آرشیو سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۱۰۸۵۱
اجتماعی
۶

زیست اجتماعی سالمندان در معرض خطر

حسن طباطبایی

افزایش امید به زندگی یکی از مصادیق مستند و مهم برای ارزیابی رشد و توسعه کشور ها محسوب می شود که از یک سو با رشد تکنولوژی و علم پزشکی و بهبود بهداشت و تغذیه؛ طول عمر افزایش یافته و از سوی دیگر تغییرات سطح باروری درنتیجه سیاست های جمعیتی بر شتاب سالخوردگی جمعیت افزوده است، اما فرآیند زیستی و اجتماعی سالمندی به طور طبیعی موجب اختلال در کارکرد اندام های مختلف بدن و ناتوانی تدریجی در انجام و اداره امور شخصی و ایفای نقش اجتماعی فرد سالمند می شود که تاثیر این نارسایی ها در بعد اجتماعی زندگی سالمندان، بارز تر است، این در حالی است که بعد اجتماعی زندگی، تاثیر مهمی در سلامت، به صورت عام و کیفیت زندگی به طور خاص دارد. بسیاری از افراد سالمند ترجیح می دهند در خانه بمانند و این موضوع، با خطر انزوای اجتماعی و محدودیت روابط همراه است. البته فرآیند پیری سبب تضعیف عملکرد جسمانی شده و این مسئله مانعی برای ادامه فعالیت های اجتماعی گذشته محسوب می شود و حضور و شرکت در موقعیت های اجتماعی مختلف برای سالمندان با محدودیت بیشتری مواجه خواهد بود. بنابراین به نظر می رسد، سالمندان با ناتوانی جسمانی، به علت داشتن شبکه اجتماعی و حمایت اجتماعی کمتر، بیشتر گوشه گیری و انزوا را تجربه می کنند. پژوهشگران حوزه سالمندی بر این امر صحه می گذارند که ارتباط اجتماعی به عنوان یکی از عوامل اصلی در کیفیت زندگی مطرح است. اثرات نامطلوب انزوای اجتماعی و یا از دست دادن پیوندهای اجتماعی در زندگی افراد، شواهد محکمی برای تایید این موضوع است. نتایج مطالعات رابطه معنی دار بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی سالمندان و تاثیر آن در انزوای اجتماعی را گزارش کرده اند، بااین حال نیازمند مطالعه بیشتر است. همچنین، تعداد مطالعات محدودی ارتباط بین ناتوانی و انزوای اجتماعی را در گروه سالمندان موردبررسی قرار داده اند. باتوجه به روند رو به رشد جمعیت سالمندان و اینکه کشورمان تجربه پیرسالی را آغاز کرده، پرداختن به نیازهای اجتماعی و شبکه ارتباطی سالمندان حائز اهمیت است. انزوای اجتماعی به عنوان یکی از معضلات عصر جدید به خصوص در میان سالمندان، وابسته به چندین عامل فردی و اجتماعی است. با ارزیابی و شناخت عوامل تاثیرگذار بر انزوای اجتماعی سالمندان می توان تصمیمات و اقدامات مناسب تری جهت تغییر این عوامل در راستای بهبود کیفیت زندگی پیرسالان اتخاذ کرد. احمد کیان، پژوهشگر حوزه سالمندی می گوید: «تصور عمومی این است که پیری یک روند ناخوشایند و منفی است. تصویری که از پیری در جامعه به نمایش درمی آید؛ ازکارافتادگی، فراموشی، تنهایی، بیماری، ناتوانی حرکتی، وابستگی مالی، گوشه نشینی، در خانه ماندن و به طورکلی سرباربودن را به افراد القا می کند. رسانه ها نیز در نمایش این تصویر بسیار قوی عمل می کنند، بنابراین تصور اغلب ما از کهنسالی والدین و درنهایت پیری خودمان، زندگی ناسالم، همراه با بیماری و درد است. کمتر کسی در جامعه، دوران پیری اش را دوره ای جالب تصور می کند و خود را همچنان فعال، درحال یادگیری و تجربه اتفاقات خوشایند می بیند. همه ما بارها جمله «از ما گذشته است» را شنیده ایم. جمله ای که سرآغاز محرومیت از یک زندگی سالم در دوران پیری است؛ این رویکرد مانع از آن می شود افراد پیر در اجتماع حضور داشته و ارتباطات اجتماعی خود را حفظ کنند و این جمله عاملی است که باعث می شود عملا سالمندان کنار گذاشته شوند.»این پژوهشگر در ادامه با تاکید براینکه مشارکت اجتماعی کمتر یکی از عوامل افزایش میزان انزوای اجتماعی در میان سالمندان است، عنوان می کند:«برخی مطالعات نشان می دهد، بین برخورداری سالمندان از حمایت اجتماعی و میزان انزوای اجتماعی رابطه معنی دار و معکوسی وجود دارد. به این معنی که با افزایش حمایت اجتماعی، میزان انزوای اجتماعی سالمندان کاهش می یابد. روابطی که سالمند با دوستان، خانواده و سایرین برقرار می کند و نیز حمایتی که از سوی آنان دریافت می کند، باعث می شود او احساس کند که به جامعه و اطرافیانش تعلق دارد، در جامعه دارای شان و ارزش است و مورد احترام دیگران است که این احساس بر بهزیستی روان شناختی فرد و در نتیجه بر میزان تجربه احساس تنهایی و انزوای او اثر می گذارد. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی و در همه سنین وابسته به اطرافیان است و حمایت اجتماعی می تواند بر تمام جنبه های روانی اجتماعی آدمی ازجمله میزان تجربه احساس تنهایی و انزوا تاثیرگذار باشد، توجه به تقویت شبکه های اجتماعی، منابع حمایت اجتماعی و ارتباطات سالمندان برای جلوگیری از زوال بیشتر سلامت جسمی و روانی آنان بسیار اهمیت دارد.»

ناتوانی جسمانی سالمندان و کاهش تعاملات اجتماعی

کیان بیان می کند: «ناتوانی از دیگر متغیر های پیش بینی کننده انزوای اجتماعی است. با افزایش سن، کمتر بودن سواد، زندگی در تجرد و تنهایی و نداشتن خوداشتغالی بعد از بازنشستگی، بر شدت ناتوانی افزوده می شود. بسیاری از سالمندان به یک یا چند بیماری مزمن و ناتوان کننده مبتلا هستند و درمان بیماری های مزمن و پیشگیری از آن ها که عامل اصلی ناتوانی در سالمندان است، نقش موثری در پیشگیری از ناتوانی در سالمندان و حضور در اجتماع دارد. سالمندانی که تنها زندگی می کنند یا منزوی هستند با مشکلات بیشتری مواجه اند. فرآیند پیری سبب تضعیف عملکرد جسمانی و اجتماعی می شود. مشکلات جسمانی وابسته به فرآیند پیری، مانعی برای ادامه فعالیت های اجتماعی گذشته محسوب می شود. به این صورت که فرد نسبت به گذشته به دیگران وابسته تر می شود و همچنین حضور و شرکت در موقعیت های اجتماعی مختلف برای او محدودتر شده و باعث افزایش وابستگی به دیگران می شود. بنابراین به نظر می رسد ناتوانی جسمانی در سالمندان به این دلیل با احساس تنهایی و انزوا در ارتباط است که وابستگی به دیگران را افزایش می دهد و در نهایت منجر به کاهش تعاملات اجتماعی می شود. به طوری که از نگرانی های اصلی سالمندان از دست دادن استقلال و وابسته شدن به دیگران است. ترس سربار بودن برای خانواده و جامعه باعث به مخاطره افتادن احترام و شان سالمندان می شود. توانایی انجام و برآورده کردن انتظارات و نیازهای خود و خانواده تحت پوشش، علاوه بر حفظ جایگاه سالمند در خانواده، کمک خواهد کرد تا او احساس کند که هنوز توانایی برآورده کردن انتظارات خود و خانواده اش را دارد، اما وقتی سالمندان احساس کنند در امور مختلف زندگی خود به حضور و کمک دیگران وابسته هستند و نمی توانند در فعالیت های عادی زندگی روزمره و در فعالیت های تفریحی و موردعلاقه خود شرکت کنند، در لاک تنهایی و انزوای خود فرو می روند.»طبق نتایج به دست آمده از برخی مطالعات، انزوای اجتماعی سالمندانی که با همسر خود زندگی می کردند کمتر از سالمندانی است که همسر خود را ازدست داده اند، این پژوهشگر حوزه سالمندی بابیان این عبارت می گوید: «از دست دادن همسر، یعنی فردی که یک عمر شریک زندگی انسان بوده است، در کاهش سلامت روانی و اجتماعی سالمندان و افزایش انزوا موثر است. بسیاری از یافته ها نشان داده که احساس تنهایی با وضعیت تأهل دارای ارتباطی معنادار است و طبیعتا سالمندانی که دور از خانواده زندگی می کنند، به نسبت سالمندانی که در منزل و با خانواده های خود زندگی می کنند از احساس تنهایی و انزوای بیشتری رنج میبرند. خانواده به عنوان یک منبع حمایت حیاتی به افراد سالمند کمک می کند تا تعاملات اجتماعی خود را حفظ و تداوم بخشند و آن ها را در مقابل مسائلی مانند احساس تنهایی، انزوای اجتماعی و افسردگی محافظت می کند. طبق یافته های مطالعات متعدد، خانواده مهمترین منبع حمایتی در روابط بین فردی است که می تواند با ارائه حمایت کافی موجب کنترل و کاهش انزوای اجتماعی سالمندان باشد.»سهیل دیناری نیز از صاحب نظران در حوزه مسائل سالمندی از مهم ترین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان را بیماری آن ها دانسته و می گوید: «مطابق آمارها 60 درصد سالمندان حداقل به یک بیماری مزمن مبتلا هستند (پرفشاری خون، دیابت و بیماری های قلبی و عروقی به ترتیب بیشترین شیوع را در بین سالمندان دارند) که این خود باعث بروز محدودیت هایی در زندگی سالمندان می شود و میزان فعالیت های اجتماعی این افراد را محدود می کند و معمولا آن ها را بیش از سایر افراد در معرض خطر ناتوانی و مرگ قرار می دهد. براین اساس می توان گفت بروز بیماری های مزمن نیاز به مداخلات نوآورانه ای دارد که بر عوامل تعیین کننده سلامت مانند فعالیت های روزمره زندگی و همچنین مشارکت اجتماعی تاثیر می گذارد. به طورکلی اکثریت سالمندان، دارای بیماری های مزمن هستند. همچنین هزینه های زندگی در بین آن ها تحت تاثیر مواردی نظیر بیماری های مختلف و چنددارویی بودن، افزایش می یابد و در مقابل درآمدشان تحت تاثیر مواردی از قبیل از دست دادن شغل و بازنشستگی کم می شود. از طرفی در بسیاری از شهرهای کشورمان، به دلیل بی توجهی به مصادیقی نظیر شهر دوستدار سالمند، تسهیلات لازم برای رفت وآمد آن ها یا فراهم نشده یا اینکه بسیار ضعیف بوده است. این در حالی است که امکان رفت وآمد آسان در ارتقا مشارکت اجتماعی سالمندان نقش مهمی دارد.»دیناری در تبیین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان، به یکی از نظریه های مهم درحوزه سالمندشناسی اجتماعی تحت عنوان نظریه جداسازی اشاره داشته و تاکید می کند: «این نظریه از اولین و پرمناقشه ترین دیدگاه های اجتماعی است که سالمندی را به عنوان فرآیند جدایی تدریجی سالمند و جامعه می بیند. این کناره گیری، اجتناب ناپذیر، جهانی و فرآیندی طبیعی است و موجب کاهش تعامل فرد سالمند و دیگران در سیستم اجتماعی ‍ ای می شود که به آن تعلق دارد. افراد سالمند، فعالیتشان را کاهش می دهند، نقش های انفعالی تر را جست وجو می کنند و به طور فزاینده ای به زندگی درونی می پردازند. بنابراین، این نظریه به عنوان رفتار تطابقی دیده می شود. ممکن است در جوامع درحال توسعه دسترسی به حمل ونقل ایمن و هزینه های مرتبط، تقویت تحرک و مشارکت اجتماعی سالمندان، دسترسی به منابع و امکانات تفریحی، حمایت اجتماعی به درستی فراهم نشود. یکی از نظریات اجتماعی دیگر تحت عنوان عدم مشارکت یا عدم تعهد بیان می کند که مسائلی از قبیل غیرقابل اجتناب بودن مرگ، ممکن است سالمند را وادار کند تا بخش مهمی از نقش های اجتماعی خویش از قبیل کار کردن، خدمات داوطلبانه، همسر بودن، کارهای تفننی و حتی خواندن مطالب را ترک کند. این در حالی است که نوع برخورد با سالمند و مشارکت دادن وی در جامعه، مسئله ای حیاتی برای سالمند و جامعه محسوب می شود.»این صاحب نظر تصریح می کند: «سالمندان تمایل زیادی به روابط اجتماعی دارند اما معمولا دوروبر آن ها از آدم ها، فعالیت ها و سرگرمی ها خالی است. به خصوص، سالمندان ایرانی در پر کردن وقت مشکلات زیادی دارند چون امکانات رفاهی ویژه سالمندان یا فراهم نیست یا در دسترس نیست یا بسیار پرهزینه و گران است. در دسترس ترین راه سرگرم شدن سالمندان، رفتن به پارک یا تماشای تلویزیون است و این موارد هم صرفا برای سالمندانی مفید است که سالم و سرحال اند. درغیراین صورت افراد پیر جامعه به راحتی در انزوا و محدودیت های اجتماعی قرار می گیرند. این برای پیرسالانی که روزگاری را در جمع گذرانده و بسیار پرمشغله بوده اند بسیار دردناک است.»

سالمندی پویا در گروی برقراری ارتباط با جامعه

حسام الدین علامه، پژوهشگر حوزه سالمندی بر فراهم سازی زیرساخت های لازم در کشور تاکید کرده و می گوید: «در راس این زیرساخت ها باید تصویر مثبتی از دوران سالمندی ارائه و شهرها پذیرای حضور اجتماعی سالمندان باشند تا به انزوا و گوشه گیری دچار نشود. متناسب با شرایط فناوری روز، حضور و مشارکت اجتماعی موثر و پررنگ سالمندان ضروری است. استفاده از فن آوری ها و ورود به شبکه های مجازی برای سالمندان از این نظر اهمیت دارد که فرصتی برای سرگرمی، مطالعه، برقراری ارتباط و آموزش فراهم می شود. با وارد شدن به دنیای مجازی، بخشی از تنهایی سالمندان پر شده و آن ها تشویق می شوند که به این جهان گسترده بپیوندد. درعین حال باید این گروه از جمعیت را توانمند کنیم و این توانمندی به سالمندی فعال و پویا منجر خواهد شد. وقتی سالمند پویاست که هنوز ارتباطش با جامعه برقرار باشد. مهم نیست فردی که در سطح جامعه است 50 ساله،70 ساله یا 80سال باشد؛ یک سالمند 80 ساله هم می تواند سالمندی پویا باشد؛ مادامی که مستقل باشد و بتواند ارتباط کاملی با جامعه داشته و در اجتماع حضور و مشارکت داشته باشد.»علامه تصریح می کند: «اگر سالمند بداند در جامعه می تواند تاثیرگذار باشد، این امر کمک می کند که او به احساس از پا افتادگی یا طرد اجتماعی دچار نشده و منزوی نشود. مشارکت اجتماعی سالمندان می تواند راهبرد خوبی در ارتقا کیفیت زندگی آنان باشد. این مسئله کمک می کند تا سالمندان دچار مشکلات روحی و روانی نشوند چراکه بسیاری از سالمندان وقتی از جامعه و خانواده جدا می افتند با مشکلات روحی و روانی عدیده ای مواجه می شوند. در این میان، آگاهی بخشی هم برای سالمندان و هم به جامعه می تواند در ایجاد شرایط مناسب برای سالمندان موثر واقع شود. نقش آگاه سازی را بایستی جدی تر گرفت و آن را به صورت حرفه ای و تخصصی اجرا کرد. تغییر در نگرش ها و دیدگاه ها و کنار زدن تفکرات قالبی و بعضا منفی در پرتو آگاهی بخشی درست و موثر پدید می آید. برای پرداختن به پدیده سالمندی به اطلاعات دقیق و جامع در این زمینه نیاز است. اطلاعات دقیق و کافی پایه هرگونه برنامه ریزی موثر است. برای این منظور افزایش تحقیقات کاربردی ضرورت دارد. حمایت از این تحقیقات می تواند نتایج مفیدی را به همراه داشته باشد و برنامه ریزان را در تدوین برنامه های مناسب و پرهیز از آزمون وخطاهای هزینه بر و وقت گیر برحذر دارد.»این پژوهشگر خاطرنشان می کند: «استفاده از تجارب دیگر کشورها برای اجتناب از اشتباهاتی که دیگران در این زمینه داشته اند نیز بایستی موردتوجه قرار گیرد. اگرچه توجه به مسائل فرهنگی بومی در این زمینه اهمیت خاصی دارد. در برنامه ریزی برای سالمندان بایستی بهبود کیفیت و استانداردهای زندگی سالمندان و ارتقای شرایط اجتماعی را در نظر گرفت. همچنین مناسب سازی اجتماع برای دوستدار سالمندشدن از دیگر مواردی است که بایستی موردتوجه قرار گیرد. شهرها و معابر عمومی در این زمینه دارای ضعف های بسیاری هستند. در این زمینه یکی از الزامات داشتن مبلمان مناسب شهری است؛ به گونه ای که سالمندان به راحتی بتوانند از فضای اجتماعی استفاده کنند. تفکر کسب سود حداکثری در ساخت وسازهای شهری در موارد زیادی موجب قربانی شدن رفاه شهروندان شده است. معابر نامناسب، فضاهای ناهمگون و تراکم بیش ازحد بناها که عرصه ای برای نفس کشیدن باقی نمی گذارد، مناسب زندگی سالمندی و حضور آنان در سطح جامعه نیست.»