آرشیو پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۱۰۸۵۳
سیاسی
۲

رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از معلمان تبیین فرمودند

شغل محترم معلمی

روز گذشته، 12 اردیبهشت ماه همزمان با سالگرد استاد شهید مطهری و روز معلم، جمعی از معلمان سراسر کشور به دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی رفتند. مشروح بیانات مقام معظم رهبری در حسینیه امام خمینی (ره) به شرح زیر است:

به مناسبت گرامی داشت روز معلم(1)

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین والصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین.

خوشامد عرض می کنم به یکایک شما برادران و خواهران عزیز، معلمان و پرورش دهندگان فضیلت و سازندگان آینده کشور. به جامعه معلمین در سراسر کشور سلام عرض می کنم، روز معلم را به همه معلمان عزیزمان تبریک عرض می کنم و یاد معلم بزرگ و شهید، مرحوم آیت الله مطهری را که این روز همیشه با یاد ایشان همراه است، گرامی می دارم. این روز، روز دوازدهم اردیبهشت، برای ما یک فرصت است که عرض اخلاصی بکنیم به جامعه معلمین کشور؛ هم تشکر کنیم، هم عرض ارادت کنیم، هم در حد توان تکریم زبانی از معلمان عزیزمان بکنیم البته تکریم زبانی کافی نیست، اما لازم است و مطالبی را هم راجع به مسائل مربوط به آموزش وپرورش عرض کنیم.«تکریم معلم» که عرض کردیم کار لازمی است، اولا اینکه «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»؛(2) همه باید از معلمین شکرگزار باشند. شما هستید که فرزندان ما را تربیت می کنید، تعلیم می دهید و آنها را برای زندگی دوران عمرشان آماده می کنید؛ این کار بزرگی است. همه ملت، یکایک مردم در سراسر کشور، در هر رتبه ای، در هر شغلی، باید از معلمین تشکر کنند. ثانیا «تشکر از معلم» که بنده اینجا عرض می کنم تشکر را، برای توجه دادن افکار عمومی کشور به اهمیت تعلیم و تربیت و اهمیت معلم است. مشکل بسیاری از مسائل ما ناشی از افکار عمومی است؛ اگر افکار عمومی نسبت به یک قضیه ای توجیه بشوند، توجه پیدا کنند، انجام آن کار آسان تر خواهد شد. ما الان در مسئله آموزش وپرورش مشکلات مادی داریم، مشکلات معیشتی داریم، مشکلات کاری داریم، مشکلات فضای آموزشی داریم؛ اگر افکار عمومی نسبت به این مسئله حساس بشود، معلم را بشناسد، قدر معلم را بداند، این در همه این مشکلات اثر خواهد گذاشت؛ ما این را می خواهیم. بنده صریحا وظیفه عمومی را برای تشکر از معلمین عرض می کنم، برای اینکه افکار عمومی توجه به این مسئله پیدا کند.هرچه شغل معلمی محترم تر باشد، جاذبه آن بیشتر خواهد شد. اگر یک شغلی در جامعه از احترام عمومی برخوردار باشد، طبعا جاذبه این شغل بیشتر می شود. وقتی جاذبه بیشتر شد، افراد با سطح بالاتری به این شغل روی خواهند کرد؛ جامعه معلمین یک ارتقائی از لحاظ سطح علمی و معنوی پیدا می کند؛ اگر این[طور] شد، کشور از لحاظ تعلیم و تربیت ارتقاء پیدا خواهد کرد. ببینید، یک محاسبه روشن است. ما باید کاری کنیم که شغل معلمی در دنیا محترم بشود. این به عهده رسانه ها است، به عهده صاحبان منابر و جایگاه گفتار عمومی است که شغل معلمی را تعریف کنند برای مردم و تمجید کنند. خب این راجع به معلم.اما راجع به آموزش پرورش چرا باید حرف بزنیم؟ برای خاطر اینکه آموزش و پرورش واقعا یک دستگاهی در ردیف دستگاه های دیگر کشور نیست؛ این را باید همه بپذیرند. حالا همین مطلبی که گفتم «در ردیف دیگر دستگاه ها نیست»، این در ذهن خیلی از مردم سوال ایجاد می کند؛ این افکار عمومی که عرض کردیم در اینجا نشان می دهد خودش را. «در ردیف سایر دستگاه ها نیست»، یعنی چه؟ یعنی سایر دستگاه ها به کار گیرنده نیروی انسانی اند، آموزش و پرورش ایجادکننده نیروی انسانی است، ایجادکننده منابع انسانی است؛ بله، آموزش عالی هم داریم اما پایه اینجا است. این دوازده سال را دست کم نباید گرفت. هویت منابع انسانی در آموزش پرورش شکل می گیرد. معلم وقتی که در میدان حضور فعال دارد، در واقع دارد هویت سازی می کند. شما رفتارتان، گفتارتان، موضع گیری تان، اشاره تان، گاهی در کلاس یک شوخی ای که می کنید، گاهی یک تشری که می زنید، همه اینها در مخاطبتان که آن نسل جوانی است که فردا باید تصمیم گیری کند و تصمیم سازی کند در کشور، سازنده است، تاثیرگذار است.

خب [جایگاه] آموزش وپرورش این است: نیروی انسانی و منابع انسانی را آموزش وپرورش تهیه می کند؛ و منابع انسانی، بزرگ ترین ثروت هر کشور است دیگر. اگر ما نفت داشته باشیم، معادن داشته باشیم، طلای زیر زمین داشته باشیم، انواع و اقسام ثروت های زیرزمینی را داشته باشیم، هوای خوب، فضای خوب، اما آدم استفاده کننده نداشته باشیم، آدمی که بتواند از این ها کار بکشد، چه فایده ای دارد؟ آفریقای قرن گذشته منبع بیشترین و برترین ثروت های دنیا بود، آدمی که از اینها استفاده کند نداشت، اروپایی ها از این فرصت استفاده کردند آمدند پدر آفریقا را درآوردند، ثروت هایش را جمع کردند بردند. [اهمیت] منابع انسانی این است؛ این منابع انسانی را آموزش و پرورش فراهم می کند. در کشور ما، مثل همه جای دیگر، امنیتمان، پیشرفتمان، سلامتمان، رفاهمان، علممان، تحقیقاتمان، همه ارزش های انسانی و اسلامی مان احتیاج دارند به نیروی انسانی؛ به منابع انسانی احتیاج دارند؛ این منابع انسانی را آموزش وپرورش درست می کند. پس درباره آموزش وپرورش خیلی باید صحبت کرد، خیلی باید حرف زد، خیلی باید کار کرد.

چند کلمه در باب آموزش وپرورش بر این اساس عرض می کنم. البته بیانات آقای وزیر بیانات بسیار خوبی بود؛ خیلی هایش ناظر بود به تذکراتی که قبل ها داده شده. الحمدلله پیشرفت هایی که ذکر کردند، پیشرفت های مهمی است؛ بعضی از آنها را ما در گزارش هایمان هم داشتیم که حالا ممکن است اشاره کنیم.چند کلمه در باب آموزش وپرورش عرض می کنم. چند کلمه کوتاه هم در باب انتظار از معلمان، و انتظاراتی که از جامعه معلمین کشور هست، عرض خواهم کرد.

در باب آموزش وپرورش چند سرفصل را من ذکر می کنم. یک سرفصل که از همه مهم تر است، مسئله «تحول» است، که آقای وزیر اشاره کردند. ما در گذشته، چند سال این سند تحول را گذاشتیم در کشو، درش را هم بستیم! هیچ تحرکی انجام نگرفت، [لذا] ضرر کردیم. آن چند سالی که سند تحول جدی گرفته نشد، پیشرفتی پیدا نکرد، ضرر کردیم. خب حالا بحمدالله شنیدم که سند، هم مورد بازنگری قرار گرفته، که رو به اتمام است و در حال نهایی شدن است، هم «نقشه راه» برای اجرای آن آماده شده، که اینها همه مهم است. بخصوص این نقشه راه برای اجرای سند خیلی مهم است؛ بدانیم این سند را چه جوری بایستی عمل کنیم که در تمام سطوح آموزش وپرورش اثر خودش را ببخشد؛ این خبر خوبی است. نگذارید وقفه ایجاد بشود و کار را به طور جدی پیش ببرید.

در همه مراحل هم، از عناصر نخبه استفاده بشود. هم در داخل آموزش وپرورش نخبگانی هستند، نظراتی دارند، هم در بیرون آموزش وپرورش؛ کسانی هستند که کار بارزی هم در آموزش وپرورش ندارند اما فکر دارند، نظر دارند؛ از نظرات این ها استفاده بشود. و این سند روزبه روز باید بیشتر و بهتر ترمیم بشود؛ یعنی امروز شما سند را بروز کردید، ممکن است دو سال دیگر، سه سال دیگر نیاز داشته باشد که سند بروز بشود؛ چون تحولات سریع است. [لذا] از این ها استفاده بشود. این سرفصل اول، سرفصل تحول.سرفصل دوم، مسئله توانمندسازی معلمان است. توانمندسازی دو جور است: یکی از لحاظ مسائل معیشتی و مادی و مانند این ها است؛ این همیشه مورد تاکید ما بوده، و دولت در حد امکاناتش تلاش لازمی را در این زمینه باید انجام بدهد؛ این البته به جای خود محفوظ؛ کار لازمی است و بایستی هرچه ممکن است در این زمینه تلاش کرد. اما توانمندسازی یک بعد دیگر هم دارد که می خواهم روی آن تکیه بکنم؛ و آن عبارت است از اینکه معلم از نیروی معنوی خود، یعنی آن عشقی که به طور طبیعی به تعلیم و به تربیت در درون وجود انسان هست استفاده کند، و از معلومات لازم و نیازهای لازم و تجربه های لازم استفاده کند برای اینکه کار معلمی را قوام بدهد؛ قوام یافتگی کار معلم. اینکه عرض کردیم شما انسان می سازید، نیروی انسانی را و منابع انسانی را شما تولید میکنید، این صرفا با رفتن سر کلاس و آن صفحات معین کتاب را درس دادن حاصل نمی شود؛ اگرچه آنها هم لازم است، اما صرفا آن نیست. وقتی وارد کلاس می شویم، به عنوان یک مسئول، به عنوان یک کسی که ما اختیار این جمع و آینده این جمع را در دست داریم، ما می خواهیم برای او آینده ترسیم کنیم، با این نیت، با این روحیه، با این انگیزه، با این فهم از معلمی وارد کلاس بشویم. این عرض ما است؛ توانمندسازی این[جور] است.خب، اگر ما بخواهیم جامعه معلمین به سطح تراز [یعنی] همین سطحی که عرض کردم برسند، طبعا باید مراکز تربیت معلم را تقویت کنیم که خب اشاره کردند. بنده هم مکرر راجع به دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم توصیه کرده ام، تاکید کرده ام، باز هم تاکید می کنم؛ دست کم نباید گرفت؛ این جاها خیلی مهم است. و در واقع دانشگاه فرهنگیان [جای] تربیت مربیان نسل جدید کشور است؛ بنابراین اهمیت خیلی زیادی دارد. این هم یک مسئله.

سرفصل سوم، مسئله معاونت پرورشی است. یک برهه ای از زمان این فکر را القاء کردند که معاونت پرورشی اصلا لازم نیست؛ چرا؟ منطقشان هم این بود که می گفتند پرورش به وسیله خود معلم باید انجام بگیرد. این حرف درستی است؛ کار معلم فقط تعلیم نیست؛ خود معلم باید تربیت هم بکند، پرورش هم بدهد اما این کافی نیست؛ بحث سر این است. معاونت پرورشی یکی از مهم ترین بخش های آموزش وپرورش است. البته امروز معاونت پرورشی مشکلاتی دارد؛ حالا کمبود منابع مالی و نگاه های مختلف [هست اما این بخش] باید تقویت بشود.

اولین کار معاونت پرورشی این است که از ایجاد و رواج و شیوع آسیب های اخلاقی و اجتماعی در میان خود جوانها جلوگیری کند. بنده می خواهم پیشنهاد کنم که جوانهایمان که در مجموعه میلیونی دانش آموز، یک تعداد خیلی زیادی جوان و نوجوان فعال هستند

باید بروند جلوی آسیب های اجتماعی را بگیرند؛ خب، مقدمه اش این است که در داخل خود مدارس آسیب های اجتماعی وجود نداشته باشد؛ این کار معاونت فرهنگی است. حالا البته آمارهایی می دهند که این قدر [آسیب ها] زیاد شده؛ بنده به این آمارها خیلی اعتماد نمی کنم، اینها خیلی مورد اعتماد نیست اما آسیب ها وجود دارد؛ یعنی رفتار خشن، روابط نامناسب اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر که نمی خواهم اسم بیاورم. معاونت پرورشی بایستی به این ها برسد.

یکی دیگر از مسائلی که مربوط به معاونت پرورشی است، تبیین مصالح بنیادی کشور و نظام جمهوری اسلامی است؛ این ها باید تبیین بشود، به جوان ها گفته بشود. اگر این میلیون ها جوان و نوجوانی که ما در آموزش و پرورش، در مدارس داریم، مصالح بنیادی نظام را بشناسند، مصالح کشورشان را بشناسند، جبهه ی دوست و دشمن کشورشان را بشناسند، مسائل اساسی مورد نیاز کشورشان را بشناسند، دیگر تبلیغات دشمنان و این همه تلاش میلیاردی ای که دشمنان برای تبلیغات و گمراه کردن افکار عمومی کشور دارند انجام می دهند، خنثی خواهد شد. اگر نوجوان ما در این زمینه پیشگیری بشود و از لحاظ فکری به تعبیر رایج واکسینه بشود، این تبلیغات دشمنان خنثی خواهد شد.

و جوان کشور بداند که آن مولفه های مصالح کشوری چیست و منطقی که پشت سرش هست چیست؛ این هم مهم است. حالا مثلا فرض کنید که راجع به آمریکا، مثلا شعار می دهند «مرگ بر آمریکا»؛ خب جوان شعار می دهد، اما باید بداند که چرا «مرگ بر آمریکا» می گوید، چرا می گوییم «مرگ بر رژیم صهیونیستی»؛ این را باید بفهمد و منطقش را بداند. چرا می گوییم ما با فلان دولت، فلان کشور، حاضر نیستیم ارتباط برقرار کنیم؛ علت چیست؟ این عقلانیتی که پشت سر این مصالح کلی هست، بایستی دانسته بشود. این هم یک سرفصل که سرفصل مربوط به معاونت پرورشی بود.

یک سرفصل دیگر مسئله ثبات مدیریتی در آموزش وپرورش است. آن طور که به بنده گزارش کرده اند، در سال های طولانی گذشته، ما به طور متوسط هر دو سال یک وزیر داشته ایم؛ هر دو سال یک وزیر! خب دیگر تکلیف این دستگاه معلوم است چه می شود؛ تا بیایند یک کار اساسی را شروع کنند، باید وزیر برود؛ وقتی وزیر رفت، مجموعه مدیریتی زیر نظر او هم تغییر پیدا می کند، کار اساسی به جایی نمی رسد. بنده تاکید دارم بر ثبات مدیریت؛ از مدیریت های سطح بالا تا سطح متوسط، باید ثبات پیدا کند تا بشود برنامه ها را دنبال کرد. این هم یک سرفصل که این البته، هم ناظر به درون آموزش و پرورش است، هم بیرون آموزش وپرورش.

یک سرفصل دیگر که این هم به نظر بنده مهم است، الگوسازی در جامعه معلمین کشور است. شما مجموعه جامعه معلمین در سراسر کشور، الگوهای معلمینتان چه کسانی هستند؟ ما در رشته های دیگر الگو داریم؛ مثلا در ورزش، قهرمان ها الگویند؛ در هنر، مثلا هنرمندهای برجسته الگویند؛ در عالم تعلیم دینی و روحانیت، یک گروهی برجسته اند و الگوی برای دیگران هستند؛ طلبه نگاه می کند به مرجع تقلید، به آن مدرس بزرگ. در جامعه معلمین، الگوها چه کسانی هستند؟ باید معرفی بشوند. نهاد آموزش وپرورش نگاه کنند معلمینی را که از لحاظ شاخص های معلمی یک برجستگی ای دارند، در سراسر کشور پیدا کنند. مثلا فرض بفرمایید معلمی هست که خوب تدریس می کند، تدریس برجسته ای دارد. معلمی هست که زمان طولانی ای از عمر خودش را در تعلیم صرف کرده؛ ما معلمینی را سراغ داشتیم تعداد کمی، تعداد انگشت شماری که پنجاه سال معلمی کرده بودند، شصت سال معلمی کرده بودند! خیلی مهم است؛ این یک الگو است. معلمی که در مناطق دشوار معلمی می کند؛ دوچرخه را سوار می شود می رود مثلا فرض کنید که فلان منطقه دور، برای پنج شاگرد یا ده شاگرد درس می دهد و برمی گردد.

معلمی که با انواع و اقسام ناراحتی های درونی و داخلی و جسمی و روحی کار تعلیم و تربیت را رها نمی کند و برای آن اهمیت قائل است؛ اینها قهرمانند؛ این افراد را در سراسر کشور پیدا کنند، به عنوان قهرمان معرفی کنند. از هر استانی به نوبت، به ترتیب، سه نفر، پنج نفر، ده نفر انتخاب بشوند، [به عنوان] قهرمان [معرفی] بشوند و امتیازاتی به عنوان قهرمانی در نظر گرفته بشود. این کار هم یکی از کارهای لازم است؛ خب این کاری که عرض کردم برای معلمین شوق آفرین است؛ ما به این شوق آفرینی نیاز داریم.

و اما آنچه راجع به انتظارات از معلمین لازم است عرض بکنم. از شما معلمین هم ما توقعاتی داریم: یکی از انتظارات که شاید از همه مهم تر باشد، همان است که قبلا هم به آن اشاره کرده ام؛(3) معلم فقط آموزنده علم نیست بلکه پرورنده هویت دانش آموز است؛ به این توجه کنید. توجه کنید که شما دارید شخصیت این جوان و نوجوان را می سازید. اگر عمیق کار کنید، اگر دانشگاه رفت، فرض کنیم در دانشگاه یک مشکلی هم وجود داشت، این مشکل دامن او را نخواهد گرفت؛ هویت او ساخته می شود. شما در واقع دارید توانایی ها و استعدادهای باطنی این جوان و نوجوانی را که سر کلاس شما نشسته، استخراج می کنید. او قدرت بالقوه نوشتن دارد اما نمی تواند بنویسد؛ شما این قوه را به فعلیت درمی آورید. او قوت بالقوه حل مسئله را دارد اما نمی تواند مسئله حل کند، استعداد بالقوه تولید مسئله دارد اما نمی تواند مسئله تولید کند؛ شما این ها را به او یاد می دهید؛ یعنی این استعداد را در واقع شما استخراج می کنید؛ مثل معدن طلا و نقره که در آن طلا و نقره هست و استخراج می شود. شماها دارید استخراج می کنید؛ بنابراین شما هویت ساز هستید. باید به او، هم علم بیاموزید که خب در درجه اول است، هم اعتماد به نفس بدهید، هم همت و انگیزه بدهید، هم شوق به کار و به درس بدهید تا بتواند این ظرفیت هایی را که در او هست، استخراج کند. این مطلب اول.

مطلب دوم مترتب بر این است: کشف استعدادهای دانش آموز. شما بیش از همه با این جوان و نوجوان ارتباط دارید؛ پدر و مادر این اندازه ارتباط ندارند، بخصوص با گرفتاری هایی که در این دوره های اخیر، در این مثلا دوره های ماشینی و امثال این ها وجود دارد. شما می توانید استعدادهای او را کشف کنید. معلم اگر دقت کند در مورد دانش آموزان، این استعدادها را می تواند کشف کند؛ و این را، یا شکوفا کنید یا به پدر و مادرش بگویید یا به مراکز لازم ارجاع بدهید که این استعداد شکوفا بشود. این هم مطلب دوم.

مسئله سوم که این هم به نظر بنده بسیار مهم است [این است که] شما به این دانش آموزتان نگاه ملی بدهید؛ یعنی چه؟ یعنی ما یک نقشه گسترده ای داریم برای اداره کشور، برای پیشرفت کشور؛ یک جدول است. اگر خانه های این جدول درست پر شد، نتیجه[اش] می شود پیشرفت کشور. کلاس شما یکی از خانه های این جدول است. این دانش آموز خودش را جزئی از یک مجموعه، از یک کل احساس کند؛ بداند اینکه دارد حالا درس می خواند، این جزئی از یک حرکت جمعی و عمومی است، قطعه ای از مجموعه پیشرفت کشور است؛ این را به دانش آموز باید القاء کرد؛ البته خود معلم قبل از دانش آموز باید این را در خودش احساس کند. این توصیه ما به معلمین است؛ بدانید این کلاس شما یک نقطه جداافتاده از مجموعه نیست؛ این، یکی از اجزای مجموعه است که دارد با حرکت خود، این ماشین عظیم را، که اسمش کشور است، اسمش جامعه است، اسمش نظام است، حرکت می دهد و پیش می برد؛ با این نگاه به شغل خودتان نگاه کنید و این نگاه را به دانش آموز منتقل کنید. این همان هویت دادن به دانش آموز است؛ یعنی احساس کند که جزو مجموعه ای است که دارد همه کشور را حرکت می دهد. کار او فقط یک کار شخصی نیست؛ بله، الان او دارد درس می خواند، او دارد یاد می گیرد، اما این یادگیری جزئی است و قطعه ای است از یک کار بزرگی که در سطح کشور دارد انجام می گیرد؛ این احساس باید به دانش آموز منتقل بشود. دانش آموز را با افتخارات ملی آشنا کنید، با داشته های کشور آشنا کنید، با پیروزی هایی که بر اثر پیمودن راه های درست و دادن شعارهای درست به دست آمده آشنا کنید، با خطرها هم آشنا کنید؛ با خطرها، دشمن ها و دشمنی ها آشنا کنید. این هم یک انتظار دیگر.انتظار بعدی مسئله امیدآفرینی است. بنده مکرر روی مسئله امید برای جوان ها تکیه می کنم. علت این است که امید در واقع تضمین کننده آینده کشور است. اگر کسی امید را در جوان امروز و نوجوان امروز تولید کند، به وجود بیاورد، تزریق بکند، در واقع به ساخت آینده کشور کمک کرده است. این هایی که سعی می کنند از لج نظام یا از لج یک کسی یا از لج یک دولتی جوان ها را ناامید کنند، در واقع دارند به آینده کشور لطمه می زنند. امیدآفرینی این است که پیشرفت ها را برایشان توضیح بدهید، نقاط مثبت را توضیح بدهید، چشم اندازهای شوق انگیز را توضیح بدهید. ممکن است خود شما یک نقطه ضعفی را در کشور، در نظام، در کار دولت در ذهنتان داشته باشید، لزومی ندارد منتقل کنید و این کار را موجب ناامیدی کنید و جوان را ناامید کنید. شما سعی کنید او را به آینده امیدوار کنید. این امید است که او را به حرکت در خواهد آورد و در راه درست پیش خواهد برد. القاء امید، خدمت به آینده کشور است. این هم یک نکته.

نکته بعد در کنار علم و تربیت که این دو را عرض کردیم دانش آموز را تشویق کنید به فعالیت های اجتماعی. ما کارهای اجتماعی زیادی الان داریم: همین فعالیت هایی که در مساجد هست، همین کمک های مومنانه، همین جشن های خیابانی نیمه شعبان، عید غدیر و امثال اینها، این فعالیت های اجتماعی مربوط به سازندگی، راهیان نور، راهیان پیشرفت، یا همین جوانانی که می روند روستاهای دوردست فعالیت می کنند؛ جوان را تشویق کنید به این جور فعالیت ها؛ این او را کارآزموده می کند. بعلاوه گره های زیادی را هم در کشور باز می کند. ما الان نزدیک به هفده میلیون دانش آموز داریم؛ از این هفده میلیون، اقلا هفت میلیونشان جوان و نوجوانی هستند که می توانند در میدان های مختلف نقش آفرینی کنند؛ از این نیرو حداکثر استفاده را باید بکنید تا کشور را پیش ببرید و کار را جلو ببرید. این هم یک مسئله.و مسئله آخر هم، مسئله مهارت آموزی است که خب در بیانات وزیر محترم هم بود. من چند روز قبل از این با کارگران عزیز که اینجا در حسینیه ملاقات داشتم،(4) گفتم که این سطح مهارت کارگر، پایه اش داخل مدرسه ریخته می شود؛ یعنی اگر در مدرسه یک مهارت آموزی ای انجام بگیرد حالا غیر از موسسه هایی که مربوط به [آموزش] فنی و مانند این چیزها هستند؛ اگر چنانچه این کار در خود مدارس عادی کشور انجام بگیرد به نظرم می رسد که این، پیشرفت خیلی بزرگی پیدا خواهد کرد.این انتظارات ما است؛ البته معلمین عزیزمان خوب کار می کنند، بسیاری از آنها هم به این انتظارات بدون اینکه ما بگوییم پاسخ می دهند اما [این ها] باید در جامعه ی معلمین عمومیت پیدا کند.

امروز مسئله غزه، مسئله اول دنیا است؛ یعنی در سطح بین المللی. صهیونیست ها و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی شان هر کار هم می کنند که مسئله غزه را از دستور کار افکار عمومی دنیا خارج کنند نمی توانند. خب نگاه کنید به این دانشگاه های آمریکا؛ امروز باز در خبرها می خواندم که چند دانشگاه دیگر اضافه شدند؛(5) در استرالیا، در کشورهای مختلف اروپایی. یعنی ملتها نسبت به مسئله غزه حساسند؛ این مسئله، مسئله اول دنیا است. نباید بگذاریم این مسئله از نگاه عمومی بین المللی مردم دنیا و از این مسئله اول بودن، خارج بشود؛ باید فشار روی رژیم صهیونیستی روزبه روز افزایش پیدا کند.

یک نکته ای وجود دارد که خوب است مورد توجه قرار بگیرد. خب، امروز همه دنیا دارند می بینند رفتار رژیم صهیونیستی را؛ سی و چند هزار کشته در ظرف 6 ماه که از میان این ها، اقلا نصفشان زنان و کودکانند؛ این چیز کمی نیست، این قدر بی رحمی، این قدر وحشی گری چیز کوچکی نیست که این سگ هار، به جان کودکان فلسطینی و مریضها و پیران و زنان بیفتد. خب، این یکی از چیزهایی است که موضع همیشگی جمهوری اسلامی را برای مردم دنیا ثابت کرد؛ حقانیت این موضع همیشگی جمهوری اسلامی ایران ثابت شد؛ چرا؟ که چرا ده ها سال است که در جمهوری اسلامی می گویند: «مرگ بر رژیم صهیونیستی»؛ این [موضع حق] ثابت شد. به همه دنیا نشان داده شد که حق با جمهوری اسلامی است، حق با ملت ایران است؛ [چون این رژیم] ذات شریر و خبیث خودش را در این امتحان بزرگ نشان داد. حقانیت جمهوری اسلامی ثابت شد.

نکته بعدی، رفتار آمریکا است. شما ملاحظه کنید آمریکایی ها و دستگاه های مرتبط با آن ها با مخالفت زبانی با اسرائیل چه معامله ای دارند انجام می دهند! دانشجویان دانشگاه های آمریکا، نه تخریب کردند، نه شعار تخریب دادند، نه کسی را کشتند، نه جایی را آتش زدند، نه شیشه ای را شکستند، [ولی] این جور دارد با آن ها رفتار می شود. این رفتار آمریکایی ها هم حقانیت موضع جمهوری اسلامی را در بدبینی به آمریکا نشان داد؛ یعنی در واقع شد پشتوانه همین «مرگ بر آمریکا» که شما می گویید؛ نشان داد به همه که آمریکا شریک جرم است. یک حرفی هم ممکن است یک وقتی بزنند به عنوان مثلا دلسوزی و مانند این ها، [اما] دروغ است، خلاف واقع است. آنچه انسان مشاهده می کند در عمل، نشان دهنده همراهی و همدستی آمریکا در این جرم بزرگ، در این گناه نابخشودنی با رژیم صهیونیستی است؛ این ها شریک جرمند. چطور می شود انسان نسبت به یک چنین نظامی، نسبت به یک چنین رژیمی خوش بین باشد، یا به حرف او اعتماد بکند؟ چطور ممکن است؟ خب این که یک مطلب.

مطلب بعدی در زمینه این مسئله جاری فلسطین است. به نظر ما تا وقتی که فلسطین به صاحبان خودش برنگردد، مشکل غرب آسیا حل نخواهد شد. اگر بیست سال دیگر، سی سال دیگر هم تلاش کنند که این رژیم را سرپا نگه دارند که ان شاءالله نمی توانند هم این کار را بکنند مشکل حل نخواهد شد. مشکل آن وقتی حل می شود که فلسطین برگردد به صاحبان خودش، یعنی مردم فلسطینی. فلسطین متعلق به مردم فلسطین است که در بین آن ها مسلمان هست، مسیحی هست، یهودی هم هست؛ فلسطین مال آن ها است؛ فلسطین را به آن ها برگردانند، آن ها رژیم خودشان را، نظام خودشان را تشکیل بدهند، بعد آن نظام تصمیم بگیرد که با صهیونیست ها چه جوری معامله کند؛ بیرونشان کند یا نگهشان دارد؛ تصمیم را آن ها بگیرند؛ این راه حلی است که چند سال پیش ما این را اعلام کردیم، در سازمان ملل هم ظاهرا ثبت شد؛ الان هم روی همین تکیه می کنیم؛ تا این اتفاق نیفتد، مسئله منطقه غرب آسیا حل نخواهد شد.

بعضی خیال می کنند بروند کشورهای اطراف را وادار کنند که روابطشان را با رژیم صهیونیستی عادی کنند، مشکل حل خواهد شد؛ نه، اشتباه می کنند. فرض کنید کشورهای گوناگون این دوروبر، عمدتا کشورهای عرب، روابطشان را با رژیم صهیونیستی عادی هم بکنند، این، مشکل را حل نمی کند، [بلکه] مشکل را متوجه می کند به خود دولت های آن ها؛ یعنی آن دولت هایی که بر این جنایات چشم پوشیدند و با وجود یک چنین جنایاتی با آن رژیم دست دوستی دادند، ملت ها به جان خود آن دولت ها خواهند افتاد. اگر امروز ملت های منطقه علیه رژیم صهیونیستی اند، آن روز ملت های منطقه علیه دولت های خودشان خواهند بود. [به این شکل] مشکل حل نمی شود؛ باید فلسطین به فلسطینی ها برگردد. امیدواریم ان شاءالله خدای متعال این آینده را هرچه زودتر برساند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

1- در ابتدای این دیدار، آقای رضا مراد صحرائی (وزیر آموزش وپرورش) گزارشی ارائه کرد.

2- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 24 (با اندکی تفاوت)

3- از جمله، بیانات در دیدار جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور (1402/2/12)

4- بیانات در دیدار جمعی از کارگران و اعضای تشکل های کارگری (1403/2/5)

5- اشاره به اعتراضات ضدصهیونیستی دانشجویان دانشگاه ها در دنیا، از جمله در آمریکا و اروپا که به ضرب وشتم و دستگیری شماری از آنها منجر گردید.