فهرست مطالب

علوم زمین - پیاپی 71 (بهار 1388)

نشریه علوم زمین
پیاپی 71 (بهار 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/03/20
  • تعداد عناوین: 26
|
  • صفحه 1
  • علی قنبری صفحه 3
    آبرفت جنوب تهران، بستر بخش قابل توجهی از محدوده شهری تهران را تشکیل می دهد و به طور عمده ساختاری ریزدانه و یا مخلوط خاک های درشت دانه و ریزدانه دارد. بررسی های صورت پذیرفته نشان می دهد که این آبرفت از نظر ویژگی های فیزیکی و مکانیکی، یکنواختی قابل توجهی دارد و بر همین اساس، نتایج مطالعه در بخش هایی از آن قابل تعمیم به دیگر مناطق است. در این تحقیق، آزمون های صحرایی و آزمایشگاهی متعدد بر روی زمین صدها پروژه در دست مطالعه شهرداری تهران توسط گروه دقیق و کنترل شده انجام و نتایج حاصل بررسی شده است.
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که همبستگی قابل توجهی میان نتایج آزمون نفوذ استاندارد و مدول الاستیسیته خاک که از آزمون های بارگذاری صفحه ای، برش مستقیم و سه محوری به دست آمده، وجود دارد. بر همین اساس، به منظور ارائه روابط کاربردی برای برآورد مدول الاستیسیته در آبرفت جنوب تهران، با توجه به مناطق شهرداری، جنوب تهران به سه بخش تقسیم شده و برای هر بخش رابطه ای برای محاسبه مدول الاستیسیته ارائه شده است. همچنین با توجه به اطلاعات حاصل، جدول ویژگی های عمومی خاک آبرفت جنوب تهران بر حسب مناطق مختلف شهرداری ارائه شده است.
    کلیدواژگان: مدول الاستیسیته خاک، آبرفت جنوب تهران، آزمون نفوذ استاندارد، بارگذاری صفحه ای
  • حمیدرضا وطن پور، احمد خاکزاد، مجید قادری صفحه 9
    کمربند افیولیتی سبزوار در شمال خاوری ایران و در شمال سبزوار واقع است. این تحقیق برای نخستین بار در ایران با هدف اکتشافی در بخش باختری این کمربند انجام شده است. مطالعه عناصر گروه پلاتین (PGE) در پی بردن به شرایط اولیه تشکیل و ارزیابی اقتصادی کانسارهای کرومیت بویژه در مجموعه های افیولیتی اهمیت زیادی دارد. الگوی پراکندگیPGE در برابر کندریت ها در کرومیتیت های مرتبط با افیولیت ها دارای شیب منفی است و این امر نشان می دهد که کرومیت در نخستین مراحل تبلور ماگما، عناصر سازگار گروه پلاتین را از ماگما جدا می سازد. این الگوها در کرومیتیت های منطقه سبزوار، نشان دهنده ارتباط کامل این سنگ ها با مجموعه های افیولیتی است. کانسارهایی که در آنها، نسبت عناصر ناسازگار به سازگار مانند Pd/Ir و Cu/Ni بالا باشد، از ماگمایی تفریق یافته تر حاصل ذوب بخشی با درصد کمتر، نتیجه شده اند. بنابراین، احتمال اقتصادی بودن آنها کمتر است. در کانسارهای کرومیتی غنی از Al، این نسبت ها بالاتر از نوع غنی از Cr است. نسبتPd/Ir در کانسارهای کرومیت مورد مطالعه به طور میانگین، پایین (کمتر از 1) و مشابه بسیاری از کانسارهای مهم افیولیتی جهان است. پایین بودن این نسبت همراه با بالا بودن عدد کروم (6/0
    کلیدواژگان: افیولیت، عناصر گروه پلاتین، کرومیت، پتانسیل اقتصادی، سبزوار
  • ابراهیم غلامی، میرعلی اکبر نوگل سادات، محمد مهدی خطیب، علی یساقی صفحه 13
    حرکت راستگرد شمالی- جنوبی بین ایران مرکزی و افغانستان باعث فعالیت پهنه های گسلی شمالی- جنوبی و شمال باختری- جنوب خاوری در بخش خاوری ایران شده است. تاثیر متقابل گسل ها (fault interaction) باعث ایجاد مناطق فشاری (restraining zones) در راستای پهنه های گسلی و ظهور رخنمون های افیولیتی در بین واحدهای ترشیر شده است. مطالعه هندسی و جنبشی ساختارها راهکار مناسبی برای شناخت نحوه شکل گیری و تکوین ساختاری مناطق فشاری در پهنه های گسلی در شمال شمال خاور دشت لوت (بخش شمالی پهنه ساختاری سیستان) فراهم آورده است. فعالیت گسل هایی با روندهای مختلف در منطقه خاور ایران سبب ایجاد دگرشکلی های محلی متفاوت با مناطق ساختاری مجاورآنها شده است. چنین دگرشکلی هایی، به تاثیرمتقابل گسل های با سازوکار چیره امتدادی و روندهای متفاوت شمالی- جنوبی و شمال باختری- جنوب خاوری نسبت داده شده است. تاثیر متقابل روندهای ساختاری مذکور و نقش موثرترگسل های شمالی- جنوبی سبب ایجاد مناطق فشاری با دگر شکلی بالا و ظهور خمیدگی های ساختاری شده است. ایجاد مناطق فشاری در محل همپوشانی (over lap) پهنه های گسلی شمالی- جنوبی و خمیدگی اثر محوری چین ها، ناشی از تاثیرمتقابل روندهای ساختاری شمالی- جنوبی و شمال باختری- جنوب خاوری می باشند. مطالعات ساختاری منطقه مورد مطالعه در دو بخش انجام گردید: الف) فعالیت پهنه های گسلی شمالی- جنوبی با سازوکار امتدادلغز راستگرد، باعث ایجاد مناطق عدسی شکل فشاری در راستای پهنه های گسلی شده اند. هندسه نردبانی (en echelon) این گسل ها، مناطق فشاری از نوع link damage zoneرا در محل همپوشانی آنها ایجاد شده است (مانند کسراب، ترشاب و آساکوهک) که واحدهای افیولیتی در محل همین مناطق، رخنمون یافته اند.
    ب) سازوکار پهنه های گسلی شمال باختری- جنوب خاوری به صورت فشاری- برشی راستگرد است و رخنمون واحدهای افیولیتی در راستای آنها پیوسته و گسترده است.
    میزان کوتاه شدگی واحدهای رسوبی چین خورده ترشیر (چین های حسین آباد، پرنگ، چاخو، شورک، مرغزار، زهاب) از شمال به جنوب افزایش یافته است. از آنجا که میزان جابه جایی در بخش مرکزی گسل ها افزایش می یابد (مانندگسل شوشک- چشمه زنگی)، کوتاه شدگی در چین ها در این منطقه وابسته به حرکت گسل هاست. وجود دگرشیبی بین واحدهای ترشیر و کرتاسه، رخنمون افیولیت ها در مکان های تحت تاثیر فشردگی، موقعیت شمال خاوری- جنوب باختری محور اصلی فشردگی در راستای هر دو روند اصلی شمال شمال خاور دشت لوت و رشد مناطق فشاری در محل تلاقی دو روند اصلی، نشانگر این است که فعالیت دو روند مذکور به طور همزمان انجام شده است. در مناطق فشاری در محل همپوشانی گسل های شمالی- جنوبی گسل های راندگی، رخنمون واحدهای قدیمی و قطعات لوزی شکل دیده می شوند. ظهور راندگی ها و رخنمون افیولیت در مناطق فشاری در بخش های شمالی منطقه مطالعه، جایی که روندهای شمال باختری - جنوب خاوری نیز بر دگرشکلی های منطقه اثر دارند، نشانگر اثر غالب روندهای شمالی- جنوبی است. از آنجا که راستای مولفه اصلی فشردگی در سرتاسر منطقه مطالعه تقریبا یکسان است، تغییرات دگرشکلی از شمال به جنوب به همراه افزایش میزان کوتاه شدگی اندازه گیری شده در چین ها، ناشی از تاثیر غالب گسل های اصلی شمالی- جنوبی بر دگرشکلی های منطقه مطالعه و پهنه سیستان است.
    کلیدواژگان: خاور ایران، تاثیر متقابل گسل ها، پهنه های فشاری، خمیدگی های ساختاری
  • محمدرضا کبریایی زاده صفحه 19
    سازند جیرود گسترش وسیعی در منطقه دامغان دارد. از نظر سنگ شناختی، این سازند به طور عمده از آهک، آهک مارنی، شیل و ماسه سنگ کوارتزیتی تشکیل شده است و ستبرای آن از 10 تا حدود 200 متر تغییر می کند. بازوپایان سازند جیرود در جنوب باختر، شمال و شمال خاور منطقه دامغان (برش های دروار، سیمه کوه و ده ملا) مورد مطالعه قرار گرفتند و گونه های زیر در آنها شناسایی شدند:Schellwienella sp.، Mesoplica praelonga، Mesoplica sp.، Sentosia sp.، Schizophoria impressa، Leptagonia sp.، Aulacella interlineata، Zaigunrostrum iranicum، Leptocaryorhynchus jamensis، Araratella dichotomians assimulata، Araratella sp.، Centrorhynchus charakensis، Megalopterorhynchus chanakchiensis، Paurogastroderhynchus nalivkini، Paurogastroderhynchus bikniensis، Cleiothyridina coloradensis، Cleiothyridina sp.، Athyris tau، Composita cf. globosa، Lamellosathyris sp.، Cyrtospirifer sergunkovae، Cyrtospirifer sp.، Cyrtiopsis graciosa chakhaensis، Cyrtiopsis lapparenti، Prospira struniana، Prospira lapparenti، Rigauxia cyrtinaeformis، Rigauxia crassiplicatus، Dichospirifer thylakistoides، Eobrachythyris sp.، Toryniferella echinulata، Cryptonella sp.، براساس این بازوپایان، سن فامنین پیشین- پسین را می توان برای بخش کربناتی سازند جیرود در این برش ها در نظر گرفت. همچنین سازند جیرود در این برش ها، هم ارز قسمت میانی و بالایی (بجز زیست زون Rossirhynchus) سازند جیرود در برش الگو (البرز مرکزی) است.
    کلیدواژگان: بازوپایان، سازند جیرود، دامغان، البرز خاوری، فامنین
  • محمد رهگشای، جواد مهدی پور قاضی، هادی شفایی مقدم صفحه 31
  • طاهر روشندل اربطانی، علیرضا قراگوزلو، حمزه خواستار، امیر اعظمی صفحه 45
    ساختار سازمانی به همراه اهداف، تکنولوژی، و منابع انسانی جزء ارکان اصلی هر سازمانی محسوب می شوند. شناخت و بررسی این عامل سرآغاز تحولات بنیادی تر جهت افزایش توانمندی های هر سازمان است. بنابراین در تحقیق کنونی، ساختار سازمانی سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی ایران با هدف شناسایی وضعیت موجود و ارائه الگوی ساختاری مناسب مورد بررسی قرار گرفته است. برای دستیابی به این هدف، نخست ادبیات تحقیق مرتبط با موضوع، بررسی و سپس از روش تحقیق کیفی در پاسخ به سوال اصلی تحقیق استفاده شده است. به منظور گردآوری اطلاعات لازم، سه روش مطالعات کتابخانه ای، مصاحبه با خبرگان سازمان، و بررسی ساختار 45 سازمان زمین شناسی در دیگر کشورها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یافته های حاصل از بررسی تطبیقی ساختارهای سازمانی نشان می دهد که میانگین تعداد سطوح موجود در سلسله مراتب سازمانی سازمان های زمین شناسی کشور های منتخب 08/3 و میانگین تعداد بخش های اصلی موجود در سطح عالی سازمان برابر 4/6 است. این اعداد در سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی ایران به ترتیب برابر با 3 و 11 است. به علاوه حدود 78/0 درصد از سازمان های زمین شناسی در سطح جهان از بخش بندی مبتنی بر وظیفه استفاده می کنند. در این پژوهش با توجه به یافته های تحقیق، یک الگوی مطلوب ساختار سازمانی برای سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور ارائه شده است؛ ساختار پیشنهادی برای سازمان نوعی ادهوکراسی بوده و مهم ترین تغییرات پیشنهادی در ساختار فعلی سازمان شامل جداسازی دو بخش نهادی و فنی، استفاده از ساختار ماتریسی برای بخش های پروژه ای، تغییر در ماهیت جریان مالی و تامین پروژه های زمین شناسی و اکتشافات معدنی و ایجاد واحدی جدید با عنوان مرکز راهبردی پروژه به منظور هماهنگی میان بخش های وظیفه ای و پروژه ها در ساختار جدید است.
    کلیدواژگان: ساختار سازمانی، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی، بخش بندی ماتریسی، ادهوکراسی
  • حمایت جمالی، عبدالمجید یعقوب پور، بهزاد مهرابی صفحه 53
    کانسار میوه رود در 50 کیلومتری شمال تبریز و 65 کیلومتری باختر اهر، در شمال باختر ایران به مختصات جغرافیایی ̋35 ́14 ̊46 تا ̋20 ́12 ̊46 طول خاوری و ̋52 ́34 ̊38 تا ̋2 ́33 ̊38 عرض شمالی واقع است. قدیمی ترین سنگ ها شامل تناوب ستبری از ماسه سنگ، شیل، سیلتستون، مارن و آهک مارنی به سن کرتاسه پسین- پالئوسن است که یک توده پورفیری و دایک هایی با ترکیب گرانودیوریت تا دیاباز به سن احتمالی اولیگوسن در آنها نفوذ کرده است. در اثر نفوذ توده آذرین در سنگ های پالئوسن، اسکارن و هورنفلس تشکیل شده است. همه سنگ های رسوبی، سنگ های نیمه آتشفشانی و دگرگون شده فوق، به صورت دگرشیب توسط تراکیت و تراکی آندزیت پلیوسن پوشیده شده است. دگرسانی هایی از نوع سریسیتیک، آرژیلیک، پروپلیتیک و سیلیسی شدن، پتاسیک (اندک) در سنگ های نفوذی و رسوبی قابل مشاهده است ولی اثرات آنها در سنگ های آتشفشانی دیده نمی شود. بی هنجاری هایی از W، Bi، Sb، Cu، Ag، Au وMo توسط مطالعات ژئو شیمیایی شناسایی شده که شواهد صحرایی نیز کانی سازی آنها را تایید کرده است. از نظر زون بندی ژئو شیمیایی، هاله های عناصرAs، Ag Sb،و Au در شمال منطقه و هاله های Mo، W، Cu، Co، Zn درجنوب منطقه گسترش دارند و درجه دگرگونی نیز از جنوب به شمال کاهش می یابد. دگرسانی پتاسیک بیشتر در جنوب منطقه رخنمون دارد بنابراین می توان نتیجه گرفت که بخش جنوبی محدوده در مقایسه با بخش شمالی آن فرسایش بیشتری را متحمل شده است. هاله مرکب As. Pb. Ag / Cu.W. Co نیز این نتیجه گیری را تایید می کند. کانی سازی ها از نوع اسکارنی، رگه های اپی ترمال و رگه- رگچه های سیلیسی صفحه ای بوده و رگه های اپی ترمال را می توان در درون اسکارن و سنگ های دگرگونی همبری مشاهده کرد که در واقع آن را قطع کرده اند.
    کلیدواژگان: چند فلزی، چند شکل، اسکارن، زون بندی ژئو شیمیایی، میوه رود
  • علی مرادزاده، فرامرز دولتی ارده جانی، بیت الله طیبی صفحه 63
    تعدادی ذخیره آهن در شمال و شمال خاور سمنان وجود دارد که در هیچ یک از آنها اکتشاف نظام مند (systematic) صورت نگرفته است. ذخیره آهن اجت آباد در 63 کیلومتری شمال خاور سمنان در جنوب جاده سمنان- دامغان، یکی از این ذخایر است که به تازگی برای اکتشاف آن، برداشت های منظم مغناطیس سنجی در 1200 نقطه در محدوده ای به وسعت 36 هکتار صورت گرفته است. نقشه های تهیه شده شدت میدان کل، وجود چند بی هنجاری را در زونی با روند شمال خاور- جنوب باختر نشان می دهد که آثار این بی هنجاری ها، در نقشه های باقی مانده میدان مغناطسی به صورت برجسته در 7 محل مورد تایید قرار می گیرد. با انجام مدل سازی های عددی دو و سه بعدی، می توان اطلاعات کمی و کیفی بیشتری از بی هنجاری های شناسایی شده به دست آورد. برای نیل به این هدف، از نقشه بی هنجاری باقی مانده روند سطحی مرتبه 7 که به کمک نرم افزار Modelvision Pro به دست آمده، استفاده شده است. بررسی نشان می دهد که نتایج مدل سازی های دو و سه بعدی غالبا یکدیگر را تایید کرده و علاوه بر آن با نتایج حفاری های موجود نیز تطابق خوبی دارند. همچنین نتایج به دست آمده نشان می دهند که بی هنجاری های موجود به صورت مجزا از هم بوده و بجز یک مورد، همگی در ژرفای کمتر از 35 متری قرار دارند.
    کلیدواژگان: بی هنجاری، کانسار آهن، مغناطیس سنجی، نقشه میدان باقی مانده مغناطیسی، مدل سازی دو و سه بعدی
  • علیرضا جوانشیر، ابراهیم راستاد، احمدرضا ربانی صفحه 69
    کانسار روی- سرب (مولیبدن) احمدآباد در بلوک پشت بادام از پهنه ایران مرکزی و در کمربند کانه زایی روی و سرب کوه بنان- بهاباد قرار دارد. این کانسار با ژئومتری عدسی شکل، هم روند با لایه بندی و گاه رگه ای و به گونه چینه کران محدود به واحد دولومیتی سازند شتری (تریاس میانی) است. نتایج تجزیه نمونه ها، میانگین روی را 9 درصد، میزان میانگین سرب را 5 درصد و میانگین مولیبدن را 7/0 درصد نشان داده است. مطالعه مقاطع سنگ چینه شناسی نشان می دهد که کانه زایی در یک موقعیت چینه ای خاص و در ارتباط با رخساره های رسوبی ویژه، از جمله رخساره های ائواسپارایت دولومیتی،گرینستون ائوییدی و دولوسپارایت رخ داده است. بافت و ساخت کانه ها، شامل لامینه، دانه پراکنده، فضاپرکن، توده ای، برشی، رگه - رگچه ای، استیلولیت و جانشینی است. وجود بافت هایی از کانه از قبیل لامینه، دانه پراکنده و استیلولیت که در ارتباط با رخساره گرینستون ائوییدی می باشند، بیانگر تشکیل کانه ها در مراحل دیاژنز و در یک محیط سدی است. به دلیل تاثیر عملکرد گسل ها، و ایجاد ساختار های فرازمین- فروزمین و تاثیر شدید فرایندهای سوپرژن در منطقه، کانه ها به طور عمده به صورت غیرسولفیدی (همی مورفیت، سروسیت و ولفنیت) و به مقدار کمتر سولفیدی همچون گالن، اسفالریت، ورتزیت و پیریت دیده می شوند. کانی های فلوریت، سلستیت و ژیپس نیز به طور فرعی حضور دارند. نبود مس و نقره از ویژگی های مهم و قابل ذکر این کانسار است. ویژگی هایی همچون سنگ درون گیر کربناتی با سن تریاس، ساخت و بافت دانه پراکنده و لامینه، ژئومتری عدسی شکل و هم روند با لایه بندی، برتری روی به سرب، نبود توده های آذرین، نبود کانه زایی مس و نقره در کانسار احمدآباد، همگی نشانگر آن است که این کانسار در شرایطی مشابه با کانسار روی و سرب تیپ بلایبرگ(Bleiberg) در آلپ اتریش تشکیل شده است. وجود شواهد مشابه در دو کانسار احمدآباد (ایران) و بلایبرگ از جمله حضور ولفنیت به همراه روی و سرب در کانسنگ های تریاس و شواهد ساختی و بافتی سبب شده تا کانسار احمدآباد با نگرشی نو با این رده جهانی از کانسارهای روی و سرب (کانسارهای تیپ آلپی) مورد مقایسه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: رخساره های کانه دار، کانسار روی، سرب (مولیبدن)، سازند شتری، احمدآباد، کانسار بلایبرگ، کانسارهای تیپ آلپی
  • عباس غلامزاده، فرزام یمینی فرد صفحه 81
    در ساعت 13 و 52 دقیقه روز 6 آذرماه 1384 زمین لرزه ای با بزرگای MW= 6 جزیره قشم در استان هرمزگان را به لرزه درآورد و باعث تخریب فراوان و کشته شدن ده نفر شد. ساعاتی پس از زمین لرزه اصلی، پس لرزه ای بزرگ با بزرگای MW= 5.5 بار دیگر جزیره را به لرزه در آورد که سازوکار محاسبه شده برای آن به طور کامل متفاوت از زلزله اصلی است. یک شبکه لرزه نگاری متراکم شامل 17 ایستگاه برای مطالعه پس لرزه ها در منطقه نصب شد. تحلیل پس لرزه های ثبت شده بر توزیع پراکنده پس لرزه ها دلالت دارد. با این حال توزیع کانون پس لرزه ها در عمق، شیب نسبتا کمی به سمت شمال باختر، سازگار با سازوکار کانونی لرزه اصلی را نشان می دهد. دو نوع سازوکار کانونی برای پس لرزه ها مشاهده می شود: امتداد لغز و معکوس. توزیع پراکنده پس لرزه ها و سازو کارهای معکوس و امتدادلغز، تعیین راستای گسلش امتدادلغز را با ابهام روبه رو ساخته است و نمی توان به طور قطعی تعیین کرد که لغزش امتدادلغز نتیجه فعال شدن گسل های با امتداد شمال باختر- جنوب خاور بوده است یا عملکرد سازو کار دگر شکلی افراز در مرز باختری تنگه هرمز.
    کلیدواژگان: جزیره قشم، پس لرزه، شبکه لرزه نگاری متراکم، تنگه هرمز، سازوکار کانونی
  • علی عامری، ناصر اشرفی، حسین کریمی قره بابا صفحه 85
    منطقه مورد مطالعه در شمال باختر ایران و در حدود 20 کیلومتری خاور شهرستان هریس واقع شده و بخشی از زون البرز- آذربایجان می باشد. وجود گنبدهای گدازه به همراه جریان های ستبر گدازه، برش و لایه های ایگنمبریتی، نشان دهنده یک مرکز فوران مهم در این منطقه می باشد. سن آتشفشانی های مورد مطالعه ائوسن زیرین- میانی بوده و سنگ های گرانیتوییدی نوع I با سن ائوسن پسین این مجموعه را همراهی می کنند. محلول ها و سیال های گرمابی حاصل از این گرانیتوییدها که ارتباط ژنتیکی با سنگ های آتشفشانی مورد بررسی دارند در برخی نواحی باعث دگرسانی آنها و در نتیجه باعث کانه زایی های فلزی شده اند. بر اساس رده بندی شیمیایی سنگ های آتشفشانی منطقه شامل آندزیت، آندزیت بازالتی و تراکی آندزیت می باشد. بافت این سنگ ها پورفیری، میکرولیتی پورفیری و هیالومیکرولیتی بوده و درشت بلور های آنها اغلب پلاژیوکلاز، فلدسپار قلیایی، اوژیت، هورنبلند و بیوتیت است. بافت های غربالی و دگرسانی انتخابی در پلاژیوکلازها، وجود بیوتیت ها و هورنبلندهای با حواشی سوخته به همراه سایر بافت های غیرتعادلی از ویژگی های بارز این سنگ ها است. نمودارهای SiO2 در برابر Na2O+K2O، AFM، SiO2 در برابر K2O نشان می دهد که این سنگ ها همانند گرانیتوییدهای همراه، کلسیمی- قلیایی (کالک آلکالن) پتاسیم متوسط تا بالا هستند. ویژگی های شیمیایی سنگ های مورد بررسی حاکی از غنی شدگی آنها در زون های فرورانشی یا آلایش پوسته ای بوده و روند غنی شدگی درون صفحه ای را نشان نمی دهند. ترسیم نمونه ها در نمودارهای Rb/Ba در برابر Ti/Y و Nb/Zr در برابر Nb نشان می دهد که شیمی این سنگ ها بیشتر توسط تبلور تفریقی کنترل شده و نقش آمیختگی ماگمایی در تحول این سنگ ها محسوس نبوده است. ترسیم نمونه های مورد بررسی در نمودارهای متمایزکننده محیط زمین ساختی بازالت ها و آندزیت ها که بر اساس عناصر Th، Ti، Zr، Nb، Sr استوارند، حاکی از تعلق آنها به کمان های آتشفشانی کلسیمی- قلیایی است. همچنین مقایسه الگوهای عناصر ناسازگار و سازگار کمیاب سنگ های آندزیتی مورد بررسی با انواع موجود در محیط های زمین ساختی مشخص، بیانگر تطابق زیادتر آنها با کمان های آتشفشانی، بویژه با انواع موجود در محیط های پس برخوردی می باشد.
    کلیدواژگان: هریس، آندزیت، بافت های غیر تعادلی، آتشفشانی کلسیمی، قلیایی، کشش های پوسته ای ائوسن
  • محمدعلی گنجویان، سهراب شهریاری، علی یساقی صفحه 91
    ناحیه فارس در بخش پیش بوم زاگرس واقع گردیده است و از شمال و خاور به راندگی اصلی زاگرس، از جنوب به تنگه هرمز و خلیج فارس، و از باختر به گسل کازرون محدود می گردد. گسل های راندگی و چین خوردگی های همراه، از ساخت های اصلی آن به شمار می روند. روند این ساختارها شمال باختر-جنوب خاور و همروند با روند ساختارهای موجود در کمربند چین خورده- رانده شده زاگرس می باشد. بررسی های ساختاری چهار تاقدیس در ناحیه فارس داخلی بر پایه تفسیر خطوط بازتاب لرزه ای و ترسیم برش عرضی ساختاری بر مبنای داده های چاه های پیرامون و برداشت های صحرایی شواهدی را به شرح زیر آشکار ساخته است. با توجه به هندسه چین خوردگی و از دیدگاه ارتباط چین خوردگی با گسل خوردگی چین های پیشروی گسل (fault propagation folding) و چین های جدایشی (fault detachment folding) را می توان در این تاقدیس ها مشاهده کرد. براساس پارامترهای اندازه گیری شده، تاقدیس قره بولاغ با مدل چین خوردگی پیشروی گسله و تاقدیس های درز و شیرخوان با مدل چین خوردگی جدایشی مطابقت دارد. براساس مقاطع بازتاب لرزه ای و برش عرضی ساختاری، تاقدیس چاه کیله در عمق تبدیل به یک ناودیس شکنجی می گردد. میزان کوتاه شدگی براساس مقطع عرضی ساختاری موازنه شده 14% محاسبه شده است.
    کلیدواژگان: پیش بوم زاگرس، ناحیه فارس، تحلیل هندسی، رده بندی چین خوردگی، تحلیل ساختاری، چین جدایشی، میزان کوتاه شدگی
  • داریوش اسماعیلی، سیده زهرا افشونی صفحه 97
    توده گرانیتوییدی آستانه با ترکیب اصلی گرانودیوریتی و وسعتی در حدود 30 کیلومتر مربع بخش کوچکی از زون سنندج- سیرجان را در 40 کیلومتری اراک تشکیل داده است. این توده نفوذی به طور وسیعی متحمل دگرسانی گرمابی شده و دست کم شش زون دگرسانی سریسیتی، کلریتی، پروپیلیتی، آرژیلیتی، آلبیتی و تورمالینی در آن قابل شناسایی است. محاسبات شاخص شیمیایی دگرسانی (CIA) نشان می دهد که زون دگرسانی سریسیتی 47/63%، زون دگرسانی کلریتی 73/59%، زون دگرسانی پروپیلیتی 54/61%، زون دگرسانی آرژیلیتی 69/63%، زون دگرسانی آلبیتی 61/60% و زون دگرسانی تورمالینی 43/65% دستخوش دگرسانی گرمابی شده است. بررسی های تغییرات جرم عناصر براساس عنصر آلومینیم (به عنوان عنصر ناظر بی تحرک) نیز نشان می دهد که در تمام زون های دگرسانی این منطقه مقادیر قابل ملاحظه ای از اکسیدهای CaO، MgO، Fe2O3 و TiO2 و همچنین LFSE ها از جملهBa، Cs، Sr، Rb و Kشسته و از سیستم خارج شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهند که SiO2 در زون های دگرسانی سریسیتی، آرژیلیتی و تورمالینی به وسیله سیال های دگرسان کننده وارد سیستم شده است. Al2O3 به دلیل ماهیت نامتحرک خود، تغییر جرم نشان نمی دهد. سایر اکسیدها از جمله P2O5،K2O، Na2O، MnO و LOI در زون های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان داده و Sc و (HFSE) Y در تمام زون ها کاهش جرم دارند. از این گروه، Ga (به استثنای زون کلریتی) و U (به استثنای زون سریسیتی) از سیستم خارج شده اند. در زون فیلیک (سریسیتی) عناصر Nd،Pr، Ce، La (LREE) وSm، Gd، Eu (MREE) و Yb (HREE) افزایش و Er،Ho، Dy کاهش جرم نشان می دهند، در حالی که Tb و Lu هیچ گونه تغییر جرمی ندارند. در زون کلریتی به استثنای Eu وYb که به سیستم اضافه شده است و Lu که تغییر جرم نشان نمی دهد، سایر عناصر REE از سیستم خارج شده اند. همچنین در سایر زون های دگرسانی مورد مطالعه، عناصر REE شسته شده اند.
    کلیدواژگان: آستانه، دگرسانی گرمابی، تغییرات جرم، گرانیتویید
  • افشین زهدی، محمدحسین آدابی صفحه 105
    توالی کربناتی سازند تله زنگ به سن ائوسن پیشین- میانی عمدتا از روزن داران کف زی بزرگ (مانند نومولیت و آلوئولینا) به همراه ذرات اسکلتی و غیر اسکلتی دیگر تشکیل شده است. در این سازند بر مبنای فراوانی و توزیع روزن داران و دیگر اجزای موجود در رخساره های مختلف، ژرفای حوضه رسوبی و در نتیجه نوع زیر محیط حوضه رسوبی دیرینه(sub-paleoenvironment) تعیین شده است. بررسی رخساره ها منجر به شناسایی 10 رخساره میکروسکوپی وابسته به 4 کمربند رخساره ای پهنه کشندی، لاگون، پشته های سدی و دریای باز شده است. نبود رسوبات دوباره نهشته شده و رخساره های ریفی، تغییرات تدریجی رخساره ها و نیز گسترش وسیع پهنه های کشندی نشان می دهد که نهشته های کربناتی سازند تله زنگ به احتمال قوی در یک سکوی کربناتی از نوع رمپ نهشته شده است. با توجه به فراوانی و تنوع بالای روزن داران کف زی بزرگ در سازند تله زنگ می توان برای این نهشته ها از اصطلاح سیستم رمپ کربناتی حاوی روزن داران فراوان استفاده کرد. مقایسه زمین شیمی عنصری و ایزوتوپی بین اجزاء زیستی (روزن داران کف زی) و اجزاء نازیستی (میکرایت) در کربنات های سازند تله زنگ حاکی از شرایط نزدیک تعادلی، تاثیر کم تفریق زیست شناختی و اثرات جنبشی مانند سرعت رشد و یا عوامل ناشناخته دیگر است، و به همین دلیل مقدار دمای محاسبه شده آب دریا بر اساس سنگین ترین ایزوتوپ اکسیژن در کربنات های زیستی با دمای اندازه گیری شده نمونه های نازیستی (میکرایت) تقریبا مشابه است. مطالعات سنگ نگاری و زمین شیمیایی نشان می دهد که نهشته های کربناتی سازند تله زنگ تحت تاثیر دیاژنز ضعیف جوی در یک محیط دیاژنزی بسته همراه با نسبت پایین تبادلات آب به سنگ (water/rock interaction) قرار گرفته اند.
    کلیدواژگان: سازند تله زنگ، روزن داران کف زی بزرگ، سکوی کربناتی، زمین شیمی، اجزای زیستی و نازیستی
  • بهزاد تخمچی، حسین معماریان، حسین احمدی نوبری، بهزاد مشیری صفحه 115
    درزه نگاری در پروژه های اکتشاف نفت و معدن، مطالعات ساختگاهی و زمین شناسی، اهمیت فوق العاده ای دارد. به طور معمول، بسته به هدف از مطالعه درزه ها، ویژگی های مختلفی از آنها به صورت برجا برداشت می شود. برای مثال در مطالعات مخزن، علاوه بر ویژگی های ساختاری، بررسی میزان بازشدگی و پرشدگی درزه ها و شبکه ارتباطی آنها، برای مدل سازی جریان سیال، اهمیت ویژه ای دارد. اما از آنجا که درزه ها ماهیت پیچیده ای دارند، اغلب شناخت آنها بدون رده بندی ممکن نیست. لذا توجه به این نکته ضروری است که در رده بندی درزه ها، از کلیه ویژگی های تاثیر گذار در تفسیر نتایج رده بندی استفاده شود. این در حالی ست که به صورت متداول، حداکثر دو ویژگی شیب و جهت شیب، برای رده بندی درزه ها مورد استفاده قرار می گیرند و دیگر ویژگی ها، نادیده گرفته می شوند. در این مقاله، روشی جدید برای رده بندی درزه ها ارائه شده است. برای بررسی کارایی و مزیت روش جدید، یک مجموعه مصنوعی از درزه ها، شامل 8 دسته درزه ساخته شده است و برای هر درزه، 4 ویژگی شیب، جهت شیب، میزان پرشدگی و نوع پرکننده در نظر گرفته شده است، به گونه ای که جدایش دسته درزه ها بر اساس ویژگی های شیب و جهت شیب ناممکن باشد. سپس برنامه هایی برای استفاده از روش رده بندی بیزین (Bayesian)، نوشته شده و در فضای 4 بعدی نسبت به رده بندی داده های مصنوعی اقدام شده است. به این ترتیب اثبات شده که با دقت بسیار مطلوب تری، کلیه 8 دسته درزه را می توان از هم تفکیک کرد.
    کلیدواژگان: درزه، رده بندی، خوشه بندی، ویژگی ها، بیزین
  • میر علی اصغر مختاری، حسین معین وزیری، محمدرضا قربانی، محمود مهرپرتو صفحه 123
    توده نفوذی کمتال در شمال باختری ایران، استان آذربایجان شرقی و در مجاورت مرز ایران و جمهوری ارمنستان واقع شده است. این توده دربرگیرنده یک بخش اسیدی با ترکیب مونزوگرانیت و یک بخش حدواسط- بازی متشکل از سنگ های مونزونیت، مونزودیوریت، کوارتزمونزونیت، کوارتزمونزودیوریت و گابرو است. عدسی های کوچک با ترکیب گابرو، در حاشیه جنوب خاوری توده نفوذی کمتال، در داخل بخش کوارتزمونزونیتی وجود دارند. بخش اسیدی در بخش حد واسط- بازی نفوذ کرده است. بخش اسیدی و بخش حد واسط دارای ماهیت کلسیمی- قلیایی با پتاسیم بالا بوده، در حالی که عدسی های گابرویی ماهیت تولئیتی دارند. سنگ های اسیدی و حد واسط، متاآلومین بوده و در زمره گرانیتوییدهای نوع I قرار می گیرند. تغییرات عناصر کمیاب خاکی نمونه های اسیدی و حدواسط، یک الگوی غنی از LREE با نسبت بالای LREE/HREE را نشان می دهند. تفاوت این دو بخش در مقدار غنی شدگی از MREE است. شباهت تغییرات عناصر کمیاب در این دو بخش، می تواند بیانگر ارتباط زایشی آنها باشد. در نمودارهای عنکبوتی عناصر کمیاب همه فازهای توده نفوذی کمتال، بی هنجاری منفی Nb و Ti مشاهده می شودکه نشانگر محیط های فرورانشی است. مقایسه فراوانی عناصر ناسازگار سنگ های منطقه مورد مطالعه با تغییرات این عناصر در گرانیتوییدهای محیط های مختلف زمین ساختی، بیانگر تشابه آنها با گرانیتوییدهای کمان آتشفشانی آند است. همچنین، نمودارهای تفکیک محیط های زمین ساختی گرانیتوییدها، بیانگر ارتباط گرانیتوییدهای کمتال با کمان آتشفشانی (VAG) بوده که در نتیجه فرورانش صفحه اقیانوسی نوتتیس به زیر سکوی قاره ای قفقاز به وجود آمده اند.
    کلیدواژگان: سنگ شناسی، ژئوشیمی، باتولیت، گرانیتویید، قره داغ، کمتال، خاروانا، آذربایجان شرقی
  • اسماعیل اشرف پور، سعید علیرضایی، کوین انسدل صفحه 129
    محدوده طلای ارغش در بخش خاوری زون سبزوار واقع است. پی سنگ این زون، شامل سنگ های دگرگونی پرکامبرین و رسوبات بر قاره ای پالئوزوییک و مزوزوییک است. پی سنگ به وسیله کمپلکس های افیولیتی کرتاسه بالایی و سنگ های آذرین و رسوبی ترشیری پوشیده می شود. محدوده ارغش شامل پنج سامانه رگه ای طلا (Au-I تا Au-V) و یک رگه حاوی Sb است که در سنگ های آتشفشانی سیلیسی تا حدواسط، توف، گرانیت و دیوریت ترشیری وجود دارند. شدیدترین دگرسانی به فاصله یک تا پنج متری حاشیه رگه ها محدود می شود که غالبا شامل آرژیلیک شدید است. این دگرسانی توسط دگرسانی آرژیلیک یا پروپیلیتیک ضعیف تا متوسط در بر گرفته می شود. کانه زایی به طور عمده به صورت رگه ای صورت گرفته است. میانگین عیار طلا در رگه ها 7/0 گرم در تن است. پیریت کانی سولفیدی اصلی در کانسنگ هیپوژن و شامل چهار نسل مختلف است: 1) پیریت بی وجه تا وجه دار و ریزدانه تا درشت دانه (Py-I) که عموما در زمینه کوارتز رگه ای پراکنده است و به صورت محلی با کانی هایی مانند کالکوپیریت، مارکاسیت، تتراهدریت-تنانتیت و آرسنوپیریت همراه است. ذرات طلای آزاد همراه با این نسل از پیریت تشکیل شده اند؛ 2) پیریت فرامبوییدی (Py-II) که تا 960 گرم در تن طلا دارد؛ 3) رورشد ی های پیریت آرسنیکی (Py-III) بر روی پیریت وجه دار تا بی وجه نسل اول. این نسل از پیریت تا 1980 گرم در تن طلا دارد. طلا در ساختار پیریت فرامبوییدی و آرسنیکی می تواند به صورت ذرات نانوی طلا و محلول جامد ناپایدار وجود داشته باشد؛ 4) پیریت عقیم، بی وجه، پرکننده شکستگی و تاخیری (Py-IV). فرایندهای سوپرژن باعث اکسیدشدن انواع پیریت به اکسیدها و هیدروکسیدهای آهن در بالای سطح ایستایی شده اند. دمای همگن شدن میانبارهای سیال موجود در کوارتز، غالبا در محدوده دمای 285-279 درجه سانتی گراد قرار می گیرد. دمای ذوب یخ از 1/0- تا 2/3- درجه سانتی گراد متغیر است که منطبق بر شوری بین 2/0 تا 3/5 درصد وزنی معادل NaCl است. دمای همگن شدن میانبارهای سیال موجود در کلسیت بین 313-169 درجه سانتی گراد و شوری آنها بین 7/0 تا 9/1 درصد وزنی معادل NaCl است. شوری سیال ها به طور کلی پایین است و این امر توسط کانی شناسی کانسنگ و محتوی فلزی آن نیز تایید می شود. روند دمای همگن شدن- شوری، با ترکیبی از فرایندهای جوشش یک سیال غنی از گاز و نیز آمیختگی (رقیق شدن) یک سیال شورتر و داغ تر با سیالی با شوری و دمای پائین تر سازگار است. نهشت طلا در اثر این فرایندها و همین طور واکنش سیال های کانه دار با کمرسنگ ها صورت گرفته است. ویژگی های زمین شناختی، بافت کانسنگ، کانی شناسی کانسنگ و دگرسانی و داده های دماسنجی میکروسکوپی بیانگر کانه زایی از نوع اپی ترمال تیپ فلزات قیمتی با سولفیدی شدن پایین است.
    کلیدواژگان: ارغش، طلا، میانبارهای سیال، اپی ترمال، سولفیدی شدن پایین
  • محمدرضا قائمقامیان، آزاده فریدونی صفحه 137
    هدف از مطالعه حاضر، برآورد ساختار سرعتی موج برشی در شهر بم با استفاده از برداشت های آرایه ای میکروترموراست. به این منظور، اندازه گیری های میکروترمور در یک آرایه دایره ای دو گانه در ساختگاهی در جنوب خاور شهر بم انجام شد. با تحلیل داده ها بر مبنای روش ضرایب خود همبستگی مکانی (SPAC)، منحنی پاشش موج ریلی موجود در میدان موج میکروترمورها در بازه بسامدی 3/2-6/1هرتز استخراج شد. سپس با به کارگیری الگوریتم برگشتی ژنتیک، ساختار سرعتی موج Sدر ساختگاه مورد مطالعه تا ژرفای 400 متر برآورد شد. نتایج حاصل از این مطالعه، همبستگی خوبی با داده های درون چاهی موجود دارد و نشان می دهد که روش SPAC با توجه به ارائه برآورد های قابل اعتماد از ساختار سرعتی موج S، ژرفای نفوذ زیاد، سهولت برداشت، تحلیل سریع داده ها، صرفه اقتصادی و غیر تخریبی بودن مکمل یا جایگزین مناسبی برای روش های متداول تعیین نیمرخ VS است.
    کلیدواژگان: برداش تهای آرایه ای میکروترمور، روش ضرایب خود همبستگی مکانی، ساختار سرعتی موج برشی، تحلیل برگشتی سرعت موج برشی، شهر بم
  • محمد هادی داودی، محمود فاطمی عقدا صفحه 143
    پایدارسازی ترانشه های طبیعی و دامنه های مستعد لغزش از نظر ایمنی شهروندان، حفظ محیط زیست، مهندسی رودخانه و منابع طبیعی حائز اهمیت است. استفاده از ریشه درختان به منظور تقویت توده های خاک از راهکارهای مناسبی است که مورد توجه محققان بسیار قرار گرفته است. در این تحقیق، اثر توام قطر و تراکم ریشه بر مقاومت برشی خاک مورد بررسی قرار می گیرد. هجده آزمایش برش مستقیم برجا در خاک دارای ریشه درخت بید (biddow) انجام و نتایج آن با خاک بدون ریشه مقایسه شد. پارامتر جدیدی به نام «شاخص قطر-تراکم ریشه» (RDDI) تعریف شد که بازتاب کننده پراکنش قطر و تراکم ریشه در خاک است. نتایج نشان داد که با افزایش RDDI چسبندگی ظاهری خاک و در نتیجه مقاومت برشی خاک زیاد و بالعکس زاویه اصطکاک داخلی خاک کاهش می یابد، اما از آنجا که میزان این تغییرات قابل ملاحظه نیست در مجموع مقاومت برشی توده مسلح شده به ریشه افزایش می یابد. در پایان به منظور استفاده مهندسان طراح، روابط کاربردی برای محاسبه مقاومت برشی افزوده شده به خاک ارائه شده است.
    کلیدواژگان: پایدارسازی دامنه، مقاومت برشی خاک، چسبندگی ظاهری، زاویه اصطکاک داخلی، قطر ریشه، تراکم ریشه
  • سوسن ابراهیمی، یوان مینگ پن، سعید علیرضایی، محمود مهرپرتو صفحه 149
    سامانه رگه ای اپی ترمال طلادار شرف آباد در شمال باختر ایران و در زون ماگمایی البرز-آذربایجان واقع است. سنگ میزبان اصلی رگه های طلادار، توف، برش و آندزیت پورفیری ائوسن است. دگرسانی شامل یک زون سیلیسی است که بیشتر به سمت خارج به زون آرژیلیک و پروپیلیتیک منتهی می شود. کانه زایی به طور عمده به رگه ها و رگچه های سیلیسی و سیلیسی-کربناتی محدود بوده و توسط زون های گسلی کنترل شده است. هجده رگه معدنی تشخیص داده شده که طول و عرض آنها به ترتیب از 10 تا 1000 متر و از 5/0 تا 15 متر متغیر است. کانی اصلی پیریت همراه با مقادیری کالکوپیریت، اسفالریت و گالن است. طلا به صورت دانه های پراکنده و میکروسکوپی در پیریت و سیلیس و در مرز دانه های کالکوپیریت، اسفالریت و گالن قرار دارد. سیلیس به صورت کوارتز خاکستری، کوارتز سفید، کوارتز شفاف، اوپال، کالسدونی و مقدار کمی آمتیست است. بر اساس مطالعات کانی شناسی و روابط بافتی، چهار مرحله قابل تشخیص است: پیش از کانه زایی، کانه زایی، پس از کانه زایی و سوپرژن، که طلا و کانی های سولفیدی فلزهای پایه در مرحله کانه زایی تشکیل شده اند. داده های میانبارهای سیال از اسفالریت و کوارتز خاکستری مربوط به مرحله اصلی کانه زایی، کربنات، و کوارتز شفاف و آمتیست مربوط به مرحله آخر به دست آمده است. میانبارهای سیال در کوارتز خاکستری نشان می دهند که کانه زایی در دامنه دمای 170- 270 درجه سانتی گراد و شوری 1– 8/7 درصد وزنی معادلNaCl صورت گرفته است. میانبار های موجود در اسفالریت، معرف دمای همگن شدن 215- 265 درجه سانتی گراد و شوری 8/10- 3/15 درصد وزنی معادل NaCl هستند. میانبار های سیال در کربنات، در گستره دمایی 160-250 درجه سانتی گراد و شوری 5/1-8/3 درصد وزنی NaCl تشکیل شده است. مقادیر کمی آمتیست در مرحله آخر به طور محلی ایجاد شده است که با طلا و فلزهای قیمتی همراه نیست. میانبارهای سیال در این آمتیست، معرف دمای همگن شدگی 173-203 درجه سانتی گراد و شوری 5/3–5/9 درصد وزنی NaCl هستند. همراهی میانبارهای غنی از مایع و غنی از بخار در برخی نمونه های کوارتز و اسفالریت نشان می دهد که جوشش رخ داده است. رخداد جوشش توسط شواهد بافتی مانند برش های گرمابی، کلسیت تیغه ای و آدولاریا تایید می شود. داده های میانبارهای سیال نشان می دهد که کانی سازی طلا و فلزهای پایه، در ژرفای میانگین 400 متری زیر سطح ایستابی دیرینه تشکیل شده است. چیرگی دگرسانی آرژیلیک حدواسط، همراهی طلا با کانی های سولفیدی فلزهای پایه و شوری متوسط میانبارهای سیال در شرف آباد، نمایانگر یک سامانه اپی ترمال طلا- نقره و غنی از فلزهای پایه از نوع سولفیدی شدن حدواسط است.
    کلیدواژگان: اپی ترمال، البرز، آذربایجان، طلا، شرف آباد
  • لیلا کریمی دهکردی، بهزاد وثوقی، یحیی جمور صفحه 155
    در این مقاله، یک شبکه GPS برای مطالعه پارامترهای مکانیکی گسل طراحی می شود. الگوی کشسان مورد استفاده، تابعی از پارامترهای مکانیکی گسل واقع در یک محیط کشسان و همگن است. پارامترهای مورد نظر عمق قفل شدگی و سرعت لغزش گسل است. با ذکر چند نمونه عددی، اثر فاصله ایستگاه های شبکه از خط گسل بر دقت برآورد پارامترهای فوق بررسی شده است. نتایج نمونه عددی نشان می دهد که فقط با تغییر محل ایستگاه ها در یک شبکه فرضی، دقت تعیین عمق قفل شدگی و سرعت لغزش گسل به ترتیب از =+-16.1mm/yr، vσ =+-8.1kmσH به مقدار v= +- 1.2 mm/yr، σH= +- 1.3 kmσ بهبود می یابد.
    کلیدواژگان: فاصله از خط گسل، مدول گسل، شبکه آشکارسازی GPS، بهینه سازی، دقت پارامترهای مدل گسل
  • سید محمد میرحسینی، جمشید شهاب پور، محمدهادی فرپور صفحه 161
    چندین دوره اندازه گیری pH باران در مناطق مجاور کارخانه ذوب مس سرچشمه کرمان در پاییز 84 تا بهار 86، وقوع بارش اسیدی در این مناطق را نشان داد که به نظرمی رسد علت آن خروج حجم زیاد گاز SO2 از دودکش های کارخانه باشد. این مقاله به اثر این بارش ها بر وضعیت سه عنصر سدیم، پتاسیم و روی موجود درخاک های منطقه (خاک های نابالغ)، می پردازد. به این منظور، عملیات آزمایشگاهی شبیه سازی باران اسیدی بر روی ستون های دست نخورده خاک (50 سانتی متر طول و 6 سانتی متر قطر) با محلول های اسیدی با 6/5 =pH، 4/1 و 1/3 صورت گرفت. میانگین بارندگی سالانه منطقه (mm370) به مدت 31 روز بر روی 12 ستون خاک برداشت شده از 4 نقطه در اطراف کارخانه ریخته شد. زهاب خارج شده، از انتهای ستون های خاک جمع آوری و پس از تجزیه شیمیایی مقدار عناصر مورد نظر در آن تعیین شد. ضمن اینکه پس از عصاره گیری های خاص از خاک های مورد آزمایش، مقدار سدیم و پتاسیم تبادل پذیر و محلول، مقدار قابل جذب و محلول عنصر روی، همچنین میزان اسیدیته، ظرفیت تبادل کاتیونی و مقدار آهک خاک در 3 عمق 15-0، 30-15و 50-30 سانتی متر مورد سنجش قرار گرفت و با مقدار این پارامترها قبل از عملیات شبیه سازی مقایسه گردید. نتایج حاصل نشان داد که مقدار به نسبت زیاد آهک موجود در خاک های منطقه اثر بارش های اسیدی را کاهش می دهد. با این وجود، باران های اسیدی علاوه بر شستن بخشی از این عناصر، مقادیر سدیم و پتاسیم تبادلی را کاهش می دهند؛ درحالی که موجب افزایش شکل انحلال پذیر این فلزها می شوند. همچنین مشخص شد که مقدار حل شده و قابل جذب عنصر روی در خاک های مورد آزمایش در نتیجه تاثیر باران های اسیدی افزایش می یابد.
    کلیدواژگان: سرچشمه، باران اسیدی، سدیم و پتاسیم تبادل پذیر، روی حل شده و قابل جذب
  • یوسف رضایی، محمد جواد ولدان زوج، فریبرز وزیری صفحه 167
    با توجه به این که یخچال ها و برف چال های کشور از منابع طبیعی اصلی و مهم آب شیرین ایران هستند، بنابراین شناسایی، مطالعه و حفاظت از این منابع ضروری به نظر می رسد. منظور از شناسایی و مطالعه یخچال های طبیعی، برآورد پارامترهای مختلف یخچالی نظیر بیشترین وکمترین ارتفاع، مساحت و محیط، موقعیت خط برف و... است. با توجه به مشکلات مطالعه این مناطق از طریق پژوهش میدانی و اندازه گیری مستقیم از نظر هزینه وسختی کار، کمک و بهره گیری از فناوری سنجش از دور بسیار مفید است. در این تحقیق، به منظور بررسی و مطالعه یخچال طبیعی خرسان در زردکوه بختیاری و شناسایی و برآورد پارامترهای مهم یخچال طبیعی از تصاویر ماهواره ای Aster وIRS، عکس های هوایی و مدل ارتفاعی رقومی منطقه با دقت بالا برای محاسبه پارامترهای مختلف یخچال طبیعی استفاده شد. با به کارگیری الگوریتم های مختلف طبقه بندی نظارت نشده بر روی تصاویر Aster، قسمت های مختلف یخچال طبقه بندی و مرز بندی شد همچنین برای شناسایی قسمت های مختلف یخچال، شامل یخ لخت، برف یخزده سال های قبل و برف تازه یخزده از فضای عارضه و منحنی طیفی یخ و برف و برای شناسایی حفره های مکش بر روی سطح یخچال از عکس های هوایی منطقه استفاده شد. در نهایت با استفاده از مدل ارتفاعی رقومی و تصویر تلفیقی و استفاده از اطلاعات به دست آمده از روش های طبقه بندی و تفسیر چشمی، مرز یخچال و پیشانی و حد بالای آن استخراج شد و نقشه قدیمی یخچا ل های منطقه به روز گردید.
    کلیدواژگان: پارامترهای یخچال، تصاویر ماهوار های، منحنی طیفی، تفسیر چشمی، یخچال طبیعی
  • حمید نظری، ژان فرانسوا ریتز صفحه 173
    گسل طالقان در کرانه جنوبی دره طالقان در فاصله 50 کیلومتری از تهران بزرگ قرار دارد. از این گسل به طور معمول به عنوان یک گسل فشارشی با شیب به سوی جنوب یاد می شود. گسل طالقان یکی از بزرگ ترین عوامل تهدید لرزه ای برای شهرهای گستره تهران و کرج با جمعیتی نزدیک به12 میلیون نفر است که می تواند عامل بسیاری از زمین لرزه های کهن و ویرانگر چون زمین لرزه 958 میلادی با بزرگای نسبی 7/7 در این ناحیه به شمار رود. در راستای بررسی های ریخت زمین ساخت و جنبش جوان بر روی این گسل، تلفیقی از داده های حاصل از تصاویر ماهواره ای، عکس های هوایی و مدل رقومی زمین به کار گرفته شد. از جمله دستاوردهای این پژوهش برای نخستین بار معرفی شاخه ای جنبا از گسل طالقان است که در گذشته در قالب گسلی ناجنبا و کهن به نقشه در آمده بود. بررسی های دقیق و بزرگ مقیاس میدانی در راستای این پاره از گسل طالقان امکان اندازه گیری جابه جایی قائم و افقی را بر روی این گسل فراهم آورد که نشانگر تغییر در سازوکار فشاری به برشی-کششی در راستای این گسل است. نسبت جابه جایی تجمعی افقی به قائم اندازه گیری شده از ستیغی در میانه گسل، متناسب با سازوکار چپ گرد و نرمال برابر 0/5 – 5/2 است. مقادیر برآورد شده از ویژگی های هندسی گسل طالقان چون راستای گسل، شیب و زاویه افت آن در بخش خاوری برابر 105، 60 و 40 درجه است که نشانگر وجود گسلی با سازوکار و لغزش راستالغز چپ گرد و نرمال در این بخش از البرز مرکزی است.
    کلیدواژگان: ایران، البرز، گسل طالقان، زاویه افت گسل
  • صفحه 178
|
  • A. Ghanbari Page 3
    The results of over 100 geotechnical site investigations in different zones of Tehran alluvium in the south part of Tehran city were analyzed to determine the correlation of modulus between elasticity and SPT number of soil in southern Tehran alluvium. The alluvial deposits in southern Tehran are composed mostly of fine-grained materials or coarse-grained soils with silt and clay particles. Based on the soil material properties, the study area is divided into three sections. In each section, the results of a large number of in situ and laboratory tests are classified and analyzed to determine the elastic modulus of soil. The study shows that, for the first part of the area the modulus of elasticity from plate load test correlates well with SPT number and for the second and third parts, the direct shear and triaxial tests have an acceptable correlation with SPT number. Formulas relating elastic modulus to standard penetration test number are given and compared to those reported in the literature. Also, from the analysis of data it was seen that the elastic modulus of soil is increased with increase of maximum soil particles. Finally average results for unconfined strengths of fine grained soil in alluvium of the south of Tehran are presented.
  • H.R. Vatanpour, A. Khakzad, M. Ghaderi Page 9
    Sabzevar ophiolitic belt is located in the northwest of Iran, north of Sabzevar. The current study is carried out for the first time in Iran with an exploration approach in the western part of the belt. Study of Platinum Group Elements (PGE) is of high importance for determining the genesis and economic evaluation of chromite deposits specifically in ophiolitic complexes. Chondrite-normalized PGE patterns of the chromitites related to ophiolites have a negative slope suggesting that during initial stages of magma crystallization, chromite preferentially removed compatible PGE from the magma. These patterns in the Sabzevar chromitites imply that these rocks are related to ophiolitic complexes (Alpine type). Chromite ore bodies which exhibit a relatively high incompatible/compatible element (Pd/Ir, Cu/Ni) ratios are derived from a more evolved magma with a lower fractional melting degree and do not seem to be of economic importance; this ratio in Al-rich chromites is higher than that of Cr-rich type. Pd/Ir ratio in Sabzevar chromitites on the average is less than 1, similar to many important chromite ore bodies related to ophiolitic complexes throughout the world. This ratio being low, as well as high chromium number (Cr/Cr+Al>0.60) suggests that this complex can be considered to contain a significant potential for economic and metallurgical chromite. Furthermore, the complex does not contain chromitites of uniform composition in chalcophile elements. PGE patterns of peridotites in the study area also show that these units in upper parts of the Gaft area are similar to ultramafic cumulates of oceanic crust, while in lower parts of Faroumad area related to mantle sequences.
  • E. Gholami, M. A. A. Nogole Sadat, M. M. Khatib, A. Yassaghi Page 13
    Right lateral shear between Central Iran and Afghanestan caused activity of N-S and NW-SE fault zones in eastern Iran. Faults interaction effect on creation of restraining zones and out-crop of ophiolitic rocks along fault zones. Study of geometric and kinematic of structures approache to recognition of structural evolution in fault zones of North-North East Lut plain (north part of Sistan structural zone).The activation of different structural trends in eastern Iran, Sistan zone, causes a deformation style which is significant different from nearby structural zones. This is referred to the interaction of faults with dominant strike slip mechanism and different N-S and NW-SE trends. This interaction with the greater effect of N-S trends causes development of restraining zones and curved fold axial trends in area between the en-echelon areas of the N-S tending faults.From point of view of structural geology the study area could be divided in two main parts:A) Activity of N-S strike slip right-lateral fault zones construct wall damage zones and tip damage zones. En-echelon N-S faults construct link damage zones with ophiolitic out-crops in the overlap area (such as Kasrab and Torshab).B) Fault zones with NW-SE trend, have right-lateral shear with compressional component mechanism (such as SE Birjand and SE Qaen) that has resulted to a broad and continuous out-crops of ophiolitic rocks. Shortening of folded sedimentary rocks (Tertiary) increased in eastern Sahlabad (Hosseinabad, Pureng, Chakhoo, Shourak, Marghzar, Zahab)from north to south. As an accepted theory displacement increase toward the center part of faults, that could be seen Shooshk- Cheshmehzangi fault zone. This suggests that shortening is related to the fault movement. Unconformity between Tertiary and Cretaceous rocks, out-crop of ophiolitic rocks in the compression area, existence of NE-SW compressional axes along two major trends and growing of fault damage zones in the crossing of two major trends in the NNE Lut plain, demonstrate that major mentioned trends had contemporaneous activity. In the restraining zones, thrust faults causes surface emplacement of older ophiolitic rocks. The more exposure of these older rocks and presence of thrust faults in northern portion of the study area where NW-SE trending faults are abundant, imply the greater effect of the N-S trending faults. Since the major shortening axes in the Sistan zone are considered to be constant, increase in deformation through shortening measurements of the folds also constrain the greater effect of the N-S trending faults.
  • M. R. Kebria-Ee Page 19
    Geirud Formation has a wide distribution in the Damghan region. The Formation Lithology is mostly composed of limestone, marly limestone, shale and quartizic sandstone and its thickness ranges from 10 - 200 meters. Brachiopoda of Geirud Formation in the southwest, north and northeast of Damghan region (Darvar, Simeh- Kuh and Deh- Molla sections) were studied and resulted in recognizing some species that are as follows:Schellwienella sp., Mesoplica sp., Sentosia sp., Schizophoria impressa, Leptagonia sp., Aulacella interlineata, Zaigunrostrum iranicum, Leptocaryorhynchus jamensis, Araratella dichotomians assimulata, Araratella sp., Centrorhynchus charakensis, Megalopterorhynchus chanakchiensis, Paurogastroderhynchus nalivkini, Paurogastroderhynchus bikniensis, Cleiothyridina coloradensis, Cleiothyridina sp., Athyris tau, Composita cf. globosa, Lamellosathyris sp., Cyrtospirifer sergunkovae, Cyrtospirifer sp., Cyrtiopsis graciosa chakhaensis, Cyrtiopsis lapparenti, Prospira struniana, Prospira lapparenti, Rigauxia cyrtinaeformis, Rigauxia crassiplicatus, Dichospirifer thylakistoides, Eobrachythyris sp., Toryniferella echinulata, Cryptonella sp.Based on the above mentioned Brachiopoda an age of Early Famennian- Late Famennian can be considered for carbonate part of Geirud Formation in the these sections.Also, Geirud Formation in the sections is equivalent with middle and upper parts (with the exception of Rossirhynchus biozone) of Geirud Formation in the type section (Central Alborz).
  • M. Rahgoshay, J. Mehdipour Ghazi, H. Shafaii Moghadam Page 31
    Peridotites (Cpx-bearing harzburgites, lherzolites, wherlites and dunites) associated with pegmatite gabbros, gabbro impregnations, gabbroic-diabasic dikes, pyroxenites and websterites are the main constituents of the mantle sequence in the Nain ophioliote assemblage. Petrographic and geochemical studies indicate that peridotites in the Nain ophiolites are Cpx-bearing harzburgites with Al-rich spinels (Cr#=16.12-41.55) equilibrated at about 1000˚C. Pegmatite gabbros are found as small pockets within peridotites showing deformed clinopyroxenes and plagioclases. Gabbro-diabase dikes, mostly rodingitized, injected into the peridotites without chilled margins. These dikes are geochemically co-genetic with pillow lavas and micro-gabbros of the crustal sequence, but display variable degrees of partial melting. Based on the geochemistry of the mafic rocks and the peridotites, we suggest that Nain ophiolites were developed in a back arc spreading basin.
  • H. Jamali, A. Yaghubpur, B. Mehrabi Page 53
    Miveh - Rud area is located 50 km north of Tabriz and 65 km west of Ahar at 36ْْ 33′ 02″to 38ْ, 34′ 52″ N and 46 12′ 20″ to 46 14′ 35″ E. The oldest rock unit in the area includes a thick sequence of Paleocene sedimentary rocks comprising of sandstone, shale, siltstone, marl and marly limestone that have been intruded by a porphyritic intrusive body and dykes of granodioritic to diabasic composition (probably Oligocene in age). The intrusive rocks resulted in the formation of hornfels, skarn and alteration in Paleocene rocks. All of the mentioned rock units are unconformably covered by Pliocene age trachyte, trachyandesite. Alteration of potassic, sericitic, argillic, propylithic and silicification types occurred in the subvolcanic and sedimentary rocks, while there is no observed alteration in the volcanic cover. Anomalies of Au, Ag, Sb, Cu, Bi, W and Mo detected by geochemical investigations are confirmed by field evidences. The anomalies of Sb, Ag, Au and As are located in the northern part, while the Cu, Co, W and Mo anomalies are in the southern part of the area. The degree of the contact metamorphism decreases toward the north and the potassic alteration can be shown mostly in the southern part of the area. This may suggest uplift and erosion of the southern part compared to northern part of the studied area. Composite halos of As, Pb, Ag / Cu, W and Co confirm the results. The mineralization includes formation of skarn, epithermal and sheeted veins. The epithermal veins cut the skarn and other contact metamorphic rocks.
  • A. Moradzadeh, F. Doulati Ardejani, B. Tayebi Page 63
    There are a few iron deposits in the north and northeastern part of Semnan city that none of them has a systematic exploration background. Ojat_Abad deposit is one of them located in 63 km of north-east of Semnan at the southern side of Semnan - Damghan main road. A magnetic survey including 1200 measuring points has been recently performed to explore the deposit within an area of 89 acres. The prepared total and residual magnetic field maps clearly demonstrate the existence of iron anomaly at seven locations in a zone with northeast - southwest trend. In this paper, attempt has been made to obtain more qualitative and quantitative information for the recognized anomalies by performing two and three dimensional (2D, 3D) numerical modeling. To achieve the goal, the residual anomaly map, obtained by professional software called Modelvison Pro is used. It was found that the results of 2D and 3D modeling confirm each other in the most cases and in addition are in quite good agreement with the results of existing mining excavations. The obtained results also demonstrate the explored anomalies locate separately, and except one of them, all are located at a depth less than 35 meters.
  • A. Javanshir, E. Rastad, A. Rabbani Page 69
    Ahmad-Abad Zn, Pb (Mo) deposit is located in Central Iran and Posht-e-Badam Block. This deposit is limited in dolomitic units of Shotori Formation (Middle Triassic) with lens type geometry parallel to layering Ahmad-Abad Zn, Pb (Mo) mineralization which is a stratabound ore deposit and sometimes vein type. The result shows that the ranges of Zn are 5-20% (average 9%), Pb 5-9% (average 5%) and Mo 83 ppm to 3.09% (average 0.7%). The study of lithogeochemical sections indicates that mineralization has occurred in a specific stratigraphic position related to special sedimentary facies including dolomitic Oosparite Ooide grainstone dolosparite facies. Faloric and texture of ores include laminated, disseminated, open-space filling, massive, brecciated, vein and veinlet, stylolite fishing and replacement. The presence of textures such as laminated, disseminated and stylolite type which is related to Ooide grainstone reveals that ore formation has occurred during diagenetic stage in a bar environment. As a result of faults activing, formation of horst-graben structure and supergene processes in the region, ore minerals occur as non-sulfide (hemimorphite, cerussite, and wulfenite) and small amount of sulfides such as galena, sphalerite, wurtzite and pyrite. Fluorite, celestite and gypsum are also present in a minor amount. The lack of copper and silver is a significant characteristic of this deposit. Characteristics features of Ahmad-Abad ore deposit, including carbonate host rock, disseminated and laminated texture, lens-type geometry parallel to bedding, predominance of Zn over Pb, lack of igneous bodies, lack of Cu-Ag mineralization, indicate that the deposit formed in a situation and condition similar to Bleiberg Zn-Pb (-Mo) deposit in Austria.
  • A. Gholam Zadeh, F. Yamini-Fard Page 81
    A moderate earthquake (MW= 6.0) struck the Qeshm Island in the Hormozgan province on November 27, 2005 (17:22 GMT) and resulted in a severe damage and about 10 casualties. The main-shock was followed by an aftershock with magnitude MW=5.5 with different focal mechanisms from main-shock. A dense local network including 17 stations was installed in the region for aftershock study. Analysis of aftershock data shows diffuse distribution of the aftershocks; however, an alignment trending NW consistent with main shock focal mechanism is clear at depth. Two types of focal mechanisms can be observed: strike-slip and reverse. Diffused pattern of aftershock seismicity and focal mechanisms do not allow us to make a distinction between two possible explanations: occurrence of the second event in NW oriented strike-slip fault or partitioning of the deformation in the western border of the Hormoz Straight by reverse and left-lateral strike-slip faults.
  • A. Ameri, N. Ashrafi, H. Karimi Gharebaba Karimi Gharebaba Page 85
    The study area is located about 20 km to the east of the Heris town in northwest Iran, and lies in the Alborz-Azarbaijan geological zone. The occurrence of lava domes associated with thick lava flows, volcanic breccias, and ignimbrite layers indicate an important eruptive center in the study area. The investigated volcanic rocks are of lower-middle Eocene time and associated with upper Eocene I-type granitoid intrusions. Hydrothermal fluids derived from the granitoid rocks, considered to be cogenetic with the volcanic rocks, led to local alteration and mineralization in the volcanic rocks. According to chemical classification, the volcanic rocks are andesite, andesitic-basalt and trachy-andesite. The textures vary from porphyry to microlitic porphyry and hyalomicrolitic and the phenocrysts are mostly plagioclase, alkali-feldspar, augite, hornblende and biotite. Sieve texture and selective alteration in some plagioclases, occurrence of biotite and hornblende with opacitic rims, associated with other disequilibrium textures are characteristic features of the rocks. Plots of the samples on the SiO2 vs. Na2O + K2O, AFM, and SiO2 vs. K2O diagrams show that, similar to the associated granitoids, the volcanic rocks are high- to medium- potassium calc-alkaline in nature. Chemical characteristics of the rocks suggest enrichments in a subduction zone or crustal contamination, rather than a within-plate enrichment trend. Plots of Rb/Ba vs. Ti/Y, and Nb/Zr vs. Nb show that the chemical composition of these rocks were controlled typically by fractional crystallization and the role of magma mixing was not significant in the evolution of the rocks. Plots of the samples on tectonic setting discrimination diagrams of basalts and andesites, based on Th, Ti, Zr, Nb, and Sr contents, indicate that the studied rocks belong to calc-alkaline volcanic arcs. Compared to andesitic rocks from typical tectonic environments, the compatible and incompatible elements patterns for the andesitic rocks from the study area are more consistent with a post-collision volcanic arc setting.
  • M. A. Ganjavian, S. Shahriari, A. Yassaqi Page 91
    Fars region in southwest Iran lies at the Zagros foreland and is bounded to the north and east by the Zagros thrust, to the west by the Kazerun fault, and to the south by the Hormoz Strait and the Persian Gulf. Thrust faults and associated folds are the main structures in the Fars region. The structures are trending NW to SE, the same trends as in the Zagros fold- thrust belt. The structural analysis of four anticlines in the interior Fars region based on the interpretation of seismic reflection lines and construction of structural sections on the basis of well data and field measurements indicates that fault propagation folds and fault detachment folds can be distinguished taking into consideration the geometry of the folds and the fault-fold relations. Based on measured parameters, the Ghareh Bulagh anticline is consistent with a fault propagation structure, while the Derz and Shirkhan anticlines with fault detachment structures. According to seismic reflection profiles and structural cross sections, the Chahkileh antiform is converted to a syncline at depth. The extent of shortening, based on the balanced structural cross sections, has been calculated to be around 14 percent.
  • D. Esmaeily, S. Z. Afshooni Page 97
    The Astaneh granitoid massif in the Sanandaj-Sirjan zone, covering an area of about 30 km2, located in 40 km to Arak city, is mainly composed of granodioritic rocks. They are widely affected by hydrothermal alteration and six alteration zones including phyllic (sericitic), chloritic, propylitic, argillic, albitic and tourmalinization zones are identified in this area. Calculations of chemical index of alteration (CIA) indicates that phyllic (sericitic), chloritic, propylitic, argillic, albitic and tourmalinization alteration zones underwent the hydrothermal alteration about 63.47%, 59.73%, 61.54%, 63.69%, 60.61%, 65.43% respectively. The mass changes of elements, based on Al (as a monitor immobile element), indicate that considerable amounts of oxides such as Fe2O3, MgO, CaO and TiO2 and also LFSEs such as K, Rb, Sr, Cs and Ba in all of the alteration zones were depleted. The results show that SiO2 was added to the phyllic (sericitic), argillic and tourmalinization alteration zones by metasomatizing fluids. Al2O3 was immobile and its mass was essentially unchanged during alteration. Other oxides such as MnO, Na2O, K2O and P2O5 and also LOI show dissimilar behaviors in the different zones. In all of the zones there is depletion in Sc and Y (HFSE). Also the Ga (except in chloritic zone) and U (except in phyllic zone) were depleted. In the phyllic zone, La, Ce, Pr, Nd (LREE), Sm, Eu, Gd (MREE) and Yb (HREE) were added; however, Dy, Er and Ho were depleted, whereas Tb and Lu were unchanged. In all zones the REEs were depleted except in the chloritic zone where Eu and Yb were added and Lu was essentially unchanged during alteration.
  • A. Zohdi, M. H. Adabi Page 105
    Carbonate sequences of the Taleh-Zang Formation mainly consist of large benthic foraminifera (e.g., Nummulites and Alveolina) along with other skeletal and non-skeletal components. In this formation, the water depth during deposition was determined based on the variation and different types of benthic foraminifera and other components in different facies. Microfacies analysis led to the recognition of 10 microfacies that are related to 4 facies belts such as: tidal flat, lagoon, shoal and open marine.The absence of turbidite deposits, reefal facies, gradual facies changes and widespread tidal flat deposits indicate that the Taleh-Zang Formation was deposited in a carbonate ramp environment. Due to the great diversity and abundance of larger benthic foraminifera, this carbonate ramp is referred to as "foram-dominated carbonate ramp system". Comparison between elemental and isotopic compositions of biotic (benthic foraminifera) and abiotic (micrite) components in Taleh-Zang Formation shows an equilibrium condition due to minor biological fractionation and kinetic effects such as growth rate or other unknown factors. Thus, palaeotemperature calculation of seawater based on heaviest oxygen isotope values of biotic and abiotic carbonates are similar. Petrographic and geochemical studies illustrate that these carbonates were affected by weak meteoric digenesis in a closed diagenetic system with a low water/rock interaction.
  • M.A. Mokhtari, H. Moein Vaziri, M.R. Ghorbani, M. Mehr Parto Page 123
    Kamtal intrusion is located in East Azarbaijan province, NW of Iran, near the Armenia border. The Kamtal intrusion consist of an acidic part with monzogranitic composition and an intermediate- basic part which compositionally composed of monzonite, monzodiorite, quartz monzonite, quartz monzodiorite and gabbro. Gabbroic rocks exist in the form of small lenses in the southeast of Kamtal intrusion within the intermediate part. The intermediate- basic part has been intruded by the acidic part. Both acidic and intermediate parts are high-K calc-alkaline, metaluminous in character and classified as I-type granitoids; while, the gabbros have tholeiitic nature. Both acidic and intermediate rocks show a LREE rich pattern and high LREE/HREE ratio. These two parts have differences in MREE enrichment. From similarity in REE patterns of acidic and intermediate rocks a genetic relation can be discerned. Negative anomalies of Nb and Ti can be seen in all rock phases of the Kamtal intrusion, representing the subduction zone setting. Comparison of trace element variations with those of granitoid rocks of different tectonic settings show similarities between Kamtal intrusion and Andean volcanic arc granitoids. Furthermore, Kamtal intrusion can be classified as VAG based upon tectonic setting discrimination diagrams. It is concluded that, Kamtal intrusion probably is the result of Neotethys oceanic crust subduction beneath the Caucasus continental plate.
  • E. Ashrafpour, S. Alirezaei, K.M. Ansdell Page 129
    Arghash gold district is located in the eastern Sabzevar zone. The basement of this zone consists of Precambrian metamorphosed rocks and Paleozoic-Mesozoic epicontinental sediments. The basement is covered by Upper Cretaceous ophiolitic mélange and Tertiary magmatic and sedimentary rocks. Arghash district includes five gold-bearing vein systems, Au-I-Au-V, and one Sb vein, occurring in Tertiary intermediate to silicic volcanic rocks, tuffs, granite, and diorite. Intensive alteration, dominated by clay minerals, is confined to 1 to 5 m from the veins. The intensive argillic alteration is bordered by irregular zones of moderate to weak argillic and propylitic alterations. Mineralization is mostly confined to veins. Pyrite is the main sulfide mineral and includes four generations: 1) disseminated euhedral to anhedral, fine- to coarse-grained pyrite (Py-I), locally associated with minor chalcopyrite, marcasite, tetrahedrite-tennantite, and arsenopyrite; native gold grains occur in quartz associated with the pyrite; 2) framboidal pyrite (Py-II) which contains up to 960 ppm Au; 3) arsenian pyrite overgrowths (Py-III) which contain up to 1980 ppm Au; and 4) fracture-filling, anhedral, barren, late stage pyrite (Py-IV). Gold occurs as nanoparticles as well as unstable solid solutions in the framboidal and arsenian pyrite. Homogenization temperature (Th) and salinity were measured on fluid inclusions in several quartz and calcite samples. Th varies from 186º to 357ºC, and 169º to 313ºC, and salinity from 0.2 to 5.3 and 0.7 to 1.9 wt. percent NaCl equiv. for quartz and calcite, respectively. The low salinity character of the ore forming fluid is consistent with the ore mineralogy and metal contents. The variation in salinity and Th could be explained by a combination of boiling and mixing (dilution) of a hotter and more saline fluid with a cooler and less saline fluid. These processes led to the deposition of gold in the veins. The ore mineralogy, textures, alteration, homogenization temperatures, and salinities, are typical of low-sulfidation epithermal precious metal deposits.
  • M. R. Ghayamghamian, A. Fereydouni Page 137
    The shear wave velocity structure in Bam city is estimated in this paper. A double circle array observation of microtremors was conducted in south-east of Bam. Spatial Auto-correlation Coefficient (SPAC) method was utilized to determine phase velocity dispersion curve of Rayleigh wave in frequency range from 1.6 to 2.3 Hz. An inversion scheme based on Genetic Algorithm was employed to estimate the VS profile up to 400 m at the site under study. The inverted shear wave velocities are compared with the available down-hole data, and are found to be in good agreement. It verified the reliability of the estimated shear wave velocity profile and confirmed the use of SPAC method as a good alternative to the conventional approaches due to relatively low costs, ease of operation and analysis, accuracy, and ability to explore soil profile up to large depth.
  • M. H. Davoudi, M. Fatemi Aqda Page 143
    The shear wave velocity structure in Bam city is estimated in this paper. A double circle array observation of microtremors was conducted in south-east of Bam. Spatial Auto-correlation Coefficient (SPAC) method was utilized to determine phase velocity dispersion curve of Rayleigh wave in frequency range from 1.6 to 2.3 Hz. An inversion scheme based on Genetic Algorithm was employed to estimate the VS profile up to 400 m at the site under study. The inverted shear wave velocities are compared with the available down-hole data, and are found to be in good agreement. It verified the reliability of the estimated shear wave velocity profile and confirmed the use of SPAC method as a good alternative to the conventional approaches due to relatively low costs, ease of operation and analysis, accuracy, and ability to explore soil profile up to large depth.
  • S. Ebrahimi, Y. Pan, S. Alirezaei, M. Mehrpartou Page 149
    The Sharafabad auriferous epithermal vein system is located in the Alborz-Azarbaijan magmatic assemblage in northwestern Iran. The veins are hosted by Eocene andesitic volcanic and pyroclastic rocks and tuffs. Wall rock alteration includes an inner silicic zone often bordered by argillic and propylitic zones. Mineralization is mainly restricted to silica and silica-carbonate veins and veinlets in faults and fault zones. A total of 18 ore-bearing veins have been identified. The veins vary from 10 -1000 meters in length and 0.5-10 meters in width, respectively. Pyrite is the main sulfide, commonly associated with subordinate chalcopyrite, sphalerite, and galena. Gold occurs as scattered microscopic grains in quartz and pyrite, and along the grain boundaries of the sphalerite, galena and chalcopyrite. Silica occurs as gray quartz, white quartz, clear quartz, opal, chalcedony, and minor amethyst. On the basis of crosscutting relationships and mineral paragenesis, four stages can be distinguished: (I) pre-mineralization, (II) mineralization, (III) post-mineralization and (IV) supergene. The gold and the base metals sulfides occurred in the mineralization stage. Fluid inclusion data have been obtained from the ore-stage gray quartz and sphalerite, carbonates, and the late clear quartz and amethyst. The fluid inclusions from the gray quartz indicate homogenization temperatures of 170-270 ºC and salinities of 1 to 8.7 wt% NaCl equiv. The fluid inclusions in the sphalerite indicated homogenization temperatures of 215-265 ºC, and salinities of 10.8-15.3 wt% NaCl equiv. The carbonates formed at lower temperatures, between 160-250 ºC, from fluids of low salinities, at 1.5-3.8 wt% NaCl equiv. Amethyst from final stages of vein formation, not associated with sulfides and gold was deposited at 173-203 ºC from fluids containing 3.5 to 9.5 wt% NaCl equiv. The coexistence of vapor-dominant and liquid-dominant inclusions in quartz and sphalerite suggests that boiling occurred during the evolution of the ore fluids. The occurrence of boiling is supported by hydrothermal breccias, bladed calcite, and adularia. Fluid inclusion data suggest that ore was deposited at an average depth of about 400 m below the paleosurface. Considering the intermediate argillic alteration, association of gold with base metal sulfides, and the moderate salinities, the Sharafabad district can be classified as an intermediate-sulfidation epithermal system.
  • L. Karimi Dehkordi, B. Vosoughi, Y. Djamour Page 155
    In this study work the idea of the optimal design of GPS monitoring network is extended in order to estimate the parameters of a single strike slip fault: i.e. slip rate and locking depth. By using some numerical examples, the influence of the GPS station distances from the fault trace has been investigated. The results show that far GPS stations have more advantages for estimating of slip rate. In contrast, the near stations are important for locking depth.
  • S. M. Mirhosseini, J. Shahabpour, M. H. Farpour Page 161
    Occurrence of acid rains in the region adjacent to Sar Cheshmeh Copper Smelter, 155 km southwest of Kerman, was established by the measurement of pH of precipitations during 2005 and 2006. This paper deals with the geochemical behavior of Na, K and Zn in the entisols and inceptisols of Sar Cheshmeh region which was subjected to acid rains. Laboratory experiments were performed on 12 undisturbed soil core samples (50 cm long, 6 cm in diameter) with acid solutions of pH=3.1, pH=4.1 and pH=5.6. The sprinkling lasted 31 days, simulating a rainfall of 370 mm and the drainages were analyzed. Soil properties and forms of Na, K and Zn in 0-15cm, 15-50cm and 30-50cm depths determined before and after the simulation. Results show that some elements can be mobilized and leached out of the soils of the study area by the action of acid rain. Acid rain causes a decrease in the exchangeable form of sodium and potassium while soluble form of these elements increases. Furthermore, acid rain causes an increase in the available and soluble form of Zn.
  • Y. Rezaei, M. J. Valadan Zoej, F. Vaziri Page 167
    Considering glaciers as a main source of potable water in Iran, their investigations and protection are necessary. It means their parameters such as maximum and minimum altitude, area and perimeter, position of snow line and etc, should be estimated. In a time and expenses point of view, regarding research difficulties in these areas when using direct measurements approach and field working, remote sensing technology seems to be useful and efficient. IRS and ASTER satellite images, Arial photographs and DEM, have been used to identify and estimate different glacier parameters of Khersan glacier in the Zardkuh Mountain. Using various unsupervised classification algorithms on Aster images, different parts of glaciers are classified. Feature space and spectral wave of snow and ice have been used to recognize various parts of glacier, such as ice, last years frozen snow as well as frost snow. Ultimately DEM, fused images, information extracted from classification methods, and vision interpretation, have been applied to up to date the old map of the region and extract the boundary of glacier.
  • H. Nazari, J-F. Ritz Page 173
    The Taleghan Fault is located at the southern side of Taleghan valley in Central Alborz, 50 km north west of the Tehran mega city. Usually described as a south-dipping reverse fault, it could be the source of some of the strongest historical earthquakes recorded in the Tehran region, notably the 958 AD (estimated magnitude M 7.7). The fault stands out as one of the major active structure menacing the cities of Tehran and Karadj, representing together 12 millions inhabitants. In order to analyze the recent activity of the fault, a morphological study was carried out along the fault combining satellite imagery, aerial photographs and Digital Elevation Model. We found out an active branch that had never been described whereas the fault classically mapped appears inactive. Detailed field work along the branch allows us to show that the fault had its vertical component recently reverted from reverse movement to normal movement. One of the measured ratios of accumulated horizontal / vertical displacements associated to the left lateral and normal movement is 2.5-5. The strike, estimated dip and rake in the eastern part are 105°, 60° and 40° respectinely making it a left lateral- normal strike slip fault in this part of the Central Alborz.