فهرست مطالب

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 319 (هفته چهارم اسفند 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/12/27
  • تعداد عناوین: 5
|
  • مقاله پژوهشی
  • حمیدرضا روح افزا، اعظم خانی، حمید افشار، صفورا یزدخواستی، جعفر گلشاهی * صفحات 2394-2400
    مقدمه

    بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی مصرف کننده ی داروهای آنتی سایکوتیک، بسیار مستعد اختلالات متابولیک نظیر افزایش وزن، دیس لیپیدمی و مقاومت به انسولین می باشند. هدف از این مطالعه، مقایسه ی اثرات داروهای آنتی سایکوتیک آتییپک و سنتی بر روی سطح چربی خون بود.

    روش ها

    در این مطالعه، 128 بیمار دچار اسکیزوفرنی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه، داروی آنتی سایکوتیک سنتی و دیگری داروی آنتی سایکوتیک آتیپیک دریافت کردند. هیچ کدام از دو گروه، طی سال گذشته هیچ داروی آنتی سایکوتیکی دریافت نکرده بودند. برای هر یک از شرکت کنندگان، اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه ی غذایی تکمیل شد. سطوح پروفایل چربی های خون و آپولیپوپروتئین A و B ار طریق نمونه گیری خون پس از 12 ساعت ناشتا، از ورید آنته کوبیتال، اندازه گیری شد. آزمون Student-t برای مقایسه ی دو گروه مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    در دو گروه، تفاوت معنی داری از نظر سن، جنس، مدت زمان بیماری و مصرف دارو و سن در زمان شروع بیماری وجود نداشت. بیماران گروه آتیپیک، از داروهای کلوزاپین و رسپریدون (9/46 درصد) بیشتر از الانزاپین استفاده کردند. در حالی که در گروه سنتی، 3/81 درصد از بیماران داروهای فتوتیازین مصرف کردند. مقایسه ی سطح چربی خون در دو گروه نشان داد که کلسترول تام (01/0 = P)، لیپوپروتئین با چگالی کم (Low-density lipoprotein یا LDL) (03/0 = P) و آپولیپوپروتئین B (01/0 > P) در گروه سنتی به طور واضحی بالاتر از گروه آتیپیک بود.

    نتیجه گیری

    در هر دو گروه مصرف کننده ی داروی آتیپیک و سنتی، و به خصوص در گروه سنتی، سطوح چربی خون بالا رفته بود. بنابراین، اثرات داروهای آنتی سایکوتیک روی چربی خون باید به صورت دوره ای (متناوب) چک شود.

    کلیدواژگان: آنتی سایکوتیک آتیپیک، آنتی سایکوتیک سنتی، سطح چربی خون
  • مجید صفاری نیا، مریم شاهنده، مهناز علی اکبری دهکردی، رضا باقریان سرارودی صفحات 2401-2410
    مقدمه
    میگرن یکی از رایج ترین انواع سردرد در بیمارانی است که به مراکز درمانی مراجعه می کنند. میگرن، یکی از دلایل مهم غیبت از کار یا امتناع از هر گونه فعالیت شخصی و اجتماعی است. وقوع مکرر سردرد، اثرات نامطلوب زیادی بر سبک زندگی و فعالیت های اجتماعی بیمار می گذارد.
    روش ها
    در این مطالعه ی نیمه تجربی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد، 40 بیمار مبتلا به میگرن مراجعه کننده به درمانگاه های تخصصی مغز و اعصاب بیمارستان های شهر اهواز در فاصله ی زمانی مهرماه تا آذرماه سال 1392، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران به روش تصادفی ساده به دو گروه مساوی مداخله شاهد تقسیم شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه ی ثبت نشانه های سردرد و پرسش نامه ی کیفیت زندگی بود. درمان روانی- اجتماعی در هشت جلسه ی درمانی 60 دقیقه ای اجرا شد. پرسش نامه ها در دو مرحله ی قبل و بعد از درمان 8 جلسه ای، برای هر دو گروه تکمیل شد. برای مقایسه ی تعداد و شدت حملات میگرن و کیفیت زندگی پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه مداخله و شاهد از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) استفاده گردید.
    یافته ها
    مقایسه ی دو گروه نشان داد که بین تعداد سردرد (0001/0 = P؛ 78/46 = F)، شدت آن (0001/0 = P؛ 87/184 = F) و مدت ادامه ی سردرد (0001/0 = P؛ 74/1107 = F) تفاوت معنی داری وجود داشت. تاثیر درمان روانی- اجتماعی در تعداد سردردهای میگرنی، 53، در شدت سردردها، 83 و در مدت آن، 76 درصد بود. همچنین، نمرات میانگین تعدیل شده ی کیفیت زندگی و عملکرد جسمی و روانی آن پس از درمان، افزایش معنی داری داشت (0001/0 = P؛ 08/18 = F)؛ تاثیر درمان روانی- اجتماعی بر کیفیت زندگی بیماران، 33 درصد نشان داده شد.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این تحقیق، درمان روانی- اجتماعی بیماران مبتلا به میگرن موجب بهبود حملات میگرن از نظر تعداد، شدت و مدت سردردهای میگرنی و همچنین، بهبود کیفیت زندگی بیماران در عملکرد جسمی و روانی می شود. پیشنهاد می شود، از این الگو برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران استفاده گردد.
    کلیدواژگان: میگرن، گروه درمانی، روانی اجتماعی، کیفیت زندگی
  • رحیم گل محمدی، سید مهدی زرگریان صفحات 2411-2420
    مقدمه
    مخچه در تعادل و حفظ تونسیته ی عضلانی نقش اصلی را دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر عصاره ی آبی شوید (Anethum graveolens) بر ساختار بافتی و تعداد سلول های پورکنژ قشر مخچه در موش سوری صرعی شده بود.
    روش ها
    در این مطالعه ی تجربی، موش های سوری به صورت تصادفی به 5 گروه 10 تایی تقسیم شدند. چهار گروه، با ترزیق 12 دوز پنتلین تترازول (PTZ) به میزان 40 میلی گرم بر کیلوگرم، طی 24 روز صرعی شدند و سپس، یک گروه سرم فیزیولوژی و پنتلین تترازول و سه گروه دیگر، سه دوز متفاوت 250، و 500 و 750 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره ی شوید به مدت 21 روز دریافت کردند؛ گروه پنجم شاهد بود که سرم فیزیولوژی دریافت می کرد و صرعی نشد. موش های سوری پس از گذراندن دوره ی درمان، با اتر بی هوش شدند و مخچه ی آن ها خارج شد. پس از پاساژ بافتی و مقطع گیری کرونال، اسلایدها با هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی و با میکروسکوپ نوری به طور تصادفی سیستماتیک چهل میدان انتخاب و شمارش نورون های سالم پورکنژ انجام گرفت. با روش ایمونوهیستوشیمی نیز تغییرات مورفولوژی سلول های پورکنژ بررسی شد. داده ها با آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین تعداد نورون های سالم سلول های پورکنژ قشر مخچه در موش های دریافت کننده ی 500 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره ی آبی شوید، بیشتر از گروه های دریافت کننده ی 250 و 750 میلی گرم بر کیلوگرم بود (001/0 > P). اختلاف دو گروه دریافت کننده ی 250 و 750 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره ی آبی شوید، از این نظر معنی دار نبود. میانگین تعداد نورون های سالم سلول های پورکنژ در گروه صرعی شده که سرم فیزیولوژی می گرفتند، به صورت معنی داری کمتر از گروه سالم بود. تغییرات مورفولوژی، مانند متراکم شدن هسته، مشخص نبودن محدوده ی هسته از سیتوپلاسم و اسیدوفیلی زیاد سلول های پورکنژ قشر مخچه، در گروه که پنتلین تترازول دریافت می کردند، نسبت به گروه های دریافت کننده ی عصاره ی آبی شوید، بیشتر مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    مطالعه ی حاضر نشان داد که احتمال دارد، عصاره ی آبی شوید تا حد زیادی بتواند اثرات پنتلین تترازول را بر روی سلول های پورکنژ قشر مخچه ی موش های سوری صرعی شده کاهش دهد.
    کلیدواژگان: پورکنژ، مخچه، عصاره ی شوید، پنتیلن تترازول، موش سوری
  • گزارش مورد
  • فریبا ایرجی، امیر حسین سیادت، محمد علی نیلفروش زاده صفحات 2421-2424
    مقدمه
    پ‍ی‍ت‍ری‍ازی‍س روب‍را پ‍ی‍لاری‍س (PRP یا Pityriasis rubra pilaris) ی‍ک ب‍ی‍م‍اری پ‍وس‍ت‍ی ن‍ادر اس‍ت ک‍ه ب‍ا ه‍ی‍پ‍رک‍رات‍وز ف‍ول‍ی‍ک‍ولار و اری‍ت‍م پ‍ری ف‍ول‍ی‍ک‍ولار، ه‍م‍راه ب‍ا ج‍زای‍ری از پ‍وس‍ت طب‍ی‍ع‍ی ک‍ه در ب‍ی‍ن پ‍اچ ه‍ای اری‍ت‍م‍ات‍و پ‍راک‍ن‍ده ش‍ده ان‍د، تشخیص داده می شود.
    معرفی بیمار: این گزارش، شرح وضعیت مردی 30 ساله است که به دنبال قرار گرفتن در معرض دولومیت، دچار پیترازیس روبرا پیلاریس توسعه یافته شد.
    نتیجه گیری
    تشخیص بافتی PRP برای بیمار تایید شد و وی با اسی تریتین و سیکلوسپورین تحت درمان قرار گرفت.
    کلیدواژگان: دولومیت، پیترازیس شغلی، روبرا پیلاریس
  • مقاله کوتاه
  • فریبا جعفری، محمد علی نیلفروش زاده، نازلی انصاری، آسیه حیدری، بهجت طاهری صفحات 2425-2431
    مقدمه
    بیماری دیابت ملیتوس یکی از شایع ترین بیماری ها و مهم ترین علل مرگ و میر در جهان به شمار می رود. این بیماری با عوارض متعددی همراه است. یکی از عوارض شایع این بیماری، که اغلب ناتوان کننده می باشد، زخم پای دیابت است؛ این عارضه، در موارد شدید می تواند به قطع عضو بیانجامد. درمان های مختلفی، از جمله درمان های موضعی، برای تسریع در بهبود زخم پای دیابت به کار برده شده است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی درمان استاندارد و تاثیر اولیه ی درمان در این بیماری بود.
    روش ها
    این مطالعه به صورت توصیفی بر روی بیماران مبتلا به زخم پای دیابت انجام شد. بیماران پس از ارایه ی رضایت نامه و تکمیل پرونده، وارد مطالعه شده، تحت درمان استاندارد که شامل آموزش به بیمار، کنترل قند خون، استفاده از آنتی بیوتیک مناسب در صورت لزوم، برداشتن فشار از روی پا یا ارجاع به متخصص اورتوپدی، استفاده از کفش مناسب و دبریدمان به صورت هفتگی بود، قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این مطالعه، 56 بیمار مبتلا به زخم پای دیابت با میانگین سنی 66/12 ± 46/59 سال تحت برررسی قرار گرفتند. 62 درصد از بیماران بعد از میانگین زمانی 70/2 ± 73/4 هفته بهبود یافتند و مساحت زخم و میزان عفونت در آنان نیز به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    میزان تاثیر بالا و بدون عوارض درمان استاندارد بر روی زخم پای بیماران مبتلا به دیابت، بر اهمیت این نوع درمان تاکید دارد. به کار گیری این رویکرد که در بر گیرنده ی استراتژی های مختلف درمانی به طور توام، بر اساس پاتوفیزیولوژی بیماری است، در درمان عارضه تاثیر به سزایی خواهد داشت.
    کلیدواژگان: دیابت، زخم پا، درمان استاندارد
|
  • Hamidreza Roohafza, Azam Khani, Hamid Afshar, Safoura Yazdekhasti, Jafar Golshahi Pages 2394-2400
    Background

    Patients with schizophrenia receiving antipsychotic drugs are highly at risk of metabolic disorders such as weight gain، dyslipidemia، and insulin resistance. This study was designed to compare the effect of atypical and conventional antipsychotics on lipid profile.

    Methods

    128 patients with schizophrenia were divided in two groups. One of the groups received one type of atypical antipsychotic drugs while the other got one type of conventional ones. None of the groups had used any other antipsychotic drugs during the past year. Demographic data and food frequency questionnaire were completed by each participant. Serum triglyceride، total cholesterol (TC)، high-density lipoprotein (HDL) and low-density lipoprotein (LDL) cholesterols، and apolipoprotein A and B (Apo A and B) were recorded. Student’s t test was used for statistical analysis.

    Findings

    The two groups were similar in age، gender، duration of illness، period of drug consumption، and age at onset of illness. Patients in the atypical group used clozapine and risperidone (46. 9%) more than olanzapine; while in the conventional group، 81. 3% of patients used phenothiazines. Our data showed a significantly higher mean in TC (P = 0. 01)، LDL (P = 0. 03)، and Apo B (P = 0. 01) in conventional group.

    Conclusion

    In patients with schizophrenia، lipid profile was higher in both atypical and conventional antipsychotic users، especially in conventional drug users.

    Keywords: Atypical antipsychotic, Conventional antipsychotic, Lipid profile
  • Majid Safarinia, Maryam Shahandeh, Mahnaz Aliakbari-Dehkordi, Reza Bagherian-Sararoudi Pages 2401-2410
    Background
    Migraine is the most common type of headache among patients who seek medical care. Migraine is one of most important factors of work absence or avoid of each personal and social activity. Frequent incidence of headache has numerous adverse effects on the patient`s lifestyle and social activities.
    Methods
    The ُstudy was a semi-experimental applied pretest-posttest-designed study with control/trail groups. 40 migraine patients came to the neurologic clinics of Ahwaz Hospitals، Ahvaz، Iran، were divided in 2 equal groups of control and trial based on simple randomization sampling. The data collection instruments were headache syndrome questionnaire and Short-Form Health Survey questionnaire. Psychosocial therapy attended at 8، 60-minutes sessions which control groups were not participated. Questionnaires were administered before and after 8 sessions of treatment، for both groups. To compare the frequency and severity of migraine attacks and quality of life، in pretest and posttest of groups، ANCOVA test was used.
    Findings
    Comparing the groups showed significant differences between the frequency (F = 46. 78; P = 0. 0001)، severity (F = 184. 87; P = 0. 0001) and duration of attacks (F = 1107. 74; P = 0. 0001). The effectiveness of psychosocial treatment was 53% on frequency، 83% on severity and 76% on duration of attacks. Also، adjusted mean scores of quality of life and physical and mental functions were significantly higher after the treatment (F = 18. 08; P = 0. 0001). Effect of psychosocial treatment were 33% on the patients’ quality of life.
    Conclusions
    According to our findings in the present research، psychosocial treatment of migraine patients improved the frequency، severity and duration of headache attacks. In addition، it improved the patients’ quality of life and physical and mental functions. We recommend to apply this method for promotion of quality of life in these patients.
    Keywords: Migraine, Group therapy, Psychosocial, Quality of life
  • Rahim Golmohammadi, Mahdi Zargarian Pages 2411-2420
    Background
    Cerebellum has the main role in balance and muscular tonicity. In the present study، the effect of aqueous Anethum graveolens extract on histological structure and number of Purkinje cells was investigated in epileptic mice.
    Methods
    In this experimental study، 50 mice randomly divided in 5 groups of 10. 4 groups became epileptic by injecting 12 doses of 40 mg/kg pentylentetrazol during 24 days. Three groups received intraperitoneally the aqueous Anethum graveolens with doses of 250، 500 and 750 mg/kg. The fourth group received pentylentetrazol and normal saline and the fifth، only received normal saline. After the treatment period، cerebellum was dissected out. After histological passage and coronal cross-sectioning، hematoxyline-eosin staining was done and 40 fields were randomly selected and counted for normal neurons on Purkinje cells. Immunohistochemical method was used to detect morphological changes. Data were analyzes using ANOVA test.
    Findings
    The mean number of normal neurons in mice received 500 mg/kg of aqueous extract of Anethum graveolens increased significantly more than the groups of 250 and 750 mg/kg (P < 0. 001); this difference was not significant between the groups which received 250 and 750 mg/kg of extract. The mean number of normal neurons of Purkinje cell was significantly lower in the group of normal and pentylentetrazol compared to control group. Different morphological changes as such as increased density of the nucleus and increased acidophilic cytoplasm of Purkinje cells were more in pentylentetrazol group compared to the groups received the aqueous of Anethum graveolens.
    Conclusion
    Our result showed that the aqueous of Anethum graveolens can probably decrease the neurotoxic of the effect pentylentetrazol on structural neurons of Purkinje cells in epileptic mice.
    Keywords: Anethum graveolens, Purkinje cells, Cerebellum, Pentylentetrazol, Mice
  • Fariba Iraji, Amir Hosein Siadat, Mohammad Ali Nilforoushzadeh Pages 2421-2424
    Background
    Pityriasis rubra pilaris (PRP) is a rare skin disease characterized by follicular hyperkeratosis and prefollicular erythema with islands of normal skin scattered among erythematous patches with desquamation. Case Report: In this case report، we present a 30-year-old man who developed pityriasis rubra pilaris (PRP) following exposure to dolomite.
    Conclusion
    The diagnosis of PRP was confirmed histologically and the patient was successfully treated with acitretin and cyclosporine.
    Keywords: Dolomite, Occupation pityriasis, Rubra pilaris
  • Fariba Jaffary, Mohammad Ali Nilforoushzadeh, Nazli Ansari, Asieh Heidari, Behjat Taheri Pages 2425-2431
    Background
    Diabetes mellitus is a common chronic disease and an important leading cause of death in the world. It is associated with potentially serious complications. Diabetic foot ulcer is a major debilitating complication of diabetes and in severe cases result in lower extremity amputation. Several multidisciplinary approaches are used for the treatment of diabetic foot ulcer. The main objective of this study was evaluating the effectiveness of standard treatment in patients with diabetic foot ulcer.
    Methods
    Patients with diabetic foot ulcer entered this study. Detailed medical history was recorded for the patients and each participant signed the informed consent. Standard treatment approach including patient education، diabetes control، infection treatment، offloading and weekly debridement was started by our therapeutic team.
    Findings
    56 patients with diabetic foot ulcer were evaluated in this study. The mean age of the patients was 59. 46±12. 66 years. 62 percent of the patients achieved significant wound improvement (decreased wound area and control of infection) with the mean of 4. 73 weeks of treatment (P < 0. 05).
    Conclusion
    The results of this study present a further documentation of the effectiveness of standard treatment care for diabetic foot ulcer. This multidisciplinary approach aiming the major pathophysiologic components of the disease can lead to significant improvement with few side effects.
    Keywords: Diabetes mellitus, Foot ulcer, Standard care