فهرست مطالب

ذهن - سال پنجم شماره 4 (پیاپی 20، زمستان 1383)

فصلنامه ذهن
سال پنجم شماره 4 (پیاپی 20، زمستان 1383)

  • 171 صفحه، بهای روی جلد: 12,500ريال
  • تاریخ انتشار: 1383/10/18
  • تعداد عناوین: 13
|
  • معرفت پیشینی
  • صفحه 1
    تقسیم معرفت به معرفت پیشینی و پسینی از تقسیم های قدیمی در فلسفه غرب است. این تقسیم در اصل به نحوه حکم و تصدیق معارف مربوط می شود؛ به عبارت دیگر، گاهی عقل معرفتی را بدون رجوع به تجربه تصدیق می کند، این نوع معرفت معرفت پیشینی (a priori) است و در مقابل، عقل برخی از معارف را با رجوع به تجربه تصدیق می کند، و این دسته از معارف پسینی (apriori) اند. این تقسیم به نحوه پیدایش مفاهیم تشکیل دهنده حکم یا تصدیق؛ یعنی موضوع و محمول مربوط نمی شود. مفاهیم می توانند از راه تجربه و یا عقل حاصل شوند، ولی تقسیم معرفت به پیشینی و پسینی به نحوه تصدیق و حکم مربوط می شود.
  • عباس عارفی صفحه 3
    اصطلاح بدیهی (self-evident) و پیشینی (a priori) دو اصطلاح از اصطلاحات مهم معرفت شناختی است که فلاسفه درباره آنها بسیار بحث کرده اند. اما سوال مهمی که در این باره قابل طرح است، ربط و نسبت آنها با یکدیگر است. نویسنده در این مقاله، ضمن معرفی و تشریح این دو اصطلاح، به نسبت سنجی آنها پرداخته، نوع نسبت بین آنها را تبیین می کند.
    کلیدواژگان: بدیهی، نظری، پیشینی، پسینی، تحلیلی، ترکیبی، ضروری، امکانی
  • هادی صمدی صفحه 23
    تا حدود چهل و پنج سال پیش تجربه گرایی، فلسفه حاکم بر جهان غرب بوده است. اما طی چهار دهه گذشته حاکمیت مطلق تجربه گرایی تا اندازه ای به نفع فطرت گرایی از بین رفته است. یکی از دلایل اصلی این امر، یافته های تجربی ای بوده که در زمینه «زبان آموزی» به دست آمده است. درواقع آنچه تجربه گرایان بر آن تاکید داشتند و حتی افرادی مانند کواین را بر آن داشت تا سخن از «معرفت شناسی طبیعت گرایانه» به میان آورند، خود تا حد زیادی بر فطری بودن برخی از تصورات، باورها و حتی معارف آدمی تاکید دارد. مقاله حاضر به برخی از این یافته های تجربی می پردازد.
    کلیدواژگان: زبان آموزی، فطرت گرایی، تجربه گرایی
  • علیرضا قائمی نیا صفحه 43
    در فلسفه غرب، معرفت به معرفت پیشینی و پسینی تقسیم شده است. این تقسیم یکی از مباحث معرفت شناسی معاصر است. مقاله حاضر از ارتباط این تقسیم با تقسیم دیگری که در فلسفه غرب رایج است یعنی تقسیم احکام به تحلیلی و ترکیبی، به تفصیل بحث می کند و دیدگاه های متفاوت در باب معرفت پیشینی را از راه بیان این ارتباط در اندیشه فلاسفه مختلف بیان می کند و دیدگاه کواین و پاتنم و نیز دیدگاه کریپکی را در این زمینه مورد بررسی قرار می دهد.
    کلیدواژگان: معرفت پیشینی، معرفت پسینی، ضرورت، تحلیلی، ترکیبی
  • متیاس استیوپ ترجمه: پیروز فطورچی صفحه 55
    این نوشتار به مفهوم پیشینی (apriority)؛ تمایز میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی؛ و شک گرایی درباره «معرفت پیشینی» می پردازد. با توجه به ارتباط تنگاتنگی که «معرفت پیشینی» با مفهوم «توجیه پیشینی» دارد تعریف و تحلیل های اساسی متوجه «توجیه پیشینی» خواهد بود. از آنجا که «استقلال از تجربه»، مؤلفه اصلی در توجیه پیشینی به شمار می آید مفهوم «تجربه» و منظور از «استقلال از تجربه» به دقت بررسی می شود. برخی معتقدند به دلیل پیوند نزدیک میان مفهوم «ضرورت» و مفهوم «استقلال از تجربه» می توانیم «پیشینی بودن» را براساس و با معیار «ضرورت» بسنجیم. تحلیل این دیدگاه و بررسی چالش هایی که با آن مواجه است یکی از محورهای این نوشتار را تشکیل می دهد. در همین راستا، ارتباط «خطاپذیری» با «توجیه پیشینی» مدنظر قرار می گیرد. تجربه گرایی و عقل گرایی، هر یک رویکردی متفاوت را در این مبحث ارائه می کنند که عمدتا در چارچوب تمایز «تحلیلی ترکیبی»، قابل بررسی است. در این نوشتار، همچنین شیوه های مختلف برای تبیین مفهوم «تحلیلی بودن» مورد بررسی قرار می گیرد. سرانجام، استدلال های شک گرایانه در قبال «معرفت پیشینی» و توانمندی یا ناتوانی آن در رد امکان «معرفت پیشینی» ارزیابی و تحلیل خواهد شد.
    کلیدواژگان: معرفت پیشینی، معرفت پسینی، توجیه پیشینی، تحلیلی بودن، ضرورت و شک گرایی
  • اچ. پی. گریس، پیتر. اف. استراسون ترجمه: غلامرضا نظریان صفحه 85
    اچ. پی. گریس (H. P. Grice)، عضو شورای مدیریت دانشکده سنت جان دانشگاه آکسفورد و پیتر. اف. استراسون (Peter. F. Strawson) استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد بودند، سمت هایی که تا هنگام بازنشستگی آنها ادامه داشت. گریس و استراوسون در این نوشتار درصدد ابطال عقیده کواین (Quine) هستند. کواین بر این باور است که تمایز تحلیلی ترکیبی (analytic synthetic distinction) معتبر نیست. استدلال آنها در برابر کواین این است که اگر ایده ترادف (the idea of synonymy) بی معنا است، در این صورت ایده معناداری نیز اساسا بی معنا است. گریس و استراسون استدلال می کنند که کواین نتوانسته است اثبات کند مفهوم تحلیلیت (analycity) بیهوده و بی معنا است.
    پروفسور کواین در مقاله «دو حکم جزمی تجربه گرایی» تمایز فرض شده میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی (analytic and synthetic statements)و دیگر ایده های مربوط به آنها را نقد می کند و می گوید قائل به چنین تمایزی نیستیم. قصد داریم اثبات کنیم که نقدهای وی از این تمایز، ردیه او را توجیه نمی کند
    کلیدواژگان: ترکیبی، تحلیلی، ترادف، پیشینی، پسینی
  • معرفت پیشینی
    آلبرت کازولو ترجمه: سید نصیر احمد حسینی صفحه 99
    آلبرت کازولو در ابتدا سه نوع تمایز معرفتی، مابعدالطبیعی و معنایی را که کانت در بحث معرفت پیشینی مطرح کرده، پیش می کشد. به نظر وی، کانت با استفاده از این سه نوع تمایز به دفاع از: 1. وجود معرفت پیشینی؛ 2. ارتباط وثیق میان پیشینی و ضروری و 3. وجود معرفت ترکیبی پیشینی می پردازد. به ادعای کانت، معرفت پیشینی فقط از طریق گزاره های ریاضی ای به دست می آید که ویژگی های آن ضرورت، یقین و مصونیت از ابطال تجربی است. ...
    کلیدواژگان: معرفت پیشینی، پسینی، ضروری، ممکن و تجربه
  • معرفت پیشینی
    پال موزر ترجمه: رحمت الله رضایی صفحه 111
    موزر در این نوشته با ذکر تمایز سه گانه، به اختصار درباره هریک پرداخته است. نخست، تمایز معرفت شناختی است که از نظر نویسنده، ملاک این تمایز به توجیه آنها مربوط می شود. طبیعی است که در این صورت، بحث به قضایا منحصر می شود. در این باب، وی به مفهوم حداقلی آن باور دارد به این معنا که معرفت پیشینی مستلزم یقین (به هیچ یک از معانی آن) نیست. تمایز دوم، تمایز فلسفی آنها است که به بحث ضرورت و امکان ارتباط پیدا می کند.
    کلیدواژگان: معرفت پیشینی، معرفت پسینی، تحلیلی، ترکیبی، ضرورت، امکان
  • ماجد فخری ترجمه: فتحی زاده صفحه 121
    ستیز با عقلانیت و مظاهر آن به ویژه فلسفه از همان دوران آغازین به شکل های گوناگون صورت گرفته است و امروزه نیز در قالب حمله های بی امان پسامدرنیست ها و ساختارشکنان بر عقلانیت و مدرنیسم فلسفه جریان دارد. نویسنده این مقاله بر آن است تا در برابر این حمله ها و کوشش ها از عقلانیت فلسفه دفاع کند و نشان دهد که بهره گیری از چنین روش هایی مستلزم فروکاستن مقام و منزلت فلسفه و به مخاطره انداختن آن نیست. فیلسوفان مسلمان نیز به جای هراسیدن از این گونه روش ها باید آنها را به آغوش باز بپذیریند و چونان ابزاری در خدمت بسط و پرورش گفتمان فلسفی به کار بندند و بدین سان پشتوانه و گذرگاه فلسفه را استوارتر سازند.
    کلیدواژگان: عقلانیت، فلسفه اسلامی، پسامدرنیسم، ساختار شکنی
  • معرفی کتاب / دفاع از خرد ناب
    رضا صادقی صفحه 135
  • صفحه 141
    لایب نیتس (1716 1646) فیلسوف و ریاضی دان آلمانی و یکی از مهم ترین چهره های عقل گرایی (rationalism) در سده هفدهم است. زمینه اصلی کارهای فلسفی او را مابعدالطبیعه و الهیات و منطق و فلسفه علم تشکیل می دهد. او در لایپزیگ به دنیا آمد و در هانوور (Hanover) از دنیا رفت. او با رشد علمی زمان خودش به خوبی آشنا شد و با بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان زمانش مکاتبه داشت. هرچند در لایبزیگ و ینا فلسفه تحصیل کرد، هم چون دکارت و اسپینوزا و لاک هرگز در دانشگاه به تدریس فلسفه اشتغال نداشت. با این همه او در زمینه های فلسفه و کلام و ریاضیات و فیزیک و زبان شناسی و ریشه شناسی و تبارشناسی و تاریخ و سیاست و پزشکی و فیزیک و زبان شناسی و ریشه شناسی و تبارشناسی و تاریخ و سیاست و پزشکی و اقتصاد آثاری از خود برجای گذاشته است، و در همه این رشته ها اثر گذار، و در بعضی از آن صاحب نظر و حتی پیشگام بود. از این رو او را به درستی «ارسطوی عصر جدید» نامیده اند. لایب نیتس به دو زبان لاتین و فرانسه نوشت، و البته لاتین او لاتین مابعد فلسفه قرون وسطایی بود.
    زمینه فلسفی تفکرات لایب نیتس نشان می دهد که می توان او را یکی از نمایندگان فلسفه دانشگاهی پروتستان در آلمان تلقی کرد، یعنی فلسفه ای که در آن زمان ارسطوگرایان آن را شایع کرده بودند. علاوه بر این، او در عین حال تحت تاثیر اندیشمندان غیرمدرسی زمانش از قبیل آنتونی آرنولد (94 1612 Antoine Arnould) و دانشمند هلندی کریستین هویگنس (99 1620 (Cristian Huygens، نیز بود. بی شک او هم چنین تحت تاثیر دکارت و اسپینوزا نیز بود و حتی یک بار با اسپینوزا در آمستردام ملاقات کرد، با این همه در برابر آرای آنها موضع انتقادی داشت.
  • اصطلاحات (13)
    صفحه 153
  • نمایه سالانه
    صفحه 169