فهرست مطالب

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 291 (هفته چهارم امرداد 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/05/27
  • تعداد عناوین: 5
|
  • مقاله پژوهشی
  • امیر ایزدی، الهام مسلمی، سید محمد پورحسینی، وحید رضا یاسایی، حمیدرضا خیری منجیلی، حمیدرضا الیکایی صفحه 1
    مقدمه
    سرطان روده یکی علل مهم مرگ و میر ناشی از سرطان است. یوبیکوئیتین (UBD یا Ubiquitin D) و پروتئین های شبه یوبیکوئیتین، ناقلان سیگنال رسانی هستند که چندین عملکرد سلولی دارند و ترمیم DNA را کنترل می کنند. همچنین افزایش UBD با بیان 53p مرتبط است؛ به طوری که در بسیاری موارد، باعث تسریع پیشرفت سرطان می شود. هدف از این مطالعه شناسایی یوبیکوئیتین D به عنوان یک نشانگر جهت تشخیص اولیه ی سرطان روده ی بزرگ و همچنین بررسی پیشرفت بیماری در افراد مبتلا به بیماری می باشد.
    روش ها
    30 نمونه ی بلوک پارافینه ی بافت افراد مبتلا به سرطان روده ی بزرگ و 10 نمونه ی بافت سالم، پس از استخراج RNA (Ribonucleic acid) و سنتز cDNA (Complementary DNA) مطابق دستورالعمل کیت های مورد استفاده، آزمایش RT-PCR (Reverse transcription-Polymerase chain reaction) جهت شناسایی ژن UBD و ژن بتا اکتین (β-actin) به عنوان شاهد داخلی بهینه گردید.
    یافته ها
    محصول RT-PCR ژن UBD، 395 جفت باز و آمپلیکون تکثیر یافته از ژن β- actin 350 جفت باز اندازه شد. آزمایش RT-PCR ژن بتا اکتین در تمامی نمونه ها مثبت شد. از 30 نمونه بلوک تهیه شده از افراد مبتلا به سرطان روده ی بزرگ، در 18 نمونه (95 درصد) آزمایش RT-PCR در مردان و در 11 نمونه (100 درصد) در زنان پاسخ مثبت داشتند که فقط 1 نمونه (5 درصد) در مردان منفی گزارش شد و مابقی نمونه ها مثبت بودند.
    نتیجه گیری
    UBD نقش مهم و موثری در تشخیص سرطان روده ی بزرگ به عنوان یک نشانگر موثر، مستقل از مرحله ی تومور، بر عهده دارد و بررسی آن در شناسایی و تشخیص مراحل اولیه ی بیماری مهم و موثر است. نتایج نشان داد که در افراد بیمار 97 درصد UBD بیان می شود و در افراد سالم این عدد به 5 درصد کاهش می یابد.
    کلیدواژگان: Ubiquitin D، سرطان روده ی بزرگ، Reverse transcription، Polymerase chain reaction
  • سید کاظم میری نژاد، محمدحسین صومی، فرشاد سید نژاد، امیر قاسمی جنگجو، مرتضی قوجازاده، محمد محمدزاده، علیرضا ناصری، بهنام نصیری، شهناز نقاشی صفحه 2
    مقدمه
    ایران یکی از مناطق با شیوع بالای سرطان مری در جهان است. بهبود بقا در عمل جراحی به دنبال درمان کمکی، به عنوان یک درمان استاندارد در بدخیمی دستگاه گوارش به طور گسترده ای پذیرفته شده است. کمورادیوتراپی تنها یک جایگزین مناسب برای جراحی در بیماران مبتلا به سرطان مری متاستاتیک و غیر قابل عمل می باشد. هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی اثرات کمورادیوتراپی و رادیوتراپی تنها و کمورادیوتراپی و را دیوتراپی کمکی بر میزان بقا بود.
    روش ها
    در یک مطالعه ی گذشته نگر مقطعی در شمال غرب ایران، پرونده ی 331 بیمار مبتلا به سرطان مری که جهت درمان به مرکز رادیوتراپی بیمارستان امام رضا (ع) تبریز بین سال های 90-1386 مراجعه نموده بودند، بررسی گردید. وضعیت سلامت بیماران با پیگیری تلفنی مشخص و میزان بقای بیماران و تاثیر مشخصات دموگرافیک، نوع درمان، دوز رادیوتراپی و نوع داروهای مورد استفاده در کمورادیوتراپی بر بقای بیماران با استفاده از روش Kaplan–Meier و Cox در نرم افزار SPSS نسخه ی 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانه ی بقا 2/14 (حدود اطمینان: 6/16-33/12) ماه و میزان بقای 1، 3 و 5 ساله به ترتیب 60، 21 و 16 درصد به دست آمد. در آنالیز تک متغیره، عوامل سن (001/0 > P)، مرحله ی بیماری (001/0 > P)، تمایز سلولی (020/0 = P)، نوع درمان (001/0 > P)، میزان دوز دریافتی اشعه (010/0 = P) و نوع داروی مورد استفاده در کموتراپی (010/0 = P) از عوامل پیش آگهی دهنده ی بقا بودند. در تجزیه و تحلیل چند متغیره، میزان اشعه ی دریافتی در رادیوتراپی از عوامل پیش بینی کننده ی میزان بقا شناخته شد.
    نتیجه گیری
    میزان بقا در بیماران مراجعه کننده پایین می باشد. بنابراین تشخیص زود هنگام بیماری و بهبود روش های درمانی با انجام کارآزمایی های بالینی جهت افزایش میزان بقای بیماران پیشنهاد می گرد.
    کلیدواژگان: میزان بقا، سرطان مری، کمورادیوتراپی
  • جمیله عابدی، امیر توکمه چی، وحید نجاتی، رحیم حب نقی صفحه 3
    مقدمه
    سرطان کولورکتال از شایع ترین علت های مرگ ناشی از سرطان در دنیا می باشد. مطالعات زیادی پیرامون به کارگیری پروبیوتیک ها و سلنیوم در پیشگیری از سرطان ها انجام شده است. مطالعه ی حاضر به منظور بررسی تغییرات آنزیم های کبدی رت شامل آلانین آمینو ترانسفراز (ALT یا Alanine transaminase)، آسپارات آمینو ترانسفراز (AST یا Aspartate transaminase) و آلکالین فسفاتاز (ALP یا Alkaline phosphatase) در سرطان کولون القا شده توسط دی متیل هیدرازین و اثرات پیشگیرانه ی مخمر Saccharomyces cerevisiae (اشکال ساده و غنی شده با سلنیوم) انجام گرفت.
    روش ها
    40 سر موش صحرایی ماده در محدوده ی وزنی g 250-200 به پنج گروه شاهد سالم، شاهد مبتلا به سرطان، مخمر، سلنیوم و مخمر غنی شده با سلنیوم تقسیم شدند. کلیه ی حیوانات به جز شاهد سالم، داروی سرطان زای دی متیل هیدرازین را دو بار در هفته به مدت پنج هفته و با دوز mg/kg 40 دریافت کردند، اما گروه سالم فقط سرم فیزیولوژی دریافت کردند. گروه سلنیوم، سلنیوم محلول در آب را به مقدار mg/ml 4، گروه مخمر همزمان با دی متیل هیدرازین Saccharomyces cerevisiae را با تراکم CFU/ml 108 × 5 و گروه آخر، مخمر غنی شده با سلنیوم را به همین مقدار از طریق گاواژ روزانه دریافت کردند. در پایان هفته ی 40، حیوانات تشریح، نمونه های خونی تهیه و میزان آنزیم ها سنجیده شد.
    یافته ها
    میانگین سطح آنزیم ها در گروه شاهد مبتلا به سرطان از همه بالاتر بود و در سایر گروه ها، کاهش معنی داری داشت (050/0 > P). لازم به ذکر است بیشترین کاهش در سطح آنزیمی، مربوط به گروهی بود که مخمر غنی شده با سلنیوم را دریافت کردند.
    نتیجه گیری
    سطح آنزیم های کبدی در سرطان کولون القا شده با دی متیل هیدرازین افزایش می یابد. استفاده از مخمر غنی شده با سلنیوم، سبب کاهش میزان آنزیم های ALT، AST و ALP می گردد. مخمر غنی شده با سلنیوم از ایجاد تغییرات بافتی در کبد به هنگام دریافت ماده ی سرطان زا پیشگیری می کند.
    کلیدواژگان: رت، سرطان کولون، دی متیل هیدرازین، آنزیم های کبدی، سلنیوم، ساکارومایسس سرویسیه
  • حسن صدرایی، مصطفی قنادیان، غلامرضا اصغری، مسعود جاهد صفحه 4
    مقدمه
    عصاره ی اندام هوایی گیاه Pycnocycla spinosa (P.spinosa) دارای اثرات ضد اسهال و آنتی اسپاسمودیک است و اثر ضد اسهال آن از نظر کمی و کیفی بسیار به لوپرامید نزدیک است. هدف از این مطالعه، شناسایی فراکسیون فعال جدا شده از عصاره ی گیاه P.spinosa با استفاده از روش Bioassay بر روی انقباضات ایلئوم رت است.
    روش ها
    از اندام هوایی گیاه P.spinosa به روش ماسیراسیون عصاره ی متانولی تهیه و سپس فراکسیون های آن بر اساس پلاریته جدا و اثر ضد انقباضی آن ها بر روی اسپاسم عضلانی ایجاد شده توسط 1KC روی بافت جدا شده ی ایلئوم تعیین و با عصاره ی تام مقایسه شد. سپس اثر آنتی اسپاسمی فراکسیون موثرتر انتخاب و با عصاره ی اندام هوایی و نیز گروه شاهد مقایسه گردید. انقباضات بر اساس حداکثر دامنه ی انقباضات ثبت شده اندازه گیری شد و بر اساس درصد پاسخ اولیه بیان گردید. منحنی غلظت پاسخ برای هر گروه آزمایش رسم گردید و مقدار 50IC (غلظتی از عصاره که موجب 50 درصد حداکثر اثر مهار می شود) محاسبه شد.
    یافته ها
    از میان هفت فراکسیون جدا شده از عصاره ی گیاه P.spinosa اولین فراکسیون که غیر پلارترین ترکیبات را نسبت به سایر فراکسیون ها دارا می باشد، قوی ترین اثر رفع انقباضی را دارد.
    نتیجه گیری
    عصاره ی گیاه P.spinosa حاوی ترکیبات فعال متعددی است، اما پوتنسی آن ها با هم متفاوت است. در این تحقیق، قوی ترین ترکیبات در فراکسیون اول وجود دارند و از این رو شناسایی ساختار شیمیایی ترکیب موجود در این فراکسیون توصیه می شود.
    کلیدواژگان: P، spinosa، ایلئوم، عصاره، 1KC، فراکسیون، 50IC
  • مقاله کوتاه
  • هوشنگ سندگل، دادخدا الله صوفی، حمید نصری صفحه 5
    مقدمه
    برخی مطالعات نشان داده است که منیزیم بر ایجاد وگسترش فرایند آترواسکلروزیس با ایجاد تغییردر فرایندهای التهابی آسیب ناشی از اکسیداسیون سلولی، افزایش سطح LDL (Low-density lipoprotein) سرمی و تحریک عوامل رشد دخالت می کند. منیزیم به طور مستقیم در بالا بردن سنتز لیپوپروتئین ها اثر ندارد، اما ممکن است در تنظیم آنزیم های مسوول سنتز لیپوپروتئین ها در سطح کبدی دخالت داشته باشد که بیشتر باعث تغییر متابولیسم تری گلیسیریدها می گردد. این مطالعه با هدف بررسی سطح سرمی منیزیم و پروفایل چربی در بیماران تحت دیالیز صفاقی و همودیالیز انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه ی توصیفی- تحلیلی، 110 بیمار تحت دیالیز صفاقی و همودیالیز در سال 1392 در زاهدان بررسی شدند. نمونه گیری به صورت آسان و در دسترس بود و بیماران در دو گروه تحت دیالیز صفاقی و تحت همودیالیز قرار گرفتند. ارتباط منیزیم و سطح لیپیدهای خون بیماران بررسی شد.
    یافته ها
    51 نفر از بیماران (4/46 درصد) مرد و 89 نفر (6/53 درصد) زن بودند و میانگین سنی آنان 7/14 ± 1/46 سال بود. در بیماران تحت دیالیز صفاقی، ضریب همبستگی بین منیزیم و کلسترول فقط در گروه مصرف کننده ی داروهای آنتی لیپید معنی دار بود (003/0 = P). میزان سطح منیزیم با LDL-C (Low-density lipoprotein cholesterol) در بیماران تحت دیالیز صفاقی فقط در گروه مصرف کننده ی داروهای آنتی لیپید ارتباط داشت (036/0 = P). در بیماران تحت دیالیز صفاقی که این داروها را مصرف نمی کردند، سطح منیزیم با VLDL (Very low density lipoprotein) و تری گلیسیرید ارتباط داشت (001/0 > P). ارتباط بین سطح منیزیم سرم و کلسترول و همچنین VLDL، در بیماران تحت همودیالیز در زیر گروهی که آنتی لیپید مصرف نمی کردند، معنی دار بود (001/0 > P). در همین زیر گروه، سطح منیزیم با میزان تری گلیسیرید نیز ارتباط داشت (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    سطح سرمی منیزیم با پروفایل لیپید بیماران تحت دیالیز ارتباط و همبستگی دارد و اختلالات متابولیسم لیپیدها باعث ایجاد خطرات آترواسکلروز و بیماری های قلبی در این بیماران می گردد.
    کلیدواژگان: منیزیم، لیپید، دیالیز صفاقی، همودیالیز