فهرست مطالب

دانشکده پزشکی اصفهان - پیاپی 72 (بهار 1383)

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 72 (بهار 1383)

  • 71 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1383/02/15
  • تعداد عناوین: 15
|
  • نارسایی حاد کلیه در آسیب دیدگان زلزله بم
    شیوا صیرفیان، احمد بیات، شهرام طاهری، مژگان مرتضوی، عبدالامیر عطاپور، فرشته کدخدایی، مهدیه خبازیان صفحه 5
    مقدمه
    Crush syndrome دومین علت شایع مورتالیتی پس از ترومای ناشی از آوار در بیماران زلزله زده محسوب میشود. نارسایی حاد کلیه (ARF) ثانویه به سندروم Crush یک ARF منحصر به فرد است که عوارض جراحی و داخلی متعددی را به همراه دارد و درمان جایگزینی کلیه (Renal Replacement Therapy) را ناگریز می سازد. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی فاکتورهای پیشگویی کننده مورتالیتی و موربیدیتی بیماران Crush syn و ARF میباشد.
    روش ها
    مطالعه اخیر یک مطالعه گذشته نگر و آینده نگر روی کلیه بیماران زمین لرزه شهر بم، بستری شده در بیمارستانهای استان اصفهان می باشد. پس از ورود هر فرد به مطالعه فرم جمع آوری اطلاعات تکمیل می شد. و بر اساس معاینه و آزمایشات، نمونه های مبتلا به سندروم Crush و ARF از نمونه فاقد آنها تفکیک می شدند. تمامی بیماران طی مدت بستری و پیگیری از نظر ابتلا به ARF، نیاز به دیالیز، پاسخ به درمان، عوارض و مورتالیتی به دقت بررسی و درمان می شدند. و بعضی بیماران تا 3 ماه follow up می شدند پس از جمع آوری داده ها، اطلاعات به نرم افزارSPSS وارد و به کمک آزمونهای X2، t-testوMultivariate logistic regression، Two sample وt-test تجزیه و تحلیل می شد.
    نتایج
    در مطالعه اخیر 818 مصدوم زلزله زده بررسی شدند میزان مورتالیتی در کل بیماران 4/1% بود. 58 نفر (09/7%) از کل مصدومین دچار سندروم Crush شدند و در میان آنها 36 نفر (06/62%) به ARF مبتلا شدند که 16 نفر (4/44%) از بیماران مبتلا به ARF به درمان با دیالیز نیازمند شدند. 8 نفر (22/22%) از بیماران مبتلا به ARF فوت شدند. رابطه بین جنس و Crush syn معنی دار بود (1/62% آنها زن و 9/37% آنها مرد بودندP=0.01). همچنین رابطه جنس و نیاز به دیالیز معنی دار بود. میانگین مدت بستری در دو گروه مبتلا به ARF و فاقد آن با هم تفاوت واضحی داشت. میانگین تعداد ساعات سپری شده از زمان خروج فرد از زیر آوار تا دریافت اولین مایع درمانی وریدی در دو گروه دیالیز شده و دیالیز نشده تفاوت معنی دار با هم داشتند (به ترتیب 72/11 و 41/8 و P=0.002). همچنین بیماران اولیگوریک بیشتر از بیماران غیر اولیگوریک نیاز به همودیالیز پیدا کردند (تقریبا 4 برابر) و مورتالیتی آنها بالاتر بود (3 برابر).
    بحث: با توجه به عوارض جدی و خطرناک، و مورتالیتی بالایCrush syn، تشخیص و درمان فوری بیماران باعث بهبود نتایج می شود. در این مطالعه میزانOverall Mortality و نیاز بیماران به دیالیز کمتر از مطالعات دیگر بوده است.
    کلیدواژگان: crush syn، نارسایی حاد کلیه ARF
  • بررسی رابطه آنتی کاردیولیپین آنتی بادی با تظاهرات قلبی در بیماران با لوپوس غیر فعال
    سید محمدحسین عادل، کریم مولا، محمد سعید سراج، مهران حلبیان، سید بهمن قادریان صفحه 7
    مقدمه
    درگیری قلبی عروقی در 60 درصد بیماران مبتلا به لوپوس آریتماتوی سیستمیک (SLE) وجود دارد. پریکاردیت شایعترین تظاهر بوده گرچه میوکاردیت، ضایعات آندوکاردی و نیز واسکولیت عروقی گزارش شده است. آنتی فسفولیپیدها در بیش از 20 درصد موارد لوپوس اریتماتوسیستمیک مثبت است. هدف این تحقیق ارزیابی رابطه آنتی کاردیولیپین آنتی بادی (ACLAb) به عنوان حساس ترین آنتی بادی زیر گروه آنتی فسفولیپیدها با ضایعات قلبی لوپوس می باشد.
    روش ها
    45 بیمار لوپوسی غیرفعال از مجموع 100 بیمار لوپوسی تحت درمان در مرکز روماتولوژی بیمارستان گلستان اهواز پس از رد متغیرهای مداخله کننده در بروز عوارض قلبی مانند فشار خون، دیابت، سابقه مصرف سیگار و... انتخاب شدند. بیماران فاز فعال لوپوس از مطالعه حذف شدند. هر سه لایه قلب شامل آندوکارد، میوکارد و اپی کارد و نیز فشار شریان ریوی توسط دستگاه اکوکاردیوگرافی به دقت مورد مطالعه قرار گرفت. از تمام بیماران به طور همزمان با روش الیزا در آزمایشگاه رفرانس آنتی کاردیولیپین آنتی بادی اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده بر اساس وجود یا عدم وجود ACLAb از زیر رده هایIgG و IgM در بیماران با نرم افزار SPSS 10 با روشt-test وchi-square با دقت 95 درصد محاسبه شدند.
    نتایج
    23 بیمارIgG ACL مثبت و 22 بیمار منفی بودند. بیماران لوپوسی IgG ACL مثبت در بروز نارسایی میترال (MR)، همزمانیMR و ضخامت دریچه میترال وجود وژتاسیون بر سطح دریچه میترال، وجود پریکاردیال افیوژن و شدت آن و نیز افزایش فشار خون ریوی، افزایش تیترAnti DNA دو رشته ای و نیز سابقه سقط جنین با P<0.005 نسبت به گروه IgG ACL منفی اختلاف معنی دار آماری داشته اند. 15 بیمار IgG ACL مثبت و 30 بیمار منفی نیز با هم مقایسه شدند. مشخص شد که این دو گروه در اندکس توده بطن چپ در سیستول [LVMI(s)]، حجم ضربه ای (sv)، وجود (MR) و ضخامت دریچه میترال، ایجاد افیوژن پریکارد، افزایش فشار خون ریوی و تیتر بالا D.S Anti DNA و سابقه سقط با هم اختلاف معنی دار آماری دارند (P<0.05).
    بحث: نتیجه آنکه وجود IgG ACL و یا IgM ACL مثبت در بیماران لوپوسی با افزایش ریسک ابتلای قلبی عروقی در هر سه لایه قلب و افزایش فشار شریان ریوی همراهی دارد.
    کلیدواژگان: لوپوس اریتماتوی سیستمیک، آنتی کاردیو لیپین آنتی بادی، عوارض قلبی، اکو کاردیوگرافی
  • اندازه گیری سطح لیپوپروتئین (a) در رابطه با یافته های آنژیوگرافی عروق کرونر
    منصور شعله ور، شعله ساطعی، حمیدرضا صانعی صفحه 11
    مقدمه
    لیپوپروتئین (آ) {(a)LP} به عنوان یکی از عوامل خطرساز مستقل برای بروز بیماری های عروق کرونر شناخته شده است. مطالعات متعددی در بررسی مقدار (a)LP پلاسما در رابطه با شدت و وسعت ضایعات مشاهده شده بر روی آنژیوگرافی کرونر انجام گردیده که نتایج آنها با هم متفاوت است لذا هدف از انجام این مطالعه، بررسی اهمیت سطح (a)LP و رابطه آن با یافته های آنژیوگرافی عروق کرونر می باشد.
    روش ها
    مطالعه با در نظر گرفتن علایم کلینیکی، سطح لیپیدهای سرم و نیز مقدار (a)LP بر روی 92 بیمار که به علت آنژین صدری مزمن پایدار مورد آنژیوگرافی قرار گرفته اند انجام گردید.
    بیماران از نظر سن، جنس و ریسک فاکتورهای شناخته شده، همخوانی داشتند. خون وریدی در حالت ناشتا برای اندازه گیری (a)LP قبل از انجام آنژیوگرافی گرفته شد. آنژیوگرافی به طور استاندارد در نماهای معمول گرفته شده و حداقل توسط دو نفر متخصص قلب تفسیر گردیده است.
    نتایج
    مقدار (a)LP به طور قابل ملاحظه ای در گروه با ضایعه کرونر دو رگ، بالاتر از بیماران با بیماری یک رگ و یا سه رگ بوده است. مقدار (a)LP در گروه با ضایعه دو رگ dI/mg 45±55 بود در حالی که در گروه با ضایعه یک رگ، dI/mg27±3/30 و در گروه با ضایعه سه رگ 15±9/26 اندازه گیری گردید. بررسی آماری نتایج در سه گروه نشان داد که رابطه ای بین مقدار (a)LP پلاسما و شدت ضایعات مشاهده بر روی آنژیو کرونر وجود ندارد.
    بحث: نتایج این مطالعه با نتایج اکثر پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته، شباهت دارد اگرچه در معدودی از مطالعات رابطه آماری بین مقدار (a)LP پلاسما و شدت ضایعات مشاهده شده بر روی آنژیو کرونر عنوان شده است ولی در مطالعه فعلی چنین رابطه ای مشاهده نمی گردد.
    بررسی کل یافته ها در این مطالعه موید این نکته است که LP (a) به عنوان یک عامل خطرساز در بروز بیماری زودرس عروق کرونر بایستی در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: لیپو پروتئین (a)، آنژیوگرافی عروق کرونر، آنژین صدری مزمن پایدار، عوامل خطرساز
  • تاثیر تغییرات ph و حرارت در محیط کشت اکسنیک اماستیگونهای انگل لیشمانیا
    سید حسین حجازی، سیمین دخت سلیمانی فرد، جواهر چعباوی زاده صفحه 15
    مقدمه
    فرم تاژکدار یا پروماستیگوت انگل لیشمانیا که عامل بیماری لیشمانیوز می باشد از طریق نیش پشه خاکی آلوده به میزبان مهره دار از جمله انسان منتقل شده و در داخل سلولهای بیگانه خوار تک هسته ای به فرم غیر متحرک و بدون تاژک اماستیگوت تبدیل می گردد. کشت و تکثیر پروماستیگوتهای انگل لیشمانیا در محیطهای کشت نیمه جامد و دوفازی انجام می شوند منتهی با توجه به تفاوتهای متابولیکی، بیوشیمیایی، آنزیمی و غیره که این اماستیگوت دارد، یافتن راه آسانی برای دسترسی به اشکال اماستیگوت که شکل مربوط به بدن انسان است از نظر کنترل موفقیت آمیز آلودگی حاصل از ارگانیسم و به خصوص طراحی روش های جدید درمانی مفید می باشد.
    روش ها
    ابتدا (ER/75/IR/MRHO)L. major از موشهای c/Balb از قبل آلوده شده از طریق اتوپسی موشها و تلقیح غدد لنفاوی آنها به داخل محیط کشتN.N.N اصلاح شده جدا شد. سپس اشکال پروماستیگوت انگل به فلاسکهای حاوی محیط کشت سلولیRPMI 1640 باpH، 2/7 کامل شده با 20% FCS و دمای نگهداری 25 ̊C انتقال داده شد تا انگلها به تولید انبوه برسند. محیط کشتهای RPMI 1640با شرایط pHهای 5/3، 5/4 و 5/5 (1/0±) تهیه شد و تعداد 5×106/ml انگل در چند سری از محیط کشتهای فوق بررسی شد. تمامی محیطها ابتدا به مدت 24 ساعت در دمای 26±1 ̊c و سپس در دماهای 28 ̊c، 32 ̊c و 37 ̊c جهت رشد و تکثیر اینکوبه گردید.
    نتایج
    پس از گذشت مدت زمان لازم مناسب ترین محیط از نظر بیشترین میزان بازده اماستیگوت در محیط کشتی که 72 ساعت قبل در 26±1 ̊c اینکوبه بوده است با pH5/5 و دمای 37 مشاهده گردید (P<0.05). تا زمان خارج نمودن محیط کشتی ها از درجه حرارت اینکوباسیون حضور اماستیگوتها درمحیط کشت قابل مشاهده بود.
    بحث: پس از 72 ساعت اینکوبه بودن در 26±1 ̊c، پروماستیگوتها به فاز متاسیکلیک که همان فاز عفونی زا است وارد شده و با شرایط pH و درجه حرارت تغییر فرم پروماستیگوتها به اشکال اماستیگوت آغاز می گردد. وجود درصد بالایی از اشکال متاسیکلیک به عنوان یک عامل مهم برای تغییر کل موفقیت آمیز پروماستیگوت به اماستیگوت تحت شرایط آکسنیک لازم است. همچنین به دنبال شوک حرارتی اشکال پروماستیگوت با میزان درصد بالایی به فرم اماستیگوت تغییر حالت می یابند و رشد خوب اماستیگوت در pH5/5 نشان دهنده اسیدوفیل بودن فرم اماستیگوت لیشمانیا می باشد.
    کلیدواژگان: پروماستیگوت، آماستیگوت، آکسنیک، کشت، لیشمانیا
  • بررسی شیوع آنوریسم های متعدد مغزی بر اساس یافته های آنژیوگرافی در یکصد بیمار مبتلا به آنوریسم عروق داخل جمجمه
    رضا جلی، سیامک فرح انگیز صفحه 20
    مقدمه
    بدون در نظر گرفتن آسیبهای مغزی ناشی از تروما که به عنوان شایعترین علت انواع مختلف خونریزی های داخل جمجمه هستند، خونریزی تحت عنکبوتیه یک سوم تا یک دوم موارد خونریزی های خود بخودی داخل جمجمه را شامل می گردد. شایعترین علت خونریزی خود به خودی تحت عنکبوتیه آنوریسم های شریانی هستند که حدودا هفتاد تا هشتاد درصد موارد را شامل می شوند. امروزه سیتی اسکن به عنوان اولین اقدام و روش تشخیصی انتخابی در بررسی بیماران مشکوک به خونریزی تحت عنکبوتیه می باشد. بر اساس مطالعات صورت گرفته، در بیمارانی که دارای آنوریسم عروق مغز می باشند، احتمال تعداد آنوریسم ها از 2% تا 9/44% گزارش گردیده است.
    روش ها
    با این نگرش از مجموعه بیمارانی که به دلیل انواع مختلف خونریزی خود بخودی داخل جمجمه تحت بررسی آنژیوگرافی قرار گرفته بودند، تعداد یکصد بیمار که در آنها وجود آنوریسم با آنژیوگرافی تایید شده بود مورد مطالعه قرار گرفتند و احتمال متعدد بودن آنوریسم در آنها بررسی گردید. تمامی بیماران تحت آنژیوگرافی عروق مغز به روش ساب تراکشن دیژیتالی قرار گرفتند.
    نتایج
    در این مطالعه مشخص گردید که از مجموعه بیمارانی که دارای آنوریسم مغزی بودند، در 11% ضایعات متعدد بوده و در 3% آنوریسم و مالفورماسیون عروقی به طور همزمان دیده می شدند. از نظر شیوع جنسی اکثر موارد آنوریسم منفرد در خانمها مشاهده می گردید (57%). در مواردی که آنوریسم متعدد وجود داشته است، شیوع عارضه در مردان نسبت به زنان بیشتر بوده است (54% در مقایسه با 46%). شایعترین محل آنوریسم منفرد نیز در بیماران مورد مطالعه در ناحیه شریان ارتباط دهنده قدامی بوده است (26%). از مجموعه بیماران که دارای آنوریسم های متعدد بوده اند، در 18% بیش از دو آنوریسم مشاهده می گردید، بیشترین تعداد آنوریسم مشاهده در یک بیمار چهار عدد بوده است. در آنوریسم های متعدد مغزی، 5/63% ضایعات در یک نیم کره مغز قرار داشته اند. شایعترین محل آنوریسم های متعدد، شریان ارتباط دهنده قدامی و شریان کاروتید داخلی قبل از دوشاخه شدن بوده است (3/27%).
    بحث: بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه و مقایسه آن با سایر مطالعات مشابه، آنوریسم های متعدد عروق مغز بر اساس یافته های آنژیوگرافی، شیوع غیرمتعارفی نداشته و در مقایسه با بعضی مطالعات دیگر این میزان به طور چشمگیری کمتر بوده است. احتمال متعدد بودن آنوریسم عروق مغز بر خلاف سایر مطالعات در آقایان شایعتر بوده و همچنین احتمال آنوریسم شریان کاروتید داخلی در ناحیه قبل از تقسیم شدن آن زیاد می باشد.
    کلیدواژگان: آنوریسم، آنژیوگرافی، عروق مغز
  • ارزش آنتی بادی مونوکلونال در افتراق تومورهای تیروئید
    مژگان مختاری، مجید صادقی، اردشیر طالبی صفحه 24
    مقدمه
    افتراق بین ضایعات تیروئیدی خوش خیم و بدخیم گاها توسط روش رنگ آمیزی معمولیH&E می تواند بسیار مشکل باشد. مطالعه حاضر در پی آن است که ارزش پیشگویی کنندگی رنگ آمیزی ایمونوهیستوکمیستری با مونوکلونال آنتی بادیHBME-1 را در افتراق حالات بدخیم و خوش خیم تیروئیدی بررسی کند.
    روش ها
    در این مطالعه رنگ پذیری 60 مورد ضایعات بدخیم و خوش خیم تیروئید توسط رنگ آمیزی با این مارکر از بلوکهای پارافینی بررسی شد. نتایج این رنگ پذیری توسط میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. سپس میزان رنگ پذیری در ضایعات بدخیم یا ضایعات خوش خیم توسط آزمونchi-square با یکدیگر مقایسه شد.
    نتایج
    میزان رنگ پذیری ضایعات خوش خیم در این بررسی 3/2 (6% بود) {(هیچکدام از 8 گواترندولر= صفر درصد) 2 مورد از 13 فولیکولارآدنوم (15%)، هیچکدام از 4 مورد ادنوم اکسی فیلیک (صفر درصد) و هیچیک از 5 مورد دیگر ضایعات خوش خیم (صفر درصد)} در حالیکه این میزان در مورد ضایعات بدخیم 23 مورد از 30 مورد بود (76%) {(19 مورد از 21 کارسینوم پاپیلری= (90%)، 3 مورد از 4 مورد کارسینوم فولیکولر (75%) و در مورد بقیه ضایعات نئوپلاستیک تیروئید شامل کارسینوم آناپلاستیک و اینسولار هیچکدام از 5 مورد (صفر درصد)}. آزمون chi-square نشان می دهد که میزان رنگ پذیری ضایعات بدخیم از ضایعات خوش خیم بیشتر است (001/0P<).
    بحث: رنگ پذیری ضایعات فولیکولر در مواردی که با روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین معمولی نتوان به راحتی به ماهیت بدخیم آنها پی برد، می تواند به نفع بدخیمی باشد (خصوصا در ضایعات تمایز یافته تر و پاپیلری). به عبارت دیگر رنگ پذیری شدید و یکنواخت ضایعات فولیکولر تیروئید به نفع بدخیمی آنها است. اگرچه منفی شدن آن ردکننده بدخیمی نیست (خصوصا در ضایعات با تمایز کمتر).
    کلیدواژگان: ضایعات تیروئید، منوکلونال آنتی بادی، ایمونو هیستوکمیستری
  • درمان سنگهای حالب در 2946 بیمار با استفاده از یورتروسکوپی و Balistic Lithotripsy
    محمد یزدانی، فرهاد تدین، محمدرضا عبادزاده صفحه 27
    مقدمه
    در دهه گذشته کاربرد روزافزون دستگاه های سنگ شکن درون اندامی دگرگونی بزرگی در درمان بیماران مبتلا به سنگ حالب ایجاد کرده است و در اکثر موارد جایگزین عمل جراحی باز شده است. در این بررسی تاریخ سنگ شکنی درون اندامی با استفاده از لیتوتریپسی بالیستیک و میزان موفقیت و عوارض ایجاد شده مورد ارزیابی قرار گرفت.
    روش ها
    از اردیبهشت ماه سال 1374 لغایت شهریور ماه 1380، تعداد 2946 بیمار با سنگ حالب که در دو بیمارستان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تحت درمان با یورتروسکوپی و لیتوتریپسی پنوماتیک قرار گرفتند، بررسی گردیدند. محدوده سنی بیماران از 2 تا 81 سال بود. 30 بیمار (1%) کمتر از 10 سال داشتند. 1786، 565 و 595 بیمار به ترتیب سنگ حالب تحتانی، میانی و فوقانی داشتند. جنبه های تکنیکی عمل، نتایج بالینی و عوارض حین و بعد از عمل مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    نتایج
    یورتروسکوپی و لیتوتریپسی بالیستیک در 2799 بیمار (95%) با موفقیت انجام شد. دیلاتاسیون اوریفیس حالب در 147 بیمار (5%) انجام گردید. در 156 بیمار (3/5) استنت یا کاتتر حالبی بعد از عمل گذاشته شد. در تمام 38 بیمار (1%) که دارای سنگ دوطرفه حالب یا کلیه منفرد بودند از کاتتر حالب استفاده گردید. 117 بیمار (4%) برای عاری از سنگ شدن نیاز به یورتروسکوپی و لیتوتریپسی پنوماتیک مجدد داشتند. مداخله جراحی جهت عوارض حین و یا بعد از عمل (سوراخ شدن یا کندگی حالب اورینوم و آبسه) در 30 بیمار (1%) لازم شد. عمل های در 2504 بیمار (85%) به صورت سرپایی انجام گرفت.
    بحث: یوروتروسکوپی و لیتوتریپسی بالیستیک با استفاده ازSwiss Lithoclast یک روش غیرتهاجمی، ایمن و موثر است که می توان در اکثریت بیماران به صورت سرپایی به انجام رساند.
    کلیدواژگان: سنگ حالب، یورتروسکوپی، لیتوتریپسی، سنگ شکنی از طریق حالب
  • بررسی اثر آسپرین بر چربی ها و لیپوپروتئین های سرم خون خرگوش
    سعید نظیفی، مهدی صائب، لادن عمادی صفحه 30
    مقدمه
    در زمینه نقش احتمال آسپیرین در کاهش چربی های خون و کاهش بروز انفارکتوسهای قلبی و مغزی تحقیقاتی صورت گرفته است. اما فرضیه های موجود چندان روشن و مشخص نیستند. با توجه به اینکه تاکنون تحقیق جامعی در زمینه اثرات آسپیرین بر چربی ها و لیپوپروتئین های سرم خون خرگوش (به عنوان مدل آزمایشگاهی برای تعمیم نتایج به انسان) صورت نگرفته است، تصمیم گرفته شد تا اثرات آسپیرین در دوزهای گوناگون بر غلظت چربی ها و لیپوپروتئین های سرم خون خرگوش بررسی شود.
    روش ها
    ده قطعه خرگوش سالم نر 8 ماهه، سویه هلندی به رنگ سفید انتخاب شدند. ابتدا به عنوان گروه شاهد از خرگوشها خونگیری به عمل آمد. سپس آسپیرین در چهار دوز (10، 100، 200 و 500 میلیگرم در کیلوگرم وزن بدن) به خرگوشها خورانده شد. هر دوز به مدت 15 روز داده می شد و در روزهای 7 و 15 از خرگوشها خونگیری به عمل می آمد. فاصله زمانی بین تجویز دو دوز متوالی، یک ماه در نظر گرفته شد. بر روی سرمهای به دست آمده از گروه های مختلف آزمایش، کاسترول، تری گلسیرید، لیپیدتام، HDL– کلسترول، LDL– کلسترول، VLDL– کلسترول و آسپیرین اندازه گیری شد. برای پی بردن به اختلاف آماری معنی دار میان چربی ها و لیپوپروتئین های سرم در گروه های آزمایشی از آنالیز واریانس (ANOVA) و سپس آزمون دانکن در سطح P<0.05 استفاده شد. برای پی بردن به این که تاثیر آسپیرین وابسته به دوز و زمان مصرف دارو بوده است یا خیر از آزمون آنالیز واریانس در داخل گروه ها و بین گروه ها استفاده شد. برای تعیین تغییرات مربوط به هر پارامتر و تاثیری که آسپیرین برروی پارامتر داشته است از آنالیز رگرسیون چند متغیر استفاده شد.
    نتایج
    آسپیرین در دوزهای مختلف (100، 200 و 500 میلیگرم در کیلوگرم وزن بدن) سبب کاهش معنی داری در غلظت کلسترول، تری گلیسیرید، لیپیدتام، HDL- کلسترول، LDL– کلسترول، VLDL– کلسترول گردید (P<0.001). دوز 10 میلیگرم آسپیرین در کیلوگرم بدن هیچگونه اثر معنی داری بر چربی ها و لیپوپروتئینهای سرم خرگوش نداشت.
    بحث: طول زمان مصرف آسپیرین، اثر معنی داری بر غلظت چربی ها و لیپوپروتئینهای سرم خرگوش نداشت، اما دوزهای مختلف آسپیرین اثر معنی داری بر چربی ها و لیپوپروتئینهای سرم خرگوش داشتند به طوری که با افزایش میزان آسپیرین، غلظت چربی ها و لیپوپروتئینهای سرم خرگوش بیشتر کاهش می یافتند.
    کلیدواژگان: آسپرین، کلسترول، تری گلیسیرید، لیپیدتام، لیپوپروتئین، سرم خرگوش
  • بررسی مقایسه ای اثر بخشی کورتیکواستروئید با پرومتازین در درمان استفراغ شدید حاملگی
    فاطمه کارگر، فرحناز مردانیان صفحه 36
    مقدمه
    تهوع و استفراغ در حاملگی شایع و برای زن حامله زجرآور است و باعث اختلال آب و الکترولیت، کاهش وزن، سو تغذیه و بستری شدن مکرر خانم حامله در بیمارستان می شود. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی کورتیکواستروئید و پرومتازین در درمان استفراغ شدید حاملگی است.
    روش ها
    در این مطالعه 60 خانم حامله 7 تا 20 هفته با استفراغ شدید حاملگی (استفراغ بیش از 2 بار در روز، کتون ادرار یک مثبت یا بیشتر، عدم تحمل رژیم غذایی یا کاهش وزن) به روش آسان و تصادفی انتخاب و به گروه کورتیکواستروئید: قرص پردنیزولون 10 میلیگرم هر 12 ساعت و در صورت عدم جواب (استفراغ بیش از 2 بار در روز) بعد از 48 ساعت، آمپول هیدروکورتیزون 100 میلیگرم هر 12 ساعت وریدی و به گروه پرومتازین: قرص پرومتازین 25 میلیگرم هر 12 ساعت خوراکی و در صورت عدم جواب بعد از 48 ساعت آمپول پرومتازین 25 میلیگرم هر 12 ساعت وریدی تجویز شد. دوره درمان 4 روز بود. اطلاعات از طریق فرم جمع آوری اطلاعات با روایی چک لیست جمع آوری و آنالیز آماری شد.
    نتایج
    دفعات استفراغ، اسکور حال عمومی و شدت تهوع و تحمل غذا خوردن در دو گروه قبل از درمان تفاوت معناداری نداشت. در گروه پرومتازین و کورتیکواستروئید به ترتیب: 30 و 7/56 درصد به درمان خوراکی جواب داده اند و 70 و 3/43 درصد درمان به فرم تزریقی تبدیل شده است. 9/46 و 6/84 درصد آنها به درمان تزریقی جواب داده اند و در کل 60 درصد گروه پرومتازین و 3/93 درصد گروه کورتیکواستروئید به درمان جواب داده و استفراغ کنترل شده است و همه این تفاوتها از نظر آماری معنادار می باشد (P<0.05).
    بحث: درمان کوتاه مدت با کورتیکواستروئید در استفراغ شدید حاملگی در مقایسه با پرومتازین موثرتر بوده است و می توان به عنوان اولین قدم درمان یا جایگزین در موارد مقاوم به درمانهای دیگر از آن استفاده کرد.
    کلیدواژگان: استفراغ شدید حاملگی، کورتیکو استروئید، پرومتازین
  • بررسی اثرات درمانی بزل مکرر مایع مغزی نخاعی در بیماران مبتلا به هیدروسفالی با فشار طبیعی (NPH) نوع ایدیوپاتیک
    سید جلال ضیایی، احمد چیت ساز، ایرج رشیدی، سید محمد علی اکبریان نیا صفحه 40
    مقدمه
    هیدروسفالی با فشار طبیعی یکی از مهمترین علل دمانس قابل درمان می باشد. این سندروم به عنوان یک هیدروسفالی مخفی در افراد با سنین بالا در زمینه کاری نورولوژیست ها بروز می کند. در این بیماران فشار مایع مغزی نخاعی طبیعی بوده که این موضوع با انجام بزل مایع مغزی نخاعی به اثبات رسیده است و در معاینه این بیماران ادم پایی مشاهده نمی شود. به دلیل طبیعی بودن فشار CSF همراه علائم هیدروسفالی، این بیماری Normal Pressure Hydrocephaly (NPH)نام گذاری شده است. علت واقعی NPH مشخص نشده است اگرچه این سندرم در بیماران با سابقه ضربه مغزی؛ خونریزی ساب آرکنوئید؛ مننژیت ها و گاهی در بیماران با ضایعه فضاگیر مغزی دیده می شود. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی اثر درمانی در بیماران مبتلا به NPH می باشد.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی تحلیلی در 21 بیمار با میانگین سنی 6/66 سال و طی 3 سال (1378 تا 1380) انجام شد. مبنای تشخیصی NPH وجود تریاد NPH بوده که شامل 3 علامت بالینی دمانس؛ اختلال حرکتی و بی اختیاری ادرار می باشد. روش پاراکلینیک مورد استفاده در تشخیص CT اسکن مغز بود که در تمام بیماران انجام شد و پس از بستری شدن از تمام بیماران LP انجام شد.
    نتایج
    شایعترین یافته بالینی اختلال در عملکرد مغزی از نوع دمانس بوده که با انجام LP بهبود چشمگیری حاصل شد. یافته بعدی در علائم بالینی اختلال راه رفتن بود که LP در بهبود این علامت در بیماران پاسخ متفاوت نشان داد و بالاخره علامت سوم اختلال اسفنگتر ادراری (بی اختیاری ادرار) بود که کمترین پاسخ را به LP داد.
    بحث: بهترین نتایج بهبودی در پاسخ به LP در سندروم NPH در نوع ثانویه دیده شده است (یعنی در نوعی که NPH به علت مننژیت- خونریزی ساب ارکنوئید رخ می دهد). در 21 مورد مطالعه شده نقش موثر ارزیابی قبل از عمل شنت از طریق بزل مکرر مایع نخاع می باشد به طوری که این روش اغلب سبب بهبودی کلینیکی راه رفتن و ایستادن و نیز قوای عقلانی می شود و به کارگیری این روش امکان ارزیابی مقدماتی قبل از اقدام به جراحی و شنت را میسر می سازد.
    کلیدواژگان: هیدرو سفالی، بزل مایع نخاع (LP)، روش درمانی
  • تجویز پیش داوری خوراکی کلونیدین، خونریزی را حین عمل آندوسکوپی سینوس کاهش می دهد؟
    سید مصطفی هاشمی، سید جلال هاشمی، میترا جبل عاملی، حسنعلی سلطانی صفحه 44
    مقدمه
    کلونیدین یک داروی پایین آورنده فشار خون با خاصیت تحریک الفادواگونیست مرکزی می باشد. این دارو به علت دارا بودن خاصیت سدیشن (sedation)، ضد اضطراب و ضد درد، جهت پیش داروی قبل از بیهوشی کاربرد دارد. در این مطالعه تاثیر پیش داروی خوراکی کلونیدین به عنوان یک داروی پایین آورنده فشار خون در کاهش خونریزی حین عمل اندوسکوپی و لذا ایجاد یک صحنه تمیز از زخم حین جراحی اندوسکوپی سینوسهای پارانازل طی بیهوشی عمومی مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه همچنین میزان حجم خونریزی و میزان مصرف فنتانیل و هیدرالازین جهت ایجاد هیپوتانسیون کنتروله مورد ارزیابی قرار گرفت.
    روش ها
    طی یک مطالعه بالینی دو سویه کور تعداد 113 بیمار کاندیدای جراحی اندوسکوپی سینوس به دو گروه تقسیم شدند. در گروه مورد 52 بیمار کلونیدین خوراکی (5kg/mic.g) نود دقیقه قبل از عمل و در گروه کنترل 61 بیمار پلاسبو دریافت نمودند. فشار خون هدف (Target) جهت کاهش خونریزی از صحنه زخم حین بیهوشی=MAP) 70mmhg فشار متوسط شریانی) در نظر گرفته شد. جهت نیل به این هدف، هالوتان تا حداکثر 5/1 درصد و در صورت عدم موفقیت، فنتانیل به میزان 2kg/mic.g و باز در صورت عدم موفقیت، هیدرالازین به میزان 100 میکروگرم به ازای کیلوگرم وزن تا حداکثر 40mg مصرف شد. شدت خونریزی حین عمل بر اساس رتبه بندی از رتبه صفر (بدون خونریزی) تا رتبه پنج (خونریزی شدید) تعیین شد.
    نتایج
    حجم خونریزی در گروه کلونیدین به طور معنی داری کمتر از گروه دارونما بود (75 ±144 در مقابل 72±225 میلی لیتر،P<0.05). فراوانی نسبی رتبه های 3 و4 (مزاحمت در عمل و نیاز به ساکشن مکرر) خونریزی نیز در گروه کلونیدین به طور معنی داری کمتر بود (12% در مقابل 35%، P<0.05). میانگین فنتانیل مورد نیاز در گروه کلونیدن به طور معنی داری کمتر بود (18±112 در مقابل 21±142 میکروگرم، P<0.05). میانگین هیدرالازین مورد نیاز در گروه کلونیدین به طور معنی داری کمتر بود (68/1±40 در مقابل 33/4±67/2 میلیگرم، P<0.05).
    بحث: پیش داروی خوراکی کلونیدین باعث کاهش خونریزی حین عمل اندوسکوپی سینوس و کاهش نیاز به داروهای فنتانیل و هیدرالازین شده است.
    کلیدواژگان: اندوسکوپی سینوس، خونریزی حین عمل، کلونیدین
  • بررسی نتایج درمان هشت ساله غیر جراحی بیماری Scheuerrmann kyphosis
    سید علیرضا ابراهیم زاده، محمد تقی خسروانی مقدم صفحه 50
    مقدمه
    بیماری کیفوز شوئرمن بیماری شایعی است که نزد نوجوانان زیاد دیده می شود و در کشور ما هنوز تحقیقی در مورد نتایج درمان غیرجراحی این بیماری صورت نگرفته است. لذا این مطالعه جهت بررسی نتایج درمان کیفوز شوئرمن توسط بریس انجام گرفته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی نتایج درمان این بیماری توسط بریس در بیماران مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان الزهرا (س) اصفهان بین سالهای 1373 تا 1381 می باشد.
    روش ها
    تعداد بیماران در مدت 8 سال 273 مورد بودند که میانگین سنی آنها 14 سال (12 تا 17 سال) بود. میانگین میزان انحراف ستون فقرات در جهت کیفوز 57 درجه (52 تا 65 درجه) بود.
    کلیه این بیماران با بریس C.T.L.S.O (میل واکی بریس) تحت درمان قرار گرفتند. از 273 بیمار مبتلا 29 نفر به علت عدم استفاده صحیح از بریس از مطالعه خارج شدند. بقیه بیماران (244 مورد) 139 مورد پسر و 105 مورد دختر بودند.
    نتایج
    از این 244 مورد 225 مورد (92%) با بریس انحنا ستون فقرات توراسیک (دور سال کیفوز) نرمال پیدا کردند 19 مورد (8%) علیرغم استفاده صحیح از بریس پیشرفت نمودند ولی پیشرفت بیماری آنقدر که ضرورت جراحی داشته باشد نبود. از 205 مورد که با بریس بهبودی کامل پیدا کردند 35 مورد 4 ماه بعد از قطع بریس دوباره انحنا ستون فقرات دورسال آنها افزایش پیدا کرد که مجددا تا بلوغ اسکلتی از بریس استفاده نمودند. اکثر این عده که عود کردند در حوالی بلوغ اسکلتی بوده اند. جالب آنکه 21 مورد از این 35 مورد که عود داشتند پسر بودند. این موضوع می تواند فرضیه مکانیکال بودن علت بیماری را تقویت نماید.
    بحث: تمام بیمارانی که با استفاده از بریس C.T.L.S.Oدرمان شدند و 92% کیفوزتوراسیک آنها به کمتر از 40 درجه رسید و 8% کیفوز پیشرفت کرد. در مطالعه با درمان کیفوز شوئرمن بهترین نتیجه را بریس میل واکی داشت.
    کلیدواژگان: شوئر من کیفوز، بریس میل واکی، دورسال کیفوزیس
  • ارزیابی میزان اشعه دریافتی کارکنان بخش آنژیوگرافی
    محمد باقر توکلی، سهیل فتاحیان صفحه 53
    مقدمه
    نظر به گسترش روزافزون استفاده از آنژیوگرافی و میزان پرتوگیری قابل توجه کارکنان، بررسی میزان اشعه جذبی کارکنان و مقایسه آن با حد دز تعیین شده توسط ICRP (International commission on radiological protection) امری ضروری به نظر می رسد.
    روش ها
    به منظور تعیین دز جذبی کارکنان بخشهای آنژیوگرافی، کلیه کارکنان دو بیمارستان نور و شهید چمران اصفهان که در آنها اقدامات تشخیصی صورت می گیرد مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تعیین میزان دز جذبی از دزیمترهای ترمولومینسانس CaSo4 کارتی، که دارای دقت و حساسیت زیادی هستند استفاده گردید. بدین منظور برای هر شخص دو عدد (Thermoluminescence dosimeter) TLD یکی در محل کمر و دیگری در روی تیروئید به مدت یک ماه نسب گردید و میانگین دز جذبی کارکنان در این دو محل حساس بدن به دست آمد. جهت خواندن دزیمترها از دستگاه خواننده ترمولومینسانس (Solaro2A)TLD Reader استفاده شد.
    نتایج
    میانگین دز دریافتی ماهانه برای گروه پزشکان در محل تیروئید بند 26 میلی راد و در محل کمر (اندام تولید مثل) زیر شیلداپرون 6/14 میلی راد و برای گروه پرستاران و تکنسینهای رادیولوژی در محل تیروئید، زیر تیروئید بند 8/16 میلی راد و در محل کمر (اندام تولید مثل) زیر شیلداپرون 5/13 میلی راد به دست آمد. میانگین دز دریافتی در هر آنژیوگرافی برای گروه پزشکان در محل تیروئید 61/3 میلی راد و در محل کمر 07/2 میلی راد و برای گروه پرستاران و تکنسینهای رادیولوژی در محل تیروئید 16/1 و در محل کمر 49/1 میلی راد به دست آمد.
    بحث: با استفاده از آزمون t و با احتمال 90% می توان دریافت که میانگین دز دریافتی ماهانه و دز در هر آنژیوگرافی در محل تیروئید در هر دو گروه مورد بررسی در بیمارستان چمران و خورشید بیشتر از دز دریافتی در محل کمر (اندام تولید مثل) می باشد. همچنین با استفاده از همین آزمون و با احتمال 95% می توان دریافت که میانگین دز دریافتی ماهانه در هر آنژیوگرافی پزشکان در هر دو محل مورد بررسی (تیروئید و کمر) بیشتر از سایر کارکنان می باشد. با مقایسه دز دریافتی کارکنان با حد دز تعیین شده توسط ICRP واضح است که میانگین دزهای دریافتی کارکنان در هر دو محل تیروئید و کمر در هر بیمارستان چمران و خورشید پایین تر از حد دز تعیین شده توسط ICRP می باشد.
    کلیدواژگان: آنژیوگرافی، دزیمتری ترمولومینسانس، دز تیروئید، اسعه دریافتی
  • مقایسه اثر و عوارض استفاده از دو رژیم متفاوت اکسی توسین جهت القاء زایمان
    شهناز آرام، شبنم پور شیخی صفحه 58
    مقدمه
    طولانی شدن زمان لیبر علاوه بر افزایش میزان عفونتهای مادری و جنینی پیامدهای دیگری چون افزایش هزینه بستری و ناراحتی روحی روانی برای مادر و افزایش نیاز به سزارین داشته است یکی از راه های مقابله با طولانی شدن زمان لیبر و کوتاه کردن مرحله اول زایمان استفاده از انفوزیون اکسی توسین می باشد. ما نیز بر آن شدیم که دریابیم آیا افزایش دوز اولیه اکسی توسین و انفوزیون دوزهای بیشتر از اکسی توسین در فواصل زمانی طولانی تر می تواند مدت زمان لیبر را کوتاه کند؟
    روش ها
    کلیه خانم هایی که جهت ختم حاملگی با سن حاملگی 40 هفته و یا بیشتر که ممانعتی جهت زایمان طبیعی نداشتند بستری و معاینه شدند و اگرBishop Score برابر 4 و یا کمتر داشتند وارد مطالعه و قبل از القا تحت مانیتورینگ قلب جنین قرار گرفتند و هر ساعت در صورت عدم پارگی کیسه آب معاینه شدند روزهای خاصی از هفته جهت پروتکل A و روزهای دیگر جهت پروتکل B بود. پروتکل A: (القا زایمان با mu/min5/2 شروع هر 20 دقیقه، mu/min5/2 اضافه تا حداکثر mu/min40 تجویز می شد.) پروتکل B: (القا زایمان با mu/min5 اکسی توسین و هر 40 دقیقه، mu/min5 اکسی توسین اضافه شده تا حداکثر mu/min40 تجویز می شد).
    نتایج
    متوسط زمان شروع القا زایمان تا رسیدن به فاز رسیدن به فاز فعال در گروه A و B به ترتیب 532 دقیقه و 319 دقیقه و متوسط فاز فعال به ترتیب در دو گروه 243 دقیقه و 141 دقیقه و متوسط زمان شروع القا تا ختم حاملگی به ترتیب 771 و 442 دقیقه می باشد. تحریک بیش از حد رحمی و موارد سزارین و عوارض جنینی در دو گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت.
    بحث: برای القا با افزایش دوز اکسی توسین از mu/min5/2 به mu/min5 و افزایش دوز بعدی هر 40 دقیقه در زمان طولانی تر از حد معمول 20 دقیقه می توان لیبر کوتاه تری را برای مادر ایجاد نمود بدون اینکه عوارض مادری جنینی افزایش یابد.
    کلیدواژگان: اکسی توسین، القاء زایمان، فاز فعال، فاز نهفته
  • گزارش یک مورد باز کردن کاتتر دائم همودیالیز بافوگارتی بعد از یک سال استفاده نکردن از کاتتر
    شهرام طاهری، حسین ابدالی، حجت الله رحیمی صفحه 61
    مقدمه
    دسترسی عروقی برای انجام همودیالیز یک ضرورت اساسی یکی از راه های این امر استفاده از کاتترهای دائم دو لوله ای می باشد. که در superior vena cava قرار می گیرد. لخته شدن این کاتترها به علل مختلفی اتفاق می افتد که باعث اختلال در انجام همودیالیز می شود. در این گزارش بیمار 50 ساله ای که به علت نارسایی کلیه برای وی کاتتر دائم همودیالیز گذاشته شده بود و به علت عدم مراجعه بیمار به مدت یک سال از آن استفاده نکرده بود و کاملا لخته شده بود به طوری که امکان تزریق داروی ترومبولیتیک نداشت با کمک فوگارتی باز کردیم که بعد از آن جهت همودیالیز استفاده شد.
    کلیدواژگان: ترومبوز کاتتر، فرگارتی، کاتتر دائم همودیالیز