فهرست مطالب

ارمغان دانش - سال بیستم شماره 11 (پیاپی 106، بهمن 1394)

نشریه ارمغان دانش
سال بیستم شماره 11 (پیاپی 106، بهمن 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/11/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • بهزاد غایبلو، آقاعلی قاسم نیان *، احمد آزاد صفحات 947-961
    پیش زمینه و هدف
    یافته های اخیر علم زیست شناسی زمانی(شناخت تاثیرات زمان بر متغیر های فیزیولوژیک) نشان می دهد بدن انسان در شبانه روز متحمل تغییرات زیادی می شود و در هر ساعت توانایی خاصی دارد و مسابقه در صبح هنگام ورزشکاران را با مشکل افزایش حساسیت به عفونت و التهاب مواجه می سازد. بدین منظور هدف این پژوهش بررسی تاثیر دو هفته برنامه تمرینی ویژه صبح و عصر بر عملکرد و سطوح پلاسمایی اینترلوکین-17 و کورتیزول ووشوکاران پسر می باشد.
    مواد و روش کار
    به همین منظور 14 پسر ورزشکار به صورت هدفمند انتخاب و پس از اجرای آزمون های بروس و رست در دو گروه همسان قرار گرفتند: گروه تمرینی صبح (7 نفر) و گروه تمرینی عصر(7 نفر). آزمودنی ها به مدت دو هفته و هفته ای شش جلسه تحت یک برنامه ی تمرینی ویژه ی ورزش ساندا قرار گرفتند. مقادیر توان بی هوازی اوج، توان بی هوازی میانگین، توان بی هوازی حداقل و شاخص خستگی آزمودنی ها با آزمون میدانی رست اندازه گیری شد. برای اندازه گیری متغیر های وابسته، نمونه خونی آزمودنی ها در حالت ناشتا و 24 ساعت قبل از اولین جلسه ی تمرینی (در حالت پایه)، بلافاصله پس از آزمون رست و 48 ساعت پس از آخرین جلسه ی تمرینی، در ساعت 9 صبح جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، آزمون t وابسته و مستقل و کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد پس از 2 هفته تمرین ویژه ی ورزش ساندا مقادیر اینترلوکین-17 پلاسما در آزمودنی های گروه صبح در مقایسه با گروه عصر، به طور معنی داری کاهش یافت(0.05>P) ولی تفاوت معنی داری در مقادیر کورتیزول و عملکرد بین دو گروه مشاهده نشد(0.05>P)
    نتیجه گیری
    احتمالا انتقال زمان تمرین به صبح هنگام، دو هفته مانده به مسابقه ی در زمان صبح، فاکتور های التهابی مانند اینترلوکین-17 را در پسران سانداکار کاهش می دهد. بنابراین به نظر می رسد که انتقال دو هفته ای زمان تمرین از عصر هنگام به صبح هنگام می تواند ایمنی ورزشکاران را در طی مسابقه افزایش دهد.
    کلیدواژگان: چرخه شبانه روزی، سازگاری زمانی، اینترلوکین، 17، کورتیزول، عملکرد توان بی هوازی
  • الهیار شهنوازی *، محمد بهنام مقدم، نعیم عبدی، خورشید ریگی، الهام الهیاری، فرخنده بخشی، امیر پیغان، عزیز بهنام مقدم صفحات 962-971
    زمینه و هدف
    تالاسمی از شایع ترین اختلالات ژنتیکی در جهان و به ویژه در ایران می باشد. بسیاری از دلایل از جمله مزمن بودن بیماری، هزینه درمانی، حالات بیماری، انتظار مرگ زودرس باعث اضطراب در بیماران تالاسمی میگردد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر روش حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر اضطراب نوجوانان مبتلا به تالاسمی در پیگیری 12 ماهه بود.
    روش بررسی
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 60 بیمار مبتلا به تالاسمی انجام شد. در مجموع 60 بیمار مبتلا به تالاسمی بر اساس پرسشنامه اضطراب بک، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. در گروه تجربی، روش درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در پنج جلسه انجام شد. در گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. داده های علایم اضطراب، قبل از مداخله، بعد از مداخله و در پیگیری دوازده ماهه گردآوری شده و با استفاده از آزمون های آمار توصیفی، آنالیز واریانس اندازه گیری تکراری و مربع کای تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد شرکت در مطالعه93/1± 22/ 15 بود. نتایج نشان داد میانگین علایم اضطراب در گروه تجربی قبل از مداخله، بعد از مداخله و در پیگیری دوازده ماهه به ترتیب 62/5 ±73/34، 48/2 ± 90/19 و 52/2 ± 23/19 بود که با استفاده از آزمون آنالیز واریانس اندازه گیری تکراری اختلاف آماری معنی داری را نشان داد(001/0>p). میانگین علایم اضطراب در گروه کنترل قبل، بعد از مداخله و در پیگیری 12 ماهه به ترتیب 69/5±93/34 ، 61/5±53/34 و 83/5± 86/33 بود که با استفاده از آنالیز واریانس اندازه گیری تکراری اختلاف آماری معنی داری را نشان نداد( 05/0

    نتیجه گیری
    روش حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد، یک روش مکمل برای درمان و کاهش اضطراب بیماران مبتلا به تالاسمی است. پرستاران آموزش دیده میتوانند از این روش جدید و مؤثر در درمان اضطراب بیماران استفاده کنند.
    کلیدواژگان: زدا با ت و دازش د، ااب، تالاسمی، پیگیری
  • ندا حیدری، ناصر میرازی * صفحات 972-984
    سابقه و هدف
    درد حسی است پیکری که در بسیاری از موارد نشانه ای برای شناسایی بیماری ها می باشد. گیاه شمعدانی عطری یکی از گیاهان دارویی محسوب می گردد که در طب سنتی کاربرد دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر ضد دردی عصاره هیدروالکلی برگ گیاه شمعدانی عطری در موش سوری نر می باشد.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی از 42 سرموش سوری نر در 6 گروه 7 سری استفاده شد.گرو های مورد آزمایش شامل: گروه کنترل (دریافت کننده نرمال سالین، 25/0 میلی لیتر، داخل صفاقی)، گروه شاهد مثبت، دریافت کننده مورفین ( 1میلی گرم بازاء هر کیلو گرم وزن بدن، داخل صفاقی)، گروه های تیمار شده با عصاره هیدرولیکی برگ گیاه شمعدانی عطری)با دوز های100، 200 و 600 میلی گرم به ازاء کیلو گرم وزن بدن، داخل صفاقی) و گروه تیمار شده با نالوکسان(1/0 میلی گرم به ازاء کیلو گرم وزن بدن + 200 میلی گرم عصاره به ازاء کیلو گرم وزن بدن). به منظور ارزیابی اثرات ضددردی عصاره از آزمون های تیل فیلیک وتست رایتینگ استفاده شد. داده های حاصله با استفاده از روش آماری ANOVA و تست تعقیبی Tukey مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان دادکه دوز 100 میلی گرم به ازاء کیلو گرم وزن بدن عصاره فاقد اثر معنی دار در کاهش درد بود. دوزهای 200 و 600 میلی گرم به ازاء کیلو گرم وزن بدن عصاره سبب کاهش معنی دار درد در مقایسه با گروه کنترل گردیدند. همچنین دوز 600 میلی گرم به ازاء کیلو گرم وزن بدن شمعدانی عطری بیشترین اثرضددردی را در مقایسه با مورفین نشان دادp<0.001)). استفاده از نالوکسان + عصاره دوز 200 میلی گرم به ازاء کیلو گرم وزن بدن نشان داد که دارای کاهش معنی دار نسبت به گروه دریافت کننده مرفین و افزایش معنی دار نسبت به گروه کنترل در کاهش درد بود (P<0.01).
    نتیجه گیری
    عصاره ی برگ گیاه شمعدانی عطری دارای اثر ضد دردی قابل ملاحظه و معنی داری در موش سوری می باشد. احتمال دارد که عصاره برگ گیاه شمعدانی عطری به دلیل دارا بودن ترکیبات فلاونوئیدی دارای اثر بر سیستم ضد دردی اوپیوئیدی باشد.
    کلیدواژگان: تیل فیلیک، رایتینگ، درد، گیاه شمعدانی عطری، موش سوری
  • سید میثم ابطحی فروشانی* صفحات 985-995
    زمینه و هدف
    در برخی از مطالعات گذشته به اثرات ضد التهاب به گیاه چایل اشاره شده است، ولی تا کنون تحقیق جامعی در مورد اثرات این گیاه بر عملکردهای سیستم ایمنی صورت نگرفته است. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات تعدیل کنندگی گیاهچایل اوتی بر پاسخ های ماکروفاژها در موشهای سوری پرداخته شده است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع مداخله ای –تجربی است . جامعه مورد مطالعه شامل 40 موش نر سوری است که به طور تصادفی در سه گروه تیمار و یک گروه شاهد قرار گرفتند ( هرگروه 10 موش).موشهای گروه تیمار به مدت سه هفته، هر روز، عصاره هیدروالکلی گیاه چایلوتی را به میزان mg/Kg100، 200 و یا 400 به صورت خوراکی دریافت نمودند. موشهای گروه شاهد هم حجم موشهای گروه تیمار PBS دریافت نمودند. در انتهای مطالعه ماکروفاژهای صفاقی از موشها جدا شده و میزان برداشت نوترال رد، شدت انفجار تنفسی پس از چالش با تترافوبول استات و شدت انفجار تنفسی پس از چالش با مخمر اپسونیزه در بین آنها سنجیده شد. جهت مقایسه داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه(ANOVA) و Tukey’s test استفاده شد. در تمام بررسی ها 05/0>p به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحریک سلول های ماکروفاژ با استرفوربول نشان دهنده کاهش معنی دار قابلیت انفجارتنفسی در سلول های ماکروفاژ استحصال شده از موشهای تحت تیمار با عصاره هیدروالکلی چایل اوتی در مقایسه با گروه کنترل می باشد (01/0 p<). با این حال زمانی که از مخمر اپسونیزه به عنوان عامل محرک برای سلولهای ماکروفاژ استفاده شد، تفاوت معنی داری بین گروه ها شاهد و تیمار از نظر قابلیت انفجار تنفسی وجود نداشت .همچنین نتایج برداشت نوترال رد توسط ماکروفاژها نیز نشان دهنده عدم اختلاف معنی دار بین ماکروفاژهای استحصال شده از گروه ها شاهد و تیمار می باشد.
    نتیجه گیری
    با وجودی که دریافت عصاره هیدروالکلی چایل اوتی منجر به کاهش تولید رادیکالهای آزاد بالقوه آسیب رسان می شود، بر قابلیت سلول های ماکروفاژ در چالش با یک عفونت واقعی، اختلالی ایجاد نمی کند.
    کلیدواژگان: چایل اوتی، ماکروفاژ، موش سوری
  • علی هنرور، حمدالله دلاویز، مهرزاد جعفری برمک، امرالله روزبهی* صفحات 996-1010
    زمینه و هدف
    مصرف طولانی مدت مواد اپیوئیدی، تحمل و وابستگی جسمی و روانی ایجاد می نماید. قطع دارو، کمبود موقت در اپیوئیدهای درونزا ایجاد نموده و سندرم ترک پدیدار میشود.درمان موثر اعتیاد در طب سنتی استفاده از گیاهان دارویی مختلف از جمله زنیانبوده که اثرات درمانی متعددی دارد.هدف از این تحقیق، بررسی تاثیرات عصاره آبی الکلی زنیان بر علائم ترک اعتیاد در موش صحرایی بالغمعتاد شده با مورفین می باشد.
    موادو روش ها
    در این مطالعه آزمایشگاهی 70 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به هفت گروه ده تایی تقسیم و شش گروه با تزریق سولفات مورفین (در 5 روز اولmg/kg 10، در 5 روز دومmg/kg 15 و از روز 11 تا 21،mg/kg 20) به صورت زیرجلدی معتاد شدند.به گروه های سه، چهار و پنج به ترتیب عصاره زنیان با غلظت 10 درصد، 20 درصد و متادون (mg/kg 5) از روز 21 تا 35و به گروه های شش و هفت به ترتیب عصاره زنیان با غلظت 10 درصد و 20 درصد از روز 1 تا 35 به صورت خوراکی داده شد. به گروه یک (کنترل) و گروه دو (مورفین) روزانه نیم سی سی نرمال سالین از روز 21 تا 35داده شد. اطلاعات مربوط به وزن، پرش، خارش و اسهال نمونه هاجمع آوری و توسط نرم افزار SPSSو آزمونهای آماری تی مستقل،آنالیزواریانس یکطرفه و تست تکمیلی ال اس دی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    مقایسه میانگین کاهش وزن در روز 21 با 35، گروه های دریافت کننده زنیان 10 درصد در روز 35 کاهش آماری معنی داری را نسبت به روز 21 نشان دادند (p<0.05).در روز 21 در بررسی علایم پرش و خارش گروه دریافت کننده زنیان 10 درصد و در بررسی علامت اسهال، گروه دریافت کننده عصاره زنیان 20 درصد در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (P<0.05). در روز 35 علایم پرش و اسهال در گروه های دریافت کننده عصاره زنیان 10 و 20 درصد در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری نشان دادند (P<0.05).
    نتیجه گیری
    طبق نتایج این پژوهش غلظت های 10و 20 درصد عصاره آبی الکلی زنیان می تواند همانند متادون در کاهش علایم محرومیت از مورفین موثر باشند. هرچند این نتایج در شرایط آزمایشگاهی بدست آمده است، شاید بتوان با تحقیقات جامع تر و وسیعتری از آن به عنوان جایگزینی برای متادون در ترک اعتیاد استفاده نمود تا علایم ترک اعتیاد را کاهش داد.
    کلیدواژگان: علایم ترک اعتیاد، زنیان، مورفین، متادون، موش صحرایی
  • سیروس نعیمی* صفحات 1011-1023
    زمینه و هدف
    سرطان پستان شایع ترین بدخیمی در خانمها است . مطالعات نشان داده است که افزایش متیلاسیون در جزایر CpG یا (CpG island hyper methylation ،CIHM) ، یکی از مکانیسم های مهم در خاموش شدن ژن می باشد . پروتئین DAP-Kinase نقش مهمی را درفرآیند آپوپتوزیس یا مرگ سلولی برنامه ریزی شده ایفا می نماید.اینتر لوکین 17 یک سایتوکاین التهابی است والتهاب ،از جمله مواردی است که بر متیلاسیون ژنها تاثیر گذار می باشد . هدف از این تحقیق بررسی پلی مورفیسم ژن اینترلوکین 17 بر متیلاسیون پروموتر ژن Dap-kinase و ارتباط آن با بیماری سرطان پستان می باشد .
    روش بررسی
    در این تحقیق موردی – شاهدی از خون محیطی 40 بیمار مبتلا به بیماری سرطان پستان و 40 زن سالم ، جهت استخراج DNA ، با استفاده از روش Salting out و پروتئیناز K استفاده گردید . جهت بررسی پلی مورفیسم ژن اینتر لوکین 17 ، از روش PCR-RFLP و جهت بررسی متیلاسیون پروموتر ژن Dap-kinase ، از روش MSPCR استفاده گردید . نتایج حاصله از مطالعه با استفاده از نرم افزار Spss و آرلی کوئین و آزمون های مجذور کای (X2 ) و Hardy-weinberg equilibrium به ترتیب مورد مورد مطالعه قرار گرفت .
    یافته ها
    یافته ها موید این مطلب بود که ، میان متیلاسیون پروموتر ژنDAP-kinase وایجاد بیماری ارتباط معنی داری وجود دارد بدین صورت که پروموتر ژن مذکور در بیماران نسبت به افراد سالم به میزان زیادتری متیله شده بود ( P< 0/05 ) . از طرف دیگر ارتباط معنی داری میان پلی مورفیسم ژن اینترلوکین 17 و متیلاسیون ژن DAP-kinase مشاهده نشد ( P>0/05 ) .
    نتیجه گیری
    با توجه به این مطلب که متیلاسیون پروموتر ژنها ، یکی از مکانیسم های اپی ژنتیکی در خاموش نمودن ژنها می باشد ، به نظر می رسد که افزایش متیلاسیون پروموتر ژن DAP-kinase با احتمال ابتلا به سرطان پستان در خانم ها در ارتباط می باشد .
    کلیدواژگان: پلی مورفیسم، سرطان پستان، اینترلوکین 17، متیلاسیون، DAP، kinase
  • خدیجه عنصری *، منا موسوی، الهه جلیلوند صفحات 1024-1035
    زمیته و
    هدف
    سرطان پروستات یک بیماری پیچیده به شمار می آید که عوامل ژنتیکی و محیطی بسیاری در ایجاد و پیشرفت آن نقش دارد. نقش پلی مورفیسم ژنی به خصوص ژنهای مربوط به هورمون ها مانند گیرنده هورمونهای استروئیدی که در سرطان پروستات تاثیر مهمی دارند مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفته است. یکی از این ژن ها، ژن CYP17 است که نقش مهمی در هیدروکسیلاسیون مواد دارد. ژن SRD5A2نیز که یک &alpha-5 ردوکتاز ایزوزیم در پروستات است باعث تبدیل تستوسترون به دی هیدروتسترون (DHT) می شود که این ماده برای رشد و توسعه نرمال غده پروستات مورد نیاز است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم T→C در ژن CYP17و پلی مورفیسم V89L در ژن SRD5A2 با سرطان پروستات می باشد.
    روش بررسی
    برای این منظور، آنالیز PCR-RFLP بر روی ژن های CYP17 و SRD5A2 بر روی 150 بیمار مبتلا به سرطان پروستات مراجعه کننده به بخش اورولوژی، انستیتوی علوم پزشکی و تحقیقاتی واقع در چندیگر، هندوستان و همچنین 150 بیمار از بیمارستان امام خمینی، تهران، صورت گرفت و با همان تعداد فرد سالم از هر گروه مراجعه کننده به مراکز فوق به عنوان کنترل مقایسه گردید. اطلاعات توسط نرم افزار SPSS (version 19) و آزمون رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعهcase-control ، نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین خطر ابتلا به سرطان پروستات در جمعیت ایرانی (OR، 2.10 95% CI، 1.03-4.27 P=0.041) و هندی (OR، 2.16 95% CI، 1.08-4.33 P=0.029) در افرادی که یک کپی از آلل A2 ژن CYP17 را حمل می کنند وجود دارد، در حالیکه این احتمال در حاملین دو آلل A2 کاهش یافته است. در مقایسه با افراد دارای ژنوتیپ VV از ژن SRD5A2، حاملین آللVL در جمعیت ایرانی، افزایش خطر ابتلا به سرطان پروستات را نشان نمی دهند (OR، 0.87 95% CI، 0.49 -1.56 P=0.661). همچنین این ژنوتیپ در جمعیت هندوستان رابطه معناداری با این بیماری نشان نمی دهد ((OR، 0.99 95% CI، 0.54-1.81 P=0.989. از طرفی، تفاوت قابل ملاحظه ای در فراوانی ژنوتیپ LL بین بیماران و افراد کنترل در دو جمعیت موورد مطالعه مشاهده نشده است، در نتیجه ارتباط مستقیمی بین این ژنوتیپ و احتمال بروز سرطان پروستات وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که در هر دو جمعیت مورد مطالعه، در بیماران دارای ژنوتیپ A1A2 از ژنCYP17 احتمال بروز سرطان پروستات افزایش یافته است در حالیکه ارتباط مستقیمی بین هیچ یک از آللهای ژن SRD5A2 با خطر ابتلا به این بیماری مشاهده نشده است.
    کلیدواژگان: ژنهای CYP17 و SRD5A2، پلی مورفیسم ژنتیکی، سرطان پروستات، _ جمعیت ایرانی و هندی
  • محمد فرارویی، محسن علی اکبرپور، حمیدرضا طباطبایی، ظفر پریسایی، حسین ماری اوریاد *، ارسلان جمشیدی صفحات 1036-1048
    زمینه و هدف
    شناخت و بیان توزیع جغرافیایی سرطان از ابزارهای مهم در اپیدمیولوژی و اتیولوژی سرطان است. مطالعه حاضر با هدف بیان وضعیت توزیع شایعترین انواع سرطان در استان کهگیلویه و بویراحمد انجام گرفته است.
    روش برسی: کلیه موارد سرطان ثبت شده در استان مورد برسی قرار گرفت و پس از رفع نواقص و حذف موارد تکراری با استفاده از برنامه Arcgis مورد آنالیز جغرافیایی قرار گرفت.
    یافته ها
    از مجموع 1378 مورد سرطان شناسایی شده در ساکنین استان اطلاعات 1273 بیمار قابل استفاده شناخته شد. غالب موارد مورد برسی( 57% )ساکن مناطق شهری بودند و شهرهای سی سخت و یاسوج بیشترین میزان ابتلا به سرطان در مناطق شهری و دهستانهای دنا، سپیدار و کوهمره خالقی از بیشترین میزان در مناطق روستایی برخوردار بودند. ازبین انواع سرطان، سرطان پوست شایعترین بود که به ترتیب در شهرهای سی سخت، و دهدشت و مناطق روستایی دنا و سپیدار و کوهمره خالقی بیشترین میزان را دارا بود.
    بحث: بنظر می رسد سرطان و انواع آن در استان کهگیلویه و بویراحمد از توزیع یکنواختی برخوردار نیست. ارتفاع از سطح دریا و مصرف گیاهان محلی از جمله عوامل احتمالی بروز تفاوت در توزیع جغرافیایی سرطان در استان است. یافته های این مطالعه می تواند در ساخت فرضیه جهت شناخت علل بروز این تفاوتها و طراحی و اجراء مطالعات تحلیلی کمک موثری باشد.
    کلیدواژگان: توزیع جغرافیایی، سرطان، بروز، کهگیلویه و بویراحمد
|
  • Behzad Ghayeblo, Dr Aghaali Ghasemnian*, Ali Azad Pages 947-961
    Background and Aims
    Recent evidences (knowing the effects of time on physiological variables) show that the human body undergoes a lot of changes during the day and the night and has a special ability in each hour. Competition in the morning Confronts athletes with the problem of susceptibility to infection and inflammation. The purpose of this study was to examine The effect of two weeks morning and afternoon special training program on performance and plasma levels of IL-17 and cortisol in boy wushu athletes
    Materials And Methods
    Fourteen sanda boy athletes were purposefully selected and after Bruce and rast tests run, divided into the two Similar groups morning-time training group (N = 7, training time 9 a.m.) and evening-time training group (N=7, training time 18 pm ). The Subjects were trained for two weeks (6 session in each week) according to an Sanda sport specific training program. Values of peak anaerobic power, average anaerobic power, minimum anaerobic power and fatigue index measured with Field rast test. To determine the amount of plasma IL-17 and cortisol , the participants’ blood samples was taken In the fasting state three times, 24 h before the first training session in baseline status and Immediately after tests at 9 am and 48 h after the last training session immediately after tests performance at 9 a.m. Data were analyzed using repeated measures, independent-samplesT-test, ,paired- samplesT-test and Covariance.
    Results
    The results showed that there were significant differences between the amounts of plasma IL-17 of the two groups after two weeks(P0.05).
    Conclusion
    It seems likely transition training time to the morning, 2 weeks before the competition in the morning, decrease inflammatory factors such as IL-17 in sanda boys. Therefore appears that two weeks transition training time from evening to morning can increase the safety of athletes immune during the competition.
    Keywords: circadian rhythm, time Adaptation, interleukin, 17, cortisol, anaerobic power performance
  • Behnam Moghadam, Khorshid Rigi, Elham Allahyari, Farkhonde Bakhshi, A. Behnammoghadam Pages 962-971
    Background and
    Objective
    Thalassemia is the most common genetic diseases in the world and especially in our country. For many reasons, including chronic disease, health care costs, the expected mortality Ray disease states such as anxiety, psychological and social problems in thalassemia. The aim of the present study was to assess the efficacy of Eye Movement Desensitization and Reprocessing (EMDR) on anxiety of children with thalassemia in a 12-month follow up..
    Methods
    It was a clinical trial study, which was performed on 60 patients with Thalassemia in 2013-2014. A total of 60 thalassemic patients based on Beck anxiety inventory, selected using sampling and were randomly divided into experimental and Control groups. in experimental group, eye movement desensitization and reprocessing therapy was perfomed in five sessions and The control group received no intervention. In order to collect information on demographic questionnaire and Beck Anxiety Inventory were used. data were gathered on anxiety symptoms at pretreatment, posttreatment and 12 month follow up and were analyzed using descriptive statistics, repeated measures and chi square.
    Results
    The average age of the participants was 15.22±1.93 years old. This study shows that the mean or average level of anxiety children with thalassemia in the experimental group before and after intervention and in a 12-month follow up group 34.73 ± 5.62, 19.90 ± 2.48 and 19.23 ± 2.48 respectively; repeated measures ANOVA showed significant statistical difference (p.05)
    Conclusion
    This study shows that Method of eye movement desensitization and reprocessing as an alternative method to treat or reduce anxiety, aggressive children with thalassemia .Trained Nurses can use this new method is effective in the treatment of anxiety.
    Keywords: Eye movement desensitization, reprocessing, anxiety, thalassemia, Follow up
  • Neda Heydari, Dr Naser Mirazi* Pages 972-984
    Introduction
    Pain is a somatosensory sense that as an indicator to diagnoses for diseases . Pelargonium graveolens is known as a medicinal plant with use in traditional medicine. The aim of this study is to evaluate the analgesic effect of Pelargonium graveolens leaves extract (PGE) in male mice.
    Material and
    Methods
    In this experimental study, 42 male mice were divided in 6 groups (n=7). The control group(taking normal saline,0.25 ml, i.p), morphine group( 1mg/kg, i.p), treated groups with PGE at doses of 100, 200 and 600mg/kg and group induced with naloxone (0.1mg/kg, i.p) 200mg/kg of PGE. In order to evaluate the analgesic effects of PGE the tail flick and writhing tests were used. The data for each test were compared with One-way ANOVA and Tukey's post test.
    Results
    Our results showed that PGE (200 and 600 mg/kg) increased pain thershold compared with control group in writhing and tail flick test significantly (P
    Conclusion
    The PGE has anitinociceptive effects in male mice. This analgesic effect of Pelargonium graveolens extract probably related to its flavonoids composition which has effect on opioid system.
    Keywords: Tail flick, Writhing, Pain, Pelargonium graveolens, Mice
  • Seyyed Meysam Abtahi Froushani* Pages 985-995
    Background
    The anti-inflammatory effects of Cynodon dactylon have been determined in some previous studies. Nevertheless, there is no comprehensive study about immunomodulatory effects of C. dactylon. The present study was performed to investigate the modulatory effects of C. dactylonon macrophages functions of NMRI mice.
    Methods
    This survey was an experimental intervention study. The study population consisted of 14 male NMRI mice randomly categorized into 3 treatment groups and one control group (each group was contained 10 mice). Mice in treatment groups received hydroalcoholic extract of C. dactylon for 3 constitutive weeksin different doses (100,200 and 400 mg/Kg- every day, orally). Control mice received PBS at the same volume. At the end of study, macrophages isolated from peritoneal cavity of mice and the neutral red uptake, respiratory burst after challenge with tetra phorbol acetate and respiratory burst after challenge with opsonized yeast were evaluated in these population. Data were analyzed using the one-way ANOVA plus Turkey’s test. P values of less than 0.05 were considered statistically significant.
    Results
    The results of stimulation of macrophages with ester of phorbol showed a significant increase in respiratory burst of macrophages isolated from treatment groups compared to control mice (p
    Conclusion
    However, the hydroalcoholic extract of C. dactylon caused a significant decrease in the production of the potentially harmful free radical, but it could not interfere with the function of macrophages after challenge with a real infection.
    Keywords: Cynodon dactylon, Macrophage, NMRI, mice
  • Dr Ali Honarvar, Dr Hamdollah Delaviz, Dr Mehrzad Jafari Barmak, Dr Amrollah Roozbehi* Pages 996-1010
    Background and Aim
    Long-term use of opioid creates tolerance, physical and psychological dependence. Discontinuation of the drug, creating a shortage of endogenous opioids and withdrawal syndrome emerges. Addiction treatment in traditional medicine using of herbs such as Carum copticum which has many therapeutic effects. The purpose of this study was to evaluate the effects of hydro-alcoholic extract of Carum copticum on withdrawal syndrome in adult rats addicted to morphine.
    Methods
    In this study 70 male Wistar rats divided into seven groups of 10. Six groups were addicted by injection of morphine sulfate (the first 5 days 10 mg/kg, the second 5 days 15 mg/kg and on the day from 11 to 21, 20 mg/kg) subcutaneously. Groups three, four and five were fed 10%, 20% of Carum copticum extract and methadone (mg/kg 5) after addiction of animals. Groups six and seven were given 10% and 20% of Carum copticum extract from the beginning to the end of period orally. Group one (control) and Group two (morphine) were fed daily 0.5 mL of saline orally to the end of the period (day 21 to 35). Data collected from body weight, jumping, itching and diarrhea of animals were analyzed by SPSS software, using Unpaired T test, ANOVA and LSD as post-hoc statistical tests.
    Results
    Comparing the mean of weight loose of the animals in different treatment groups on day 21 with 35 showed statistical significant reduction in the group that received extract of Carum copticum 10%. On the day 21, itching and jumping, in the group that received extract of Carum copticum 10%, and the diarrhea, in the group that received the extract of Carum copticum 20% compared with the control group showed a significant decrease (P
    Conclusion
    According to the results, hydro-alcoholic extract of carum copticum at concentration of 10 and 20% are effective in reducing withdrawal syndrome of morphine as like as methadone. With more comprehensive and broader researches It may be utilize of this extract as an alternative to methadone used in addiction treatment to reduce symptoms of opiate withdrawal.
    Keywords: Withdrawal syndrome, Carum copticum, morphine, methadone, Addiction
  • Sirous Naeimi * Pages 1011-1023
    Background and Aim
    Breast cancer is the most common malignancy in women . Studies have shown that increased in methylation of CpG islands (CpG island hyper methylation, CIHM), is one of the important mechanisms in gene down regulation. DAP-Kinase protein plays an important role in the process of Apoptosis. Interleukin-17 is an proinflammatory cytokine and inflammation,is one of the factors that affect on gene methylation . the purpose of this study was to evaluate the polymorphism of the IL-17 gene promoter methylation Dap-kinase and its relationship to breast cancer.
    Methods
    In this case - control study, A total of 40 Women with Breast cancer and 40 healthy women in Iran were examined.DNA was extracted by saluting out method and Single nucleotide Polymorphisms of the IL-17 gene were analyzed by the PCR-RFLP method and To study gene promoter methylation Dap-kinase, MSPCR method was used.data were compared in both groups by using Pearson’s chi-square and Hardy-weinberg equilibrium test.
    Results
    Results confirm the fact that, there is a relationship between DAP-kinase gene promoter methylation and breast cancer disease So that the promoter of this gene in patients than in healthy individuals was much more methylated( p0.05)
    Conclusion
    Due to the fact, that promoter genes methylation is one of the mechanisms of epigenetic genes silencing, it seems that DAP-kinase gene promoter methylation increases is associated with the risk of breast cancer in women.
    Keywords: Polymorphism, Breast Cancer, IL, 17, Methylation, DAP, Kinase
  • Khadijeh Onsory *, Mona Mousavi, Elahe Jalilvand Pages 1024-1035
    Aims and
    Objectives
    Prostate cancer is a complicated disease that genetics and environmental factors may be playing a promoting role in its progression. Polymorphism of genes such as steroid hormone receptors are having very important role in developing this disease. One such gene, CYP17 is playing role in hydroxylation and SRD5A2 gene, the predominant 5&alpha-reductase isozyme in prostate, catalyzes the conversion of testosterone into the more potent androgen, dihydrotestosterone (DHT), which is required for the normal growth and development of the prostate gland. The purpose of this study was to investigate association of CYP17 and SRD5A2 genes polymorphisms with prostate cancer risk.
    Materials And Methods
    PCR-RFLP analysis of CYP17 and SRD5A2 genes were performed on 100 prostate cancer patients admitted to the Department of Urology, Postgraduate Institute of Medical Science and Research (PGIMER), Chandigarh, India, and 150 patients from Imam Khomeini Hospital, Tehran, Iran, compared with equal number of matching controls for each group visiting same centers for other reason. The data was analyzed using the computer software SPSS for windows (version 19), using logistic regression.
    Results
    In this case-control study, there was a significant increase with risk of prostate cancer association for individuals carrying one copy of CYP17 A2 allele in Iranian (OR= 2.10 95% CI, 1.03-4.27 P=0.041) and Indian populations (OR= 2.16 95% CI, 1.08-4.33 P=0.029). While the risk was decreased in individuals having two A2 alleles in both groups. Compared with men having the VV genotype of SRD5A2 gene, there was no significant association between the VL genotype and the risk of prostate cancer among Iranian (OR, 0.87 95% CI, 0.49 -1.56 P=0.661) and Indian (OR, 0.99 95% CI, 0.54 -1.81 P=0.989) patients. Also there was no difference in the occurrence of the genotype LL between prostate cancer patients and control groups in both studied populations therefore, there was no association between this genotype and prostate cancer risk.
    Conclusion
    It seems to be an association between A2A2 genotype of CYP17 gene with the risk of prostate cancer but no association was found with any alleles of SRD5A2 gene with this risk.
    Keywords: CYP17, SRD5A2 genes, genetics polymorphism, prostate cancer, Iranian, Indian populations
  • Fararouei M., Aliakbarpoor M., Tabatabai Hr, Parisai Z., Oriad H.*, Jamshidi A Pages 1036-1048
    Background and Aim
    Spatial distribution of cancer is one of the powerful tools in epidemiology of cancer. The present study is designed to understand the geographical distribution of most frequent types of cancer in K&B province.
    Methods
    All registered cases of cancer are reviewed and duplicate cases were removed. The data was analyzed using Arcgis software.
    Results
    Of all registered cases, 1273 remained for analysis of which 57% were residences of urban areas. Cities including Sisakht, Yasuj and Dehdsasht were shown to have highest incidence rates among the Urban areas. Dena, Sepidar and Kohmare Khaleghi had the highest rates among the rural areas in the province. Skin cancer was the most common type of cancer which had the highest rates of incidence in Sisakht and Dehdasht and Dena and Sepidar among urban and rural areas respectively.
    Conclusion
    The distribution of cancer was not even in the province. Attitude and consumption of wild and regional plants are introduced as the potential risk factors for such a spatial distribution of the common cancers I the province. The results of this study could be used for further analytical studies to understand the regional etiology of cancer in the province.
    Keywords: Incidence, cancer, spatial, Kohghilooyeh, amp, amp, amp, Boyerahmad