فهرست مطالب

علوم زمین - پیاپی 58 (زمستان 1384)

نشریه علوم زمین
پیاپی 58 (زمستان 1384)

  • 196 صفحه، بهای روی جلد: 3,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1384/11/25
  • تعداد عناوین: 18
|
  • سخن سردبیر
    منوچهر قرشی صفحه 1
  • اسدالله محبوبی، رضا موسوی حرمی، مهدی نجفی، پرویز منصوری دانشور صفحه 2
    حوضه رسوبی کپه داغ در شمال خاوری ایران، به صورت یک حوضه درون قاره ای تشکیل شده و رسوبگذاری نسبتا پیوسته ای از ژوراسیک تا میوسن در آن انجام شده است. مطالعه سنگ نگاری سنگهای آهکی سازند کلات (ماستریشتین بالایی) در سه برش چینه شناسی (دهانه ورودی ناودیس کلات، روستای خشت و تنگ چهچهه) منجر به شناسایی 16 رخساره سنگی شده است. این رخساره ها در یک رمپ کربناتی در محیطهای لاگونی محصور، سدهای لاگونی، لاگونهای نیمه محصور، پشته های سدی و دریای باز تشکیل شده اند. تحلیل رخساره های سنگی نشان داده است که بیشترین حد پیشروی در ناحیه تنگ چهچهه (برش 3) انجام گرفته است.
    تحلیل چینه نگاری سکانسی نشان می دهد که این سازند در برشهای 1 و 2 از دو سکانس رسوبی و در برش3، از سه سکانس رسوبی تشکیل شده است. در تمام برشها، مرز زیرین سازند کلات با سازند نیزار (لایه دیرینه خاک) و مرز بالایی با سازند پسته لیق (رسوبات قاره ای) از نوع 1 است، در صورتی که مرزهای سکانسی درون سازند کلات، از نوع 2 می باشد. مقایسه منحنی سطح آب دریا در ماستریشتین پسین با منحنی جهانی نشان می دهد که مرزهای سکانسی نوع1 با یکدیگر قابل انطباق است. اما برخی اختلافها احتمالا در ارتباط با شرایط زمین ساختی حوضه کپه داغ بوده که در اثرفرو نشینی در امتداد گسلهای طولی شمال خاور- جنوب باختر (عمدتا در برشهای 1 و 2) و بار رسوبی ایجاد شده است. بازسازی جغرافیای دیرینه منطقه مورد مطالعه در زمان ماستریشتین پسین نیز نشان می دهد که سنگهای رسوبی سازند کلات در طی6 مرحله پیشروی و پسروی تشکیل شده است. این اطلاعات می تواند در درک بهتر جغرافیای دیرینه ماستریشتین کل حوضه در شمال خاور ایران کمک کند.
    کلیدواژگان: کپه داغ، ماستریشتین پسین، سازند کلات، چینه نگاری سکانسی، رمپ کربناتی
  • سید مهران حیدری، ابراهیم راستاد، محمد محجل، سید محمد جواد شمسا صفحه 18
    کانسار طلای کرویان، در بخش شمال باختری پهنه سنندج سیرجان و در جنوب باختر سقز قرار دارد. واحدهای سنگی رخنمون شده در منطقه، با امتداد شمال خاور- جنوب باختر، شامل یک توالی از سنگهای دگرگون شده در رخساره شیست سبز، متشکل از واحدهای آذرین و رسوبی می باشند که در زمان تشکیل آن را به مزوزوییک نسبت می دهند.
    تمرکز کانه زایی طلا در منطقه کرویان در پهنه ای به طول بیش از 2.5 کیلومتر، پهنای متوسط 60 متر و با ژئومتری عدسی شکل در راستای پهنه برشی شکل پذیر رخ داده است که در اینجا، برای اولین بار در ایران معرفی می گردد.
    مجموع واحدهای سنگی در منطقه مورد مطالعه، تحت تاثیر پهنه های برشی شکل پذیر با امتداد شمال خاور جنوب باختر با شیبی متوسط به سمت شمال خاور، دگر شکل شده و ساختارها و فابریک های متفاوت به خود گرفته اند. تمامی واحدهای سنگی رخنمون شده در منطقه، شدت دگر شکلی یکسانی ندارند و از واحدهای کمتر دگر شکل شده (پروتومیلونیت) تا واحدهای به شدت دگر شکل (میلونیت و اولترامیلونیت) در منطقه مشاهده می شود. فابریک های برشی C و S درزه های حاصل از کشیدگی، محصول دگر شکلی است که در واحدهای سنگی رخنمون شده در پهنه برشی شکل پذیر کرویان، قابل تشخیص هستند.
    سنگهای در برگیرنده این پهنه، به طور عمده از سنگهای آتشفشانی اسیدی و بازی دگرگون شده کاملا دگر شکل همراه با برگوارگی میلونیتی تشکیل شده است. که در پهنه برشی شکل پذیر کرویان تحت تاثیر دگرسانی قرار گرفته اند. شدت و نوع دگرسانی در واحدهای سنگی مختلف، متفاوت است. از مهم ترین دگر سانی ها می توان دگرسانی های سرسیتی، کلریتی، سیلیسی، سولفیدی و کربناتی شدن را نام برد.
    کانی شناسی ماده معدنی بسیار ساده و به طور عمده از پیریت، پیریتهای آرسنیک دار، طلای آزاد و به ندرت از کالکوپیریت تشکیل شده است که کانی هایی مانند کوارتز، فلدسپار، انواع میکاها و کربنات ها آنها را همراهی می کنند.
    طلا در ابعاد چند میکرون تا 30 میکرون، به صورت آزاد همراه با کوارتز و همچنین همراه با پیریت به صورت میانبار و یا هم رشد با آن (به ابعاد 5> میکرون) مشاهده می شود که به طور همزمان با دگر شکلی، در فابریک های C و S و درزه ها در واحدهای میلونیتی به شدت دگرسان شده، (سیلیسی، سولفیدی و کربناتی) تمرکز یافته است.
    شواهد صحرایی و مطالعات آزمایشگاهی، تشکیل و کانه زایی طلا در منطقه مورد مطالعه را در کنترل عواملی همچون پهنه های برشی شکل پذیر، شدت دگر شکلی (فابریکهای اولترامیلونیت و میلونیت) و شدت دگرسانی گرمایی (سیلیسی و سولفیدی) نشان می دهد.
    بر اساس شواهد موجود و مقایسه ویژگی های کانسار طلای کرویان با کانسارهای طلای پهنه های برشی، کانسار طلای کرویان بیشترین شباهت را با این تیپ از خود نشان می دهد.
    کلیدواژگان: طلای کرویان، پهنه برشی شکل پذیر، میلونیت، دگرشکلی، دگرسانی، سقز
  • ایرج مغفوری مقدم صفحه 38
    در زمان کامپانین- ماستریشتین در محدوده جنوب خاوری تتیس، مجموعه ای غنی از رسوبات رودیست دار گسترش یافت که در زاگرس سازند تاربور نامیده می شود. گسترش اصلی این سازند در فارس داخلی است، اما ستبرای کمی از آن پیرامون خرم آباد مشاهده شده است. در این محل، سازند تاربور به صورت زبانه ای بر روی سازند امیران و در زیر سازند کشکان قرار می گیرد. مطالعه ریزرخساره ها و دیرینه شناسی میکروسکوپی نشان می دهد که سازند تاربور در برش مورد مطالعه، در یک چرخه رسوبی پسرونده و در یک دریای کم ژرفا با شیب بسیار کم در ماستریشتین میانی تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: سازند تاربور، رودیست، ماستریشتین، تتیس، زاگرس
  • مازیار حقیقی، عبدالرحیم جواهریان، ایرج عبداللهی صفحه 46
    روش بر پایه مدل (model based) با زمین به صورت بلوکهای مقاومت صوتی رفتار می کند. این روش از یک مدل اولیه مقاومت صوتی که از اطلاعات نمودارهای چاه ها به دست می آید، شروع می شود. آنگاه داده های حاصل از این مدل محاسبه و با دادهای لرزه ای مقایسه شده و از اختلاف بین مدل و داده های لرزه ای استفاده می شود تا با روش تکرار مدل اولیه بهبود یابد و تا حد امکان به دادهای لرزه ای منطبق شود. مشکل، عدم واحد بودن نتایج وارون سازی از طریق محدود نمودن تعداد لایه ها نسبت به تعداد نمونه های ردلرزه در نظر گرفته می شود. این روش، نسبت به روش های بازگشتی به مدل اولیه و موجک حساس تر است. در این روش، بر خلاف روش وارون سازی اسپایکهای پراکنده (sparse-spike inversion)، اطلاعات مربوط به ضرایب بازتاب، به طور مستقیم از ردلرزه ها به دست نمی آیند و به همین خاطر، به نوفه موجود در داده ها چندان حساس نیست. به دو روش می توان از قیدها برای وارون سازی در این روش استفاده کرد.
    در یکی از این روش ها، از اطلاعات اضافی به صورت قید نرم (soft constraint) استفاده می شود. به این معنا که مقاومت صوتی اولیه به عنوان یک قسمت جدا از اطلاعات، همراه با داده های لرزه ای، اما با وزن متفاوت در وارون سازی شرکت داده می شود. در روش دوم، از اطلاعات اضافی به صورت قید سخت (hard constraint) استفاده می گردد. در روش دوم، یک حد بالا و یک حد پایین مطلق برای مقاومت صوتی مدل نهایی قرار داده می شود، به گونه ای که مقدار این مدل نهایی نمی تواند خارج از محدوده تعریف شده قرار گیرد. در کارهای عملی، روش دوم پاسخ بهتری را به دست می دهد. از مهم ترین پارامترهای متغیر در روش بر پایه مدل، می توان به اندازه بلوک مقاومت صوتی و تعداد تکرار اشاره کرد. هر قدر که اندازه بلوک کوچک تر باشد، نتیجه نهایی بر داده های لرزه ای منطبق تر خواهد بود. البته نباید از حضور نوفه و عدم واحد بودن نتایج وارون سازی غافل بود. بنابراین بهتر آن است که اندازه بلوک بزرگتر از فاصله نمونه برداری داده های لرزه ای انتخاب شود. در مورد تعداد تکرار نیز، هر اندازه این پارامتر بزرگ تر انتخاب شود بهتر است. تنها مشکل این کار، افزایش زمان محاسبه است.
    با به کار گیری روش وارون سازی بر پایه مدل بر روی داده های لرزه ای سه بعدی آب تیمور، پارامترهای مناسب این روش به صورت حد 35 درصد برای مرز بالا و پایین، 8 میلی ثانیه اندازه بلوک و تعداد تکرار بالای حداقل 8 به دست آمد. با انجام وارون سازی با پارامترهای ذکر شده بر روی سازند سروک، دو منطقه با مقاومت صوتی پایین مشخص شد که می تواند پتانسیل وجود هیدروکربن را داشته باشند.
    کلیدواژگان: وارون سازی بر پایه مدل، مدل اولیه، قید نرم، قید سخت، سازند سروک و آب تیمور
  • علی شکاری فرد، حسین رحیم پور بناب، کاظم سیدامامی صفحه 56
    کانسار باریت اردکان در 37 کیلومتری شمال خاوری شهرستان اردکان در سنگهای دولومیتی و آهکی پرمین در زون ایران مرکزی قرار دارد. در این کانسار، کانی های ثانوی مس دار شامل: سولفیدهای مس، کربناتهای مس و اکسیدهای مس است. در نمونه های مورد مطالعه همراهی پیریت با کالکوپیریت و اختلاف پتانسیل الکتریکی بین آنها سبب ایجاد یک سری واکنشهای گالوانی و دگرسانی کالکوپیریت شده است. در پیل شیمیایی پیریت- کالکوپیریت، پیریت با پتانسیل الکتریکی بالاتر به عنوان کاتد، حفظ شده و کالکوپیریت با پتانسیل الکتریکی پایین تر به عمل آند عمل می کند و دگر سان می شود. محصول نهایی این واکنشهای گالوانی تشکیل سولفیدهای ثانوی مس است. در توالی دگرسانی کالکوپیریت دو مرحله قابل شناسایی است. مرحله اول، دگرسانی کالکوپیریت به کوولیت، که نتیجه آن کاهش میزان آهن و افزایش میزان مس و گوگرد است و مرحله دوم، دگرسانی کوولیت به آنیلیت، که همراه با غنی شدگی مس و کاهش در میزان گوگرد است. خنثی شدن محلولهای اسیدی مس دار توسط کربناتهای سنگ میزبان سبب تشکیل کربناتهای مس در کانسار شده است.
    کلیدواژگان: واکنشهای گالوانی، پتانسیل الکتریکی، ژئوشیمی، سولفیدهای ثانوی مس، کربناتهای مس، کالکوپیریت، کوولیت، یاروویت، اسپیونکوپیت، گریت، آنیلیت، باریت، اردکان
  • احمد خاکزاد، شکوفا شعبان صفحه 68
    کانسار مس باغ خشک در 145 کیلومتری جنوب باختر استان کرمان و شمال خاور سیرجان و در زون ارومیه- دختر قرار گرفته است و روند اصلی درزه ها در باغ خشک، شمال خاوری- جنوب باختری می باشد. در مطالعات سنگ شناسی کانسار، سنگهای آتشفشانی و آذر آواری شامل توف، ریولیت، آندزیت، آندزیت بازالت با سن ائوسن و سنگهای نفوذی از نوع گابرودیوریت، دولریت، کوارتزدیوریت، تونالیت و گرانودیوریت به سن الیگومیوسن شناسایی شده ست. در این منطقه، دگرسانی های اصلی پتاسیک، فیلیک، آرژیلیک و پروپیلیتیک هستند که در بین آنها دگرسانی آرژیلیک، گسترش بیشتری دارد. از نظر کانی زایی، می توان کانی های سولفیدی پیریت، کلکوپیریت، بورنیت و کلکوسیت و کانی های اکسیدی مگنتیت، هماتیت، کوپریت و تنوریت و کانی های کربناتی مالاکیت و آزوریت را در منطقه مشاهد کرد که به صورت رگچه ای و افشان، نمود دارند.
    در این کانسار، اکتشافات سنگ ژئوشیمیایی با برداشت 264 نمونه در شبکه 50×50 متر صورت گرفته است که بر اساس داده ها با محاسبات آماری لازم طی مراحلی چند، بیشترین بی هنجاری برای عنصر مس مربوط به توده های تونالیتی زون مرکزی است. بالاترین عیار مس در منطقه 1.06 درصد و پایین ترین عیار آن 0.003 درصد تعیین گردید. بر پایه بررسی های انجام یافته و مقایسه داده های به دست آمده با اطلاعات مربوط به مدلهای کانسار، کانسار باغ خشک یک تیپ کانسار مس پورفیری معرفی می گردد. برای کنترل مواد معدنی، عملیات نیمه تفضیلی ژئوفیزیک و حفاری های اکتشافی کانسار مس باغ خشک در سال 1971 انجام گرفت که ذخیره ای حدود 24 میلیون تن با عیار میانگین 0.27 درصد تعیین شد.
    کلیدواژگان: باغ خشک، مس، سنگ شناسی، کانی شناسی، دگرسانی و سنگ ژئوشیمی
  • حبیب ملایی، رضا شریفیان عطار صفحه 86
    کانسار بوکسیتی جاجرم که بزرگ ترین کانسار بوکسیت شناخته شده در ایران می باشد، در زون ساختاری رشته کوه البرز واقع شده است. در این منطقه، دو افق بوکسیتی به نامهای B و A تشکیل شده است. سنگ بستر افق A را کربناتهای سازند مبارک و سنگ پوشش آن را سازند نسن تشکیل می دهد. افق بوکسیتی B که کانسار جاجرم را تشکیل می دهد، بر روی دولومیتهای سازند الیکا قرار گرفته و توسط سازند شمشک پوشیده شده است. همبری مشخص بوکسیت یا این دو سازند بر یک منبع مستقل تامین کننده بوکسیت دلالت دارد. وجود ریخت شناسی ناهماهنگ همراه با ساختارهای زمین ساختی، از ویژگی های مهم کانسار جاجرم است. گسلهای تشکیل شده در دو جهت خاوری- باختری و شمالی- جنوبی، ماده معدنی به طول16 کیلومتر را به چهار زون زمین ساختی تقسیم کرده است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که حرکات زمین ساختی تاثیر بسزایی بر کیفیت و کانی شناسی بوکسیت داشته اند، به گونه ای که کارستهای ایجاد شده بیشتر در امتداد صفحه گسل بوده و بین کیفیت بوکسیت با ستبرای آن (ژرفای کارستی) ارتباط مستقیمی وجود دارد. تشکیل بوکسیت بسیار سخت و فراورده دیاسپوری به جای بوهمیت و گیبسیت و تکرار لایه های بوکسیت از نتایج این فرآیند های زمین ساختی است. لذا این بوکسیت سخت دیاسپوری تاثیر قابل توجهی بر فرایند تولید آلومینا خواهد داشت. وجود نیمرخهای ثابت در لایه های بوکسیت (کائولین- بوکسیت سخت- بوکسیت شیلی- کائولن) در کلیه کارستها و حفاری ها مشاهده می شود. البته ماهیت کائولن بالایی و پایینی با یکدیگر تفاوت دارد. تغییرات شدید ترکیب شیمیایی بوکسیت (اکسید آلومینیوم بین 30 تا 60 درصد و اکسید سیلیسیم بین 5 تا 39 درصد) از ویژگی های خاص بوکسیت جاجرم است. در نهایت، مطالعات فوق وجود یک بوکسیت دیاسپوری با بیش از 22 میلیون تن ذخیره تا ژرفای 250 متر در امتداد لایه ماده معدنی و کیفیت بین 47 تا 48 درصد Al203 و حدود 10 درصد SiO2 را به طور میانگین تایید می کند.
    کلیدواژگان: بوکسیت، بوکسیت جاجرم، ویژگی اکتشافی، ویژگی زمین شناسی، دیاسپور
  • جعفر قمی اویلی صفحه 100
    برای بررسی نهشته های سازند نسن در حوضه البرز، دو مقطع چینه شناسی در ناحیه البرز مرکزی (نوشهر و آمل) مورد مطالعه قرار گرفته است. برای مطالعه سازند نسن 230 مقطع نازک از برش منجیر و 150 مقطع نازک از برش آمل تهیه و بر این اساس محیطها و توالی های رسوبی آن تعیین شده است. مطالعات سنگ نگاری ما را به تشخیص رخساره های میکروسکوپی و گروه های آن هدایت کرده است. برای بررسی سنگهای آهکی نازک لایه، مارن، سنگ آهک شیلی و شیلهای سازند نسن منجر به شناسایی دو گروه رخساره های آواری و رخساره های کربناتی شده است. رخساره های آواری مربوط به محیط دریایی، در حد رخساره حوضه ای (Basinal Facies) و در برخی موارد دارای خرده های اسکلتی دریای باز است که مطالعه آن خارج از حوصله این بحث می باشد. بررسی سنگهای آهکی سازند نسن به شناسایی هفت رخساره از سه گروه محیط دریای باز، محیط سدی و محیط لاگونی تا پهنه کشندی منجر شده است. رخساره های کربناتی سازند نسن در محیط دریایی و بر روی رمپهای کربناتی نهشته شده اند و رخساره آواری در نواحی دور از رمپ (Distal Ramp) ته نشین شده است. توالی کربنات در سازند نسن از 3 چرخه بزرگ کم ژرفا شونده به سمت بالا تشکیل یافته اند. هر یک از این چرخه های بزرگ از چندین چرخه کوچک پسرونده در مقیاس متری (Parasequence) تشکیل شده اند. چرخه های پسرونده در مقیاس میلیون سال با فازهای کششی، فرونشینی ناحیه ای، تغییرات سطح دریا عمدتا نوسانات سطح آب ناشی از فعالیتهای زمین ساختی بستگی داشته و در اثر بالا آمدن آهسته و افت سریع سطح دریا ایجاد می شوند، در حالی که چرخه های کوچک مقیاس (پاراسکانسها) احتمالا از فرونشینی دوره ای ناشی از تغییرات سطح آب دریا در اثر تغییرات بزرگ آب و هوایی و یا سیستمهای آب و هوای میلانکویچ منشا گرفته اند و با سقوط آهسته و بالا آمدن سریع سطح نسبی دریا همراه می باشند (Sengor، 1991).
    کلیدواژگان: رخساره میکروسکوپی، رخساره حوضه ای، سازند نسن، البرز
  • محمدجعفر محمدزاده، رضا فلاحت صفحه 108
    دگرسانی های گرمایی با هاله های وسیع تر از اهداف اکتشافی برای ثبت بی هنجاری های فلزهای پایه، گرانبها و احتمالا رادیواکتیو، با روش تلفیقی در منطقه میانه- آذربایجان شرقی بررسی شد.
    با استفاده از تصاویر ماهواره ای به دو روش تحلیل مولفه های اصلی و نسبت باندها، شناسایی دگرسانی های منطقه انجام گردید و در مرحله بعد، با تلفیق داده های پرتوسنجی (اورانیم، توریم و پتاسیم) و مغناطیس سنجی هوایی با روش تحلیل مولفه های اصلی و به صورت ارایه ترکیب خطی از این چهار پارامتر، دگرسانی های منطقه ثبت شدند. انطباق این سه روش و کاربرد توام آنها در تایید زونهای دگرسانی منطقه و تفکیک آنها از انواع کاذب را می توان به عنوان روش بهینه در ثبت زونهای دگرسانی و بی هنجاری مربوطه معرفی کرد.
    کلیدواژگان: تلفیق داده های ژئوفیزیک هوایی، تصاویر ماهواره ای، دگرسانیهای میانه
  • مریم حسینیون، سیدکاظم امامی، یعقوب لاسمی صفحه 114
    سازند کشف رود، ردیفی از سنگهای رسوبی سیلیسی آواری و سنگ شناسی آن غالبا شامل گنگلومرا، ماسه سنگ و شیل است. در ناحیه تپه نادر، رخساره متفاوتی از سازند کشف رود شامل ماسه سنگ آهکی، آهک ماسه ای و شیل ظاهر می شود. این لایه ها حاوی سنگواره های متعددی از آمونیت، بلمنیت، لاملی برانش، باز و پایان، شکم پایان، جلبک، استراکود، کرینویید، بریوزوا، مرجان و ساقه های فسیل گیاهی هستند. این سنگهای کربناتی، بیشتر از نوع بیواسپارایت یا بیوائواسپارایت بوده که به دلیل نوع عناصر اسکلتی و وجود سیمان اسپاری، نمایانگر محیط ساحلی در این منطقه می باشند. با این حال، رخساره های آواری، رخساره چیره سازند کشف رود است. شواهد متعددی مانند رسوبات کلاسیک توربیدیت، ماسه سنگهای توده ای، ماسه سنگهای قلوه دار، کنگلومراها و ریزش و لغزش، نقش جریانهای توربیدیتی را در ایجاد بخش وسیعی از سازند کشف رود اثبات می کند.
    مهم ترین و فراوان ترین فسیلهای موجود در سازند کشف رود، آمونیتها هستند که در این مطالعه، 13 جنس و 18 گونه در قالب دو زیست زون آمونیتی Garantiana و Parkinsoni تشخیص داده شد. سن بخش پایینی سازند کشف رود بر پایه این زیست زونها، باژوسین تا باتونین پیشین است.
    کلیدواژگان: زیست چینه شناسی، رسوب شناسی، سازند کشف رود، آمونیت، باژوسین بالایی، رسوبات توربیدیتی، جنوب خاوری کپه داغ
  • مهران آرین، منوچهر قرشی، محسن پورکرمانی، عبدالحسین احمدنیا صفحه 126
    سامانه گسلی کره بس، یک سامانه گسلی عرضی با راستای شمالی- جنوبی و درازای ناپیوسته بیش از 200 کیلومتر است که در کمربند چین خورده و رانده زاگرس (40 کیلومتری باختر شیراز) جای دارد. سازوکار چیره این سامانه گسلی، راستالغز راستگرد است و با توجه به هندسه آن نسبت به دیگر ساختارهای منطقه، به 6 قطعه ساختاری (structural segment) تقسیم شده است.
    در این مقاله، برای نخستین بار ماهیت و موقعیت گسل جبهه کوهستان (MFF) (Mountain Front Fault) در گستره مورد بررسی با تلفیق داده های مختلف تعیین شده و سامانه گسلی کره بس که باعث حدود 109 کیلومتر جدایش راستایی (strike separation) آن شده است، به صورت یک سامانه گسلی تراگذر (transcurrent fault system) مطرح گردیده است. افزون بر این، نقش این سامانه گسلی در تقسیم حوضه و کنترل ستبرا و رخساره رسوبات، از کرتاسه میانی مورد بحث قرار گرفته است و سرانجام بعد فراکتالی آن در مقیاس 1:50000 بر پایه تصاویر ماهواره ای SPOT تعیین شده است.
    کلیدواژگان: قطعه بندی، فراکتال، گسل کره بس، زاگرس، گسل جبهه کوهستان
  • منوچهر امیری صفحه 134
    دشت فامنین- قهاوند- کبودر آهنگ در شمال استان همدان واقع شده و ضخامت رسوبات سفره آبدار آن به حدود 100- 70 متر می رسد که بهره برداری از آن بیش از ظرفیت سفره بوده و سالانه حدود 2.5-3 متر افت در سطح آب این سفره وجود دارد. در طی ده سال اخیر، دست کم حدود 19 فرو چاله (Sinkhole) کوچک و بزرگ در سطح دشت به وجود آمده که سبب نگرانی ساکنان دشت گردیده است. در این تحقیق، پس از پیمایشها و اندازه گیری های صحرایی، تجزیه نمونه ها و برآورد میزان دی اکسید کربن آزاد (Free carbon dioxide) انجام گرفته و مشخصات فرو چاله ها شناسایی و ثبت شده است. از نتایج حاصل مشخص گردید که شرایط ویژه در سنگ بستر آهکی و وجود دی اکسید کربن بیشتر از 1500 میلی گرم در لیتر، عامل اصلی توسعه کارست در منطقه است. همچنین وجود حفره های انحلالی بزرگ، مجاری آب، سیستم درز و شکاف وسیع در سنگ بستر و پمپاژ آب موجود در آنها عامل اصلی ایجاد فرو چاله های منطقه بوده و عواملی چون ماسه شویی لایه ها، خروج گاز از چاه ها و افت سریع سطح آب زیرزمینی در تسریع وقوع فرو چاله های منطقه دخیل هستند. لذا برای جلوگیری از این پدیده، باید اولا از کف شکنی و حفاری در سنگ بستر خودداری شود. و دوم این که برای جلوگیری از ماسه شویی چاه های آب باید از گراول پک (Gravel pack) مناسب استفاده شود و سوم اینکه همه چاه هایی که در سنگ بستر حفاری شده و آبدهی بالایی دارند، تعطیل شوند.
    کلیدواژگان: کبودر آهنگ، فامنین، همدان، قهاوند، فروچاله، کارست، سنگ بستر، آب زیرزمینی، دی اکسید کربن آزاد، فرونشست
  • مهرداد براتی، ایرج رسا صفحه 148
    کوه آلموقلاق در شمال باختری شهر همدان، از انواع سنگهای حد واسط مانند دیوریت تا سینیت و سینیتهای کوارتزدار در قله به همراه انواع سنگهای کمی دگرگون شده در دامنه ها تشکیل شده است. در دامنه شمالی انواع ریولیت تا ایگنیمبریت با سن قبل از ژوراسیک دیده می شود که میزبان کانسار کوچک و عدسی شکل باباعلی است. این کانسار از اکسیدهای آهن مانند مگنتیت و هماتیت و به مقدار بسیار کمتر از سولفیدهای آهن مانند پیریت و کلکوپیریت تشکیل گردیده است. مطالعات بافتی توسط میکروسکوپ بازتابشی انواع بافتهای اولیه تا جانشینی را در این کانسار نشان داده است. در مطالعات انجام شده توسط میکروسکوپ الکترونی از نوع روبشی، بلورهای مگنتیت به صورت صفحات بسیار ریز و موازی بر روی یکدیگر قرار گرفته اند و در بلورهای پیریت، آثار فعالیت باکتریایی دیده می شود.
    نمودار عنکبوتی رسم شده برای عناصر خاکی کمیاب نشان می دهد که روند توزیع این عناصر جهت آمفیبولهای همراه کانسار و سنگ دربر گیرنده کاملا تفاوت می کند. روند این عناصر در کانسار، یک در میان کم و زیاد شده است و تفاوت میان La و Lu چندان زیاد نیست در حالی که روند ترسیمی این عناصر در سنگ میزبان، از La تا Lu سیر نزولی داشته و یک بی هنجاری منفی در عنصر Eu دیده می شود. دیگر پارامترهای محاسبه شده برای عناصر خاکی کمیاب در سنگ میزبان، و کانسار نیز نشان دهنده جدایش زایشی این دو دسته از سنگهاست.
    کلیدواژگان: آهن، بافت پر کننده فضای خالی، جانشینی، SEM، REET، NAA، زایش، مایعات ماگمایی
  • سیامک باقریان، اسماعیل درویشی، محسن مؤذن، دکتراحمد خاکزاد صفحه 158
    توده گرانیتی ملاطالب در شمال باختری الیگودرز و 20 کیلومتری راندگی زاگرس، در زون سنندج- سیرجان جای دارد که به دنبال فاز کوهزایی لارامید در یک سری رسوبات تخریبی- دگرگونی (ماسه سنگ، اسلیت، فیلیت) به سن تریاس پسین- ژوراسیک نفوذ کرده است و هاله همبری در حد رخساره آلبیت، اپیدوت هورنفلس در پیرامون خود به وجود آورده است. ترکیب سنگ شناسی این توده عمدتا در حد گرانیت، گرانودیوریت و از گرانیتوبیدهای نوع S است. توده های گرانتیوییدی که تمرکزهایی از عناصر اقتصادی را خواه به طور ژنتیکی و یا پاراژنتیکی به همراه دارند، عمدتا الگوهای ژئوشیمیایی خاصی را نمایش می دهند. بررسی های ژئوشیمیایی بر روی توده گرانیتی ملاطالب شامل بررسی میزان Li و Ni در بیوتیت، میزان سرب در فلدسپار قلیایی و توزیع عناصر نسبتهای Mg/Li، Sr/Rb، K/Rb نشان می دهد که این توده متحمل فعالیتهای پس ماگمایی نبوده است و از جمله توده های گرانیتوییدی عقیم به شمار می آید.
    کلیدواژگان: گرانیت، ملاطالب، لارامید، سرب، قلع
  • شهباز رادفر، محسن پورکرمانی صفحه 166
    گسل کوهبنان در حاشیه جنوب خاوری خرد قاره ایران مرکزی در بین بلوک طبس و بلوک یزد از شمال باختری کرمان تا شمال باختری بهاباد واقع در خاور بافق با طول 300 کیلومتر و امتداد شمال باختری- جنوب خاوری ادامه دارد. این گسل یکی از لرزه خیزترین روندهای ساختاری در استان کرمان و خاور بافق یزد به شمار می آید. آخرین فعالیت لرزه ای ثبت شده آن در تاریخ 82/7/15 با زلزله هایی با شدت 3.8 در مقیاس ریشتر در قطعه کوهبنان این گسل اتفاق افتاد، گسل فعال کوهبنان به صورت قطعات جدا از هم شکل گرفته است. حرکت در قطعات جنوب خاوری و میانی آن راستالغز راستگرد با مولفه معکوس و در قطعات شمال باختری آن راستالغز راستگرد با مولفه عادی در پلیو- کوارتزی بوده است.
    اثرات ریخت زمین ساخت گسل کوهبنان در جهت رشته کوه های کرمان- کوهبنان و در جبهه رشته کوه های باختر دشت بهاباد، به صورت افرازهای گسلی جوان، سطوح مثلثی شکل در حد کوه و دشت، حد کوه و دشت مستقیم، دره های V شکل و باریک، شیب تند دره ها و کوه ها، رودخانه های منحرف و جابجا شده، پشته های فشاری، پشته های مسدود کننده، پشته های خطی، دره های خطی، چشمه ها، حوضه های آبراهه کشیده، استخرهای فرونشستگی و حوضه های کشیده شدگی کوچک و جوان در طول گسل است. با توجه به تنوع و فراوانی زمین ریختها در قطعات این گسل، منطقه گسل کوهبنان به عنوان الگو و رده ای از زمین ریختهای زمین ساخت معرفی می شود.
    مطالعات زمین ریختهای ریخت زمین ساختی و محاسبه شاخصهای زمین ریختی HY، K، SL، V، VF، Facet% Smf در 32 جبهه و 33 رودخانه با سنگهایی با مقاومت تقریبا یکسان در قطعات مختلف گسل، نمایانگر این است که میزان فعالیت زمین ساختی در این قطعات در پلیو- کواترنری متفاوت بوده و به صورت خیلی فعال، فعال، نسبتا فعال و با فعالیت کم معرفی می شوند.
    بر اساس زمین ریخت های ایجاد شده و شاخص های زمین ریختی به دست آمده در طول گسل کوهبنان، قطعات گسلی به صورت زیر دسته بندی شده اند:دسته اول: قطعات گیسک، در تنگل، شمال باختر ده زوئیه، خان مکان- طغرل جرد و چرمیز که دارای بیشترین فعالیت زمین ساختی بوده اند.
    دسته دوم: قطعات خانوک، ریگ آباد، داهویه، کتگوئیه، گزوئیه، اپانگ سرباغ، ده زوئیه، جنوب خاور گوار، درجزری- درهود، پسندو- باب خام و فخر آباد، بنستان، خوش آباد، حسین آباد I و II کوه سرخ I و II و III و کوه سه گوش که دارای زمین ساخت فعال بوده اند.
    دسته سوم: قطعات باختری کتگوئیه، عباس آباد، بخش جنوب خاوری درگز- گودگز، گوار و کوهبنان دارای زمین ساخت نسبتا فعال بوده اند.
    دسته چهارم: قطعات رشک، دشت خان، بیروئیه و اسدآباد دارای کمترین فعالیت زمین ساختی بوده اند.
    نکته قابل توجه این است که قطعات خیلی فعال و فعال براساس شاخصهای زمین ریخت و زمین ریختها بیشتر قطعاتی بوده که در آنها زلزله های تاریخی و دستگاهی گزارش شده است که این خود هماهنگی مطالعات ریخت زمین ساخت را با فعالیت لرزه ای قطعات گسلی نشان می دهد. اما قطعات فعالی بوده که تاکنون هیچ فعالیت لرزه ای دستگاهی نداشته اند. این موضوع به دو صورت قابل توجه است. نخست اینکه در اینکه احتمال رویداد زمین لرزه روی این قطعات وجود دارد و دوم تا حدی ناهماهنگی احتمالی را بین مطالعات ریخت زمین ساخت با فعالیت لرزه ای قطعات گسلی نشان می دهد. بنابراین باید شاخصهای ریخت زمین ساخت را در ارزیابی سطح فعالیت لرزه ای جوان گسلها با احتیاط کامل به کار برد.
    کلیدواژگان: کوهبنان، ریخت زمین ساخت، گسل راستا لغز راستگرد، کرمان، بهاباد، شاخصهای زمین ریختی، فعالیت لرزه ای
  • علی وصال صفحه 184
    مهندسان ومعماران درحال جستجوی روش ها ومواد جدیدی هستند تا عملکرد را اصلاح نموده وهزینه راکاهش دهند. خاکهای فرسایش پذیر، نیازها وتقاضاهای طراحی ورشد محیطی این تحقیق را نسبتا مشکل نموده اند. مواد ساختمانی بافته شده یا فابریک ((Geotextile به طور وسیعی در تثبیت زمین، زهکشی وکنترل فرسایش می توانند مورد استفاده قرار گیرند. این امر باعث صرفه جویی میلیونها دلار در هزینه ساخت و تعمیر و نگهداری می شود. مواد کنترل کننده فرسایش، به گونه ای طراحی می شوند که تقاضاهای کاربردی ویژه ای را برآورد کنند.
    در این تحقیق، کنترل فرسایش توسط مواد انکا(Enka) و نیز توسط خاک معمولی (بدون استفاده ازمواد انکا (در کانالی باعرض 7/2 متر در آزما یشگاه آب یوتا مورد آزمایش قرار گرفت. روش ها و عملکردهای اجرایی آزمایش به طور خلاصه در مقاله ذکر شده است. نتایج آزمایش در جدولها و شکلهایی با استفاده از نرم افزارهای ماکرو سافت ارائه شده است. بر اساس این نتایج، این مواد در نگهداری خاک در مقابل فرسایش کارآمدتر ازخاک کنترل نشده هستند.
    کلیدواژگان: فرسایش، کنترل فرسایش، تثبیت، مواد ساختمانی بافته شده یا ژئوتکستایل
  • محمدرضا قیطانچی، نوربخش میرزایی، احمد سدیدخوی صفحه 190
    اطلاعات تاریخی و زمین لرزه های ثبت شده توسط دستگاه های لرزه نگاری و نیز شواهد زمین شناسی همگی نشان می دهند که منطقه البرز در شمال ایران، یکی از مناطق فعال و لرزه خیز در خاورمیانه به شمار می آید. در سال 1996 و به عنوان بخشی از شبکه لرزه نگاری کشوری، موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران یک شبکه تلومتری لرزه نگاری برای ثبت زمین لرزه های محلی در منطقه البرز و اطراف تهران نصب و راه اندازی نمود. بر اساس داده های ثبت شده در فاصله زمانی 1996 الی 2005، در البرز چند ناحیه فعال و لرزه خیز مشاهد گردید. کانون سطحی زمین لرزه های محلی با موقعیت گسلهای اصلی و زمین ساخت منطقه همخوانی خوبی دارند. توزیع زمین لرزه ها در خاور و باختر با گسلهای مربوطه همبستگی خوبی نشان می دهند. یک نوع حالت نبود لرزه ای در البرز مرکزی در اطراف شهر تهران وجود دارد. وضعیت مشابهی در انتهای جنوب خاوری سامانه گسلی رودبار قابل مشاهده می باشد. بیشتر زمین لرزه های ثبت شده دارای عمق کم می باشند و نشان می دهند که فعالیت لرزه ای عمدتا در پوسته بالایی صورت می گیرد و لایه زلزله را ضخامتی حدود 20 کیلومتر دارد. با توجه به پیشینه تاریخی و وضعیت فعلی، وقوع زمین لرزه بزرگ در منطقه البرز در حوالی شهر تهران دور از انتظار نمی باشد.
    کلیدواژگان: لرزه زمین ساخت، زمین ساخت فعال، گسلهای فعال، زمین لرزه های تاریخی، لرزه خیزی البرز، خرد زمین لرزه ها، شبکه لرزه نگاری محلی، آرامش لرزه ای و نبود لرزه ای
|
  • S. M. Heidari, Dr. E. Rastad, Dr. M. Mohajjel, S. M.J. Shamsa Page 18
    Gold bearing metamorphosed and deformed rocks (of green schist facies) are exposed in NE-SW trending shear zone, about 25 km southwest of Sagez in Kordestan province.The protolith ore, supposed to be mafic and mostly acidic volcanic and sedimentary rocks (phyllite, re-crystallized limestone, metaferrodolomite), was intruded by several granitic plutons. Shallow to moderately dipping mylonite foliation towards NW and stretching lineation plunging to the N20ºE on the foliations imply that mylonites and ultra-mylonites were produced during oblique reverse left lateral tectonic regime. Hydrothermal alteration is both spatially and temporally associated with development of ductile shear zone.The major types of alteration include sericitization, chloritization, silicification, sulfidation and carbonatization. Among them, sercitization and chloritization are pervasive; whereas, silisification, sulfidation and carbonatization are usually limited to the inner zone of altered shear zone and in close relation with the intensity of deformation. Two planar fabrics (S and C) of different morphology are recognized in the shear zone of Kervian gold field. These fabrics appear contemporary with deformation in Kervian's ductile shear zone.The main mineralization zone, with lensoidal geometry, is about 2500 m long and 60 m wide, on average. The ores, predominantly auriferous hydrothermaly altered mylonites, have been over printed by intense hydrothermal alteration. Gold, existing along the shear fabrics either in the native form or in composition with sulfide such as pyrite and arseno- pyrite, was deposited due to ductile shearing and strong alteration.Final emplacement of gold is an integral part of hydrothermal alteration system, i.e., the major auriferous minerals were deposited in association with hydrothermal alteration. Formation and occurrence of gold field are controlled by ductile shear zone, intensity of deformation and associated hydrothermal alteration. Based on present evidences and comparison with other gold types in the World, the characteristics of Kervian gold deposit are similar to ductile shear zone type gold mineralization.
  • Dr. I. Maghfouri Moghaddam Page 38
    During Campanian-Maestrichtian an association of Rudist-rich thrived sedimet was formed along the south eastern Neotethys margin. This rock unit is called Tarbur Formation in the Zagros mountains. The main extension of the formation is in the interior Fars; however, it has slim outcrops in Khorramabad area. Tarbur Formation conformably overlies Amiran Formation and is disconformably underlain by the Kashkan Formation. Paleontological study indicates that the age of Tarbur Formation in the study area is the Middle Maestrichtian. Facies analysis and petrographic study led to the recognition of four microfacies of the low-angle open shelf margin. Furthermore, this formation was deposited during a regressive phase in a warm and low energy shallow marine environment.
  • M. Haghighi, Dr. A. Javaherian, I. Abdollahi Fard Page 46
    In model–based inversion, a geological model is compared to seismic data. Then, the result of comparison between real and modeled data is used to iteratively update the model to have a better match of seismic data. This method is intuitively very appealing since it avoids the direct inversion of the seismic data itself. On the other hand, it may be possible to come up with a model that matches the data very well, but it is incorrect. There are two ways in which constraints may be used. One way is to consider the additional information as a soft constraint, meaning that the initial impedance is a separate piece of information which is added to the seismic trace with some weighting of two. This approach is called “stochastic”. The second method is to consider additional information as a hard constraint that sets absolute boundaries on how far the final answer may deviate from the initial model. This approach is called “hard constraint”. In the model-based inversion, average block size and the number of iterations are crucial. Using of average block size greater than seismic sample interval is recommended. The main cause of this idea is the fact that there is some noise in the data. If the number of iterations sets to large numbers, the results will be better. The problem here is computational time. By investigation on Ab-Teymur 3-D seismic data, the following results were obtained: proper values for constraint limit, average block size and number of iterations are 35%, 8 ms and at least 8, respectively. Two low impedance regions were detected that could possibly have the potential of hydrocarbon by using model-based inversion with the mentioned parameters for Sarvak formation.
  • A. Shekarifard, Dr. H.Rahimpour-Bonab, Dr. K. Seyed- Emami Page 56
    The Ardakan barite mine, located in 37 km northeast of Ardakan city in the Central Iran, occurs in limestone and dolomitic rocks of the Permian. Secondary copper minerals of the mine include Cu-sulfides, Cu-carbonates and Cu-oxides. In the studied samples, association of pyrite with chalcopyrite and differences in their electric potentials caused a series of galvanic reactions and chalcopyrite alteration. In a chemical battery of pyrite-chalcopyrite, pyrite with higher electric potential remains fresh as a cathode and chalcopyrite with lower electric potential alters to another sulfide phase as an anode. The final product of the chemical reaction is the formation of secondary copper sulfides. Two stages of alteration are observable in the chalcopyrite alteration sequence. The first stage is the alteration of chalcopyrite to covellite, led to a decrease of Fe content with a simultaneous increase of Cu and S. The second stage is the alteration of covellite to anilite with an enrichment of Cu and a corresponding decrease in S. Copper bearing acid solutions were neutralized by carbonate host rock which resulted in the deposition of Cu-carbonates in the ore body.
  • Dr.A. Khakzad, S. Shaban Page 68
    The Bagh Khoshk copper deposit, situated in 145 km southwest of Kerman, is in the Orumiyeh-Dokhtar zone. The major trend of joints is NE–SW in the mine district. Major rock units in the study are volcano-sedimentary and volcanic rocks such as tuffs, basalts, basaltic andesite, andesite and rhyolite of the Eocene age. Furthermore, other rocks outcropped in the area are gabbrodiorite, dolerite, diorite, quartz-diorite, tonalite and granodiorite of the Oligo-Miocene age. Different alterations of potassic, phyllic, argllic and propylitic types are observed in the area. The ore-paragnesis includes pyrite, chalcopyrite, bronite, covelite, chalcocite, cuprite, tenorite, malachite and minerals such as magnetite and hematite. Using 264 rock-samples, lithochemical exploration shows a high Cu-anomalous zone in the central part of tonalite intrusion (Cu content 0.003 % to 1.06%). Based on these data and particularly the alteration patterns, the Bagh Khoshk Cu-deposit could be compared with porphyry–type model. From the geophysical studies and drilling data in 1971, the estimated Cu-reservoir was reported 24 Mt with average grade of 0.27% Cu.
  • Dr. H. Mollai, R. Sharifyan Attar Page 86
    The Jajarm bauxite deposit is so far the biggest known bauxite deposit in Iran. This deposit is located in structural zone of Alburz. In this area two bauxite horizons, called A and B, with two stratigraphic gaps can be found. The A horizon is underlained by carbonate rocks of Mobarak Formation and covered by Nesen Formation. The B horizon that constitutes the Jajarm bauxite deposit overlies the dolomite of Elika Formation of the Upper Triassic age and covered by the Shemshak Formation. Sharp contact between bauxite deposit and overlaying as well as underlying units indicate an independent source for bauxite deposit. One of the most important characteristics of Jajarm bauxite deposit is its asymmetrical morphology along the tectonic structure of the area. The geologic setting is striking16 kilometers in E-W direction. In addition to major tectonic elements parallel to the strike, there are a number of minor north-south faults in the area that have tectonically divided the mine area into four regions. Based on these studies the tectonic activities have important role in mineralogy and improving the quality of bauxite deposit. Most of the karsts and sinkholes are along the fault planes and show a positive relationship with thickness and bauxite quality. Hard bauxite and diaspore formation instead of bohemite and gibbsite as well as the repetition of different bauxite layers are the result of these tectonic activities. Therefore, the hard diasporic bauxite has played very important role in the process of alumina production. Constant profiles of: Kaolinite clay-Hard bauxite- Clayey soft bauxite and Kaolinitic clay, from top to bottom can be seen in different karst and drill holes, respectively. But the nature of upper top kaolinite is different from the bottom one. Mineralogy and variation in chemical composition (Al2O3=30% to 60% and SiO2 between 5% to 39%) are other special characteristics of Jajarm bauxite deposit.Based on the exploration activities 22 million tones of diasporic bauxite, up to 250 meters of depth along the layer of ore deposit and Al2O3 content range between 47% to 48% with about 10% of SiO2, have been proved.
  • Dr. J. Qomi Page 100
    To investigate Nessen formation sediments in Alborz, two stratigraphic sections were studied in Central Alborz region, Noshahr (Menjeer) and Amol.The objective of the research was to determine the sedimentary environments and the sequences of Nessen formation, therefore, 380 thin sections were prepared. Petrographic studies of thin–bedded limstone, marl, shally limestone and Nessen formation shales have resulted in the recognition of two groups of detrital and carbonated facies. Detrital facies are related to deeper marine environment (basinal facies) and in some cases have skeletal fragments of the open sea. Investigation of limstones from Nessen formation resulted in recognation of seven microfacies of three groups: open marine environments, barrier environment, lagoonal to tidal flat environment.Carbonate facies were deposited in marine environment and on carbonate ramps while detrital facies deposited in distal ramps regions. The carbonate sequence of Nessen formation consists of three upward shallowing megacycles. Each of these megacycles has been made of some regressional microcycles in metric scale (parasequences). Regressional cycles in million-year scale with extentional phases, regional subsequences and sea-level fluctuations are mostly related to the sea-surface fluctuations made by tectonic activities and through gradual up-coming (ascending) and sudden down-going (descending) of the sea-surface, while the microcycles (parasequences) have probably originated from cyclic subsidence made by sea-surface fluctuations due to glaciers or Milanchovich climatic systems and accompanied by gradual descending and sudden ascending of the relative sea-level.
  • Dr. M. J. Mohammad-Zadeh, R. Falahat Page 108
    Alteration zones with their extended halos are considered as greater targets than ore zones in exploration. Therefore, an attempt was made to study these zones and their respective anomalies by integration method for base metals, radioactive elements and precious metals in Mianeh, East Azarbaijan. Alteration zones in the region were recognized by principal component analysis (PCA), ETM image and band ratio techniques. In a later stage, these zones were precisely detected by integration of radiometric data (eU, eTh, eK) and airborne magnetometric technique. By means of PCA, the linear combination of the four parameters was presented and used for detecting the alteration zones. The results reveal that the combined application of the three methods can be used successfully as an optimized technique in detecting true alteration zones and delineating false anomalies.
  • M. Hosseiniyoon, Dr. K. Seyed Emami, Dr. Y.Lasemi Page 114
    The Kashaf-rud formation is a sequence of siliciclastic sediments outcropped in the southeast of Kopeh-dagh region. Its lithology consists of conglomerate, sandstone, limy sandstone and shale. However, Tapeh Nader area presents different lithology, comprising sandy limestone, limy sandstone and shale with belemnite, ammonite, barchiopoda, gastropada, bivalve, bryozoa, ostracoda, coral, and crinoid. The genus of these carbonate rocks are biosparite or bio oo sparite that shows coastal environments in this area, whereas, original facies of Kashaf-rud formation is detrital facies. Many evidences display that turbidity currents were efficient on the creation of these sediments, i.e., turbiditic classic sediments, massive sandstone, pebbly sandstone, and conglomerate. The most important fossil in this formation is Ammonites, of which 13 genera and 18 species were recognized and classified in two biozones (Garantiana and Parkinsoni zones).
  • Dr. M. Arian, Dr. M. Qorashi, Dr. M. Pourkermani, A. Ahmadnia Page 126
    Kareh Bas fault system with a total length of more than 200 km is a nearly N-S trending transverse fault system in Zagros fold and thrust belt. This system is situated about 40 km in the west of Shiraz. Having a right-lateral strike slip fault system and based on its geometry, it consists of six structural segments.In this paper for the first time, the type and attitude of Mountain Front Fault (MFF) have been determined by data integration and Kareh Bas fault system, that caused approximately 109 km strike separation of MFF, has also been introduced as a transcurrent fault system. In addition, the role of this fault system in the basin partitioning, thickness and facies controlling of sediments since Middle Cretaceous is discussed. Finally, fractal dimensions have been analyzed on spot space image maps.
  • M. Amiri Page 134
    Famenin–Ghahavand- Kaboudrahang plain is located in the north of Hamedan province in Iran. The thickness of aquifer in the area is about 70-100 meters and its exploitation has been more than aquifer capacity. Annual falling of water table is about 2.5-3m. At least 19 small and large sinkholes have been formed in the plain during the past 10 years and this is a problem for inhabitants of the area. In this study, field investigation, analysis of water samples and calculation of free carbon dioxide were carried out and the characteristic features of the sinkholes recorded. Results show that the presence of specific conditions of limy bedrock and high amount of free carbon dioxide (more than 1500 mg/l) in groundwater are the main causes for the development of karst in the area. Furthermore, the presence of large holes, water channels, joints and fracture systems in the bedrock and water pumping are the main sources for the creation of sinkholes, whereas other factors such as sand-washing of layers, gas release from wells and fast falling of water table are minor effective causes. Therefore, to stop this phenomenon, drilling in bed rock should be prevented, suitable gravel pack should be used and all wells with high water yield form bedrock should be filled.
  • M. Barati, Dr. I. Rasa Page 148
    Alamgholagh Mountain is located in NW of Hamedan city. It comprises diorite to syenite and quartiziferous syenite rocks near its climax. The Pre-Jurassic ignimbrite and rhyolite host Baba-Ali ore body. This ore body contains magnetite, hematite and trace amounts of pyrite and chalcopyrite. Textural studies with reflecting microscope show some primary and replacement textures. SEM studies reveal parallel thin plates in magnetite crystals and bacterial activity on pyrite crystals.Spider REE diagrams show noticeable different patterns for ore body amphiboles and country rocks. In the ore body, the concentration of elements fluctuates alternately, however, in the country rocks decrease from La to Lu and show a negative anomaly in Eu values. Some of the calculated REE ratios for the ore body and country rock are different and suggest a different genesis.
  • Dr. S. Bagherian, I. Darvishi, Dr. M. Moazzen, Dr. A. Khakzad Page 158
    The Molataleb granitoid is located in the north west of Aligoudarz and at a distance of about 20 km of the Zagros Thrust Fault within the Sanandaj-Sirjan zone. It intruded into the Triassic and Jurassic metasediments during Laramide orogeny. The intrusion has thermally metamorphosed the country rocks up to albite-epidote hornfels facies. Lithologically, the pluton is composed mainly of granite and granodiorite of S-type. The granitoid plutons ocassionally show concentration of economic concentrations with special geochemical patterns. Geochemical investigation on Molataleb granite, e.g., the quantities of Li and Ni in biotite, Pb in K-feldspars and distribution of Mg/Li, K/Rb and Sr/Rb indicates that the Molataleb granitoid is barren with respect to economic elements.
  • Dr. S. Radfar, Dr. M. Pourkermani Page 166
    Kuhbanan fault is located between Tabas and Yazd blocks in the southeast margin of Central Iran microplate, extending from the northwest of Kerman to the east of Bafgh, with 300 km length and NW-SE strike. The fault is one of the most seismic structural trends in the region. The latest seismic activity of the fault occurred on the seventh of October, 2003 with earthquakes of magnitude of 3.8 on Richter scale over the Kuhbanan segment of the fault. Kuhbanan earthquake fault consists of several segments. Movement in the southeast and central segments has been dextral strike-slip with a large reverse component and in the northwest segments dextral strike-slip with a large normal component during Plio-Quaternary.Morphotectonic effects of the active kuhbanan fault in mountain fronts of Kerman-Kuhbanan range and west Bahabad mountain range are landform features such as young and prominent fault scarps, linear mountain fronts, well  defined triangular facets, narrow V-shape valleys with steep longitudinal profiles, steep slopes of valleys and mountains, long drainage basins, deflected and offset streams, pressure ridges, shutter ridges, linear ridges, linear valleys, springs, sag ponds, young and small pull-apart basins along the fault. Therefore, with respect to the variety and numerous landform features, kuhbanan fault is introduced as a special model of morphotectonic landforms in Iran.Study of morphotectonic landforms and calculation of geomorphic indices such as, SmF, Facet%, VF V, SL, K and HY in the 32 fronts and 33 rivers with similar rock resistance along the fault segments, indicate that the degree of tectonic activity has been different in the fault segments during the Plio-Quaternary times. Therefore, the fault segments can be classified as very active, active, moderately active and with low tectonic activity.Based on the landforms and morphometric indices obtained along the Kuhbnan fault, the fault segments are classified as follows:1) The first class segments: Gisk Dartangel, NW-Dehzou, Khan-Makan Toghrolijard, Charmis segments that have the highest tectonic activity. 2) the second class segments: Khanok, Rigabad, Dahou, Katgouyh, Gazouyh, Apang-Sarbagh, Dezouyh, SE Gavar, Dargazri-Darhod, Pasando-Babkham, Fakhrabad, Bonestan, Khoshabad, Hossianabad I., II, Kuh-e-Sorkh I, II, III, Kuh-e-segoush, segments have been active. 3) The third class segments: West Katgo, Abbasabad, south-east part of Dargas=Godgas, Gavar and Kuhbanan segments have low activity. 4) The fourth class segments: Rushk, Dasht-e-Khan, Babrouyeh and Asadabad segments have the lowest tectonic activity.It should be noted that based on morphotectonic data the most active and active segments are coincided with earthquake fault segments. However, earthquakes have not occurred over some active segments. It seems that earthquakes might occur over these segments in the future, or active morphotectonic data might not match the seismic activity of fault segments. Nevertheless, it is obvious that an appraisal of seismic activity of faults, based on the geomorphic indices and landforms features, must be taken into account with care.
  • Dr. M.R. Gheitanchi, Dr. N. Mirzaei, A. Sadidkhoy Page 190
    Historical background and instrumentally located earthquakes as well as the geological evidences all suggest that Alborz region in northern Iran is one of the seismically active regions in the Middle East. In 1996, as a part of national seismic network, the Geophysics Institute of Tehran University deployed a telemetric seismic network in Alborz region mainly to monitor local earthquakes. Relying on the records obtained during 1996-2005, several seismically active areas with the following aspects could be recognized. The epicenters of local earthquakes are in good agreement with the location of major faults as well as the regional tectonic settings. The distribution of earthquakes in eastern and western parts of the region are consistent with the related major faults. A kind of seismic quiescence exists in the central part of the Alborz around the Tehran city. A similar situation could be observed along the south eastern extension of Rudbar fault system. Most of the recorded earthquakes have shallow depths indicating that the seismic activity is mainly taking place in upper crust and the seismogenic layer has a thickness of about 20 km. Taking into account the historical background and the present situation, the occurrence of a major earthquake in Alborz in the vicinity of Tehran is not far from expectation.