فهرست مطالب

نامه مفید - پیاپی 59 (اردیبهشت 1386)

مجله نامه مفید
پیاپی 59 (اردیبهشت 1386)

  • نامه فلسفی
  • 164 صفحه، بهای روی جلد: 20,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/02/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • بیژن عبدالکریمی صفحه 3
    این مقاله در صدد است تا به شرح تفسیر هایدگر از منطق استعلایی کانت بپردازد. برخلاف غالب تفسیرهای رایج، از نظر هایدگر منطق استعلایی کانت را به هیچ وجه نمی توان «منطق»، در معنای رایج و متداول لفظ، یعنی پژوهش در باب فاهمه و اصول و قواعد صوری تفکر دانست، بلکه این بخش از کتاب نقد عقل محض کانت، یعنی منطق استعلایی، را بیشتر باید نوعی وجودشناسی و پژوهشی در ساختارهای وجودی (اگزیستانسیل) و وجودشناختی آدمی، به اعتبار امکان مواجهه با وجود اشیاء یا، به تعبیر ساده تر، کوششی در جهت گذر از سوبژکتیویسم دکارتی و اثبات امکان استعلاء دانست.
    کلیدواژگان: منطق، منطق استعلایی، فاهمه، مفاهیم محض فاهمه، مقولات، وصف منطقی مقولات، وصف وجوه شناختی مقولات، معرفت محض، معرفت وجودشناختی
  • بختیار شعبانی ورکی صفحه 19
    بررسی اندیشه های دیلتای در باب هرمنوتیک هدف اصلی این مقاله است. منطق گزینش اندیشه های دیلتای از میان سایر اصحاب تاویل این است که وی با ارائه روش شناسی خاص علوم انسانی به تمییز روشمندکردن آن دسته از علوم با علوم طبیعی، هرمنوتیک را وارد عرصه جدیدی کرد. بدین ترتیب بحث دیلتای از پوزیتویسم فاصله می گیرد و حکم انکار جریان فکری نیرومندی است که پس از داروین، قوانین انسانی را همانند قوانین طبیعی می شناخت. در نتیجه در این مقاله ضمن بررسی مفهوم، خاستگاه و روند تحول در هرمنوتیک، به طرح دیلتای درباره این روش پرداخته می شود، آنگاه با نظر به مباحث مورد نظر اصول هرمنوتیک برای استفاده در پژوهش های علوم انسانی مورد بررسی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: نظریه روش شناسی، هرمنوتیک، روش پژوهش در علوم انسانی
  • غلامحسین مقدم حیدری صفحه 33
    از مهمترین پرسش هایی که فیلسوف یا دانشجوی مبانی ریاضیات با آن مواجه است می توان به این پرسش ها اشاره نمود: موضوعات ریاضی چه هستند؟ و معرفت ما از ریاضیات برچه مبنایی قرار دارد؟ تاریخ ریاضیات نشانگر پاسخ های مختلف به این پرسش ها است. شهودگرایی ریاضی به عنوان مکتبی درباره مبانی ریاضیات سعی دارد به این پرسش ها پاسخ دهد. این مکتب در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم توسط براور، ریاضی دان هلندی، مطرح شد و هم اکنون دارای کاربردی وسیع در علوم کامپیوتر است. اندیشه های براور ترکیب پیچیده ای از ایده های ریاضی پیش از او می باشند. کسانی همچون کرونکر، برل و پوانکاره را می توان از متقدمان این نوع تفکر دانست. فلسفه براور تشابه غیر قابل انکاری با تفسیر اصالت نفسی فیخته از ذهن گرایی کانت و بدبینی شوپنهاور و شهودگرایی برگسون دارد. اما باید به این نکته توجه کرد که این ریاضیدانان و فیلسوفان به عصری متعلق بودند که می رفت تا جهان بینی روشنگری جای خود را به جهان بینی رمانتیک دهد که اوج آن بین دهه های آخر قرن هیجدهم و حدود سال های 1830 و 1840 بود. مهمترین وجه این عصر طغیان در برابر فرهنگ عقل گرایی روشنگری است. از این رو براور و تمام کسانی که آرای ایشان بر او تاثیر داشتند تحت تاثیر عوامل فلسفی و جامعه شناختی این دوره بودند. این مقاله سعی دارد تاثیر عوامل فرهنگی، فلسفی و جامعه شناختی این محیط را در پیدایش مکتب شهودگرایی براوری نشان دهد.
    کلیدواژگان: روشنگری، رمانتیسم، ریاضیات شهودی، ریاضیات ساختی، دوئیت
  • سید محمد محمدی صفحه 53
    مدرنیته غالبا به صورت نقطه اوج عقلانیت غربی تعریف شده است که با رد از پیش- تعیین شدگی نظام سیاسی- اجتماعی دنیای سنتی خود را به صورت جایگاه ظهور عقل و عمل مستقل انسانی که از اقتدارهای سنتی رها شده است، به شکل نظمی نوین در تاریخ جلوه گر می سازد. در این چارچوب، عقلانی سازی روابط انسانی و عالم ویژگی منحصر به فرد مدرنیته به حساب می آید. در تعریف غالب از مدرنیته عقلانیت ضرورتا منوط به خواست حقیقت و عینی کردن آزادی در محیطی انسانی نمی باشد.
    هابرماس با ارزیابی مجدد از توصیف و نقش خرد در برپایی زندگی مدرن، با نگاهی آسیب شناسانه، سعی در تعریفی دیگرگونه، اما نه متضاد، از مدرنیته دارد. با پروژه ای دیدن مدرنیته، هابرماس آن را محصول ارتباط بین الاذهانی انسان هایی می داند که به یک متن فرهنگی- تاریخی مشترک، اما خاص، متعلق می باشند. در این تعریف مدرنیته پروژه ای است هدفمند که در جهت احیای بنیادین ارزش های جدید به سازماندهی ارتباطات انسانی می پردازد. اما بنیان عقلانی این پروژه بیش از آنکه به فعالیت های خرد معطوف به هدف فرد مستقل از دیگران منوط باشد، از ارتباط تفاهمی و بین الاذهانی افراد مشارکت کننده در یک زندگی جمعی که از زیست جهانی مشترک برخوردار هستند، منتج می شود.
    هابرماس معتقد است با تغییر در تعریف جایگاه خرد در عصر مدرن، تغییری پارادایمی در تعریف مدرنیته ایجاد نموده است. فهم این تغییر مفهومی هدف مطالعه حاضر می باشد.
    کلیدواژگان: مدرنیته، زیست جهان، خرد معطوف به هدف، ارتباط بین الاذهانی، کنش ارتباطی
  • حسین کلباسی اشتری صفحه 67
    گفته شده که پایه و تاسیس زیبایی شناسی مدرن را در فلسفه نقادی کانت باید جستجو کرد، اگر چه قبل از او در آثار متفکرانی چون بومگارتن، هاچسون یا شافستبری نیز می توان رگه هایی از تاملات زیباشناختی را ملاحظه کرد. با در نظر گرفتن اینکه در این عرصه همانند سایر عرصه های اندیشه کانت نوعی تحول و تطور تدریجی دیده می شود، ولی با استناد به سومین نقد کانت، طرح و تبیین پرسش اصلی او، نحوه ورود به حوزه مباحث و جستجوی استعلایی یا مبادی ضروری و کلی احکام ذوقی، پژوهشی حائز اهمیت است.
    نظر به اینکه در حوزه زیبایی شناسی کانت، صورت احکام یعنی احکام ذوقی بر اساس چهار وجهه نظر کیفیت، کمیت، نسبت و جهت بررسی می شود، ظاهرا ابداع کانت چندان برجسته نیست، ولی در واقع با ورود کانت در عرصه بحث و ارزیابی «امر والا» و یافتن مبادی آن در نسبت با قوای شناسایی و توجیه شرایط و متعلقات آن، هرچند مسبوق به تاملات کسانی چون «لونگنیوس» است، ولی پردازش و نتایج حاصل از تامل کانت در این زمینه و تمایزاتی که در این باب عرضه می دارد کاملا بدیع و البته بحث برانگیز است. در این مقاله تلاش می شود ضمن مرور اجمالی موضوع و طرح ملاحظات برخی مفسران کانت، به نتایج حاصل از پژوهش وی نیز نظری افکنده شود.
    کلیدواژگان: غایت مندی، حکم ذوقی، حس مشترک، امر والا، والای پویا، والای ریاضی
  • صالح حسن زاده، حمیدرضا آیت اللهی صفحه 87
    با اصل قرار گرفتن «من متفکر» در فلسفه دکارت، «خداوند» از مفهوم «هستم آنکه هستم» تا حد یک اصل فلسفی، تنزل یافت. در نتیجه «صانع طبیعت» به جای خدای معبود، یعنی متعلق ایمان، قرار گرفت. این نتیجه سرآغاز مشکلی متافیزیکی برای پیروان دکارت بود.
    مالبرانش به جهت حل مشکل، خداوند را تنها علت حقیقی، در نظام معرفت بشری و در نظام علیت طبیعی، دانست و سعی کرد با قول به علل موقعی رابطه مستحکم تری میان خدا و جهان برقرار کند.
    راه حل اسپینوزا برای از میان برداشتن آن مشکل، اعتقاد به وحدت جوهر است. هنگامی که جز جوهر یگانه یافت نشود، جز طبیعت یگانه وجود ندارد و نام دیگر این طبیعت خداست. مفهوم جوهر یگانه همه را دربردارد خدا یا طبیعت: از دو نگاه؛ هم طبیعت پذیر و هم طبیعت آفرین. بدین ترتیب، اسپینوزا، مفهوم سنتی خدا را کنار می گذارد.
    فلسفه لایب نیتس، مانند مالبرانش، خدا محوری است؛ نه تنها به این معنا که خدا در نظر لایب نیتس اهمیت مرکزی دارد، بلکه به این معنا که «کل عالم یک مرکز است و روح این مرکز، خداوند است». تنها تفاوت لایب نیتس با اسلافش در باب تصور خدا، این است که وی تصور خدا را امری ممکن می داند.
    با وجود تلاش دقیق این خردگرایان برای تبیین خدا، «موجود بی نهایت کامل» مالبرانش، «طبیعت طبیعت آفرین» اسپینوزا و «مناد منادهای» لایب نیتس، مانند «جوهر نامتناهی» دکارت با خدای ادیان تفاوت عمده ای دارد.
    کلیدواژگان: خدا، طبیعت، طبیعت آفرین، مناد منادها، جوهر نامتناهی، موجود بی نهایت کامل
  • رضا اکبریان، حسین زمانی ها صفحه 103
    نظریه مثل افلاطونی بخشی از نظریه جامع وی در باب معرفت است. نظریه معرفت افلاطون بر سه رکن اصلی استوار است:1- وجود مثل به عنوان ذوات عینی و حقایق معقول؛ 2- وجود پیشین نفس (قدم نفس) به عنوان حقیقتی معقول و از سنخ مثل؛ 3- علم پیشین نفس به این حقایق معقول. این نظریه مستلزم وجود شکافی غیر قابل توجیه بین حقایق معقول و امور محسوس است، شکافی که افلاطون خود در آثارش نتوانست به نحوی قابل قبول آن را بر طرف نماید و حتی پس از افلاطون نیز فیلسوفان بعدی از جمله ارسطو در رفع این شکاف دچار مشکل شدند.
    ملاصدرا اولین فیلسوفی است که بر اساس اصل تشکیک وجود توانست تا شکاف افلاطونی بین حقایق معقول و امور محسوس را از میان بردارد. وی هر چند در آثار خود به وجود عقول عرضی که مادون عقول طولی و مافوق عالم مادی می باشند اشاره کرده و بر وجود این عقول براهینی نیز اقامه می کند، اما به هیچ وجه نباید ادعا کرد که وی نظریه مثل افلاطونی را پذیرفته است. زیرا نظریه مثل به عنوان بخشی از نظریه معرفت افلاطون دارای لوازم و پیش فرض هایی است که ملاصدرا به هیچ وجه در فلسفه خود این لوازم و پیش فرض ها را نمی پذیرد. از جمله این لوازم می توان به قدم نفس و علم پیشین نفس به حقایق معقول اشاره کرد. از نظر ملاصدرا نفس انسانی امری جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است. که بر اثر حرکت جوهری در سیر تکاملی خود می تواند به مرتبه حقایق معقول نایل شده و به آن حقایق علم پیدا کند. بنابراین از نظر ملاصدرا و برخلاف افلاطون معرفت از سنخ تاسیس است و نه تذکر.
    کلیدواژگان: مثل، معرفت، نفس، معقول، محسوس
  • سیدمهدی امامی جمعه صفحه 125
    آیا حوزه ای فراتر از عقل که منطق ناپذیر و احکامش ضد عقل باشد، وجود دارد؟ این پرسش، همواره عرفان را به رویا روئی در برابر فلسفه فرا خوانده است. از این رو دو حوزه «عقل» و «طور وراء عقل» و نسبت بین این دو، همیشه مورد توجه عرفا، عرفان شناسان و دین پژوهان در غرب مسیحی و شرق اسلامی بوده است. استیس ضمن تفسیر عبارتی ار مایستر اکهارت، یکی از بزرگترین عرفای مسیحی، براین باور است که احکام طور وراء عقل منطق ناپذر است. در این زمینه، ملاصدرا ضمن بیان عبارات غزالی و عین القضات و تفسیر آنها، نظریه دیگری را پرورانده که قابل توجه است. در نظریه او لطایف و دقایقی وجود دارد که به انها کمتر پرداخته شده است. ما در این نوشته، سعی کردیم که به اساسی ترین جنبه های نظریه ملاصدرا بپردازیم و برای اینکه عمق نگاه او بیشتر نمایان شود از روش تطبیقی استفاده کردیم.
    کلیدواژگان: عقل، طور وراء عقل، پارادوکس، وحدت وجود، تمثیل
  • احمد عسگری صفحه 137
    یکی از آرای ملاصدرا در مسئله علم و ادراک قیام صدوری ادراکات حسی و خیالی است. وی معتقد است نسبت نفس به ادراکات حسی و خیالیش، نسبت جاعل به مجعولش است. در نظر او نفس این دو دسته از صور ادراکی را ایجاد و ابداع می کند. در این خصوص لازم است دو مسئله بررسی شود: اولا، جایگاه این مسئله در نظام فلسفی ملاصدرا، خصوصا در نسبت با کل نظریه او در باب ادراک نیازمند تبیین است؛ ثانیا، ملاصدرا مانند سایر فلاسفه اسلامی علم را اکتسابی می داند. از آن جا که فاقد شیء نمی تواند معطی آن باشد و از طرفی نفس با ادراک هر صورتی واجد آن می شود، با این پرسش مواجه می شویم که نفس چگونه می تواند علت و جاعل صور ادراکی باشد. پی گیری این مسئله در آثار ملاصدرا مشخص می کند آنچه غالبا به عنوان نظریه ادراک ملاصدرا فهمیده و ارائه می شود به صورتی است که تبیین اظهارات گوناگون و متفاوت ملاصدرا در باب ادراک و جمع بین آنها را دشوار و بلکه ناممکن می نماید. دراین مقاله تلاش می شود تبیین دیگری از نظریه ملاصدرا ارائه گردد و نشان داده شود نکته اساسی این نظریه عمدتا مورد توجه نبوده است. سپس بر اساس تبیینی که از ادراک، صورت می گیرد مسئله مربوط به قیام صدوری پاسخ داده شود.
    کلیدواژگان: اتحاد، صورت، قیام صدوری، مقام کثرت در وحدت، مقام وحدت در کثرت
|
  • Bijan Abdolkarimi Page 3
    The article seeks to deliver a short comment of Heidegger’s interpretation of Kant’s “Transcendental Logic”. Unlike most of current interpretations, Heidegger holds that Kant’s transcendental logic is by no means “logic” in ordinary sense, i.e., an inquiry into understanding and the formal rules of thinking; rather it must be conceived as a kind of ontology and an investigation on the existential-ontological structures of human being in respect to the possibility of his confrontation to the being of entities or, more simply, as an effort in order to pass beyond Cartesian subjectivism and demonstration of the possibility of transcendence.
    Keywords: Logic, Transcendental Logic, Pure Concepts of Understanding, Understanding, Categories, Logical Aspect of Logic, Ontological Aspect of Logic, Pure Knowledge, Ontological Knowledge
  • Bakhtiar Shabani Varaki Page 19
    This paper reflects on Wilhelm Dithey's theory on hermeneutics. Dilthey has had a significant and continuing influence on twentieth-century philosophy and in an extensive range of scholarly disciplines. In addition to his landmark works on the theories of history and human sciences, Dilthey made important contributions to hermeneutics and the methodology of the social sciences. Therefore, this paper begins with a reflection on the concept, fundamentals of hermeneutics and, in the light of the theory, makes the major principles of hermeneutical methodology in human sciences.
    Keywords: Methodological Theory, Hermeneutics, Research Method, Human Sciences
  • Gholam Hossain Moghadam Heydari Page 33
    Among the most pressing questions that the philosopher and the student of the foundations of mathematics confront are "what are the objects of mathematics" and "what is our knowledge of mathematics based on". The history of mathematics has shown us a number of answers to these questions. Intutionism as the foundation of mathematics was sketched by the Dutch mathematician-philosopher Luitzen Egbergtus Jan Brouwer (1881-1966). Brouwer's thoughts are complex compositions of mathematical and philosophical ideas. Others, like Poincare, Borel and Kronecker become “fore-runners of Intuitionism”. Analysing Brouwer's philosophical views one meets striking resemblances with Fichte's extreme solipsistic interepretation of Kant's subjectivism, to Schopenhauer's pessimism and Bergson's intuitionism. But these mathematicians and philosophers belonged to the era of Romanticism which reached its apogee between the last decades of the eighteenth century and about 1830 or 1840. It mainly represented a revolt against the rational culture of Enlightenment. I investigate the origin of Brouwer's intuitionism, that it was deeply rooted in the cultural and social milieu of Romanticism.
    Keywords: Enlightenment, Romanticism, Intuitionistic Mathematics, Constructive Mathematics, Two, ity
  • Mohammad Seyed Mohammadi Page 53
    By rejecting the pre-givenness of the sociopolitical order, modernity presented itself as the concrete combination of the human mind and actions in history. The amount of control and the degree of manipulation that could be inserted into the activity became the yardstick by which the rationality of any action or group of actions could be measured. The critique of counter modernism advocates an alternative to modernity, either as a return to tradition and the pre-modern social formation or as a creation of a new social order. On the contrary, the pathological study of modernity which Habermas follows still believes in the power of reason to deal with historical problems, particularly in their sociopolitical aspect.
  • Hossain Kalbasi Ashtari Page 67
    It has been said that the basis of modern aesthetics should be sought in Kant's critical philosophy. Though, in works of thinkers prior to him such as Baumgarten, Hutchson or Shaftesbury, traces of aesthetic reflections may be found. In this field as other fields of Kant's thinking we observe some sort of evolution; but, taking into account Kant's thirdCritique, it is of paramount importance to introduce and explain his main questions, his approach to the transcendental issues or necessary and universal principles of aesthetic statements. In the field of Kant's aesthetics, forms of statements- i.e. aesthetic statements- are considered under four categories- quality, quantity, relation, and modality-; and thus,Kant's innovation does not seem to be of much importance; Kant's approach to discuss and investigate the "transcendent", find its principles as related to the cognitive faculties, and justify its conditions and attendants is preceded by reflections of some thinkers such as Longenius; results of Kant's reflection and distinctions made by him in this fieldare completely innovative, and of course disputable. In this article, while making a brief review of the issue and introducing considerations of some commentator's of Kant's works, the author tries to have a look at results of his analysis.
    Keywords: Purposefulness, Aesthetic Statement, Common Sense, Transcendent, Dynamic Transcendent, Mathematical Transcendent
  • Hamid Reza Ayatollahy, Saleh Hasanzadeh Page 87
    Principality of Cogitant in Descarte's Philosophy reduced "God"from "I am that exist" to a philosophical principle. Therefore, "the creator of nature" replaced the God of religions. This result was the origin of a metaphisycal problem for the followers of Descartes. Malebranch, in solving the problem, counted God as the only true cause, both in the human epistemologic system and in natural causal system; and tried to establish a strong relation between God and the universe by his "occasionalism".The solution of Spinoza was the belief in the unity of substance. When there is nothing other than one substance there will not be other than one nature; and its other name is God. The meaning of one substance contains every thing, God or nature: from two points of view both natura naturans and natura naturata. Thus, he left the traditional meaning of God.The philosophy of Leibniz, like that of Malebranch, was God centered; not only in the meaning has that God, in his view, has central importance but also in the meaning that "all the universe is in a center and the spirit of this center is God". In spite of accurate attempts of these rationalists to explain God, "the infinitely complete being" of Malebranch, "natura naturans" of Spinoza and "monad af monads" of Lebnitz, like "infinite substance" of Descartes differ from God of religions.
    Keywords: God, the Infinitely Complete Being, Infinite Substance, Natura Naturans, Monad af Monads
  • Reza Akbarian, Hossain Zamaniha Page 103
    Plato’s Theory of forms is one of the most controversial philosophical theories. With this theory Plato tries to establish a rigid and solid basis for intellectual knowledge. But his theory leads to an implausible gap and separation between the intelligible and sensible worlds. Aristotle, as the first critic of Plato’s theory, disagrees with different aspects of his theory, especially the separation it leads to. Mulla Sadra in the history of philosophy is the first philosopher who could remove the separation and gap between the sensible and intelligible world. According to his philosophical bases, the intelligible and sensible entities are two levels of one reality which is the reality of existence. He also denies the Platonic theory of preexistence of human soul. Hence, unlike Plato, he interprets human knowledge as a kind of establishment not remembrance.
    Keywords: Ideas, Knowledge, Soul, Intelligible, Sensible
  • Seyed Mehdi Emami Jome Page 125
    Is there any domain beyond reason that is paradoxical and the opposite of reason? This question always makes mysticism face philosophy. Therefore the two domains of reason and beyond reason and the relation between them have been always attended to by the Gnostics and students of gnosis and religion in both the Christian West and Islamic East. W.T. Stace maintained that the judgments of the domain of reason are paradoxical, interpreting a phrase of Meister Eckhart. Mulla Sadra has offered an interesting thesis in this field interpreting Aynolgozat and Ghazalis words. This thesis reveals minute details that have been ignored. In this paper we have used comparative method to show the depth of his view.
    Keywords: Reason, Beyond Reason, Paradox, the Unity of Existence, Analogy
  • Ahmad Asgari Page 137
    One of Mulla Sadra's thoughts on the subject of perception is that the subsistence of sensible and imaginal perceived forms by the mind is a subsistence of issuing (qiyam-e-soduri) and not subsistence of inhering (qiam-e-holuli). According to this idea our minds do not accept forms, but bring them to existence. To begin with, what's the position of this idea in his theory of knowledge, and how does this thought cohere with his principles and philosophy? Secondly, he rejects innate knowledge for humans and acknowledges that we gain it. Therefore how can our mind that is to come by intelligible forms, creat them? In this article, by giving a different and not quite new account of Mulla Sadra's theory of knowledge, I deal with the problem of subsistence of issuing.
    Keywords: Unification, Forms, Subsistence of Issuing, Multiplicity within Unity, Unity within Multiplicity