فهرست مطالب

نشریه علوم زمین
پیاپی 88 (تابستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/05/21
  • تعداد عناوین: 22
|
  • حجت الله صفری، محمدرضا قاسمی، مریم آق آتابای، رعنا رضوی پش صفحات 13-18
    پهنه گسلی لاهیجان یکی از گسل های عرضی البرز باختری است که با سازوکار راستالغز چپ بر دگرریختی هایی را در این پهنه پدید آورده است. در این پژوهش با انجام مطالعات صحرایی، فن های سنجش از دور، پردازش تصاویر ماهواره ای و روش های آماری، پهنه گسل لاهیجان مورد تحلیل هندسی و جنبش شناختی قرار گرفته و تلاش شده است پهنه گسلی بازسازی شود. برپایه نتایج حاصل از این پژوهش، گسل لاهیجان راستای N55E و شیب ̊70 به سوی جنوب خاور دارد؛ پهنه گسلی 30 کیلومتر پهنا دارد. این پهنه گسلی را می توان به عنوان یک سامانه برشی چپ بر در نظر گرفت که انواع شکستگی های مرتبط با این سامانه را در خود جای داده است. گسل های موجود در این پهنه به صورت گسل های همساز و ناهمساز با پهنه اصلی شکل گرفته اند. بیشتر گسل های این پهنه حرکت کج لغز دارند و سازوکار آنها با توجه به زاویه ای که با دیواره های اصلی برش ساخته اند، تغییر می کند. گسل های تقریبا موازی با دیواره برش مولفه حرکتی چپ بر دارند. در مقابل، گسل هایی که زاویه بیشتری (حدود ̊75) با این دیواره می سازند، سازوکار حرکتی راست بر دارند. با ادامه دگرریختی، ساختارهای موجود به گونه پادساعتگرد چرخیده اند و زاویه کوچک تری با دیواره های اصلی برش ساخته اند.
    کلیدواژگان: پهنه گسلی لاهیجان، سامانه برشی چپ بر، پاره های گسلی، البرز باختری
  • محمد پاک نیا، حبیب علیمحمدیان، محمود رضا مجیدی فرد، جعفر صبوری، سیدعلی آقانباتی صفحه 19
    برش گل بینی در 35 کیلومتری شمال خاوری شهرستان جاجرم، در بردارنده توالی به هم پیوسته ای از سنگ نهشته های سازند های تریاس- ژوراسیک است. با بررسی های صورت گرفته روی سازند دلیچای در این برش و در محدوده آشکوب های ژوراسیک میانی (باتونین-کالووین)، سه عضو سنگ چین های، 31 جنس و13 گونه آمونیتی شناسایی و مرز این دو اشکوب نیز، مشخص شد. برای این مطالعه، 155 نمونه مغزه رسوبی از لایه های سنگ آهکی و سنگ آهک مارنی به منظور مطالعات پارینه مغناطیس در این مرز، توسط دستگاه مغزه گیر دستی، تهیه و در آزمایشگاه محیط و پارینه مغناطیس سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور بررسی شد. مراحل کار آزمایشگاهی در این پژوهش شامل اندازه گیری پسماند مغناطیسی طبیعی، آزمایش روند تغییر پذیرفتاری مغناطیسی در برابر افزایش درجه حرارت و تعیین نوع کانی های مغناطیسی موجود در هر نمونه، مغناطیس زدایی به روش حرارتی و میدان متغیر است. با تکیه بر روش های آزمایشگاهی انجام شده، سوی ها و میانگین سوی های مغناطیسی و یا به عبارتی مقادیر مربوط به زوایای میل Inclination)) و انحراف مغناطیسی (Declination) نمونه ها در زمان نهشته شدن رسوبات، قطبیت های عادی و وارون، قطب ظاهری زمین مغناطیسی (VGP) (Virtual Geomagnetic polarity) نمونه ها و متوسط میزان انباشت رسوب (نرخ رسوب گذاری) در این برش تعیین شد. افزون بر این، قطبیت های عادی و وارون (Normal & Reverse) در طول برش مورد نظر برای هر مغزه گرفته شده تعیین، تغییرات قطبی مغناطیسی آن رسم و با جداول قطبیت مغناطیسی بین المللی و برش های معرفی شده از کشورهای آلمان و روسیه مقایسه شد که نتایج به دست آمده از برش گل بینی با این برش ها هم خوانی دارد.
    کلیدواژگان: برش گل بینی، پارینه مغناطیس، جاجرم، آمونیت، قطبیت
  • خاستگاه زمین ساختی سازند کاهار (نئوپروتروزوییک پسین) با استفاده از داده های تجزیه مودال و کانی های سنگین ماسه سنگ ها در ماسه سنگ های برش نمونه، کوه کاهار، البرز مرکزی
    نجمه اعتمادسعید، محبوبه حسینی برزی، محمدحسین آدابی، عباس صادقی صفحه 21
    این مطالعه روی خاستگاه زمین ساختی سازند کاهار با سن نئوپروتروزوییک پسین در شمال ایران، کوه کاهار (مقطع نمونه) متمرکز شده است، این سازند دارای اطلاعات ارزشمندی در رابطه با رویدادهای زمین ساختی این دوره است. سازند کاهار در این ناحیه، توالی رسوبی خوب حفظ شده ای در حدود 1000 متر از سنگ های بیشتر ریزدانه سیلیسی- آواری به همراه مقادیر کم تری ماسه سنگ، کنگلومرا و دولومیت است. ماسه سنگ های لیتیک آرکوزی کاهار با بلوغ بافتی و ترکیبی پایین، دارای مقادیر فراوانی فلدسپار (پلاژیوکلاز و فلدسپار پتاسیم)، کوارتز و قطعات سنگی آتشفشانی هستند و میانگین ترکیبی Q38F40L22، Qt39F40L21، Qm32F40Lt28،Qp27Lvm60Lsm13 و Qm44P33K23 را نشان می دهند که نشان از جایگاه زمین ساختی کمان ماگمایی فرسوده و منشا نزدیک به حوضه آنها دارد. نوع قطعات لیتیک در این ماسه سنگ ها نشان دهنده چیرگی سنگ های منشا آتشفشانی آندزیتی و فلسیک است. تجزیه کانی های سنگین (فراوانی کانی های ناپایدار و نیمه پایدار همچون بیوتیت و پیروکسن) نشان می دهد که ماسه سنگ های کاهار از رخنمون یافتن سنگ های ماگمایی کمانی منشا گرفته اند. در هر حال، گوناگونی کم مجموعه های کانی سنگین در ماسه سنگ های کاهار نشان دهنده منشا محلی و یکنواخت برای آنها است. با توجه به وجود دو دیدگاه زمین ساختی در رابطه با شرایط حاکم بر ایران طی نئوپروتروزوییک پسین (حاشیه غیر فعال کافت و کمان ماگمایی پهنه فرورانش) نتایج این مطالعه با تایید کمان ماگمایی در روشن سازی گذشته ایران زمین اهمیت دارد.
    کلیدواژگان: سازند کاهار، نئوپروتروزوییک، خاستگاه زمین ساختی، کمان ماگمایی
  • زینب جدی، محمد تاتار، بهزاد سعیدی رضوی صفحه 31
    در تاریخ 5 دی ماه 1382 (26دسامبر 2003) زمین لرزه ای با بزرگی 6/6 MW = بخش گسترده ای از جنوب استان کرمان را به لرزه در آورد. با توجه به تلفات زیاد این رویداد، توجه زیادی روی این زمین لرزه معطوف شد. به رغم مطالعات گسترده، ابهامات زیادی در مورد هندسه و محل گسل مسبب زمین لرزه بم باقی مانده است. در تحقیق حاضر، برای به نقشه در آوردن تصویر سه بعدی ساختار سرعتی منطقه، تعیین هندسه گسل بم در ژرفا، و در صورت امکان نقش آن در ایجاد زمین لرزه دی ماه 1382، داده های زمان سیر پس لرزه های زمین لرزه بم که توسط یک شبکه لرزه نگاری محلی و متراکم ثبت شده اند، به طور همزمان برای تعیین ساختار سرعتی و کانون زمین لرزه ها وارون سازی شدند. در این مطالعه 6201 زمان رسید موج P حاصل از 544 پس لرزه ثبت شده در 23 ایستگاه موقت نصب شده پس از زمین لرزه بم، مورد استفاده قرار گرفتند. این داده ها توسط برنامه SIMULPS14 مورد برگردان سه بعدی قرار گرفتند. تغییرات سه بعدی سرعت موج P به دست آمده برای ژرفای کمتر از 20 کیلومتر در مطالعه حاضر نشان می دهد که در زیر ژرفای10 کیلومتر سرعت کمی در منطقه حاکم است و در ژرفاهای بالای 14 کیلومتر، یک بی هنجاری با سرعت بالا در قسمت باختری منطقه دیده می شود. تفاوت در سرعت مشاهده ای که در دو طرف گسل بم قرار می گیرند، می تواند به عملکرد گسل وارون بم- بروات نسبت داده شود. به نظر می رسد که گسل بم- بروات ساختار فعال اصلی منطقه، در طی زمین لرزه مخرب 5 دی ماه 1382 بوده باشد.
    کلیدواژگان: بم، توموگرافی محلی، ساختار سه بعدی، پس لرزه، گسلش وارون
  • شهریار صادقی، علی یساقی، محمد فتح الهی صفحه 41
    در این نوشتار ارتباط ساختاری دو سیمای ساختاری مهم زمین درز زاگرس یعنی گسل اصلی جوان زاگرس (MRF) و گسل وارون اصلی زاگرس (MZRF) در کردستان مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی این ارتباط به حل مسائل مرتبط با زمین درز زاگرس همچون تکامل ساختاری و لرزه زمین ساخت آن کمک می کند. بر پایه این بررسی، در حدود عرض جغرافیایی ̊36، قطعه سردشت گسل اصلی جوان زاگرس به گسل وارون اصلی زاگرس برخورد می کند و به سمت جنوب خاور این محل برخورد، تنها گسل اصلی جوان زاگرس مرز میان کمربند چین خورده- رانده زاگرس و پهنه سنندج- سیرجان را تشکیل می دهد. در این محل قطعات بریده شده از گسل وارون اصلی زاگرس در پهنه گسل اصلی جوان زاگرس دیده می شودکه این امر دیرین تر بودن گسل وارون اصلی زاگرس را نشان می دهد. این بررسی نشان می دهد که گسل اصلی جوان زاگرس در حد واسط گسل های پیرانشهر در شمال باختر و گسل مریوان در جنوب خاور، یعنی در میان عرض های جغرافیایی 30 ̊35 و 30 ̊36 تغییر روند داده به گونه ای که در راستای گسل خمیدگی ایجاد شده است. در حاشیه های جنوب باختری و شمال خاوری این خمیدگی به ترتیب گسل های سردشت و بانه برداشت شده اند که سازوکار آنها دارای مولفه حرکتی عادی است. با در نظر گرفتن ویژگی های هندسی و جنبشی و میدان تنش دیرینه بخش خمش یافته گسل اصلی جوان زاگرس(گسل سردشت) می توان گفت که این گسل بخشی از گسل اصلی جوان زاگرس با راستای N30W است و به دلیل انحراف نسبت به بردار جابه جایی اصلی N60W دارای مولفه کشش شده است. بنابراین گسل سردشت به طور هم زمان جنبش های امتدادلغز و ترافشارشی مرز میان پهنه سنندج-سیرجان و زاگرس چین خورده- رانده و جنبش های کششی حاصل از خمش به سمت راست گسل اصلی جوان زاگرس را تحمل کرده است. تحلیل تنش دیرینه (با استفاده از روش برگشتی چند مرحله ای) برای جنبش های مختلف، میدان های تنش مجزایی را نشان می دهد؛ میدان های تنش دیرینه با میدان های تنش حاصل از حل کانونی زمین لرزه های مرتبط با راستای زمین درز زاگرس هماهنگی دارند که نشان دهنده جوان بودن میدان تنش به دست آمده از روش برگشتی است. در اثر جابه جایی گسل وارون اصلی زاگرس توسط گسل سردشت، افت قائم قابل توجهی در گسل وارون اصلی زاگرس ایجاد شده است که به این دلیل، در شمال باختر گسل اصلی جوان زاگرس، میان عرض های جغرافیایی 20 ̊35 و 00 ̊36، گسل وارون اصلی زاگرس در سطح زمین برونزد ندارد.
    کلیدواژگان: گسل اصلی جوان زاگرس، گسل وارون اصلی زاگرس، تنش دیرینه، زمین درز زاگرس
  • بهرام علیزاده، راضیه فولادوند صفحه 51
    هدف از این مطالعه اثبات وجود بلندی کهن در مرکز میدان نفتی بینک توسط مطالعات ژئوشیمی آلی است. با وجود اثر این بلندی کهن بر رخساره های رسوبی به دلیل وسعت کم این بالا آمدگی شاهد حذف و دگرشیبی گسترده در اثر فازهای تکتونیکی نبوده و متاسفانه در این میدان ناشناخته باقی مانده است. داده های لرزه ای و داده های حاصل از چاه، بیانگر ساختار نامتقارن میدان بینک به طول تقریبی 22 کیلومتر و عرض 10 کیلومتر در مخزن بنگستان است. به منظور اثبات بلندی کهن، تجزیه های ژئوشیمیایی راک ایول و انعکاس ویترینایت بر روی خرده های حفاری و در پایان مدل سازی حرارتی توسط نرم افزار (Pars Basin Modeler (PBM انجام پذیرفت. نتایج تجزیه راک ایول کم بودن میزان محتوی کربن آلی سازندهای کژدمی، لافان، گورپی و پابده را در مرکز میدان نشان می دهد. این امر می تواند نمایانگر حکمفرما بودن شرایط اکسیدان و کم ژرفا بودن آنها در زمان ته نشست، به دلیل تشکیل یک بالاآمدگی دست کم از زمان آلبین سنومانین در امتداد گسل پی سنگی خارک میش باشد. متغیرهای ژئوشیمیایی در سازند کژدمی چاه شماره 4 به صورت قابل توجهی با سازند کژدمی در چاه شماره 7 و دیگر سازندهای موجود در میدان متفاوت است. این می تواند به دلیل افزایش قابل توجه فعالیت گسل خارک میش در طی زمان آلبین باشد. با توجه به ارتباط مستقیم میان محل گسل های پی سنگی، بی هنجاری های حرارتی و بلندی های کهن، تاریخچه حرارتی میدان توسط نرم افزار PBM مدل سازی شد. نتایج مدل سازی نشان داد که با اعمال جریان های حرارتیmW/m2 80، 76، 66 و 60 به ترتیب برای چاه های شماره 2، 4، 6 و 7 بهترین انطباق بازتاب ویترینایت و Tmax اندازه گیری و محاسبه شده حاصل می شود. در پایان، کاهش پتانسیل هیدروکربورزایی و محتوای کربن آلی سنگ های منشا و افزایش جریان حرارتی به سمت مرکز میدان و نسبت به میادین مجاور نمایانگر وجود بلندی کهن در امتداد گسل خارک میش است. از سوی دیگر با توجه به وجود بلندی کهن در مرکز میدان و در نتیجه کم ژرفا بودن آن، وجود رودیست های فراوان تر موجب تولید بیشتر در مرکز میدان شده است.
    کلیدواژگان: میدان نفتی بینک، بلندی کهن، مدل سازی حرارتی، تجزیه راک ایول 6، بازتاب ویترینیت
  • مجتبی یمانی، علی اکبر شمسی پور، مریم جعفری اقدم، سجاد باقری سید شکری صفحه 57
    حوضه چله در جنوب استان کرمانشاه و در واحد زاگرس چین خورده قرار دارد. با توجه به گستردگی سازندهای آهکی و وجود گسل ها و درزه های زمین ساختی، لند فرم های کارستی تکامل یافته ای در این حوضه شکل گرفته است. هدف این پژوهش، بررسی توسعه یافتگی کارست و میزان تاثیر عوامل مختلف در نفوذپذیری سازند ها است. داده های اصلی پژوهش را نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و نیز عکس های هوایی به همراه داده های آب شناسی وزارت نیرو تشکیل داده اند. در مطالعه موجود 9 عامل محیطی به عنوان متغیرهای مستقل و زمین ریخت شناسی شکل های کارستی به عنوان متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفتند.نخست معیارها و عوامل کمی و کیفی شناسایی شد. سپس با انجام کارهای میدانی و پرسش نامه، این معیارها و عوامل با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی تجزیه و تحلیل شدند. در پایان در محیط GIS نقشه های هم پوشانی تهیه و یکسان سازی عوامل و تصحیح پایانی با کمک منطق فازی انجام شد. به منظور نتیجه گیری بهتر، منطقه از نظر توسعه و تحول کارست به چهار بخش تقسیم شد. تلفیق لایه های اطلاعاتی، نقش موثر سنگ شناسی (سازند آسماری) را در فرایند توسعه یافتگی کارست نشان می دهد. همچنین کارست در بلندی های جنوبی حوضه و زمین های مسطح در راس تاقدیس شمالی و نیز در امتداد گسل اصلی منطقه توسعه یافتگی کامل تری دارد. مناطق توسعه یافته کارست 95/107 کیلومتر مربع یا به عبارتی 5/22 درصد از مساحت حوضه را به خود اختصاص داده است. همچنین پهنه با توسعه متوسط کارست 34 درصد از مساحت حوضه را پوشش می دهد.
    کلیدواژگان: کارست، مدلAHP، منطق فازی، حوضه چله، فرسایش
  • مصطفی یاری، رضا محبیان، محمد علی ریاحی صفحه 67
    در لرزه شناسی اکتشافی نشانگرهای طیفی لحظه ای مانند بسامد مرکزی، بسامد ریشه میانگین مربعات (rms) و پهنای باند که بیشتر برای توصیف خواص وابسته به بسامد سنگ ها به کار گرفته می شوند از نقشه زمان- بسامد (طیف نما) قابل استخراج هستند. این نشانگرها با استفاده از نظریه احتمال تعریف می شوند. طیف نما را می توان از روش های تبدیل فوریه زمان کوتاه (STFT)، تبدیل موجک پیوسته (CWT) و تبدیل موجک پیوسته زمان- بسامد (TFCWT) به دست آورد که روش هایCWT و TFCWT نیازی به انتخاب پنجره زمانی که برای روش STFT ضروری است ندارند و در برابر آن تفکیک پذیری زمان- بسامد بهتری نسبت به STFT دارند. در این پژوهش با استفاده از روابط ریاضی، روشی ارائه شده است که نشانگرهای طیفی لحظه ای را از نقشه زمان- مقیاس (مقیاس نما) محاسبه می کند که این نشانگرها شبیه نشانگرهای به دست آمده از طیف نمای TFCWT هستند، با این تفاوت که در اینجا دیگر نیازی به تبدیل مقیاس نما به طیف نما که زمان محاسبات را طولانی تر خواهد کرد نیست.
    کلیدواژگان: تبدیل فوریه زمان کوتاه، تبدیل موجک پیوسته، تبدیل موجک پیوسته زمان، بسامد، بسامد مرکزی، بسامد ریشه میانگین مربعات (rms)، پهنای باند
  • محمد لطفی، سیده فریبا سجادی آل هاشم، محمدهاشم امامی صفحه 75
    کانسار منگنز بزنین در 25 کیلومتری جنوب- جنوب باختر اردستان و در کمربند ماگمایی ارومیه- دختر قرار دارد. واحدهای اصلی منطقه مورد مطالعه را توالی های آتشفشانی، آذرآواری و توده های نفوذی به سن ائوسن میانی تا الیگوسن پایینی تشکیل می دهند. گنبد ریولیتی پورفیری از این مجموعه، به سن ائوسن بالایی- الیگوسن پایینی، میزبان کانه زایی اقتصادی منگنز است. کانه زایی منگنز در کانسار بزنین به صورت رگه هایی با امتداد چیره شمال خاور- جنوب باختر، با طول به صورت جداجدا 5/1 کیلومتر و عرض متوسط 5/1 متر در دو کارگاه استخراجی یک و دو رخ داده است. ذخیره قابل بهره برداری این کانسار 60 هزار تن با عیار میانگین 18/50 درصد MnO برآورد شده است. کانی های اصلی منگنز براونیت، بیکسبایت، هاسمانیت، اسپسارتین، رودوکروزیت، منگانیت، پیرولوزیت، پسیلوملان وکریپتوملان هستند که به همراه کانی های آرسنیک و مس با بافت های توده ای، ریزبلور (میکروکریستالین)، بلوری، کلوفرم و کلوییدال، حبابی شکل، سوزنی، تیغه ای، رگچه ای، برشی، استوک ورک و بازماندی دیده می شوند. برپایه ویژگی های ژئوشیمیایی کانسنگ در این کانسار و مقایسه آنها با کانسارها و انواع شناخته شده منگنز، این کانسار همخوانی خوبی با کانسارهای گرمابی منگنز نشان می دهد. بر پایه ویژگی های زایشی مانند شکل کانه زایی، سنگ میزبان، ساخت و بافت کانسنگ، بررسی های کانی شناسی و کنترل کننده های زایشی نیز این کانسار قابل مقایسه با کانسارهای منگنز نوع اپی ترمال است. در مورد منبع احتمالی منگنز، می توان کانه زایی همزاد کم عیار در واحد کهن تر از گنبد ریولیتی را واحد تامین کننده فلزات در نظر گرفت. به گونه ای که با نفوذ گنبد ریولیتی در این واحد، منگنز به صورت رگه های ناهمزاد (اپی ژنتیک) پرعیار در گنبد بالا تغلیظ شده است.
    کلیدواژگان: کانه زایی رگه ای، کانسار اپی ترمال، گنبد ریولیتی پورفیری، کمربند ماگمایی ارومیه، دختر، بزنین، اردستان
  • محسن رویتوند، عباس بحرودی، منوچهر قرشی، محمدرضا قاسمی، سید احمد آقاحسینی صفحه 87
    توده های نمکی با سن اولیگوسن در فلات گرمسار و ایوانکی، جنوب البرز مرکزی روی رسوبات کواترنری بیرون ریزی داشته و یک نمکشار را شکل داده است. این نمکشار انگشت باز ابعاد 17×24 کیلومتر دارد که از نظر ابعاد یک نمکشار قاره ای بی همتا در جهان است. این لایه خمیری همچنین به عنوان یک سطح جداکننده روی سبک های ساختمانی منطقه تاثیر گذار بوده است. با وجود این، کارهای سامان مند کمی روی آن صورت گرفته است. به منظور بررسی سبک های ساختمانی منطقه که تحت تاثیر لایه جداکننده خمیری هستند و نواحی کناری که تحت تاثیر سطح جداکننده اصطکاکی هستند، یک سری مدل ساخته شد که درون جعبه ماسه مقیاس بندی شده بودند. این مدل ها پیش روی تغییر شکل نازک پوسته را روی دو سطح جداکننده خمیری و اصطکاکی که دو عضو پایانی از سطح جداکننده هستند شبیه سازی کردند. نتایج مدل ها نشان می دهند که بالای سطح جداکننده خمیری تغییر شکل سریع تر و بیشتر از سطح جداکننده اصطکاکی پیش روی می کند که این قابل مقایسه با طبیعت است. به گونه ای که هر جا که سطح جداکننده از نوع خمیری است پهن تر از ناحیه کناری خود با سطح جداکننده اصطکاکی است. مانند مدل ها، به سوی شمال در منطقه با سطح جداکننده اصطکاکی، از گسل شمال تهران به عنوان گسل پیشانی به گسل مشا و کندوان در هسته رشته کوه البرز، شیب گسل ها افزایش می یابد و تنها گسل های هم آغوش با تمایل به سمت جلو شکل می گیرند، در صورتی که بالای سطح جداکننده خمیری شیب گسل ها الگوی مشخصی نیست و هر دو گسل های هم آغوش به سمت پیش بوم و فرابوم گسترش می یابند.
    کلیدواژگان: نمکشار، سطح جداکننده، مدل سازی، گسل های هم آغوش، جنوب البرز مرکزی
  • احسان حقیقی، سعید علیرضایی، اسماعیل اشرف پور صفحه 99
    کانسار چشمه حافظ در بخش مرکزی رشته کوه ترود- چاه شیرین در جنوب محور شاهرود- دامغان قرار دارد. این کانسار شامل کانی سازی رگه ای چندفلزی (Pb-Cu-Zn-Au-Ag) در سنگ های میزبان آتشفشانی سنوزوییک با ترکیب چیره آندزیت بازالتی و داسیت است. رگه کانه دار اصلی، به طول نزدیک به 1800 متر و ستبرای کمتر از یک متر تا 5 متر، به صورت ناپیوسته در راستای عمومی شمالی- جنوبی رخ داده و شامل کالسدونی، کوارتز دانه ریز تا دانه درشت و ژاسپرویید، همراه با کانه های گالن (فاز فلزی چیره)، کالکوپیریت، بورنیت، اسفالریت، پیریت، تتراهدریت، هماتیت (اسپکولاریت) و سیدریت است. فرایندهای برون زاد (سوپرژن) سبب تبدیل گالن به سروزیت و تغییر کانی های درون زاد (هیپوژن) مس (کالکوپیریت و بورنیت) به کوولیت و مالاکیت شده است. در بخش های مختلف رگه اصلی، نوارهای قشرگون با پهنای کمتر از یک میلی متر تا 10 میلی متر دیده می شود که از کالسدونی به رنگ خاکستری، ژاسپرویید، کوارتز شیری و کانی های فلزی تشکیل شده است. آثار برشی شدن و بافت شانه ای نیز به طور محلی در این رگه دیده می شود. افزون بر رگه اصلی، چند رگه فرعی کوارتز و کلسیت به ترتیب با راستای شما ل خاوری- جنوب باختری و خاوری- باختری وجود دارد که رگه های کلسیت کانه زایی ندارد. در رگه اصلی، دگرسانی مرتبط با کانی سازی محدود به هاله های باریکی در دو سوی رگه، و شامل کوارتز، کلریت، کلسیت، کائولینیت و سریسیت (ایلیت) است. میانبارهای سیال در نمونه های کوارتز همراه با کانی های فلزی مطالعه شده است. بیشتر میانبارهای سیال، در دمای اتاق، دوفازی غنی از مایع و تعداد کمی از آنها غنی از فاز بخار هستند و برخی نیز تنها از مایع تشکیل شده اند. بر پایه مطالعه میانبارهای سیال اولیه، سیال کانه ساز در کانسار چشمه حافظ، دمای همگن شدن پایین تا متوسط (135 تا 285 درجه سانتی گراد) و شوری پایین تا متوسط (1 تا 13 درصد وزنی معادل NaCl) دارد. نسبت ایزوتوپی گوگرد در سیال گرمابی در تعادل با کانی های سولفیدی، میان ‰1/4 تا 6/1- است و میتواند نشانگر منبع ماگمایی برای گوگرد باشد. با توجه به کانی شناسی کانسنگ (کانه و باطله) و دگرسانی، سیال کانه ساز pH نزدیک به خنثی و ماهیت احیایی داشته است. کانی شناسی کانسنگ، محتوای فلز، نسبت Ag/Au میان 16 تا 25، حضور اسفالریت فقیر از آهن، کانی شناسی دگرسانی، وجود بافت های نواربندی قشرگون متقارن و نامتقارن، بافت کلوفورمی و دامنه دما و شوری میانبارهای سیال، نشانگر کانه زایی از نوع اپی ترمال نوع سولفیدی شدن متوسط است. کانی شناسی دگرسانی در کانسار چشمه حافظ، معرف گروهی از ذخایر سولفیدی شدن متوسط است که به سمت ذخایر سولفیدی شدن پایین گرایش دارند.
    کلیدواژگان: چشمه حافظ، ترود، چاه شیرین، میانبار سیال، ایزوتوپ گوگرد، اپی ترمال، سولفیدی شدن متوسط
  • اکرم پوراسماعیل، فاطمه هادوی، راضیه لک صفحه 111
    در این مطالعه مغزه ای به طول 5/10 متر از آب های کم ژرفای ساحلی در منطقه بندرعباس (در محدوده بندر شهید رجایی) بر پایه نانوپلانکتون های آهکی مورد مطالعه قرار گرفت. 52 نمونه رسوبی از مغزه یادشده انتخاب شد و پس از آماده سازی، مورد مطالعه میکروسکوپی و عکس برداری قرار گرفت. 21 جنس و 35 گونه برای اولین بار از منطقه مورد مطالعه معرفی شد. در مغزه یادشده نانوفسیل هایی چون Emiliania huxleyi و Gephyrocapsa oceanica گونه های چیره بودند که بر پایه حضور فراوان این گونه ها می توان نتیجه گرفت که حوضه خلیج فارس یک دریای حاشیه ای است که در عرض های جغرافیایی پایین و مناطق کم ژرفا تشکیل شده است و فراوانی نانوپلانکتون ها در آن بالاست.
    کلیدواژگان: نانوپلانکتون های آهکی، هولوسن، خلیج فارس، بندر شهید رجایی
  • امیر کریمیان طرقبه، رضا موسوی حرمی، اسدالله محبوبی صفحه 121
    توالی سیلیسی - آواری سازند پسته لیق به سن پالئوسن زیرین در حوضه کپه داغ رخنمون گسترده ای دارد. سه برش چینه شناسی در درگز، شمسی خان و کارناوه در مرکز کپه داغ به منظور تفسیر محیط رسوبی و تحلیل چینه نگاری سکانسی این سازند برداشت و بررسی شده است. این مطالعه به شناسایی 8 رخساره سنگی (Gcm، Gmg، Gt، St، Sp Sh، Sm، وFm) و 5 عنصر ساختاری (SG، GB SB،، CHو OF) انجامید. با توجه به داده های به دست آمده، رسوبات سیلیسی- آواری سازند پسته لیق در دو سامانه رودخانه مآندری دانه ریز و بریده بریده بر جای گذاشته شده اند. تحلیل چینه نگاری سکانسی نشان می دهد که رسوبات سازند پسته لیق در طی دو سکانس رسوبی که تحت تاثیر زمین ساخت و تغییرات سطح اساس بوده است، در طی افت نسبی سطح دریا شکل گرفته اند. این دو سکانس رسوبی شامل مراحل LE و TE است. بازسازی جغرافیای دیرینه در زمان پالئوسن زیرین نشان می دهد که رسوبات سازند پسته لیق در طی 4 مرحله مختلف، که وابسته به تغییر فضای رسوب گذاری است، تشکیل شده اند.
    کلیدواژگان: چینه نگاری سکانسی، سازند پسته لیق، رخساره سنگی، عنصر ساختاری
  • رضا منظمی باقرزاده، حسن میرنژاد، پونه اشبک، محمدحسن کریم پور صفحه 131
    لیستونیت (Listvenite) یک سنگ اولترامافیک کربناتی شده (Ophiocarbonate) است که به دلیل داشتن فلزات گرانبها و پایه به ویژه طلا، نقره، مس، آرسنیک و جیوه از دید اکتشاف و بهره برداری مهم به شمار می آید. این سنگ ها که در پهنه های افیولیت- ملانژ و در کنار گسل های اصلی و پهنه های برشی بیشترین رخنمون را دارند، در نتیجه دگرسانی آب دار و کربناتی سنگ های اولترامافیک تشکیل شده اند. در خاور اران گستردگی رخنمون های لیستونیتی قابل توجه است. از دید سنگ نگاری، لیستونیت های هنگران به سه نوع اصلی تقسیم می شوند: 1- لیستونیت های کربناتی (نوع I) 2- لیستونیت های سیلیسی (نوع II) و 3- لیستونیت های سیلیسی سولفیددار با بافت برشی (نوع III). مقدار طلا در این سنگ ها عموما پایین است و بالاترین مقدار آن در لیستونیت های نوع III، ppb 290 اندازه گیری شده است. در مطالعه نمونه های کانی سنگین در رسوبات آبراهه ای لیستونیت های منطقه، ذرات طلا، پیریت، کالکوپیریت، سینابر و مس طبیعی تشخیص داده شد. ذرات طلا بیشتر همراه با پیرت هستند و بیشترین اندازه آن به 80 میکرون می رسد. داده های تجزیه نقطه ای نشان می دهد که بیشتر سولفیدها از پیریت، مارکاسیت، براوویت (Brovoite) و به مقدار کمتر کالکوپیریت تشکیل و بیشتر پیریت ها به مارکاسیت تبدیل شده اند. همچنین بیشتر کانی های کربناتی موجود در این لیستونیت ها، دولومیت و منیزیت است. وجود کانی شاخص براوویت با منطقه بندی آشکار و مرتبط با تغییرات مقادیر نیکل، نشانگر تغییرات متناوب فیزیکوشیمیایی در سیال گرمابی است. مطالعه کانه نگاری و توالی همبود کانی ها نشان از تشکیل دولومیت و منیزیت در مرحله پیش از کانی سازی و در ادامه آن سولفیدها (بیشتر پیریت) دارد. مطالعه ازوتوپ های پایدار کربن و اکسیژن در 3 نمونه دولومیت (= 9.353- 9.982 ‰، D13CPDB =1.57-1.67 ‰ D18OSMOW) نشان می دهد که منشا ایزوتوپ های اکسیژن و کربن می تواند از آب های اقیانوسی باشد که در اثر حرکت و چرخش این آب ها در سنگ های اولترامافیک مجموعه های افیولیتی و به دنبال آن، رخداد دگرسانی در آنها، دولومیت تشکیل شده است. با توجه به گسترهD34SCDT در زوج کانی پیریت- مارکاسیت در لیستونیت های سیلیسی هنگران (9/7- 7/5 ‰)، چنین به نظر می رسد که سولفور کانی های سولفیدی اشاره شده از سنگ های گرانیتی جنوب منطقه منشا گرفته است. با در نظرگرفتن حضور گسترده سنگ های اولترامافیکی سرپانتینی شده و همچنین رخنمون های گرانیت در منطقه مورد مطالعه، می توان منشا طلا، نقره و عناصر پایه از جمله مس، سرب، روی، جیوه، آرسنیک، آنتیموان را مرتبط با گرانیت های منطقه و منشا کروم، نیکل، تیتان و آهن را مرتبط با اولترامافیک ها دانست. نتایج حاصل از مطالعه میانبارهای سیال روی رگه های کوارتز کانه زایی شده در لیستونیت های هنگران نشان می دهد که سیال گرمابی موثر بر سنگ میزبان شوری پایینی دارد و بیشترین دمای سیال 280 درجه سانتی گراد اندازه گیری شده است.
    کلیدواژگان: لیستونیت، طلا، ایزوتوپ پایدار، افیولیت، ملانژ، هنگران، بیرجند
  • شیما قلی پوری، پرویز غضنفری، محمود الماسیان، نادر جلالی صفحه 145
    حوضه آبخیز ورده در شمال باختر شهر کرج و در پهنه ساختاری البرز مرکزی قرار دارد و آب و هوایی نیمه مرطوب و مساحتی برابر با 97/68 کیلومتر مربع دارد. سازندهای مختلفی در این حوضه وجود دارند. که بیشتر از سنگ های شیلی، توف شیلی، توف ماسه ای و سنگ آهک ساخته شده اند. سازند کهر به سن پرکامبرین، کهن ترین و رسوبات آبرفتی کواترنر جوان ترین نهشته های حوضه مورد مطالعه هستند. هدف از این مطالعه بررسی حساسیت سازند ها به فرسایش با روش های کیفی، تعیین ویژگی های فیزیوگرافی و زمین ریخت شناسی و روش های کمی، با مدل های تجربی و میزان رسوب دهی است. برای انجام این پژوهش مطالعات کتابخانه ای، صحرایی و تفسیر عکس های هوایی انجام شده است. با استفاده از اطلاعات به دست آمده از ویژگی های هندسی، زیرحوضه V1 کمینه شیب و ارتفاع و زیرحوضه V7-2 بیشینه شیب و ارتفاع را دارند. حوضه آبخیز ورده از واحد های کوهستان (m، (Mواحد تپه ماهور (h) و نهشته های آبرفتی (Qal، Qt) تشکیل شده است. رخساره (Mio) بیشترین مساحت حوضه را تشکیل می دهد. در روش MPSIAC تاثیر و نقش 9 عامل و در روش EPM 4 عامل مهم و موثر در فرسایش خاک و تولید رسوب در حوضه، ارزیابی و بسته به شدت و ضعف هر عامل، امتیاز یا عددی برای آن در نظر گرفته شد. از مجموع امتیازها یا عددهای به دست آمده برای عوامل مختلف، میزان رسوب دهی حوضه از رابطه QS=0/253e0/036R محاسبه و در پایان، نقشه هر یک از عوامل 9 گانه در محیط GIS تهیه شد. با توجه به نتایج حاصل از زیرحوضه ها با میزان رسوب دهی بالا در مدل EPMو MPSIAC، زیرحوضه های V2 و V3 در اولویت اول برای برنامه های حفاظت خاک قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: حوضه آبخیز ورده، فرسایش، زمین ریخت شناسی، فیزیوگرافی، مدل MPSIAC و EPM، رسوب دهی
  • محمدحسن احمدی، غلامحسین شمعانیان، حسن عزمی صفحه 155
    سامانه رگه ای مطرآباد در 30 کیلومتری جنوب باختری بجستان و در بخش شمالی بلوک لوت قرار گرفته است. سنگ های میزبان رگه ها شامل سنگ های آتشفشانی میانه تا اسیدی است. کانی سازی به صورت رگه ها، رگچه های نامنظم و برش های گرمابی نمود دارد. بر پایه ویژگی های صحرایی و بافتی چهار نوع رگه کوارتز (A B، C، و D) تشخیص داده شد. دگرسانی گرمابی در پیرامون رگه ها گسترش یافته است و در نزدیکی رگه ها شدت بیشتری دارد. دگرسانی گرمابی از مجموعه های سیلیسی، سریسیتی، پروپیلیتی و رسی تشکیل یافته است. رسم شاخص دگرسانی ایشیکاوا (AI) در برابر شاخص کلریت- کربنات- پیریت (CCPI)، موسوم به نمودار جعبه ای دگرسانی، روندهای اصلی دگرسانی را نشان می دهند. مجموعه دگرسانی گرمابی کوارتز، آدولاریا، کلریت، ایلیت، کلسیت و پیریت که سامانه رگه ای مطرآباد را فراگرفته از بالاآمدگی آب های کلریدی با pH نزدیک به خنثی تا کمی قلیایی تشکیل شده است. ویژگی های کانی شناسی، دگرسانی و زمین شیمیایی منطقه مورد مطالعه و مقایسه آن با کانسارهای اپی ترمال نشانگر سامانه اپی ترمال از نوع سولفیدی شدن پایین است.
    کلیدواژگان: اپی ترمال، دگرسانی گرمابی، شاخص دگرسانی، سولفیدی شدن پایین، مطرآباد
  • جهانبخش دانشیان، سیدعلی معلمی، عباسعلی آزاد صفحه 165
    در این پژوهش سازند سروک و بخش پایینی سازند سورگاه در تاقدیس کبیرکوه، جنوب خاور ایلام به ستبرای 897 متر از دید تغییرات ساختمان های ناحیه نافی روزن بران پلانکتون مانندlip portici،در طی آلبین میانی تا تورونین پسین مورد مطالعه قرار گرفتند. روند تکامل نشان می دهد که ساختار lip در انواع فرم های اولیه به تدریج به وسیله portici در فرم های پیشرفته جایگزین می شود. تجزیه و تحلیل های آماری نشان می دهد که روند این تغییرات مطابق با افزایش ژرفای آب است. به صورتی که کاهش ژرفا با گسترش lip در روزن بران پلانکتون همراه است. بر پایه روزن بران و الیگوستژینیدها سن توالی مورد مطالعه آلبین پسین تا تورونین است. بررسی انواع مختلف مورفوتایپ ها در این برش نشان می دهد که بیشترین زیای این توالی وابسته به گروه مورفوتایپ نوع 2 وسپس گروه مورفوتایپ نوع 1و به میزان بسیار کمتر در گروه مورفوتایپ نوع 3 قرار دارند. مطالعه این نوع مورفوتایپ ها نشان می دهد که بیشتر رسوب گذاری در شرایط دریایی نیمه ژرف صورت گرفته است. بررسی ها نشان داد که فراوانی جنس Muricohedbergella در بخش های پایینی و میانی سازند سروک متناسب با کاهش ژرفای حوضه است که در ستون چینه شناسی با 2 پیک کاهنده (پسروی دریا) مشخص می شود. همچنین فراوانی جنس Favusella انطباق کاملی با سه پیک افزاینده (پیشروی دریا) دارد و شاخص خوبی برای نشان دادن افزایش ژرفای حوضه است. در بخش پایانی توالی نیز فراوانی جنس Whiteinella سبب ایجاد 2 پیک افزاینده شده، که منطبق با افزایش ژرفای حوضه و پیشروی دریا در برش مورد مطالعه است.
    کلیدواژگان: ایلام، تاقدیس کبیرکوه، سازند سروک، تغییرات سطح آب دریا، پورتیسی
  • سید آرمان هروی، حمید نظری، علیرضا شهیدی، مرتضی طالبیان صفحه 175
    گسل گرمسار با درازایی نزدیک به 75 کیلومتر با راستای تقریبی خاوری - باختری در شمال گرمسار و در دامنه جنوبی بخش خاوری البرز مرکزی با شیب رو به شمال، در ادامه خاوری گسل ایوانکی دیده می شود. برپایه مطالعات ریخت زمین ساختی انجام شده در این پژوهش سامانه گسلی گرمسار به 5 قطعه ساختاری قابل تقسیم است که از خاور (روستای ده نمک) به باختر (ایوانکی) گسترش می یابد و با توجه به این قطعه بندی می توان پاره گسل کوه سرخ در بخش باختری گرمسار در تاقدیس کوه سرخ را به عنوان گسلی مستقل با شیب به سوی شمال و سازوکار فشاری همراه با مولفه کوچک برشی چپ گرد در نظر گرفت. بر پایه مشاهدات و اندازه گیری تنش دیرین در گستره گسل گرمسار، در ایستگاه بن کوه و در بخش خاوری گسل گرمسار می توان چنین انگاشت که سوی تنش دیرین در محدوده زمانی نئوژن شمالی - جنوبی با مولفه فشاری بوده است. در حالی که بر پایه داده های به دست آمده از مطالعات ریخت زمین ساخت سازوکار جوان و چیره گسل گرمسار در پاره خاوری (پاره گسلی 1) چپ بر همراه با مولفه فشاری است. از سوی دیگر در تاقدیس کوه سرخ در بخش باختری گستره مورد پژوهش، سوی تنش را می توان در دوره کواترنری خاوری- باختری و تحت تاثیر گسل راندگی با مولفه چپ گرد در نظر گرفت. بر پایه این پژوهش از دیدگاه هندسی گسل گرمسار گسلی با شیب به سوی شمال و قابل قطعه بندی به 5 پاره گسلی است که با توجه به راستا و هندسه هر پاره گسلی، سازوکار آن از چپ بر با مولفه فشاری تا کششی قابل تقسیم بندی است و گسل گرمسار در ردیف گسل های فعال در بازه زمانی کواترنری به شمار می رود. بیشینه و کمینه جابه جایی افقی چپ بر اندازه گیری شده بر روی این گسل برابر 220 متر و 4 متر بر روی پاره گسل های 1 و 3 از سامانه گسلی گرمسار بر روی آبراهه های جابه جا شده قابل مشاهده است.
    کلیدواژگان: البرز مرکزی، گسل گرمسار، ریخت زمین ساخت، تنش دیرین
  • فاضل خالقی، قادر حسین زاده، ایرج رسا، محسن موید صفحه 187
    کانسار مولیبدن سیه کمر یک سامانه مولیبدن پورفیری است که در تازه ترین پژوهش نگارنده در شمال باختر ایران کشف، برای اولین بار در این نوشتار گزارش و سامانه کانسارسازی آن، بر پایه داده های زمین شناسی و ژئوشیمیایی، شواهد کانی سازی و میانبارهای سیال، توصیف و بحث شده است. استوک کوارتزمونزونیت پورفیری که به سری ماگمایی کالک آلکالن با پتاسیم بالا وابسته و بر پایه داده های ژئوشیمی و از دید محیط زمین ساختی، از نوع گرانیت های پس از برخوردی است، سنگ مادر کانی سازی این سامانه به شمار می آید. با توجه به جایگیری توده های نفوذی مولد در منطقه، کانی سازی مولیبدن پس از ائوسن، در حدود دوره الیگوسن رخ داده و احتمالا فرایند کانی سازی در مرحله آخر جایگزینی ماگما صورت گرفته و محلول گرمابی فلززای آن، بر پایه داده های دماسنجی و شوری میانبارهای سیال، شوری کم و دمای همگن شدگی متوسط داشته است. همچنین، با توجه به نوع سنگ میزبان، دگرسانی های همراه و دیگر شواهد، ویژگی های کانی سازی کانسار مولیبدن سیه کمر قابل مقایسه با کانسارهای مولیبدن نوع کوارتزمونزونیتی است. در مدت فرایندهای زمین ساختی، سیال گرمابی کانه دار در امتداد پهنه های ضعف و ساختارهای گسلی مناسب بالا آمده، به درون درز و شکاف سنگ های پیرامون نفوذ کرده و با تغییر یافتن شرایط فیزیکی- شیمیایی محیط و تاثیر عوامل دیگر، در پایان کانسار مولیبدن سیه کمر تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: کانسار مولیبدن، پورفیری، کوارتزمونزونیت، ژئوشیمی، سیه کمر، میانه
  • رباب حاجی علی اوغلی، محسن موذن صفحه 197
    اقیانوس پروتوتتیس دو ابرقاره اوراسیا در شمال و گندوانا در جنوب را از هم جدا می کرده است. سرزمین ایران همانند سرزمین های همسایه در عمان، پاکستان، جنوب خاور ترکیه طی پرکامبرین و پالئوزوییک به ابرقاره گندوانا وابسته بوده است. مناطق پرکامبرین در ایران بیرون زدگی چندانی ندارند و به طور محدود شامل بخش های میانی ایران مرکزی در پیرامون ساغند و پشت بادام، ارومیه، زنجان، آنابلاغی میانه و تکاب هستند. کمپلکس دگرگونی تخت سلیمان در شمال خاور تکاب با طیف سنگ شناسی گسترده از انواع سنگ های دگرگونی متاپلیت، متابازیت، کالک- سیلیکات و سنگ های متااولترامافیک تشکیل شده است. بر پایه مطالعات صحرایی، سنگ شناسی و داده های سن سنجی ایزوتوپی U/Pb زیرکن، کمپلکس تخت سلیمان قابل مقایسه با دگرگونی های خرده قاره مرکزی- خاوری ایران است. بر پایه داده های سن سنجی207Pb/206Pb سن کهن ترین قطعات سنگی ناهمگن (Heterogeneous) در پوسته قاره ای تخت سلیمان در حدود 2800 میلیون سال به دست آمده که قابل مقایسه با سن های به دست آمده در خرده قاره مرکزی- خاوری ایران در حدود 2400 میلیون سال پیش است. دگرگونی های پی سنگ کمپلکس تخت سلیمان احتمالا مرتبط با رژیم زمین ساختی فشارشی فاز کوهزایی کاتانگایی در پرکامبرین است. ذوب بخشی سنگ های دگرگونی سپس در طی الیگوسن تا میوسن مرتبط با برخورد پایانی قاره ای نئوتتیس رخ داده و سنگ های میگماتیتی کمپلکس تخت سلیمان تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: پرکامبرین، کوهزایی کاتانگایی، خرده قاره مرکزی، خاوری ایران، کمپلکس تخت سلیمان، ایران
  • منیره خیرخواه صفحه 205
    بسیاری از مراکز آتشفشانی در ایران سن پلیوکواترنری دارند که ده ها میلیون سال پس از برخورد اولیه عربی- اورازیا شکل گرفته اند. سنگ های بازالتی شمال باختری ایران در استان آذربایجان غربی، بخشی از سری های گسترده ماگماهای پلیوکواترنری گوشته ای هستند که در فلات ایرانی- ترکی فوران یافته اند. طیف گسترده ای ترکیبات نمونه های سنگی این فلات از بازالت های اولیه تا ریولیت همراه با گدازه های پتاسیمی تا اولتراپتاسیک است. بازالت های آلکالن با ویژگی درون صفحه ای و بازالت های مشابه بازالت های جزایر اقیانوسی در این فلات حضور دارند.از این رو، مطالعات دقیق سنگ شناختی و تعیین سن تکاپوی آتشفشانی بازیک کواترنری شمال باختر ایران که در بخش خاوری این فلات قرار گرفته است، اهمیت بسیاری دارد. این مقاله ماهیت و سن های جدید به روش 40Ar/39Ar سنگ های آتشفشانی بازیک شمال باختر ایران را در مقایسه با آتشفشان های جوان خاور ترکیه (آناتولی)، آرارات و تندورک و ایگیت داغی مورد بررسی قرار می دهد. این آتشفشان های جوان در چند مرحله مواد آذرآواری و جریان های گدازه ای با ترکیب بازی تا میانه فوران کرده اند. چنان که از شمال ماکو تا جنوب باختری دریاچه ارومیه (حدود 200 کیلومتر)، طی مدت زمان کوتاهی طی کواترنری با مواد بازیک پوشیده شده است. این سنگ های بازی تا میانه از آتشفشان های آرارات (آگری داغی)، تندورک و ایگیت داغی منشا گرفته اند. بررسی تغییرات شیمی سنگ های آتشفشانی کواترنری نشان از پیشرفت ژئوشیمیایی ترکیبات از کالک آلکالن به آلکالن، از سوی شمال (ماکو) به سمت جنوب (سلماس) منطقه، با نزدیک شدن به صفحه عربی دارد. گدازه ها از یک پوسته ستبر و یک گوشته سنگ کره ای نازک در فلات ایرانی- ترکی فوران یافته اند. دامنه های سنی این گدازه های بازالتی، از 87/1 تا 4/0 میلیون سال برآورد شده است. این داده های سنی، از مطالعات سن یابی که پیش تر در ترکیه انجام شده است، سن های بسیار دقیق تری را نشان می دهد و ایگیت داغی که پیش از این تعیین سن نشده بوده، در این مطالعه سن یابی شده است. با مطالعات سنگ شناختی و برآورد سنی دقیق از گدازه های شمال باختر ایران و مقایسه با سنگ های مشابه در ترکیه می توان به تصویر کاملی از تکاپوی ماگمایی سرتاسری این بخش از فلات ایرانی- ترکی دست یافت.
    کلیدواژگان: گدازه های بازیک، فلات ایران، ترکی، شمال باختر ایران، خاور ترکیه، سن یابی 40Ar، 39Ar
  • جلیل قلمقاش، منصور وثوقی عابدینی، سارا هوشمند معنوی صفحه 219
    مجموعه نفوذی اشنویه از 3 خانواده نفوذی دیوریت، گرانیت و آلکالی سینیت- آلکالی گرانیت (آس- آگ) در بخش شمال باختری پهنه سنندج- سیرجان پدید آمده است. بر پایه ویژگی های کانیایی و ژئوشیمیایی سنگ های دیوریتی حاصل ذوب بخشی گوشته تحول یافته سنگ کره ای هستند. خانواده گرانیتی با ویژگی های آشکار گرانیت های نوع S حاصل ذوب بخشی سنگ های پلیتی- گری واکی هستند. خانواده آس- آگ از دو توده با ترکیب آلکالی سینیتی- آلکالی گرانیتی و آلکالی گرانیت فلورین دار که از گرانیت های نوع A پرآلومین هستند تشکیل شده است. سنگ های این خانواده حاصل ذوب بخشی سنگ های کوارتز- فلدسپاری تفریق نیافته در دمای بالا بوده اند. با توجه به بی هنجاری منفی Nb و Ti در نمودارهای چند عنصری و برپایه نمودار Rb-(Y Nb) سنگ های دیوریتی در حاشیه فعال قاره ایی (VAG) پدید آمده اند. با توجه به محیط تشکیل دیوریت های منطقه و هم زمانی تشکیل آنها با سنگ های گرانیتی در 100 میلیون سال پیش، به نظر می رسد مجموعه نفوذی اشنویه حاصل فرورانش پوسته اقیانوسی نوتتیس به زیر ایران مرکزی است. با بالاآمدن ماگمای مافیک به درون پوسته قاره ای و در اثر حرارت آن پوسته بالایی دچار ذوب بخشی و ماگمای خانواده گرانیتی تشکیل شده است. 20 میلیون سال پس از ایجاد سنگ های نفوذی دیوریتی و گرانیتی، ماگمای اولیه خانواده سنگ های سینیتی- آلکالی گرانیتی در اثر حرارت ماگمای مافیک و یا در اثر وقفه در فرورانش و کاهش فشار از ذوب سنگ های کوارتز- فلدسپاری پوسته پایینی تکوین یافته است.
    کلیدواژگان: سنگ های نفوذی، دیوریت، گرانیت، پهنه سنندج، سیرجان، ایران