فهرست مطالب
فصلنامه تازه های علوم شناختی
سال هفتم شماره 3 (پیاپی 27، پاییز 1384)
- 86 صفحه، بهای روی جلد: 15,000ريال
- تاریخ انتشار: 1384/07/20
- تعداد عناوین: 11
- مقالات
-
صفحه 1هدف
هدف مطالعه حاضر، بررسی کارکردهای شناختی و نوروپسیکولوژیک و نرم نشانه های عصبی در بیماران مبتلا به وسواس بود.
روشدر این پژوهش که از نوع مقطعی - تحلیلی بود، 46 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی - اجباری (OCD) (21 بیمار وسواسی توام با علایم افسردگی و 25 بیمار وسواسی بدون علایم افسردگی) و 25 فرد سالم که از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت تاهل و دامنه هوشی همتا گردیده بودند، انتخاب شدند. با استفاده از آزمون های بالینی وسواس و افسردگی (BDI-II، MOCI، CAC)، آزمون های نوروپسیکولوژیک (BD، WMS، TOH، WCST) و آزمون های نورولوژیک (EHI، NES) سه نوع ارزیابی به کار گرفته شد.
یافته هاتفاوت گروه OCD و گروه کنترل سالم در آزمون های بالینی وسواس و نوروپسیکولوژیک معنی دار بود، اما در مورد نرم نشانه های عصبی تفاوت معنی دار آماری میان این دو گروه به دست نیامد. هم چنین در تفکیک بیماران وسواسی به دو گروه افسرده و غیر افسرده، در مورد آزمون های نوروپسیکولوژیک (به جز WMS) و آزمون های نورولوژیک (به جز خرده مقیاس ادغام حسی) تفاوت معنی دار آماری به دست نیامد.
نتیجه گیریچنین می توان نتیجه گرفت که گروه OCD و گروه کنترل سالم از لحاظ مشخصات نوروپسیکولوژیک با هم تفاوت دارند و احتمالا مدارهای اوربیتوفرونتال در بروز، تداوم و / یا تشدید این علایم در OCD دخالت دارند. اما در تعامل وسواس و افسردگی تعیین ویژگی های فوق بر اساس آزمون های به کار رفته، دشوار و نیازمند روش های جامع تر و دقیق تری است.
کلیدواژگان: وسواس، کارکرد شناختی، کارکرد نوروپسیکولوژیک، نرم نشانه های عصبی -
صفحه 1هدف
هدف مطالعه حاضر، بررسی کارکردهای شناختی و نوروپسیکولوژیک و نرم نشانه های عصبی در بیماران مبتلا به وسواس بود.
روشدر این پژوهش که از نوع مقطعی - تحلیلی بود، 46 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی - اجباری (OCD) (21 بیمار وسواسی توام با علایم افسردگی و 25 بیمار وسواسی بدون علایم افسردگی) و 25 فرد سالم که از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت تاهل و دامنه هوشی همتا گردیده بودند، انتخاب شدند. با استفاده از آزمون های بالینی وسواس و افسردگی (BDI-II، MOCI، CAC)، آزمون های نوروپسیکولوژیک (BD، WMS، TOH، WCST) و آزمون های نورولوژیک (EHI، NES) سه نوع ارزیابی به کار گرفته شد.
یافته هاتفاوت گروه OCD و گروه کنترل سالم در آزمون های بالینی وسواس و نوروپسیکولوژیک معنی دار بود، اما در مورد نرم نشانه های عصبی تفاوت معنی دار آماری میان این دو گروه به دست نیامد. هم چنین در تفکیک بیماران وسواسی به دو گروه افسرده و غیر افسرده، در مورد آزمون های نوروپسیکولوژیک (به جز WMS) و آزمون های نورولوژیک (به جز خرده مقیاس ادغام حسی) تفاوت معنی دار آماری به دست نیامد.
نتیجه گیریچنین می توان نتیجه گرفت که گروه OCD و گروه کنترل سالم از لحاظ مشخصات نوروپسیکولوژیک با هم تفاوت دارند و احتمالا مدارهای اوربیتوفرونتال در بروز، تداوم و / یا تشدید این علایم در OCD دخالت دارند. اما در تعامل وسواس و افسردگی تعیین ویژگی های فوق بر اساس آزمون های به کار رفته، دشوار و نیازمند روش های جامع تر و دقیق تری است.
کلیدواژگان: وسواس، کارکرد شناختی، کارکرد نوروپسیکولوژیک، نرم نشانه های عصبی -
صفحه 16هدف
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات کلرید لیتیوم بر حافظه وابسته به وضعیت القا شده به وسیله مورفین در روش اجتنابی غیر فعال در موش سوری انجام گرفت.
روشدر این مطالعه تجربی، برای ارزیابی حافظه در موش های نر بالغ نژاد NMRI، از روش یک بار آموزش پایین رفتن از سکو استفاده شد.
یافته هاتزریق زیرجلدی مورفین (5 mg/kg) 30 دقیقه قبل از آموزش یا آزمایش، از تشکیل حافظه در موش ها جلوگیری کرد. حافظه تخریب شده در اثر تزریق مورفین قبل از آموزش، با تزریق همان مقدار از دارو 30 دقیقه قبل از آزمایش، بازسازی شد. تزریق داخل صفاقی لیتیوم 60 دقیقه قبل از آزمایش نیز، بازسازی حافظه را تخریب کرد. در حیواناتی که قبل از آموزش، مورفین دریافت کرده بودند، تزریق لیتیوم (80 و 160 mg/kg) قبل از آزمایش باعث بازسازی حافظه تخریب شده گردید. استفاده از مقادیر کم لیتیوم (20 mg/kg) قبل از آموزش، نگهداری حافظه را در روش اجتنابی غیر فعال مختل کرد. تخریب نگهداری حافظه القا شده به وسیله لیتیوم به کار رفته قبل از آموزش، با تزریق مورفین قبل از آزمایش بازسازی شد. تزریق همزمان مورفین و لیتیوم قبل از آزمایش در حیواناتی که قبل از آموزش مورفین دریافت کرده بودند، بازسازی حافظه تخریب شده به وسیله مورفین را افزایش داد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج ممکن است بین وابستگی به وضعیت مورفین و لیتیوم تداخل وجود داشته باشد.
کلیدواژگان: لیتیوم، مورفین، روش اجتنابی غیر فعال، حافظه، یادگیری وابسته به وضعیت -
صفحه 25هدف
چنین به نظر می رسد که در یک طبقه بندی نسبتا معتبر می توان علاوه بر برجسته ساختن مبانی نوروسایکولوژیک کودکان دارای اختلال خواندن، آنها را بر اساس صحت خواندن به دو زیر گروه ادراکی و زبانی تقسیم کرد. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه پردازش مهارت های واج شناختی در این دو زیر گروه است.
روشدر یک پژوهش توصیفی - پس رویدادی، بر اساس تحلیل آماری عملکرد آموزشی گروه نمونه، 50 دانش آموز، واجد ملاک های تشخیصی مشکلات خواندن بودند که برای آزمون فرضیه های تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل آزمون خواندن، آزمون مهارت واج شناختی و مقیاس پیشرونده هوش (ریون) بود. داده ها با استفاده از آزمون غیر پارامتریک ارزشیابی شدند.
یافته هابر اساس یافته های پژوهش در برخی از مهارت های واج شناختی (سرعت نامیدن اعداد، سیالی کلمات هم پیش حرف، تعویض صدا و سرعت خواندن) میان رتبه های دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد که گروه بندی کودکان مبتلا به اختلال خواندن به دو زیر گروه ادراکی و زبانی، دارای اعتبار باشد و هر یک از این دو زیر گروه دارای خاستگاه های نوروسایکولوژیکی متفاوتی باشند. کودکان گروه ادراکی در مقایسه با گروه زبانی در دستیابی به ساختار اشکال حروف، واج ها، ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات واج شناختی از حافظه بلندمدت، کاربرد واج ها و گفتار توانمندتر هستند.
کلیدواژگان: واج شناسی، اختلال خواندن، نوروسایکولوژی، کودکان -
صفحه 35هدف
این تحقیق در پی آن بود تا واژه های آسیب شناسی روانی و درمان را در فرهنگ های معتبر زبان فارسی (معین، عمید و معاصر]فارسی امروز[) و نسبت های خوشایندی/ناخوشایندی ، جسمی/غیر جسمی و رایج/غیر رایج آنها را تعیین کند.
روشنمونه مورد مطالعه این پژوهش کیفی، کلیه ورودی های درج شده در فرهنگ های سه گانه بود. با توجه به اهداف پژوهش، نظر تخصصی سه روانشناس مستقل و یک زبان شناس، به عنوان معیار سنجش و ارزیابی واژه ها و لغات به کار گرفته شد تا ویژگی های کیفی و توصیفی واژه ها و لغات استخراج شود.
یافته هاعناصر روانشناختی مورد نظر این مطالعه (آسیب شناسی روانی و درمان) از یکدیگر متفاوت اند و در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
نتیجه گیرییافته ها با توجه به نظریه های روانشناختی و از نگاه فرهنگی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
کلیدواژگان: واژه، آسیب شناسی روانی، درمان، لغت نامه -
صفحه 42هدفهدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر افزایش یادگیری و یادداری سه نوع درس مطالعات اجتماعی، فیزیک و زبان انگلیسی سال اول متوسطه بود.روشاز روش نیمه تجربی و طرح گسترش یافته گروه های کنترل نابرابر استفاده شد. آزمودنی ها 270 دانش آموز پسر سال اول دبیرستان بودند که به وسیله معلمانشان انتخاب و در قالب دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل در هر درس (در مجموع شش گروه آزمایشی و سه گروه کنترل) به صورت تصادفی نامگذاری شدند. طی 10 جلسه به گروه آزمایشی اول راهبردهای شناختی و به گروه آزمایشی دوم راهبردهای فراشناختی آموزش داده شد. گروه کنترل در زمینه مشاهدات مربوط به اجرای پیش آزمون ها، پس آزمون ها و آزمون های نگهداری (پس از یک ماه) با دو گروه آزمایشی مقایسه گردید. اثرمندی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی به طور جداگانه برای متون آسان و دشوار درس ها بنا به تشخیص معلمان بررسی شد.یافته هاآموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی تقریبا در تمام موارد بر درس مطالعات اجتماعی موثر بود و موجب افزایش عملکرد تحصیلی یادگیرندگان هم در افزایش یادگیری و هم در افزایش یادداری شد. آموزش راهبردهای شناختی در درس فیزیک از آموزش راهبردهای فراشناختی موثرتر بود. آموزش این راهبردها در درس زبان انگلیسی تاثیر قابل توجهی نداشت.نتیجه گیریآموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی به یادگیرندگان در افزایش میزان یادگیری و یادداری درس ها تاثیر قابل توجهی دارد و لذا معلمان باید در آموزش این راهبردها به یادگیرندگان به ویژه افراد ضعیف، بکوشند.
کلیدواژگان: راهبردهای یادگیری، راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی، روش های مطالعه، یادگیری، یادداری -
صفحه 51هدف
در این مطالعه تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عملکرد کودکان دبستانی مدرسه ای در تهران بررسی گردید.
روشدر یک بررسی قبل و بعد، اثر برنامه آموزش مهارت های زندگی بر 26 نفر از دانش آموزان کلاس چهارم یکی از دبستان های ناحیه هشت آموزش و پرورش تهران بر اساس راهنمای مربوط به کودکان دبستانی، بررسی گردید. نمونه گیری به روش در دسترس و از طریق مراجعه به مدرسه محل تحصیل دانش آموزان بود. مهارت ها در سه سطح دانش آموزان، معلمان و والدین به وسیله دو فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان آموزش داده شد. پس از انجام مداخلات و تکمیل پرسشنامه توانایی ها و مشکلات (SDQ)، نتایج قبل و بعد مقایسه شدند.
یافته هاتغییر رو به کاهش نمره شاخص کل مشکلات بعد از مداخله معنی دار بود، ولی در سایر شاخص ها یعنی نشانه های سلوک، هیجانی، بیش فعالی، مشکلات ارتباطی با همسالان و بروز رفتارهای جامعه پسند تفاوت قبل و بعد معنی دار نبود.
نتیجه گیریبرنامه بهداشت روان در مدارس ممکن است بتواند از مشکلات دانش آموزان بکاهد و توانمندی آنها را ارتقا دهد.
کلیدواژگان: بهداشت روان، مدرسه، مهارت های زندگی -
صفحه 58هدف
هدف از این پژوهش مقایسه نحوه روایت زندگی توسط افراد افسرده و مضطرب مراجعه کننده به درمانگاه های بهداشت روان شهر تهران با گروه غیر بالینی بود. «روایت» مفهوم اساسی شخصیت در رویکرد روایت است. در این پژوهش، سه مفهوم عاملیت، مشارکت همدلانه و روایت رهایی بخش در روایت ها بررسی شد.
روشدر این مطالعه مقطعی – تحلیلی برای انتخاب نمونه (هفت فرد افسرده، پنج فرد مضطرب و پنج فرد غیر بالینی که حداقل تحصیلات آنها دیپلم بود و بین 20 تا40 سال داشتند) از آزمون Scl-90-R و تشخیص روانشناس یا روانپزشک استفاده گردید. روایت ها به شیوه مصاحبه نیمه ساختار یافته داستان زندگی مک آدامز گردآوری و داده ها با استفاده از تحلیل محتوا و تحلیل واریانس یکطرفه بررسی شد.
یافته هاگروه غیر بالینی نسبت به گروه مضطرب و گروه اخیر نسبت به گروه افسرده به طور معنی داری از روایت های رهایی بخش بیشتری استفاده کردند. عاملیت در گروه غیر بالینی از دو گروه دیگر بیشتر بود و در مشارکت همدلانه تفاوتی بین آنها نبود.
نتیجه گیریوجود تفاوت در روایت ها بیانگر آن است که بررسی روایت ها می تواند به عنوان یک ابزار تشخیصی مورد توجه قرار گیرد. محتوای روایت افراد غیر بالینی، رهایی بخش؛ افراد مضطرب، امیدواری نسبی همراه با ابهام (که عاملیت آنها را کاهش می داد)؛ و افراد افسرده، ناامیدی و تابع جبر زمان بودن بود.
کلیدواژگان: روایت زندگی، اضطراب، افسردگی -
صفحه 65هدف
هدف مطالعه حاضر، بررسی فراوانی و شدت علائم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و بررسی عوامل خطر در ایجاد این اختلال در کودکان و نوجوانان کمتر از 18 سال در معرض زلزله بود.
روشاین مطالعه مقطعی - تحلیلی روی 48 کودک و نوجوان کمتر از 18 سال که در فاصله هفته سوم تا چهارم پس از زلزله بم به کلینیک صحرایی مستقر در منطقه مراجعه کرده بودند، انجام شد. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه پرسشنامه های CPSS و STEPP بود.
یافته هاشیوع اختلال استرس پس از سانحه در گروه سنی کمتر از هفت سال، هفت تا 12 سال و 13 تا 18 سال به ترتیب 85%، 1/74% و 6/84% بود. در گروه سنی 13 تا 18 سال فراوانی هر دسته علایم اختلال کمتر از گروه هفت تا 12 سال بود. در گروه بالای هفت سال ناآگاهی از محل والدین، ترس از مرگ در کودک و احساس ناتوانی والد با تشخیص PTSD ارتباط معنی داری داشت.
نتیجه گیریفراوانی و شدت علایم PTSD در گروه های سنی مختلف کودکان و نوجوانان، متفاوت است. بنابراین به نظر می رسد برای تشخیص این اختلال در کودکان و نوجوانان استفاده از ابزارهای تشخیصی دقیق تر ضروری باشد.
کلیدواژگان: اختلال استرس پس از سانحه، علامت شناسی، عوامل خطر، کودک، نوجوان -
صفحه 71
-
صفحه 72