فهرست مطالب

علوم زمین - پیاپی 82 (زمستان 1390)

نشریه علوم زمین
پیاپی 82 (زمستان 1390)

  • 264 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1390/11/25
  • تعداد عناوین: 27
|
  • منوچهر قرشی صفحه 1
  • نرگس بابازاده، علی منصوریان، مژگان زارعی نژاد، مهدی فرنقی صفحه 3
    فرایند صدور مجوزهای صنعتی و معدنی، به شکل کنونی، پیچیده و زمان بر است. بویژه این که ایجاد صنایع، بیشتر با آلودگی های زیست محیطی همراه هستند و به دلیل استفاده نکردن از سازوکارها و اطلاعات مناسب، ملاحظات زیست محیطی به طور مناسب و شایسته رعایت نمی شوند. این پژوهش، روش جدیدی را مبتنی بر سامانه های اطلاعات مکانی تحت وب در قالب دولت الکترونیک برای آسان کردن فرایند صدور مجوزهای صنعتی و معدنی با تاکید بر رعایت مسائل زیست محیطی ارائه می کند. برای این منظور، صدور مجوز کارخانه سیمان به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب و در ابتدا فرایند فعلی صدور مجوز کارخانه سیمان بررسی شد که نشان دهنده لزوم طی کردن فرایندهای پیچیده اداری و صرف زمان بسیار طولانی (گاه تا دو سال) است؛ افزون براین مسایل زیست‎محیطی به خوبی رعایت نمی شوند. سپس با بهره گیری از مفاهیم و اهداف دولت الکترونیک و قابلیت های سامانه های اطلاعات مکانی در انجام تحلیل ها و تصمیم گیری های مکانی، روشی جدید برای صدور مجوزهای صنعتی پیشنهاد شد. برای نمایش و ارزیابی روش پیشنهادی، یک سامانه اطلاعات مکانی توزیع شده تحت وب طراحی و پیاده سازی شد. نتایج این پژوهش، گویای آن است که فرایند صدور مجوز کارخانه سیمان با روش پیشنهادی در زمانی بسیار کمتر و با رعایت ملاحظات زیست‎محیطی قابل انجام است. روش پیشنهادی می تواند به‎عنوان الگویی برای پیاده‎سازی دولت الکترونیک مکان محور در فعالیت های صنعتی و معدنی کشور مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: مجوز صنعتی، دولت الکترونیک، سیستم اطلاعات جغرافیایی تحت وب
  • زینب رهامی، محمد محجل*، فرشته شبانی صفحه 11

    سازندهای سرخ زیرین، قم، سرخ بالایی و کنگلومرای پلیوسن در ساختار ناودیس شوراب (جنوب خاور شهر قم) با روند شمال باختر- جنوب خاور چین خورده اند. در این ناودیس لایه های شکل پذیر مارنی و گچی عضوهای بالایی سازند قم در همبری با لایه های پرقوام کنگلومرا و ماسه سنگ از سازند سرخ بالایی قرار گرفته اند. در یال شمالی ناودیس شوراب (بخش جنوب خاوری) در این همبری، به صورت محلی افزون بر افزایش ستبرای قابل توجه در نهشته های مارنی-گچی سازند قم، چین هایی با روند عمود بر روند ناودیس شوراب فقط در یال شمالی ناودیس در سازند قم و سازند سرخ زیرین به وجود آمده در صورتی که این چین خوردگی محلی در یال جنوبی ناودیس شوراب تشکیل نشده است. به وجود آمدن چین خوردگی محلی در بخش جنوب خاوری یال شمالی ناودیس شوراب نتیجه عملکرد جدایشی بخش مارنی-گچی به دلیل اختلاف رئولوژی زیاد، در مرز دو سازند قم و سرخ بالایی ارزیابی می شود. بررسی ساختار به وجود آمده روشن ساخت که تشکیل چین های با راستای شمال- شمال خاور- جنوب- جنوب باختر، در انتهای جنوب خاوری در یال شمالی ناودیس شوراب نتیجه به وجود آمدن پهنه برشی امتداد لغز راست بر میان سطح جدایشی و گسل قم است که به موازات آن در شمال ناودیس شوراب قرار دارد و این پهنه برشی در اثر حرکت راستالغز راست بر گسل قم در زمانی پس از میوسن فعال شده است.

    کلیدواژگان: گسل قم، ناودیس شوراب، سطح جدایشی، ستبر شدگی، پهنه برشی، چین خوردگی برشی
  • محمد فرزامیان، ابوالقاسم کامکار روحانی، منصور ضیایی، حسنعلی فرجی سبکبار، کیومرث سیف پناهی صفحه 17
    کانسار سرب و روی چیچکلو یکی از مناطق پتانسیل دار است که در محدوده کمربند سرب و روی پهنه تکاب و در 25 کیلومتری شمال باختر معدن انگوران قرار گرفته است. کانسار یادشده در طی چندین دهه گذشته به دفعات مورد مطالعات پی جویی و اکتشاف در مقیاس های مختلف قرار گرفته و آخرین فعالیت های اکتشافی، برداشت های تفصیلی ژئوفیزیکی (به روش مقاومت ویژه و قطبش القایی) و ژئوشیمیایی به منظور پتانسیل یابی کانسار سرب و روی در این منطقه بوده است. در این پژوهش، پس از مدل سازی و تفسیر داده های ژئوفیزیکی و پردازش و تفسیر داده های ژئوشیمیایی، نقشه های اکتشافی در محیط GIS آماده سازی شدند. در ادامه، با به کارگیری توابع عضویت ذوزنقه ای که متناسب با ماهیت اکتشافی است، نقشه های اکتشافی فازی سازی شده و در واقع روش فازی سازی نوینی برای فازی سازی نقشه های یادشده مورد توجه قرار گرفته است. در پایان برای تلفیق نقشه های فازی اکتشافی از عملگرهای فازی استفاده شده است. نتایج بررسی نقشه نهایی اکتشافی به منظور اکتشاف ماده معدنی سرب و روی در منطقه یادشده گسترش بی هنجاری های اکتشافی با مطلوبیت فازی بیش از 5/0 را در جنوب خاوری منطقه مطالعاتی نشان می دهد که حاصل همپوشانی قابل توجه بی هنجاری های ژئوفیزیکی و ژئوشیمیایی در این منطقه است. حفاری های انجام شده در منطقه درستی نتایج اکتشافی به دست آمده در این پژوهش را مورد تایید قرار می دهد
    کلیدواژگان: کانی سازی سرب و روی، سیستم های اطلاعات جغرافیایی، مقاومت ویژه، قطبش القایی، برداشت های ژئوشیمیایی، منط قفازی، تابع عضویت ذوزنق های، عملگرهای فازی
  • الهام اسدی مهماندوستی، بهرام علیزاده، محمدحسین آدابی صفحه 31
    میدان نفتی مارون، یکی از مهم‎ترین میادین نفتی ایران در جنوب فروافتادگی دزفول شمالی در کمربند چین‎خورده زاگرس است که مورد بررسی ژئوشیمی آلی قرار گرفته است. 43 نمونه از سازندهای مخزن و منشا گرو، گدوان، داریان، کژدمی، سروک، گورپی و پابده از چاه های متفاوت میدان نفتی مارون توسط پیرولیز راک‎ایول تجزیه و بیتومن استخراج ‎شده از 23 نمونه انتخاب شده با دستگاه کروماتوگرافی ستونی و گازی مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور مقایسه بیتومن استخراج‎شده از سازندهای مورد بررسی، 5 نمونه نفت خام از مخزن بنگستان و یک نمونه از مخزن خامی مطالعه شده است. بررسی داده های حاصل از پیرولیز راک‎ایول نشان می‎دهد که نمونه های کژدمی و پابده با میانگین کل کربن آلی 13/4 درصد و S2 بیشتر از 12 میلی‎گرم هیدروکربن بر گرم سنگ دارای بیشترین مقدار درصد TOC و پتانسیل هیدروکربن‎زایی بالاتری نسبت به دیگر نمونه ها هستند. بر مبنای نمودار HI در برابر Tmax و همچنین S2-TOC مشخص شد که کروژن موجود در سازندهای مورد مطالعه از نوع II است. همچنین سازندهای گرو، گدوان و کژدمی با رسیدن به مرحله کاتاژنز مسیر بلوغ حرارتی را طی کرده‎اند. تغییرات PI و Tmax در برابر ژرفا بیانگر این موضوع است که نمونه های پابده و گورپی بلوغ کمتری را نسبت به نمونه های کژدمی و گرو نشان می‎دهند. مطالعه کروماتوگرام ها و نسبت تغییرات مقادیر Pr/nC17 در برابر Ph/nC18 نشان می‎دهد که نمونه های مورد مطالعه فاقد یا دارای مقدار کمی پدیده تخریب زیستی بوده و نفت خام مخزن بنگستان و خامی از سنگ منشایی با کروژن نوع II در شرایط کاهیده تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: راک ایول 6، کروماتوگرافی گازی، مخزن بنگستان، مخزن خامی، میدان نفتی مارون
  • ندا بهفر، کاظم سیدامامی*، محمودرضا مجیدی فرد، امیر بهفر صفحه 39

    ردیف های مناسبی از سنگ های ژوراسیک میانی - بالایی در شمال خاوری دامغان (محدوده ساختاری البرز خاوری) رخنمون دارد. سازند دلیچای در منطقه مورد بررسی، در مجموع از تناوب مارن و سنگ آهک مارنی به رنگ خاکستری متمایل به سبز تشکیل شده است. چینه شناسی این سازند با 156 متر ستبرا در برش طالو مورد بررسی قرار گرفته و در 4 بخش تقسیم و توصیف شده است. سازند دلیچای در برش مورد بررسی، در مرز زیرین خود به طور ناهمساز بر روی سازند شمشک قرار دارد و در مرز بالایی به طور هم شیب و گذر تدریجی توسط سنگ آهک های ستبر لایه سازند لار پوشیده می شود. از برش مورد بررسی، در مجموع 1750 نمونه فسیلی جمع آوری شد که 1491 نمونه آمونیتی و 259 نمونه از تاکسون های جانوری دیگر (بلمنیت، شکم پایان، دوکفه ای ها، بازوپایان، خارپوستان و اسفنج) بوده است. با بررسی های انجام شده، 27 جنس، 33 گونه، 6 زیست زون آمونیتی (Parkinsoni Zone، Zigzag-Aurigerus zones، Subcontractus Zone، Bullatus-Gracilis zones، Anceps-Coronatum zones، Athleta Zone)، 17 جنس، 8 گونه و 2 زیست زون از روزن داران بنتیک و پلاژیک شناسایی و معرفی شد. محتوای فسیلی به طور عمده در متراژ کمی از سنگ آهک های سرخ رنگ ندولار، در بخش بالایی برش متمرکز شده است. بر اساس مجموعه فسیلی شناسایی شده، برای سازند دلیچای در منطقه شمال خاوری دامغان سن باژوسین پسین - آکسفوردین را می توان در نظر گرفت. زیای آمونیتی ژوراسیک میانی- بالایی شمال خاوری دامغان به طور عمده ارتباط نزدیکی را با زیای آمونیتی اروپای شمال باختری و مناطق حاشیه ای مدیترانه نشان می دهند.

    کلیدواژگان: سازند دلیچای، سنگ چینه شناسی، زیست چینه شناسی، محیط رسوب گذاری، ژوراسیک میانی، آمونیت، البرز خاوری، ایران
  • حسین نریمانی، علی یساقی*، محمد قاسم حسن گودرزی صفحه 53

    امتداد ساختارهای کمربندهای چین - رانده در طول، گسترش محدودی دارند و بیشتر به ساختارهای عرضی پایان می یابند. در کمربند چین - رانده زاگرس، راستای گسل پیشانی کوهستان در بخش های مختلف توسط ساختارهای عرضی بریده و جابه‎جا شده است. در ناحیه دوگنبدان این گسل در تقاطع با ساختار عرضی گسل خارگ-میش است. تاقدیس میش در فرادیواره گسل پیشانی کوهستان با هندسه جعبه ای و از نوع چین گسترش گسلی حمل شده دارای کوژ به سوی پیش بوم است و در پهلوی پیشانی برگشته است. ادامه این چین با رسیدن به ساختار عرضی گسل خارگ- میش کمی چرخیده و پایان می یابد. در فرودیواره گسل پیشانی کوهستان تاقدیس های دیل، پهن، سراب و جعفرآباد با هندسه گرد شده و دامنه کم نشان دهنده چین های فروافتادگی دزفول هستند. تاقدیس های دیل و پهن با هندسه جدایشی دوشاخه با رخنمون عمومی از سازند آسماری، در اثر انتشار جانبی به موازات امتداد شیب راهه پیشانی از سطح جدایش سازند دشتک در فرودیواره گسل پیشانی کوهستان گسترش یافته اند و نشان دهنده تاقدیس هایی هستند که از سازند دشتک در فرودیواره به صورت تاخیری نسبت به ساختارهای فرادیواره در سطح ظاهر شده اند. گسل خارگ- میش به عنوان شیب راهه جانبی در سطح با پایان یافتن ساختارهای طولی به آن و در ژرفا با توجه به تغییرات ستبرا و رخساره رسوبی قابل شناسایی است که بیشتر فعالیت آن در زمان رسوبگذاری سازند ایلام است. این هندسه ساختاری بیانگر اندرکنش گسل های به ترتیب طولی پیشانی کوهستان و عرضی خارگ- میش به صورت شیب راهه های پیشانی و جانبی در هندسه و سبک ساختاری کمربند چین- رانده زاگرس در ناحیه دو گنبدان است.

    کلیدواژگان: کمربند چین، رانده زاگرس، پهنه گسلی عرضی، برشی، شیب راهه های پیشانی و جانبی، گسل پیشانی کوهستان، ناحیه دوگنبدان
  • ایمان منصف، محمد رهگشای، محمد هاشم امامی صفحه 65
    توالی آتشفشانی منطقه ارزوییه با سن ژوراسیک بالایی- کرتاسه زیرین در پهنه ساختاری سنندج- سیرجان جنوبی قرار گرفته است. ژئوشیمی عناصر اصلی و کمیاب، تحولات ماگمایی را از گرایش تحولی به سمت کلسیمی- قلیایی نشان می دهند. ترکیب شیمیایی کلینوپیروکسن ها مشابه با ترکیب این کانی در مناطق فرورانش است و از یک ناحیه مرتبط با کمان آتشفشانی منشا گرفته است. نمودارهای عناصر کمیاب و خاکی کمیاب الگوهای غنی شدگی را در LREEها نسبت به HREEها و تهی شدگی را در عناصر Nb و Ta نشان می دهند. این توالی ماگمایی از یک منشا گوشته ای با تاثیر سیال ها و رسوبات حاصل از ورقه فرورانش تشکیل یافته است. توالی آتشفشانی منطقه ارزوییه احتمالا«در نتیجه فرورانش سنگ کره اقیانوس نئوتتیس به زیر پهنه سنندج- سیرجان، از زمان ژوراسیک بالایی تا کرتاسه زیرین، در محیط کمان آتشفشانی تشکیل یافته اند.
    کلیدواژگان: سنگ های آتشفشانی، کمان آتشفشانی، نئوتتیس، پهنه سنندج، سیرجان، ارزوییه، جنوب ایران
  • یوسف رحیم سوری، عبدالمجید یعقوب پور، سروش مدبری صفحه 77
    مقایسه متغیرهای فیزیکوشیمیایی(pH، Eh،EC، TDS، TH، TA، دما و شوری) اندازه گیری شده و تجزیه های شیمیایی نمونه های آب چشمه ها و آب های آشامیدنی روستاهای واقع در حوضه آبریز رودخانه آغ دره در شمال باختری شهرستان تکاب تفاوت های چشمگیری را نشان داده است. بر اساس این نتایج، در میان چشمه های آب نمونه برداری شده کمترین مقادیر pH و بیشترین مقادیر TDS، EC، شوری، سختی کل، قلیائیت کل، غلظت کاتیون ها، آنیون ها و عناصر بالقوه سمناک As وSb به چشمه واقع در پایین دست معدن متروکه آنتیموان آغ دره بالا (چشمهAq.D1-1) و چشمه واقع در پایین دست سدهای باطله واحد استحصال طلای آغ دره (چشمه Aq.D5) تعلق دارد. غلظت کل As وSb در چشمهAq.D1-1 به ترتیب g/lμ 3753 و g/lμ 320 و در چشمه Aq.D5 به ترتیب g/lμ 162 و g/lμ 3 است. در میان نمونه های آب آشامیدنی روستاهای محدوده مورد مطالعه بالاترین غلظت As0 به آب آشامیدنی روستای آغ دره پایین با غلظت کل As g/lμ 29 و در مورد Sb به آب آشامیدنی روستای آغ دره وسط با غلظت کل Sb g/lμ 5 تعلق دارد. بر اساس مقادیر مجاز اشاره شده در استانداردهای بین المللی، غلظت کاتیون ها و آنیون های اصلی و مقادیر پارامترهای فیزیکوشیمیایی (به غیر از سختی کل) نمونه های آب چشمه ها و آب های آشامیدنی روستاهای محدوده مورد مطالعه در دامنه مقادیر مجاز تعیین شده قرار دارند. با توجه به بررسی های صورت گرفته مشخص شده است که آلودگی As وSb چشمه Aq.D1-1 منشا زمین زاد (geogenic) دارد و از شیل های سیاه با غلظت بالایی از عناصرAs وSb ناشی شده است، در حالی که آلوده شدن آب چشمه Sp.5 منشا انسان زاد (anthropogenic) دارد و از نشت پساب ذخیره شده در پشت سدهای باطله واحد استحصال طلای آغ دره و نفوذ آن به آب چشمه های پایین دست ایجاد شده است.
    کلیدواژگان: کیفیت آب آشامیدنی، آلودگی آرسنیک و آنتیموان آب، حوضه آبریز رودخانه آغ دره، تکاب، استان آذربایجان غربی
  • افسانه نصر آبادی، محمد تاتار، ایوب کاویانی صفحه 83
    ساختمان پوسته فلات ایران واقع میان دو صفحه همگرای عربی و اوراسیا به کمک برگردان هم زمان توابع گیرنده و منحنی پاشندگی سرعت فاز امواج ریلی مورد مطالعه قرار گرفت. زمین لرزه های دور ثبت شده توسط ایستگاه های باند پهن شبکه لرزه نگاری ملی ایران (INSN) برای محاسبه توابع گیرنده مورد استفاده قرار گرفتند. منحنی پاشندگی سرعت فاز امواج رایلی به روش دو ایستگاهی میان جفت ایستگاه های شبکه لرزه نگاری یاد شده، محاسبه و تعیین شد. برای به کمترین میزان رساندن خطای موجود در برآورد ساختار پوسته در صورت استفاده از روش تحلیل توابع گیرنده و یا برگردان منحنی سرعت فاز امواج رایلی به تنهایی، از روش بهینه برگردان هم زمان تابع انتقال گیرنده و منحنی پاشندگی امواج رایلی استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که ستبرای پوسته در ایران از 2± 40 کیلومتر درجنوب خاور کشور)ایستگاه ZHSF) تا حداکثر 2±56 کیلومتر در زیر زون سنندج- سیرجان (SNGE) متغیر است. مطالعه جامع صورت گرفته نشان داد که ستبرای پوسته در بخش های مرکزی زاگرس (GHIR)مشابه با کارهای پیشین انجام گرفته 2± 47 کیلومتر است در حالی که در انتهایی ترین بخش خاوری آن BNDS)) ستبرای به 2± 52 کیلومتر و در بخش باختری SHGR)) به 2± 47 کیلومتر می رسد. ژرفای ناپیوستگی موهو برای ایران مرکزی (KRBR) 2± 48 کیلومتر برآورد شد. این در حالی است که ژرفای این ناپیوستگی در بخش جنوبی زون البرز مرکزی DAMV، THKV)) به حدود 2±54 کیلومتر می رسد. ژرفای محاسبه شده برای موهو در شمال باختر ایران ((MAKU و باختر حوضه دریای خزر GRMI)) بر یک پوسته با ستبرای 2±43 کیلومتر دلالت دارد.
    کلیدواژگان: ایران، امواج سطحی، توابع گیرنده، برگردان هم زمان، پاشندگی سرعت فاز
  • وحید احمدی، احمد زواره ای، اسماء مطهریان *، مارتین مون صفحه 95

    در مقاطع چینه شناسی شمس آباد و رونیز در ناحیه فارس داخلی از رسوبات سازند آسماری 3 واحد سنگ چینه ای شناسایی شده است. به طور کلی گاستروپود های مقاطع چینه شناسی شمس آباد و رونیز به چهار راسته Mesogastropoda، Neogastropoda، Architaenioglossa، Sorbeoconcha تعلق دارند. در بخش های زیرین و میانی آن 7 جنس و 3 زیر جنس از گاستروپودها تشخیص داده شده است که در مجموع 4 جنس و یک زیر جنس از گاستروپودها در بخش زیرین به سن چاتین، در بخش میانی 2 جنس و 2 زیر جنس به سن اکی تانین و یک جنس در بخش بالایی سازند جهرم به سن ائوسن میانی (مرز زیرین سازند آسماری) که همراه با گونه های روز ن بران از جمله Orbitolites camplanatus، Somalina stefunini، Rhapydionina urensis دیده شده است. سن گاستروپودهای سازند آسماری در منطقه مورد مطالعه، با زیست زون های روز ن بران همراه با آنها که شامل زیست زون Nummulites fichteli – Nummulites intermedius – Nummulites vascus assemblage – zone به سن چاتین و زیست زون Austroterillina howchini – Peneroplis evolutus assemblage – zone به سن اکی تانین است، یکسان است. گاستروپود های تشخیص داده شده در مقاطع به ترتیب از قدیم به جدید عبارتند از:Olivella sp.، Mitra sp.، Ampullina sp.، Ampullospira sp.، Campanile sp.، Strombus sp.، Natica sp.، Tortoliva sp.، Lithoconus sp.، Dendroconus sp.

    کلیدواژگان: گاستروپودها، سازند آسماری، فارس داخلی، شیراز، زیست زون
  • مرتضی خلعت بری جعفری، هادی سپهر صفحه 103
    افیولیت تکتونیزه کهدوئیه رخنمون یافته در منتهی الیه محدوده شمالی کمربند افیولیتی ده شیر- بافت، حاشیه جنوبی خرده قاره ایران مرکزی از پریدوتیت های گوشته ای و توالی پوسته ای تشکیل شده است. پریدوتیت های سرپانتینیتی شده ترکیب هارزبورژیت کلینوپیروکسن دار و لرزولیت دارند و توسط دایک های دیابازی منفرد قطع شده اند. توالی پوسته ای درونی دربردارنده گابروهای تودهای و کمپلکس دایک های ورقه ای دیابازی است که توسط اینتروژن های ورلیتی، کوارتزدیوریت، پگماتیت گابرو و پلاژیوگرانیت- ترونجمیت قطع شده است. توالی آتشفشانی این مجموعه دارای میان لایه هایی از چرت و رادیولاریت، سنگ آهک پلاژیک دارای ریزفسیل های کرتاسه بالایی در قاعده و همچنین برش هیالوکلاستیک، هیالوکلاستیت، جریان صفحه ای، توف و گدازه ی بالشی در بالا است. بررسی تجزیه های شیمیایی دلالت بر منشا سوپرا- سابداکشن دارد و غنی شدگی از عناصر کمیاب سبک مانند Rb و Ba و Th بازتابی از تاثیر سیال های برگرفته از صفحه فرورونده است. به نظر می رسد که افیولیت تکتونیزه کهدوئیه، مجموعه ای متوالی از مراحل شامل تولد، جوانی و بلوغ را در جریان تکامل خود پشت سر گذاشته است که پیامد طبیعی تشکیل افیولیت در پهنه های سوپر اسابداکشن است.
    کلیدواژگان: افیولیت، پریدوتیت، گابرو ایزوتروپ، توالی پوسته ای، سوپرا، سابداکشن
  • کیانا کیارستمی، سید حمید وزیری، بیژن نوری، شهلا الله مددی، فاطمه وکیل باغمیشه صفحه 113
    به منظور بررسی سنگ چینه شناسی و زیست چینه شناسی و همچنین تعیین مرز دقیق سازندهای سروک و ایلام در چاه نفتی X-01 از میداننفتی بهرگانسر، مقاطع نازک میکروسکوپی، گزارش های نهایی چاه و نمودارهای ترسیمی چاه مطالعه شد. سازند سروک در چاه مورد مطالعه با 206 متر ستبرا بر روی مارن های سیاه تا سبز تیره سازند کژدمی با مرز تدریجی قرار گرفته و بیشتر از دولومیت و سنگ آهک دولومیتی تشکیل شده است. این سازند از نظر سنگ چینه شناختی به دو بخش قابل تقسیم است. سازند ایلام در چاه مورد مطالعه بر اساس مقاطع نازک مطالعه شده، از ژرفای 2672 تا 2678 متری در نظر گرفته می شود که بیشتر از سنگ آهک های رسی و سنگ آهک های نازک لایه تشکیل شده است. این سازند توسط سازند گورپی با مرز تدریجی پوشیده شده و با سازند سروک همبری از نوع ناپیوستگی فرسایشی دارد. همچنین سن سازند ایلام کنیاسین تا کامپانین پیشین در نظر گرفته شده که در محدوده مورد مطالعه از رخساره پلاژیک تشکیل یافته است. در چاه مورد مطالعه 22 گونه متعلق به 23 جنسشناسایی شده است که 6 جنس و 11 گونه متعلق به سازند ایلام و11 گونه از 17 جنس متعلق به سازند سروک هستند. با توجه به فسیل های شناسایی شده در سازند سروک سه زیست زون شامل 1-Nezzazata – Alveolinids Assemblage Zone # 25; 2-Rudist debris # 24; 3-«Oligostegina»facies # 26 مشخص شد که با زیست زون های معرفی شده توسط Wynd (1965) همخوانی دارد. بر اساس زیست زون های معرفی شده و اصل قرار گیری لایه ها، سن سازند سروک سنومانین است که از رخساره های پلاژیک و نریتیک تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: سنومانین، کنیاسین، سازند های سروک و ایلام، بهرگانسر، خلیج فارس
  • امین الله کمالی، محسن موید، مهدی جهانبخش گنجه، هادی پیروج، محمود جوکار، زنده یاد علی عامری صفحه 121
    منطقه مورد مطالعه در جنوب خاور میانه، و در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. صعنت گردشگری، بویژه زمین گردشگری به عنوان رویکرد جدیدی برای توسعه همزیستی انسان و طبیعت، به منظور بهره برداری اقتصادی، امروزه در توسعه مناطق، جایگاه چشمگیری یافته است. با تعیین ظرفیت های طبیعی مناطق، جهت گیری و برنامه ریزی و توسعه فیزیکی در راستای صنعت گردشگری و جذب جهانگردان بویژه در زمینه ملی و فرا ملی، می توان زمینه اشتغال را در سطح منطقه-ای گسترش داد. این پژوهش، با بررسی نمونه کوچکی از توان های زمین گردشگری کشور و رویکرد نوین، به گسترش و بهبود فضاهای طبیعی در کشور کمک می-نماید. بدین منظور در پژوهش حاضر برای بررسی و ارزیابی توان های زمین گردشگری محدوده مطالعاتی از تابع هدف و همچنین از بررسی پیمایشی عوارض پیکرشناسی و زمین شناختی منطقه استفاده شده است. در این مدل با استفاده از ظریب امتیاز d i،j می توان توان های گردشگری را برای اولویت دادن به مکان های گردشگری و گردشگری سنجید و مکان هایی که بیشترین تابع هدف را دارند به عنوان بهترین مکان گردشگری معرفی نمود. این پژوهش نمونه موردی استفاده از تابع هدف برای ارزیابی توان های طبیعی و جاذبه های گردشگری قافلانکوه میانه، واقع در استان آذربایجان شرقی است. این منطقه دارای جاذبه های تاریخی و طبیعی بکر و بی نظیری است که می تواند توجه هر طبیعت گردی را به خود جلب نماید. سنگ های متنوع در منطقه (آندزیت ها، بازالت ها، ریولیت، ایگنمبریت، فیشر دایک ها، انواع عقیق ها، پرلیت، گسله ها، آگلومرا، برش آتشفشانی، بمب آتشفشانی و...) مناظری دیدنی را برای هر پژوهشگری در زمینه جغرافیا و علوم زمین به وجود آورده است. از جاذبه های دیگر منطقه، بعد تاریخی- فرهنگی آن است که می توان به قلعه دختر و پل دختر اشاره کرد. نتایج یاد شده این پژوهش، منطقه را به عنوان زمین پارکی علمی و همچنین یک موزه تاریخ طبیعی معرفی می نماید.
    کلیدواژگان: زمین گردشگری، ایران، قافلانکوه، قلعه دختر، عقیق، پرلیت
  • یزدان عامریان، بهزاد وثوقی صفحه 133
    مدل سازی هندسی تغییرشکل رویه زمین با استفاده از معیارهای متفاوتی مانند تنسور تغییر شکل نوع اول (تنسور تغییر متریک یا همان تنسور کرنش)، تنسور دوران خطی و تنسور تغییر شکل نوع دوم (تنسور تغییر انحنا) با منابع گوناگون اطلاعاتی (GPS، DORIS، SLR، VLBI، Levelling) انجام می شود. در این پژوهش تنسور تغییر انحنا و کمیت های ناوردای حاصل از آن، تغییر انحنای متوسط و تغییر انحنای گوس در نگرش لاگرانژی با استفاده از اطلاعات شبکه دائم GPS برای بررسی فرونشست دشت مشهد و نیشابور محاسبه شد. برای این منظور مختصات و بردار سرعت سال 2007 میلادی مربوط به شبکه دائم GPS ایران (منطقه خراسان) در چارچوب اوراسیا تجزیه و تحلیل شد. تغییر انحنای متوسط و گوس به ترتیب بیشترین مقدار /myr20- 10 * 4 و /myr 14- 10 * 14 را در منطقه مورد مطالعه دارند. الگوهای حاصل از نتایج عددی، بیانگر روند تغییر شکل های ارتفاعی منطقه به دلیل برداشت بی رویه آب های زیرزمینی است.
    کلیدواژگان: تجزیه تغییر شکل، تنسور تغییر شکل نوع دوم، مشاهدات GPS، فرونشست
  • ابراهیم طالع فاضل، بهزاد مهرابی، احمد خاکزاد، رضا کیانپور صفحه 139
    کانسار سنگ آهن سنگان در فاصله 308 کیلومتری جنوب خاوری مشهد در زون ساختاری خاور ایران قرار دارد. این کانسار به دلیل داشتن عیار و ذخیره بالای آهن و پایین بودن مقادیر فسفر و گوگرد از مهم ترین ذخایر آهن ایران به شمار می رود. مهم ترین بی هنجاری های سنگان شامل بی هنجاری های باختری، مرکزی و خاوری است که کانسار دردوی، نمونه ای شاخص از اسکارن های غنی از مگنتیت بوده و در محل همبری توده نفوذی گرانیت سرنوسر (با ویژگی گرانیت های تیپ I به سن الیگومیوسن) و سنگ های کربناتی پر منیزیم (به سن کرتاسه پسین) در بی هنجاری مرکزی تشکیل شده است. زون های اسکارن در کانسار آهن دردوی متشکل از سه زیرپهنه برون اسکارن، درون اسکارن و کانسنگ آهن است که زیر پهنه درون اسکارن به صورت محدود و برون اسکارن بیشترین گسترش را دارد. بخش برون اسکارن متشکل از زیر پهنه گارنت اسکارن، گارنت-پیروکسن اسکارن و پیروکسن اسکارن است که در فاصله دورتر به اپیدوت اسکارن تبدیل می شود. شواهد صحرایی، کانی شناسی و میکروترمومتری(دماسنجی میکروسکوپی) میانبارهای سیال، حاکی از دو مرحله اسکارن زایی شامل: 1) نفوذ توده گرانیتی در دمای 320 تا C ̊520 و فشار تقریبی 1 کیلوبار و 2) تشکیل زون اسکارنی پیشرونده با دمای 310 تا C ̊490 و شوری میانگین (wt.% NaCl) 6/33 به همراه تشکیل کانی های متاسوماتیک بدون آب و زون اسکارن پسرونده با دمای تقریبی 190 تا C ̊310 و میانگین شوری (wt.% NaCl) 3/13 به همراه کانه مگنتیت و کانی های سولفیدی پیریت توده ای، مارکاسیت و کالکوپیریت است. به دنبال آن فعالیت های تاخیری، موجب تشکیل رگه های کوارتز-کانه دار و عقیم متشکل از پیریت نیمه شکل دار تا بی شکل، کالکوپیریت و فلوگوپیت در منطقه شده که طی دو مرحله یکی با دمای 360 تا C ̊440 و میانگین شوری (wt.% NaCl) 4/33 و دیگری با دمای 235 تا C ̊320 و شوری میانگین (wt.% NaCl) 6/14 در سنگ میزبان اسکارن و توده نفوذی، تشکیل شده اند. بر اساس مطالعات، می توان گفت فرایندهای آمیختگی و رقیق شدگی سیال کانه ساز توسط آب های جوی با شوری و دمای پایین و نیز تغییرات شیمیایی ناشی از واکنش سیال کانه ساز با سنگ میزبان، از عوامل موثر در نهشت آهن در زون های اسکارنی به صورت مگنتیت و تشکیل کانه های سولفیدی در رگه و رگچه های کوارتز گرمابی در مراحل پایانی کانی سازی در منطقه است.
    کلیدواژگان: کانی سازی اسکارن، میانبارهای سیال، آهن، گرانیت سرنوسر، سنگان، دردوی
  • فردین موسیوند، ابراهیم راستاد، محمدهاشم امامی، جان پیتر، میشاییل سولومون صفحه 151
    کانه زایی روی- سرب- مس در منطقه چاه گز در 60 کیلومتری جنوب شهربابک، در پهنه سنندج- سیرجان جنوبی و در درون توالی آتشفشانی- رسوبی بایمود ال و دگرگون شده ژوراسیک میانی رخ داده است. کانه زایی با شکل هندسی اغلب چینه سان و لایه ای و صفحه ای شکل و در چندین افق چینه ای خاص به همراه رسوبات بروندمی (exhalites) در واحدهای 1،2 و 3 رخ داده است که در واحدهای 1 و 2 به صورت رخدادهای معدنی متعدد و در واحد 3 به صورت کانسار چاه گز و تعدادی رخداد معدنی است. سنگ های میزبان کانه زایی به ترتیب اهمیت، متاتوف ریولیتی، متاپلیت توفی و متاریولیت هستند. بافت ماده معدنی به صورت توده ای، نیمه توده ای، نواری، لامینه، دانه پراکنده و رگه – رگچه ای است. پاراژنز کانسنگ شامل کانی های اولیه پیریت، اسفالریت، گالن، کالکوپیریت، تتراهدریت، آرسنوپیریت، بورنیت و پیروتیت و کانی های ثانویه از جمله کوولیت، کالکوسیت، مالاکیت، سروسیت و اسمیت سونیت بوده و کانی های باطله بیشتر سریسیت، کوارتز، کلریت، کلسیت و باریت است. دگرسانی های سنگ دیواره به طور عمده شامل دگرسانی سریسیتی و کلریتی و به مقدار کمتر دگرسانی های کربناتی و سیلیسی است. سنگ های میزبان دگرسان شده در اثر دگرگونی و دگرشکلی دچار برگوارگی شده و به همراه ماده معدنی دچار چین خوردگی و گسلش شده و بافت ها و فابریک های کاتاکلاستیک، پیوستگاه سه گانه، سایه فشاری و کنگره ای (کرنیولیشن) و بودیناژ در آنها گسترش یافته است. بر اساس مطالعات زمین شناسی، کانی شناسی، ژئوشیمی و دگرسانی، کانه زایی روی- سرب- مس در منطقه چاه گز در اثر فعالیت های آتشفشانی زیردریایی در یک حوضه کافتی کمانی، به صورت سولفید توده ای آتشفشانزاد (VMS) نهشته شده و سپس به همراه سنگ های درون گیر توسط فازهای کوهزایی کیمرین جوان و لارامید و رویدادهای جوان تر دچار دگرشکلی و دگرگونی ناحیه ای در حد رخساره شیست سبز شده است. این کانه زایی بر اساس مقایسه آن با نهشته های مشابه جهانی، بیشترین شباهت را به تیپ سیلیسی آواری فلسیک مثل کانسار های منطقه معدنی باتورست (Bathurst) کانادا و کمربند پیریتی ایبریا اسپانیا و پرتغال دارد که برای اولین بار در ایران معرفی می شود.
    کلیدواژگان: چاه گز، سولفید توده ای، VMS، باتورست، سنندج، سیرجان جنوبی
  • عادل ساکی، علی اکبر بهاری فر صفحه 165
    نفوذ کمپلکس الوند در سنگ های رسی دگرگون شده میزبان (شیست ها) سبب ایجاد هورنفلس های رسی و میگماتیت های آناتکسی در هاله دگرگونی توده شده است. پدیده ذوب بخشی در هاله همبری الوند، فقط در سنگ های با ترکیب رسی رخ داده است. وجود کانی های اسپینل-کوارتز و حضور ارتوپیروکسن در این سنگ ها، مشخصه گذر از شرایط رخساره آمفیبولیت به گرانولیت یا پیروکسن- هورنفلس است و معمولا مرتبط با فرایندهای ذوب بخشی بدون آب است. مهم ترین واکنش های توسعه مذاب در سنگ های رسی دگرگون شده موجود در هاله الوند عبارتند از Crd + melt + Spl + Bt +Sil/And = Kfs و Bt+Als+Pl+Qtz = Grt+Kfs+melt. این دگرگونی اصولا از راه رسانش گرمایی از نفوذ توده های مرتبط با کمان ماگمایی در همه سطوح پوسته کنترل می شود. سنگ های دگرگونی منطقه همدان تحت تاثیر یک دگرگونی چند مرحله ای تدفینی و گرمایی مرتبط با فرورانش و بسته شدن اقیانوس نوتتیس و در نهایت، برخورد دو قاره عربی و ایران مرکزی در طی کرتاسه قرار گرفته اند، به گونه ای که این وقایع، سبب شکل گیری ذوب بخشی در درجات بالای دگرگونی در بخش هایی از هاله دگرگونی کمپلکس نفوذی الوند شده اند.
    کلیدواژگان: سنگ های میگماتیتی، هاله الوند، واکنش های ذوب، رخساره پیرکسن، هورنفلس
  • رامین ارفع نیا صفحه 173
    منطقه مورد مطالعه در 40 کیلومتری جنوب خاور شهرستان اقلید، در منطقه ای دگرگون شده، حد فاصل گسل اقلید و راندگی اصلی زاگرس واقع شده است و بخشی از پهنه سنندج-سیرجان جنوب خاوری است. این منطقه شامل سنگ های به شدت دگرشکل شده ای است که آشکارا در یک پهنه برشی راست گرد تکوین یافته اند. مطالعات انجام شده در این منطقه در مقیاس مزوسکوپی برای تعیین جهت تنش های دیرینه و تعیین تاریخ دگر شکلی انجام شده است. بر این اساس، گسل های مزوسکوپی، درزه ها و رگه ها بر پایه مطالعات میدانی و روش های آماری بررسی و اندازه گیری شدند. سپس مدل مناسب در شکل گیری هر یک از ساختارها پیشنهاد شد. همچنین بر اساس مقیاس زمان نسبی، سن نسبی تشکیل ساختارهای بررسی شده، مورد توجه قرار گرفته است. با استفاده از نتایج به دست آمده، دو رویداد دگرشکلی مختلف در تکوین ساختارهای بررسی شده در این منطقه موثر بوده است.
    کلیدواژگان: سنندج، سیرجان، درزه، رگه، گسل مزوسکوپی، گسل اقلید
  • ساره رجبی، محسن الیاسی، عبدالله سعیدی، علیرضا شهیدی صفحه 181
    در این پژوهش، از داده های ناهمگن لغزش گسلی به عنوان داده های اصلی برای تحلیل تنش دیرینه در گوه زمین ساختی شمال تهران، بین دو گسل مشا و شمال تهران استفاده شده است. با استفاده از این داده ها و با کمک روش های تنش دیرینه، ابتدا به پهنه بندی منطقه مورد مطالعه پرداخته شد. بر این اساس، منطقه به 15 پهنه پایدار تنشی تفکیک شده و میانگین تنش دیرینه در هر یک از این محدوده ها به دست آمد. سپس در هر پهنه با روش وارونه سازی چند مرحله ای، به تفکیک فازهای تنشی پرداخته شد. در گام بعد، بر اساس میدان تنش میانگین به دست آمده از هر پهنه و چرخش داده های گسلی بر اساس انگاره اندرسن برای رژیم تنشی فشاری، نقشه خط های گذر محورهای تنش برای میدان تنش میانگین حاکم بر منطقه در طول زمان زمین شناسی رسم شد. آرایش خط های گذر تنش بیشینه، نشانگر پیروی آنها از رژیم تنشی کلی حاکم بر پوسته ایران است و دینامیک گوه زمین ساختی شمال تهران را رد می کند.
    کلیدواژگان: تفکیک فازهای تنش، داده های ناهمگن لغزش گسلی، روش وارونه سازی چند مرحله ای، خط های گذر محورهای تنش، گوه زمین ساختی
  • رسول شریفی نجف آبادی، مسعود معیری، حسنعلی غیور، همایون صفایی، عبدالله سیف صفحه 187
    یکی از موضوعات مهم درباره رشته کوه زاگرس، ناهماهنگی بین برخی از آبراهه ها و ساختار زمین شناسی آن است. این موضوع در مورد شبکه آبراهه های زاینده-رود به یکی از بحث برانگیزترین مباحث تبدیل شده، به گونه ای که در این باره سه فرضیه متفاوت عنوان شده است. برای رفع این اختلاف نظرها و رسیدن به یک نتیجه-گیری کلی، این حوضه و دو حوضه کاکلستان و ازنا به فاصله 62 و 85 کیلومتری شمال خاوری آن، مورد مطالعه دقیق کتابخانه ای و میدانی قرار گرفتند. به استناد شواهد مختلف به دست آمده از وضعیت پادگانه های رودخانه ای، رسوبات و فسیل های دریاچه ای، سیرک ها و رسوبات یخچالی و زمین ساخت فعال نتیجه گیری شده که در طی پلیوسن، عموم سرشاخه های رودهای زاگرس به سمت خلیج فارس جاری بوده اند. اما، بسیاری از این آبراهه ها در اواخر این زمان و یا اوایل پلیستوسن، در اثر فعالیت گسل جوان زاگرس به دام افتاده و دریاچه هایی را تشکیل داده اند. بعد ها در اثر فرایند هایی که بیشتر زمین ساختی بوده اند، بستر این دریاچه ها گسیخته شده و جریان آب در حوضه های ازنا و کاکلستان در مسیر قبلی و در حوضه زاینده رود در مسیر معکوس جاری شده است.
    کلیدواژگان: رشته کوه زاگرس، گسل جوان زاگرس، دریاچه کواترنری، حوضه زاینده رود، زمین ساخت فعال
  • محمد فروتن، حمید نظری، برتراند میر، میشل سبریر، مرتضی فتاحی، کریستل لو دورتز، منوچهر قرشی صفحه 195
    برآورد توان لرزه ای گسل دهشیر با درازای حدود 550 کیلومتر (با لحاظ پایانه های شمالی و جنوبی) در شرایطی که جمعیت ساکن با فاصله چند ده کیلومتری گسل به بیش از 5/3 میلیون نفر می رسد، از اهمیت خاصی برخوردار است. به دلیل نبود داده های زمین لرزه دستگاهی و تاریخی بزرگ بر روی گسل های جنبای اصلی در گستره ایران مرکزی، دست یابی به توان لرزه ای این گسل ها بر اساس بررسی کاتالوگ زمین لرزه ای نا ممکن می نماید. تا به امروز زمین لرزه دستگاهی با بزرگای بیش از 7/4mb در پیرامون گسل دهشیر ثبت نشده است. از سوی دیگر، بررسی داده های تاریخی نشانی از زمین لرزه تاریخی بزرگی در نزدیکی گسل دهشیر به دست نمی دهد. نبود نشانه های ویرانی در قلعه تاریخی مروست با قدمت دوره اسلامی (در حدود 1250-700 میلادی) که در فاصله کمتر از 10 کیلومتری گسل دهشیر جای دارد نیز گواهی در تایید نبود جنبش لرزه ای بزرگ تا 1300-750 سال گذشته است. با این وجود، گواه های ریخت زمین ساختی بسیاری از جمله جابه جایی سامانه ای (systematic) آبراهه های کوچک و بزرگ، رودخانه ها و بادبزن های آبرفتی، همگی گویای جنبایی گسل دهشیر در بازه زمانی کواترنری پایانی است. گواه های ریخت زمین ساختی ارائه شده در گستره جغرافیایی مروست و هرابرجان نشان از حرکت اصلی گسل دهشیر در بازه زمانی پلیستوسن پایانی- هولوسن به صورت راستالغز راست بر، به همراه مولفه فرعی شیب لغز دارد. به منظور دست یابی به آهنگ لغزش سالانه افقی و شاقولی بر روی گسل دهشیر، ریک (rake) حرکتی گسل در بازه زمانی مورد اشاره در ساختگاه (site) شمال مروست در حدود 10 درجه و برای کرانه سمت راست رودخانه مروست با جابه جایی افقی و شاقولی به ترتیب برابر با 13 و 5/1 متر، نزدیک به 7 درجه لحاظ شده است. با توجه به جابه جایی های تجمعی اندازه گیری شده در درازای پاره گسل (fault segment) مروست و در نظر گرفتن نتایج سن سنجی به روش لومینسانس نوری، آهنگ لغزش سالانه مولفه افقی گسل در بازه زمانی مورد بررسی برابر با 1- mmyr3/0±1 و برای مولفه شاقولی در حدود 1- mmyr1/0 قابل برآورد است. با توجه به شماره آهنگ لغزش حاصل و در نظر گرفتن مقدار کمینه جابه جایی راست بر یافت شده در این پژوهش (به میزان 2 متر در باختر دهستان هرابرجان) و در درازای پاره گسل مروست از سامانه گسل دهشیر می توان رخداد آخرین زمین لرزه بزرگ دیرینه را با بزرگای Mw~ 7 به حدود 2000 سال گذشته نسبت داد.
    کلیدواژگان: آهنگ لغزش، گسل دهشیر، پاره گسل، ریک، لومینسانس نوری، هولوسن
  • کرامت نژاد افضلی، راضیه لک، محمدرضا ثروتی، فاطمه بیاتانی صفحه 207
    گل فشان یک پدیده طبیعی و دیدنی است که معمولا به صورت یک سیمای گنبدی شکل و در بعضی مواقع به صورت حوضچه ای یافت می شوند. این گل فشان ها مخلوطی از آب، گل و گاز هستند و کاربردهای زیادی از جمله جاذبه گردشگری، گل درمانی، تامین عناصر کمیاب بدن و استفاده در کوزه گری دارند. این شکل ها در بیشتر نقاط دنیا به ویژه در کمربند آلپ و هیمالیا قابل مشاهده است و در ایران، بیشتر در جلگه های ساحلی دریای خزر و دریای عمان دیده می شوند. در استان هرمزگان قبلا فقط یک یا دو گل فشان بین جاسک و میناب شناسایی شده بود. این پدیده های زیبا و منحصر به فرد، نیازمند توجه بیشتر در صنعت گردشگری هستند باید آن را مهم ترین پدیده زمین گردشگری سواحل شمالی دریای عمان معرفی کرد. در این پژوهش، پس از گرد آوری اطلاعات و داده های دفتری شامل نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، داده های ماهواره ای IRS و عکس های هوایی، بررسی های دور سنجی انجام شد و سپس با مطالعات صحرایی و کنترل زمینی، شناسایی گل فشان ها کامل شد. در عملیات صحرایی از هر گل فشان یک نمونه رسوب برداشت و تجریه عناصر اصلی، فرعی و جزئی توسط دستگاه ICP-OES بر روی آن انجام شد. نزدیک به 30 گل فشان بزرگ و کوچک فعال در خاور تنگه هرمز در محدوده کوه گوک و 6 گل فشان در محدوده روستاهای گتان و توجک شناسایی و بررسی شد، که پیش از این معرفی نشده بودند. بزرگ ترین گل فشان، دارای مخروطی با ارتفاع 73 متر از سطح زمین های اطراف در محدوده روستاهای گتان و کوچک ترین آن دارای مخروطی با ارتفاع کمتر از یک متر در محدوده گوک است. همچنین مطالعات ژئوشیمی یا تعیین مقدار عناصر موجود در رسوبات برای کلیه گل فشان ها انجام شد.از آنجا که وجود این پدیده ژئومرفولوژیکی در هر منطقه نشانه فعالیت زمین ساخت آن منطقه است، بنابراین احتمال رخداد زمین لرزه خفیف و گسل خوردگی وجود دارد که این امر باید در احداث ساختمان ها و سازه های ثابت، مانند پل ها لحاظ شود. همچنین گل های خارج شده از آنها می تواند تا حدی مشخص کننده وضعیت درونی زمین باشد. گل فشان ها به عنوان شاخص میدان های گازی و نفتی شناخته شده اند و از آنها برای پیش بینی وجود میدان های نفتی و گازی در اعماق زمین استفاده می شود.
    کلیدواژگان: سایت گل فشانی نژاد افضلی، گردشگری، گتان، جاسک، ایران
  • سعید هاشمی طباطبایی، امیرسعید سلامت، اشکان محمدی صفحه 215
    مطالعات ویژگی های لرز های ساختگاه، در مناطق مستعد زلزله انجام می شود. در این مطالعات، پارامتر های طراحی لرزه ای ساختگاه بر اساس ویژگی های زمین شناسی مهندسی و ژئوتکنیک تعیین می گردد. در این راستا بخشی از آیین نامه های ساختمانی به رده بندی ساختگاه اختصاص دارد. به منظور رده بندی زمین، آیین نامه ها روش های متنوعی همانند میانگین سرعت موج برشی تا ژرفای 30 متر را ارائه می نمایند. این مقاله، بخشی از مطالعات ریزپهنه بندی ژئوتکنیک لرزه ای شهر شیراز برای تعیین نوع زمین در قالب مطالعات لرزه ای شکست مرزی را ارائه می دهد. روش مورد نظر، زمان سیر امواج الاستیک چندگانه را در طول سطح مشترک لایه هایی که سرعت های متفاوت دارند اندازه گیری می کند. در این مطالعات از لرزه نگار 24 ژئوفونی با فواصل 75/3 متری استفاده شد. سرعت موج برشی برای سه لایه مختلف لرزه ای برآورد شد. سنگ بستر لرزه ای به لایه ای اطلاق می شود که در آن سرعت موج برشی به بیش از 750 متر بر ثانیه می رسد. ژرفای سنگ بستر لرزه ای در شهر شیراز از حدود 1 تا 29 متر اندازه گیری شد. میانگین سرعت موج برشی تا ژرفای 30 متر بین 375 تا 1253 متر بر ثانیه متغیر است. با توجه به نتایج به دست آمده، نوع زمین در شهر شیراز بر اساس استاندارد 2800 و آیین نامه اروپا رده بندی و با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان می دهد که گستره شهر شیراز با توجه به آیین نامه2800 در گروه I و بر اساس آیین نامه اروپا، به طور عمده در گروه B و E و در برخی مناطق در گروه A رده بندی می شود. مقایسه نتایج نشان داد که رده بندی خاک در استاندارد 2800 نیاز به اصلاح دارد.
    کلیدواژگان: ریزپهنه بندی ژئوتکنیک لرز ه ای، سرعت موج برشی، نوع زمین، آیین نامه ساختمانی، طیف طراحی
  • فاطمه خرمی، خالد حسامی، حمیدرضا نانکلی، فرخ توکلی صفحه 223
    در این مقاله با استفاده از اندازه گیری های شبکه دائمی GPSایران، سینماتیک کنونی شمال ایران (بخش شمالی ایران مرکزی و پهنه البرز) در بازه زمانی 2009-2005 مورد مطالعه قرار می گیرد و چگونگی دگرشکلی این منطقه با استفاده از میدان سرعت و آهنگ کرنش ژئودتیک بررسی خواهد شد. میدان سرعت حاصل از توزیع کنونی ایستگاه های دائمی GPS نشان می دهد در البرز خاوری ~5 mm/yr حرکت امتدادلغز چپ گرد و ~2 mm/yr کوتاه شدگی وجود دارد، در حالی که در البرز مرکزی- باختری مقدار حرکت امتدادلغز چپ گرد و کوتاه شدگی به ترتیب برابر 2 mm/yrو ~6 mm/yr است. قابل توجه است که حدود 70٪ کوتاه شدگی موجود در البرز مرکزی- باختری (~4 mm/yr) روی گسل های شمال البرز و خزر باختری و مابقی (~2 mm/yr)در دامنه های جنوبی رخ می دهد، بنابراین میدان سرعت حاصل، به خوبی نشان می دهد که در البرز مرکزی و باختری تغییرشکل عمدتا از نوع فشارشی و در البرز خاوری از نوع امتدادلغز است. همچنین به نظر می رسد که ~3 mm/yr کوتاه شدگی در بلوک ایران مرکزی در حال رخ دادن است که مقداری از آن (~1.5 mm/yr) در بخش شمالی بلوک ایران مرکزی یعنی در حد فاصل گسل های پارچین-پیشوا-رباط کریم و بقیه آن (~1.5 mm/yr) روی گسل تفرش توزیع شده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بلوک ایران مرکزی کاملا صلب نیست. محورهای کرنش ژئودتیکی به دست آمده نیز نشان می دهند که دگرشکلی البرز خاوری از نوع فشارشی-برشی و دگرشکلی البرز باختری غالبا فشارشی می باشد. آهنگ کرنش در نواحی جنوب و جنوب باختری پهنه البرز، به دلیل قرارگیری روی بلوک ایران مرکزی کاهش می یابد. با توجه به راستای محورهای کرنش، در حاشیه شمالی بلوک ایران مرکزی (جنوب و جنوب باختر پهنه البرز) سازوکار فشارشی مشاهده می شود. همچنین در این مقاله نشان داده شده است که نتایج ژئودتیک حاصل با شواهد زمین شناسی و زمین ساخت جنبای منطقه البرز همخوانی بسیار زیادی دارد.
    کلیدواژگان: شبکه دائمی GPS، البرز، سینماتیک، میدان سرعت، آهنگ کرنش ژئودتیکی، ایران مرکزی
  • علی محمد علی خاصی، محبوبه حسینی برزی، مهدی شادان صفحه 231
    در این مطالعه به بررسی محیط رسوبی، برخاستگاه و جایگاه زمین ساختی ماسه سنگ های سازند آب حاجی (ژوراسیک پیشین) در برش های چشمه بخشی و سرتخت-شتران، واقع در بلوک کلمرد پرداخته شده است. تجزیه و تحلیل رخساره های رسوبی در این برش ها حاکی از وجود سه مجموعه رخساره ای آواری شامل: رخساره های دشت دلتایی، رخساره های جلوی دلتا و رخساره های انتهای دلتا و نیز دو رخساره کربناته مرتبط با سد است. نتایج حاصل از تجزیه مدال و داده های ژئوشیمیایی به برخاستگاه زمین ساختی کراتون و چرخه مجدد و سنگ مادر رسوبی کوارتزی (حاصل چرخه مجدد رسوبی) اشاره دارند. همچنین استفاده از نمودارهای تفکیکی جایگاه زمین ساختی حاشیه غیرفعال قاره ای را برای ماسه سنگ های آب حاجی نشان می دهد. شاخص های شیمیایی دگرسانی(آلتراسیون) (CIA) و دگرسانی پلاژیوکلاز (PIA) محاسبه شده، میزان هوازدگی در منطقه منشا را متوسط تا شدید معرفی می کند. این امر با نتایج سنگ نگاری و تجزیه مدال ماسه سنگ ها مبنی بر وجود شرایط آب و هوای مرطوب تا نیمه مرطوب همخوانی دارد.
    کلیدواژگان: محیط رسوبی، برخاستگاه، ژئوشیمی، سازند آب حاجی، بلوک کلمرد
  • یوسف رضایی، محمدرضا مباشری، محمد جواد ولدان زوج صفحه 243
    برآورد نوفه موجود در تصاویر ابرطیفی یکی از راه های افزایش کیفیت اطلاعات استخراج شده و کاهش عدم قطعیت در نتایج است. تا کنون ساده ترین روش به کار گرفته شده در برآورد نوفه در این تصاویر، استفاده از روش اختلاف شیفت بوده است، اما این روش دارای دو نقطه ضعف است؛ اولا مبتنی بر این فرض است که پیکسل های همسایه دارای اطلاعات سیگنال یکسانی هستند که الزاما در داده های ابرطیفی صدق نمی کند، ثانیا برای محاسبه صحیح نوفه نیازمند استفاده از مناطق همگن است که غالبا این مناطق به صورت نظارت شده، تعیین می شوند. در این پژوهش روشی جدید برای برآورد نوفه (NETAL) معرفی شده است. در این روش، با استفاده از فضای منحنی بازتابندگی طیفی مواد و باندهای جذبی و محل قرارگیری و ژرفای این باندها در طیف هر پیکسل، تصویر ماهواره ای به پهنه های همگنی تقسیم بندی شد. سپس در هر پهنه نوفه با استفاده از روش رگرسیون بین هر دو باند مجاور، محاسبه شده و در نهایت نوفه کل، از جمع نوفه در هریک از نواحی به دست آمد. برای ارزیابی نتایج از داده های شبیه سازی شده و داده های ابرطیفی واقعی استفاده شد. نتایج به‎دست آمده نشان داد که برآورد نوفه توسط الگوریتم NETAL سریع تر و دقت برآورد آن برابر با الگوریتم رگرسیون چندگانه و در بعضی حالت ها بهتر از آن است.
    کلیدواژگان: باندهای جذبی طیف، تصاویر ابرطیفی، برآورد نوفه
|
  • N. Babazadeh, A. Mansourian, M. Zareinejad, M. Farnaghi Page 3
    The current process of issuing industrial and mineral licenses is complex and time consuming. More specific, industry establishment generally makes environmental pollution. Such negative impact on environment is due to not using proper information and mechanisms for site selection and license issuance. This research suggests a new process/method based on WebGIS enable e-government to simplify the issuance of industrial licenses, with special consideration of environmental impacts. To study, issuance of license for cement factory establishment is chosen as a case study. Investigation of the current process of certificating a cement factory establishment shows necessity of complex official process and long time consumption; also environmental considerations are not regarded properly. Then using concepts and aims of e-government and the abilities of geographical information systems in analyzing and spatial decision making, a new method to issue the industrial license is suggested. To show and evaluate the proposed method, architecture of a web based distributed geographical information system is designed and implemented. The results of the research indicate that the issuance of license for cement factory establishment using recommended method is performed in less time and with regarding the environment issues. The suggested process/method can be regarded as a pattern for creating spatial enabled e-government in industrial and mineral activities of the country.
    Keywords: Industrial Licenses, E, Government, WebGIS
  • Z. Rahami, M. Mohajjel, F. Shabani Page 11

    Lower-red, Qom and Upper-red Formations with Pliocene conglomerates were all folded in Shurab syncline containing northwest-southeast axial trace in southeast Qom city. In the southeastern part of the northern limb of the Shurab syncline, gypsum and marl elastic units of the Qom Formation have played a detachment surface role against the most competent layers of the Upper- red Formation due to high competency contrast. Rock units of the Qom Formation were thickened and locally folded with about north-northeast orientation in the southeastern part of the northern limb of the Shurab syncline. The thickening and folding in this part of the Shurab syncline is interpreted as the shearing process which has been produced in a shear zone initiated between the detachment surface and the Qom fault segment in the northern part of the Shurab syncline that was activated by right-lateral strike-slip displacement of the Qom fault in post Miocene.

    Keywords: Qom fault, Shurab syncline, Detachment surface, Thickening, Shear zone, Shear Folding
  • M. Farzamian, A. Kamkar Rouhani, M. Ziaiie, H. A. Faraji Sabokbar, K. Seif Panahi Page 17
    Chichakloo Lead and Zinc mineralized area is one of mineral potential areas, located in Lead and Zinc belt limit of Takab zone and 25 km far from Anguran mine. This ore deposit has been prospected and explored in different scales several times within the last few decades. The last exploration activity over the deposit is the detailed geophysical survey (using resistivity and induced polarization methods) and also geochemical survey for potential mapping of Lead and Zinc zones. In this paper, after modeling and interpretation of geophysical data and processing and interpretation of geochemical data, we have prepared suitable exploration maps in GIS environment. For this, we have taken a new fuzzy approach for exploration maps using trapezoidal membership function. Then, for integration of exploration fuzzy layers, we have used fuzzy operations. The results of investigation of the final integrated exploration map indicate lead and zinc zones having a fuzzy favorability of greater than 0.5 in southeast of the study area that is obtained from remarkable overlapping of geophysical and geochemical anomalies.Keywords: Logic, Trapezoidal Membership Function, Fuzzy operations.
    Keywords: Lead, zinc Mineralization, Geographic Information System, Resistivity, Induced Polarization, Geochemical Surveys, Fuzzy
  • E. Asadi Mehmandosti, B. Alizadeh, M. H. Adabi Page 31
    Marun Oilfield is one of the main Iranian Oilfield in Dezful Embayment, Zagros area which was studied geochemically in this paper. Forty three samples from different source and reservoir rocks include Garue, Gadvan, Dariyan, Kazhdumi, Sarvak, Gurpi and Pabdeh formations from different oil wells were analyzed by Rock Eval VI. In addition, 23 selected extract bitumens and 6 crude oils of Bangestan and Khami reservoirs were studied by Liquid Chromatography and Gas Chromatography to compare with each other. Rock Eval data showed that Kazhdumi and Pabdeh formations with average TOC of 4.13 wt% and more than 12 mg HC/g rock amount of S2 had high hydrocarbon potential regard to other samples. HI vs. Tmax and S2 vs. TOC diagrams indicated that the Type II kerogen was the main type of kerogen in studied samples. Furthermore,Garue, Gadvan and Kazhdumi samples have high thermal maturity in compare with other samples. Also, variations of PI and Tmax versus depth indicate that Pabdeh and Gurpi samples had less thermal maturity in compare with Kazhdumi and Garue samples. Chromatograms study and variation of Pr/nC17 and Ph/nC18 indicate that studied samples have no or little evidence of biodegradation and crude oils of Bangestane and Khami reservoirs was formed in anoxic environment from the source rock with type II kerogen.
    Keywords: Rock Eval VI, Gas Chromatography, Bangestan Reservoir, Khami Reservoir, Marun Oilfield
  • N. Behfar, K. Seyed Emami, M. R. Majidifard, A. Behfar Page 39

    Middle Jurassic strata are well developed northeast of Damghan (E Alborz). At the study section the Dalichai Formation has a maximum thickness of 156 m, consisting of an alternation of bluish-grey limestones and marls, being subdivided into 4 members. The lower boundary with the siliciclastics of the underlying Shemshak Formation is unconformable due to the Mid-Cimmerian tectonic event, whereas the upper boundary with the light and cliff-forming carbonates of the Lar Formation is gradational. The Dalichai Formation at the study section is very fossiliferous. Summing up 1750 fossil specimens were collected, among which the ammonoids with 1491 specimens clearly predominate.Altogether 27 genera, 33 species of ammonites, belonging to 6 biozones (Parkinsoni Zone, Zigzag-Aurigerus zones, Subcontractus Zone,Bullatus-Gracilis zones, Anceps-Coronatum zones, Athleta Zone) has been recognized. In addition 17 genera and 8 species of planktonic and benthic foraminifers are described.These can be divided into 2 biozones. The fossil-content is mainly concentrated within few meters of red and nodular limestone in the upper part of the section. Based on the ammonite fauna the age of the Dalichai Formation in the investigated area ranges from Upper Bajocian to Oxfordian. Paleobigeographically the fauna shows close relationship to western Europe and Sub-Mediterraneanregion. This indicates a paleogeographic position of the area at the northern Tethys during the Middle-Upper Jurassic.

    Keywords: Dalichai Formation, Lithostratigraphy, Biostratigraphy, Environment, Middle Jurassic, Ammonite, Eastern Alborz, Iran
  • H. Narimani, A. Yassaghi, M. Gh. Hasan Goodarzi Page 53

    Structures in fold-thrust belts such as Zagros which are developing mainly along the belt strike often terminate at the transverse structures. The Zagros Mountain Front Fault has cut and displace at different parts by transverse structures. At Dowgonbadan area this fault is intersected by the Kharg-Mish transverse structure. The Mish anticline has transported fault propagation geometry and located on hanging wall of the Mountain front fault. The anticline plunges and rotates when it reaches to the Kharg-Mish transverse fault to the west. In the fault footwall, however, the Dil, Pahn, Sarab and Jafarabad anticlines have rounded geometry and low amplitude show characteristics of the Dezful Embayment zone folds.The Dil and Pahn anticlines with bifurcate geometry and outcrop of Asmari Formation develop parallel to the frontal ramp strike and show footwall anticlines that propagated from the frontal ramp at Dashtak formation as delay structures with respect to the hanging wall structures.The Kharg-Mish fault identify as a lateral ramp on the surface by termination of longitudinal structures and at the depth with thickness and facies changes of the Ilam Formation. The structural characteristics of the Dowghonbadan area in the Zagros Fold-Thrust Belt are analyzed as the interaction of the Mountain Front fault and the Kharg-Mish transverse fault as the frontal and lateral ramps, respectively.

    Keywords: Zagros Fold, Thrust Belt, Transverse fault zone, Frontal, Lateral Ramps, Mountain Front Fault, Dowgonbadan area
  • I. Monsef, M. Rahgoshay, M. H. Emami Page 65
    The Late Jurassic to Early Cretaceous Orzuieh volcanic sequence is exposed in the southern part of the Sanandaj – Sirjan Zone. Major and trace element geochemistry shows magma evolution from the transitional to the calc-alkaline series. Clinopyroxene compositions are similar to their composition in subduction setting and support a volcanic arc related environment. REE and trace element diagrams show enrichment patterns in LREE relative to HREE and depletion in Nb and Ta elements. This magmatic sequence has been originated from the mantle source with effect of liquids and sediment resulted from the subducting slab. The Orzuieh volcanic sequence is probably originated during the subduction of the Neo-Tethyan Oceanic lithosphere under the Sanandaj – Sirjan Zone, during the Late Jurassic to Early Cretaceous time, in the volcanic arc tectonic environment.
    Keywords: Volcanic rocks_volcanic arc_Neo_Tethys_Sanandaj – Sirjan Zone_Orzuieh_South Iran
  • Y. Rahimsouri, A. Yaghubpur, S. Modabberi Page 77
    The results of physicochemical parameters (pH, Eh, EC, TDS, TH, TA, T, and Salinity) and chemical analyses of the springs and drinking water samples of the study area indicate obvious variation compared to each other. Based on these results, the minimum pH and maximum of TDS, EC, salinity, total hardness(TH), total alkalinity(TA) parameters and cations and anions, major and trace elements (especially As and Sb) concentrations in spring water samples belong to spring Aq.D1-1(located downstream of Aq-Darreh Bala abandoned antimony mine) and spring Sp.5 (downstream of tailing dams of Aq-Darreh Au mineral processing unit) samples, and the drinking water samples of the Aq-Darreh Paeen village (spring D.W.P). The Aq-Darreh Paeen drinking water, supplied from the spring near the village, outpoured from the mineralized travertine. Compare to the international standards, main cations and anions concentrations and physicochemical parameters values (exception total hardness) of the springs and drinking water samples are located in permissible ranges. While, Aq-D1-1, Sp.5 and W.D.P springs water samples are polluted regarding to total hardness value and As concentration. Based on the geological map of the study area and location of the all spring water samples (except spring Sp.5), it can be concluded that the chemical composition of the bed rocks around the springs had the main role in controlling the water quality, and the main cause of Sp.5 water spring contamination is polluted waters leaked from the tailing dams of Aq-Darreh Au mineral processing unit.
    Keywords: Drinking Water Quality, Arsenic, Antimony Water Pollution, Aq, Darreh River Watershed, Takab, West Azarbaijan Province
  • A. Nasrabadi, M. Tatar, A. Kaviani Page 83
    Crustal structure of the Iranian plateau which is located between two convergent Arabian and Eurasian plates is studied. Teleseismic earthquakes recorded by broad band stations of Iranian National Seismic Network (INSN) are used to compute the receiver functions for each station. Rayleigh wave phase velocity dispersion curves were estimated employing two-station methods for all possible station pair of the above mentioned seismic network. A combined inversion of Rayleigh wave phase velocities and body wave receiver functions increases the uniqueness of the solution over separate inversions and also facilitates explicit parameterization of layer thickness in the model space. Our result indicates the crustal thickness differs from a minimum of 40 ±2 km in southeast of Iran, (ZHSF) to a maximum of 56 ±2km beneath the Sanandaj-Sirjan zone (SNGE). We observe a crustal thickness of 47 ±2km beneath the central Zagros (GHIR) to 52 ±2km below the eastern most of Zagros (BNDS), then to 47 ±2km beneath the northwestern part of the Zagros (SHGR). Crust of the Central Iran (KRBR) has a thickness of 48 ±2 km while the average Moho depth in southern parts of the Central Alborz (DAMV and THKV stations) is 54±2km. Our analysis shows a thinning of the crust to 43 ±2 km beneath the northwest of Iran (MAKO) and western part of the Caspian basin (GRMI).
    Keywords: Iran, Surface waves, Receiver function, Joint inversion, Dispersion of phase velocity
  • V. Ahmadi, A. Zavarei, A. Motaharian, M. Munt Page 95

    Three rock units have been identified in Shamsabad and Runiz stratigraphic sections of Asmari Formation in internal Fars region. Gastropods of Shamsabad and Runiz stratigraphic sections belong to four orders, Mesogastropoda, Neogastropoda, Architaenioglossa, Sorbeoconcha.Seven genuses and three subgenus have been recognized in lower and middle parts. In general, four genuses and one subgenus of gastropods in lower part indicating the age of Chatian, two genuses and two subgenus in middle part are indicating the age of Aquitanian and a genus in upper part indicating the age of middle Eocene (lower boundary of Asmari Formation) has been observed with foraminifers species that include Somalina stefunini, Rhapydionina urensis. the age of Asmari Formation gastropods in the studied region is alike with associated foraminifera biozones that include, Nummulites fichteli – Nummulites intermedius – Nummulites vascus assemblage – zone, indicating the age of Chatian and Austroterillina howchini – Peneroplis evolutus assemblage – zone, indicating the age of Aquitanian. Gastropods recognized in sections,are listed below: Olivella sp., Mitra sp., Ampullina sp., Ampullospira sp., Campanile sp., Strombus sp., Natica sp., Tortoliva sp., Lithoconus sp., Dendroconus sp.

    Keywords: Gastropods, Asmari Formation, Internal Fars, Shiraz, Biozone
  • M. Khalatbari Jafari, H. Sepehr Page 103
    The Kahduiyeh tectonized Ophiolite exposed at the extreme northern part of Dehshir-Baft Ophiolite belt in the southern margin of centeral Iran microcontinent, comprise of mantle peridotites and crustal sequence. The serpentinized peridotites have cpx- bearing harzhburgite and lherzholite compositions which cross cut by diabase isolated dikes. The plutonic part of crustal sequence consist isotropic gabbro, diabase sheeted dike complex, intruded by wherlitic intrusion, quartz diorite, pegmatite gabbro and plagiogranite-tronjemite. The volcanic sequence consist of the intercalation of the chert and radiolarite, pelagic limestone have the Upper Cretaceous micro faunas at base of sequence and hyaloclasic braccia, hyaloclastite, sheet flow, tuff and pillow lave on top of the sequence. Study of chemical analysis indicating a suprasubduction origin and enrichments for REE, Rb, Ba and Th might be affecting of slab-derived fluids. It seem that Kahduiyeh tectonized Ophiolite display a consistent sequence of events during their formation and evolution, includes birth, youth and maturity stages which is a natural consequence of ophiolite formation in the Supra-subduction zones.
    Keywords: Ophiolite, Peridotite, Isotopic Gabbro, Crustal Sequence, Supra, Subduction
  • K. Kiarostami, S. H. Vaziri, B. Noori, S. Allahmadadi, F. Vakilbaghmisheh Page 113
    I In order to investigate lithostratighraphical and biostratigraphical as well as determination of exact contact between the Sarvak and Ilam formations in oil well X-01 of Bahregansar field thin microscopic sections, final well reports and its illustrative diagram were studied. The Sarvak Formation with a thickness of 206 m overlies the black to dark-green marls of Kazhdomi Formation with a gradual contact. This formation can be divided into 2 members and consist mainly of dolomite and dolomitic limestone. The Ilam Formation is considered in a depth ranging from 2672 to 2678 m in the studied well based on studied section and is mainly formed of clay limestone and thin-bedded limestone. This formation is covered by Gurpi Formation with a gradual contact and has a disconformity contact with the Sarvak Formation.Moreover, the age of the Ilam Formation has been considered as Coniacian - Early Campanian which is formed of pelagic facies in the studied area. A number of 22 species belonging to 23 genera have been identified that 6 genera and 11 species belong to the Ilam Formation and 11 species of 17 genera belong to the Sarvak Formation. Considering the identified fauna in the Sarvak Formation, the three following biozones were identified conforming to biozones presented by Wind (1965):1-Nezzazata - Alveolinids Assemblage Zone # 25; 2-Rudist debris # 24;3-”Oligostegina”facies # 26. Presented biozones and principle of super position indicate Cenomanian age for the Sarvak Formation that consist of pelagic and neretic facies. Moreover, the age of the Ilam Formation has been considered as Coniacian - Early Campanian which is formed of pelagic facies in the studied area.
    Keywords: Cenomanian, Coniacian, Sarvak, Ilam Formations, Bahregansar, Persian Gulf
  • A. Kamali, M. Moayyed, M. Jahanbakhsh Ganjeh, H. Pirooj, M. Jokar, A. Ameri Page 121
    The studied area is located at southeast of Myaneh, in east Azarbaijan province. The tourism industry, especially geotourism is a new approach for improving of coexistence of human and nature, in order to make economic benfites is nowadays very important for local development.By evaluation of natural potential of areas with direction, planning and physical developments in the direction of tourisms industry and absorption of tourist especially in national and international scale, can help to provide job opportunities.This study, by investigating a small sample of geotourism potential of the country, tries to help a new approach towards the natural resources of the country. Threfore in this study, for investigation and evaluation of geotourism potentials of the study area, the taget function and traversing the geomorphological and geological features are carried out. In the model, using advantage coefficient (dij), it is possible to allocate tourism potential preferential to different locations and announce the location with highest advantage coefficient as top tourism localities. This research is a case study for using advantage coefficient model for the Qaflankuh area in east Azarbaijan. This area has unique, intact historical and natural features that can attract tourists. The variety of rocks in the area (andesite, basalt, rhyolite, ignimberite, fissure dykes, agates, perlite, faults, agglomerates, volcanic breccias, and volcanic bomb) has provided spectacular sights for every geosciences and geography. Qaleh Dokhtar and Pol- Dokhtar are example of historical-cultural sites. The results of this study, introduces the study area as a scientific geopark and as a natural history museum.
    Keywords: Geoutorism, Iran, Qaflankuh, Qaleh, Dokhtar, Agate, Perlite
  • Y. Amerian, B. Vosooghi Page 133
    The methodology of geometrical modeling of the earth surface deformation [surface deformation tensor of the first kind (tensor of strain),linearized surface rotation tensor, and surface deformation tensor of the second kind (tensor of change of curvature)] is done using different kind of space geodetic data (VLBI, SLR, GPS, DORIS, Levelling). In this study the tensor of change of curvature and its invariants and the change of the mean and Gaussian curvature in the Lagrangian portrayal was computed using GPS observation to monitor the subsidence of Mashhad and Neyshabour area. For this purpose, coordinates and displacement rates (velocities) of Iranian Permanent GPS Network (Khorasan area) in Eurasian frame derived in 2007 were analyzed. The maximum value of the rate of mean and Gaussian curvature difference are 14×10-14/myr and 4×10-20/myr respectively in study area. The patterns of numerical analysis confirm land subsidence induced by over explosion of ground water in study area.
    Keywords: Deformation Analysis, Deformation Tensor of Second Kind, GPS Observations, Subsidence
  • E. Tale Fazel, B. Mehrabi, A. Khakzad, R. Kianpour Page 139
    Sangan iron ore deposit is located in 308 km southeast of Mashhad and eastern structural zone of Iran. Due to the high grade, low P-content and high reserve, Sangan is regarded as one of the major iron ore deposits in Iran. The important anomalies in Sangan consist of east, central and west anomalies that Dardvey deposit is a typical magnetite-rich skarn developed along the contact of Sarnowsar I-type granite Oligo-Miocene age with high magnesium carbonate of Upper Cretaceous, formed in central anomaly. Dardvey deposit comprises of exoskarn, endoskarn and ore zones. The endoskarn zone is limited while exoskarn is extensive zone and includes sub-zones of garnet skarn, garnet-pyroxene skarn and pyroxene skarn in intrusive body side and epidote skarn beyond the intrusive body. Field evidence, mineralogical and microthermometry studies show three zones including; 1) intrusion of granitoid bodies in ranges of 320 to 520°C and 1kb pressure, 2) skarn mineralization zone consists of prograde stage are developed within the temperature ranges from 310 to 490°C in average salinity of 33.6 (wt.% NaCl), in association with metasomatic mineralization during a retrograde stage, developed within temperature ranges from 190 to 310°C in average fluid salinity of 13.6 (wt.% NaCl) accompanied by magnetite ore and massive pyrite, chalcopyrite and pyrrhotite. The late mechanism, including quartz vein-type mineralization and barren veins occurrence, comprises of subhedral to anhedral pyrite, chalcopyrite and phologopite bearing veins that occurred in two substages from 360 to 440°C temperature and average salinity of 33.4 (wt.% NaCl) and from 235 to 320°C temperature and average salinity of 14.6 (wt.% NaCl) in the skarn zone and intrusive body. According to studies, it may be fluid mixing and ore fluid dilution mechanisms by implications of low-temperature and salinity meteoric water and also, chemical composition changes of ore fluid due to water-rock interaction was the possible mechanism for ore-metal deposition of magnetite in the skarn zones and formation of sulfide ore minerals in the hydrothermal quartz vein and veinlets in late stage of mineralization in the area.
    Keywords: Skarn mineralization, Fluid inclusions, Iron, Sarnowsar granite, Sangan, Dardvey
  • F. Mousivand, E. Rastad, M. H. Emami, J. M. Peter, M. Solomon Page 151
    Zn-Pb-Cu mineralization in the Chahgaz area, located 60 km south of Shahre Babak, occurs within a Middle Jurassic metamorphosed bimodal volcano-sedimentary sequence in the South Sanandaj-Sirjan zone. Mineralization occurs associated with exhalites within units 1and 2 of the host sequence as numerous occurrences, and within unit 3 as Chahgaz deposit and some occurrences hosted by meta-rhyolitic tuff, metarhyolite,and meta-pelites, as predominantly stratiform, tabular and sheeted-like orebodies at specific stratigraphic horizons. Ore textures include massive, semi-massive, banded, laminated, disseminated and vein-veinlets. Ore minerals are predominantly pyrite, sphalerite, galena,chalcopyrite, tetrahedrite, arsenopyrite, and minor bornite and pyrrhotite, and gangue minerals include dominantly sericite, quartz, chlorite and barite. Wallrock alteration is dominated by sericitic and chloritic and minor carbonatic and silicic types. Altered host rocks have been foliated
  • A. Saki, A. A. Baharifar Page 165
    Intrusion of the Alvand complex (intrusions formed during Jurassic) into the host metapelitic rocks (schists) created pelitic hornfelses and anatectic migmatites in the Alvand aureole. Partial melting in the Alvand aureole was restricted to pelitic bulk compositions. Existing of spinel-quartz minerals and appearance of orthopyroxene in these rocks marks the transition from amphibolite- to granulite-facies conditions,and is commonly attributed to the process of fluid-absent partial melting. Reactions Sil/And + Bt = Crd + Spl+ Kfs + melt and Bt+Als+Pl+Qtz = Grt+Kfs+melt, are the most reactions for the development of melt in the metapelitic rocks of Alvand aureole. This metamorphism is mainly controlled by conductive heat transfer through magmatic intrusions into all levels of the crust. The Hamadan metamorphic rocks have experienced multiple episodes of metamorphism driven by burial and heating during arc construction and collision during subduction of a Neotethyan seaway and subsequent oblique collision of Afro-Arabia (Gondwana) with the Iranian microcontinent in the Jurassic-Cretaceous,and these events are associated with local partial melting at high grades, near the Alvand complex pluton.
    Keywords: Migmatite Rocks, Alvand Aureole, Melting Reaction, Granulite, Facies
  • R. Arfania Page 173
    The study area, located in 40 km southeast of Eghlid town, is a metamorphozed terrain situated between the Eghlid fault and the Zagros Main Thrust and is a part of the southeastern Sanandaj-Sirjan Zone. The area consists of the highly deformed rocks which have been emerging clearly in dextral shear zones. Mesoscopic scale analysis carried out for determining the paleostress directions and deformation history of the area. Thus mesoscopic faults, joints and veins were measured and analyzed based on the field measurements and statistical methods. Then fitting structural models were presented for each of them. Furthermore, formation ages of the structures were considered based on relative time scale.
  • S. Rajabi, M. Eliassi, A. Saidi, A. Shahidi Page 181
    In this research, heterogeneous fault slip data are used as the main data for doing paleostress analysis in North-Tehran tectonic wedge, which is restricted between Mosha and North-Tehran faults. Using these data and paleostress methods, the studied area is divided into 15 smaller stable stress regions and the mean stress tensor related to each region is determined. Then, stress events are separated using Multiple Inverse Method.Based on mean stress tensors -obtained from stress regions- and rotation of fault data orientation -based on Anderson’s theory in compressional tectonic regimes-, the stress trajectory map is sketched for mean stress tensors acting in the regions during geological time. Configurations of trajectories show that they seem to obey the overall tectonic regime in Iran. This result refutes that the North-Tehran tectonic wedge could be a dynamic wedge.
    Keywords: Stress event separation, Heterogeneous fault slip data, Multiple Inverse Method, Stress Trajectory, Wedge Tectonic
  • R. Sharifi Najafabadi, M. Moairy, H. A. Ghayoor, H. Safaei, A. Seif Page 187
    One of The important subjects about Zagros mountain range is the lack of coordination between its drainages and geologic structure. This subject on Zayandehrood drainage system has become one of the most challenging discussions and three different theories have been proposd. To remove these disagreements and to achieve a general conclusion, this basin and two basins of Azna and Kakolestan at a distance of 62 and 85 km form its north east limit were studied exactly in library and in the field. With referer to different evidence obtained from the condition of river terraces, lake sediments and fossils, cirques and glacial sediments and active tectonic, it may be concluded that during Pliocene the Zagros drainages have been flowing toward Persian Gulf, but this drainages have been trapped because of the activity of Main Recent Fault at late this period or Early Pleistocene and formed some lakes. Later as the result of some processes that most of them have been of tectonic origin, the bed of these lakes were disintegrated and the water stream was flowed in Kakolestan and Azna’s basins at the previous direction and in Zayandehrood basin at the revers direction.
    Keywords: Zagros mountain range, Main Recent Fault, Quaternary lakes, Zayandehrood basin, Active tectonics
  • M. Foroutan, H. Nazari, B. Meyer, M. SÉbrier, M. Fattahi, K. Le Dortz, M. Ghorashi, Kh.Hessami, M. R. Ghassemi \M. Talebian Page 195
    The evaluation of seismic potential along the Dehshir fault with 550-km length (accounting of northern and southern splays) is critical thanks to that more than 3.5 million people live in cities and towns located at vicinity of the fault. The Dehshir fault is considered as westernmost limit of N-striking dextral strike-slip faults set that slice Central and eastern Iran. Due to the lack of large recorded earthquakes (instrumental and historical) in Central Iran, access to seismic potential of active faults by studying the earthquake catalogs seems to be impossible. No instrumental earthquake has been recorded greater than mb 4.7 around the Dehshir fault and also historical data shows no evidence for occurrence of large earthquake around the fault. No sign of destruction in Marvast historical castle (at a distance of less than 10 km far from the Dehshir fault) built in Islamic period (~700-1250), shows any remarkable seismic activity until 750-1300 years ago. However, several evidence of geomorphologic markers such as drainages, gullies, streams and alluvial fans offsets, represent activity of the Dehshir fault in Late Quaternary. Geomorphic evidence at Marvast and Harabarjan sites record dextral - slip on the Dehshir fault during the Late Pleistocene-Holocene as major movement with minor dip - slip component. Rake of the fault movement has been considered for assessing to amount of horizontal and vertical slip rate on the Dehshir fault. This value in the North Marvast site has been calculated ~10 degrees and according to right-bank offset on the Marvast river is ~7 degrees with horizontal and vertical displacements of 13 m and 1.5 m, respectively. Combining cumulative offset markers with OSL dating implies the Dehshir fault in Late Pleistocene-Holocene time period slips at horizontal and vertical components about 1±0.3 and 0.1 mm yr-1, respectively. We observed a minimum dextral offset along the Marvast segment in west of Harabarjan about 2 m that allows assuming the related magnitude and date of most recent large paleoearthquake on the Dehshir fault on the order of Mw 7 and 2000 years ago, respectively.
    Keywords: Slip rate, Dehshir fault, Fault segment, Rake, Optically Stimulated Luminescence (OSL), Holocene
  • K. Nezhadafzali, R. Lak, M. Sarvati, F. Bayatani Page 207
    Mud volcanoes are natural and site-seeing phenomena in the world, particularly in the Alps and Himalayas belts. Mud volcanoes usually appear in form of a dome or a pool. The mud volcanoes comprise water, gas and mud. with plenty of applications, like tourism, mud therapy, supplying of essential body trace elements, and their usage as mud for pottery. In Iran most of the mud volcanoes appear in coastal plains of the Caspian and Oman Seas. A mud flow was formerly found between Minab and Jask in Hormozgan Province. These types of exclusive, beautiful and natural phenomena require more attention by tourism industry. On the other hand, mud flow must be introduced as the most important geotourism phenomenon of northern coast of the Oman Sea. In this research, after data collection, including topography and geology maps, AIRS satellite data and aerial photos,According to the results, it can be concluded that two different deformation phases were effective in formation of the analyzed structures.
    Keywords: Sanandaj, Sirjan, Joint, Vein, Mesoscopic fault, Eghlid fault
  • S. Hashemi Tabatabaei, A. S. Salamat, A. Mohamadi Page 215
    Seismic site characterization studies are carried out in earthquake- prone areas. In these studies seismic design parameters are chosen based on engineering geological and geotechnical characteristics of the site. Site classification is addressed in various building codes. Codes define various methods for soil classification such as measurement of average shear wave velocity up to 30 meters depth. This paper present a part of the seismic geotechnical microzonation study of Shiraz city based on seismic data for soil classification. This method, measures the travel times of multiple elastic waves along the interface of layers having different velocities. In this study a seismograph with an array of 24 geophones and 3.75m intervals was used. The shear wave velocity distribution estimated for 3 different seismic layers. S ismic bedrock was defined as layer for which shear wave velocity is more than 750 m/s. Depth of seismic bedrock was estimated to vary about 1 to 29m.The average shear wave velocity up to depth of 30 m ranges about 375 to 1253m/s. Based on the results soil profile in Shiraz were classified and compared with the Standard No. 2800 and Eurocode-08. The result indicated that Shiraz city can be placed in “site class I” and “site class B, E and A” respectively.The study revealed that Standard No. 2800 site classification should be modified.
    Keywords: Seismic geotechnical microzonation, Shear wave velocity, Soil type, Building codes, Design spectrum
  • F. Khorrami, K. Hessami, H.R. Nankali, F. Tavakoli Page 223
    We present the results of continuous GPS measurements to interpret present-day kinematic along and across northern Iran (i.e. the Alborz mountain range and northern part of Central Iranian Block (CIB)). In this study velocity field and geodetic strain rate of 30 CGPS stations
  • A. M. Ali Khasi, M. Hosseini Barzi, M. Shadan Page 231
    Determination of sedimentary environment, provenance and tectonic setting of Ab-Haji Formation sandstones (Lower Jurassic) have been carried out in Cheshmeh Bakhshi and Sartakht-e-Shotoran sections which are located in Kalmard Block. Facies analysis of sedimentary facies in mentioned sections implies three clastic faceis associations including delta plain, delta front and prodelta and two carbonate facies, relevant to bar. The obtained results from modal analysis and geochemical data point to cratonic tectonic setting and presence of qurtzose rocks in the source area in the course of recycling processes. Moereover, using the tectonic discrimination diagrams suggest that Ab-Haji sandstones have been deposited in a passive continental margin. The calculated chemical index of alteration (CIA) nd the plagioclase index of alteration (PIA), based on major element oxides, denote moderate to intense weathering in the hinterland. This consequence is conformed with the modal analysis and petrographic evidence referring to humid and semi-humid climate.
    Keywords: Sedimentary Environment, Provenance, Geochemistry, Ab, Haji Formation, Kalmard Block
  • Y. Rezaei, M. R. Mobasheri, M. J. Valadanzouje Page 243
    Estimation of noise present in Hyperspectral images is a way to enhance the quality of the extracted information and to reduce the uncertainties in the results. The simplest method widely used in noise estimation is Shift Difference. This method has two weaknesses; first, it is based upon the assumption that the adjacent pixels have the same signal information which is not necessarily valid in hyperspectral data sets; second, in order to calculate the correct values of noise it needs homogeneous regions that is usually being determined by supervision. In this study, a new method in noise estimation (NETAL) is introduced. In this method the satellite images are divided into homogeneous regions using spectral absorption parameters such as location of absorption lines, width and depth of these absorption features for every individual pixels. Then in each region the noise was calculated using regression between adjacent bands and finally the total noise was estimated through accumulation of the calculated noises in each region. The NETAL algorithm was evaluated by using simulated and real hyperspectral data sets. The results show that the noise estimation by NETAL method is faster than Multiple Regression method while the accuracy will remain the same as and even better than the Multiple Regression method.
    Keywords: Absorption parameters, Hyperspectral Image, Noise Estimation