فهرست مطالب

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 371 (هفته سوم فروردین 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/01/21
  • تعداد عناوین: 5
|
  • مقاله پژوهشی
  • مجید رضوانی، علیرضا قائد امینی، همایون تابش صفحه 1
    مقدمه
    در سطح جهانی، مطالعات اندکی در مورد روش ارجح زمان بندی جراحی گردن و کمر در بیماران مبتلا به درگیری هم زمان ستون فقرات گردنی و کمری با فرایندهای دژنراتیو از قبیل تنگی کانال هم زمان کمری و گردنی انجام شده است که اغلب این مطالعات، گذشته نگر هستند. از این رو، کارآزمایی بالینی حاضر، با هدف مقایسه ی پیامدها و عوارض عمل جراحی یک مرحله ای با دو مرحله ای طراحی گردید.
    روش ها
    مطالعه ی حاضر یک کار آزمایی بالینی بود. 20 بیمار مبتلا به تنگی هم زمان فقرات گردنی و کمری که بر اساس معیارهای بالینی نیازمند مداخله ی الزامی جراحی روی هر دو ناحیه ی گردنی و کمری بودند، به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه یک مرحله ای، رفع فشار، وسیله گذاری و جوش دهی ستون فقرات گردنی و کمری به صورت هم زمان و طی یک عمل توسط دو تیم جراح انجام شد. در بیماران گروه دو مرحله ای، جراحی های گردن و کمر به صورت جداگانه و طی دو عمل مجزا انجام شد. خونریزی حین عمل، تعداد واحد گلبول قرمز ترانسفیوژن شده ی حین و بعد از عمل، مجموع زمان عمل، زمان ریکاوری، روزهای بستری در بیمارستان، مجموع هزینه ها و عوارض بعد از عمل میان دو گروه مقایسه شد. همچنین، نتایج بهبود بالینی اولیه در پایان ماه اول پس از اعمال جراحی با استفاده از پرسش نامه ی گردنی و کمری Oswestry میان دو گروه ارزیابی شد. از آزمون های t، 2χ و همبستگی Pearson جهت آنالیز داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    زمان عمل، زمان ریکاوری، تعداد روزهای بستری در بیمارستان و هزینه های کلی در گروه یک مرحله ای، به شکل معنی داری کاهش یافته بود. اختلاف آماری معنی داری میان دو گروه از لحاظ میزان خونریزی حین عمل، تعداد واحد خون تزریق شده و عوارض بعد از عمل وجود نداشت. نتایج بهبود بالینی اولیه، پس از اعمال جراحی در دو گروه یکسان بود (05/0 < P).
    نتیجه گیری
    انجام عمل به شیوه ی یک مرحله ای در صورت اجازه ی شرایط عمومی بیمار و وجود امکانات و تیم های مجرب جراحی، نتایج بالینی قابل مقایسه ای با روش دو مرحله ای دارد و عوارض بالقوه و خطرات بیشتری نیز ندارد.
    کلیدواژگان: تنگی کانال هم زمان ستون فقرات کمری و گردنی، یک مرحله ای، دو مرحله ای، جراحی رفع فشار، وسیله گذاری و جوش دهی
  • سید مرتضی حیدری، مرضیه سبزه علی صفحه 11
    مقدمه
    لرز بعد از عمل، یکی از شایع ترین عوارض بعد از اعمال جراحی است که روش های مختلفی نظیر استفاده از داروهایی مانند پتیدین، کتامین و اندانسترون جهت پیش گیری از آن معرفی شده اند، اما مقایسه ای بین این سه دارو انجام نشده بود. از این رو، مطالعه ی حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر سه داروی پتیدین، کتامین و اندانسترون بر روی لرز پس از عمل جراحی انجام شد.
    روش ها
    طی یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 105 بیمار در سه گروه 35 نفره توزیع شدندکه در گروه اول 5/0 میلی گرم/کیلوگرم پتیدین وریدی، در گروه دوم 5/0 میلی گرم/کیلوگرم کتامین وریدی و در گروه سوم مقدار 8 میلی گرم اندانسترون به صورت وریدی در 30 دقیقه قبل از اتمام بیهوشی تزریق گردید و بروز لرز بعد از عمل، در سه گروه مقایسه شد.
    یافته ها
    هیچ بیماری از گروه پتیدین در ریکاوری دارای لرز نبود، اما 3 نفر (6/8 درصد) از گروه کتامین و 3 نفر (6/8 درصد) از گروه اندانسترون لرز داشتند (240/0 = P). 3 نفر (6/8 درصد) از گروه کتامین و 2 نفر (7/5 درصد) از گروه اندانسترون دارای لرز خفیف بودند و 1 نفر (9/2 درصد) از گروه اندانسترون، لرز متوسط داشت و شدت لرز در سه گروه اختلاف معنی داری نداشت (370/0 = P).
    نتیجه گیری
    هر سه داروی پتیدین، کتامین و اندانسترون، در پیش گیری از لرز پس از عمل جراحی شکم موثر هستند و بسته به شرایط جسمی بیمار و تشخیص متخصص بیهوشی و جراح، می توان از هر یک از این سه دارو استفاده نمود.
    کلیدواژگان: لرز بعد از عمل، پتیدین، کتامین، اندانسترون
  • مهرداد اسماعیلیان، محمد طالب پور، علی مهرابی کوشکی صفحه 19
    مقدمه
    عوامل مختلفی در شلوغی اورژانس بیمارستان ها دخیل هستند. یکی از این عوامل که با وجود تاثیر احتمالی بالا، کمتر مورد توجه قرار گرفته است، مراجعه ی مجدد بیماران ترخیص شده از بخش اورژانس می باشد. از آن جایی که مطالعه ای در این زمینه انجام نشده بود، این پژوهش با هدف تعیین توزیع فراوانی مراجعه ی مجدد و عوامل مرتبط با آن، به انجام رسید.
    روش ها
    این مطالعه ی تحلیلی- کاربردی در نیمه ی اول سال 1394 در بخش اورژانس بیمارستان الزهرای (س) اصفهان انجام گرفت. جامعه ی آماری مورد مطالعه، بیماران مراجعه کننده به اورژانس این بیمارستان در نیمه ی اول سال 1394 بودند. در این مطالعه، 400 پرونده از مراجعات به اورژانس بیمارستان به صورت تصادفی انتخاب شدند و مراجعه ی مجدد آن ها به اورژانس، به همراه اطلاعات دموگرافیک و سایر اطلاعات، شامل فاصله ی زمانی بین دو مراجعه، علت اولیه و علت مراجعه ی مجدد، نوع ترخیص در اولین مراجعه و دیگر اطلاعات از آن ها استخراج و در پرسش نامه ی ویژه ثبت گردید. در صورتی که علت مراجعه ی مجدد، همان علت مراجعه ی اولیه و زمان مراجعه ی مجدد کمتر از یک هفته بود، به عنوان نقص درمان در نظر گرفته شد و علت آن بررسی و نتیجه، در مجموعه اطلاعات هر بیمار ثبت شد. اطلاعات جمع آوری شده، با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    54 نفر (5/13 درصد) از بیماران مراجعه ی مجدد داشتند. میانگین فاصله ی زمانی بین دو مراجعه، 8/5 ± 4/7 روز بود که در 30 نفر (6/55 درصد) کمتر از 7 روز و در 24 نفر (4/44 درصد) 7 روز و بیشتر بود. فراوانی مراجعه ی مجدد بر حسب گروه سنی بیماران اختلاف معنی دار داشت و درصد بیشتری از بیماران زیر 50 سال، دارای مراجعه ی مجدد بودند. همچنین، فراوانی مراجعه ی مجدد بر حسب شغل، تحصیلات و نوع ترخیص در اولین مراجعه اختلاف معنی دار داشت.
    نتیجه گیری
    درصد قابل توجهی از بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان الزهرای (س) اصفهان دارای مراجعه ی مجدد هستند که حدود نیمی از این مراجعات تکراری، به علت بیماری اولیه بوده است. این امر، علاوه بر افزایش ترافیک بیمار در بخش اورژانس، منجر به هدر رفت منابع مالی، انسانی و تجهیزاتی بیمارستان می شود و بار اقتصادی بیشتری را نیز بر بیمار تحمیل می نماید. با توجه به این که بخشی از مراجعات مجدد بیماران به علت مدیریت ناصحیح بیمار در بخش اورژانس است و عوامل مختلفی نظیر عوامل مربوط به بیمار و عوامل مربوط به بیمارستان در آن دخیل هستند، لازم است تدابیر لازم در این زمینه اندیشیده شود و بیماران مراجعه کننده به بخش اورژانس، طوری مدیریت شوند که خدمات تشخیصی و درمانی مورد نیاز را در اولین مراجعه دریافت نمایند.
    کلیدواژگان: اورژانس، مراجعه مجدد، علت مراجعه
  • داریوش شهبازی گهرویی، محمدرضا عبدی، اقدس پاک نژاد، میلاد برادران قهفرخی صفحه 27
    مقدمه
    تحقیقات در زمینه ی دز دریافتی بیماران در بخش های رادیوگرافی، می تواند به بهینه سازی تکنیک های تصویربرداری و کاهش دز دریافتی بیمار کمک کند. هدف از انجام این مطالعه، برآورد دز دریافتی بیماران در بخش های رادیولوژی شهر یاسوج جهت تهیه ی اطلاعات لازم برای پرسنل پرتوکار، مردم جامعه و سازمان های مربوط بود.
    روش ها
    در این مطالعه ی توصیفی- مقطعی در سال 1393 بر روی 3 دستگاه مولد پرتوی ایکس در 5 مرکز رادیولوژی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، دز دریافتی اندام ها در آزمایش های رایج رادیوگرافی با استفاده از روش تجربی و محاسبات Monte Carlo ارزیابی شد. برای هر دستگاه، 12 بیمار مراجعه کننده به بخش رادیولوژی جهت انجام رادیوگرافی قفسه ی سینه به صورت تصادفی انتخاب شدند و مقادیر دز سطحی (ESD یا Entrance surface dose) برای آزمایش های مرسوم رادیوگرافی با استفاده از دزیمتر ترمولومی نسانس (TLD یا Thermoluminescence dosimeter) اندازه گیری گردید. سپس با استفاده از شبیه سازی، دز رسیده به بافت های داخلی به دست آورده شد.
    یافته ها
    دز دریافتی پوست یا دز سطحی (ESD)، برای رادیوگرافی های مرسوم برای نمای خلفی- قدامی قفسه ی سینه در محدوده ی 28/1-29/0 میلی گری بود. این مقدار، برای نمای قدامی- خلفی جمجمه در محدوده ی 80/3-96/1 میلی گری اندازه گیری شد. بیشترین دز در تصویربرداری قفسه ی سینه به ریه ی بیماران زن رسیده بود. همچنین، در تصویربرداری جمجمه، بیماران زن دچار بیشترین تابش گیری ناخواسته بودند.
    نتیجه گیری
    در تصویربرداری قفسه ی سینه و به ویژه تصویربرداری از بیماران زن، داشتن برنامه های کنترل کیفی (Quality control) یا تضمین کیفیت (Quality assurance) در مراکز رادیولوژی، امری اجتناب ناپذیر است که به دنبال آن، اخذ تصاویر با کیفیت بالا در ازای دز دریافتی کمتر خواهد بود.
    کلیدواژگان: دز پوست، دز اندام ها، دزیمتری، رادیولوژی، ایران
  • گزارش مورد
  • مرضیه متین، علی اصیلیان، سمانه مظفرپور، الهه هفت برادران صفحه 35
    مقدمه
    هیپرپلازی جلدی لنفوئید خوش خیم، نوعی سودولنفوم سلول B با علت نامشخص است که صورت، بیشترین محل درگیر در آن است.
    معرفی بیمار: این گزارش معرفی 4 بیمار مبتلا به هیپرپلازی لنفوئید جلدی است که تحت درمان با ریتوکسیماب قرار گرفتند.
    نتیجه گیری
    ریتوکسیماب می تواند در اشکال مقاوم و عود کننده ی Cutaneous lymphoid hyperplasia (CLH) که درمان های قبلی در آن ها با شکست مواجه شده است، به کار رود.
    کلیدواژگان: هیپرپلازی جلدی لنفوئیدی، ریتوکسیماب، درمان
|
  • Majid Rezvani, Alireza Ghaed, Amini, Homayoon Tabesh Page 1
    Background
    Coexistent involvement of cervical and lumbar spine with destructive spondylotic degenerative processes such as tandem spinal stenosis (TSS) can be managed with simultaneous or staged decompressions; though, a controversy exists regarding the surgical staging strategy and limited research is available on its operative management which are mostly retrospective. This randomized clinical trial was conducted to compare outcomes of simultaneous decompression, fusion and instrumentation of cervical and lumbar spine versus 2-stage operations.
    Methods
    Twenty patients with TSS were randomly assigned to either of two groups; in the 1-stage group, simultaneous decompression, fusion and instrumentation of both cervical and lumbar spine were performed by two teams in a single operation. The 2- stage group underwent staged cervical and lumbar surgeries in 2 separate operations. Combined blood loss, transfused packed cells, operation time, recovery time, days of hospitalization, overall expenses, Oswestry Disability Index (ODI) and complications were compared between the two groups. Student T-test, Chi-square test and Pearson correlation were used for analyzing the data.
    Findings: Operation time, recovery time, days of hospitalization and overall expenses were significantly reduced in 1-stage surgery group. There were no significant differences between the two groups in terms of combined blood loss, transfused packed cells or postoperative complications. Early cervical and lumbar clinical outcomes which were evaluated by Oswestry neck and back disability index, respectively, were similar in two groups (P > 0.05).
    Conclusion
    Single-stage surgery had comparable clinical outcomes compared to 2-stage operations without exposing the patients to unnecessary risks.
    Keywords: Tandem spinal stenosis, 1, stage, 2, stage, Decompression, Fusion, instrumentation surgery
  • Seyyed Morteza Heidari, Marzieh Sabzeali Page 11
    Background
    Shivering is one of the most common post-operative complications, which, not only puts the patients to discomfort but may also lead to secondary complications such as suture releasing. Thus, several treatments like pethidine, ketamine and ondansetron were recommended for its prevention, but the three drugs are not compared in any previous studies. The aim of this study was to compare the preemptive effect of pethidine, ketamine and ondansetron on the prevention of post-operative shivering in patients undergoing abdominal surgery with general anesthesia.
    Methods
    In a clinical trial study, during 2014-2015 in Alzahra hospital, Isfahan, Iran, 105 patients were selected and randomly divided in three groups of 35. The first, second and third groups received 0.5 mg/kg pethidine, 0.5 mg/kg ketamine and 8mg ondansetron, respectively, before abdominal surgery. Incidence of post-operative shivering was measured and compared between the three groups.
    Findings: None of the patients in pethidine group suffered from post-operative shivering but 3(8.6%) of ketamine and 3 (8.6%) of ondansetron had post-operative shivering (P = 0.240). Shivering intensity in 3(8.6%) of ketamine and 2(5.7%) of ondansetron were mild, also 1(2.9%) of ondansetron group had moderate shivering and frequency distribution of post-operative shivering was not statistically difference between the three groups (P = 0.370).
    Conclusion
    All three groups of pethidine, ketamine and ondansetron have positive effect on prevention of post-operative shivering in abdominal surgeries and can be used based on patients’ physical status, diagnosis of anesthesiologist and surgeon, cost and drug availability.
    Keywords: Post, operative shivering, Pethidine, Ketamine, Ondansetron
  • Mehrdad Esmailian, Mohammad Talebpoor, Ali Mehrabi, Koushki Page 19
    Background
    Several factors are related to emergency ward overcrowding and re-hospitalization may probably play a considerable role in this problem. Thus, the aim of this study was to determine re-hospitalization frequency and related factors in patients discharged in less than 12 hours from Alzahra hospital emergency service in Isfahan, Iran.
    Methods
    This is an applied cross sectional study of patients who referred to Alzahra hospital emergency department in Isfahan during 2015 spring and summer. In this study, 400 hospital records were randomly selected and studied for re-hospitalization. Demographic and other information including the interval between two referrals, cause of the first and second hospitalization, kind of discharge and other needed information were collected. If the causes of primary and secondary referrals were the same and the interval between the two was also less than one week, it was regarded as incomplete treatment. Finally, the data was analyzed by SPSS software.
    Findings: 54 patients (13.5%) had re-hospitalization and the mean interval between the two referrals was 7.4 ± 5.8 days. In 30 of these patients (55.6%), the second referral was in less than 7 days. Re-hospitalization was different based on patients’ age and more frequent in those with less than 50 years. This was also different based on their job, education and types of discharge in the first admit.
    Conclusion
    A considerable part of patients who referred to emergency ward had re-hospitalization which was related to primary diseases in almost 50% of them and this repeated refers leads to emergency overcrowding and increase of hospital cost. On the other hand, a part of this repeated hospitalization is due to incorrect management of patients in emergency ward which is due to factors related to patients and the hospital. Thus, patient who referred to emergency ward must be managed and diagnosed correctly and receive the required treatment on time.
    Keywords: Emergency ward, Re, hospitalization, Repeated hospitalization
  • Daryoush Shahbazi, Gahrouei, Mohammad Reza Abdi, Aghdas Paknejad, Milad Baradaran, Ghahfarokhi Page 27
    Background
    The aim of this study was to investigate organ absorbed dose for the patients undergoing routine x-ray imaging procedures in hospitals under the control of Yasuj University of Medical Sciences, Iran, in year 2014 using experimental measurement and Monte Carlo calculations.
    Methods
    Entrance surface dose for three common radiology examinations in five radiology centers was measured. The entrance surface dose was measured in 12 randomly selected patients (male and female) for each x-ray examination. Patients were not exposed to any additional radiation and the radiographs were used for diagnostic purposes.
    Findings: The entrance surface dose for the chest x-ray examinations were found to be in the range of 0.29 to 1.284 mGy. The ESD values for the skull examinations were in the range of 1.96 to 3.8 mGy. For both chest and skull examinations, females received the maximum imposed radiation dose.
    Conclusion
    The results of the present study indicate a need for quality control (QC) and quality assurance (QA) programs to be undertaken to avert high cost and high patient doses. The recommendations to avoid unnecessary radiation exposure are also needed to decrease the patient’s absorbed dose.
    Keywords: Skin surface dose, Organ dose, Dosimetry, Radiology, Yasuj (Iran)
  • Marzieh Matin, Ali Asilian, Samaneh Mozafarpoor, Elaheh Haftbaradaran Page 35
    Background
    Cutaneous benign lymphoid hyperplasia (CLH) is a B-cell pseudolymphoma of unknown origin and the most involving site is the face.
    Case Report: This report presents 4 CLH patients treated with rituximab.
    Conclusion
    Rituximab may be useful for resistant or relapsing forms of CLH who failed other forms of therapy.
    Keywords: Cutaneous lymphoid hyperplasia, Rituximab, Treatment