فهرست مطالب

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 141 (هفته اول امرداد 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/05/02
  • تعداد عناوین: 5
|
  • سید محمد قریشی، آسیه فروتنی، علیرضا زندی، سید محمد علی ابطحی، سید حسین ابطحی * صفحه 657
    مقدمه

    با این که امروزه رادیال کراتوتومی (Radial keratotomy یا RK) یک روش جراحی متروک و غیر رایج محسوب می شود؛ چشم پزشکان همواره با مشکلات و عوارض بیمارانی که پیش از این RK شده اند روبرو می شوند. از جمله ی عوارض RK شیفت هیپروپیک است. این مطالعه به منظور بررسی نتایج عمل (Photorefractive keratectomy یا PRK) بر روی این بیماران انجام شد.

    روش ها

    مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی آینده نگر بر روی 20 چشم از 17 بیماری که پیش از این RK شده بودند و عیب انکساری قابل توجه داشتند انجام شد. بیماران تحت عمل Wavefront-guided (WG) PRK همراه Mitomycin-C (MMC) قرار گرفتند و حداقل 3 ماه بعد از جراحی جهت بررسی های لازم ویزیت شدند. دید دور اصلاح نشده، بهترین دید دور اصلاح شده، ابریشن توتال و درجه ی بالا، قدر مطلق اسفر اکی والان، کدورت قرنیه و دیگر عوارض قبل از عمل و بعد از عمل با هم مقایسه شدند.

    یافته ها

    دید دور اصلاح نشده بعد از عمل در مقایسه ی با قبل از عمل به طور متوسط 3 خط بهتر شد (001/0 > P). به صورتی که 100 درصد چشم ها دید 10/4یا بهتر و 50 درصد چشم ها دید 10/7 یا بهتر پیدا کردند، در حالی که این مقدار دید قبل از عمل به ترتیب 55 درصد و 0 درصد بودند. 40 درصد در محدوده ی 1 دیوپتر (D) و 100 درصد در محدوده ی 75/1 دیوپتر از رفراکشن مطلوب قرار داشتند. در هیچ کدام از چشم ها دید دور اصلاح شده ی بعد از عمل، نسبت به قبل از عمل کاهش نداشت. Aberrationکل بعد از عمل به میزان قابل توجهی نسبت به قبل از عمل کاهش یافت. سه چشم بعد از عمل دچار کدورت قرنیه شدند؛ به طوری که یک چشم کدورت قرنیه ی خفیف (درجه ی 2) و دو چشم دیگر کدورت ناچیز (درجه ی 1) داشتند و عارضه ی دیگری در چشم ها ایجاد نشد.

    نتیجه گیری

    WG PRKبا MMC در چشم هایی که پیش از این RK شده بودند به صورت بارزی دید اصلاح نشده را بهبود بخشید و در طول دوره ی پی گیری کوتاه مدت بی خطر بود. گرچه کدورت در تعدادی از موارد اتفاق افتاد ولی جزیی بود و هیچ چشمی دچار کاهش دید در اثر این عارضه نگردید.

    کلیدواژگان: رادیال کراتوتومی، فوتورفراکتیو کراتکتومی، کارآزمایی بالینی
  • ناهید رئیسی، آلاله قیصری، مرضیه اکرمی، شراره مقیم، مجتبی اکبری صفحه 665
    مقدمه
    ویروس BK (BK virus یا BKV) نوعی ویروس پولیوما است و حدود 80 درصد بالغین برای این ویروس سروپازتیو می باشند. این ویروس در شرایط نقص ایمنی فعال می شود و از جمله ویروس های انکوژن است که در انسان به عنوان لنفوتروپیک شناخته شده است. لنفوسیت B یکی از محل های اختفای این ویروس می باشد. مطالعاتی در زمینه ی نقش BKV در ایجاد لنفوم انجام شده است، اما هنوز نقش مستقیم آن در بروز لوسمی های خونی مورد تردید است. هدف از انجام این مطالعه، تعیین فراوانی BKV در کودکان مبتلا به لوسمی لنفوبلاستی حاد (Acute lymphoblastic lymphoma یا ALL) و تعیین نقش آن به عنوان عامل خطر احتمالی در ایجاد و عود ALL بود.
    روش ها
    این مطالعه از نوع مورد- شاهدی بود که بر روی 31 نفر از کودکان زیر 18 سال مبتلا به ALL و 31 کودک سالم به عنوان شاهد، به روش نمونه گیری آسان، انجام شد. 15 سی سی از نمونه ی ادرار صبحگاهی افراد مورد مطالعه جمع آوری گردید و پس از سانتریفوژ، 5/1 سی سی از ته نشست آن در دمای 60- درجه ی سانتی گراد و تا زمان انجام Polymerase chain reaction یا PCR در همین دما نگهداری شد. بررسی وجود ویروس در نمونه های ادراری از طریق استخراج DNA از نمونه ها به روش PCR صورت گرفت. نتایج با آزمون 2χ و آزمون دقیق فیشر تفسیر گردید.
    یافته ها
    سه مورد از 31 نمونه در گروه مورد، BKV مثبت بودند (7/9 درصد) و در گروه شاهد هیچ مورد BKV مثبت یافت نشد که این تفاوت معنی دار نبود. به علاوه ارتباط معنی داری نیز بین وجود BKV در ادرار و تعداد دفعات عود وجود نداشت. میانگین سن زمان تشخیص ALL در هر دو گروه، یکسان بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد برای بررسی نقش BKV در ایجاد یا افزایش دفعات عود ALL نیاز به مطالعات آینده نگر و برروی حجم نمونه ی گسترده تر باشد.
    کلیدواژگان: لوسمی لنفوبلاستیک حاد، ویروس BK، عود
  • ابوالقاسم زارع زاده، سعید خسروی، خلیل الله ناظم، شیلا حقیقت صفحه 672
    مقدمه
    بیمارانی که دچار قطع عصب محیطی می شوند بعد از مراجعه به بیمارستان تحت بررسی و درمان موقت قرا می گیرند. عمل ترمیم اعصاب محیطی در تعدادی از بیماران بلافاصله (اولیه) و در بسیاری دیگر بنا به دلایل مختلف بعد از گذشت مدت زمان طولانی تر به صورت ثانویه بر روی عصب آن ها انجام می شود. در مطالعه ی حاضر پیامدهای کلینیکی و الکترودیاگنوستیک را بین ترمیم های اولیه و ثانویه عصب مقایسه کردیم.
    روش ها
    در این مطالعه که به روش آینده نگر انجام شد، بیماران با عمل جراحی ترمیم اعصاب مدیان و اولنار به صورت اولیه و نیز بیمارانی که تحت عمل جراحی اعصاب مذکور به صورت ثانویه قرار گرفته بودند وارد مطالعه شدند. اطلاعات مورد استفاده در این مطالعه از بیمارانی که طی سال های 1381 تا 1388 در مراکز درمانی الزهرا (س) و آیت الله کاشانی شهر اصفهان تحت عمل جراحی ترمیم عصب محیطی دست قرار گرفته بودند، جمع آوری شد. در ماه های سوم، ششم، دوازدهم و هجدهم بعد از عمل، بیماران تحت پی گیری کلینیکی و الکترودیاگنوستیک قرار گرفتند و نتایج برگشت عملکرد دست آن ها اعم از حس و حرکت با یکدیگر مقایسه شد.
    یافته ها
    در پایان تحقیق 122 نفر (64 نفر مرد و 58 نفر زن) وارد مطالعه شدند. از این بیماران 56 بیمار (9/45 درصد) با جراحی اولیه و 66 بیمار (1/54 درصد) با جراحی ثانویه دارای اطلاعات کامل بودند. سن بیماران در محدوده ی 7 تا 55 سال (میانگین 9/8 ± 9/24) بود و دو گروه از لحاظ سنی تفاوت معنی داری نداشتند (59/0 = P). بیماران تحت عمل اولیه بهبود کلینیکی بهتری در معاینه ی حسی و حرکتی و سرعت انتقال عصبی حسی و یافته های الکترومیوگرام در مقایسه ی با بیماران ثانویه داشتند (05/0 > P) ولی از سرعت انتقال عصبی حرکتی تفاوتی نداشتند (1/0 = P).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه نتایج ترمیم در آسیب هر دو عصب مدین و اولنار را با هم مدنظر گرفتیم. نتایج نشان دهنده ی بهبود بیشتر در معاینات حسی و حرکتی و یافته های الکترودیاگنوستیک در گروه بیماران با ترمیم اولیه عصب نسبت به ترمیم ثانویه عصب بود.
    کلیدواژگان: آسیب اعصاب مدیان و اولنار، ترمیم عصب، یافته های کلینیکی، الکترودیاگنوزیس
  • مهدی نیکبخت دستجردی، مقداد حسن زاده، اردشیر طالبی، مجتبی اکبری صفحه 679
    مقدمه
    ژن P53 به عنوان سرکوب کننده ی تومور، نقش مهمی در پایداری ژنومیک دارد. G–to-C در کدون 72 از ژن P53 با افزایش خطر ابتلا به سرطان های ریه، نازوفارنکس، دهان، پروستات و کورکتال ارتباط دارد و شاید بتوان آن را به عنوان مارکر استعداد ابتلا به سرطان پوست در نظر گرفت. این پژوهش، تاثیر پلی مورفیسم ژن P53 بر کارسینومای پوست غیر ملانومایی را بررسی نمود.
    روش ها
    این مطالعه ی مورد– شاهدی با بررسی 20 نمونه ی کارسینوم سلول بازال (Basal cell carcinoma یا BCC)، 20 نمونه ی کارسینوم سلول سنگفرشی (Squamous cell carcinoma یا SCC) و20 نمونه ی شاهد برای هر مورد در شهر اصفهان انجام شد. ژنوتیپ های مختلف کدون 72 از ژن P53، با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز Polymerase chain reaction یا PCR تعیین شد.
    یافته ها
    فراوانی ژنوتیپ های Arg/Arg در نمونه های BCC 60 درصد و در نمونه های سالم 25 درصد بود. تفاوت معنی دار آماری بین گروه شاهد و مورد در این گروه ژنوتیپی مشاهده شد (048/0 = P). فراوانی افراد هتروزیگوت Arg/Pro و همچنین فراوانی ژنوتیپ Pro/Pro در نمونه های سرطانی در مقایسه ی با نمونه های طبیعی گروه شاهد معنی دار نبود. 5/4 = OR در افراد BCC نشان می دهد که شانس ابتلای به این بیماری در افراد دارای ژنوتیپ Arg/Arg حدود چهار و نیم برابر افراد سالم است. نتایج آزمون 2χ تفاوت معنی داری را بین فراوانی ژنوتیپ های مختلف در نمونه های SCC و سالم نشان نداد.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر نشان می دهد که پلی مورفیسم کدون 72 از ژن P53 یک عامل ژنتیکی مستعد کننده برای ابتلای به سرطان پوست غیر ملانومایی از نوع BCC در اصفهان است، ولی برای تعیین نقش این پلی مورفیسم ژن P53 در رشد سرطان پوست لازم است مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
    کلیدواژگان: پلی مورفیسم، کدون 72 ژن P53، سرطان پوست غیر ملانومایی، کارسینوم سلول بازال، کارسینوم سلول سنگفرشی
  • گزارش مورد
  • رضا باورصاد شهری پور صفحه 686
    مقدمه
    تاکنون تنها یک مورد عارضه ی نورالژی عصب سه قلو به دنبال مصرف بروموکریپتین و بدون وجود اختلال ساختمانی گزارش گردیده است. در این مطالعه به معرفی مورد دیگری که در بیمارستان گلستان اهواز دیده شد پرداختیم.
    گزارش مورد: بیمار مردی 55 ساله بود که به دنبال مصرف چهار روزه ی قرص بروموکریپتین جهت درمان آفازی پس از سکته ی مغزی، دچار حملات نورالژی سمت راست صورت شده بود و به دنبال افزایش دوز دارو نورالژی وی تشدید شد.
    یافته ها
    تمامی آزمایشات سرمی (مانند پرولاکتین) و تصویر برداری مغزی طبیعی بود. با کاهش تدریجی دوز بروموکریپتین درد بیمار به شدت کاهش یافت و در نهایت بر طرف گردید. با توجه به یافته های بالینی، آزمایشگاهی و شرح حال بیمار آن چه برای این بیمار مطرح گردید نورالژی عصب سه قلو به عنوان یک عارضه ی نادر از بروموکریپتین بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که این دومین گزارش در دنیا می باشد نیاز به تحقیقات بیشتر در زمینه ی نقش دوپامین در بروز این شکل از نورالژی ضروری به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: نورالژی، آفازی، بروموکریپتین
|
  • Seyed Mohammad Ghoreyshi, Asiyeh Forootani, Ali Reza Zandi, Mohammad-Ali Abtahi, Seyed-Hossein Abtahi Page 657
    Background

    Notwithstanding the fact that Radial keratotomy (RK) is now a neglected surgical method, patients and ophthalmologists are still dealing with its following complications such as hyperopic shift. This study was sought to assess the results and benefits of Photorefractive keratectomy (PRK) in complicated patients who had RK procedure in their clinical history.

    Methods

    This non-controlled clinical trial was carried out on 20 eyes pertaining to 17 patients with history of RK and presenting with significant refractive problems. All patients undergone Wavefront-guided (WG) PRK with Mitomycin-C and were followed for at least three months. Uncorrected distance visual acuity (UDVA), Corrected distance visual acuity (CDVA), total aberration, high order (HO) aberration and complications were compared between the status of patients before and after the procedure.

    Finding

    UDVA was averagely improved about 3 lines (P < 0.001). After the procedure 100% and 50% of subjects had visual acuity of ≥ 4.10 and ≥ 7.10, respectively, while; such frequencies prior to the procedure were about 55% and 0%, respectively. Moreover, 40% and 100% were at the idealistic refraction status of 1 D and 1.75 D, respectively. None of 20 subjects had decline of CDVA. Total aberrations were significantly decreased (P < 0.001) although changes of HO aberrations did not achieve significance level (P = 0.33) Three subjects manifested corneal opacity following PRK (two with grade II and one with grade I).

    Conclusion

    WG PRK has benefit in most of the cases and our current experience indicates the value of WG PRK in patients with history of RK.

  • Nahid Reisi, Alaleh Gheisari, Marzieh Akrami, Sharareh Moghim, Mojtaba Akbari Page 665
    Background
    BK virus belongs to the polyomaviridae family. It has been reported that up to 80% of normal population change to seropositive status between 5 and 10 years of age. It has been assumed that the rate of multiple virus isolation is significantly greater in children with acute lymphoblastic leukemia (ALL) than normal population. Considering the scarce data on the presence of urinary excretion of BKV in children with ALL, we studied the urine BKV in newly diagnosed leukemic children comparing with normal population.
    Methods
    62 subjects (31 all cases and 31 controls) were enrolled in the study. Epitelial cells isolated from urine samples were screened for the BKV DNA with PCR method.
    Finding
    Positive PCR for urine BK virus was seen in 3 children (9.7%). No positive result for urine BKV was achieved in control group. However, Fisher Exact test did not show any significant difference between two groups (P > 0.05). In addition, there was no significant correlation between BKV positivity and frequency of relapses. Furthermore, the mean time of diagnosis was not different between BKV positive and negative groups.
    Conclusion
    In our study there was not any significant difference between BK viruria in ALL children and control group, no case of BK viruria had been found in control group. To demonstrate the role of BKV in inducing ALL or increasing number of relapses, prospective studies on larger scale of population and evaluating both serum and urine for BKV are recommended.
  • Abolghasem Zarezadeh, Saeid Khosrawi, Khalilollah Nazem, Shila Haghighat Page 672
    Background
    Patients who suffer from traumatic peripheral nerve injuries receive temporary treatment after referring to hospital. Peripheral nerve repair surgery in some patients is done immediatly after damage but many of them get secondary nerve repair after longer periods of time. In this study we have compared the clinical and electrodiagnostic outcome among primary and secondary nerve repair.
    Methods
    Patients with primary or secondary repair of median and ulnar nerves were enrolled in a non-randomized clinical trial prospective study. Information used in this study was collected from patients that passed a surgery to repair the peripheral nerve betwen years 2003 to 2010 in Alzahra and Ayatollah Kashani hospitals of Isfahan, Iran. Patients were followed by clinical and electrodiagnostic examination in the third, sixth, twelfth and eighteenth month after surgery and the outcome of recovery in their hand function (sensory and motor) were evaluated.
    Finding
    122 patients (64 men and 58 female) were enrolled in this study. 56 patients (45.9%) had a primary repair surgery and 66 patients (54.1%) had a secondary repair surgery. The age range were between 7 to 55 years (mean: 24.9 ± 8.9), with the mean of 25.6 ± 7.1 for primary group and 24.4 ± 9.8 for secondary group (P = 0.59). By using the Maan-Whitney test, primary group had better clinical sensory and motor recovery and also improvement in sensory NCV (Nerve conduction velocity) and EMG (Electromyogram) findings compared with secondary group (P < 0.05), but no significant difference was seen in motor NCV between 2 groups (P = 0.1).
    Conclusion
    In this research we studied the result of primary and secondary repair in both median and ulnar nerve injuries. We concluded that clinical and electrodiagnostic outcome in primary nerve repair were better than secondary nerve repair, thus we suggest immediate repair after peripheral nerve injuries, when possible.
  • Mehdi Nikbakht Dastjerdi, Meghdad Hasanzadeh, Ardeshir Talebi, Mojtaba Akbari Page 679
    Background
    The P53 tumor suppressor gene plays important roles in genomic stability. G–to-C at codon 72 in the P53 gene has been associated with increased risk for lung, oral, prostate, breast, colorectal cancers and may be a marker for risk of skin cancer. This project studied the effect of P53 polymorphism on risk of nonmelanoma skin cancers (Squamous and basal cell carcinoma).
    Methods
    This case–control study undertook for study of twenty basal cell carcinoma (BCC), twenty squamous cell carcinoma (SCC) and twenty specimens as controls for each cancer specimen in the city of Isfahan, Iran. Different P53 codon 72 genotypes were identified using polymerase chain reaction.
    Finding
    In control samples, the frequency of Arg/Arg genotype showed 25% and in BCC specimens showed 60%. The differences in this genotype group between the cases and controls were statistically significant (P = 0.048). The differences in the frequency of heterozygot Arg/Pro and also in the frequency of Pro/Pro genotype between the cases and controls were not statistically significant. OR = 4.5 in BCC cases show that the risk for this disease in persons who have Arg/Arg genotype is about 4.5 times more than normal people. The results of χ2 test showed that in this study there is not statistically significant differences between the SCC specimens and controls for frequency of different genotypes.
    Conclusion
    The present study indicate that P53 codon 72 polymorphism is a genetic predisposing factor for risk of nonmelanoma skin cancers (of BCC type) in Isfahan. However, further studies are needed in order to elucidate the role of P53 codon 72 polymorphism in skin cancer development.