد یا ملک به عقد موقت آن مرد درمی آمد. او پس از چندماه زندگی، طعمه های خود را با حل کردن قرص قند یا فشار خون در نوشیدنی های مختلف آنها را بیهوش و سپس خفه و به قتل می رساند. این قاتل سریالی در مواردی حتی قربانیان را به بیمارستان می رساند و ظاهرا نجات شان می داد، اما در مراحل بعدی با بالا بردن دوز دارو آنها را می کشت و چون قربانیان سابقه قبلی داشتند کسی به نحوه مرگ شان مشکوک نمی شد.

تنها یک شوهر توانست از چنگ کلثوم فرار کند

در این میان تنها یک شوهر توانست از چنگ او فرار کند که «اعتماد» در شماره 5574 خود به طور مفصل به آن پرداخت. ماجرا از این قرار بود که سال 1399 کلثوم به عقد موقت «مسیح.ن» در بابل می آید. کلثوم پس از چند ماه یک شب در شربت این مرد 82ساله دارو می ریزد تا او را خفه و به قتل برساند، اما از آنجایی که داروها بر بدن این مرد مسن اثر نمی کند او لحظه ارتکاب جنایت را می بیند و فرار می کند. یک منبع آگاه در مورد مردی که توانسته بود از دست کلثوم فرار کند به «اعتماد» گفته بود: «این مرد تنها طعمه قاتل بود که داروها را مصرف کرد و زنده ماند. قاتل سال 99 از طریق مردی که در ساری بوده به این خانواده معرفی می شود و این زن به عقد موقت پدر مسن آنها در می آید. وقتی ازدواج کردند این زن به خانواده شوهرش اعلام می کند که حتما باید تنها زندگی کنند. برای همین به طبقه بالای همان خانه می روند تا زندگی مشترک شان را آغاز کنند. خانواده این مرد شاهد بودند که هر روز نزدیک غروب کلثوم برای پدرشان شربت درست می کند تا به او بدهد. یک شب حدود ساعت یک بامداد خانواده او متوجه می شوند از خانه پدرشان سر و صدا می آید. یکی از اعضای خانواده برای پیگیری ماجرا به خانه آنها مراجعه می کند، اما میان راه می بیند کلثوم وسایلش را برداشته و در حال فرار از خانه است. او که گمان می کرده پدرشان با این زن بحثش شده از او می پرسد که چرا این ساعت شب دعوا می کردید! مرد مسن به او می گوید؛ کلثوم می خواست مرا خفه کند. پس از حادثه این مرد مسن به خانواده اش گفت از سر شب کلثوم به او دارو داده و او منگ شده، اما به هوش بوده و همه چیز را می دیده فقط نمی توانسته از جایش بلند شود تا اینکه ساعت 12 بامداد متوجه می شود این زن روی سر و صورت او روسری انداخته و قصد داشته با بالشت او را خفه کند. این مرد مسن با هوشیاری قاتل را به گوشه ای پرت کرده و توانسته از خودش دفاع کند. قاتل هم وقتی دیده اقدامش بی نتیجه مانده سریع وسایلش را که از قبل جمع کرده بود، برداشته و از خانه فرار کرده است. خانواده مرد مسن پس از این اتفاق ماجرا را پیگیری نمی کنند، چون نمی خواستند 70 میلیون تومان مهریه بدهند. مهریه قاتل آن زمان 70 میلیون تومان بود. برای همین خانواده اقدامی نمی کنند، اما سه سال پس از این ماجرا خانواده این مرد با دیدن کلثوم ناگهان شوکه می شوند. این قاتل سریالی را برای بازسازی صحنه به خانه تنها بازمانده شکار قاتل برده بودند.»

مشخصات چهار قربانی کلثوم

میراحمد عمرانی، مرد 69 ساله ای که در 12 تیر 1392 کلثوم را به عقد دایم خود درآورد و یک ماه بعد درگذشت. عمرانی 40سکه مهر کلثوم کرده بود، اما ورثه اش که به کلثوم مشکوک شده بودند از پرداخت مهریه سر باز زدند. به گفته فرزند عمرانی «کلثوم فقط توانست با کارت بانکی عمرانی که نزد او بود حقوق عمرانی را برای خودش بردارد به علاوه اینکه تمام لوازم خانه حتی چیزهایی که برای خودش هم نبود را به کمک دختر و دامادش بردند.

اسماعیل بخشی، مرد 62 ساله ای که در سال 1395 با کلثوم عقد دایم کرد و پس از حدود 2 ماه درگذشت. کلثوم از ورثه اودرخواست کرد به جای مهریه 12 سکه ای، سه میلیون تومان پول به علاوه یک یخچال و یک دستگاه ماشین لباسشویی بدهند.

گنجعلی حمزه ای، مرد 83 ساله ای که در مهر 1401 با کلثوم ازدواج موقت کرد و پس از 43 روز درگذشت. به گفته فرزند حمزه ای، خانواده مقتول معادل مهریه 20 سکه ای کلثوم به او النگو، لباس، وسیله و پول نقد داده اند.

غلامرضا بابایی، مرد 82 ساله ای که در تیر 1402 کلثوم را به عقد موقت خود درآورد. پس از مرگ غلامرضا در مرداد 1402کلثوم اصرار داشت مهریه 500 میلیونی اش را بگیرد اما خانواده بابایی که به کلثوم شک کرده بودند وجهی پرداخت نکردند و از او شکایت کردند.

قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر در ویلای شخصی شان

شامگاه شنبه 22 مهر ماه 1402 در فضای مجازی و رسانه ها خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش در ویلای شخصی شان منتشر شد. این خبر باعث تشویش اذهان عمومی به خصوص جامعه هنری می شود. وحیده محمدی فر، همسر داریوش مهرجویی یک هفته قبل از اینکه به قتل برسند از تهدید فردی ناشناس با چاقو در صفحه اینستاگرامی خود خبر داده بود و متنی را مبنی بر این موضوع منتشر کرده بود. همین متن تکان دهنده باعث شد «اعتماد» در این رابطه با وحیده محمدی فر گفت وگویی داشته باشد. گفت وگو با وحیده محمدی فر از سوی «اعتماد» در روزی منتشر شد که خبر قتل این دو نفر در فضای مجازی دست به دست می شد.

مرحومه محمدی فر دو روز قبل از این اتفاق طی گفت وگویی که در شماره 5602 تحت عنوان «دزدان سنتور علی سنتوری را دزدیدند» منتشر شد، در مورد تهدید با چاقو از سوی فردی ناشناس به «اعتماد» گفته بود: «شب حادثه حدود ساعت 8 در حالی که خانه در آرامش کامل بود ناگهان متوجه سر و صدای سگ مان در حیاط خانه شدم. سریع در ورودی آشپزخانه را قفل کردم. تا اینکه متوجه شدم مقابل در ورودی ساختمان یک نفر با چاقو به شیشه های مات پنجره چسبیده است. هرچه از او خواستم خودش را معرفی کند هیچی نگفت. موبایلم نزدیکم نبود، ولی سعی کردم سرعت عمل داشته باشم. با صدای بلند گفتم؛ الان به 110 زنگ می زنم. او هم در پاسخ به این حرف من گفت خب زنگ بزن. ترسیده بودم تا گفتم الو 110 سارق فرار کرد. وقتی او در جواب به من گفت خب زنگ بزن، متوجه شدم؛ لهجه ایرانی ندارد. بعد از فرار سارق با نگهبانی شهرک تماس گرفتم. آنها هم سریع خودشان را به حیاط خانه ما رساندند و شروع به گشتن حیاط و کوچه های اطراف کردند، اما کسی را ندیدند. البته مدتی پیش هم یکسری وسایل از جمله سنتور مربوط به فیلم سنتوری را از خانه ما سرقت کردند که در حال حاضر وکیل همسرم پیگیر کارهای قانونی این موضوع است. قبلا خودمان باغبانی داشتیم که از ما سرقت کرد. بعدا متوجه شدیم که هم باغبان ما بوده و هم باغبان همسایه کناری ما. او را تحویل پلیس دادیم، اما همسایه کناری ما باغبان را بخشید و او آزاد شد. با توجه به اینکه برادر او دزد و همدستش هم بود به ما اطلاع دادند که باید او را پیدا کنیم و تحویل پلیس بدهیم. برادر باغبان ما در این شهرک کار می کند چرا باید خیلی راحت برای خودش آزاد باشد. ما اینجا از دست این افراد خیلی مصیبت کشیدیم، اما در مورد سنتور و یک سری وسایلی که فقط یک هنرمند ارزش آن را می تواند درک کند، باید گفت که به سرقت رفته و سرقت هم کار خودی بوده است. البته وکیل مان آقای سروری پیگیر آن است، اما قرار شده ما به طرف نگوییم تا از او بازجویی کنند.»

با انتشار این خبر برخی تحلیل ها از جمله تحلیل روزنامه کیهان حاکی از آن بود که قتل این دو نفر شباهت های زیادی به قتل های زنجیره ای دهه هفتاد از جمله داریوش فروهر و همسرش داشته است.

دستگیری 4 نفر به عنوان عامل اصلی جنایت

پس از انتشار این خبر، فرمانده انتظامی استان البرز جزییاتی از قتل داریوش مهرجویی و همسرش را اعلام کرد و گفت: «این حادثه در ساعات پایانی شنبه شب از طریق تماس با مرکز فوریت های پلیسی 110 اطلاع داده شد که با حضور ماموران در محل مشاهده شد که داریوش مهرجویی و همسرش در ویلای شخصی اش واقع در زیبادشت کرج به قتل رسیده اند. تیم های تخصصی پلیس آگاهی در محل حاضر شده و تحقیقات خود را آغاز کرده اند. این حادثه به علت نامعلوم توسط فرد یا افراد ناشناس رخ داده و هنوز انگیزه قتل مشخص نیست. شواهد حاکی از آن است که این قتل بر اثر جراحت ناشی از ضربات سلاح سرد از ناحیه گردن و اعضای بدن انجام شده است.»

برخی رسانه ها در مورد شب حادثه نوشتند: «دختر داریوش مهرجویی شنبه شب سرکلاس آموزشی حضور داشت و از ساعت 8 و نیم شب به صورت پیامکی با پدرش در ارتباط بود. این پیامک ها تا ساعت 10 شب ادامه داشت. این دختر نوجوان به بازپرس گفته من از پدرم پرسیدم شام چی داریم که پدر گفت: آش دوغ داریم. وقتی دختر نوجوان داریوش مهرجویی به مقابل خانه رسید، متوجه وضعیت غیرعادی شد. او با یکی از اقوامش در مهرشهر کرج تماس گرفته و به او گفته می ترسد به تنهایی وارد خانه شود. در این مدت این دختر با پدر و مادرش تماس گرفته که کسی پاسخگوی تلفن نبوده است. در نهایت دختر نوجوان به پیشنهاد فامیلی که با او تماس گرفته صبر می کند که فامیلش برسد و سپس با هم وارد خانه می شوند. وقتی دختر نوجوان و فامیلش وارد خانه می شوند جسد داریوش مهرجویی و همسرش را پیدا می کنند و با پلیس تماس می گیرند. وضعیت دلخراش اجساد نشان می داد آنها احتمالا ابتدا غافلگیر شده اند.»

رسانه ها همچنین در مورد صحنه قتل نوشتند: «وضعیت اجساد نشان می داد ابتدا داریوش مهرجویی به قتل رسیده است. عاملان قتل با چوب که به نظر می رسد مربوط به درخت آلبالو است به سر او کوبیده شده و لکه های خون روی این چوب دیده شده است. بعد از اینکه داریوش مهرجویی گیج شده شاهرگ او را قطع کرده و جسدش را مقابل آشپزخانه رها کرده اند. جسد همسرش وحیده محمدی فر در یکی از اتاق خواب ها پیدا شده است. گلوی او هم بریده شده اما آثار برجای مانده روی بدن این زن نشان می دهد او با عاملان قتل درگیر شده و شکستگی هایی نیز روی دست و پای او وجود داشته است. احتمال داده می شود او با صدای درگیری که عاملان قتل با شوهرش داشته اند هوشیار شده و حالت تدافعی به خود گرفته است. همچنین وضعیت خانه بعد از حضور ماموران در خانه نشان می داد احتمالا زمانی که دختر نوجوان به خانه رسیده احتمالا عاملان قتل در خانه بودند، چراکه اولا او تا ساعت 10 با پدرش پیامکی تماس داشته و قتل بعد از این ساعت رخ داده و دوم اینکه وضعیت جسدها و خانه نشان می داد که قتل ها بسیار تازه اتفاق افتاده است.» خواهر داریوش مهرجویی نیز در مورد اطلاع از خبر قتل اعلام کرد: «از طریق پیام های تسلیت که برایم فرستاده اند در جریان قتل برادر و همسر برادرم قرار گرفته ام.» پسر بزرگ داریوش مهرجویی نیز فردای روز حادثه به اتفاق ماموران آگاهی در محل حاضر شد و با آنها گفت وگو کرد.

یک هفته بعد از خبر قتل مهرجویی و همسرش پلیس اعلام کرد عاملان قتل بازداشت شده ا ند. در میان 20 نفری که توسط پلیس به عنوان مظنون بازداشت شده بودند 4 نفر عامل اصلی این جنایت معرفی شدند؛ «کریم، میرویس، داوود و اسکندر». رسانه ها در مورد انگیزه قتل این چهار متهم نوشتند: «باغبان خانه از مقتولان طلبکار بوده و آنها پولش را نمی دادند برای همین کریم، باغبان خانه تصمیم گرفته با همدستی سه نفر دیگر مهرجویی و همسرش را به قتل برساند.»

این چهار متهم تا پیش از برگزاری جلسات دادگاه، اتهامات خود را پذیرفته و به جنایت اعتراف کرده بودند، اما طی جلسات دادگاه که در روزهای 27 و 28 دی ماه 1402 برگزار شد، کریم؛ باغبان و عامل اصلی، منکر قتل شد، اما سه نفر دیگر اتهامات خود را پذیرفتند.

ایرادات پرونده

پس از پایان جلسات دادگاه مانوش منوچهری، وکیل اولیای دم به روند رسیدگی پرونده اعتراض کرد و طی گفت وگویی با «اعتماد» که در شماره 5685 تحت عنوان «رازهای ناگشوده قتل داریوش مهرجویی و همسرش» منتشر شد، به 10 ایراد پرونده اشاره کرد و گفت: «1) شهرک محل زندگی خانواده مهرجویی دارای در ورود و نگهبانی است و مجهز به دوربین مداربسته. همین طور دوربین های مجاور به ویلای ایشان. این دوربین ها بررسی نشده و اگر هم شده در پرونده موجود نیست. آنچه این دوربین ها ضبط کرده اند مکتوم مانده است. 2) آلت قتاله در نزدیکی محل کار یکی از متهمان با راهنمایی خود متهم کشف شده که به همراه اندک زیورآلات مسروقه از خانم محمدی فر که در لحظه وقوع جنایت به او آویخته بوده و دو گوشی موبایل ایشان در زیر خاک به صورت جداگانه چال شده بوده است. یکی از آنها خونی و دیگری پاک بوده و در آزمایشات صورت گرفته در پلیس آگاهی فراجا و اداره پزشکی قانونی، خون مرحوم مهرجویی بر هیچ یک از آنها ملاحظه نشده است و تنها خون خانم محمدی فر بر آن باقی مانده که طبق نظریه همان ادارات احتمال وجود چاقوی دیگری متصور است. 3) اختفای آلت قتاله خونی در زیر خاک، در حالی است که دستکش های پلاستیکی که متهمان اظهار می کنند در دست داشتند به گفته خود ایشان سوزانده شده و حال معلوم نیست چرا آلت قتاله معدوم نشده یا حتی به فرض آنکه بنا به گفته معاون دادستان که در رسانه ها نیز منتشر شد؛ متهمان به دلیل ارزش مادی چاقوها آن را معدوم نکرده اند، دست کم پیش از اختفا شسته می شد! 4) بنا بر اظهارات متهمان تنها سه نفر از ایشان دستکش به دست داشته اند و یک نفر از آنها که اتفاقا بنا به گفته خودش با قصد قتل به دلیل کدورت پیشین به خانه مهرجویی ها آمده بوده است، دستکش در دست نداشته و در پاسخ به ایراد اینجانب که چرا بررسی آثار انگشت او در پرونده موجود نیست، گفته شد که اثر انگشت بر چوب به دلیل صیقلی نبودن آن باقی نمی ماند و در جاهای دیگر نیز هیچ اثر انگشتی یافت نشد. این در حالی است که این نتیجه در پرونده موجود نیست. 5) آنچه توجه مونا مهرجویی را از همان لحظه ورود به قتلگاه پدر و مادرش جلب کرد، لباس بر تن پدر بود که لباسی رسمی بود که جز در مواقعی که مجبور بود بر تن نمی کرد، چه رسد به خانه خودش در شامگاه. 6) عدم واکنش کارگران مستقر در کانکس مجاور محل زندگی مهرجویی که پس از انجام تحقیقات از ایشان اظهار کرده بودند که در ساعت بین 9 و 10 شب خواب بودند و چیزی متوجه نشده اند. 7) بنا بر محتویات پرونده، اپلیکشن های تلگرام و واتس اپ و اینستاگرام خانم محمدی فر، به رغم استفاده از آن تا ساعات پایانی زندگی اش و ارسال پیام به مونا یا دوستان دیگرش، بلافاصله پس از وقوع جنایت پاک شده که حتی بخشی از پیام های مونا در آستانه ورود به ویلا نیز دریافت نشده است که به رغم کشف گوشی تلفن به همراه آلت قتاله، بررسی های کافی جهت بازگرداندن این اپلیکیشن ها و بررسی اطلاعات آن انجام نشده یا بر ما پوشیده است. 8) در روزهای اولیه این جنایت رسانه ها با بی انصافی تمام در مورد این جنایت شروع به قصه سرایی و عنوان کردند؛ انگیزه متهمان خصومت شخصی بوده است که البته در کیفرخواست تنها به اتهام شروع به قتل و نه مباشرت در قتل به دادرسی جلب شد. دلیل این خصومت هم ابتدا دزدی جاروبرقی یا طلب 30میلیون تومان یا اخراج از شهرک اعلام شده بود که هیچ یک منطبق با پرونده نیست و کذب محض است. 9) نکته دیگر مورد اعتراض اینجانب اتهام این 4 نفر است که تنها یک نفر را مباشر در قتل عمدی و باقی را به اتهام شروع به قتل به دادرسی جلب کرده اند که حتی اگر تحقیقات را کافی بدانیم و بنا بر اوراق پرونده این 4 نفر را تنها افراد حاضر در صحنه بدانیم، هر 4 نفر باهم وارد خانه شده اند و هر 4 نفر بنابر اظهارات خود در ایراد ضرب و جرح به قصد قتل مشارکت داشته اند و باز هم اگر مشارکت را به دلیل عدم تاثیر مستقیم جراحات وارده در قتل قابل قبول ندانیم، حضور و افعال این 4 نفر با هم موجب شده که آن یک نفر متهم به قتل عمدی بتواند دو نفر را به راحتی و در زمان محدود به قتل برساند که شرح آن فعلا در جراید مجاز نیست، گرچه در فیلم بازسازی صحنه جرم شرح آن موجود است. 10) دادگاه محترم در پاسخ به ایرادات اینجانب اعلام داشت که با توجه به ارتکاب قتل با آلت کشنده و اقاریر متهمان در جنایت قتل وظیفه دادگاه نیست که انگیزه متهمان را مورد تجسس قرار دهد.»

حکمی که از سوی دادگاه صادر شد

با وجود تمام ایراداتی که به پرونده قتل مهرجویی و همسرش وارد بود، 23بهمن ماه حسین فاضلی هریکندی، رییس کل دادگستری استان البرز در مورد حکم صادر شده از سوی دادگاه گفت: «برای چهار متهم پرونده مجازات قانونی متناسب صادر شده است و بدین ترتیب متهم ردیف اول به اتهام قتل عمدی مرحوم مهرجویی و مرحومه محمدی فر و بر اساس مطالبه قصاص از سوی اولیای دم به قصاص نفس محکوم شد. علاوه بر قصاص نفس، متهم ردیف اول در مورد سایر جرایم ارتکابی همزمان با قتل از قبیل سرقت به بیست سال حبس تعزیری، شلاق و دیه محکوم شد. همچنین بابت جرایم قبل از ارتکاب قتل، که ناظر بر یک هفته قبل از این اقدام است از جمله به اتهام ورود به منزل به صورت غیرقانونی و تهدید با چاقو مجموعا به هشت سال حبس تعزیری و شلاق محکوم شده است که البته طبق مقررات در مجازات های تعزیری، مجازات اشد قابل اجرا خواهد بود. در رای صادره، متهمان ردیف دوم و سوم نیز به اتهام جرایمی نظیر شروع به قتل و سرقت مجموعا هر یک به 36 سال حبس تعزیری، شلاق و دیه محکوم شده اند. در مورد متهم ردیف چهارم هم به جهت ارتکاب جرایمی نظیر معاونت در شروع به قتل و سرقت و با لحاظ نقش او در جرایم ارتکابی، دادگاه او را مجموعا به هشت سال حبس تعزیری محکوم کرده است.»

آتش سوزی کمپ اعتیاد لنگرود

ساعت 5 و 45 دقیقه صبح روز جمعه 12 آبان 1402 کمپ اعتیاد لنگرود در استان گیلان با نام «گام اول رهایی» آتش گرفت. افراد حاضر در مرکز به دلیل قفل بودن در، امکان خارج شدن را پیدا نکردند و در جریان این حادثه 32 نفر کشته و 17 نفر مصدوم شدند. مقامات استان گیلان وضعیت برخی اجساد سوخته را غیرقابل شناسایی اعلام کردند. به دنبال این حادثه اسماعیل صادقی، رییس کل دادگستری گیلان اعلام کرد: «عواملی که با کوتاهی و سهل انگاری و انجام ندادن وظیفه نظارتی خود، موجب بروز این حادثه شدند، تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت و تاکنون مدیر مرکز ترک اعتیاد لنگرود که هنگام حادثه در مرکز درمانی حضور نداشته، به همراه تعدادی دیگر بازداشت شدند.» تا تاریخ 21 آبان، آمار فوتی های این حادثه به 36 نفر رسید. آتش سوزی به قدری گسترده بود که هویت اجساد به سختی شناسایی می شد تا جایی که پزشکی قانونی از طریق آزمایشات دی ان ای توانست هویت اجساد را شناسایی کند. معاون استاندار گیلان در ابتدا علت آتش سوزی را طبق بررسی های اولیه آتش گرفتن بخاری عنوان کرد، اما چند روز پس از حادثه با طرح فرضیه عمدی بودن آتش سوزی، از دستگیری یک نفر به این اتهام خبر دادند.

مهدی فلاح میری، دادستان مرکز استان گیلان در مورد این حادثه گفت: «دوربین های مدار بسته توسط ضابطین مورد بازبینی دقیق فنی قرار گرفتند و کارشناس رسمی آتش نشانی با بررسی صحنه و رویت فیلم، عمدی بودن حادثه را تایید کرد.» 17 آبان، عزیزالله ملکی، فرمانده انتظامی استان گیلان اعلام کرد: «متهم اصلی آتش سوزی عمدی در کمپ ترک اعتیاد شهرستان لنگرود حین فرار از استان در شهرستان رودبار توسط پلیس دستگیر شد.»

متهم 28 ساله این جنایت هولناک در اعترافات اولیه خود عنوان کرد که حوالی ساعت 5 بامداد روز حادثه با بنزینی که از قبل تهیه کرده بود از دیوار پشت کمپ وارد ساختمان شده و اقدام به آتش زدن آن کرده است. او در اعترافات خود علت آتش زدن کمپ را اختلافات شخصی با مالک مجموعه اعلام می کند.

یک ماه بعد از این حادثه مدیر کمپ که در زندان لاهیجان به سر می برد به علت عارضه قلبی پس از انتقال به بیمارستان پیروز لاهیجان فوت می کند.

پدر یکی از قربانیان آتش سوزی کمپ لنگرود به رسانه ها گفته بود: «وقتی آنجا بودم مردم می گفتند یک ماشین آتش نشانی آمده بود که آب نداشت. حالا راست و دروغش با خودشان، ولی مردم می گفتند ماشین آمد و آب نداشت. از طرفی درها قفل بوده و آتش نشانی راهی نداشته که وارد شود و آتش را خاموش کند و ماشین نمی توانست به حیاط برود. گفته شده شب ها در را از پشت قفل می کردند. کلید هم دست نگهبانی بود که از همان افراد معتاد بوده است.»

آتش سوزی بیمارستان گاندی

6 و 20 دقیقه بعدازظهر 5 بهمن ماه 1402 ضلع شرقی بیمارستان گاندی در خیابان گاندی تهران دچار آتش سوزی شدیدی می شود. علت این آتش سوزی به طور رسمی اعلام نشده است. دادستان تهران در مورد این آتش سوزی گفت که در رابطه با این حادثه پر ونده قضایی تشکیل شده است. در این آتش سوزی بیش از 100 بیمار بدحال به بیمارستان های شهدا، فیروزگر، دی، آرمان و کسری منتقل شدند.

هتل بیمارستان گاندی سال 1392 به عنوان نخستین هتل بیمارستان کشور، مجهز به بخش های مختلف تخصصی در تهران افتتاح شد. مدیرعامل هتل بیمارستان گاندی در زمان افتتاح این بیمارستان اعلام کرد: «هتل بیمارستان گاندی بر اساس آخرین استانداردها و ضوابط احداث مجموعه های بیمارستانی ساخته شده و در برابر زلزله هایی با بزرگی 8.5 تا 9 ریشتر هم مقاوم است و سختگیرانه ترین استانداردها و اصول ایمنی و بهداشتی در این مجموعه لحاظ شده است.»

روزنامه «اعتماد» در شماره 5688 در گزارش میدانی تحت عنوان «هتل بیمارستان گاندی سوخت» در مورد این حادثه نوشت: «خانواده های بیماران با نگرانی از افراد حاضر در صحنه در مورد وضعیت طبقات بیمارستان سوال می کردند و در آن شلوغی جمعیت دنبال بیماران شان می گشتند. اکثر خانواده ها، نمی دانستند آمبولانس ها، بیماران شان را به کدام بیمارستان برده است.» یکی از پرسنل نیز در مورد علت این حادثه گفت: «شنیدیم می گویند کارگری که در طبقه پانزدهم بیمارستان مشغول کار بوده، ته سیگارش را روی زمین پرت کرده و آتش سوزی شروع شده. حالا می گویند این کارگر فرار کرده است.»

دلایل آتش سوزی در این بیمارستان در حالی مطرح شده که سوال مهم این است چطور با وجود آغاز حریق و علایم اولیه شروع آتش سوزی، سیستم اطفای حریق بیمارستان فعال نشده یا پرسنل حاضر در طبقات برای خاموش کردن آتش از کپسول های آتش نشانی استفاده نکردند و البته سوال اصلی این است که اصلا سیستم اطفای حریق و تجهیزات خاموش کردن آتش در این بیمارستان کافی و به روز بوده یا اینکه این امکانات هم دچار مشکل بوده است؟

یک روز بعد از این حادثه حسین نظری، معاون خدمات شهری شهرداری تهران در مورد آتش سوزی گسترده بیمارستان گاندی اعلام کرد: «موضوع مهم این بود که تصاویری که پخش می شد به علت نمای کامپوزیت ساختمان آتش سوزی را بزرگ جلوه می داد. با این حال این آتش سوزی یک حریق عادی بود.» جلال ملکی، سخنگوی آتش نشانی شهر تهران در مورد آتش سوزی بیمارستان گفت: «این بیمارستان برای دو بخش جدید و قدیمی خود پنج بار اخطار آتش نشانی گرفت، اما به تعهدات خود در این مدت عمل نکرد.»سخنگوی وزارت بهداشت نیز اعلام کرد: «هیچ یک از افراد و بیماران آسیب ندیدند و 93 نفر بیمار در بیمارستان هنگام رخ دادن حادثه حضور داشتند که 91 نفر از آنها به دیگر مراکز درمانی منتقل شدند.» 21 بهمن ماه رسانه ها نوشتند: «برخی منابع می گویند که در شب وقوع حادثه حریق بیمارستان گاندی، عده ای از عوامل این بیمارستان با دستور مستقیم یکی از مسوولان بیمارستان قصد خارج کردن حافظه دوربین های مداربسته بیمارستان را داشتند که با اقدام عوامل فراجا، این افراد در پارکینگ شناسایی و دستگیر شدند و اقلامی که به همراه داشتند توقیف شد.»