فهرست مطالب

روش شناسی علوم انسانی - پیاپی 82 (بهار 1394)

فصلنامه روش شناسی علوم انسانی
پیاپی 82 (بهار 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/01/25
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مرتضی بحرانی صفحات 7-31
    هرگونه بررسی و پژوهش نیازمند روش است. این ایده اگرچه، ایده ای جدید است، اما گویی در گذشته نیز کاربرد داشته است. پژوهشگران معاصر در بررسی و فهم فلسفه اسلامی کلاسیک تلاش کرده اند روش فلاسفه مسلمان در تالیف آثارشان را نیز به بحث بگذارند. در این مقاله تلاش شده است تا یکی از آرای لئو اشتراوس در باب روش فارابی در نگارش آثارش به نقد کشیده شود. اشتراوس در پی بررسی های خود در باب فلسفه سیاسی اسلامی به این نتیجه رسیده بود که فیلسوفان مسلمان، و به طور خاص فارابی، به چند دلیل، نوشته های خود را به صورت رمزی و محفلی تالیف کرده اند، روشی که از افلاطون به ارث برده اند و پس از فارابی به ابن میمون نیز سرایت کرده است و بدون دریافت و فهم این روش، نمی توان فهم درستی از فلسفه کلاسیک داشت. این درحالی است که این ادعا هم به لحاظ منطق درونی و هم با توجه به شرایط تاریخی عصر فارابی و قصد وی از تالیف اثر، ادعایی مخدوش است.
    کلیدواژگان: فارابی، لئو اشتراوس، پنهان نگاری، فلسفه سیاسی کلاسیک
  • غلامرضا خدیوی* صفحات 33-55
    امروزه، بحث درباره «اسلامی کردن» علوم انسانی به یکی از چالش برانگیزترین مباحث در آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است؛ به نحوی که در حال حاضر، گسترش این رشته ها منوط به پاسخ به «چیستی» و «چگونگی» «علوم انسانی اسلامی» است. نظر به اینکه یکی از رویکردهای کلیدی برای ورود به چنین گفتمانی تبیین مبانی معرفتی چنین رویکردی می باشد. مقاله پیش رو در پی آن است که با واکاوی مبانی معرفتی در یک نمونه الگویی اولیه(Archetype) و منحصر به فرد؛ یعنی «علم العمران» راهی را برای ورود به این گفتمان باز کند. پرداختن به مبانی معرفتی یک «علم انسانی» از منظر یک عالم مسلمان کلاسیک، می تواند در این زمینه راهگشا باشد. این مقاله با مراجعه مستقیم به کتاب العبر و با استفاده از تفسیر درون متنی آن نشان می دهد که ابن خلدون توانسته است به عنوان یک عالم مسلمان مبانی معرفتی «علمی» در حوزه علوم انسانی را پایه ریزی کند که می تواند مبنایی برای گفتمان «علوم انسانی اسلامی» باشد.
    کلیدواژگان: علوم انسانی اسلامی، ابن خلدون، مبانی معرفتی، علم العمران
  • مسعود آذربایجانی*، سید محمدحسین کاظمینی صفحات 57-94
    تولید علم، فرایند شکل گیری و توسعه مرزهای دانش و نیز چگونگی تغییر و تحولات علمی از مسائلی است که مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه علم بوده و دیدگاه هایی نیز در این باره ارائه شده است. اگر چه می توان گفت که امکان توسعه، پیشرفت و حتی دگرگونی علم مورد توافقی همگانی است، اما در اینکه این پیشرفت و تحول مدیریت پذیر است یا خیر، بحث و گفتگو وجود دارد. نوشتار حاضر تلاش می کند با نگاهی اجمالی به نظریات پیشرفت علم در ادبیات موجود، با رویکردی قیاسی استقرایی و با استفاده از روش های فراتحلیل، نظریه مدیریت تحول در علوم انسانی را تبیین کند. در این نظریه چهارچوب کلان، عناصر کلیدی و موثر در تحول علوم انسانی احصاء و با اولویت سنجی و وزن دهی هر کدام، چگونگی ترابط و تاثیر و تاثر آنها بر یکدیگر در راستای تحول در علوم انسانی بررسی می شود. عوامل جامعه شناختی، یعنی نهادهای سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و رسانه در سپهر ارزش های دینی و اصول عقلانی مهم ترین عوامل تاثیرگذار در مدیریت تحول علوم انسانی به شمار می آیند.
    کلیدواژگان: مدیریت علم، نظریه، علوم انسانی، علوم انسانی اسلامی، عوامل جامعه شناختی
  • عسکر دیرباز، نرجس یزدانی صفحات 95-121
    منطق ارسطویی حس را، به عنوان نقطه شروع هر علم، تنها در همان زمان مشاهده یقین آور می داند. علم حسی در دیگر زمان ها و درباره موارد مشابه سکوت اختیار می کند. جزم و یقین نیز در محدوده قیاس و روش قیاسی منحصر می شود و دیگر روش ها برای کسب اعتبار در نهایت باید به روش قیاسی بازگردانده شوند. علم حسی نیز برای توسعه دامنه یقین خود، در مسیر کسب اعتبار، روی به سوی قیاس دارد و در این مسیر باید از پل استقرا، قاعده الاتفاقی و... عبور کند تا به جایگاه رفیع تجربه دست یابد و از دولت سر قانون علیت و فروع آن، به عنوان روشی کارآمد و معتبر در علوم طبیعی به کار گرفته شود. از دیدگاه فلسفه اسلامی، تنها در این صورت است که علوم طبیعی می توانند به عنوان علومی متقن و قابل تکیه بر خود ببالند و تاج علوم حقیقی را بر سر نهند. این مقاله تلاش می کند تا مسیر رسیدن حس به غایت روش شناسی ارسطویی، یعنی یقین، را ترسیم کند.
    کلیدواژگان: استقرا، تجربه، قاعده الاتفاقی، روش علوم طبیعی، علم طبیعی، مشاهدات
  • رهبر محمودزاده* صفحات 123-142
    این مقاله به بررسی بنیان های روش شناختی رویارویی دو نحله فکری در باب فلسفه تکنولوژی و پژواک این رویارویی در فضای فکری ایران می پردازد. دو تن از متفکرانی که آرایشان در حوزه عقلانیت نقاد قرار می گیرد عبارت اند از: عبدالکریم سروش و علی پایا. در آن سوی، اندیشمندی که نظریاتش عمدتا در چهارچوب فلسفه هایدگر قرار می گیرد، رضا داوری اردکانی است. سمت و سوی مقاله حاضر در جهت نقد اندیشه پیروان هایدگر است.
    کلیدواژگان: تکنولوژی، علم، عقلانیت نقاد، پدیدارشناسی، شهودگرایی، پوزیتیویسم، زبان، واقع گرایی
  • آرش موسوی صفحات 143-169
    برنامه محوری پژوهش در رویکرد نظام های نوآوری مطالعه تفصیلی و میان رشته ای بر روی نهادهایی است که تعاملات آنها با یکدیگر، عملکرد نوآورانه در سطح بخشی، منطقه ای یا ملی را معین می کند. رویکرد مفهومی نظام های نوآوری در سال های میانی دهه 1980 میلادی از درون حوزه مطالعات نوآوری و سیاست گذاری علم و فناوری سر برآورد و با سرعتی حیرت انگیز در یک مقیاس جهانی در محافل سیاست گذاری و حلقه های دانشگاهی جای خود را گشود و موقعیت خود را تثبیت نمود. در این رویکرد کمتر به علوم و فناوری های نرم پرداخته شده است و به بیان دیگر، مفهوم نوآوری در این رویکرد به طور تلویحی به ابداعات تجاری شده در قلمرو علوم طبیعی و مهندسی اشاره دارد و علوم انسانی و نوآوری در این علوم را بیرون تصویر می گذارد. در مقاله حاضر تلاش می شود تا ظرفیت های رویکرد نظام های نوآوری را برای تحلیل موضوع نوآوری در علوم انسانی جستجو کنیم و ببینیم که این رویکرد چه کمکی در دست یابی به درکی بهتر از چالش های نوآوری در قلمرو علوم انسانی می تواند به ما بکند.
    کلیدواژگان: نظام های نوآوری، علوم انسانی، فناوری های نرم، نهاد، تقاضا در علوم انسانی