فهرست مطالب

پزشکی کوثر - سال سیزدهم شماره 3 (پیاپی 49، پاییز 1387)

مجله پزشکی کوثر
سال سیزدهم شماره 3 (پیاپی 49، پاییز 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/09/20
  • تعداد عناوین: 10
|
  • بررسی القاء آپوپتوزیز بوسیله وکتور بیان کننده SiRNA در رده سلولی K562 در محیط کشت
    حمیدرضا جوادی، علی زارعی محمودآبادی، مهدی کمالی، زهرا حجتی، علی نجفی صفحه 3
    هدف
    هدف از این مطالعه طراحی SiRNA مناسب بر علیه ژن Bcr/Abl و به کار گیری وکتور بیان کننده مناسب (pRNA-H1.1/Neo)، به منظور بیان آن در رده سلولی سرطان لوکمی K562 و بررسی میزان تاثیر آن از طریق بررسی القاء آپوپتوزیز پس از انتقال وکتور به داخل سلول می باشد.
    روش بررسی
    براساس توالی mRNA مولکول کایمرای، Bcr-Abl توالی مناسب انتخاب و پس از طراحی آن به صورت، ShRNA به DNA بیان کننده ShRNA تبدیل و بداخل وکتور بیان pRNA-H1.1/Neo منتقل شد. سپس صحت عمل کلونینگ، با استفاده ازPCR و تعیین سکانس مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از تکثیر وکتور کلون شده با استفاده از لیپوفکتامین بداخل سلول K562 منتقل گردید و کارآیی روش انتقال با استفاده وکتور بیان کننده GFP مورد ارزیابی قرار گرفت. از وکتور اولیه کلون نشده وSiRNA با توالی غیر اختصاصی نیز به عنوان کنترل منفی استفاده شد. پس از انتقال وکتور بداخل سلول بررسی القاء آپوپتوزیز و وابستگی آپوپتوزیز به زمان از طریق سنجش میزان آپوپتوزیز در زمان های مختلف با کمک کیت تشخیص آپوپتوزیز و با استفاده از روش الایزا مورد مطالعه قرار گرفت.
    یافته ها
    با استفاده از نتایج حاصل از PCR و هم چنین تعیین سکانس صحت عمل کلونینگ مورد تایید قرار گرفت. با بیان پروتئین GFP و ظهور رنگ سبز فلورسانس در سلولهای حاوی وکتور، عمل انتقال وکتور میزان کارآیی روش انتقال و بیان وکتور در سلول مورد تائید قرار گرفت کارآیی روش لیپوفکتامین معادل 44% بود. میزان القاء آپوپتوزیز در سلولهای K562 آلوده به وکتور کلون شده در مقایسه با سلول های کنترل به میزان قابل توجهی در24، 48 و72 ساعت پس از انتقال وکتور افزایش یافت. این افزایش وابسته به زمان بود بطوری که میزان آپوپتوزیز حاصل از غلظت 8/. میکرومولار در سلولهای حاوی وکتور کلون شده پس از 72 ساعت معادل (3/2±36)% (P<0.0) بود در حالیکه این میزان در سلولهای حاوی وکتور کنترل، سلول های حاوی کنترل منفی و سلول های نرمال به ترتیب معادل (6/.±4/8)%، (86/.±5/2)% و (23/.±5/05)% بود. در میزان آپوپتوزیز در سلولهای کنترل با گذشت زمان تغییری مشاهده نشد. در حالیکه در سلول های آلوده با وکتور کلون شده متناسب با زمان میزان آپوپتوزیز نیز بطور معنی داری افزایش نشان می دهد. افزایش آپوپتوز با کاهش میزان mRNA ژن Bcr/Abl همراه بود که بیانگر تخریب mRNA توسط SiRNA داخل سلولی و ارتباط آن با آپوپتوزیز است.
    نتیجه گیری
    وکتور بیان کننده SiRNA بر علیه Bcr/Abl بطور موفقیت آمیز کلون شده و نتایج حاصل از مطالعه نشان دهنده بیان داخل سلولی SiRNA توسط این وکتور بود که از طریق کاهش میزان mRNA ژن Bcr/Abl به طور موثری آپوپتوزیز را در سلولهای K562 القاء نمود. لذا استفاده از وکتور بیان کننده SiRNA می تواند بعنوان یک روش مولکولی جدید به منظور خاموش کردن ژن در درمان سرطان های مختلف بویژه CML مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: SiRNA، CML، pRNA-H1، 1/Neo، Bcr/Abl، آپوپتوزیز
  • نقش پیش آماده سازی با هیپراکسی در محافظت از بافت قلب و آریتمی ها به دنبال آسیب ایسکمی- جریان مجدد
    خلیل پورخلیلی، سهراب حاجی زاده، علی خوش باطن، تقی طریحی، منصور اسمعیلی دهج، محمدرضا بیگدلی صفحه 4
    هدف
    مطالعات اخیر نشان داده است که پیش درمانی با هیپراکسی، قلب را در برابر آسیبهای ناشی از ایسکمی– جریان مجدد محافظت می نماید. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر پیش درمانی با هیپراکسی بر کاهش آپوپتوز میوسیت های قلب و آریتمی ها به دنبال اعمال ایسکمی جریان مجدد در مدل انسداد ناحیه ای کرونر در قلب ایزوله موش صحرایی می باشد.
    روش بررسی
    موشهای صحرایی نر نژاد ویستار تحت درمان با هوای معمولی (اکسیژن 21 درصد، گروه کنترل C) قرار گرفته یا به مدت 60 و 180 دقیقه در محیط هیپراکسیک از اکسیژن با درصد بالا (95 % ≥ اکسیژن) استنشاق نمودند (گروه هایH60 و H180). سپس قلبها بلافاصله ایزوله شده و در دستگاه لانگندورف تحت پرفیوژن قرار گرفتند. ایسکمی ناحیه ای به مدت 30 دقیقه اعمال و به دنبال آن 120 دقیقه جریان مجدد برقرار گردید. برای ارزیابی اثرات هیپراکسی فاکتور های سایز انفارکتوس، درصد آپوپتوز میوسیت ها و آریتمی های زمان ایسکمی مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    سایز ناحیه انفارکتوس از 3.6±39.5 درصد در گروه کنترل نورموکسی (C) به 2.3±26.3 درصد در گروه (H60 (P<0.01 و 2.6±20.5 درصد در گروه(H180 (P<0.001 کاهش یافت. درصد آپوپتوز میوسیت ها بوسیله 180 دقیقه درمان با هیپر اکسی کاهش معنی داری نشان داد (3.5±17.3 درصد در گروه H180 در مقایسه با 2.3±31 درصد در گروه کنترل،(P<0.05). شصت و 180 دقیقه هیپراکسی سبب کاهش معنی دارتعداد کل ضربانات زودرس بطنی در زمان ایسکمی می شود. طول مدت VT و VF و همچنین تعداد دوره های VT نیز توسط هیپراکسی کاهش می یابد (0.05>P). بر این اساس شدت آریتمی ها (بر اساس اندازه گیری امتیاز آریتمی ها) در گروه های هیپراکسی تفاوت معنی داری با گروه کنترل نشان می دهد (0.05>P).
    نتیجه گیری
    یافته های این تحقیق نشان می دهد که پیش درمانی با هیپراکسی نورموباریک قبل از القاء ایسکمی و جریان مجدد سبب کاهش حجم سکته میوکارد و تخفیف درصد آپوپتوز میوسیت ها می شود. هیپراکسی همچنین سبب کاهش قابل ملاحظه شدت آریتمی ها در زمان ایسکمی می گردد.
    کلیدواژگان: هیپراکسی، ایسکمی جریان مجدد، آپوپتوز، آریتمی
  • سیمین ریاحی، حسین ایمانی، گیتی ترکمان، محمود مفید، علیرض عسگری، حسن قشونی، علی خوش باطن صفحات 169-178
    هدف
    در این تحقیق تاثیر استفاده موضعی عسل بر التیام زخم باز پوست موش صحرایی نر مورد بررسی قرار گرفت.
    روش بررسی
    50 سرموش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن25 ±225 به طور تصادفی در گروه های شاهد و مورد قرار گرفتند. تحت بیهوشی عمومی با رعایت شرایط استریل یک زخم مدور به ضخامت اپیدرم و درم با قطر 2 سانتی متر درپشت گردن هر موش صحرایی ایجاد شد. روز جراحی را روز صفر در نظر گرفته و از روز صفر تا موعد معین به صورت یک روز درمیان سطح زخم گروه تجربی با عسل نجوشیده تجارتی پوشیده شد و زخم گروه کنترل با سالین شسته می شد. جهت مطالعات هیستوپاتولوژیک روزهای سوم، هفتم، چهاردهم وبیست و هشتم بعد از جراحی موش های صحرایی را کشته و از زخم و پوست سالم مجاور نمونه تهیه شد پس از انجام مراحل بافت شناسی و رنگ آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین و وانگیسن تعداد عروق خونی روز سوم، هفتم و چهاردهم و عمق بافت گرانوله روز هفتم و تراکم فیبروبلاست ها و سلول های التهابی و کلاژن در روزهای سوم، هفتم، چهاردهم و بیست و هشتم بررسی شد. آزمایشات تانسیومتری روز بیست و هشتم و از بستر زخم و پوست سالم دو طرف آن به عمل آمد. داده ها با روش Student –t- test تجزیه و تحلیل آماری شد.
    یافته ها
    در گروه تجربی عسل عمق گرانولاسیون روز هفتم افزایش معنادار (P<0.05) نشان می دهد تعداد رگ نیز در همه روزهای مورد مطالعه افزایش نشان می دهد اگر چه این افزایش معنادار نیست. در آزمایش تانسیومتری حداکثر نیرویی که بافت تحمل می کند، افزایش معنادار (P<0.05) نشان می دهد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد کاربرد موضعی عسل بر زخم باز پوست موجب تسریع روند التیام زخم می شود.
    کلیدواژگان: ترمیم، زخم، عسل، پوست
  • عبدالحسین دلیمی، شهناز شیربازو، فاطمه غفاری، کامی خسروشاهی، اوغل نیاز جرجانی، زهره شریفی صفحات 179-184
    هدف
    تریکومونیازیس یکی از شایعترین بیماری های مقاربتی در دنیا بشمار می آید. تشخیص قطعی این بیماری با استفاده از تستهای آزمایشگاهی است که شامل مطالعه گسترش مرطوب، روش های مختلف رنگ آمیزی، گسترش سیتولوژیک پاپ اسمیر، کشت، تستهای سرولوژیکی و اخیرا روش های مولکولی است. در مطالعه حاضر بر اساس تکثیر ژن 18 اس (ژن ریبوزومی مشابه 16 اس) انگل تریکوموناز مورد شناسایی و تشخیص قرار گرفته است.
    روش بررسی
    انگل تریکوموناز از بیمار جدا و برای تکثیر انگل از محیط کشت دیاموند استفاده شد. سپس DNA انگل با روش فنل کلروفرم استخراج و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی قطعه ای از ژن 18 اس انگل با موفقیت تکثیرگردید.
    یافته ها
    با استفاده از یک جفت پرایمر از ناحیه حفاظت شده ژن ریبوزومی 18 اس و با روش PCR، بر روی ژل الکتروفورز باند های اختصاصی 312 جفت بازی مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بسیار خوب اخذ شده در این مطالعه، استفاده از این روش و پرایمرهای مربوطه را برای تشخیص عفونت تریکومونیازیس در مطالعات میدانی توصیه می شود.
    کلیدواژگان: تریکوموناز واژینالیس، تشخیص مولکولی، ژن 18 اس، PCR
  • نرگس سادات مجابی، اکرم عیدی، هدایت صحرایی، محمد کمال نژاد، فریال خمسه، علی خوش باطن صفحه 197
    هدف
    مطالعات قبلی بر تاثیر عصاره آبی زعفران در اثرات سرخوشی آور و حرکتی مورفین در موش های کوچک آزمایشگاهی نر و ماده تاکید دارند. هدف از در تحقیق حاضر، بررسی اثر عصاره الکلی کلاله زعفران (Crocus sativus) بر کسب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین در موشهای بزرگ آزمایشگاهی می باشد.
    روش بررسی
    این تحقیق یک مطالعه تجربی مداخله ای است که بر روی 84 سر موش بزرگ آزمایشگاهی نر که بطور مساوی در 18 گروه تقسیم شدند (6 سر در هر گروه) انجام شده است. در یک آزمایش ابتدائی، مقادیر متفاوت مورفین (mg/kg 0.5، 1، 2.5، 5، 7.5و 10) و یا عصاره (mg/kg 10، 50 و 100) به حیوانات تزریق شد تا مشخص شود که آیا مورفین و یا عصاره گیاه توانائی القاء ترجیح مکان شرطی شده را در این دستگاه دارند؟ در بخش دوم آزمایش ها، عصاره در حین و یا بعد از القاء ترجیح مکان شرطی شده توسط مورفین به حیوانات تزریق شد و سپس ترجیح مکان شرطی شده در حیوانات تست شد. برای آنالیز آماری از آزمون آنالیز-واریانس یک طرفه استفاده شد.
    یافته ها
    آزمایشها نشان داد که تجویز مورفین (mg/kg 0.5، 1، 2.5، 5،7.5 و 10) باعث افزایش زمان سپری شده در قسمت دریافت مورفین گردید (ترجیح مکان شرطی شده). این افزایش در گروه دریافت کننده دوز (mg/kg 10) مورفین کاملا معنی دارد بود. تجویز عصاره در دوزهای (mg/kg 10، 50 و 100) نسبت به گروه سالین باعث بروز ترجیح مکان شرطی شده، نگردید. تجویز عصاره گیاه مذکور با دوزهای فوق قبل از تجویز مورفین (mg/kg 10)، سبب کاهش معنی دار زمان سپری شده در قسمت دریافت دارو در دوزهای mg/kg 50 و 100 گردید. این کاهش در واقع بصورت تنفر مکانی دیده شد. هم چنین تجویز عصاره به حیواناتیکه در روزهای القاء شرطی شدن، مورفین با دوز (mg/kg 10) دریافت کرده بودند سبب کاهش بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین گردید که این کاهش در دوزهای mg/kg 50 و 100 عصاره، معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    از این آزمایش ها استنباط می شود که عصاره الکلی زعفران سبب تضعیف کسب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین در موش های بزرگ آزمایشگاهی می گردد.
    کلیدواژگان: مورفین، ترجیح مکان شرطی شده، موش بزرگ آزمایشگاهی، عصاره زعفران
  • مرضیه لک، محمد جواد فروزانمهر، ابوالقاسم فرهادی صفحه 223
    هدف
    از آنجاییکه انقباض حنجره در کودکان در هنگام خروج لوله تراشه از شیوع بالایی برخوردار است، و از طرفی انقباض حنجره یک فوریت مهم پزشکی است و می تواند جان بیمار را در مدت کوتاهی مورد تهدید جدی قرار دهد، و متخصص بیهوشی را به چالش بکشاند، و از سویی دگزامتازون وریدی دارای مزایای فراوان طی بیهوشی و کمترین عوارض شناخته شده است، بنابراین در مطالعه حاضر تاثیر دگزامتازون وریدی بر پیشگیری از انقباض حنجره به دنبال خارج نمودن لوله تراشه در کودکان مورد بررسی قرار گرفت.
    روش بررسی
    در این مطالعه که از نوع کارآزمایی بالینی دوسوکورمی باشد، تعداد 90 کودک که کاندید عمل جراحی انتخابی بودند به صورت تصادفی به دو گروه 45 نفری تقسیم شدند. سپس جهت بیماران بعد از القاء بیهوشی، یک در میان از داروی دگزامتازون با دوز 0.5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن یا دارونما بصورت وریدی و با حجم مساوی در سرنگ های کد بندی شده، استفاده شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS ver 15 و آزمون Mann-Whitney U test مقایسه گردید.
    یافته ها
    در گروهی که دگزامتازون دریافت کرده بودند، هیچ موردی از انقباض حنجره مشاهده نشد، ولی در گروهی از بیماران که دارونما دریافت کرده بودند، شش مورد انقباض حنجره مشاهده شد (معادل 14 درصد) (0.026=Pvalue)
    نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر فاحش تک دوز دگزامتازون وریدی در پیشگیری از انقباض حنجره (0.026=P)، توصیه می شود به کلیه کودکانی که کاندید عمل جراحی هستند، و قرار است به روش بیهوشی عمومی با لوله تراشه مورد عمل جراحی قرار گیرند، دگزامتازون وریدی با دوز نیم میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن و تا حداکثر ده میلی گرم بعد از القاء بیهوشی، تزریق گردد.
    کلیدواژگان: دگزامتازون، انقباض حنجره، بیهوشی کودکان
  • یونس پناهی، مجتبی مجتهدزاده، فاطمه بیرقدار، سعید صفرنژاد صفحه 229
    هدف
    ارزیابی الگوی مقاومت به آنتی بیوتیکها در عفونت های مجاری ادراری اکتسابی بخش مراقبت های ویژه در بیماران با علائم عفونی، هدف این پژوهش می باشد.
    روش بررسی
    اطلاعات جمعیت شناختی و بالینی صد بیمار عفونی بستری در بخش عمومی مراقبت های ویژه جمع آوری شد. مقاومت یا حساسیت به آنتی بیوتیک های مصرفی روتین مانند سفپیم، سفتریاکسون، سفتازیدیم، آمیکاسین، سیپروفلوکساسین و مروپنم به کمک روش حداقل غلظت مهار کننده (MIC) تعیین شد.
    یافته ها
    عفونت های مجاری ادراری در 28 بیمار (19 مرد و 9 زن) با متوسط سن 19.45± 58.71 مشاهده شد. تقریبا تمام بیماران به سفالوسپورین های نسل سوم مقاوم بودند.
    نتیجه گیری
    درصد موارد عفونت های مجاری ادراری با مقاومت دارویی چندگانه در بیماران عفونی بخش مراقبت ویژه بالا است. پیشنهاد می شود مقاومت و یا حساسیت دارویی در این موارد تعیین شده و آنتی بیوتیک های متناسب تجویز شود. همچنین روش ضد میکروبی ویژه ای بر اساس نتایج هر بخش طراحی شود.
    کلیدواژگان: بخش مراقبتهای ویژه، مقاومت آنتی بیوتیکی، عفونت های ادراری
  • علی غنجال صفحه 239
    هدف
    درد ناحیه پشت یکی از بیماری های شایع در جوامع مختلف است که عوامل گوناگونی مانند، سن، جنس، وزن تنه، قد، شغل، وضعیت فعالیت روزانه برآن تاثیر دارند. چون تغییرات زاویه قوس ناحیه پشت و قدرت عضلات نگهدارنده آن می تواند سبب ایجاد استرس و درد در ستون فقرات پشتی و کتف ها شوند. هدف این مقاله بررسی ارتباط درد نواحی پشت و کتف ها با وضعیت انحناها و قدرت عضلات ستون فقرات آن نواحی در گروه های مورد بررسی است.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر، مطالعه ای تحلیلی مقطعی است که طی یک سال در 3 مرکز درمانی فیزیوتراپی شهر تهران از طریق نمونه گیری سرشماری بر روی کلیه مراجعه کنندگان به آن مراکز(1560 نفر) انجام گرفته است. افرادیکه با شکایت در نواحی پشت و کتف ها مراجعه کرده بودند بعنوان گروه مورد(509 نفر) و افرادیکه برای سایر درمانها مراجعه کرده و شکایتی از نواحی پشت و کتف ها نداشتند و از نظر سن، قد، و وزن مشابه گروه مورد بودند بعنوان گروه شاهد(951 نفر) در نظر گرفته شدند. برای گردآوری اطلاعات از وسائلی مانندخط کش قابل انعطاف، شیب سنج، شاقول، مقایسه قرینگی شانه ها، انجام تست عضلات نواحی پشت و کتف ها، و پرسشنامه ای 10سوالی استفاده شد. اطلاعات بعد از بدست آمدن دسته بندی شده و از طریق روش های آمار تحلیلی، مورد آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    از 1560 فرد مورد بررسی، میزان 68.8% (1073) را زنان و 31.2% (487) را مردان تشکیل می دادند. فاکتورهای سن، قد، و وزن درگروه های مورد بررسی تفاوت آماری معنی داری را نشان ندادند (0.05> P). اما فاکتورهای قوس ناحیه پشتی (افزایش از حد طبیعی) با (0.03=P)، اسکولیوز(0.04=P)، افتادگی شانه و کتف ها (0.04=P)، برنامه ورزشی منظم (0.05=P)، و قدرت عضلات پاراورتبرال و کتف و شانه ها (0.03=P)، تفاوت معنی داری داشتند. از نظر فراوانی، گروه های مورد و شاهد بترتیب 86.9% و 8.9% قوس ناحیه پشتی،21.2% و 3.4% اسکولیوز،34.3% و9.6% افتادگی شانه و23،7% و 5.12% نیز انحراف طرفی کتف ها را داشتند.
    نتیجه گیری
    بین درد نواحی پشت و کتف ها با وضعیت انحناها و قدرت عضلات ستون فقرات ارتباط معنی داری وجود دارد. برای جلوگیری از ایجاد این وضعیتها انجام آموزشهای عمومی و اقدامات خود مراقبتی (مخصوصا برای خانمها و افراد جوان) ضروری بنظر می رسد.
    کلیدواژگان: درد ستون فقرات پشتی و کتف ها، انحناهای ستون فقرات، قدرت عضلات ستون فقرات، افتادگی شانه
  • مژگان اعلم صمیمی، محمد علی عمادی، مهندس مهدی اعظمی، جمشید نجفیان، خانم مریم جمشیدیان صفحه 245
    هدف
    مطالعات اپیدمیولوژیک نشانگر رابطه میان افزایش ذخایر آهن بدن و بیماری های عروق کرونر قلب می باشد. اعتقاد بر این است که التهاب و اکسیداسیون LDL مکانیسم های مهمی هستند که در فرایند پیچیده و پاتولوژیک آترواسکلروز نقش ایفا می نمایند. آهن به عنوان کاتالیزور سبب تسهیل تولید رادیکال های آزاد می شود که این عوامل سبب افزایش پراکسیداسیون چربی ها بویژه LDL می شوند. تعیین سطح فریتین پلاسما یک روش تشخیصی مناسب جهت ارزیابی تعادل آهن در بدن می باشد. هدف از این بررسی تعیین ارتباط بین سطح فریتین سرم با شدت و وسعت تنگی عروق کرونر قلب می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی-مقطعی که از فروردین ماه لغایت تیر ماه 1387 در بیمارستان های شهید چمران و سینا اصفهان انجام شد، تعداد 169 بیمار شامل 139 (82.2 درصد) مرد و 30 (17.8 درصد) زن طی یک نمونه برداری تصادفی از مراجعین متوالی که تحت آنژیوگرافی عروق کرونر قرار داشتند، بررسی شدند.
    یافته ها
    مقایسه عدد Gensini Score) G.S) نشان داد که ارتباط معنی دار آماری بین میزان فریتین خون و شدت و وسعت آترواسکلروز در مردان وجود دارد (0.04=p). همچنین بین سابقه ابتلاء به دیابت، قند خون ناشتای بیش از 140 میلی گرم در دسی لیتر، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و سابقه کشیدن سیگار با G.S اختلاف معنادار آماری مشاهد شد (0.05> p). اما بین شدت و وسعت آترواسکلروز و سطح فریتین در بیماران با ریسک فاکتورهای بزرگ از قبیل افزایش فشار خون، هیپرکلسترولمی، هیپر تری گلیسریدمی، سابقه فامیلی بیماری های قلبی- عروقی و افزایش BMI هیچ رابطه معنی داری وجود نداشت (0.05< p).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه تایید کننده رابطه قوی بین سطح فریتین سرم با شدت و وسعت آترواسکلروز کرونر در بیماران می باشد. بنابراین بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه می توان میزان فریتین را به عنوان یک اندکس مقایسه ای قابل بحث در بیماران مبتلا به آترواسکلروز عروق کرونر بویژه مردان مطرح نمود.
    کلیدواژگان: فریتین، تصلب شرائین، آنژیوگرافی کرونر
  • فرح روز همدانی زاده، الهه متحدیان تبریزی، فروغ سرهنگی، فرزانه ذیقیمت صفحه 253
    هدف
    کیفیت ارائه مراقبت از بیمار سالمند تحت تاثیر عوامل بسیاری قرار می گیرد که یکی از این عوامل می تواند نگرش پرستاران نسبت به مراقبت از سالمند باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نگرش پرستاران نسبت به ارائه مراقبتهای جسمی از بیماران سالمند بستری در بخشهای داخلی صورت گرفته است.
    روش بررسی
    در این مطالعه که توصیفی –مقطعی می باشد، نگرش 100 نفر از پرستاران (زن و مرد) شاغل در بخشهای داخلی بیمارستانهای آموزشی شهر تهران بررسی شد. واحدهای پژوهش به طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب گردیدند و از پرسشنامه خود ایفا جهت جمع آوری داده ها استفاده شد. روابط موجود بین متغیرهایی چون سن، جنس، نوبت کاری، علائق کاری، سطح تحصیلات، سابقه کار و نگرش نسبت به مراقبت از بیمار سالمند مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که پرستاران نسبت به ارائه مراقبتهای جسمی از بیماران سالمند نگرش خنثی داشتند. در مجموع بین سن و همچنین علائق کاری واحدهای مورد پژوهش با نوع نگرش آنها نسبت به ارائه مراقبت های جسمی از بیماران سالمند، رابطه معنی دار وجود داشت.
    نتیجه گیری
    پیشنهاد می گردد که برنامه ریزی وسیعی جهت ارتقاء نگرش پرستاران شاغل و مداخلاتی جهت تقویت نگرش آنها انجام گیرد و همچنین مراقبت از بیماران سالمند به کادری آموزش دیده، مجرب و مشتاق و علاقه مند سپرده شود
    کلیدواژگان: نگرش، سالمندی، مراقبت جسمی، پرستار