فهرست مطالب
فصلنامه راهبرد
پیاپی 36 (تابستان 1384)
- 560 صفحه، بهای روی جلد: 10,000ريال
- تاریخ انتشار: 1384/06/01
- تعداد عناوین: 29
- گفتمان
-
صفحه 7
; این گردهمایی فرصتی است تا بعد از گذشت قریب به دو سال از قرار گرفتن برنامه هستهای ایران در دستور کار شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، همه ما نگاهی جامع به حاصل مجموعه فعالیتهای همه اطراف ذیربط داشته باشیم. با توجه به اینکه مسئله انرژی هستهای ایران با اقتصاد ملی، فناوریهای پیشرفته کشور، غرور ملی و حتی به دلیل تهدیدات برخی از کشورها با امنیت ملی سروکار دارد، همه مردم ایران این مسئله را با اهمیت دنبال میکنند;
- ژرفنا
-
صفحه 17
جهانی شدن اقتصاد از دیدگاه حقوقی و سیاسی آن به مفهوم در نظر گرفتن کمترین نقش برای حدود مرزهای جغرافیایی کشورها در فعالیتهای اقتصادی از قبیل تجارت، سرمایهگذاری، تولید و نقل و انتقالات مالی است. در اذهان عمومی، جهانی شدن به عنوان پدیدهای فراگیر یک معنای مادی و اقتصادی دارد که در داخل آن تجارت آزاد لحاظ میشود. بنابراین، در جهانی شدن اقتصاد هدف اصلی این است که یک بازار آزاد اقتصادی به وجود آید و کلیه موانع تجارت از بین برود. لیکن، به نظر میرسد این موضوع فراتر از محورهای اقتصادی آن، به صورت موثری سرشت دولتها و حاکمیت ملی آنها ارتباط دارد. امروزه یکی از مسایلی که کشور ما و سایر کشورهای در حال توسعه را در فرایند جهانی شدن اقتصاد نگران ساخته، موضوع تضعیف حاکمیت ملی است. این نگرانی ما را با این سوال مواجه میسازد که آیا پدیده جهانی شدن اقتصاد واقعا میتواند چنین تاثیری بر اقتدار و حاکمیت ملی دولتها داشته باشد؟ در پاسخ به این سوال میتوان عنوان کرد بدون شک، این پدیده بر حاکمیت ملی دولتها تاثیراتی منفی و مثبت دارد
-
صفحه 25
جهانی شدن یکی از وجوه قدرتمند نظم جدید جهانی و بازگوکننده یکی از قویترین نیروهای موثر در تعیین مسیر آینده سیاره زمین میباشد. این پدیده دارای وجوه متعددی است که شامل ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و... میباشند. آنچه دراین مقاله مدنظر ماست، مفهوم جهانی شدن به آن شکلی است که در اقتصاد جهانی به کار رفته است. این مفهوم از جمله مفاهیمی است که نزد افراد مختلف برداشتهای متفاوتی دارد و به دلیل همین تعدد برداشتها، واکنشهای مختلفی نیز به آن صورت میگیرد به طوری که برخی آن را تهدیدی جدی برای سیستم اقتصاد جهانی تلقی کرده و برخی نیز آن را پیشبرنده اقتصاد جهانی میدانند. ; از نگارش این مقاله سه هدف دنبال میشود: اول تعریف مفهوم «جهانی شدن» آنگونه که در اقتصاد جهانی به کار رفته است. دوم برآورد همزمان منافع و مضار ناشی از جهانی شدن و سوم بررسی این موضوع که چگونه هزینهها و خطرات ناشی از جهانی شدن را میتوان تبدیل به همکاری وسیعتر بینالمللی و توسعه نهادهای جدید جهانی نمود;
-
صفحه 38
بیشک جهانی شدن را باید مهمترین پدیدهای دانست که در قرن حاضر تمام ابعاد زندگی انسانی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بروز آن موجب تغییر و تحولات بسیار ی در زمینههای اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی در عرصه بینالمللی خواهد شد و در عین حال کشورهای بسیاری را نیز به چالش خواهد کشاند. گسترش روزافزون سازمانها و اتحادیههای اقتصادی منطقهای نظیر آسه آن، نفتا و اکو ادغام بازارهای مالی، اتحادیه پولی کشورهای اروپایی (یورو)، ادغام بانکهای بزرگ جهان، تاسیس سازمان تجارت جهانی و قدرتیابی آن در عرصه تجارت بینالملل، نقل و انتقال بیش از پیش سرمایه بین کشورهای جهان و غیره، همگی از مصادیق بارز و مشخص جهانی شدن اقتصاد هستند. ; در این اقتصاد جهانی کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران، چه بازیگر باشند یا تماشاگر، قطعا تاثیر خواهند پذیرفت. کشورهای مختلف نیز برای ورود به آن در حال طراحی و اجرای برنامههای متفاوتی هستند که محور مشترک تمامی آنها تامین امنیت و تحصیل منافع ملی میباشد
-
صفحه 51
سالهای پایانی سده بیستم و سالهای آغازین هزاره سوم میلادی، با بحثهای داغ و مناقشه برانگیز درباره جهانی شدن همراه بوده است. مقامات حکومتی، مشکلات اقتصادی کشور را به فشارهای ناشی از جهانی شدن نسبت میدهند، گردانندگان بنگاه های اقتصادی گوناگون، کوچکتر کردن شرکتهای خود را برای ادامه حیات در چارچوب اقتصاد جهانی ضروری میدانند، طرفداران محیط زیست تاثیر مخرب جهانی شدن مهار نشده را فریاد میزنند و پشتیبانان اجتماعهای بومی مختلف، نسبت به نابودی خردهفرهنگها و فرهنگهای کوچک در برابر موج فراگیر فرهنگ جهانی هشدار میدهند. ولی با وجود کاربرد و اهمیت فراوان جهانی شدن، معنا و مفهوم آن، هنوز چندان روشن نیست. این ابهام، اختلاف و تناقص موجود در مفهوم جهانی شدن از عوامل گوناگونی ریشه میگیرد که چند مورد از آنها را میتوان شناسایی کرد. یکی از این عوامل، چندوجهی بودن پدیده یا فرآیند جهانی شدن است. امروزه همه جوانب زندگی در دنیای معاصر، کم و بیش از فرآیند جهانی شدن تاثیر میپذیرند و فرآیند مورد نظر، هم اقتصادی است، هم سیاسی و هم فرهنگی. بیگمان تاکید برهر کدام از جنبههای این فرآیند به تعریفها و مفهومبندیهای خاص معطوف به مصداقهای معین میانجامد
-
صفحه 69
اکنون این ایده به طور کلی پذیرفته شده است که پارادایمهای سنتی در تحلیل اوضاع اقتصادی-اجتماعی کشورهای در حال توسعه (جهان سوم) دچار دگرگونیهای زیادی شدند. بسیاری از پارادایمهای سنتی توسعه در جهان سوم، توجه خود را به بررسی فرآیندهای تحول و دگرگونی از درون معطوف ساخته بودند (برای مثال: مکتب لیبرال)، این تیوریها در ارتباط با توسعه اقتصادی و مدرنیزاسیون شکل گرفته و اساسا به بحث عقبماندگی مستعمرات پیشین که ریشه در عوامل اجتماعی داخلی داشت، میپرداختند. مطابق با تفکر اقتصادی کلاسیک و روشنگری لیبرال، ساختارهای اجتماعی که در مقایسه با جوامع صنعتی غربی، سنتی تلقی میشدند، به عنوان موانع عمده در مسیر نوسازی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نگرشی تلقی میشدند. این دیدگاه توسط کسانی همچون ماکس وبر، پارسونز و پیشروان مکتب کارکردگرایی ساختاری و نیز توسط تیوریسینهای نوسازی نظیر هوزلیتز و لوی حمایت میشد. از نظر آنان، نوسازی، فرآیندی تکبعدی، تاریخی و بینالمللی بوده و غیرقابل اجتناب است که همه جوامع باید در زمانهای متفاوت آن را طی کنند. پارهای دیگر، به روابط نابرابر دولت-ملتها با یکدیگر توجه نشان دادند (مکتب رادیکال، لیبرال چپ، انتقادی و یا نیومارکسیست). این پارادایم نه بر عوامل داخلی بلکه بر عوامل اقتصادی خارجی تاکید داشت. لذا صاحبنظران این پارادایم به جای تاکید بر واژههای بینظیر: عقبمانده و سنتی، بر واژههایی نظیر توسعه نیافته و وابسته تاکید داشتند. از نظر آنان، مسایل جهان سوم برآیند سطح پایین نوسازی نبود بلکه از فرآیند محرومیت اجتماعی ناشی از عوامل بلندمدت خارجی منتج میشد که در نتیجه استعمار و پیوستگی به تقسیم بینالمللی کار ایجاد شده بود. از جمله این دیدگاهها تیوری وابستگی و بعدها تیوری نظام مارکسیست، در تحلیل مسیر و آینده توسعه در کشورهای توسعه نیافته، به تحلیل نظام جهانی پرداخته بودند. آنچه در کانون توجه این محققان قرار میگرفت، روابط نابرابر و استثماری بین ملل مختلف –مرکز و پیرامون- بوده است. امروزه باید اذعان نمود که دیگر پرداختن صرف به این پارادایمها برای تحلیل وضعیت اقتصادی کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه، ناکافی خواهد بود. بر این اساس، در تحلیل حاضر تلاش خواهیم نمود تا با توسل به مفهوم جهانی شدن، به برآیندهای دوگانه آن برای کشورهای در حال توسعه و با توجه به کیفیت رابطه آنها با سرمایههای بینالمللی که منجر به فروپاشی جهان سوم شده است بپردازیم. در قالب ایده جهانی شدن نامتوازن استدلال خواهم نمود که جهانی شدن تاثیر دوگانه بر رشد و توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه دارد. نخست، جهانی شدن در کشورهایی که قابلیت و استعداد بهرهمندی و جذب آن را داشتند – برای مثال کشورهای آسیایی- منجر به کاهش فقر و محرومیت و در نتیجه رشد اقتصادی شده است. دوم، جهانی شدن در کشورهایی که امکانات و تسهیلات لازم را برای پیوستن به آن و نیز جذب سرمایههای خارجی را ندارند، باعث افزایش فقر و محرومیت و در نتیجه به حاشیه رانده شدن آنها گردیده است: برای مثال کشورهای آفریقای صحرا و خاورمیانه. در هرصورت، فرآیند جهانی شدن نامتوازن موجبات پیدایش وضعیتی شده است که در این مقاله از آن به عنوان «واگرایی و تجزیه کشورهای در حال توسعه» یاد شده است
-
صفحه 88
در سالهای اخیر مفهوم جهانی شدن و تاثیرات و پیامدهای آن توسط پژوهشگران مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و مباحث بسیار جالب و جدیدی را در حوزههای پژوهشی علوم انسانی برانگیخته است. مفهوم جهانی شدن هرچند در ظاهر مفهوم واحدی است اما دارای یک معنی واحد نمیباشد و از آن تعابیر مختلفی صورت گرفته که باید مورد بررسی قرار گیرد. این مفهوم همچنین مفهومی تک بعدی نیست بلکه دارای ابعاد متعددی است که تمیز میان آنها در فهم بهتر آن موثر است. برای جهانی شدن معانی متعددی ذکر شده و هر یک از اندیشمندان نیز آن را از جنبه خاصی بررسی کرده است. به عبارت بهتر جهانی شدن فرآیندی است دارای ابعاد مختلف که اکثر نویسندگان از سه جنبه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (اجتماعی) آن نام بردهاند. نکته حایز اهمیت این است که همه پژوهشگران معتقدند که فرآیند جهانی شدن بدون توسعه فناوری ارتباطات ممکن نیست. توسعه ارتباطات علاوه بر تسهیلاتی که در زمینههای گوناگون ایجاد میکند، محدودیتها و مشکلاتی نیز برای دولتها به وجود میآورد که یکی از آنها بعد امنیت دولتهاست. توسعه ارتباطات منجر به نفوذپذیری مرزها شده و آثار مهم و نگرانکنندهای برای حکومتها ایجاد کرده است. مهمترین اثر آن این است که بر میزان «حساسیت» و «آسیبپذیری» دولتها افزوده است. این دو مفهوم در هر دو بعد داخلی و بینالمللی صدق میکند. در بعد داخلی مقصود نحوه ارتباط حکومتها با مردم و اتباع خود است که حساسیت و میزان آسیبپذیری حکومتها را افزایش داده است. از نتایج مهم نفوذپذیری مرزها در این بعد آن است که ممکن است همراه با وارد شدن افراد و گروهها به داخل یا بدون آن افکار برونمرزی همراه با فناوری ارتباطات وارد کشورها شود و گروههایی را در مقابل حاکمیت قرار دهد. با توجه به موضعگیریهای شدید برخی دولتها نسبت به گسترش فناوری ارتباطات، اهمیت این حساسیت و میزان آسیبپذیری در داخل را میتوان به آسانی درک کرد حال با عنایت به مطالب فوق سوالی که مطرح است این است که تاثیرات جهانی شدن ارتباطات بر امنیت ملی چیست؟
-
صفحه 103
موضوع این نوشتار به نتاقص آشکار بین دو فرآیند اجتماعی برمیگردد که هردو در گسترهای جهانی در حال وقوع هستند: جهانی شدن و محلی شدن (یا محلیگرایی). جهانی شدن حاکی از ظهور یک اقتصاد جهانی، یک حکومت جهانی و شاید یک فرهنگ جهانی و خلاصه ظهور یک جامعهی جهانی در گستردهترین مفهوم این اصطلاح است. محلیگرایی نیز بر خیزش یا احیای هویتهای فرهنگی-محلی، گاهی در درون و گاهی در ماورای مرزهای یک دولت دلات دارد. در حالی که جهانی شدن بر افقهای گستردهی شبکههای اجتماعی-فرهنگی عالمگیر و احاطه و فراگیری جهانی آنها اشاره دارد، محلیگرایی بر ویژگیهای خاص فرهنگی-اجتماعی در فضای محدود تاکید میکند. جهانی شدن و محلیگرایی وضعیتهای ایستایی نیستند: هردو فرآیندهای، گرچه ناتمام، اما در یک جهتگیری معین به شمار میآیند. به مثابهی فرآیندها، آنها نقاطی مخالف جهت هم به نظر میرسند و از این رو در نگاه اول متضاد و متناقض ظاهر میشوند. این تناقض به طور محسوسی در دو قلمرو سیاست و زبان وجود دارد. در قلمرو سیاست، دولت ملی به سرعت در حال از دست دادن حاکمیت مورد تکریم خود به نفع رژیمهای فراملی، قارهای و حتی جهانی میباشد، درحالی کهدر همان زمان برخی اقلیتهای فروملی برای خودمختاری بیشتر و استقلال سیاسی اصرار میورزند؛ برای مثال، در یک حوزه، تعدادی از کشورها برای ایجاد جامعهی اروپایی متحد میشوند و تاکنون 16 دولت عضو رسمی این اتحادیه میباشند که 40 درصد از کل دولتهای اروپایی را شامل میشوند. جداییطلبی سیاسی امروزه حتی در دولتهای نمونه و الگو مانند بریتانیا و فرانسه دیده میشود. در بریتانیا، حزب ملی اسکاتلند سالهای طولانی به دنبال استقلال بوده است و در فرانسه، جنبش کرتیها در چند دهه برای دستیابی به استقلال از روشهای خشونتآمیز استفاده کرده است. ; در قلمرو زبان، میتوان اهمیت رو به رشد و کاربرد فزایندهی زبان انگلیسی را به عنوان یک زبان فراگیر انسانی شاهد بود و در عین حال زبانها و گویشهایی (حتی بعضا زبانهای مرده) در حال احیاء هستند و گویندگان آنها به همان زبانها شناخته میشوند. در بریتانیا جایی که زبان انگلیسی از قرن 19 زبان مسلط گردید، زبان سلتیک که اعتقاد بر حذف و مردن آن بود در حال احیاء میباشد. حتی در فرانسه، جایی که حکومت برای نسلهای مختلف، شیوههای سختگیرانهای را برای ایجاد هژمونی زبان فرانسه در پاریس و کل کشور به کار گرفت. هنوز اشتیاق به زبانهای منطقهای وجود دارد. امروزه عقیده عمومی اندیشمندان این است که تناقض بین دو فرآیند مورد بحث ما واقعا پدیدار شده است. گینه در مقالهای از مکمل بودن جهانی شدن و قوامگرایی سخن میگوید. روزنا برای تبیین ارتباط لاینفک بین دو فرآیند جهانی شدن و محلیگرایی واژهی واهمگرایی را مطرح کرده است، که واژهای ترکیبی از چند پارگی و یکپارچگی میباشد. رابرتسون نیز اصطلاح جهانی-محلیگرایی را به کار میبرد که شکل فشردهای از جهانی شدن و محلیگرایی است;
-
صفحه 123
مقاله حاضر پاسخی است به این سوال که جهانیسازی چه آثار زیانباری بر کشورهای در حال توسعه (بهطور عام) و ایران (بهطور خاص) دارد. به کارگیری واژه جهانیسازی به جازی واژه جهانی شدن به آن دلیل است که مقاله حاضر، همگام با بسیاری از نویسندگان، دانشمندان و نظریهپردازان، جهانی شدن را یک پروژه و نه یک پروسه میبینند که عمدتا به صورت پنهان، مدیریت و هدایت میشود. بر پایه این برداشت، میتوان جهانی شدن را جهانیسازی یا جهانی شدن پروژهای نامید و تعریف کرد. از اینرو، این مقاله بر دو مفروض زیر استوار است: ; 1- جهانی شدن یک پروژه است و به این جهت باید آن را جهانیسازی نامید. ; 2- به دلیل پروژهای بودتن جهانی شدن، جهانیسازی بیش از آنکه آثار مثبت به دنبال آورد، حامل زیانهای بیشماری به ویژه برای جهان سوم و ایران است;
-
صفحه 156
شرایط نوین ایجاد شده از دههی واپسین قرن بیستم به پدید آمدن وضعیت جدیدی در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منجر شده و فروپاشی نظام دوقطبی، تحقق یافتن انقلاب اطلاعاتی، ظهور بازیگران جدید بینالمللی، طرح مسایل و معضلات فراملی و ارایه ایدهآلها و اهداف و علایق مشترک در سطح جوامع داخلی و عرصه بینالمللی، آن هم با بهرهبرداری از امکانات فنی ارتباط لحظهای، محیط و فضای بینالمللی را دستخوش تحولات هنجاری و دگرگونیهای ساختاری کرده است. ; پایان نظام بینالملل مبتنی بر جنگ سرد که با فروپاشی شوروی در 1991 همراه گشت سرآغاز گفتمانهای جدیدی دربارهی نوین حیات بشری شد. اینکه دنیای بعد از جنگ تحلیلگران روابط بینالملل را در شناخت و درک تحولات جدید کمک کند، تبدیل به مباحث پیچیده، گسترده و بعضا متناقص در بین اندیشمندان رشته روابط بینالملل گردید. در این گفتمان جهانی شدن جهت تحلیل وضعیت جدید نظام بینالملل روز به روز بیشتر مطرح شد و به عنوان بحث تحلیلی در صدد عرضه ابزار فکری و مفهومی خاصی برای شناخت دنیای بعد از جنگ سرد شد. جهانی شدن محیط جدیدی در سطح جهانی به وجود آورده و همهی اجزای نظام بینالملل متاثر از این محیط هستند. اما ماهیت، شکل و قواعد رفتاری حاکم بر آن کاملا مشخص نیست. آنچه مسلم است چنین وضعیت نوینی به هیچ وجه با دنیای قبل از آن شباهتی ندارد. در این تحقیق تاثیر جهانی شدن بر حوزه سیاست خارجی بررسی میشود و مشخص میگردد که فرآیند جهانی شدن هم مفهوم و هم مولفههای تاثیرگذار بر سیاست خارجی را متحول ساخته و متفکران این حوزه را مجبور به بازاندیشی دربارهی این مفهوم نموده و سیاستگذاران خارجی کشورها را ملزم به اتخاذ سیاست خارجی کشورمان بر اساس وضعیت نوین کرده است
-
صفحه 181
پایان نظام بینالملل مبتنی بر جنگ سرد که با فروپاشی شوروی در 1991 همراه گشت سرآغاز گفتمانهای جدیدی دربارهی ماهیت روابط بینالملل در دورهی نوین حیات بشری شد. اینکه دنیای بعد از جنگ چگونه تحلیلگران روابط بینالملل را در شناخت و درک تحولات جدید کمک کند، تبدیل به مباحث پیچیده، گسترده و بعضا متناقض در بین دانشمندان رشته روابط بینالملل گردید. در این گفتمان جهانی شدن جهت تحلیل وضعیت جدید نظام بینالملل روز به روز بیشتر مطرح شد و به عنوان بحث تحلیلی در صدد عرضه ابزار فکری و مفهومی خاصی برای شناخت دنیای بعد از جنگ سرد شد. جهانی شدن محیط جدیدی در سطح جهانی به وجود آورده که همهی اجزای نظام بینالملل متاثر از این محیط هستند. ; تغییر شرایط جهانی در ابتدای قرن بیست و یکم همهی کشورها را به بازنگری در بینش جهانی واداشته است. جهانی شدن اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات، سبب گرایش بیشتر حکومتهای اقتدارگرا به دموکراسی، کاهش تعارضات ایدیولوژیک، نزدیکی و هماهنگی بیشتر بین بازیگران بینالمللی و گسترش همکاریهای بینالمللی شده و شرایط داخلی و خارجی کل واحدهای سیاسی بینالمللی را تحتالشعاع قرار داده است. بدیهی است که وقتی در نظام بینالمللی تحولی رخ میدهد رفتار بازیگران نیز به تبع آن تغییر میکند. هر بازیگری به بررسی ارزشها، منافع ملی و ابزار در دسترس خود پرداخته و در صورت مثبت بودن فرآیند حاصله، سعی در تطبیق خود با وضعیت جدید مینماید. لذا در اولین اقدام به تدوین راهبرد برای تنظیم روابط با دیگر کشورها و سایر بازیگران نظام بینالمللی میپردازد;
-
صفحه 203
جهانی شدن به عنوان جایگزین امنیتی نظام فروپاشیدهی دوقطبی، پیامد تحولاتی است که رویدادهای آخرین دهه قرن بیستم آن را با خود به دنبال داشته و ناشی از شرایطی است که هدف آن تداوم روند قدرت در روابط بینالملل به سود قدرتهای بزرگ میباشد. از زمان پیدایش نظامهای بینالمللی، کشورهای توسعه نیافته در تکوین آن نقشی نداشته و تنها به مثابه سنگپارههایی در کفه ترازوی موازنه قوا به سود قدرتهای بزرگ ایفاگر نقشهای حاشیهای بودند، فروپاشی نظام دوقطبی که ساختار نظام بینالمللی سنتی را دگرگون نمود، شرایط مناسبی فراهم ساخت تا با بهرهگیری از آن، کشورهای جهان سوم مدعی سهمی از قدرت گردیه و در صدد یافتن جایگاه شایستهتری در نظام بینالملل باشند. با دگرگونیهای اخیر و انتقال منبع قدرت از نظامیگری به اقتصاد که اساسا منافع آن نیز از کشورهای توسعه نیافته تامین میگردد، مرزها و جبهههای منازعه در روابط بینالملل را به جهان سوم منتقل نمود
-
صفحه 231
شناخت ماهوی و خطی ریشههای تولد جمهوری اسلامی ایران نشانگر پایههای بسیاری از تصمیمگیریها و واکنشها و سیاستگذاریهای آن میباشد. جمهوری اسلامی ایران قطع وابستگیها و تامین استقلال سیاسی و حاکمیت ملی است. با توجه به اینکه مدیریت انقلاب اسلامی توسط جامعه روحانیت صورت پذیرفت، گرایشهای آن بهطور طبیعی مذهبی و براساس اندیشه اسلامی شکل گرفت. جامعه روحانیت که در طی عملکرد خاندان پهلوی به حاشیه سیاسی رانده شده بود و بخشی از آن در مبارزه با استبداد شاهنشاهی به شدت، رادیکال شده بود، شبکهای در کل کشور در اختیار داشت تا آنکه آگاهی عمومی نسبت به عملکرد شاه و نقش خارجیها در ایران به وجود آورد. در عین حال، جامعه روحانیت تنها جریان سیاسی-اجتماعی ایران بود که در دورافتادهترین روستای کشور میتوانست مردم را بسیج فکری وسیاسی نماید و با زبانی ساده، عامه مردم را نسبت به وضعیت عمومی کشور آگاه کند. بخش عظیم جریان روشنفکری در داخل و خارج از ایران به تنوع گرایشهای چپ و مارکسیستی تمایل داشت و در عین مبارزه با حکومت شاه و نفوذ خارجی در ایران، خود را در امتداد بلکه مقابل جریان مذهبی، روحانیت و روشنفکری مذهبی میدید
- پژوهش
-
صفحه 275
در تعاملات بینالمللی عوامل ذهنی، روانی و فرهنگی نقش مهمی را ایفا مینمایند به گونهای که به سطح، نوع و ماهیت روابط شکل داده و تا میزان زیادی به الگوهای دشمنی و دوستی شکل میدهند. البته این بدان معنا نیست که سایر عوامل مانند منافع ملی، شرایط زمانی و جغرافیایی، عامل ساختار و ماهیت نظام بینالملل و... تاثیرگذار نباشد بلکه آمیزهای از این عوامل به الگوهای تعاملات شکل میدهند. در این نوشتار با عنایت به تاثیرگذاری عوامل متعدد سعی خواهد شد تا از دریچه عوامل نوع اول به موضوع روابط ایران و فدراسیون روسیه نگریسته شود. در بیش از یک دهه اخیر علیرغم گسترش تدریجی روابط ایران و روسیه و رشد همکاریهای دو کشور در برخی حوزهها مانند حل و فصل منازعات منطقهای و داد و ستدهای نظامی، سطح تعاملات دو کشور هیچگاه به نوعی اتحاد و ایتلاف عمیق و پایدار نیانجامیده است و در واقع یا به خاطر عدم ضرورت در ایجاد نوعی اتحاد استراتژیک بین دو کشور و یا به دلیل وجود برخی موانع جدی این امر ممکن نگردیده است
-
صفحات 295-304
در سال 1999 نهاد جدیدی در صحنه بین الملل تاسیس شد که به «مجمع پارلمان های آسیایی برای صلح» مشهور گردید. هدف اولیه ی تاسیس این سازمان آسیایی، ایجاد ارگانی قدرتمند در صحنه روابط منطقه ای کشورهای آسیایی، مشابه با «پارلمان اروپا» بوده است. این مجمع که تا به امروز شش اجلاسیه برگزار کرده است، قرار است اجلاسیه هفتم خویش را در سال 2005 در تهران پایتخت ایران برگزار نماید. به این جهت در این مقاله تلاش بر آن است که ضمن بیان تاریخچه و ارزیابی کوتاهی از فعالیت های این سازمان ارایه نماییم
-
صفحات 305-324
تامین مالی مسکن یکی از اجزای کلیدی استراتژی مسکن به شمار می رود. دولت ها وظیفه دارند در جهت ایجاد محیطی مناسب برای تجهیز منابع مالی بکوشند. در این میان توسعه یا اصلاح ساختارهای مالی مسکن باید جزیی از کوشش کلی دولت ها در راستای تقویت و توسعه مالی بازارها باشد. دولت ها در راستای تقویت و توسعه مالی مالی بازارها باشد. دولت ها می توانند بخش مسکن را با تاکید ب هفت ابزار عملی که به سه دسته تقسیم می شوند به راحتی فعال کنند. سه ابزار به سمت تقاضای مسکن و سه ابزار دیگر به تسهیل در فرآیند بخش عرضه و آخرین ابزار به یک چارچوب قانونی جامع برای افراد کم درآمد توجه دارد. ابزارهایی که به طرف تقاضا توجه دارند. شامل ایجاد حقوق مالکیت ها، ایجاد وام رهنی و جهت دادن به سوبسیدها و ابزارهایی که به طرف عرضه توجه دارند شامل تهیه تاسیسات زیربنایی برای عمران زمین های مسکونی، نظم بخشیدن به توسعه ی زمین، مسکن و ساماندهی این بخش می باشد. ابزار مهم دیگری که در رابطه با مدیریت این بخش است تهیه سیاست ها و چارچوب های قانونی برای مدیریت بخش مسکن است، به طوری که بازارها بتوانند مسکن کافی و ارزان برای همگان (با تاکید بر گروه های درآمدی متوسط و پایین) ایجاد نمایند
-
صفحات 325-338
منشاء توجه این رکن سازمان ملل را به مقوله تروریسم بین الملل، باید بر اساس وظایفی که منشور ملل متحد بر عهده ی آن نهاده است، تحلیل نمود. براساس منشور، مسئولیت اولیه حفظ صلح و امنیت، به شورای امنیت واگذار شده است که در این مورد صلاحیت کلی دارد. شورای امنیت برای ایفای وظایف خود ابزارهایی را بر طبق فصول ششم و هفتم منشور در اختیار دارد. هرگاه شورای امنیت تشخیص دهد که دوام یک اختلاف احتمالا صلح و امنیت بین المللی را به خطر خواهد انداخت بر طبق فصل ششم منشور تدابیری را برای حفظ صلح توصیه می نماید. ولی اگر وجود تهدید برای صلح و امنیت بین المللی بالفعل باشد یا نقض صلح و تجاوز احراز گردد، شورای امنیت بر طبق فصل هفتم منشور تصمیمات الزام آور اتخاذ می نماید. به دلیل فقدان تعریفی مشخص از به «خطر افتادن احتمالی صلح»، «وجود تهدید برای» یا «نقض صلح» در منشور و با توجه به اینکه اعضای دایم شورای امنیت تنها مرجع تشخیص این امرند، همواره دست شورا در تبیین موارد فوق و تشخیص مفهوم صلح و امنیت و نتیجتا موضع گیری نسبت به بحران های بین المللی باز بوده است. از این رو علت توجه شورای امنیت به تروریسم بین المللی را باید در تلاش های این نهاد برای حفظ صلح جستجو کرد؛ یعنی شورای امنیت در پرتو تحول در مفهوم «تهدید صلح»، تروریسم بین المللی را تهدیدی برای صلح شناسایی کرده است
-
صفحات 341-356
همواره در بحث های انجام شده در زمینه علم و دین، اعتقاد براین بوده است که تقلیل گرایی علمی، که همانا تفسیر و توضیح پدیده های پیچیده از طریق توضیح در مورد اجزای ساده تر آنهاست، تهدیدی برای باورهای دینی بوده و پشتیبانی برای دیدگاه ماتریالیستی در مورد جهان است. دیدگاه ماتریالیستی بر این نکته تاکید دارد که ماده، اساس هرچیزی را تشکیل می دهد و برای درک جهان به چیز دیگری احتیاج نیست. هدف این مقاله آن است که این عقیده را زیر سوال ببرد
- مبانی
-
صفحه 357
درآمد ; شیخالرییس ابوعلی سینا وارث حکمت مشاء است. حکمت مشاء همان فلسفهی ارسطو است و شیخالرییس ارسطو را میستود که به حکمت سر و سامان داد و آن را درچهارچوبی منطقی و عقلانی درآورد به طوری که میتوان صحت و سقم آن را به میزان عقل سنجید. ; با وجود این، ابنسینا در طی تفلسف خود راههای جدیدی را به روی خود میگشود و تحت تاثیر عوامل تعیینکننده متعددی دست به تالیفی جدید زد و حکمت خاص خود را به منصهی ظهور رساند. ; عواملی که در ظهور فلسفهی خاص ابنسینا تعیینکننده بودند عبارت از این چهار عامل هستند: ; 1- فلسفهی یونان ; 2- دین اسلام ; 3- ذوق عرفانی ; 4- نبوغ عقلانی
-
صفحه 383
در مباحث پس از جنگ جهانی دوم، درباهی ماهیت قدرت سیاسی دیدگاههای مختلفی وجود داشت. «استیون لوکس» به عنوان یکی از تحلیلگران سیاسی، در کتاب «قدرت، نگرشی رادیکال» (1982) درصدد برآمد به جمعبندی و تحلیل نظریهی ارایه شده از قدرت تا سالهای اواخر دههی هفتاد بپردازد. در این راستا، او سه نگرش کلی به قدرت سیاسی را در چارچوب «کثرتگرایی» (دیدگاه تک بعدی)، «اصلاحطلبانه» (دیدگاه دوبعدی) و آنچه که وی آن را «نگرش رادیکال» یا «دیدگاه سه بعدی» از قدرت میخواند، موردی بررسی قرار داد. در این مقاله با توجه به اهمیت کار لوکس در جمعبندی نظریات ارایه شده از قدرت در دهههای 1950 تا 1980، درصدد طرح دیدگاه وی برمیآییم
- واپژوهی
-
صفحه 395
ابتدا باید معلوم باشد مراد راقم این سطور از دین، در این نوشتار مجموعه مطالبی است که از ناحیه متولیان اصلی دین یعنی خدا یا پیامبران و یا امامان معصوم بیان گردیده و اختصاصی به فروع یا اصول دین و یا اخلاقیات و غیر آن ندارد. ; همچنین از آنجا که به تعبیر فلاسفه، «لابشرط یجتمع مع الف شرط» [ماهیت لابشرط با هزار شرط قابل جمع است] واژهی «دین» را به صورت لابشرط به کار بردهایم؛ بدین معنی که دین را آزاد گذاشتهایم تا بتواند بر هر دینی قابل تطبیق باشد، البته نه اینکه «آزاد» بودن قید آن باشد بلکه هیچ قید و شرطی در آن لحاظ نگردیده و به همین دلیل هم میتواند در چهره هر دینی ظاهر شود و گاهی به صورت اسلام، گاهی به صورت مسیحیت و گاهی هم یهودیت و سایر ادیان تجسم یابد. بنابراین وقتی فیالمثل میگوییم: «اگر با جهانبینی دینی نگاه کنیم» میتواند جهانبینی اسلامی مراد باشد و میتواند دو یا چند و یا همهی ادیان در نظر باشد. البته همه جا، مراد از دین ادیان آسمانی است;
-
صفحات 421-429
در مقاله «زمینه های حضور دین در قلمرو علوم انسانی، نویسنده محترم آقای محمدمهدی نادری کوشیده است این گونه نشان دهد که علوم انسانی ای که ساخته و پرداخته عالمان دیندار است با علوم حاصل از تحقیق و بررسی عالمان غیردیندار (که علوم انسانی غربی مصداق آن است) متفاوت می باشد. نویسنده همچنین به هنگام استفاده از وا ژه دین، تمام ادیان آسمانی را در نظر دارد و تمامی کسانی را که در شاخه ای مختلف از علوم انسانی تحقیق می کنند، را عالم علوم انسانی در نظر می گیرد بدون اینکه در مورد تاثیر یک دین بر شاخه یا شاخه هایی از علوم انسانی سخنی به میان بیاورد
-
صفحات 430-436
در مقاله حاضر کوشیده ام نوشتار جناب آقای دکتر زارعی که در نشریه راهبرد، شماره 34 انتشار یافته است، به نقد درآورم. آقای دکتر زارعی در مقاله خود تحت عنوان «نظام قانون گذاری ایران و جایگاه مجمع تشخیص مصلحت» به مطالبی پرداخته اند که نقد و ارزیابی آنها می تواند برای خوانندگان فهیم راهبرد، مفید و موثر باشد؛ ان شاءالله، نویسنده این سطور ضمن احترام به پژوهشگران ارجمند، امیدوار است از نقدهای متقابل و نظرات ارزنده ایشان، بهره مند گردد. ; ارزیابی ; مجمع تشخیص مصلحت نظام در تاریخ 7/11/1366، از سوی حضرت امام و براساس اختیارات ولی فقیه به منظور حل اختلاف بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان به وجود آمد و سپس با ارجاع برخی معضلات به آن مجمع جهت بررسی راه حل ها وظایفش گسترده تر شد تا در سال 1368 که در بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی، با توجه به اهمیت وظایف و ظرفیت های آن در متن قانون اساسی قرار گرفت;
-
صفحات 439-452
برناردکریک (1929) یک نظریه پرداز سیاسی شاخص در جهان انگلیسی زبان است و قبلا از مشاورین پل کینوک رهبر حزب کارگر انگلیس در دهه ی 80 میلادی بوده است. علاقه فکری او تا حد زیادی، احیای مفهوم باستانی سیاست است. نظریه اصلی او را در یک کلام می توان «سیاست همچون اخلاقیاتی که در فضای عمومی اعمال می شود» دانست. او تحت تاثیر هانا آرنت، در پی آن است که سیاست را همچون عمل تعریف کند و از این رو، او در برابر ایده ی سیاست همچون تفکر یا به عبارتی سیاست ایدیولوژیک قرار می گیرد. از نظر او، آن رهبر سیاسی که تحت تاثیر ایدیولوژی قرار دارد، فعالیت هایش «ضد سیاست» است و اهدافش نیز، ضد سیاست بودن یعنی بسیج دردناکانه ی توده ها در جهت یک هدف مشترک، از این رو، دیدگاه مایوتسه دون (قدرت از لوله ی تفنگ بیرون می آید) و استالین (پاپ؟ او چندگردان دارد؟) ضد- سیاست هستند؛ زیرا در آن رهبر ایدیولوگ می خواهد با خشونت و بدون دیالوگ به اهداف خود دست یابد
-
صفحات 455-466
در شرایط فعلی مدرنیت و در حوزه اخلاق، دو گروه در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند: طرفداران لیبرالیسم و منتقدان اخلاق مدرنیت یعنی اجتماع گرایان. در زیر مجموعه هر کدام از دو نحله فکری فوق، نظرات و نظریه پردازان گوناگونی با تنوع فکری فراوانی وجود دارند. دو محور عمده بحث میان لیبرال ها و اجتماع گرایان وجود دارد: یکی موضوع «خویشتن» و دیگری فلسفه ی اخلاق. در لیبرالیسم «خویشتن» فرد انسانی به عنوان فاعل اخلاقی مختاری قلمداد می شود که مفهوم زندگی را مبتنی بر خیر و به طور آزادانه برای خود، انتخاب می کند، در حالی که اجتماع گرایان، مفهوم «خویشتن» را موقعیت مند می دانند و شان تفسیری برای قایل هستند. ; اجتماع گرایان بر این باورند که درک ذاتا فردگرایانه ای که لیبرالیسم از «خویشتن» ارایه می دهد، خودآگاهی واقعی ما را از این مفهوم دربر نمی گیرد چرا که ما با توجه به پیوندها و روابط اجتماعی مان درباره خود می اندیشیم. لذاست که برخلاف مباحث لیبرالیستی، فرد، ضرورتا دارای چیزی به عنوان «برترین منفعت» که با توجه به آن راه زندگی خود را انتخاب می کنند، نیستند؛ آنها تنها از طریق دیدگاه های موقعیت مند اجتماعی به درک و فهم اندیشمندانه از منفت خود می رسند;
-
صفحات 467-494
لنین و بلشویک ها معتقد بودند که می توانند در نظریه ی تاریخ مارکس صرفه جویی کنند و با پریدن از روی جامعه لیبرال بورژوایی مستقیما از جامعه ی کشاورزی به دیکتاتوری پرولتاریا حرکت کنند. بهترین شیوه برای درک این بدعت گذاری از سوی تاکتیک ها و عقاید انقلابی لنین عطف توجه به تاثیر اندیشه سالوفایل است. نکته ی مهم تر برای اهداف فعلی ما این است که رابطه ی عجیب و غریب بین مارکس، لنین و ناسیونالیسم احساسی ممکن است در توصیف اندیشه فردی که ظاهرا از سمت و سویی دیگر می آید (السدر مک اینتایر) ما را یاری رساند
-
صفحات 495-534
از آن جایی که السدر مک اینتایر در ادبیات موجود شدیدا به عنوان منتقد سرسخت مدرنیت لیبرال به طور عام و نظریه عدالت رالز به طور خاص شناخته می شود، دیدگاه وی به نمایندگی از دیدگاه های مخالف در مورد موضوع امکان عدالت اجتماعی [در این متن] برگزیده شده است. بنا به نظر مک اینتایر، لیبرال ها برداشت غلطی از ماهیت عدالت دارند چراکه تصور اشتباهی از ماهیت خیر دارند. وی بیان می کند که خیر در ذات خود امری فردی نیست، بلکه امری مشترک است و عدالت، فضیلتی است که ما را ترغیب می کند تا به عضوی از اعضای جامعه مان مطابق با نقش او در راستای خیر مشترک، پاداش دهیم. پیش از آنکه وارد جزییات دلایل مک اینتایر در فضیلت به حساب آوردن عدالت شویم، لازم است به این نکته توجه کنیم که مشخصه ی متمایز دیدگاه وی این عقیده است که خیر امری مشترک است و اینکه عدالت ناشی از آن است و نه اعتقاد به برخی از اشکال «اجتماع گرایی
-
صفحات 535-548
یکی از دلمشغولی ها و حتی دغدغه های اصلی آموزش و پرورش معاصر، بهبود مدارس است. امروزه به سختی می توان مدرسه ای را یافت که درگیر مسئله بهبود مدرسه نباشد. فشار ابتکار عمل های دولتی در این زمینه و ظهور تحقیقات مرتبط، بیشتر از آن است که قابل چشم پوشی باشد. حال ببینیم آنچه مدارس تحت دستورالعمل کلی بهبود مدرسه انجام می دهند چیست؟ ; از آنجا که مسئله بهبود مدرسه، مربوط به بهتر کردن مدارس است، عبارتی پرارزش است. به علاوه چون در اینجا مفهوم «بهتر» به یک معنا، نشان دهنده ی اصلاح دانش آموزاتن است، ارزش های اخلاقیاتی چه شناخته شوند و چه شناخته نشوند، مسلما دخیل خواهند بود. بنابراین، مقاله پیش رو تفسیری از دیدگاه فلسفه ی اخلاقیاتی ارایه می کند و بر مبنای تجربیات من از تعداد کمی از مدارس در نقاط مختلف کشور (انگلستان) نگارش یافته است.این مدارس به هیچ پروژه بهبود بیرونی خاصی مرتبط نیستند و اساسا برای خود فعالیت می کنند و بی شک نماینده عام روند کلی مدارس متوسطه هستند;