آرشیو پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، شماره ۱۰۸۴۱
اجتماعی
۶

نقش سلامت روان در پیشگیری از پایان تلخ زندگی

نادیا احمدی

همه ما در طول دوران زندگی افسردگی، استیصال و درماندگی و سرخوردگی های فردی را تجربه کرده ایم و پس از مدتی با استفاده از راهکارهای مقابله ای، دوباره به روند عادی زندگی برگشته ایم. اما درباره بعضی ها ممکن است این روند متفاوت باشد؛ به این معنا که فرد از یک اختلال روانی رنج می برد و احساس می کند که توانایی کنترل شرایط را ندارد، در سازگاری با محیط بیرونی و کنترل خشم و تکانه ها ناتوان است؛ بنابراین احساس درماندگی و ناامیدی می کند و با حذف «خود» به دنبال فرصتی برای رهایی از ناکامی هاست. ازاین رو مطابق تاکید انجمن علمی روا پزشکان، «به منظور مقابله موثر با این موضوع، جامعه نیاز به اتخاذ رویکردی جامع برای پیشگیری از مرگ های خودخواسته دارد؛ این شامل ایجاد آگاهی و از بین بردن ننگ پیرامون سلامت روان است. با پرورش فرهنگی که گفت وگوی باز در مورد احساسات و بهزیستی روانی را تشویق می کند، افراد احساس راحتی بیشتری در جستجوی کمک در هنگام پریشانی خواهند داشت. افزایش دسترسی به خدمات بهداشت روان و ارائه آموزش کافی به متخصصانی که بتوانند علائم هشداردهنده را شناسایی کرده و به طور موثر مداخله کنند، حیاتی است.»سازمان بهداشت جهانی می گوید به طورکلی افراد 15 تا 24 سال و افراد سالمند بالاتر از سن 80 بیشتر در معرض این خطرند. همچنین افرادی که دچار اختلالات روانی هستند به ویژه کسانی که از اختلالات تغییرات خلقی مانند افسردگی حاد، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی رنج می برند در گروه افراد پرخطر قرار دارند. علاوه بر احتمال اقدام به خودکشی در کسانی که دچار اعتیاد هستند و به طور خاص افراد معتاد به الکل بیشتر است. سابقه خانوادگی خودکشی نیز عاملی در تمایل به مرگ خودخواسته است.

اما به جز اختلالات روانی، شرایط اجتماعی نامساعد نیز عاملی در ایجاد تمایل افراد به خودکشی است. افرادی که به دلیل بحران اقتصادی و نابسامانی اجتماعی امید خود را ازدست داده اند و کسانی که در معرض تجربه های ناخوشایند و ضربات روحی قرار می گیرند نیز بیشتر دست به خودکشی می زنند مواردی چون تجربه مرگ یک فرد عزیز، از دست دادن رابطه عاطفی و از دست دادن شغل احتمال خودکشی را در افراد بالاتر می برند.

هسته اصلی مرگ های خودخواسته، درد و زخم روانی است

اما آنچه در مسئله خودکشی حائز اهمیت است این است که تمایل و تصمیم به خودکشی در همه جوامع اتفاق می افتد. اقدام به خودکشی که با از دست رفتن معنای زندگی و ناتوانی در تحمل درد و رنج جهان ارتباط دارد هم می تواند یک فرد بیمار را در جامعه پیشرفته به دام مرگ بفرستد و هم ممکن است در جامعه ای که در جنگ، ناامنی، فقر و عقب ماندگی به سر می برد، به سادگی اتفاق بیفتد، اما مطابق نتایج پژوهش هایی که آسیب شناسان اجتماعی به آن استناد می کنند، «حدود 95 درصد از افرادی که خودکشی کرده اند در لحظات آخر پشیمان شده اند.» مطالعات نشان می دهد که بیش از 90 درصد افرادی که براثر خودکشی جان خود را ازدست داده اند مبتلابه یکی از انواع اختلالات روانی ازجمله افسردگی ماژور، اسکیزوفرنی و اختلالات شخصیت بوده اند که تحت درمان کامل یا درستی قرار نداشته اند.

کوروش محمدی، آسیب شناس اجتماعی دراین باره می گوید: «هسته اصلی و مرکزی خودکشی درد و زخم روانی است و البته نمی توان به صرف این توصیف عوامل محیطی و بیرونی را نادیده گرفت؛ زیرا عوامل خطرساز محیطی امروز اولویت بیشتر و پیشروتری دارند چون بسیاری از عوامل محیطی زمینه ساز زخم و درد روانی می شوند و عجیب تر آنکه بسیاری از افراد پس از اقدام به خودکشی و در صورت نجات یافتن، به بخش های مسمومیت، جراحی و یا حتی گوارش بیمارستان ها ارجاع داده می شوند. در این گونه شرایط، فرد معمولا بدون دریافت مشاوره یا درمان روانپزشکی و پس از رفع علائم و دریافت درمان های فیزیکی از بیمارستان مرخص می شود و نهایتا توصیه ای غیررسمی از پزشک برای مراجعه به روانپزشک دریافت می کند. این در حالی است که خودکشی علامتی است از یک بیماری پیچیده تر که درمان آن نیازمند همکاری نزدیک فرد، خانواده، جامعه و سیستم تخصصی درمانی است.»

محمدی بابیان اینکه برای افراد نجات یافته از مرگ خودخواسته، سیستم مددکاری بسیار ضعیف عمل می کند، می گوید: «بعضا برخی افراد باهمت و تلاش پرسنل درمانی نجات پیداکرده و به زندگی برمی گردند و این نشان می دهد که اقدامات درمانی موثر بوده اما مشکل از اقدامات درمانی نیست، مشکل با اقدامات پیش از درمان و پیشگیری است. اقدامات درمانی خوشبختانه در این زمینه قوی عمل کرده است. بیمارستان های سوانح سوختگی و بیمارستان های مربوط به بررسی سوانح خودکشی و اتاق بحران ها درست عمل کرده اند. اما سیستم های مشاوره ای که در حوزه پیشگیری وجود دارد خیلی ضعیف است و سیستم مددکاری در جامعه بسیار ضعیف عمل می کند. به نحوی فضای مددکاری جامعه تخریب شده است. مددکاری در جامعه ایرانی که یکی از عوامل بسیار قوی در حوزه خدمات روانشناختی، درمانی و مددکاران است تا سطح تفویض در حد بیمارستان ها پایین آمده است. این ها فرآیندهایی است که باید در کشور ترمیم شوند. بنابراین به لحاظ درمانی مشکلی نداریم. افرادی که توسط مصرف دارو، الکل و بنزین و... خودکشی کردند و به موقع به آن ها رسیدگی شد نجات پیدا کردند، اما به لحاظ پیشگیری مشکلات بسیار است و یک معضل شناخته می شود که باید حتما حل شود.»

این آسیب شناس تصریح می کند: «علائم بیماری های روانی به خصوص افسردگی ماژور که دلیل اصلی بسیاری از خودکشی ها تلقی می شود کمک بسیاری به پیشگیری و درمان آن خواهد کرد. این نکته نه تنها در بعد آموزش های عمومی افراد جامعه بلکه در آموزش های تخصصی پزشکان عمومی و پزشکان غیرمرتبط با روانپزشکی نیز باید لحاظ شود. چراکه در بسیاری از موارد، بیماران به علت احساس ناخوشایند و تبعات شخصی و اجتماعی ناشی از مراجعه به روانپزشک، مشکلات خود را با پزشک عمومی خود و یا سایر متخصصان در میان می گذارند که در صورت عدم توجه ویژه، ممکن است مشکل بیمار توسط پزشک مربوطه تشخیص داده نشود.»

محمدی خاطرنشان می کند: «تجربه های جهانی نشان داده که اگر برای کمک به کسانی که نشانه های خودکشی در آن ها دیده می شود امکاناتی وجود داشته باشد، به کاهش آمار خودکشی منجر می شود. وجود مراکز مشاوره و کمک های مشخص برای تغییر شیوه زندگی برای کسانی که دچار افسردگی و تحت فشار خانواده هستند، می تواند در این امر موثر باشد. در بسیاری از کشورهای دنیا در محیط های آکادمیک و آموزشی و در میان جوانان و افرادی که دارای مشکل هستند، مراکزی وجود دارد که می توانند برای کمک به این افراد و اطرافیان آن ها مشاوره دهند. کمک و تاثیر بازدارندگی این مراکز در منصرف کردن افرادی که تصمیم به خودکشی گرفته اند، بسیار مهم است. به عنوان مثال باید گروه هایی دست به کار شده و به صورت تلفنی و آنلاین، امکاناتی را فراهم کنند تا هرکسی درگیر چنین مشکلاتی است با آن ها تماس بگیرد. چنین امکاناتی در جامعه به طورمعمول باید در دسترس شهروندان باشد. در ایران هنوز به لحاظ فرهنگی زمینه کمک به افرادی که ازنظر روانشناسانه روحیه شکننده ای دارند و می توانند دست به خودکشی بزنند، وجود ندارد. در حقیقت باید بتوان این حساسیت را در جامعه، نهادهای رسمی و خانواده ها ایجاد کرد تا با افرادی که دچار مشکلات روحی، افسردگی، سرخوردگی های شدید و مشکلات عدیده هستند، همراهی شود تا به سوی چنین تصمیم هولناک و فاجعه باری نروند.»

افسردگی ماژور و آسیب به خود

محمدی بیان می کند: «برای همه ما پیش آمده که در روزهایی از زندگی دچار افسردگی می شویم. احساس غم، اندوه و تنهایی ممکن است به دلایل مختلفی و در گذار روزهای سخت زندگی برای هرکسی ایجاد شود. بااین حال اغلب ما، امور روزمره زندگی خود را پیش می بریم و پس از گذشت مدت زمانی، موفق به عبور از این حالت می شویم. اما این اتفاق در مورد برخی از انسان ها رخ نمی دهد. احساس غم و اندوه بیشتر شده، بر شرایط کار، زندگی و خواب وبیداری اثر منفی گذاشته و روزبه روز وضعیتی وخیم تر پیدا می کند. در چنین حالتی حتی ممکن است تغییرات زیادی در وضعیت تغذیه و سلامت عمومی بدن نیز حاصل شود. این وضعیتی است که به عنوان افسردگی ماژور نامیده شده و یکی از علت های اصلی خودکشی و آسیب به خود در سرتاسر دنیاست.»

این آسیب شناس عنوان می کند: «افسردگی ماژور وضعیتی پزشکی است که باید با دیدی فراتر و جدی تر از بالا و پایین شدن های معمولی خلق وخو به آن نگاه کرد. اگرچه تعاریف عامیانه مختلفی برای تشخیص ابتلا به افسردگی وجود دارد اما برای اینکه بتوان احتمال ابتلا به افسردگی را در مورد شخصی مطرح کرد، بایستی حداقل پنج مورد از مواردی نظیر خلق وخوی افسرده، احساس غم و اندوه بی دلیل، فکر کردن مداوم در مورد مرگ و خودکشی و یا برنامه ریزی برای انجام آن، احساس بی فایده بودن و یا احساس گناه بی مورد، داشتن مشکل در فکر کردن و تمرکز بر امور مختلف، فقدان و از بین رفتن علاقه به اموری که قبلا به آن ها علاقه مند بوده اید، مشکل در خوابیدن یا خوابیدن بیش ازاندازه، ناآرامی و بی قراری همیشگی و کاهش وزن قابل توجه که بدون دلیل موجهی ازجمله رژیم غذایی یا ورزش سنگین رخ داده باشد و یا افزایش وزن بدون دلیل مشخص (افزایش وزن معادل پنج درصد وزن بدن ظرف یک ماه) و خستگی و فقدان انرژی در مورد وی صدق کند.»

البته بسیاری از این علائم عمومی بوده و احتمال بروز آن ها به دلایل مختلف غیر از افسردگی نیز وجود دارد. اما این موارد نشان دهنده این حقیقت است که علائم بیماری افسردگی بسیار رایج بوده و آنچنان عجیب وغریب نیستند. ضمن اینکه به دلیل عمومی بودن ممکن است در بسیاری از موارد نادیده گرفته شده و پیگیری نشوند. دانستن این موارد به ما کمک می کند که نه تنها در مورد خودمان بلکه در مورد اطرافیان خود نیز دقیق شده و در صورت مشاهده هم زمان تعداد زیادی از علائم ذکرشده، فرد یا اطرافیان نزدیکش را از خطر پیش رو آگاه کرده و برای ورود به مراحل درمان به وی کمک کنیم. فراموش نکنیم تشخیص به موقع بیماری افسردگی، می تواند منجر به درمان آن شده و جان انسانی را از مرگ نجات دهد.

سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی، با تاکید بر ضرورت ارتقا سلامت روان جامعه در مقابله با اقدامات آسیب زا همچون خودکشی به خبرگزاری مهر می گوید: «براساس آمارهای رسمی، نرخ خودکشی در ایران در مقایسه با خیلی از کشورهای دیگر خیلی بالا نیست، بااین حال نظر به اهمیت موضوع انتظار می رود در کشور برای ارتقا سلامت روانی و اجتماعی همه مردم به ویژه نوجوانان و جوانان تدابیری اتخاذ شود تا با فراگیری اطلاعات و آموزش های مرتبط، شاهد کنترل و کاهش خودکشی در کشور باشیم. فراگیر کردن آموزش های مهارت های ارتباطی و کنترل خشم که خودکشی هم نوعی از خشونت محسوب می شود، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. آموزش مهارت های تاب آوری اجتماعی و فردی، آموزش خود مراقبتی، مداخله در بحران ها و... می تواند کمک کند تا شاهد کنترل و کاهش خودکشی باشیم.»

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی با اشاره به اینکه در برخی اسناد جهانی به راهبردهای مختلفی برای پیشگیری از خودکشی تاکید شده، عنوان می کند: «ازجمله آن ها می توان به افزایش آگاهی مردم نسبت به اینکه خودکشی یک مسئله مربوط به بهداشت عمومی است که قابل پیشگیری است، توسعه پشتیبانی وسیع به جهت پیشگیری از خودکشی، کاهش دید منفی نسبت به یاری خواستن از متخصصین بهداشت روانی، مصرف مواد مخدر و خدمات پیشگیری از خودکشی، توسعه برنامه ریزی های جامعه محور برای پیشگیری از خودکشی، تلاش در جهت کاهش دسترسی افراد به ابزار آسیب رساندن به خود، آموزش شناخت رفتار پرخطر و ارائه خدمات درمانی مناسب و جامع، توسعه و پیشبرد رویکرد درمان بالینی و تخصصی در کلینیک های بهداشت روانی و مددکاری اجتماعی، تسهیل دسترسی به خدمات مددکاری اجتماعی و بهداشت روانی، افزایش پوشش خبری و رسانه ای در رابطه با مصرف نامناسب مواد، رفتار خطرآفرین خودکشی و بیماری های روانی، پیشبرد و پشتیبانی از تحقیقات مربوط به خودکشی و پیشگیری از آن و بهبود سامانه های پایشی مربوط به خودکشی و...اشاره کرد.»

ازآنجایی که نقش عوامل روانی در خودکشی غیرقابل انکار است و اختلالات سلامت روان، سطوح بالای استرس و ضربه و همچنین ویژگی های شخصیتی و مکانیسم های مقابله، همگی در افزایش خطر رفتارهای خودکشی نقش دارند، امیرحسین جلالی ندوشن، رئیس کمیته پیشگیری از خودکشی انجمن علمی روان پزشکان نیز تصریح می کند که «شناخت و پرداختن به این عوامل برای توسعه راهبردهای جامع پیشگیری از خودکشی حیاتی است. ضروری است که جامعه نه تنها بر درمان شرایط بهداشت روانی بلکه بر کاهش استرس، ارتقای تاب آوری و پرورش مکانیسم های مقابله ای سالم تمرکز کند. با انجام این کار، ما می توانیم در جهت ریشه کن کردن فاجعه خودکشی و ارائه حمایت هایی که افراد برای داشتن زندگی رضایت بخش نیاز دارند، کارکنیم. درنتیجه، پیشگیری از خودکشی از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا نه تنها ارزش ذاتی هر فرد را به رسمیت می شناسد، بلکه از سلامت روانی خانواده ها و جوامع نیز محافظت می کند. با پرداختن همه جانبه به این موضوع، می توان کمک های بی نظیر افراد را حفظ کرد، از درد دل های غیرضروری جلوگیری کرد و بار اقتصادی مرتبط با خودکشی را کاهش داد. ضروری است جامعه در برنامه های پیشگیری از خودکشی سرمایه گذاری کرده، آگاهی را گسترش دهد و گفت وگوها را در مورد سلامت روان تشویق کند تا افراد در بحران بتوانند حمایتی را که به شدت به آن نیاز دارند؛ بیابند. بیایید به طور جمعی برای ایجاد جهانی تلاش کنیم که در آن برای هر زندگی ارزش قائل شود و هیچ کس مجبور نباشد به تنهایی با اعماق ناامیدی روبه رو شود.»

تابوی مراجعه به روانپزشک و روانشناس در سراسر جهان

می گویند، «خودکشی مثل تب، یک علامت و نشانه است. وقتی فردی اقدام به خودکشی می کند، دنبال علت می گردیم، درحالی که اگر مثل بیماری نگاه کنیم، مثل این است که تب را با مسکن قطع کنیم، اما علت ایجاد تب باقی می ماند.» این عبارت، نقل قولی از حمید محمدبیگی، در قامت متخصص روانپزشکی است.

او به ارتباط میان اختلالات روحی و روانی و خودکشی اشاره کرده و می گوید: «بسیاری از کسانی که دچار اختلالات روحی هستند به خودکشی فکر می کنند اما تابویی که نسبت به مراجعه به روانپزشک و روانشناس در سراسر جهان وجود دارد باعث می شود بسیاری از این افراد به دنبال کمک نباشند. متاسفانه پیشگیری از خودکشی همچنان به علت ضعف در آگاهی عمومی دشوار و غیرعملی است. تاکنون فقط 38 کشور در دنیا توانسته اند برنامه ای جامع برای پیشگیری از خودکشی اجرایی کنند. اگر بخواهیم اقدام موثری در مورد خودکشی انجام دهیم یکی از موثرترین اقدامات، شناسایی افرادی است که یک بار اقدام به خودکشی کرده اند، اما خودکشی آن ها منجر به فوت نشده است. مطالعات نشان می دهد 50 درصد از افرادی که اقدام به خودکشی منجر به فوت کرده اند، قبلا حداقل یک بار اقدام به خودکشی کرده بودند، پس لازم است این افراد شناسایی و درمان شوند.»

این متخصص روانپزشکی بابیان اینکه اگر فرض کنیم فردی صرفا ژست خودکشی گرفته، همین که برای رسیدن به خواسته اش از روش خودکشی استفاده می کند یک اختلال است، عنوان می کند: «خودکشی یک مشکل پیچیده است و علل متفاوتی دارد، در مطالعات مشخص شده ژنتیک نیز در خودکشی نقش دارد. خودکشی می تواند یک پدیده روان شناختی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی باشد. توضیح اینکه چرا برخی از افراد تصمیم به خودکشی می گیرند، درحالی که در شرایط یکسان و یا حتی بهتری نسبت به افراد دیگر قرار دارند، سخت است، بااین وجود بیشتر خودکشی ها قابل پیشگیری است. نباید از نمای نزدیک به خودکشی نگاه کرد، بلکه باید به جوانب مختلف آن نگاه کرد. در 90 درصد موارد، افرادی که اقدام به خودکشی می کنند یک اختلال روانی دارند که عمدتا افسردگی است. درمان این اختلالات روانی یکی از مهم ترین روش های پیشگیری از خودکشی است و اگر می خواهیم با خودکشی مبارزه و از آن جلوگیری کنیم، باید افراد مبتلابه اختلالات روانپزشکی را به درمان تشویق کنیم، در این صورت تا 60 درصد از موارد خودکشی پیشگیری می شود.»

این متخصص روانپزشکی خواستار انگ زدایی از اختلالات روانپزشکی شده و بیان می کند: «ما با برچسب ننگینی که به فرد افسرده می زنیم او را از مراجعه به روانپزشک و پیشگیری از خودکشی بازمی داریم و این مشکل بزرگی در فرهنگ ماست. نوع برخورد ما گاهی افراد را به این سمت سوق می دهد که مشکلات روانی خود را به مشکلات جسمی تغییر دهند، اما همان طور که فردی ممکن است به فشارخون مبتلا شود ممکن است به اختلال روانی مبتلا شود. فردی که دچار افسردگی و اضطراب و هر اختلال روانی می شود گناهی نکرده و نباید این انگ را به آن ها زد تا برای مراجعه به روانپزشک و درمان جرئت نداشته باشند.»