فهرست مطالب

المپیک - سال هجدهم شماره 2 (پیاپی 50، تابستان 1389)

فصلنامه المپیک
سال هجدهم شماره 2 (پیاپی 50، تابستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/02/10
  • تعداد عناوین: 13
|
  • خالد محمدزاده سلامت، حمید رجبی، منیژه نوروزیان، مرتضی بهرامی نژاد صفحه 7
    هدف از این تحقیق عبارت است از تعیین تاثیر چهار هفته تمرین هوازی همراه با محدود کردن حرکت قفسه سینه بر توان هوازی و عملکردهای قلبی- تنفسی افراد سالم. بدین منظور 18 دانشجوی مرد غیر ورزشکار به طور داوطلبانه انتخاب و به دو گروه 9 نفری (گروه تجربی 1 و 2) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت چهار هفته، سه جلسه در هفته با شدت 70 تا 85 درصد HRmax تمرین دوی هوازی داشتند. گروه تجربی یک تمرین هوازی همراه با بستن باند الاستیکی به دور قفسه سینه و گروه تجربی دو تمرین بدون استفاده از باند انجام دادند. به منظور اندازه گیری توان هوازی و عملکرد ریوی از دستگاه تحلیلگر گازهای تنفسی و به منظور اندازه گیری زمان رسیدن به واماندگی (TTE) از آزمون با بار ثابت روی نوارگردان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون t (مستقل و همبسته) در سطح معناداری 05/0 استفاده شد. یافته های آزمون t همبسته نشان داد پس از تمرین، max2VO،VEmax و MVV در هر دو گروه تجربی، و TTE در گروه تجربی1 افزایش معناداری یافت (05/0p<). همچنین، نتایج آزمون t مستقل نشان داد گروه تجربی1 در مقایسه با گروه تجربی 2 افزایش بیشتری در max2VO (001/0p=)، VEmax (008/0p=) و MVV (04/0p=) داشت. اما تمرین روی FVC و FVC/1FEV این آزمودنی ها تاثیر معناداری نداشت (05/0p>). به طور کلی، نتایج این تحقیق آشکار ساخت علاوه بر افزایش توان هوازی و عملکرد قلبی- تنفسی هر دو گروه پس از تمرین، استفاده از باند الاستیکی هنگام تمرین هوازی در مقایسه با تمرین هوازی به تنهایی بر متغیرهای ذکرشده تاثیر بیشتری داشت.
    کلیدواژگان: توان هوازی، عملکرد قلبی، ریوی، محدود کردن حرکت قفسه سینه
  • دکترحجت الله نیک بخت، عباسعلی گائینی، مهسا محسن زاده صفحه 19
    هدف این تحقیق عبارت است از مطالعه پاسخ برخی شاخص های تنفسی در فازهای لوتئال و ابتدای فولیکولار چرخه قاعدگی زنان فعال و غیرفعال هنگام دو نوع فعالیت ورزشی فزاینده. بدین منظور، 20 دانشجوی فعال که عضو تیم بسکتبال دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بودند و20 دانشجوی زن سالم غیرفعال که هیچ گونه فعالیت ورزشی منظم و تفریحی نداشتند، به صورت داوطلب در این تحقیق شرکت کردند. هر یک از گروه های فعال و غیرفعال، به طور تصادفی به دو گروه تجربی کار با نوارگردان و چرخ کارسنج تقسیم شدند. میانگین قد، وزن، و سن آزمودنی های در چهار گروه به قرار زیر بود: در گروه فعال در کار با نوارگردان، قد (50/4±165) سانتی متر، وزن (44/2±31/52) کیلوگرم، و سن (3±22) سال؛ در گروه چرخ کارسنج، قد (77/3±165) سانتی متر، وزن (19/4±43/53) کیلوگرم، و سن (3±22) سال؛ در گروه غیرفعال در کار با نوارگردان، قد (51/5±163) سانتی متر، وزن (16/4±32/55) کیلوگرم، سن (3±22) سال؛ در گروه چرخ کارسنج، قد (30/4±162) سانتی متر، وزن (78/5±56/56) کیلوگرم، سن (3±22) سال. آزمودنی های گروه نوارگردان، فعالیت ورزشی فزاینده را در فازهای لوتئال و ابتدای فولیکولار چرخه قاعدگی و آزمودنی های گروه چرخ کارسنج نیز، فعالیت ورزشی فزاینده را در فازهای لوتئال و ابتدای فولیکولار چرخه قاعدگی اجرا کردند. فاز لوتئال، سطح هورمون های پروژسترون، پرولاکتین، هورمون محرک فولیکولی و هورمون لوتئینی با نمونه گیری خونی اندازه گیری شد. در چهار گروه، تهویه دقیقه ای، با استفاده از دستگاه آنالیز گازهای تنفسی در دو فاز سنجیده شد. برای تعیین اختلاف عملکرد دو فاز در دو نوع فعالیت ورزشی از روش آماری t-test همبسته استفاده شد (05/0=α). نتایج نشان داد بین میانگین تهویه دقیقه ای در فازهای لوتئال و اوایل فولیکولار چرخه قاعدگی زنان فعال در هیچ یک از دو نوع فعالیت ورزشی تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین میانگین تهویه دقیقه ای در فازهای لوتئال و اوایل فولیکولار چرخه قاعدگی زنان غیرفعال در هیچ یک از دو نوع فعالیت ورزشی تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین میانگین متغیر تهویه دقیقه ای در دو نوع فعالیت ورزشی نوارگردان و چرخ کارسنج در هر دو گروه زنان فعال و غیرفعال تفاوت معنادار وجود داشت (05/0>Ρ) که در نوارگردان بیشتر از چرخ کارسنج بود. به نظر می رسد با توجه به افت جسمانی زنان به دلیل عدم فعالیت در دوران خونریزی چرخه قاعدگی، نمی توان جایگزینی دو نوع فعالیت ورزشی دویدن و رکاب زدن را با هدف تسهیل فعالیت و ترغیب به عدم ترک آن توصیه کرد.
    کلیدواژگان: تهویه دقیقه ای، فاز فولیکولار چرخه قاعدگی، فاز لوتئال چرخه قاعدگی، فعالیت فزاینده
  • حمید رجبی، سحر رزمجو، معصومه جنتی، آیدین ظریفی صفحه 29
    هدف از انجام این مطالعه عبارت بود از تعیین ارتباط پاسخ های عامل رشد شبه انسولین و کراتین کیناز پس از یک نوبت و شش هفته تمرین مقاومتی هرمی و هرمی واژگون در دختران غیرورزشکار. پ‍‍ژوهش های زیادی به صورت جداگانه روی عامل رشد شبه انسولین و کراتین کیناز انجام گرفته است، اما با توجه به فرضیه تحریک عوامل رشد پس از آسیب سلولی (فرضیه آسیب سلولی)، ارتباط بین تغییرات عامل رشدی و آسیب سلولی به وی‍ژه در آزمودنی های دختر در پرده ابهام است. آزمودنی های تحقیق را 27 دختر غیرورزشکار (سن 20/2±55/18 سال، وزن 86/9±56 کیلوگرم، و قد 33/5±162سانتی متر) تشکیل می دادند که به طور تصادفی در سه گروه تمرین هرمی (10 نفر)، تمرین هرمی واژگون (10نفر)، و کنترل (7 نفر) قرار گرفتند. گروه هرمی و هرمی واژگون به مدت شش هفته، هفته ای سه جلسه در شش ایستگاه تمرینی (جلوبازو، پشت بازو، کشش جانبی، جلوران، پشت ران، و پرس پا به تعداد سه نوبت و دو دقیقه استراحت بین نوبت ها) به تمرین پرداختند. گروه هرمی ست اول را با 50% ده تکرار بیشینه، ست دوم را با 75% ده تکرار بیشینه، و ست سوم را با 100% ده تکرار بیشینه اجرا کردند. گروه هرمی واژگون به صورت عکس عمل کردند. قبل و بلافاصله پس از جلسه اول، و قبل و بلافاصله پس از جلسه آخر تمرینات، غلظت عامل رشد شبه انسولین به روش الایزا، و کراتین کیناز به روش آنزیماتیک اندازه گیری شدند. قدرت حداکثر افراد نیز در پایان هفته سوم و ششم اندازه گیری شد. به منظور مقایسه داده های درون گروهی از روش تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و بین گروهی از ANOVA و t مستقل (05/0P<) استفاده شد. نتایج نشان داد قدرت حداکثر در دو گروه به طور یکسان افزایش دارد، به جز در حرکت جلوبازو که در گروه هرمی واژگون بیشتر بود. ترکیب بدن افراد نیز تغییر معناداری را پس از 6 هفته نشان نداد. همچنین IGF-1 متعاقب یک جلسه تمرین در هر یک از گروه ها کاهش غیر معنادار، و CK افزایش معناداری داشتند. به هرحال، پاسخ پس از شش هفته بدون تغییر بود. اما CK در هرمی واژگون افزایش داشت. نتایج نشان داد بین عامل رشد شبه انسولین و آسیب سلولی ارتباطی وجود ندارد. بنابراین، با توجه به افزایش کراتین کیناز و عدم تغییر معنادار عامل رشد شبه انسولین آسیب سلولی احتمالا به صورت حاد پاسخ های ترمیمی رشدی را فعال نمی کند.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی هرمی، سازگاری، عامل رشد شبه انسولین، کراتین کیناز، هرمی واژگون
  • حمید محبی، ارسلان دمیرچی، هادی روحانی، سعیده شادمهری صفحه 43
    از تحقیق حاضر عبارت است از مقایسه اکسیداسیون چربی بین دانشجویان زن و مرد غیرورزشکار. 10 مرد و 10 زن غیرورزشکار فعالیت دوی فزاینده ای را با مراحل 3 دقیقه ای روی نوارگردان اجرا کردند. در طول آزمون با استفاده از روش کالری سنجی غیرمستقیم میزان اکسیداسیون چربی اندازه گیری شد. متغیرهای حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO) و شدت متناسب با آن (Fatmax) در هر فرد تعیین شد. با آزمون آماری t مستقل میانگین مقادیر بین دو گروه مقایسه شد. میزان مطلق اکسیداسیون چربی (g/min) به طور معناداری در همه شدت های نسبی فعالیت در مردان بالاتر از زنان بود (05/0≥P). اما در میزان نسبی اکسیداسیون چربی (g/min/kg ffm) تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد. میزان MFO در مردان به طور معناداری بالاتر از زنان بود (به ترتیب 07/0±26/0 و 05/0±17/0 گرم در دقیقه؛ 05/0≥P). با وجود این، MFO در دو گروه، در شدت های یکسانی رخ داد (مردان 7/7±1/41 و زنان 8/7±2/40 درصد max2VO). میزان اکسیداسیون کربوهیدرات در شدت های بالاتر از 40 درصد max2VO در مردان بیشتر از زنان بود و سهم نسبی اکسیداسیون چربی در تامین انرژی زمان فعالیت بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت. 56 درصد از تغییرات اکسیداسیون چربی به واسطه عوامل max2VO و FFM تبیین شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد مقادیر اکسیداسیون چربی و MFO در مردان نسبت به زنان بیشتر است اما اگر دو گروه از لحاظ آمادگی بدنی و توده عضلانی همتراز باشند، ممکن است زنان اکسیداسیون چربی بالاتری داشته باشند.
    کلیدواژگان: توده بدون چربی، جنسیت، حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO)، Fatmax
  • فاطمه موسوی، خلیل خیام باشی، نادر رهنما صفحه 53
    هدف پژوهش حاضر عبارت است از مقایسه سطح و محتوای مواد معدنی استخوان بین زنان فوتسالیست و غیر ورزشکار. نمونه های این پژوهش 15 زن فوتسالیست (سن 8/2±3/24 سال، قد 4/4±1/161سانتی متر، و وزن 7±3/54 کیلوگرم) و 15 زن سالم غیر ورزشکار (سن 2±8/23 سال، قد 7±9/160 سانتی متر، و وزن 6/9±5/51 کیلوگرم) بودند. همه نمونه ها سالم بودند و هیچ گونه سابقه بیماری و پوکی استخوان یا شکستگی نداشتند. همچنین، هیچ دارویی نیز استفاده نمی کردند. سطح و محتوای مواد معدنی استخوان با دستگاه سنجش تراکم مواد معدنی استخوان (DEXA) در مهره های دوم تا چهارم کمری، همچنین گردن و تروکانتر استخوان ران هر دو پا اندازه گیری شد. آزمون t مستقل در تحلیل داده ها به کار رفت. نتایج نشان داد میزان محتوای مواد معدنی استخوان مهره های کمری، و پای برتر و غیر برتر زنان فوتسالیست (8/2477±0/53607، 3/2393±6/35130 و 8/2177±2/36791 میلی گرم) به طور معناداری (05/0>P) بیشتر از زنان غیرورزشکار (2/1979±3/45877، 8/2178±8/27082 و 4/1848±2/26739 میلی گرم) بود. اما، بین سطح استخوانی در مهره های کمر، و پای برتر و غیر برتر زنان فوتسالیست (5/2±4/42، 8/1±2/31 و 9/1±2/31 سانتی مترمربع) و افراد غیرورزشکار (5/2±5/41، 9/1±9/30 و 9/1±4/30 سانتی مترمربع) تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0
    کلیدواژگان: سطح استخوان، فوتسال، محتوای مواد معدنی استخوان
  • امیرحسین حقیقی، فاطمه واله، محمدرضا حامدی نیا، رویا عسکری صفحه 61
    هدف تحقیق حاضر عبارت است از بررسی تاثیر تمرینات هوازی و مکمل ویتامین E، بر میزان پروتئین واکنشیC و عوامل خطرزای قلبی- عروقی در زنان یائسه (45-60 سال). به همین منظور 33 نفر با میانگین سن 43/5±78/54 سال، قد 93/4±39/155 سانتی متر، و وزن 82/8±15/73 کیلوگرم به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در چهار گروه تمرینات هوازی + ویتامین E (9نفر)، تمرینات هوازی + دارونما (8نفر)، ویتامین E (8نفر)، و دارونما (8نفر) قرار گرفتند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته (هر هفته 3 جلسه) تحت تاثیر دویدن هوازی با شدت 55-65 درصد حداکثر ضربان قلب قرار گرفتند. گروه مصرف مکمل ویتامین E روزانه یک عدد کپسول ویتامین E با دوز 800 واحد بین المللی و گروه دارونما روزانه یک کپسول 664 میلی گرمی لاکتوز استفاده می کردند. نتایج نشان داد انجام تمرینات هوازی + مکمل ویتامین E و نیز انجام تمرینات هوازی + دارونما باعث کاهش معنادار پروتئین واکنشیC، LDL-C، کلسترول، تری گلیسیرید، درصد چربی بدن و افزایش معنادار HDL-C و حداکثر توان هوازی می شود. همچنین، مصرف مکمل ویتامین E، میزان پروتئین واکنشی C را کاهش و HDL-C را افزایش داد. درگروه دارونما تغییری در شاخص های تحقیق مشاهده نشد. می توان گفت انجام تمرینات هوازی به صورت مجزا یا همراه با مصرف مکمل ویتامین E باعث کاهش شاخص های خطر قلبی- عروقی در زنان یائسه می شود.
    کلیدواژگان: پروتئین واکنشیC، تمرینات هوازی، فاکتورهای خطر قلبی، عروقی، ویتامینE، یائسگی
  • مهدی خالقی تازجی، سید صدرالدین شجاع الدین، علی عباسی، سید حسین حسینی مهر صفحه 73
    هدف از این مطالعه عبارت است از مقایسه زمان رسیدن به پایداری در ناهنجاری پای چرخیده به داخل و خارج با تاکید بر ساختار پا و اطلاعات حسی. 27 دانشجوی پسر رشته تربیت بدنی (سن 65/1±29/23 سال، وزن 77/7±17/70 کیلوگرم) که با استفاده از تست شاخص افتادگی استخوان ناوی در سه گروه پای چرخیده به داخل، خارج، و معمولی قرار گرفتند در این مطالعه شرکت کردند. زمان رسیدن به پایداری آزمودنی ها با استفاده از صفحه نیرو در حرکت پرش- فرود در دو راستای قدامی- خلفی و جانبی محاسبه شد. نتایج آماری نشان داد نوع (شکل) پا بر زمان رسیدن به پایداری در راستای جانبی تاثیر می گذارد. در زمان رسیدن به پایداری بین گروه پای چرخیده به داخل و گروه پای چرخیده به خارج اختلاف معناداری مشاهده شد (05/0P<). از طرف دیگر، میانگین زمان رسیدن به پایداری گروه پای چرخیده به خارج بیشتر از دو گروه دیگر بود (05/0P<). چنین به نظر می رسد که افزایش زمان رسیدن به پایداری در گروه پای چرخیده به خارج به علت ساختار (شکل) پا، همچنین اختلال در اطلاعات حسی این نوع پاست. بنابراین، پیشنهاد می شود به منظور جلوگیری از آسیب ناشی از پرش- فرود در افراد با پای چرخیده به خارج علاوه بر اصلاح ساختار این نوع پا بر تمرین گیرنده های عمقی و مفصلی نیز تاکید شود.
    کلیدواژگان: اطلاعات حسی، پای چرخیده به خارج، پای چرخیده به داخل، زمان رسیدن به پایداری
  • خدیجه ایراندوست، فرهاد رحمانی نیا، حمید محبی، بهمن میرزایی، صادق حسن نیا صفحه 87
    گرلین و لپتین دو هورمونی هستند که در تنظیم تعادل انرژی نقش دارند. هدف این مطالعه عبارت است از مقایسه اثر یک دوره تمرین هوازی بر غلظت ایزوفرم های گرلین پلاسما در زنان چاق و با وزن طبیعی. در این تحقیق هر یک از گروه های چاق (18=n، 83/5±3/44 سال و 6/1±5/30 BMI=) و وزن طبیعی (18=n، 03/6±5/41 سال و 3/1±24 BMI=) به طور تصادفی به دو گروه تمرین و شاهد تقسیم شدند. گروه های تمرین فعالیت دویدن را به مدت 8 هفته و در هر هفته 4 جلسه با شدت 7565% حداکثر ضربان قلب ذخیره انجام دادند. گرلین آسیل دار و غیرآسیل دار، لپتین (روش الایزا) و وزن بدن و میزان آمادگی هوازی افراد (max2VO)، در وضعیت پایه و پس از 8 هفته تمرین اندازه گیری شدند. با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه، نتایج نشان داد 8 هفته تمرین هوازی اثر معناداری بر تغییرات گرلین آسیل دار نداشته است. در گروه چاق تمرین کرده افزایش گرلین غیرآسیل دار پلاسمایی و کاهش وزن بدن در مقایسه با سایر گروه ها معنا دار بود (001/0≥P). همچنین، سطوح لپتین نیز در گروه چاق تمرین کرده نسبت به سایر گروه ها کاهش معناداری داشت (02/0≥P). بنابراین، به نظر می رسد سطوح گرلین غیر آسیل دار و لپتین پلاسمایی در شرایط کاهش وزن ناشی از فعالیت بدنی هوازی به ترتیب افزایش و کاهش می یابند.
    کلیدواژگان: تعادل انرژی، تمرین هوازی، لپتین، گرلین آسیل دار، گرلین غیرآسیل دار
  • بهروز عبدلی، امیر شمس، پروانه شمسی پور دهکردی صفحه 101
    پژوهش حاضر، با هدف تعیین تاثیر بینایی، حس عمقی، و تعداد جلسات تمرین بر اکتساب و انتقال سرویس ساده والیبال و بررسی نظریه اختصاصی بودن تمرین اجرا شد. بدین منظور 60 دانشجوی دختر راست دست که هیچ گونه آشنایی قبلی با مهارت نداشتند با میانگین سنی 5/1±21 سال به طور داوطلب انتخاب و با توجه به شرایط تمرین (با بینایی طبیعی و با چشم بند) و تعداد جلسات تمرین (2جلسه و 5جلسه)به طور تصادفی به چهار گروه 15 نفری تقسیم شدند. آزمودنی ها پس از شرکت در پیش آزمون، در هر جلسه 20 سرویس ساده والیبال را با دریافت بازخورد آگاهی از نتیجه تمرین کردند. سپس، در آزمون اکتساب حاضر شدند. گروه های آزمایشی در آزمون انتقال10 کوشش را بدون KR و با چشم بند تمرین کردند. داده ها با استفاده از روش های آماری تحلیل واریانس عاملی مرکب با تکرار روی عامل جلسات تمرین در فرایند اکتساب و تحلیل واریانس عاملی در آزمون های اکتساب و انتقال و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد تمام شیوه های تمرینی مورد استفاده در این تحقیق بر فرایند اکتساب، آزمون های اکتساب و انتقال تاثیر معنادار داشتند. گروه های 2 و 5 جلسه تمرین با بینایی در فرایند اکتساب پیشرفت بیشتری نسبت به سایر گروه ها داشتند و گروه 5 جلسه تمرین با بینایی طبیعی در آزمون اکتساب بهترین عملکرد را داشت (05/0P<). در آزمون انتقال، گروهی که 5جلسه با چشم بند تمرین کرده بود، عملکرد بهتری نسبت به سایر گروه ها داشت (05/0P<). به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان داد یادگیری برای منابع اطلاعات آور حسی موجود در طول تمرین اختصاصی است و با افزایش زمان تمرین، یادگیری مهارت حرکتی به این منابع اطلاعاتی بیشتر وابسته می شود. بنابراین، نظریه اختصاصی بودن تمرین در سرویس ساده والیبال کاربرد دارد.
    کلیدواژگان: اطلاعات آور حسی، سرویس ساده والیبال، نظریه اختصاصی بودن تمرین، یادگیری حرکتی
  • رضا شجیع، مهدی سهرابی، جواد فولادیان صفحه 113
    هدف از انجام این پژوهش عبارت بود از تعیین سلسله مراتب هویت نقش بازیکنان تیم های ملی هندبال ایران و رابطه آن با هویت ورزشی، سن، و سابقه قهرمانی. به همین منظور مقیاس هویت نقش کاری و وینر (11)، همچنین مقیاس تکمیلی هویت ورزشی (9) در اختیار 69 بازیکن ملی پوش نوجوان، جوان، و بزرگسال هندبال ایران قرارگرفت. روایی محتوایی پرسشنامه ها را متخصصان تایید کردند. ثبات درونی مقیاس های هویت نقش و هویت ورزشی نیز به ترتیب با آلفای کرونباخ 90/0 و 87/0 در مطالعه ای مقدماتی تایید شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های رتبه ای فریدمن، کروسکال والیس، و همبستگی اسپیرمن استفاده شد. بر اساس یافته ها، هویت نقش خانوادگی، ورزشی، تحصیلی، و مذهبی به ترتیب رتبه های اول تا چهارم سلسله مراتب هویت نقش ورزشکاران را تشکیل می دهند. ضمن اینکه بین هویت نقش ورزشی بازیکنان با هویت ورزشی آنان رابطه معنادار و معکوس وجود دارد (05/0P<).
    کلیدواژگان: ورزشکار زبده، هندبال، هویت نقش، هویت ورزشی
  • هادی صمدی، رضا رجبی، هومن مینونژاد، یوسف شاهی، فاطمه صمدی بروجنی صفحه 125
    یکی از مهم ترین درمان های توصیه شده به بیماران مبتلا به کمردرد مزمن است و تا به حال تمرینات مختلفی برای درمان این بیماران پیشنهاد شده است. هدف از پژوهش حاضر عبارت است از مقایسه درد، ناتوانی، و عوارض روانی ناشی از کمردرد مزمن پیش و پس از یک دوره ورزش ثبات دهنده. بدین منظور 16 زن مبتلا به کمردرد مزمن با دامنه سنی 20 تا 40 سال به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. شدت درد، ناتوانی، و سلامت روانی تمامی آزمودنی ها به ترتیب با استفاده از پرسشنامه های کبک، اوسوستری، و فهرست کنترل R-90-SCL سنجیده شد. این اندازه گیری ها پس از 14 جلسه پی درپی ورزش ثبات دهنده تکرار گردید. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t زوجی نشان داد میزان درد و ناتوانی بیماران به ترتیب 9/50 و 2/50 درصد کاهش یافت. همچنین، میزان افسردگی و اضطراب نیز کاهش داشت (001/0=P). با توجه به یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که ورزش های ثبات دهنده در ارزیابی ذهنی بیماران نسبت به درد، سطح ناتوانی، افسردگی، و اضطراب نقش مثبتی دارد.
    کلیدواژگان: سلامت روانی، کمردرد مزمن، ورزش های ثبات دهنده
  • مریم رحیمیان مشهدی، احمد فرخی، مهدی نمازی زاده، مهدی آقاپور، علی اکبر جابری مقدم صفحه 135
    هدف از این پژوهش عبارت است از مقایسه اثر راهکارهای مختلف توجه بر ادراک و تحمل فشار در شدت های مختلف فعالیت استقامتی. بر اساس مدل تننبام (2001)، توجه به محرک های نامرتبط با تکلیف در حال اجرا در شدت های پایین تمرینی، از ادراک فشار تمرین می کاهد، ولی در شدت های بالا به علت افزایش محرک های فشار و خستگی، توجه به سمت راهکارهای مرتبط متمایل می شود و امکان مداخله در آن وجود نخواهد داشت. همچنین، افزایش ادراک فشار، در تحمل فشار (عملکرد) اثر می گذارد و باعث کاهش آن می گردد که آزمون این مدل مورد نظر محقق بوده است. 30 دانشجوی دانشگاه الزهرا با میانگین سنی 9/0±1/20 سال و حداکثر اکسیژن مصرفی در دامنه 33 تا37 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه (بر اساس آزمون بروس) که در دوی استقامت بی تجربه بودند به صورت هدف مند آزمودنی های طرح انتخاب شدند. شرکت کنندگان در چهار جلسه با چهار راهکار مختلف توجه و با سه شدت کم، متوسط، و زیاد (از طریق افزایش شیب و سرعت) به فعالیت دویدن روی نوارگردان تا حد واماندگی پرداختند. این راهکارها عبارت بودند از راهکار مرتبط (شمردن تعداد تنفس و گام)، نامرتبط غیر فعال (دیدن فیلم)، نامرتبط فعال (پاسخ به سؤالات ریاضی)، و کنترل (بدون راهکار مشخص). ادراک فشار آزمودنی ها در همه جلسات هنگام اجرای تکلیف بر اساس مقیاس بورگ و ضربان قلب آنان هر یک دقیقه، و نیز تحمل فشار آنان (رکورد دو) با کورنومتر ثبت شد. از روش آماری تحلیل واریانس تک عاملی و دوعاملی با سنجش های مکرر، و آزمون تعقیبی توکی برای تعیین محل معناداری استفاده شد. نتایج نشان داد با وجود اینکه تفاوت معناداری بین میانگین ضربان قلب آزمودنی ها در چهار جلسه آزمون وجود نداشت (یعنی، شرایط فیزیولوژیکی آزمودنی ها کنترل شده بود؛ 05/0 ≤P)، ولی تاثیر انواع راهکار توجه بر میانگین ادراک فشار معنادار بود و اثر متقابل بین راهکار توجه و شدت تمرین بر میزان ادراک فشار نیز معنادار بود (05/0≥P). راهکار نامرتبط فعال تاثیر معناداری در کاهش ادراک فشار داشت و این معناداری فقط در شدت های بالای تمرین (برخلاف مدل تننبام) دیده شد. همچنین، اثر راهکارهای مختلف توجه بر تحمل فشار معنادار نبود (05/0≤P). بنابراین، به کار بردن راهکار توجه نامرتبط فعال در شدت بالای تمرین از ادراک فشار در آن شرایط می کاهد، ولی به کار بردن راهکارهای توجه در تحمل فشار در تمرینات استقامتی نقشی ندارند.
    کلیدواژگان: ادراک فشار، تحمل فشار، راهکارهای توجه، شدت
  • صفحه 5