فهرست مطالب

نشریه پژوهشهای خاک (علوم خاک و آب)
سال بیست و سوم شماره 2 (پاییز و زمستان 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/12/11
  • تعداد عناوین: 10
|
  • مقاله پژوهشی
  • ابراهیم سپهر، محمدجعفر محمدجعفر ملکوتی، بهمن بهمن خلدبرین، نجفعلی کریمیان، عباس صمدی، حسن رسولی، فریدون نورقلی پور، حامد رضایی، زهرا خادمی صفحات 125-134
    به منظور بررسی کارایی ارقام مختلف غلات در جذب و مصرف فسفر (فسفر کارایی ارقام) در سال 1385 آزمایشی گلخانه ای به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در خاکی با فسفر قابل دسترس پایین (mg/kg 5 POlsen) و فسفر کل mg/kg 1260 در موسسه تحقیقات خاک و آب اجرا گردید. در این آزمایش 17 رقم غلات شامل 8 رقم گندم نان (Triticum aestivum L.)، 3 رقم گندم دوروم (Triticum durum L.)، 3 رقم جو (Hordeum vulgare L.)، 1 رقم چاودار (Secale cereale L.)، 1 رقم جو دو سر (Avena sativa L.) و 1 رقم تریتیکاله (Triticosecale L.)، در دو سطح فسفر (0 و mg/kg 84) در سه تکرار با هم مقایسه شدند. ارقام از لحاظ تعداد پنجه، غلظت فسفر دراندام هوایی، فسفر کل گیاه و وزن خشک اندام هوایی در سطح 1% تفاوت معنی دار نشان دادند. از شاخص عملکرد نسبی اندام هوایی بعنوان شاخص کارایی فسفر استفاده گردید که به طور میانگین 71/0 به دست آمد و از 42/0 تا 97/0 به ترتیب مربوط به لاین جو (16-80-M) و رقم گندم نان (آزادی) تغییر کرد. میانگین غلظت و جذب کل فسفر در اندام هوایی به ترتیب 19/0 درصد و mg/pot 24/13 در شرایط بدون مصرف فسفر و 47/0 درصد و mg/pot 46 در حالت مصرف فسفر بدست آمد. در شرایط کمبود فسفر بالاترین میزان جذب فسفر mg/pot 15/20 مربوط به رقم یا واروس و کمترین آن mg/pot 85/5 مربوط به لاین جو (16-80-M) بود. جو دوسر بازای واحد فسفر جذب شده بالاترین عملکرد را تولید کرد لذا از لحاظ کارایی مصرف فسفر در داخل گیاه برترین رقم بود. اما از لحاظ میزان نسبی کل جذب فسفر ارقام آزادی و یاواروس به ترتیب با 45/0 و 43/0 در صدر بودند. شاخص کارایی با میزان کل فسفر جذب شده همبستگی مثبت و معنی دار در سطح 1 درصد (**66/0= r) ولی با غلظت فسفر در گیاه همبستگی معنی داری نشان نداد.
    کلیدواژگان: غلات، فسفر، کارایی، جذب
  • سیدکریم موسوی، محمد فیضیان، عبدالرضا احمدی صفحات 135-147
    آزمایش ارزیابی تاثیر روش های کاربرد کود نیتروژن بر روند رشد گندم آبی در استان لرستان به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار طی سال زراعی 85-1384 در شهرستان خرم آباد اجرا شد. کود پایه نیتروژن در سه سطح (بدون کود پایه، کاربرد نواری و پخش سطحی) کرت اصلی و کود سرک در شش سطح (1- تیمار پخش سطحی یک مرحله ای در زمان پنجه زنی 2- پخش سطحی دو مرحله ای در مجموع به میزان دو سوم تیمار پخش یک باره در زمان پنجه زنی و قبل از ظهور سنبله 3- محلول پاشی دو مرحله ای همراه علف کش ها در مرحله پنجه زنی و قبل از ظهور سنبله 4- محلول پاشی دو مرحله ای در زمان پنجه زنی و قبل از ظهور سنبله 5- پخش سطحی در مرحله پنجه زنی به میزان دو سوم تیمار پخش یک باره به همراه محلول پاشی پیش از ظهور سنبله و 6- محلول پاشی سه مرحله ای در زمان های پنجه زنی، قبل از ظهور سنبله و شیری بودن دانه) کرت فرعی آزمایش را تشکیل دادند. یک سوم مقدار کود نیتروژن توصیه شده بر اساس آزمون خاک به کود پایه اختصاص داده شد. بافت خاک محل آزمایش سیلتی کلی لوم بود. مقدار مصرف کود در روش نواری دوسوم مقدار کود مصرفی در روش پخش سطحی بود. حداکثر وزن خشک برگ برآوردی برای تیمار بدون کود پایه نیتروژن 30 درصد کمتر از میانگین حداکثر وزن خشک برگ برآوردی برای تیمارهای کاربرد نواری و پخش سطحی کود پایه نیتروژن بود. کاربرد نواری و پخش سطحی کود پایه نیتروژن در مقایسه با شاهد بدون آن به ترتیب سبب افزایش 46 و 64 درصدی وزن برگ تک بوته گندم شد. کاربرد کود پایه نیتروژن به صورت نواری یا پخش سطحی موجبات افزایش حدودا 31 درصدی وزن خشک ساقه تک بوته گندم را فراهم آورد. حداکثر وزن ساقه تک بوته به تیمار پخش سطحی به میزان دوسوم تیمار پخش یک باره در مرحله پنجه زنی به علاوه محلول پاشی در مرحله ظهور سنبله گندم مربوط بود؛ که حدود 6/27 درصد بیشتر از وزن خشک ساقه تک بوته برای تیمار پخش یک باره کود سرک بود. تعداد پنجه گندم برای تیمارهای پخش سطحی و کاربرد نواری کود پایه نیتروژن به طور معنی داری بیشتر از تعداد پنجه مربوط به تیمار فاقد کود پایه نیتروژن بود. میانگین تعداد پنجه برای تیمارهای دارای کود پایه 5/20 درصد بیشتر از تعداد پنجه تیمار فاقد کود پایه نیتروژن بود. تیمار پخش سطحی کود سرک نیتروژن به میزان دوسوم تیمار پخش یک باره در مرحله پنجه زنی به علاوه محلول پاشی در مرحله ظهور سنبله گندم دارای بیشترین تعداد پنجه و بیشترین وزن برگ پرچم بود.
    کلیدواژگان: رشد گندم، کود نیتروژن، کود پایه، کود سرک، محلول پاشی
  • مصطفی طالبی، وحید مظفری، احمد تاج آبادی پور صفحات 149-161
    به منظور بررسی تاثیر مقادیر متفاوت روی و سطوح مختلف شوری بر پارامترهای رشد و ترکیب شیمیایی دانهال‎های پسته رقم قزوینی، یک آزمایش فاکتوریل با دو فاکتور، شامل شوری در پنج سطح (0، 800، 1600، 2400 و 3200 میلی گرم در کیلوگرم خاک از منبع کلرید سدیم) و روی در چهار سطح (0، 5،10 و 15 میلی‎گرم روی در کیلوگرم خاک از منبع سولفات روی) در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه اجرا شد. نتایج نشان داد که افزایش شوری خاک موجب کاهش شدید و معنی دار پارامترهای رشد گردید، به طوری که تیمار 3200 میلی گرم کلرید سدیم در کیلوگرم خاک موجب کاهش میانگین وزن خشک اندام هوایی، ریشه، ارتفاع گیاه و سطح برگ به ترتیب به میزان 33، 76، 14 و 35 درصد نسبت به شاهد گردید. همچنین در این سطح شوری کاربرد 10 میلی‎گرم روی در کیلوگرم خاک میانگین پارامترهای ذکر شده را به ترتیب 20، 71، 31 و 41 درصد افزایش داد. افزایش شوری خاک موجب کاهش معنی دار غلظت عناصر روی و کلسیم به ترتیب به میزان 48 و 30 درصد و افزایش بیش از هفت برابری غلظت سدیم در اندام هوایی شد. در ریشه بر عکس اندام هوایی با افزایش شوری غلظت روی از 56/17 در شاهد به 27/21 میلی گرم بر کیلوگرم در بالاترین سطح شوری رسید. غلظت کلسیم در اندام هوایی نیز تا سطح سوم شوری حدود 30 درصد افزایش یافت، لیکن با افزایش بیشتر شوری کاهش معنی‎دار حاصل کرد. کاربرد روی غلظت عناصر روی و کلسیم را در اندام هوایی به ترتیب حدود 60 و 34 درصد افزایش و غلظت سدیم در ریشه را حدود 20 درصد کاهش داد. شوری همچنین موجب کاهش معنی دار K/Na و Ca/Na در اندام هوایی و ریشه شد، لیکن کاربرد 10 میلی‎گرم روی در کیلوگرم خاک در سطح دوم شوری، نسبت Ca/Naدر اندام هوایی را حدود دو برابر افزایش معنی‎دار داد ولی بر نسبت K/Na تاثیر معنی‎داری نداشت.
    کلیدواژگان: شوری، پسته رقم قزوینی، روی
  • سیدعلی غفاری نژاد، آرش صباح صفحات 163-171
    عارضه پژمردگی و خشکیدگی خوشه خرما در چند سال اخیر مهمترین معضل تولیدکنندگان خرمای ایران بوده است و کاهش رطوبت نسبی و افزایش دما را از علل اصلی وقوع این عارضه می دانند. یون کلسیم صدمات ناشی از تنش های محیطی در گیاه را کاهش می دهد ولی این یون در گیاه به کندی حرکت می کند. افزایش غلظت شیره سلولی به کمک تزریق به موقع کلسیم می تواند مقاومت سلولها را در برابر افزایش ناگهانی درجه حرارت بالا برده و از آسیب دیدن میوه ها جلوگیری کند. به منظور بررسی تاثیر تزریق نمک های کلسیم به تنه نخل مضافتی بر شدت این عارضه طرحی در قالب بلوک های کامل تصادفی با 7 تیمار: شاهد، تزریق محلول های اشباع سولفات کلسیم، یک درصد نیترات و کلرور کلسیم در دو زمان نیمه اول اسفند و نیمه اول اردیبهشت در چهار تکرار که هر درخت یک کرت آزمایشی را تشکیل می داد در دو باغ که سابقه آلودگی با این عارضه را داشتند از اسفندماه 1381 در منطقه جیرفت به مرحله اجرا درآمد. تزریق با استفاده از تزریق کننده هیدرولیکی (تزریق با فشار بالا) انجام شد. نتایج نشان داد که از نظر تاثیر تیمارها بر میزان خسارت عارضه 3 گروه وجود دارد گروه اول تیمار شاهد (3/76٪) همراه با تیمارهای تزریق کلرید و سولفات کلسیم می باشد. یعنی تزریق این دو نمک در زمان های ذکر شده تاثیری در جلوگیری از شدت عارضه نداشته است. گروه دوم تیمار تزریق نمک نیترات کلسیم در نیمه اول اسفندماه است که به طور معنی داری نسبت به گروه اول باعث کاهش شدت عارضه شده است (5/48٪) کمترین میزان خسارت عارضه در گروه سوم یعنی تیمار تزریق دو مرحله ای نیترات کلسیم مشاهده شده است (5/38٪). بین میانگین میزان کلسیم برگ و شدت عارضه در یکی از محل های اجرای طرح همبستگی معنی داری (**8/0- R=) بدست آمد. استفاده از تکنیک تزریق با فشار بالا باعث افزایش غلظت کلسیم در برگ و دم خوشه گردید که نشان می دهد تحت شرایط مشابه با این آزمایش این تکنیک روشی مناسب جهت استفاده از عناصر غذایی در نخل می باشد.
    کلیدواژگان: نخل، عارضه خشکیدگی خوشه خرما، تزریق به تنه، کلسیم
  • سمیه معلمی، ناصر ناصر دوات گر، فرحناز دریغ گفتار صفحات 173-179
    اندازه گیری گنجایش تبادل کاتیونی خاکها، CEC، که از خواص شیمیایی مهم تاثیرگذار بر سایر خواص فیزیکی، هیدرولیکی، حاصلخیزی و بیولوژیکی خاک می باشد، با وجود ضروری بودن، بسیار پرهزینه و وقت گیر است. استفاده از برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی که با سهولت و هزینه کمتر اندازه گیری می شوند، می تواند در پیش بینی گنجایش تبادل کاتیونی موثر باشد. هدف از این تحقیق ایجاد یک تابع انتقالی مناسب برای برآورد گنجایش تبادل کاتیونی خاکهای استان گیلان با استفاده از توزیع اندازه ذرات، درصد کربن آلی و pH می باشد. برای این تحقیق از 1676 داده مربوط به خاکهای استان گیلان از بانک اطلاعات آزمایشگاه شیمی خاک موسسه تحقیقات برنج کشور استفاده گردید. 1260 داده به عنوان داده های آموزشی (برای ایجاد مدل) و 416 داده به عنوان داده های آزمونی (برای ارزیابی اعتبار تابع) مورد استفاده قرار گرفتند. با استفاده از روش رگرسیون چندگانه، متغیرها به روش گام به گام پیشرو گزینش و وارد مدل شدند. مدل ایجاد شده (pH 453/1 - 5/0OC 863/7 + Clay 32/0 + 524/15 = CEC) با بقیه مدلهای منتشر شده در منابع مقایسه و با توجه به بالاتر بودن ضریب تبیین تعدیل شده (R2adj) و کمتر بودن مقادیر آماره های ME و RMSE، به عنوان مدل برتر انتخاب شد. نتایج نشان داد که متغیرهای رس، کربن آلی و pH، 8/42 درصد از تغییرات CEC را توجیه می نمایند و در این میان با توجه به ضریب ß نقش رس بیشتر از بقیه متغیرها است.
    کلیدواژگان: گنجایش تبادلی کاتیونی، توزیع اندازه ذرات، درصد کربن آلی، pH، توابع انتقالی، استان گیلان
  • علی چراتی آرایی، محمد محمد جعفر ملکوتی صفحات 181-189
    به منظور بررسی شکلهای مختلف شیمیایی روی (Zn) باقیمانده ناشی از کاربرد کود سولفات روی، 40 نمونه خاک از عمق 30 -0 سانتی متری از اراضی شرق مازندران تهیه و از بین آنها تعداد 20 نمونه خاک که از نظر خصوصیات فیزیکو شیمیائی، بخصوص از نظر روی و فسفر قابل استفاده متفاوت بوده اند، انتخاب گردید. دریک آزمایش، اثر روی برشکل های مختلف شیمیایی به صورت فاکتوریل(2×20) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و با سه تکرار شامل دو سطح روی (0 و10 میکروگرم در گرم به صورت ZnSO4.7H2O) و در 20 خاک مورد بررسی قرار گرفت. برای جداسازی شکل های مختلف شیمیایی روی در بخش های تبادلی، جذب سطحی شده، آلی، کربناتی و سولفید یا تتمه به ترتیب از عصاره گیرهای 0.5M KNO3، XH2O، 0.5M NaOH، 0.05M Na2EDTA و 4M HNO3 استفاده شد. غلظت روی با استفاده از دستگاه جذب اتمی و ICP-AES اندازه گیری شد. نتایج بدست آمده نشان داد که غلظت روی عصاره گیری شده با عصاره گیر KNO3 (تبادلی)، بسیار ناچیز بود. مقدار روی کل خاک (روی بومی) از 3/49 تا 84 میکروگرم در گرم خاک (با میانگین4/63 میکروگرم در گرم) متغیر بود. شکلهای مختلف شیمیایی روی بومی در خاک های مورد مطالعه به ترتیب زیر تعیین گردید: تبادلی> جذبی> آلی > کربناتی >>>تتمه بخش عمده روی کاربردی به شکلهای شیمیائی تتمه و کربناتی تبدیل گردیده به نحوی که 4/40 و 9/30 درصد از روی کاربردی به ترتیب وارد بخش تتمه و کربناتی گردید. مقدار تبدیل روی اضافه شده به شکلهای شیمیائی در خاک های مختلف در سطح 10 میکروگرم روی در گرم خاک به صورت زیر بوده است: تبادلی > جذبی >آلی >کربناتی > تتمه
    کلیدواژگان: روی، تبادلی، آلی، جذبی، کربناتی، مازندران
  • حمیدرضا اولیایی، ابراهیم ادهمی، سیروس جعفری، مجید رجایی، رضا قاسمی فسایی صفحات 191-204
    توزیع پذیرفتاری مغناطیسی (χ) و میزان ترکیبات آهن مربوط به 14 نیمرخ خاک در دامنه نسبتا گسترده ای از شرائط اقلیمی، کاربری و کلاس زهکشی در استان فارس، مورد مطالعه قرار گرفت. پذیرفتاری مغناطیسی در هر دو مبنای خاک خشک شده در آون (χod) و مینروژنیک (χm)، (به منظور جبران مواد دیامگنتیک پویا مانند کربنات ها و گچ) اندازه گیری شد. در اکثر خاک ها، پذیرفتاری مغناطیسی افق های الوویال بیشتر از افق های ایلوویال بوده است. این افزایش احتمالا به آبشوئی مواد دیامگنتیک از افق های سطحی و همچنین تشکیل پدوژنیک فری- مگنتیت ها در سطح خاک مربوط بوده است. خاک های با زهکشی ضعیف و نسبتا ضعیف دارای پذیرفتاری مغناطیسی به مراتب کمتری نسبت به خاک های با زهکشی مناسب بوده است. رابطه مثبت و معنی داری (P<0.01) میان آهن پدوژنیک متبلور (Fed- Feo) و پذیرفتاری مغناطیسی در خاک ها مشاهده گردید. رابطه مشابهی بین میانگین بارندگی سالانه و پذیرفتاری مغناطیسی خاک ها نیز مشاهده شد.
    کلیدواژگان: پذیرفتاری مغناطیسی، ترکیبات آهن، خاک آهکی، کلاس زهکشی، بارندگی
  • محمدحسین ارزانش، حشمت الله رحیمیان، حسینعلی علیخانی، کاظم خاوازی صفحات 205-215
    به منظور جداسازی و شناسایی باکتری های Azospirillum بومی خاک های ایران تعداد 404 نمونه خاک و گیاه از 12 استان جمع آوری و اقدام به جداسازی Azospirillum از آنها شد. یکصد و پنجاه جدایه باکتری که قادر به تشکیل هاله در محیط نیمه جامد فاقد نیتروژن و دارای برموتیمول بلو (NFB) بودند، جدا گردیده و تحت آزمون های مقدماتی شناسایی قرار گرفتند. تعداد 76 جدایه که براساس رشد در محیط حاوی 3 درصد کلرور سدیم، نیاز به بیوتین،مصرف و تولید اسید از گلوکز، تولید سلول های چند شکلی (پلئومرف) در محیط NFB نیمه جامد، به چهار گونه ی بالقوه تفکیک شدند. ویژگی های فنوتیپی جدایه های بومی با چهار گونه استاندارد جنس Azospirillum که شامل، A.lipoferum، A.brasillense، A.irakense و A.halopraeferense مقایسه گردیدند. بیشترین تعداد جدایه ها از استان گلستان (25 جدایه) بدست آمد و استان های فارس و خوزستان در مقام های بعدی از لحاظ تعداد جدایه ها بودند. علیرغم وسعت بیشتر سطح و تعداد نمونه برداری ها، کمترین تعداد جدایه از استان خراسان به دست آمد. این یافته می تواند ناشی از سطح پایین مواد آلی و شرایط نامناسب زراعی در خاک های استان خراسان باشد. اکثر جدایه های به دست آمده (80%) مربوط به ناحیه ریزوسفر گیاهان گرامینه به ویژه گندم بود. در بین جدایه های شناسایی شده جدایه های منتسب به A. lipoferum دارای بیشترین فراوانی و گونه های A.brasillense و A.irakenseدر مقام های بعدی قرارگرفتند. تنها یک جدایه بالاترین شباهت مرفولوژیکی و فیزیولوژیکی را با A.halopraeferenseداشت.
    کلیدواژگان: Azospirillum، خاکهای ایران، جداسازی و گروه بندی
  • پریسا علیزاده اسکویی، ناصر علی اصغرزاد، حسین شریعتمداری، احمد اصغرزاده، شهرام باغبان سیروس صفحات 217-228
    استفاده از آب فاضلابها، برخی کودهای شیمیایی و حشره کشها در اراضی کشاورزی در سالیان اخیر سبب مشکلاتی مبنی بر تجمع فلزات سنگین در خاک و محصولات کشاورزی شده است. امروزه برای حل این معضل از روش های بیولوژیک استفاده می شود.به همین دلیل در یک آزمایش گلخانه ای گیاه گوجه فرنگی رقم سلطان با سه عامل، سطوح فسفر شامل (40،20،0 میلیگرم فسفر در لیتر)، سطوح کادمیوم شامل (02/0، 1،5 میلیگرم در لیتر) و تلقیح با قارچهای میکوریزی شامل (گلوموس اتونیکاتوم و گلوموس ورسی فرم) و همچنین بدون تلقیح قارچهای میکوریز بعنوان گیاه شاهد داخل ماسه استریل و طرح آزمایشی در قالب فاکتوریل بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. نتایج تجزیه آماری نشان داد که اثر اصلی فسفر به طور معنی دار سبب افزایش درصد کلنیزاسیون ریشه به قارچهای میکوریز و سبب کاهش غلظت کادمیوم بخش ریشه، بخش هوایی و میوه گیاه شد. افزایش کادمیوم درصد کلنیزاسیون ریشه گیاه به قارچهای میکوریز را به طور معنی دار کاهش داده و غلظت کادمیوم بخش میوه، ریشه و بخش هوایی گیاه را نیز در سطح احتمال یک درصد افزایش پیدا کرد. اثر اصلی قارچ نه تنها اثر معنی داری مثبت روی درصد کلنیزاسیون ریشه گیاه به قارچهای میکوریز و غلظت کادمیوم بخش ریشه داشته بلکه اثر معنی دار منفی نیز روی غلظت کادمیوم میوه و بخش هوایی گیاه در سطح احتمال یک درصد داشت. اثرات متقابل قارچ × کادمیوم بر روی درصد کلنیزاسیون ریشه گیاه به قارچهای میکوریز، غلظت کادمیوم بخش میوه و بخش هوایی گیاه معنی دار شد (01/0> P). اثرات متقابل قارچ × فسفر هم در سطح احتمال یک درصد بر روی درصد کلنیزاسیون ریشه گیاه به قارچهای میکوریز معنی دار به دست آمد. اثرات متقابل کادمیوم × فسفر هم در سطح احتمال یک درصد بر روی غلظت کادمیوم بخش میوه و غلظت کادمیوم بخش هوایی گیاه معنی دار شد. بررسی روابط همبستگی بین پارامترهای مورد اندازه گیری نشان داد که درصد کلنیزاسیون ریشه گیاه به قارچهای میکوریز همبستگی منفی و معنی دار با غلظت کادمیوم بخش میوه و بخش هوایی گیاه داشت (05/0>P). همچنین همبستگی مثبت بین غلظت کادمیوم میوه با غلظت کادمیوم بخش هوایی و ریشه گیاه در سطح احتمال یک درصد مشاهده شد. غلظت کادمیوم ریشه گیاه نیز همبستگی مثبت با غلظت کادمیوم بخش هوایی گیاه داشت (01/0>P). با توجه به نتایج حاصل می توان با تلقیح قارچهای میکوریز در مکانهای آلوده به عناصر سنگین سمیت این عناصر را در گیاهان کاهش داد. همچنین می توان سطح دوم فسفر را که 20 کیلوگرم فسفر در هکتار کمتر از مقدار توصیه شده برای کشت گوجه فرنگی می باشد،بدون اختلال در کیفیت میوه و فعالیت قارچهای میکوریز در خاکهای زراعی بعد از آزمایش در مزرعه و گرفتن نتیجه مشابه توصیه نمود.
    کلیدواژگان: کادمیوم، قارچهای میکوریز، فسفر، گوجه فرنگی
  • سید قهرمان افتخاری، علیرضا فلاح نصرت آباد، غلام عباس اکبری، علی محدثی، ایرج الله دادی صفحات 229-238
    ارتباط نزدیکی بین رشد گیاهان و کارکرد سیستم های ریشه ای و اندام های هوایی آنها وجود دارد. از راه بررسی روابط آلومتریک موجود بین اجزای مختلف ریشه و اندام هوایی، می توان اثرات متقابل بین ریشه و اندام هوایی را مشخص و کمی کرد. برای بررسی اثرات باکتری های حل کننده فسفات در مقایسه با سایر کودهای فسفاته بر رابطه آلومتری ریشه و اندام هوایی گیاه برنج، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه ایستگاه تحقیقات برنج کشور واقع در شهرستان تنکابن اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- شاهد (بدون کود فسفاته) 2- کود بیوفسفات گرانوله 3- باکتری حل کننده فسفات 4- سنگ فسفات 5- سوپرفسفات تریپل به میزان 150 کیلوگرم در هکتار 6- سوپرفسفات تریپل به میزان 75 کیلوگرم در هکتار 7- باکتری حل کننده فسفات + سنگ فسفات 8- باکتری حل کننده فسفات + سوپر فسفات تریپل (150 کیلوگرم در هکتار) و 9- باکتری حل کننده فسفات + سوپر فسفات تریپل (75 کیلوگرم در هکتار) بودند. صفات مهم ریشه و اندام هوایی شامل وزن خشک ریشه، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک کل، وزن خشک تک بوته و نسبت وزن خشک ریشه به اندام هوایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. اثر تیمارهای مختلف کودی بر ضریب آلومتریک مورد مطالعه در سطح 5% معنی دار شد و بالاترین مقدار تجمع ماده خشک در ساقه و تجمع ماده خشک کل در تیمار ترکیبی باکتری حل کننده فسفات به همراه سنگ فسفات مشاهده گردید. در پایان رشد بیشترین مقدار ماده خشک ریشه و نسبت ریشه به ساقه مربوط به تیمار سنگ فسفات + باکتری حل کننده فسفات بود و بیشترین مقدار ماده خشک برگ از تیمار سوپرفسفات تریپل 50 درصد بدست آمد. بالاترین میزان ضریب آلومتریک در مرحله رسیدگی در تیمار ترکیبی باکتری حل کننده فسفات به همراه سنگ فسفات مشاهده گردید
    کلیدواژگان: باکتری حل کننده فسفات، سنگ فسفات، ضریب آلومتریک، سوپرفسفات تریپل، برنج
|
  • Pages 125-134
    A factorial completely randomized block design experiment with 3 replications was carried out in the greenhouse to evaluate cereals genotypic variation in phosphorus acquisition and utilization during 2006. Treatments consisted of 8 bread wheat (Triticum aestivum L.), 3 durum wheat (Triticum durum L.), 3 barley (Hordeum vulgare L.), 1 rye (Secale cereale L.), 1 oat (Avena sativa L.) and 1 Triticale (X Triticosecale L.), and two levels of P (0 and 84 mg P/kg soil). Genotypes showed significant differences in number of tillers, shoot P concentration and content, and dry weight. Also, P efficiency (taken as the relative above-ground yield) significantly differed among genotypes and ranged from 0.42 for a barley line (M- 80-16) to 0.97 for bread wheat cultivar (Azadi) with the average of 0.71. Application of P significantly increased shoot P concentration and content from 0.19% and 13.24 mg P/pot to 0.47% and 46 mg mg P/pot, respectively. In treatment P0, durum wheat (Yavaroos) with 20.15 mg P/pot and a barley line (M-80-16) with 5.85 mg P/pot had the highest and lowest P uptake, respectively. Oat produced the highest dry weight per unit of P uptake and, hence, was considered to be very efficient in P utilization. Azadi and Yavaroos with 0.45 and 0.43 had the highest relative P uptake, respectively. Therefore, these varieties were efficient in P acquisition. There was no correlation between P efficiency and shoot P concentration of genotypes, but the relationship between P efficiency and shoot P content was highly significant (r= 0.66**).
  • Pages 135-147
    In order to evaluate the effect of different nitrogen application methods on yield and yield components of winter wheat, a field experiment was conducted with split plot arrangement in completely randomized blocks with four replicates in 2006. Basal N was applied at three levels (no basal dressing, band application, and surface distribution) in the main plot. In the sub-plots, top dressing was applied at six levels (1-at tillering only, 2-at tillering and before spike appearance, 3- foliar application with herbicide application before spike appearance, 4-two foliar application at tillering and before spike appearance, 5-two application: at tillering and one foliar application before spike appearance, 6- three foliar application at tillering, before spike appearance, and at milking stage). The amount of fertilizer in strip application was 2/3 of distributing method. In the split application, the amount of applied fertilizer was two third of that used in the broadcasting method. Based on fitted peak equations, the maximum leaf dry matter estimated for no basal nitrogen fertilizer treatment was 30% lower than the mean of maximum leaf dry matter estimated for band and broadcasting application of basal nitrogen fertilizer. Band and broadcasting application of basal nitrogen fertilizer increased leaf dry matter per plant 46 and 64%, respectively, in comparison to no basal treatment. Basal nitrogen application, band or broadcasting, increased wheat stem dry matter by 31%. The highest stem dry matter per plant recorded for one top dressing at tillering (2/3 traditional treatment) plus one foliar application before spike appearance, that was 27.6% higher than traditional treatment. Wheat tiller number for broadcasting and band application of basal N was significantly higher than that for no basal nitrogen treatment by 20.5%. Top dressing at tillering (2/3 traditional treatment) plus one foliar application before spike appearance had the highest tiller number and flag leaf dry weight.
  • Pages 149-161
    The objective of this study was to evaluate the effect of zinc and salinity levels on some growth parameters and chemical properties of Pistachio (cv. Ghazvini). A factorial greenhouse experiment was carried out as a completely randomized design with three replications. Treatments were 4 levels of Zn (0, 5, 10 and 15 mg kg-1 soil as ZnSO4.2H2O) and 5 levels of salinity (0, 800, 1600, 2400 and 3200 mg NaCl kg-1 soil) and their combinations. Results showed that growth parameters decreased with increasing soil salinity so that the treatment 3200 mg NaCl kg-1 soil resulted in the mean dry weight reduction of the shoot, root, plant's height and the leaf area to the amounts of 33, 76, 14 and 35 percent respectively in comparison to control. Application of 10 mg zinc kg-1 soil increased an amount of 20, 71, 31 and 41 percent in the mentioned parameters respectively. With increasing salinity, shoot zinc and calcium concentrations significantly decreased by an amount of 48 and 30 percent, respectively, and shoot sodium concentration increased more than 7 times in comparison with the control treatment. As salinity increased, root zinc concentration increased from 17.56 in the control to 21.27 mg kg-1 in the highest salinity level. Shoot Ca concentration increased about 30 % at the third salinity level, but, at the highest salinity level, it was significantly reduced. Zinc application increased shoot zinc and calcium concentrations by, respectively, 60 and 34 % and reduced root Na concentration by 20 %. Also, salinity significantly decreased shoot and root K/Na and Ca/Na ratios, however, application of 10 mg zinc kg-1 soil significantly increased shoot Ca/Na ratio and had no significant effect on K/Na ratio.
  • Pages 163-171
    Date palm bunch wilting and drying disorder has been the most important problem of Iran palm producers in recent years. Reduction of relative humidity and increased air temperatures are known as the major causes of this disorder. Calcium decreases plants injuries due to environmental stress, though its movent in plants is slow. Increase in cell sap concentration with calcium injection can increase cell resistance when temperature increases suddenly, thereby preventing fruit injury. In order to investigate the effect of calcium salts trunk injection on this disorder, an experiment was conducted since 2003, using four replicatios of a randomized complete block design with 7 treatments: Check, injection of saturated solution of calcium sulfate, %1 solution of calcium nitrate and chloride in two times (second half of Feb and Apr). Every plot contained one tree in two garden that had been infected with this disorder in recent years. A hydraulic pump was used to inject the solution into tree trunks. Results showed three different groups of disorder injury. The first group consisted of the check (76.3% injury), calcium chloride, and sulfate treatments, indicating that these two salts had no significant effect on reduction of disorder injury. The second group was injection of calcium nitrate in the second half of Feb that had significantly decreased disorder injury in contrast to the first group (48.5 %). The least disorder injury was observed in the two-stage injection of calcium nitrate (38.5%).Correlation of mean leaf calcium concentration and disorder injury was significant in one of the experimental sites (R=-0.88**).Calcium concentration of bunch and leaf increased significantly with high pressure injection method, indicating that, in similar conditions, this method can be used to provide nutrients to the palm trees.
  • Pages 173-179
    Measuring cation exchange capacity (CEC) of soils is both time consuming and expensive. CEC can be estimated, indirectly, from some readily and cheaply measured chemical and physical properties of soils. The objective of this study was to develop a proper pedotransfer function (PTF) for predicting CEC in soils of Guilan by particle size distribution, organic carbon percentage and acidity (pH). A total of 1676 data from the soil chemical laboratory of Rice Research Institute of Iran database in Rasht, Guilan, were used to develop the predictive CEC model: 1260 data were used for model calibration and 416 data were used for validation. The variables were selected by using stepwise regression method. The developed model (CEC = 15.524 + 0.32 Clay + 7.863 OC0.5 - 1.453 pH) was compared with the other existing models and was selected as the best predictive model on the basis of the greatest R2adj and the smallest ME and RMSE. The results showed that 42.8 percentages of CEC variations can be interpreted by clay, organic carbon and pH variables, with the clay variable having the largest impact according to the greatest ß coefficient.
  • Pages 181-189
    This experiment was conducted to study different chemical forms of Zn (native and applied Zn) in some selected paddy soils of Mazandaran. Twenty soil samples with the widest range of physicochemical properties, especially with respect to the levels of available Zn and P, were selected out of some 40 surface soils (0-30 cm) collected in rice paddies of east Mazandaran. A completely randomaized block factorial experiment (20×2) with two levels of Zn (0 and 10 µg Zn/g soil as ZnSO4.7H2O) and three replications was carried out on the 20 soils in the greenhouse. Different chemical forms of Zn i.e., exchangeable, sorbed, organic, carbonate, and residual were fractionated by 0.5M KNO3, XH2O, 0.5M NaOH, 0.05M Na2EDTA and 4M HNO3 extractants, respectively in order to determine the amount and chemical form of Zn fractions.The extracted Zn was determined by atomic absorption and ICP-AES instruments. The results showed that KNO3-Zn (exchangeable Zn) was determined as non detectable (ND) zinc. Total Zn, in untreated soils (native Zn) ranged from 49.3 to 84 µg/g with a mean of 63.4 µg/g. Distribution of native Zn in different soil chemical fractions were in the fallowing order: Residual >>> Carbonate> Organic> Sorbed> Exchangeable Most of the applied ZnSO4 was converted to residual and carbonate forms as much as 40.4 and 34.9 percent respectivily. Redistribution of Zn fractions as affected by 10 μg Zn/g soil were in the fallowing order: Residual > Carbonate> Organic> Sorbed> Exchangeable
  • Pages 191-204
    Distribution of soil magnetic susceptibility (χ) and Fe compounds were studied in 14 soil profiles, reflecting key climatic conditions, land use, and drainage classes in Fars Province. Magnetic susceptibility was measured both on oven-dry basis (χod) and minerogenic basis (compensating for mobile diamagnetic materials such as carbonates and gypsum, χm). Magnetic susceptibility of eluvial horizons was greater than that of the illuvial horizons in most of the soils. This is probably a result of eluviation of diamagnetic materials as well as pedogenic formation of ferrimagnetic minerals in soil surface. Poorly and somewhat poorly drained soils had distinctly lower χm than well-drained soils. There was a positive significant correlation (P<0.01) between crystalline pedogenic Fe (Fed-Feo) and χm. Similar relationship was noticed between mean annual rainfall and χm.
  • Pages 205-215
    In order to isolate and characterize the Iranian indigenous Azospirilla, 404 soil and plant samples were collected from 12 provinces. One hundred and fifty isolates capable of forming a veil-like pellicle in a semi solid medium, free of N and with bromethymole blue (NFB), were subjected to primary isolation and characterization. Seventy six isolates were tested and classified into 4 species, based on their growth in a 3% medium of sodium chloride, biotin requirements, consumption and production of acid from glucose and production of polymorphous cells in a NFB medium. The phenotypic specification of indigenous species were compared with those of A.lipoferum, A.brasilense, A.irakense and A.halopraeferense. The highest number of isolated species belonged to Golestan (25 isolate), Fars, and Khozestan Provinces, respectively. Despite the higher area and number of sampling at Khorasan province, the lowest number of isolates belonged to this province. This may be attributed to the low level of organic matter and unfavorable agricultural condition at this province. Most of the isolated species (80%) were collected from rhizosphere of the gramineous plants, especially wheat. Among the identified species, A.lipoferum was the highest in number, followed by A.brasilense and A.irakense. Only one isolate was morphologically and physiologically similar to A.halopraeferense.
  • Pages 217-228
    Recent use of wastewater, some chemical fertilizers, and pesticides at agricultural farms have caused problems such as accumulation of heavy metals in soil and agricultural products. One way to solve this problem is to use biologic methods. In a greenhouse experiment, tomato (C.V..Soltan) was inoculated with two species of VA mycorrhiza (Glomus verciform and Glomus etunicatum) or left uninoculated as control plants in sterilized sand. The plants were then treated with three levels of phosphorus (5,20,40 mg P/kg), and three levels of Cadmium (0.02,1,5 mgCd/L). A factorial RB design was used with four replications. Statistical analysis indicated that the percentage of root length colonized (RLC) was increased significantly but Cd concentrations of root, shoot, and fruit was decreased significantly (P<0.01) with phosphorus. Percentage of (RLC) was decreased significantly and Cd concentration of fruit, root, and shoot increased with increasing cadmium (P<0.01). The main effect of Fungus not only had positive significant effect on percentage of(RLC) and Cd concentration of root, but also had negatively significant effect on Cadmium concentration of fruit and shoot (P<0.01). The effectof (fungus * Cadmium) was significant on percentage of (RLC), (P<0.01) and Cadmium concentration of fruit and shoot (P<0.01). The effect of (Fungus * P) was significant on percentage of (RLC), (P<0.01). The effect of (Cd * P) was significant on Cadmium concentration of fruit and shoot (P<0.01). Correlation analysis between measured parameters indicated that percentage of (RLC) had negative correlation with cadmium concentration of fruit and shoot (P<0.05). Also positive correlation was observed between Cd concentration of fruit with Cd concentration of shoot and root (P<0.01). Cadmium concentration of root positively correlated with Cd concentration of shoot (P<0.01). Considering these results, VA mycorrhiza inocolum may be used on polluted soils to reduce toxicity of heavy metals in plants. Second level of phosphorus, which is 20kg P/ha less than the recommended rate for tomato, can be recommended without any reduction in the quality of fruit or mycorhizal activity in tomato roots, but after farm testing.
  • Pages 229-238
    There are definite relations among growth of plants and function of roots and shoots. Interactions between shoot and roots can also be characterized and quantified by allometric relationships. In order to study the effect of phosphate solubilizing bacteria and other phosphate fertilizers effects on allometeic relationship for root and shoot of rice, an experiment was conducted in randomized complete block design with three replications. The filed experiment was conducted at the Rice Research Institute located in Tonekabon- Iran. Fertilizer treatments included microbial biophosphate, phosphate solubilizing bacteria (PSB), rock phosphate (A), triple super phosphate (TSP), triple superphosphate %50 (TSP50%), triplesuper phosphate%50 + PSB and rock phosphate + PSB. Root and shoot characteristics including root dry weight (RDW), leaf dry weight (LDW), shoot dry weight (SDW), total dry weight (TDW) and rate of root/shoot were determined. Analysis of variance showed that the effect of different treatments on the allometric coefficient was significant (P<0.05). Shoot dry weight and total dry weight were the highest in A + PSB treatment. The highest rate of RDW and rate of root/shoot were obtained in A+PSB treatment while the highest LDW was observed in TSP50% treatment. Allometric coefficient was the highest in A+ PSB treatment.