فهرست مطالب

علوم زمین - پیاپی 62 (زمستان 1385)

نشریه علوم زمین
پیاپی 62 (زمستان 1385)

  • بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1385/11/16
  • تعداد عناوین: 20
|
  • صفحه 1
  • داریوش اسماعیلی، امیر اثنی عشری، حسین رحیم پر بناب، عباس امینی فضل صفحه 2
    کانسار بوکسیت جاجرم (شمال خاوری ایران) بزرگ ترین کانسار بوکسیت ایران است که به صورت چینه سان بین دو سازند الیکا و شمشک قرار گرفته است. این کانسار از پایین به بالا از چهار بخش کایولینیت پایینی، بوکسیت شیلی، بوکسیت سخت و کایولینیت بالایی تشکیل شده است. عناصر خاکی کمیاب (REE) بخش بوکسیت سخت و شیلی این کانسار با استفاده از نتایج 22 تجزیه شیمیایی مورد بررسی قرار گرفته است. همبستگی بین عناصر خاکی کمیاب با سایر عناصر در این کانسار نشان می دهد که کانی های رسی و همچنین کانی هایی مانندEuxenite، Anatase، Loparite، Xenotime، Rhabdophane، Monazite، Florencite، Churchite میزبانان احتمالی این عناصر در بوکسیت سخت هستند. در بوکسیت جاجرم مقدار عناصر خاکی کمیاب به سمت فرودیواره کربناتی افزایش می یابد و از این لحاظ، این بوکسیت شبیه بوکسیتهای کارستی است. افزایش تمرکز عناصر خاکی کمیاب در بخش زیرین نیمرخ برای تمامی عناصر خاکی کمیاب یکسان نیست و با توجه به مقدار پتانسیل یونی و همچنین همراهی آنها با کانی های مختلف، میزان تمرکز هر یک از آنها نیز متغیر است به طوری که با افزایش پتانسیل یونی این عناصر، مقدار تمرکز آنها در بخش زیرین نهشته کاهش می یابد. عناصر HREE به دلیل همراهی با کانی هایی مانند کانی های رسی و زیرکن به مقدار مساوی از بخش بوکسیت سخت شسته شده و در بخش بوکسیت شیلی متمرکز شده اند. همچنین دو عنصر Ce و Eu به دلیل این که هر یک از آنها با دو ظرفیت متفاوت وارد ساختار کانی ها می شوند بنابراین از نظر مقدار تمرکز در بخش زیرین نهشته و همچنین در نمودارهای بهنجار شده کندریتی رفتار متفاوتی را نسبت به روند تغییرات سایر عناصر خاکی کمیاب از خود نشان می دهند مقدار این تغییرات برای عنصر Ce مشخص تر است به گونه ای که این عنصر نسبت به دیگر عناصر LREE به مقدار بیشتری در بوکسیت سخت متمرکز شده و در نمودارهای بهنجارشده کندریتی دارای بی هنجاری مثبت می باشد در حالی که در بخش بوکسیت شیلی بی هنجاری منفی داشته و نسبت به دیگر عناصر LREE به مقدار کمتری در این بخش متمرکز شده است. تغییرات عنصر Eu نیز نسبت به Ce کمتر بوده و به بی هنجاری نسبتا منفی در بخش بوکسیت سخت خلاصه می شود.
    کلیدواژگان: بوکسیت، جاجرم، ژئوشیمی، عناصر خاکی کمیاب، کانیهای میزبان
  • علی یساقی، جواد باقری صفحه 14
    دهنو با روند شمال باختری- جنوب خاوری در جنوب خاوری زاگرس چین خورده- رانده (فارس ساحلی)، بین خطواره های رازک و هندورابی و در فرادیواره گسل راندگی پیشانی کوهستانی زاگرس (Main Fron Fault، MFF) قرار گرفته است. این تاقدیس دارای ویژگی های بارزی چون دو گسل راندگی در پهلوهای شمالی و جنوبی آن، شکل جعبه ای در عمق و و جود دو تاقدیس کوچک تر به صورت نردبانی راست بر در هسته است. در این مقاله براساس داده های میدانی، تفسیر تصاویر ماهواره ای و برشهای لرزه نگاری بازتابی ساختار تاقدیس دهنو و اثر خطواره های عرضی- برشی زیر سطحی بر هندسه آن تحلیل شده است. سبک تاقدیس دهنو بر مبنای دلایلی چون وجود نمک هرمز به عنوان لایه جدایشی (Detachment Layer) در منطقه، شکل جعبه ای آن در برشهای لرزه ای و همچنین تطابق پارامترهای هندسی محاسبه شده از برشهای ساختاری آن با نمودارهای هندسی چینهای جدایشی، چین جدایشی (Fault Detachment Fold) تحلیل شده است. همچنین ارتباط ساختاری تاقدیس با گسلهای عرضی- برشی زیر سطحی چون خطواره رازک، گسل هندورابی و راندگی پیشانی کوهستان مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این تحلیل اشاره دارد که چینهای با آرایش نردبانی (En-Echelon) در هسته تاقدیس دهنو، شکستگی های همراه و همچنین چرخش اصلی محور تاقدیس (در جهت پاد ساعتگرد) در اثر عبور یک پهنه عرضی- برشی زیر سطحی راست بر با روند NW-SE در منطقه، به وجود آمده اند که در اینجا به عنوان ادامه جنوبی پهنه عرضی- برشی سبزپوشان تحلیل گردیده است. اثر روند خطواره پی سنگی هندورابی، که منطبق بر پهنه گسلی چپ بر با روند NE-SW در بخش خاوری تاقدیس دهنو است، باعث چرخش دوباره اثر محوری این تاقدیس در جهت ساعتگرد شده است. ساختارهای مشخصی را که بتوان به گسل رازک نسبت داد، در منطقه تاقدیس دهنو برداشت نگردیده است.
    کلیدواژگان: چین جدایشی، زاگرس چین خورده، رانده، گسلهای عرضی زیر سطحی، پهنه گسل سبزپوشان، تاقدیس دهنو
  • نصرالله عباسی صفحه 30
    بر روی سطوح لایه بندی ماسه سنگ ریزدانه دارای موج نقش و قالب موج انشعابی که از سازند شمشک جمع آوری شده است، سه اثر ردپای سه انگشتی یافت شده که به صورت فرورفته در سطح بالایی لایه بندی (Concave epirelief) یا برجسته در سطح زیرین لایه بندی (Convex hyporelief) مانده اند. رد پاهای اول و سوم به طور ناقص و رد پای دوم (رد میانی) به طور کامل حفظ شده اند. عرض ردپاهای اول و سوم حدود 78 میلی متر و طول و عرض رد میانی به ترتیب 85 و 72 میلی متر است. با توجه به ویژگی های اثرشناسی، به نظر می رسد این ردپاها توسط دو یا چند دایناسور دو پا که به یک سمت در حال حرکت بوده اند، ایجاد شده باشند.
    کلیدواژگان: دایناسور، دیرینه شناسی، اثرشناسی، ردپا، ژوراسیک، البرز باختری
  • محمدرضا شایسته فر، صمد بنیسی، مهدی ایزدی صفحه 38
    روش های زیادی برای تشخیص خواص زغال سنگ و رده بندی آن وجود دارد ولی سنگ نگاری یکی از آسان ترین و متداول ترین آنهاست. نوع زغال درجه و در زغال شدگی توسط سنگ نگاری زغال سنگ به دقت قابل تشخیص است. نوارهای مشخص و قابل رویت در زغال سنگ را لیتوتیپ با سنگ نمونه می نامند که چهار نوع اصلی آن عبارتند از: ویترین، کلارین، ورین و فوزین.
    اجزای اصلی لیتوتیپهای زغال سنگ ماسرال است که برحسب خاستگاه گیاه شناسی و ریخت شناسی و درجه بازتابندگی نسبی تشخیص داده می شوند. تعیین مقدار ماسرالها و تعیین هویت آنها با بررسی در زیر میکروسکوپ انجام می شود.
    مطالعات میکروسکوپی بر روی زغالهای پنج معدن زغال هشونی، همکار، کمسار، داربید خون خاوری و پابدانای اصلی در منطقه کرمان انجام گرفت. از زغال سنگهای این معادن، در ورودی کارخانه زغال شویی زرند کرمان نمونه های معرف گرفته شد و پس از تهیه مقاطع صیقلی مورد بررسی قرار گرفت. تعیین درصد ماسرالهای زغال برای هر معدن نشان داد که معدن داربید خون خاوری با بالاترین درصد ویترینیت و کمترین درصد فوزینیت بهترین معدن از نظر خاصیت کک شوندگی و معدن پابدانای اصلی ضعیف ترین معدن از این لحاظ شناخته شد.
    کلیدواژگان: زغالهای کرمان، مطالعه میکروسکوپی، ویترینیت، خواص کک شوندگی
  • افشین اکبرپور، ایرج رساء، محمود مهرپرتو، بهزاد محمدی صفحه 42
    محدوده اکتشافی مسجد داغی جلفا در ورقه زمین شناسی 1:100000 جلفا قرار دارد. این محدوده از نظر زمین شناسی ساختاری بخشی از زون البرز باختری- آذربایجان (نبوی، 1355) است. قدیمی ترین رخنمونهای سنگی در محدوده مورد مطالعه مربوط به فلیشهای ائوسن است که به طور گسترده در بخش جنوبی و شمال خاوری محدوده دیده می شود. بخش دیگر رخنمونهای سنگی محدوده را به طور عمده مجموعه سنگهای آتشفشانی آندزیت- تراکی آندزیت تشکیل می دهد که براثر عملکرد توده های نفوذی درونی کوارتز مونزونیتی قرار گرفته و دگرسانی فیلیک و فیلیک کربناتی را در محدوده مورد مطالعه ایجاد کرده اند. کانی سازی به طور عمده در مجموعه آتشفشانی به صورت رگه های سیلیسی- باریتی نمود یافته است.
    مطالعات کانه نگاری و SEM در محدوده مورد مطالعه نشان دهنده وجود کانی سازی از نوع سولفیدی بخصوص سولفیدهای مس سرب و روی و انواع پیریت است که به صورت اولیه و ثانویه ظاهر شده اند. کانی سازی گالن و اسفالریت در رگه اصلی محدوده دیده شده و در بخش دگرسان شده گمانه های حفاری دیده نمی شود (حاجی علیلو، 1378).
    مطالعات SEM نشان دهنده عدم وجود طلا در کانه های سولفیدی است. از طرفی مطالعات میانبارهای سیال در محدوده نشان دهنده دمای پایین هنگام تشکیل کانه زایی طلا است (از 120 تا 150 درجه سانتی گراد) و مقدار شوری بسیار کم که نشان دهنده احتمالی عدم حمل طلا توسط کمپلکسهای کلریدی در این مرحله بوده است (Mehrpartou، 1993). بررسی ها با توجه به عناصر پاراژنز، باطله و همچنین دگرسانی در اطراف رگه های سیلیسی نشان دهنده وجود یک کانسار مس پورفیری است طلا دار است، که رگه های طلادار از نوع اپی ترمال با سولفید بالا و در شکستگی های وابسته به این سامانه پورفیری جایگزین شده است (Zoto، 1992).
    کلیدواژگان: طلا، کانه زایی، کانه نگاری، میانبارهای سیال، مسجد داغی، جلفا، ایران
  • سیدهادی حسینی، حمید آقابابایی صفحه 52
    استان آذربایجان شرقی به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی و زمین شناسی، دارای ذخایر عظیم مواد معدنی و بویژه سنگهای تزیینی و ساختمانی است. به علت قرارگیری این استان بر روی نوار داغ مرمر و تراورتنهای چشمه ای ایران و نیز فعالیتهای گذشته کوه های سهند و سبلان سنگهای تزیینی این ناحیه از غنا و کیفیت بسیار مطلوب و شهرت جهانی برخوردارند.
    در مقاله حاضر وضعیت زمین شناسی، شرایط تشکیل ذخایر تراورتن ایران مورد مطالعه اجمالی قرار گرفته است. در ادامه ویژگی های فیزیکی و شیمیایی تراورتنهای تزیینی منطقه آذرشهر به طور کمی و کیفی مطالعه و بررسی شده اند و نتایج مطالعات آزمایشگاهی و تجزیه شیمیایی آنها به صورت جدولهای مختلف ارایه و درباره آن بحث شده است.
    کلیدواژگان: تراورتن، ویژگی های فیزیکی و شیمیایی، ایران، آذرشهر
  • نصرالله کلانتری، معصومه کرمی فرد، عباس چرچی صفحه 62
    منطقه مورد مطالعه (سردشت و شهیون) در بخش شمالی ساختار فروافتادگی دزفول در جنوب باختر، کمربند زاگرس واقع شده و تحت تاثیر الگوهای ساختاری زون برشی بالارود قرار دارد. حوضه آبریز این منطقه دارای مساحتی برابر 1042 کیلومترمربع است که شامل بخشهایی از حوضه آبریز رودخانه های دز، شیرین آب و سردشت می باشد.
    هدف از انجام این مطالعات، بررسی اثر شکستگی ها در تراوایی ماسه سنگ و ظهور چشمه ها در منطقه مورد مطالعه است. برای انجام این تحقیق، مطالعات زمین شناسی و زمین شناسی ساختاری، شامل چین خوردگی ها، گسلها و درزه ها انجام شده است. به منظور بررسی شکستگی های منطقه، از 11 ایستگاه برداشت درزه ای به عمل آمد و با استفاده از اطلاعات به دست آمده، نقشه ساختاری منطقه رسم شد. نقشه هم تعداد شکستگی های منطقه به خوبی نشان می دهد که محل تراکم منحنی های هم تعداد شکستگی بازتاب کننده نفوذپذیری بیشتر بوده و با محل ظهور چشمه های اصلی منطقه منطبق است. موقعیت چشمه های منطقه، ویژگی های ساختاری و کمی آنها مورد بررسی قرار گرفت و ارزیابی دمای آب چشمه ها در دو فصل تر و خشک نشان می دهد که بیشترین نوسان دما در چشمه های با آبدهی بیشتر است.
    کلیدواژگان: شکستگیها، عوامل ساختاری، چشمه ها، ماسه سنگ، فرو افتادگی دزفول
  • جهانبخش دانشیان، علیرضا چگینی صفحه 72
    در این مطالعه، نهشته های سازند قم در شمال خاور سمنان (برش عطاری) و جنوب خاور این شهرستان (برش گرماب) بررسی شده است. مقطع چینه شناسی عطاری با ستبرای 280 متر شامل مارن، آهک، آهک ماسه ای، ماسه سنگ و شیل آهکی است که بر روی سنگهای آذرین نیمه عمقی و با ناپیوستگی هم شیب در زیر مارنهای سازند سرخ بالایی قرار می گیرد. مقطع چینه شناسی گرماب با ستبرای 97.5 متر از آهک و آهک ماسه ای و شیل آهکی و مارن تشکیل شده و بر روی توفهای سبز رنگ رزاقی به سن ائوسن و در زیر ژیپسهای سازند سرخ بالایی قرار گرفته است. از مقطع چینه شناسی عطاری 136 نمونه و از مقطع چینه شناسی گرماب 31 نمونه برداشت شد. پس از مطالعه نمونه های مقاطع عطاری و گرماب 31 جنس و 36 گونه روزن داران کف زی، 1 جنس و گونه روزن دار پلانکتون، 3 جنس و گونه جلبک سرخ و 2 جنس و گونه بریوزوا شناسایی شد. از میان میکروفسیلهای موجود، روزن داران کف زی با توجه به تنوع و فراوانی اهمیت بیشتری داشته و مبنای مطالعه زیست چینه شناسی قرار گرفتند. به علت شباهت مجموعه روزن داران کف زی سازند قم و سازند آسماری و نبود یک زون بندی زیستی رسمی برای سازند قم، از زون بندی زیستی Adams and Bourgeois که برای سازند آسماری ارایه شده در مطالعه زیست چینه شناسی و تعیین سن نسبی نهشته های سازند قم در برشهای چینه شناسی عطاری و گرماب استفاده شد. برهمین اساس و با توجه به گونه های شاخص معرفی شده در زون بندی زیستی Adams and Bourgeois مقطع چینه شناسی عطاری با زیست زون شماره 1 به نام Borelis melo group-Meandropsina iranica Assemblage Zone(1) قابل تطبیق و مقایسه است. به این ترتیب، سن پیشنهادی برای این مقطع بوردیگالین است. سن نسبی مقطع چینه شناسی گرماب با توجه به موقعیت چینه شناسی و حضور روزن دارانی مانند Triloculina trigonula و Triloculina tricarinata و Globigerinoides triloba احتمالا اکیتانین است.
    کلیدواژگان: ایران مرکزی، سمنان، میوسن پیشین، زیست چینه شناسی، روزن داران، سازند قم
  • محمدهاشم امامی. محمد نوری زاده صفحه 80
    گنبدها و توده های نفوذی نیمه ژرف بلده- البرز مرکزی با نفوذ در سازند ژوراسیک شمشک به سطح زمین را یافته اند. بیشتر این گنبدها و توده ها با ترکیب اسیدی (داسیت، ریوداسیت و ریولیت) به صورت نسبتا سرد خارج شده اند و عوارض سطحی خاص گنبدهای آتشفشانی در آنها مشهود است. بدلیل وجود الگوهای درزه های پوست پیازی در کل گنبد و وجود شباهتهای سنگ شناختی، بافتی و زمین شیمیایی سطح این گنبدها، شاید بتوان آنها را در زمره گنبدهای درون زاد فرض کرد. براساس مدلهای موجود می توان گفت همه این آتشفشانی ها از یک دایک تغذیه کننده واحد در راستای رودخانه هراز، نشات گرفته اند که در نزدیکی سطح زمین با عبور از مرز دگرشکلی شکننده- شکل پذیر، قطعه قطعه شده اند. این قطعات را می توان در موقعیتهای 2 و 3 واقع در جنوب روستای ولاشید و خاور بلده دنبال کرد. با توجه به داده های زمین شیمی، بهترین محیط زمین ساختی برای این توده ها، محیط همگرای برخورد قاره ای و پس از کوهزایی است. تبلور بخشی، عامل منحصر به فرد ایجاد سنگهای این منطقه نبوده و آغشتگی پوسته ای و انتقال گازی با تمرکز قلیایی ها در آن دخیل بوده اند.
    کلیدواژگان: گنبدهای آتشفشانی، سنگ شناسی، ژئودینامیک، دیاپیریسم آذرین، ریولیت، داسیت، دایک، سیل، البرز مرکزی، بلده
  • حسین هادی زاده، دکرت علی اصغر کلاگری، علی عابدینی صفحه 102
    برگه توپوگرافی 1:50000 برندق، در شمال خاوری استان زنجان و جنوب خاوری استان اردبیل، بخشی از حوزه چند فلزی طارم- هشتجین است. نتایج اولیه حاصل از اکتشافات ژئوشیمیایی ناحیه ای در برندق، منجر به شناسایی بی هنجاری هایی از عناصر مختلف گردید. کنترل بی هنجاری های ژئوشیمیایی از طریق مطالعات کانی های سنگین در رسوبات آبراهه ای و نمونه های کانی سازی شده و دگرسان شده در سطح برونزدها انجام گرفت. مهم ترین کانی های سنگین شناسایی شده شامل هماتیت، گوتیت، پیریت، باریت، ایلمنیت، مس طبیعی، روی طبیعی، مالاکیت، مولیبدنیت، اولیژیست، لیمونیت، سرب طبیعی، سروسیت، گالن، اسمیت سونیت، مارکاسیت، کریزوکلا، روتیل، زیرکن، پیروکسن، آمفیبول و آپاتیت هستند. کانی های سنگین فلزی شناسایی شده عمدتا در ارتباط تنگاتنگ با مناطقی با دگرسانی گسترده و کانی سازی های رگه ای و پراکنده می باشند. تجزیه بعضی از نمونه های لیتوژئوشیمیایی برداشت شده از محدوده بی هنجاری ها، برای عناصری مانند Ba، Zn، Cu، Sr، Mo و Be عیار قابل ملاحظه ای نشان دادند. بیشتر مناطق بی هنجار منطبق بر زونهای دگرسانی ناحیه هستند. براساس شواهد صحرایی و مطالعات کانی شناسی، این دگرسانی ها به دو گروه کاملا مجزا قابل تفکیک می باشند: 1) دگرسانی های اسید- سولفاتی مرتبط با زونهای برشی منطقه که شامل زونهای سیلیسی، آلونیتی، آرژیلیک پیشرفته، فیلیک و پروپیلیتیک بوده و 2) دگرسانی های با pH خنثی که عمدتا در حاشیه رودخانه قزل اوزن واقع شده و شامل زونهای آرژیلیک، کالک سیلیکاتی و زئولیتی می باشند. تلفیق یافته های حاصل از تجزیه های شیمیایی، مطالعات کانی های سنگین، سنگ نگاری نمونه های کانی سازی شده و دگرسان شده، و روابط صحرایی، منجر به شناسایی ده محدوده بی هنجاری شد که بعضی از آنها در جنوب و حاشیه رودخانه قزل اوزن پتانسیل معدنی بیشتر دارند. انطباق نقشه بی هنجاری های نهایی با نقشه چگالی گسلهای ناحیه برندق نشان می دهد که همبستگی خوبی میان آنها وجود دارد و احتمالا دال بر نقش مهم گسلها در ایجاد این بی هنجاری هاست. نتایج کلی به دست آمده از بررسی های ژئوشیمیایی نشان می دهند که بی هنجاری های شناسایی شده عمدتا متعلق به عناصر Pb، Bi، Au، W، Ag، As، Sb، Sn بوده که می توانند به عنوان عناصر ردیاب مهم در اکتشاف کانسارهای طلا و نقره اپی ترمال و همچنین کانسارهای چند فلزی طلا- نقره- مس- سرب- روی به کار روند.
    کلیدواژگان: بی هنجاری ژئوشیمیایی، کانیهای سنگین، رودخانه قزل اوزن، برندق
  • کاوه خاکسار، مسعود گودرزی، محمدرضا غریب رضا، مراحم رحمتی صفحه 116
    حوضه آبریز مهارلو با مساحت 4274 کیلومتر مربع در استان فارس واقع است. سری هرمز به سن کامبرین قدیمی ترین سنگهای موجود در حوضه را تشکیل داده اند و جدیدترین واحدهای سنگی نیز متعلق به کواترنر است. طیف زمانی برونزدهایی که از کرتاسه تا کواترنری را پوشش می دهد، بیشتر شامل رسوبهای آهکی با رخساره ژرف تا کم ژرفای دریایی بوده و این ردیف رسوبی، دربرگیرنده نبودهای چینه ای کوچک و بزرگی است که در قالب ناهمسازی های هم شیب و گاه به گونه ای همسازنما در این حوضه پدیدار شده اند. پهنه های پوشیده شده از رسوبهای کواترنری، مساحتی بیش از 50 درصد از کل گستره را شامل می شود. منطقه عموما از سنگهای رسوبی تشکیل شده است. ویژگی های ذاتی و محیطی، عامل فرسایش پذیری سنگها به شمار می آیند. 6 عامل اصلی در نظر گرفته شده برای برآورد حساسیت سازندهای زمین شناسی به فرسایش، شامل: استحکام سنگ، ناپیوستگی ها (درزه و شکاف، لایه بندی)، اقلیم، پوشش گیاهی، شیب و هوازدگی از عواملی هستند که بر میزان فرسایش پذیری واحدهای سنگی، موثر هستند. در این حوضه، 12 سازند رخنمون دارد. به منظور برآورد حساسیت واحدهای سست نسبت به فرسایش از روش B.L.M استفاده شد و نتایج آزمایشها و بررسی ها در GIS تلفیق شده و حساسیت هر سازند به فرسایش به دست آمد. تحقیقات صحرایی و آزمایشگاهی نشان می دهد که سازندهای هرمز، رازک، پابده- گورپی و آغاجاری از نظر حساسیت در ردیف سازندهای بحرانی هستند. سازندهای گروه بنگستان، بختیاری، ساچون، تاربور، پادگانه های آبرفتی کهن و پادگانه های آبرفتی جوان در ردیف سازندهای با حساسیت متوسط و سازندهای آسماری- جهرم بوده و مخروط افکنه ها حساسیت کمی نسبت به فرسایش دارند.
    کلیدواژگان: حوضه آبریز مهارلو، سازندهای زمین شناسی، حساسیت به فرسایش، زاگرس، استان فارس
  • محمود عبداللهی، سید محمد جوادکلینی، کرم رضا زمانی صفحه 130
    معدن سرب و روی دره زنجیر در 25 کیلومتری جنوب باختری یزد و در فاصله 2 کیلومتری جنوب خاوری تفت قرار دارد. نتایج حاصل از تجزیه XRD و مطالعات میکروسکوپی نمونه معرف، وجود کانی های دولومیت، اسمیت سونیت، همی مورفیت و سروسیت را تایید می کند. همچنین با توجه به نتایج حاصل از تجزیه XRD نمونه های تکلیس شده و پسماندهای حاصل از عملیات فروشویی (leanhing) با اسید سولفوریک غلیظ و سود سوزآور، کانی های کلسیت، فرانکلینیت و ویلمیت نیز در نمونه وجود دارند. اندازه گیری ها نشان داد که عیار روی در نمونه 14 درصد و به صورت کانی های اسمیت سونیت، همی مورفیت، ویلمیت و فرانکلینیت است. در ضمن، با توجه به میزان کم سیلیس در نمونه، به نظر می رسد بیشتر روی به صورت اسمیت سونیت باشد. کانی های کربناتی و سیلیکاتی روی (بجز فرانکلینیت) در اسید سولفوریک گرم و رقیق به آسانی حل شده و محلول حاوی سولفات روی تولید می کنند، ولی چنانچه غلظت اسید سولفوریک زیاد باشد، سولفات روی به صورت وورتزیت (ZnS) رسوب می کند، لذا عملیات فروشویی با اسید سولفوریک غلیظ برای این کانه توصیه نمی شود. همچنین به خاطر انحلال ضعیف کانی های همی مورفیت و ویلمیت در بازها (سود سوزآور)، فروشویی با سود سوزآور برای این کانه توصیه نمی شود. انحلال کانی های سیلیکات روی در فرایند فروشویی اسیدی به دلیل تولید ژل سیلیسی مشکلاتی از قبیل کاهش بازیابی روی و عدم فیلترپذیری محلول فروشوییده ایجاد می کند، لذا باید پس از عملیات فروشویی تمهیداتی برای حذف سیلیس از محلول در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: فروشویی روی، بازیابی روی، معدن دره زنجیر، ژل سیلیسی، همی مورفیت، اسمیت سونیت
  • سیدسعیدالرضا اسلامی، محمد مهدی خطیب صفحه 138
    مهاجرت گسل پدیده ای مهم در پهنه های گسلی است که نه تنها تاکنون درک لازم از آن به دست نیامده، بلکه تعریف ارایه شده از این پدیده نیز ناقص است. در این مقاله، براساس شواهد حاصل از پهنه امتداد لغز فعال اردکول، سیری برای تکامل پهنه گسلی امتداد لغز تبیین شده که براساس آن، چهار مرحله جنینی، جوانی، بلوغ و پیری برای پهنه امتداد لغز تعریف شده است. سیر پیشنهادی را می توان در مورد رفتار شکنای یک پهنه در مقیاسهای مختلف زمین شناسی ساختاری نیز صادق دانست. سپس پدیده مهاجرت گسل در روند آن سیر تکاملی، تعریف و تعقیب شده است. به این ترتیب، براساس شناخت حاصل از مهاجرت گسل، پهنه اردکول به طور موردی مطالعه و نتایج آن ارایه شده است. براساس نتایج این تحقیق، مهاجرت گسل در دو مرتبه نخستین و پسین قابل طرح است که جزییات مربوط به مهاجرت نخستین نیز اعم از زمان وقوع، انواع و مراحل دوگانه، مقیاسها، عوامل موثر، سازو کارها و ویژگی های مهاجرت نخستین جزو نتایج حاصل است. همچنین مهاجرت پسین از دیدگاه مهاجرت نخستین مورد بررسی کلی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مهاجرت گسل در پهنه های امتداد لغز به طور جامع در دو مقوله تولید محور و توسعه محور تبیین می شود. شواهد آزمایشگاهی گل رس نیز دو نوع مهاجرت گسلی نخستین و پسین را نشان می دهند.
    کلیدواژگان: مهاجرت، گسل امتداد لغز، دگر شکلی لرزه ای، دگر شکلی شکنا، ایران
  • مسعود علی پور، ایرج رسا، محمود مهرپورتو، دکتراحمد خاکزاد، محمدحسین آدابی صفحه 158
    گرهکهای میلی متری، عدسی شکل و کیک مانند کانی مونازیت، در شیلهای تریاس بالایی مروست در جنوب یزد پیدا شده اند. مونازیت یکی از چند کانی فسفات عناصر خاکی کمیاب است که فرمول شیمیایی مونازیت مروست به صورت (Ce، La، Nd، Eu) PO4 می باشد. اندازه دانه ها از 0.1 تا 2 میلی متر تغییر می کند که دانه های 0.3 تا 0.8 میلی متر غالب هستند. رنگ گرهکهای مونازیت خاکستری و خاکستری متمایل به سبز است، و اغلب انبوهه های خاکی تشکیل می دهند. مونازیت میانبارهای فراوانی از کانی های روشن (از قبیل کوارتز، کلسیت، و...) دارد و غنی از عناصر خاکی کمیاب سبک (LREE) و میانی (MREE) است. مونازیت مروست به طور کامل متفاوت از انواع آذرین است. گرهکهای مونازیت در مرحله دیاژنز ردیفهای رسوبی تریاس بالایی - ژوراسیک زیرین شکل گرفته، و در سنگهای شیلی کربناتی سیاه رنگ نمایان می باشند و شاخص مفیدی در سن سنجی دیاژنز در سنگهای رسوبی تریاس بالایی هستند.
    کلیدواژگان: گرهکهای مونازیت، شیل، تریاس بالایی، عناصر خاکی کمیاب، دیاژنتیک
  • ابراهیم قاسمی نژاد، الهه زارعی صفحه 166
    برش الگوی سازند گورپی در تنگ انبار سفید در نزدیکی آبادی حتی در شمال خاوری شهر لالی قرار دارد. این سازند با 182 متر ستبرا و با سنگ شناسی شیل آهکی تا شیل سیاه رنگ با ناپیوستگی فرسایشی بر روی سازند آهکی ایلام قرار می گیرد و به صورت پیوسته و تدریجی به شیلهای ارغوانی رنگ سازند پابده تبدیل می شود. سن برش مورد مطالعه بر مبنای حضور Globotruncana calcarata از روزن داران و Odontochitina porifera از داینوسیستها در قاعده سازند، از کامپانین پسین شروع می شود. سن مرز بالایی این سازند با شیلهای ارغوانی قاعده سازند پابده به علت عدم حفظ شدگی پالینومورفها در قسمت بالایی سازند فقط براساس روزن داران و حضور Morozovella velascoensis با سن پالئوسن پسین (Thanetian) تعیین گردید. مرز کرتاسه - ترشیری تقریبا 57 متر پایین تر از شیلهای ارغوانی تفکیک کننده سازندهای گورپی و پابده و در داخل شیلهای سیاه رنگ سازند گورپی قرار می گیرد.
    در این مطالعه به منظور بررسی چگونگی و میزان تولی مواد آلی در برش الگوی سازند گورپی از چگونگی نسبت دو گروه از داینوسیستها، پریدینیویید به گوینالاکوبید، استفاده شد. از آنجا که پریدینیوییدها (P) از فرمهای حساس به شرایط بوم شناختی محسوب می شوند، از این رو برای برآورد میزان تولید مواد آلی لازم است این مساله مشخص گردد که آیا نبود آنها ناشی از عدم تولید آنها و یا ناشی از عدم حفظ شدگی آنهاست. لذا عوامل حفاظت از مواد آلی، از جمله عامل Lability و تغییرات نسبت SOM به پالینومرف دریایی، به منظور بررسی درجه حفظ شدگی مواد آلی مورد مطالعه قرار گرفت. علاوه بر آن، برای بررسی عوامل و شرایط تولید از چهار شاخص به شرح زیر استفاده شد:نسبت داینوسیستهای پریدینیویید به گونیالاکویید (P/G)، نسبت داینوسیستهای شاخص محیطهای نرتیک خارجی به نریتیک داخلی (ON/IN)، نسبت پالینومرفهای خشکی به دریایی (T/M) و نسبت روزن داران پلانکتون به کف زی (P/B). براین اساس سه زیست رخساره و دو زیر زیست رخساره تفکیک گردید.
    بررسی این عوامل نشان می دهد که در زیست رخساره I با ویژگی پایین بودن درجه حفظ شدگی مواد آلی (کاهش Lability و افزایش SOM تیره به پالینومرف دریایی) و وجود نسبت بالایی از P/B و روزن داران کف زی ژرف و همچنین فراوانی داینوفلاژله های نریتیک خارجی از جمله Impagidinium، عدم وجود داینوسیستهای پریدینیویید (P) ناشی از عدم تولید و عدم حفظ شدگی مواد آلی است. در زیست رخساره II که مواد آلی دارای حفظ شدگی نسبتا خوبی هستند (Lability بالا و نسبت پایین SOM به پالینومرف دریایی) می توان براساس اختلاف فراوانی پریدینیوییدها (P) دو زیر زیست رخساره تفکیک کرد. در زیر زیست رخساره IIa فراوانی روزن داران کف زی و نسبت T/M به همراه افزایش فراوانی Spiniferites نشان دهنده کاهش ناگهانی سطح آب و شرایط پسروی است که باعث عدم تولید پریدینیوییدها شده است و در زیست رخساره IIb وجود روزن داران کف زی کم ژرفا و کاهش نسبت P/B و افزایش T/M و حضور فرمهای نریتیک داخلی چون گروه Areoligera و Fibrocysta و... می توان بالا بودن میزان تولید را ناشی از تولید در نزدیک ساحل دانست. در زیست رخساره III نیز وجود روزن داران و داینوفلاژله های آب سرد را می توان نشان دهنده وجود جریانهای آب سرد در ابتدای پالئوسن دانست. وجود فسفات و گلو کونیت و فراوانی روزن داران جنرالیست (ecological generalists) نشان می دهد که عدم وجود فرمهای پریدینیویید، به علت کاهش دمای آب و عدم شرایط مناسب برای تولید آنها بوده است.
    کلیدواژگان: سازند گورپی، تولید مواد آلی، روزن داران، مواد آلی، زیست خاره
  • ایرج جباری، داوود طالب پور صفحه 176
    حوضه آبریز سد مهاباد، براثر تغییر کاربری زمین، در معرض فرسایش شدید قرار گرفته است. در این حوضه، تنها در دو ایستگاه، اندازه گیری بار رسوب صورت می گیرد و بنابراین در حوضچه های کوچک تر تشخیص مناطق آسیب پذیر برای اولویت بخشیدن به برنامه های حفاظتی و آمایش سرزمین دشوار می گردد. یکی از روش های این کار، طبقه بندی این حوضه به نواحی با حساسیتهای مختلف در برابر فرسایش براساس شاخصهاست که در این پژوهش صورت گرفته است. این شاخصها عبارتند از: شیب، ارتفاع، فرسایش پذیری سنگها، کاربری اراضی، میزان بارندگی و زمان تمرکز حوضه ها تهیه نقشه های توزیع هر یک از این شاخصها و همپوشانی آنها نشان داده است که مناطقی بیشترین وسعت حساس به فرسایش زیاد و خیلی زیاد را دارا هستند که شیب زیاد و سنگها فرسایش پذیری بسیار بالایی داشته باشند. ولی در مناطقی با سنگهای مقاوم، کاربری اراضی عامل تعیین کننده است. از آنجا که در بین همه عوامل، تنها کاربری اراضی است که می تواند توسط انسان، به سرعت و به آسانی تغییر یابد، بخشهای بالادست حوضه هایی با زمان تمرکز کم، شیب زیاد، فرسایش پذیری بالا و بارندگی زیاد که هنوز پوشش جنگلی و مرتعی دارند، بیشتر از هر جای دیگری به اقدامات پیشگیری کننده نیاز دارند.
    کلیدواژگان: سد مهاباد، پهنه بندی فرسایش، حفاظت خاک، سامانه اطلاعات جغرافیایی
  • محمود حسینی نژاد، مهدی یزدی، قدرت الله ترابی صفحه 188
    تعدادی نمونه آهنی شده از چینه های فامنین ایران و مراکش جمع آوری شد. این نمونه ها تحت آزمایش فعالیت نوترونی (NAA) واقع شده و برخی اطلاعات درباره تغییرات ژئوشیمیایی پس از رسوب گذاری آنها به دست آمد. نمونه های جمع آوری شده شامل گرهکهای آهنی شده و قطعاتی از بازوپایان، گونیاتیتها و شکم پایان از انتهای سازند خوش ییلاق در منطقه میغان در ایران و راس عضو H از برش بو تسرفین در مراکش است. براساس اطلاعات به دست آمده از آزمایش فعالیت نوترونی (NAA) نمونه های جمع آوری شده برشهای فوق با هم مقایسه شدند. براساس این مقایسه، شباهت گسترده ای بین نهشته های فامنین ایران و مراکش از نظر ترکیب شیمیایی و عناصر کمیاب (دی اکسید تیتانیم و لوتسیوم) به دست آمد. همچنین تشابه بین شکل، بافت عمومی و جنس بلورها در نمونه های هر دو کشور آشکار شد. به نظر می رسد بلورهای آهنی در نمونه ها، در ابتدای رسوب گذاری به شکل پیریت بوده و در نهایت به هماتیت تبدیل شده است. به احتمال زیاد محیط رسوبی در ابتدا ژرف و کم اکسیژن بوده و سپس در اثر بالا آمدگی کف حوضه، به یک محیط کم ژرفا و اکسیژن دار تبدیل شده است.
    کلیدواژگان: گرهکهای آهنی، میغان، بو، خوش ییلاق
  • حسن زمانیان، بیژن یوسفی یگانه، سیدعارف علوی صفحه 194
    کانسار اسکارن مگنتیتی باباعلی با سنگ میزبان دیوریتی دگرگون توده معدنی در بین سنگهای کوارتز سینیتی و دیوریتی وابسته به یک باتولیت واقع شده است.
    مطالعات سنگ نگاری هشت زون اسکارنی با مجموعه کانی های شاخص را از جنوب خاور به طرف شمال باختر نمایان می سازد. الگوی توزیع ژئوشیمیایی عناصر در این زونها تحت تاثیر توزیع کانی های اسکارنی نوع پسرونده و پیشرونده است. حضور کانی هایی چون آندرادیت، سالیت، اکتینولیت واپیدوت، اسفن و ایدوکراز به عنوان سیلیکاتهای کلسیم از یک سو و نبود کانی هایی چون ترمولیت، فورستریت، فلوگوپیت، تالک و هومیت و همچنین نبود کانی های تیپ اسکارنهای منگنزی از سوی دیگر، همگی گویای قرارگیری این کانسار در گروه کانسارهای اسکارنی کلسیک است.
    ترکیب شیمیایی EPMa (Electron Probe Microanalyzer) کانی های گارنت و پیروکسن نشان از همسازی این کانسار با رده اسکارنهای آهن دار دارد. محتوی کم گوگرد موجود در این کانسار (<1.5) گویای تشکیل این کانسار در محیط جزایر کمانی است.
    نسبت بالای برون اسکارن به درون اسکارن گویای تشکیل این کانسار در محیطی با ژرفای کم تا نیمه ژرف (<5 km) است. تجزیه شیمیایی مگنتیت به روش EPMa نشان دهند آن است که مگنتیت یک فاز خالص است. عدم وجود ناخالصی هایی چون Mg، Mn، Zn، Ni، Ti، V، Cr در کانی مگنتیت بیانگر آن است که این کانی در دمای پایین تشکیل شده است. جانشین شدن کانی های پسرونده گرمابی توسط مگنتیت در رخساره شیست سبز نشانه ای بر کانه زایی دما پایین مگنتیت است. جانشینی مجموعه کانی های پیشرونده دمای بالا مانند گارنت و پیروکسن با دمای 500-550oCکه توسط کانی های گرمایی در راستای تشکیل مگنتیت صورت می گیرد، دلالت بر کانه زایی مگنتیت در دمای کمتر دارد. این شواهد ژئوشیمیایی و کانی شناختی دمای 350-400oC برای کانی زایی مگنتیت در این کانسار ارایه می دهند.
    کلیدواژگان: مگنتیت، باباعلی، اسکارن، جزایر کمانی، باختر ایران
  • علیرضا بشری صفحه 203
    میدان رشادت در مرکز خلیج فارس، یک تاقدیس با جهت یافتگی شمال- جنوب و در آن بخش بالایی سازند سروک (میشریف) در بردارنده مخزن نقشی است.
    مخزن میشریف در این میدان به 5 بخش مخزنی تقسیم می شود. بخش بالایی (A) بهترین زون مخزنی شناخته شده است. فرایند دیاژنز از قبیل انحلال، دولومیتی شدن و درز و شکاف باعث افزایش کیفیت مخزن شده است. تحت تاثیر فرایند دیاژنز (انحلال)، نفتگیر چینه شناختی از نوع دیاژنتیکی ایجاد و زونهای A، B به صورت نازک شدگی نفتگیر را به وجود آورده اند. فرسایش و انحلال شدید میشریف سبب افزایش تراوایی و در نتیجه افزایش کیفیت مخزن شده است. مطالعات نشان می دهد که دگرشیبهای محلی همراه با انحلال در بخش جنوبی یال میدان نفتی رسالت، زونهای مهم مخزنی را در این بخش ایجاد کرده و در نتیجه کیفیت مخزنی زونهای C، D افزایش یافته است.
    وارونه سازی اطلاعات لرزه نگاری به پاگیری صوتی، سبب تشخیص بهتر واحدهای سنگ شناسی شده است. تبدیل ژرفایی (Depth conversion) با افقهای موجود، با اطلاعات چاه به دقت هماهنگی دارند. وارونه سازی (Inverted impedance) رخساره ها و تغییرات تخلخل را که در میدان سازند میشریف بر روی اطلاعات را که در میدان سازند میشریف بر روی اطلاعات لرزه نگاری دیده نمی شد، به وضوح قابل تشخیص کرده است.
    تلفیق تفاسیر لرزه ای و وارونه سازی لرزه ای، اطلاعات به دست آمده سازند میشریف را به شدت افزایش داده است. مطالعات نشان می دهد که ستبرای با ارزش زون مخزنی قسمت باختری و شمال باختری این میدان افزایش و به سمت مرکز و جنوب کاهش می یابد.
    کلیدواژگان: سنگ نگاری، پتروفیزیک، لرزه نگاری سه بعدی، مخزن میشریف، دیاژنز، میدان رشادت، خلیج فارس
|
  • D. Esmaeily, A. Asna Ashari, H. Rahimpour Bonab, A. Amini Faz Page 2
    Jajarm bauxite deposit (north east of Iran) is the largest bauxite deposit in Iran which is located as a stratiform ore body between Elika and Shemshak formations. From the bottom to top of the profile, this deposit is consists of lower kaolinite, shaly and hard bauxite, and upper kaolinite, respectively. In this study rare earth elements of the hard and shaly bauxite sections of the deposit are investigated by use of the results of 22 chemical analyses. Correlation coefficient between rare earth elements and other elements demonstrate that clay minerals and also some minerals such as Churchite, Loparite, Xenotime, Rhabdophane, Monazite, Florencite, Anatase and Euxenite are the likelihood REE bearing minerals in Jajarm bauxite deposit. In Jajarm deposit toward the carbonate footwall of the profile the concentration of rare earth elements increases, thus from this point of view, this deposit is similar to karstic types. Increase of concentration of the REE at lower part of the profile is not same for all of the rare earth elements and it is as the result of the ionic potential of each of them and also it may be related to the type of the REE bearing minerals. So with increase of the ionic potential of the elements their concentration at lower part of the profile decreases. Due to the accompaniment of HREE with zircon and clay minerals, these elements have leached at the same amount from hard to shaly bauxite. As the result of the two different valences of Ce & Eu, these elements show different trends from other rare earth elements in chondrite normalized patterns and also as the concentration at lower part of the deposit. This anomalous manner is more obvious for Ce, so this element show positive anomaly and more enrichment in hard bauxite section in comparison with other LREE. In contrast with the hard bauxite, the negative anomaly and less enrichment of Ce can be seen in shaly bauxite. The variation of Eu is less than Ce and it is almost limited to relative negative anomaly of Eu in hard bauxite section.
  • A. Yassaghi, J. Bagheri Page 14
    NW-SE trending Dehnow anticline located between Hendurabi and Razak lineaments and in hangingwall of Mountain Front Fault (MFF), has prominent characteristics such as existence of thrust faults on either limb, box shape at depth and occurrence of two minor anticlines in en-echelon array. In this paper, structural geometry of the anticline and the effect of subsurface-transverse lineaments on its geometry are presented using field data, satellite images and available seismic-reflection sections. Fold style of the anticline is affected by Salt Hormuz series, as a regional detachment layer. The fault detachment fold style of the anticline has been analyzed using seismic sections and structural data. The effects of regional deep-seated transverse structures such as Hendurabi and Razak Lineaments on structural geometry of the anticline were also investigated. Accordingly, a NW-SE trending subsurface transverse-shear zone was inferred in region. This shear zone caused development of en-echelon array set of fractures and folds in the interior of the anticline and counterclockwise rotation of its axis. It is suggested that this transverse-shear zone is the southern continuation of Sabzpoushan transverse fault zone. NE-SW trending Hendurabi lineament which was conformed to have a sinsteral fault zone causes clockwise rotation of the anticline axis. No structural evidences on the effect of the Razak lineament have been recognized in Dehnow anticline.
  • N. Abbassi Page 30
    Three tridactyl footprints were found on bedding planes of rippled fine grain sandstone layers of the Shemshak Formation, in Harzavil village, western Alborz, Gilan province, north Iran. Footprints are in the form of concave epirelief and convex hyporelief. Only the middle footprint is completely preserved (85 mm length and 72 mm width). The first and last footprints are approximately the same size (78 mm). Based on ichnological factors, it seems that footprints have been made by two or several bipedal dinosaurs that moved in the same direction.
  • A. Akbarpour, A. Rasa, M. Mehrpartou, B. Mohamady Page 42
    The Masjeddaghi area, located in the Jolfa 1/100000 geological map sheet, is a part of West Alborz zone - Azarbaijan. The oldest rock unit outcropped belongs to the Eocene flysh, widely distributed in the southern and north eastern part of the area. The other outcrops are mainly volcanic rock complex of andesite and trachyandesite affected by quartz monzonite intrusives and produced phyllic and carbonate phyllic alteration. The mineralization in volcanic complex is mainly silicic and barite veins. SEM and mineralography studies indicate the occurrence of sulphide mineralization especially Cu, Pb, and Zn sulphides. In addition, various pyrites occur as primary and secondary minerals. The galena and sphalerite mineralization can be observed in the main vein but not in the altrated area. SEM study indicates absence of gold in sulphide minerals. On the other hand fluid inclusion studies shows low temperature gold formation (120 - 150 °C) and very low salinity which specify probably that the gold is not carried along with chloridric complex in this stage. Evidences like parageneses, elements, gangue and alteration around silicified veins all indicate the presence of a polymetal gold - copper vein ore deposit of epithermal origin with high sulphide values.
  • S.H. Hoseinie, H. Aghababaie Page 52
    Due to the topography and geological situation, East Azarbaijan province has massive deposits of ornamental and construction stones. As the province is located on "the hot spring marble and travertine belt of Iran" due to past activity of Sahand and Sabalan volcanoes, ornamental stones of this region are famous worldwide and have desirable quality. In this article, geological conditions and formation of travertine deposits of Iran has been studied, followed by an investigation on the physical and chemical specifications of ornamental travertine of Azarshahr. In addition, results of laboratory studies and chemical analyses are presented and discussed in different tables.
  • N. Kalantari, M. Karamifard, A. Charchi Page 62
    The Sardasht and Shayoun area in the north of Dezful embayment structure and on the southwest of Zagros structural belt is affected by shear zone pattern of Balarud. This watershed occupies an area of about 1042 km2 and encompasses parts of Dez, Shirinab and Sardashat watersheds. The purpose of this investigation is the assessment of structural factors (specifically fractures) on sandstone permeability and spring occurrence in the study area. In this investigation, geology and structural geology including folding, faulting and fracture studies were carried out. For fracture examination, joint data collections from eleven stations were analyzed and the collected data taken into account to prepare the structural map of the area. The iso-density fracture map indicates more permeable zones. It is also evident from the map that springs are mostly occurring in dense fracture zones of the area. The position of the springs, their structural and qualitative characteristics were assessed, and found that springs with more discharge, showed more temperature fluctuation in wet and dry seasons.
  • J. Daneshian, A. Chegini Page 72
    In this study, sediments of the Qom Formation were investigated from the two stratigraphical sections in the northeast (Attari section) and southeast (Garmab section) of Semnan. The Attari section that consists mainly of limestone, sandy limestone, sandstone, calcareous shale and marl has a thickness measured 280 meters. In this section, the Qom Formation lies nonconformably on basic subvolcanic rocks and is disconformably overlain by the Upper Red Formation. Garmab section, with 97.5 m thick is composed of limestone and lies disconformably between Tuff at the base and Upper Red Formations at the top. The study of 167 samples taken from the studied sections led to the identification of 31 genera and 36 species of benthonic foraminifera, 1 genus and species of planktonic foraminifera, 3 genera and species of red algae and 2 genera and species of bryozoa. Among them, benthonic foraminifera have more variety and abundance, so the benthonic foraminifera from the measured sections are used to determine the age of successions and justify their correlation. Based on the identified foraminifera, the Attari section is comparable to biozonation introduced by Adams & Bourgeois (1967). It is analogous to Borelis melo group-Meandropsina iranica Assemblage Zone (1). According to the distribution of the index foraminifera, the age of sediments belonging to studied formation in Attari section is Burdigalian. The age of sediments of the Qom Formation in Garmab section based on the occurrence of Triloculina tricarinata, Triloculina trigonula and Globigerinoides triloba is probably Aquitanian.
  • M.H. Emami, M. Noorizadeh Page 80
    Young volcanic domes and other associated sub-volcanic bodies of Baladeh (Central Alborz) have reached the surface passing through Shemshak Formation (Jurassic). Most of acidic domes and bodies (dacite, rhyolite, and rhyo-dacite) have extruded relatively cold and possess some surficial features. Petrological, textural, and geochemical similarities all over the surface of these domes indicate that they have an endogenous history. According to modern geodynamic models, all of these volcanic rocks are derived from one feeding dike (along Haraz River) which has been dissected after passing the brittle-ductile boundary. Some of the pieces of dikes can be traced in the 2nd and 3rd locations (east of Baladeh village and south of Valashid village). Convergent (collision or post-orogenic) condition is the best scenario for tectonic setting of these bodies based on geochemical data. In addition to partial melting, some other processes such as crustal contamination, gas transfer and to some extent alteration were effective genetic processes. LILE and LREE enrichment patterns indicate low degree of partial melting or end products of fractional crystallization and some crustal contamination (Ba enrichment).
  • H. Hadizadeh, A. A. Calagari, A. Abedini Page 102
    Barandagh quadrangle (1:50000), a part of Tarom-Hashtjin polymetallic district, is located in NE of Zanjan and SE of Ardabil. The results of preliminary regional geochemical explorations have led to the discovery of anomalous areas for a variety of elements. The anomalies were verified by studies on heavy minerals in stream sediments and mineralized and altered samples taken from the surface outcrops. The identified heavy minerals are hematite, goethite, pyrite, barite, ilmenite, native copper, native zinc, native lead, malachite, molybdenite, micaceous hematite, limonite, cerussite, galena, smithsonite, marcasite, chrysocolla, rutile, zircon, pyroxene, amphibole, and apatite. The identified heavy metallic minerals are principally affiliated with zones of widespread alterations and dispersed veinlet-type mineralization. Chemical analysis of some litho-geochemical samples from the anomalous areas shows noticeable assays for elements such as Ba, Zn, Cu, Sr, Mo, and Be. The majority of anomalous areas are intimately associated with alteration zones in the region. Based on field evidence and mineralogical studies, the alterations are categorized into two discrete types, (1) acid-sulfate alterations (e.g., silisified, alunitized, advanced argillic, phyllic, and propylitic) which are related to shear zones and (2) alterations developed in neutral pH conditions (e.g., argillic, calc-silicate-bearing, and zeolitized) cropped out along the margin of Ghezel-Ozan river. Combination of the overall obtained data from chemical analyses, study of the heavy minerals, petrography of mineralized and altered samples, and field relations led to identification of ten anomalous spots that some, in south and along the margin of the Ghezel-Ozan River, have more potential for ore deposits. The comparison of final anomaly map with the map of fault density depicts that there exists a good correlation between them that may indicate that the fault and shear zones have played a crucial role in creation of these anomalies. Finally the overall results obtained from geochemical investigations in Barandagh show that the identified anomalies belong chiefly to elements such as Sn, Sb, As, Ag, W, Au, Bi, and Pb that can be used as tracer for exploration of epithermal gold and silver and of polymetal (Au, Ag, Cu, Pb, Zn) deposits.
  • K. Khaksar, M. Goodarzi, M. Gharibreza, M. Rahmati Page 116
    Maharlu basin with an area of 4274 km2 is located in Fars province. The Precambrian Hormoz series and the Quaternary units are the oldest and youngest rocks in the basin, respectively. Spans of outcropped rocks, covering from the Cretaceous to Quaternary, are carbonate sediments of deep to shallow marine facies. These sedimentary sequences include large and small stratigraphic gaps in the form of disconformity and sometimes nonconformity. More than 50% of the basin area is covered by the Quaternary sediments. The region is mainly composed of sedimentary deposits. Six factors of rock unit weathering: rock resistance, weathering condition, fissure and joints, slope, climatic conditions and vegetation covering are the main factors for estimation the sensitiveness of geological formation to weathering resulted from laboratory and field tests.‍‍ 12 formations Cropped out in the basin. To evaluate erodibility, BLM method is used to measure the weathering sensitivity of soft geological formations. The acquired data and the formations with their sensitivity to weathering are combined into GSI and finally the map of sensitivity of different geological formations to weathering of Maharlu basin was prepared. The data resulted from laboratory and field tests indicate that Asmari-Jahrum formation and the Quaternary alluvial fan possess lesser sensitivity and higher resistance to erosion and Hormoz series, Pabdeh-Gurpi formation, Razak formation and Aghajari formation are critical to weathering. Bakhtyari formation, Bangestan formation, Tarbur formation, Sachoun formation, and young and old Quaternary deposits can be placed in group of moderate to weathering.
  • M. Abdollahy, M. J. Koleini, K. R. Zamani Page 130
    The Dareh Zanjir zinc mine is located at about 25 km south - east of Yazd city and 2 km south - west of Taft town. The aim of this research is to characterize leachability of ore minerals. The results of XRD analysis and microscopic investigation of representative sample and calcined and residue obtained from acidic and alkaline leaching confirmed the presence of dolomite, calcite, smithsonite, cerrussite, hemimorphite, franklinite and willmite. Chemical analysis indicated that zinc grade was about 14 percent that present in the form of smithsonite, hemimorphite, willmite and franklinite. These minerals were soluble in dilute and warm sulfuric acid (except franklinite) and produced zinc sulphate solution. Dissoloution of zinc silicate minerals in sulfuric acid produce silica gel causing problems of decreasing of zinc recovery and filtration rate. Therefore, after the leaching process, the elimination of silica gel should be considered.
  • S. S. Eslami, M. M. Khatib Page 138
    Fault migration, an important phenomenon in fault-zones, is neither fully investigated nor defined comprehensively. In this paper, based on observations on Ardekul active fault zone (Eastern Iran), an evolutionary path is considered for strike-slip fault zone. According to this evolutionary path four stages; namely embryonic, youth, maturity and declining have been recognized. This evolutionary path may be generalized over different scales of brittle deformation. The proposed evolutionary path makes the fault migration clear. A case study of Ardekul fault zone is chosen for applying defined fault zone evolution and fault migration. Based on the results, fault migration can be divided into two grades; first, the prior and second, the posterior fault migration. Details of prior migration are distinguished including time of occurrence, stages, types, scales and mechanisms of migration, effective factors on migration and its characteristic features. The posterior migration can be studied from the viewpoint of prior migration. Moreover, the fault migration can be comprehensively classified into two topics; production-oriented fault migration and development-oriented fault migration. Some clay cake experiments are also designed to show the prior and posterior fault migrations.
  • M. Alipour, I. Rasa, M. Mehrpartou, A. Khakzad, M.H. Adabi Page 158
    Millimetric, lens like and flat cake like monazite nodules are found within the Upper Triassic sedimentary rocks in Marvast in the south of Yazd. Monazite is one of the several rare earth phosphate minerals. Marvast monazite has a chemical formula of (Ce, La, Nd, Eu) PO4. The size of grains changes from 0.1 to 2mm and the grains with a diameter of 0.3-0.8 mm are often prevail. Monazite nodules are gray and greenish-gray in color and often formed in earthy aggregates. Monazite has a numerous inclusions of light minerals (such as quartz, calcite and. ..) and is enriched in Light and Middle Rare Earth Elements (LREE & MREE). Marvast monazite is completely different from igneous type Monazites. The nodules are formed during diagenesis of the Upper Triassic- Lower Jurassic sedimentary sequences and exposed in the shales. These nodules are potentially useful means for dating the diagenetic duration of the Upper Triassic sedimentary rocks.
  • E. Ghasemi-Nejad, E. Zarei Page 166
    The type section of the Gurpi Formation which is located in Anbar-e-Sefid Valley near to Lali town is about 182 m thick and consists of calcareous shales and black shales. The formation lies by an erosional disconformity on Ilam Formation and turns gradually to the purple shales of the overlying Pabdeh Formation. The Gurpi Formation was dated the late Campanian to late Paleocene based on the presence of foraminifer species Globotruncana calcarata and dinocyst species Odontochitina porifera in the lowermost parts and foraminifer species Morozovella velascoensis in the uppermost parts of the section. The Cretaceous / Tertiary boundary (KTB) is located some 57 meters below the Gurpi and Pabdeh contact within the black shales of the Gurpi Formation. In order to study paleoproductivity of the Gurpi Formation, the authors examined many different factors including changes in ratio of Peridinioid to Gonyaulacoid (P/G) dinoflagellate cysts. Peridinioid dinocysts are stenotopic forms and usually used for this purpose but one has to determine whether their absence in sediments is because of original absence during depositional period or because of bad preservation and destruction after their production and during depositional period. Thus factors related to state of preservation of the organic matters including "lability" and ratio of structureless organic matter (SOM) to marine palynomorphs were calculated for the samples throughout the stratigraphic column. In addition four different indices were also calculated for paleoproductivity condition including ratio of Peridinioid to Gonyaulacoid (P/G) dinocysts, ratio of dinocysts indices for outer neritic to those of inner neritic, ratio of terrestrial to marine elements (T/M), and ratio of planktonic to benthonic foraminifera. Based on these factors three biofacies and two subfacies were recognized and differentiated. Facies (I) is marked by the low state of preservation of organic residue, low lability and a relatively high ratio of SOM to marine elements. The ratio of Planktonic to benthonic (P/B) is relatively high, abundance of deep-water benthonic foraminifera and dinocysts indices for outer neritics such as Impagidinium. Absence of peridinioids is more probably because of their bad state of preservation. In biofacies II preservation of organic matter is much better (higher lability, and low ratio of SOM to marine palynomorphs). Altogether production of organic matter is much higher in this facies. In biofacies III presence of cold-water foraminifera and dinoflagellate cysts indicate presence of cold-water currents at the beginning of Paleocene. Presence of phosphates and glauconites and abundance of ecological generalist foraminifera indicate that the absence of the Peridinioid dinocysts is related to reduction in temperature and lack of suitable condition for their propagation.
  • I. Jabbari, D. Talebpour Page 176
    The drainage basin of Mahabad Dam has been exposed to severe erosion as a result of land use change. In this basin sediment yield takes place in only two measuring stations; therefore, it is often difficult in smaller basins to locate erodible areas and to plan land use and conservation. To do this, one way is to categorize areas with different erosion susceptibility based on certain parameters used in this study. These parameters are slope, altitude, rock erodibility, land use, precipitation and concentration time. The distribution maps prepared on each of these parameters and their overlaps have shown that areas with more severe slopes and higher rock erodibility are categorized as highly susceptible to erosion. However, in areas with resistant rocks, change of land use has been the determining factor. Land use is the only parameter modified by man, and it is the only one which can be quickly and effectively changed. Hence, it seems that the upstream areas of basins with low concentration time, severe slope, high erodibility, and high precipitation, yet with forest and pasturing coverage, are in greater need of preventative measures.
  • S.M. Hosseini-Nezhad, M. Yazdi, Gh. Torabi Page 188
    Some iron-rich samples from the Famennian strata of Iran and Morocco were collected. The samples were subjected to the neutron activation analysis (NAA) in order to get some information about the geochemical changes after their deposition. The collected samples consist of noduls and remains of brachiopods, goniatites and gastropods from the top of Khoshyeilagh Formation at the Meyghan area in Iran and the top of H-member of Bou Tserfine section in Morocco. Comparison was made between data obtained from the neutron activation analysis (NAA) of the collected samples. Based on this comparison, a broad similarity has been found between the Famennian deposits of Iran and Morroco with respect to their chemical component and trace elements (titanium dioxide and lutetium). There is also a similarity between the shape, general structure and age of crystals in the studied samples of the two countries. Habit of the iron crystals in the samples indicate that iron contents have been preliminarily deposited as crystal of pyrite, which ultimately changed into hematite. This is very likely to be due to the fact that the depositional environment had first been deep and poorly-oxygenated and then changed to a shallow and well-oxygenated environment due to uplifting.
  • H. Zamanian, B. Yousefi Yeganeh, S.A. Alavi Page 194
    Some iron-rich samples from the Famennian strata of Iran and Morocco were collected. The samples were subjected to the neutron activation analysis (NAA) in order to get some information about the geochemical changes after their deposition. The collected samples consist of noduls and remains of brachiopods, goniatites and gastropods from the top of Khoshyeilagh Formation at the Meyghan area in Iran and the top of H-member of Bou Tserfine section in Morocco. Comparison was made between data obtained from the neutron activation analysis (NAA) of the collected samples. Based on this comparison, a broad similarity has been found between the Famennian deposits of Iran and Morroco with respect to their chemical component and trace elements (titanium dioxide and lutetium). There is also a similarity between the shape, general structure and age of crystals in the studied samples of the two countries. Habit of the iron crystals in the samples indicate that iron contents have been preliminarily deposited as crystal of pyrite, which ultimately changed into hematite. This is very likely to be due to the fact that the depositional environment had first been deep and poorly-oxygenated and then changed to a shallow and well-oxygenated environment due to uplifting.
  • A. Bashari Page 203
    Reshadat Oilfield is an anticline with an approximately North- South trend. The Upper Sarvak Formation is a potential reservoir in this area. Mishrif Reservoir in this field has been divided into five zones. Zone A, (the uppermost) is recognized as the best reservoir zone. Diagenetic processes including (dissolution, dolomitization and fracturing) improved reservoir qualities. As a result of diagenetic process (dissolution), stratighraphic trap (diagenetic) has been created, and zones A and B are shaped into pinch out trap. Weathering dramatically improves the reservoir permeability and thus controls the extent of this diagenetic trap. Investigation shows that local unconformity in the southern flank of Reshadat oilfield, created the highest reservoir zones in this part. Consequently; reservoir quality of zones C and D have been improved. The inversion of the seismic data to acoustic impedance has allowed for better definition of the main lithological units. The inverted impedance clearly highlights facies and porosity variations within Mishrif interval which not apparent on seismic data. Depth conversion has been performed and accurately ties the interpreted horizons to the available well data. The combination of seismic interpretation and seismic inversion has improved our understanding and definition of the Mishrif reservoir. Applying reasonable cutoffs for porosity and permeability, reveals valuable zones (A&B) in this portion of the field. These zones are located in west and northwest of Reshadat Oil Field.The study shows that thickness of valuable zones are increasing towards the west and the northwest and decreasing in the center and south of the field.