فهرست مطالب

کتاب نقد - پیاپی 36 (پاییز 1384)

نشریه کتاب نقد
پیاپی 36 (پاییز 1384)

  • 382 صفحه، بهای روی جلد: 15,500ريال
  • تاریخ انتشار: 1384/10/10
  • تعداد عناوین: 13
|
  • صفحه 1
    در مرحله کنونی، عامل اصلی پیچیدگی ویژه ای که در ورود ماهوی به فصل «عدل» بروز می کند، برخورد و تضاد فزاینده ای است که میان مقوله برقراری «عدالت» با برنامه ریزی برای «توسعه اجتماعی» ظاهر می شود. تا آن جا که در تعریف «عدالت» می توان گفت: «اجرای عدالت، با مفهوم رایج کنونی و در شرایط حاکم و موجود، مانعی برای رشد شناخته می شود.»مختصرتر این که عدالت اقتصادی با افزایش و انباشت سرمایه، عدالت سیاسی با مدیریت متمرکز و عدالت فرهنگی با پذیرش و باورهای مسلط و سخت جان سازگاری ندارد؛ به همین دلیل در محاسبات و مناقشات رسمی برای آسودگی خیال، به این یا آن بهانه، برقراری عدالت را از صورت مساله و فاکتورهای روابط اجتماعی حذف می کنند.
    اگر مراد از عدل در هر زمینه ای رفع و قطع ناممکن نابرابری ها است، پس قادر نخواهیم بود رتبه های اجتماعی ناشی از درجات آموزشی را تقسیم بندی بهره برداری از امکانات نادیده بگیریم؛ زیرا هر ردیه ای در این رده بدون تردید، با توقف رشد و از هم گسیختگی فرهنگ پیشرو برابر می شود.
  • اندیشه
  • محمدرضا باقرزاده صفحه 3
    مقاله حاضر به این موضوع می پردازد که آیا اعلامیه جهانی حقوق بشر به رغم عنوانی که یدک می کشد، می تواند جهان شمول باشد یا جهان شمول بوده است؟ و در مقابل، آیا اسلام توان ارائه حقوق جهان شمول را دارا است؟ و اساس چه چالش های عمومی ای فراروی جهان شمولی حقوق بشر وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسشها باید گفت که با توجه به تکثرات فرهنگی و جهان شناختی، مراد از حقوق بشر جهان شمول، حداقلی از حقوق است که هر انسان از آن جهت که انسان است از آن بهره مند می باشد و این همان چیزی است که در اسلام وجود دارد و همه انسانها از آن برخوردارند...
    کلیدواژگان: حقوق بشر، حقوق بشر در اسلام، اعلامیه جهانی حقوق بشر، جهان شمولی
  • چالش حق و تکلیف
    مسعود راعی صفحه 39
    مقاله حاضر به این موضوع می پردازد که آیا اعلامیه جهانی حقوق بشر به رغم عنوانی که یدک می کشد، می تواند جهان شمول باشد یا جهان شمول بوده است؟ و در مقابل، آیا اسلام توان ارائه حقوق جهان شمول را دارا است؟ و اساسا چه چالش های عمومی ای فراروی جهان شمولی حقوق بشر وجود دارد؟
    در پاسخ به این پرسش ها باید گفت که با توجه به تکثرات فرهنگی و جهان شناختی، مراد از حقوق بشر جهان شمول، حداقلی از حقوق است که هر انسان از آن جهت که انسان است از آن بهره مند می باشد و این همان چیزی است که در اسلام وجود دارد و همه انسان ها از آن برخوردارند. اعلامیه جهانی فراتر از این نگرش درجهت تعمیم و تحمیل دیدگاه های جهان شناختی و معرفت شناختی همچون سکولاریسم، دموکراسی لیبرال و آزادی لیبرالیستی و فردگرا گام برمی دارد و تکثر را فقط در این چارچوب می پذیرد؛ ولی در اسلام تکثر در قالب زندگی مسالمت آمیز در پرتو دو عنصر «حقیقت» و «نفی سلطه» مورد پذیرش است. در پرتو اصل حق مداری که مبنای عقلانیت است، مفهوم انسان با آن چه در اعلامیه مورد پذیرش است، مغایرت دارد؛ زیرا انسان فقط همان موجود دوپا و مستقیم القامه نیست، بلکه هویتی مبتنی بر شعور و ادراک فراحیوانی دارد و بر اساس آن از حقوقی افزون بر حقوق حیوانات برخوردار است. برخورداری انسان از کرامت انسانی مطلوب اسلام است، در حالی که اعلامیه جهانی، انسانی را دارای کرامت می داند که زندگی و ادراک او در سطح چارپایان بلکه پایین تر است؛ به بیان دیگر می توان گفت که اعلامیه حقوق بشر برای انسان حقوقی فراتر از آن چه اسلام برای حیوانات قایل است، تعریف نکرده و به این سبب شان انسان را از جایگاه رفیع و متمایز انسانی تنزل داده است.
    کلیدواژگان: حقوق بشر، حقوق بشر دراسلام، اعلامیه جهانی حقوق بشر، جهان شمولی
  • سید ابراهیم حسینی صفحه 65
    در حقوق بین الملل معاصر، حقوق بشر از حقوق بنیادین و غیرقابل انتقال تلقی می شود؛ حقوقی که زیستن نوع بشر، بر پایه آن استوار است. حقوق بشر نه به معنای حقوقی که افراد بشر دارند بلکه به معنای حقوقی است که انسان ها صرفا به دلیل انسان بودن از آن بر خوردارند. یعنی برای برخورداری از آن حقوق، شرایط گوناگون اجتماعی، سیاسی و مذهبی در نظر گرفته نمی شود، بلکه فقط انسان بودن کافی است.
    به همین دلیل، حقوق بشر به لحاظ سرشتی که دارد، باید جهانی باشد و زمان و مکان نمی شناسد. از این رو جهان شمولی یکی از ویژگی های مهم حقوق بشر است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بدان تاکید شده است و منشا اقتدار حقوق بشر نیز از آن است.
    پرسش درخور توجه در این جا، مفهوم مبانی و راز جهان شمولی بشر است. هویت ها و تفاوت های گوناگون، خواه ناشی از باورهای مذهبی باشد یا از اختلاف های فرهنگی، سیاسی، نژادی یا قومی سرچشمه گرفته باشد، لازمه جهان شمولی حقوق بشر از دیدگاه فلسفی آن است که یا به همه فرهنگ ها توجه شود یا حداقل قدر مشترک همه نظام های حقوقی اخذ شود. از دید جامعه شناختی نیز جهانی بودن آن مقتضی پذیرش حقوق بشر از سوی همه دولت ها و ملت ها است.
    بر همین اساس، اعلامیه جهانی حقوق بشر با هیچ یک از ملاک های فوق جهان شمول نیست و همان طور که برخی از محققان مانند ربکا والاسRebecca. Wallace)) معتقدند: «حقوقی که به نام حقوق بشر تشریح می شود، با توجه به ویژگی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ای که این حقوق در آن جا تعریف می شود، شکل متفاوتی به خود می گیرد. از این رو حقوق بشر هیچ گاه در چارچوب تعریفی عام و قابل پذیرش عمومی نگنجیده است که این امر سبب بروز معضل در نظام حقوق بین الملل شده است».
    به نظر می رسد بنیادی ترین اشتراک ها را باید در هویت وجودی بشر جست وجو کرد.
    مقصود از بشر کیست؟ و هویت وجودی او چیست؟ آیا این همان انسانی است که پیامبران آن را برای ما توصیف کرده اند و به عنوان موجودی که استعداد رسیدن به مقام شامخ خلافت الاهی را دارد، دارای شرف و حیثیت و کرامت ذاتی است که با حکمت بالغه خداوندی به وجود آمد و رهسپار هدفی اعلا گردید یا چنان که «توماس هابز» و «ماکیاولی» او را با عنوان «انسان، گرگ انسان» معرفی کرده اند، فاقد هر گونه حقیقت ارزشی در واقعیت خود است.
    در نگرش اسلامی، حقیقت وجودی انسان «از خدا» و «به سوی خدا» و «مستعد برای نیل به کمال شایسته انسانی است و اگر این هویت در شناخت بشر (موضوع حقوق بشر) و پی ریزی حقوق او مد نظر قرار گیرد، سایر تفاوت ها در پرتو این وحدت ماهوی قابل علاج است و با جهان شمولی حقوق بشر منافات ندارد. به همین دلیل حقوق بشر اسلامی به خاطر ابتناء بر فطرت مشترک و نیز قاعده الزام و احترام به فرهنگ های دیگر بر اساس همزیستی مسالمت آمیز، جهان شمول است.
    اما حقوق بشر غربی به دلیل ریشه داشتن در فرهنگ الحادی و لیبرالیستی با اندیشه های «خویشتن مالکی»، «نادیده گرفتن مبدا جهان هستی»، «فرجام انکاری» و «لذت گرایی» به جای اندیشه تعالی بشر، هویت واقعی انسان را نادیده گرفته و درنتیجه هرگونه تفاوت عقیدتی، سیاسی، فرهنگی، نژادی و... جهان شمولی حقوق بشر را با چالش جدی مواجه می سازد؛ زیرا هر یک از این تفاوت ها، سبب شکل گیری هویت متفاوت از دیگری می شود.
    * * *خداوند بلندمرتبه انسان را گرامی داشت و در آفرینش او به خود تبریک گفت و از بین همه موجودات، او را برای خود برگزید. در جهان بینی اسلامی، انسان خلیفه خدا و گل سرسبد آفرینش است و جهان هستی برای او و به خاطر خدمت به او آفریده شده است. خداوند حکیم برای نیل انسان به هدف آفرینش، که همانا کمال شایسته او است، به وی استعدادهایی عطا کرد و برای شکوفایی آن استعدادها، تکالیفی مقرر و حقوقی ارزانی داشت که ازجمله آن ها می توان به «حقوق بشر» اشاره کرد. همان گونه که در مقدمه «اعلامیه اسلامی حقوق بشر» آمده است: «حقوق اصلی و آزادی های عمومی در اسلام، جزئی از دین مسلمین است.»در قرن بیستم، جهان پس از سپری کردن تجربیات بسیار تلخ، بویژه جنگ های جهانی اول و دوم، که خسارت و تلفات بی شماری بر بشریت تحمیل شد، و با تاسیس «سازمان ملل متحد» در 26 ژوئن 1945 م. درصدد برآمد تا گامی به سوی تامین صلح و امنیت بین المللی بردارد. از جمله اقدامات سازمان ملل متحد، صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در سال 1948م. است. براساس بند (3) از ماده (1) منشور ملل متحد، بر همه کشورهای عضو سازمان ملل متحد لازم است در جهت تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی همه مردم بدون هیچ گونه تبعیضی بر اساس جنس، زبان و دین همکاری کنند. براساس مواد (55) و (56) منشور، یکی از وظایف سازمان ملل «تشویق احترام جهانی و موثر حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه، بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب» بوده و «کلیه دولت های عضو، متعهد به همکاری با آن سازمان شده اند».
    یکی از ویژگی هایی که برای حقوق بشر برشمرده می شود و در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تاکید شده، «جهان شمولی» آن است. «جهان شمولی»، مشخصه عمده ای است که حقوق بشر را از دیگر حقوق ها متمایز می سازد. جهان شمولی حقوق بشر به چه معنا است؟ مولفه های لازم آن کدامند؟ آیا اعلامیه جهانی حقوق بشر واقعا جهان شمول است؟ چرا؟ آیا حقوق بشر اسلامی جهان شمول است؟ چرا؟ راز جهان شمول بودن حقوق بشر اسلامی چیست؟ دلیل آن کدام است؟ آیا این عوامل قابل تعمیم به اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند یا نه؟ این ها پرسش هایی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. تحلیل و بررسی علمی جهان شمولی حقوق بشر مستلزم طرح برخی مباحث بنیادی تر از جمله مفهوم حقوق بشر و مبانی فلسفی و جامعه شناختی آن است.
  • امیررضا دهقانی نیا صفحه 105
    امروزه مفاهیم حقوقی به شکلی گسترده در زندگی انسانی ظاهر شده است. مرزهایی که از آن با نام های حقوق بین الملل، جامعه بین الملل، نهادهای بین الملل، سازمان های بین الملل، تابعان حقوق بین الملل، سیاست و حقوق بین الملل، اقتصاد و حقوق بین الملل تعبیر می شود. مضامینی که درک صحیح و مناسب از آن ها دست کم به سوی ایجاب سوق می یابد.
    تا چندی پیش سخن از افراد و تابعیت آن ها در قبال قوانین داخلی و حکومت های محلی و ملی پذیرفته شده بود و مسئولیت فردی و حمایت از فرد در محدوده ای خاص، جغرافیایی معین و حقوق ملی تبیین می شد؛ حتی فراتر از افراد، شرکت ها و شخصیت های حقوقی نیز در چارچوب این قوانین معنا داشتند. اما تغییر در این مفاهیم، تاثیرات مهمی بر زندگی جامعه بشری بر جا گذاشت.
    تمدن های بزرگ و جوامع با سابقه مدنیت کهن، تجربه های محیطی متمایز و مشترکی را در قبال اجرا و تعهد این قوانین کسب می کردند. در این میان، جامعه بزرگ اسلامی در گذار از این دوره و تجربه آن با پرسش های بسیار جدی و قابل تاملی روبه رو شده است، پرسش هایی که نخبگان و بزرگان علمی این کشورها را به چالشی عمیق کشانده و پاسخ های آن می تواند جهت تغییرات یا ضرب آهنگ تحولات را با کاهش یا شدت همراه سازد.
    روزگار مخالفت گسترده با حقوق بین الملل سپری شده است و قدرت ها و حاکمیت های بزرگ نیز از دهکده جهانی و حقوق بین الملل سخن می گویند.
    پیشرفت های بسیار سریع در دنیا سبب شد تجارت، سیاست، جنگ و... از ابعاد سنتی خود فاصله بگیرد و در مرزهای نوینی طرح گردد؛ از این رو به قوانین فرا ملی احساس نیاز فراوانی شد و آرام آرام عرف ها و رویه های بین المللی در میان ملت ها مورد احترام واقع شد و از ضمانت اجرایی برخوردارگشت.
    سرنامگذاری حقوق بین الملل از ترجمه کلمه لاتینی «Jusgentium» بوده و به مقررات و قوانینی که به روابط بین دولت ها و کشورها مربوط می شده اطلاق می شود. بسیاری «حقوق بین الملل را حقوق جامعه بین المللی دانسته اند؛ یعنی مجموعه قواعد و مقرراتی که بر جامعه بین المللی حاکم و قابل اجرا است. به عبارت دیگر جامعه بین المللی زیر سیطره یک سلسله قواعد حقوقی به نام حقوق بین الملل بوده و متعهد و ملزم به رعایت و اجرای کامل آن ها است».
    اما مهم ترین و محوری ترین پرسش درباره حقوق بین الملل در نگاه عملگرایانه و ضرورت های جهانی و توجیه هندی قوانین معطوف به میل قدرت های زورمدار به صورت چالشی بنیادین باقی مانده است. پرسش این که آیا قوانین برای همه ضرورت دارد؟ و اگر برای جهانیان ضرورت و الزام آوری آمرانه دارد، از چه منشا الزام آوری برخوردار است؟
    با توجه به تعریف بالا این پرسش مطرح می شود که آیا این حقوق، ضرورت وجودی دارد؟ پاسخ به این پرسش گروه های متعددی را در میان حقوقدانان به وجود آورد. برخی از آن ها به واسطه بحران های حاد منطقه ای و جهانی و تعدی بسیاری از تابعان حقوق بین الملل از مقررات بین المللی، تردیدهای اساسی در برابر ضمانت اجرایی این قوانین پیدا کرده و این قوانین را به عنوان دستور ساده اخلاقی تعبیر کرده اند. در این میان، متفکرانی مانند «هابس» و «اسپینوزا» را می توان طلایه دار این موضوع تلقی کرد. پسامد این نظریه در اندیشه های سیاسی را می توان در نظریه های هگل، جان آستین و پوفنداوف جست و جو کرد.
    افول دکترین حقوقی زمانی به اوج خود می رسد که اسپینوزا می گوید:«هر کس به همان اندازه حق دارد که قدرت دارد.»جان آستین حتی حقوق بین الملل را شایسته نام حقوق نمی داند و او را جزئی از اخلاق یا نزاکت بین المللی قلمداد می کند و هگل با آن که اذعان به حقوقی بودن آن دارد، این رشته حقوق را تا سطح یک «حقوق عمومی خارجی» پایین می آورد و راه حل مشکلات را در صورت بروز اختلاف میان کشورها و عدم توافق آن ها جنگ می داند».
    اما حقوق بین الملل طرفدارانی داشت که به ایرادهای مخالفان پاسخ های متعددی داده اند.
  • هادی وکیلی صفحه 129
    در سده بیستم، جهان پس از سپری کردن تجربیات بسیار تلخ ناشی از دو جنگ جهانی ویرانگر با تاسیس سازمان ملل متحد در 26 ژوئن سال 1945، گامی جدی به سوی تامین صلح و امنیت بین المللی برداشت. از جمله اقدامات سازمان ملل متحد، صدور بیانیه حقوق بشر در سال 1948 بود. مطابق با این بیانیه و براساس بند 3 ماده 1 منشور ملل متحد، همه کشورهای عضو سازمان ملل ملزم شدند در جهت تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی همه ملل و بدون هیچ گونه تبعیضی از لحاظ جنس، زبان و دین به همکاری بپردازند. براساس مواد 55 و 56 منشور، یکی از وظایف سازمان ملل، تشویق احترام جهانی و مؤثر حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه، بدون تبعیض از لحاظ جنس، زبان یا مذهب بوده و «کلیه دولت های عضو، متعهد به همکاری با آن سازمان شده اند.» گرچه حقوق بشر در سده اخیر از سوی سازمان ملل متحد و در سده های پیشین در امریکا و دیگر کشورهای اروپایی مطرح شد، براهین، شواهد و مستندات تاریخی بیانگر آن است که حقوق بشر ریشه در ادیان الاهی دارد و بویژه مهم ترین اصول آن به مثابه اصلی ترین حقوق طبیعی شامل: حق حیات، حق کرامت، حق تساوی آزادی مسئولانه و حق مساوات، در منابع و آموزه های دین مبین اسلام موجود می باشد. حقوق بشر در مفهوم غربی آن، تنها به معنای حقوقی است که انسان ها صرفا به دلیل انسان بودن از آن برخوردارند و سرشت دینی و الاهی بشر که ویژگی «از خدایی» بودن و «به سوی خدا» شدن و «استعداد برای نیل به کمال شایسته انسانی» داشتن را به همراه دارد، در این مفهوم به شدت نادیده انگاشته شده است. حقوق بشر غربی به دلیل مشتمل بودن بر آموزه های اومانیستی و سکولار و تاکید بر اندیشه «خویشتن مالکی»، «نادیده انگاشتن مبدا جهان هستی» و «لذت گرایی»، هویت واقعی انسان را نادیده گرفته و درنتیجه موضوع فضیلت و کرامت ارزشی انسان را که از مهم ترین تعالیم ادیان الاهی و بخصوص دین اسلام محسوب می شود، به گوشه انزوا رانده یا مورد تفسیرهای انحراف آمیز قرار داده است.
    این مقاله کوشیده است ضمن توصیف مبانی اومانیستی حقوق بشرغربی، به نقد این مبانی و چالش های پیش روی آن بپردازد.اینک مباحث مقاله را در دو بخش توصیف و تنقید پی می گیریم.
  • زاهد ویسی صفحه 155
    در دوران جدید با تکیه بر «حق»، از «تکلیف» فاصله گرفته شده است و اعتقاد بر این است که اساسا یکی از مهم ترین جلوه ها و ویژگی های دوران جدید، حق مداری یا حق آگاهی است؛ دربرابر تکلیف مداری یا تکلیف آگاهی دوران قدیم.
    از این رو پرسش این است که آیا در ساحت دین که به قول همین روشنفکران مربوط به دوران قدیم است، امکان وجود یا تحقق مساله ای به نام حق وجود دارد؟ و آیا عملا چنین گامی صورت گرفته است؟ از این گذشته، آیا صرفا با تکیه محض بر جانب «حقی» و فروگذاشتن جنبه «تکلیفی» امکان نیل به آرمان موردنظر که همان سعادت و آزادی و پیشرفت همه جانبه بشر و توسعه ارکان مختلف وجود او است، وجود دارد؟ آیا آن چه که ثمره عملی و عینی تاکید بر جنبه حقی است، یعنی اعلامیه حقوق بشر، واقعا توانسته است به آن چه که به خاطر آن پدید آمده بود، جامه عمل بپوشاند؟ و اگرنه، آیا این امر به خاطر عدم اجرای درست آن است یا به خاطر اجرای آن و ظهور آثار و پیامدهای ناگوار آن است و... آیا؟
    ازاین رو کندوکاو در جوانب گوناگون این مساله، بویژه پس از اثبات ناکارآمدی اعلامیه حقوق بشر، زمینه بحث از یک «الگوی جایگزین» را فراهم و موجه می سازد. به همین خاطر نیاز به بحث درباره اوصاف این الگو پدید می آید و ما را به این پرسش اساسی رهنمون می کند که آیا اساسا امکان تاسیس نظامی برای حقوق بشر در ساحت دین اسلام، به عنوان یکی از نامزدهای جایگزینی، وجود دارد یا نه؟ و اگر وجود دارد، چگونه است؟ و...
    برهمین مبنا در این مقاله ضمن بررسی سیر تاریخی مساله حقوق بشر، به کاستی های اعلامیه حقوق بشر اشاره شده و نقدهای موجود درباره این اعلامیه، بویژه انتقاد اسلامگرایان از آن مطرح شده است. ازاین گذشته به نقد دیدگاه های اسلامگرایان درباره حقوق بشر، از دیدگاه روشنفکران مختلف پرداخته شده و براساس این موارد، بحث درباره امکان یا عدم امکان تاسیس نظامی برای حقوق بشر در اسلام پیش کشیده شده است و در ادامه پاره ای از مقدمات و لوازم این نظام جدید اشاره وار آمده است.
  • نسرین مصفا صفحه 189
    ادبیات بین المللی توسعه در سال های اخیر به طور فزاینده ای رهیافت «توسعه حق محور» را مورد توجه قرار داده است. این رهیافت مبین یک چارچوب مفهومی برای فرآیند توسعه انسانی است که از چندین جریان فکری و اجرایی تکامل یافته است و در حال حاضر در گفتمان جهانی حقوق بشر و توسعه جایگاه ویژه ای دارد.
    سال ها است که توسعه، دغدغه بشر می باشد و آمار های موجود در سطح بین المللی حاکی از آن است که به رغم فعالیت های گسترده بین المللی و پیشرفت ها، هنوز بخش عظیمی از مردم جهان از ساده ترین امکانات زندگی محرومند و برنامه ها، استراتژی ها و اسناد بین المللی در عمل نتوانسته است در زندگی آن ها تغییر اساسی به وجود آورد. با توجه به آن چه بیان شد، این مقاله بر آن است تا به تبیین رهیافت توسعه حق محور بپردازد.
  • محمدحسن ضیایی فر صفحه 203
    بررسی رویکردهای نظری جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق بشر با لحاظ آثار عملی و اجرایی آن، طیف وسیعی از مصادیق و مسائل مربوط به داخل و خارج کشور را دربرمی گیرد که خود موضوع تحقیق مفصلی است که هم اینک در دست انجام می باشد. نوشتار فشرده حاضر قرائتی متفاوت از روش تحقیق مزبور دارد و به نوعی تصویری کلی از رویکردهای نظری جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق بشر و آثاری که در صحنه عمل در بعد داخلی یا خارجی در پی داشته است، ارائه می دهد؛ بی آن که وارد تشریح برخی مصادیق احیانا چالش برانگیز شود. بدیهی است پرداختن به موضوع در حد نوشتار فشرده حاضر ارائه تصویری گذرا از موضوعات بسیار مهمی تلقی می شود که قریب سه دهه پس از انقلاب اسلامی در کشورمان گذشته است. از دید یک خادم کوچک حقوق بشر امید است همین مرور فشرده، ذهن بسیاری از مخاطبان محترم بویژه صاحبنظران و حقوقدانان را به خود مشغول کند تا تاملات نظری جامع تری ارائه دهند.
  • ترجمه
  • حسن الضیقه، مهشید صفایی صفحه 255
    موضوع حقوق انسان که از سوی نظام های فکری غربی معاصر متبلور شده است، وقتی از حالت توصیف و ارائه مبادی حقوقی موجود در متون متعلق به این حقوق خارج می شود و به حوزه پرده برداری از اصول اعتقادی و اجتماعی - که موجب پیدایش این حقوق شده اند - وارد می شود، ابهامات متعددی را دربرمی گیرد؛ زیرا از اعلامیه حقوق استقلال امریکا در چهارم ژوئیه سال 1776 میلادی و سند اعلامیه حقوق انسان – که توسط «مجلس مؤسسان» انقلاب فرانسه در 26 اوت سال 1789 میلادی تصویب شد – گرفته تا اعلامیه جهانی حقوق بشر، که در دهم دسامبر 1948 میلادی از سوی سازمان ملل متحد به تصویب رسید و در اصل بزرگ ترین و مهم ترین بندی است که به تصویب رسیده است، یک اتفاق تاریخی مستقل از طبیعت تحولات و رخدادهایی نبود که دولت های جدید غربی پشت سر گذاشتند.
  • ناصر پور پیرار صفحه 273
    این یادداشت، نقد کتاب «در هوای حق و عدالت» نیست، نگاه کوتاه نوزاویه ای بر منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد و نیم نگاه مختصرتری به وادادگی روشن فکری موجود ما است، که آن متن و منشور را هم بهانه حمله به فرهنگ ممتاز اسلام و مسلمین قرار داده اند. از کتاب «در هوای حق و عدالت» فقط به عنوان الگویی از این گونه بهتان آفرینی ها نقل شده است، نه متنی شایسته و در خور نقد.
  • کرسی های نقد و نظریه پردازی
  • صفحه 289
    آن چه می خوانید، ادامه بحث راهی نو در معرفت شناسی است که جلسه نخست آن در شماره پیشین به چاپ رسید. میهمانان این نشست عبارتند از: دکتر یثربی (نظریه پرداز)، حجت الاسلام حسین زاده (منتقد اول)، حجت الاسلام معلمی (منتقد دوم) و حجت الاسلام جبرئیلی که به عنوان دبیر نشست در این جلسه حضور دارند. گفتنی است حجت الاسلام خسروپناه و برنجکار نیز مطالبی را بیان کردند که در مشروح کرسی خواهد آمد.
  • صفحه 333
    آن چه پیش رو دارید، مشروح دومین جلسه از سلسله کرسی های نقد و نظریه پردازی با موضوع اصالت وجود و ماهیت است که در شماره پیشین قسمتی از آن به چاپ رسید و دراین شماره ادامه آن تقدیم خوانندگان می گردد. میهمانانی که در این نشست حضور دارند عبارتند از:حجت الاسلام جبرئیلی (دبیر کرسی)، حجت الاسلام فیاضی (نظریه پرداز کرسی) و حجت الاسلام رمضانی که به بررسی علمی نظریه می پردازد.
    همچنین میهمانان دیگر این جلسه که به ارائه نظرات خود می پردازند عبارتنداز: حجت الاسلام خسروپناه، حجت الاسلام قائمی نیا، دکتر برنجکار و دکتر کلباسی.
    اکنون دراین قسمت خوانندگان را به بهره گیری از مشروح این نشست دعوت می کنیم.
|
  • Mohammad Reza Baqerzadeh Page 3
    The present paper discusses the issue that whether Universal Declaration of Human Rights, despite its title, is qualified to be universal or has it been so? Is Islam able to come up with universal rights? And basically, what general challenges are facing universality of human rights?In response, we must note that in view of plurality of cultures and worldviews, universal human rights are minimal rights that every human being should enjoy because they are human beings and this is the same thing that has been mentioned in Islam which considers all human beings to deserve those rights. The Universal Declaration of Human Rights transcends those limits to generalize and impose such viewpoints as secularism, liberal democracy as well as liberalistic and humanistic freedoms accepting plurality only within such a frame. In contrast, Islam accepts plurality within frame of cordial living in the light of two major elements of “truth” and “negation of hegemony”. In the light of originality of right which is basic principle of rationality, the meaning of human being will be different from what has been referred to by the Universal Declaration of Human Rights because from this angle, humans are not simply upright, two-legged creatures; but enjoy an identity based on ration and perception that goes beyond animal limits and according to which, humans enjoy more rights compared to animals. Islam wants people enjoy human dignity while the human being that is respected by Universal Declaration of Human Rights lives and perceives at the same level or even inferior to four-legged animals. In other words, the rights considered for humans by the Universal Declaration of Human Rights are nothing more than rights considered by Islam for animals and, therefore, it has degraded the lofty status of human beings.
    Keywords: human rights, human rights in Islam, Universal Declaration of Human Rights, universality
  • The Challenge between Right and Obligation
    Masoud Raei Page 39
    A seminar themed, “Human Rights, Transition from World of Obligation” was recently held at Tehran University’s Faculty of Management, whose main purpose was differentiating between right and obligation, meaning that in a modern world we must talk of rights and not obligations. Another conclusion of the seminar was rejecting limitation on rights and believing that freedom is above the law. This is one of the most important challenges with regard to relationship between rights and obligation and since such a process follows some theoretical components of modernity, it is necessary to be discussed as needed. Therefore, by exploring various sources, we have tried to consider legal and non-legal reasons presented for this situation before analyzing them.
  • Seyed Ebrahim Hosseini Page 65
    In contemporary international law, the human rights is considered among basic and nontransferable rights; rights on which the very living of human beings is based. Human rights do not mean the rights which are enjoyed by human beings, but the rights that humans enjoy simply because they are humans. That is; to enjoy those rights there is no need to various social, political or religious conditions; but being a human being is enough.For this reason, due to their nature, human rights should be universal, transcending the limits of time and space. Therefore, universality is one of the main features of human rights which has been emphasized in the Universal Declaration of Human Rights and is considered to be the source of power of human rights.The question is about the secret of universality of human rights. Various identities have their roots in a number of differences either stemming from religious discrepancies or cultural, political, racial or ethnic ones. The necessary condition for human rights to be universal from a philosophical viewpoint it that all cultures should be taken into considerations or, at least, common denominator among all cultures is recognized. From a sociological viewpoint, universality requires acceptance of human rights by all states and nations.For this reason, the Universal Declaration of Human Rights is not universal according to the above criteria and, as asserted by some researchers such as Rebecca Wallace, human rights assume various forms according to social, economic and cultural characteristics of the society where they are defined. Therefore, no single frame has ever been determined for describing human rights and this has caused problems for international legal system.It seems that the most basic commonalties should be sought in the very essential identity of human beings.Who is Man and what is his essential identity? Is this the same human who has been introduced to us by prophets as a creature with potential to represent God through innate dignity, who was created according to all-encompassing divine wisdom and set off to seek a lofty goal; or as put by Thomas Hobbs and Machiavelli “human is wolf of human” and lacks any real value?Is Islamic worldview, the human beings are “from God” and “go back to God” and are capable of attaining human dignity and perfection and if this identity is recognized when formulating his rights, other differences could be remedied in the light of this essential unity which is not contradictory to universality of human rights. For this reason, since Islamic human rights is based on the natural commonalties and also respects other cultures according to the principle of peaceful coexistence, it is universal.The western human rights, however, is rooted in an atheistic and liberalistic culture which has ignored the true identity of humans instead of thinking about their perfection by relying on such ideas as humanism, ignoring the origin of the universe, determinism and hedonism and; as a result, it poses a serious challenge to any type of ideological, political, cultural and racial difference, and subsequent universality of human rights because every one of those differences gives rise to a different type of identity.The almighty God has revered humans and felicitated Himself on creation of Man, singling out Man out of other creatures just for Himself. In the Islamic worldview, Man is “Caliph of God” and the pick of creation for which the whole universe has been created. The Wise God has granted potentials to Man to help him attain his human perfection and has considered obligations and rights to activate those potentials among which one can mention human rights. As mentioned in the introductory part of the Islamic Declaration of Human Rights, “Major rights and general freedoms considered by Islam, are part of the religion of Muslims.”
  • Zahed Vies Page 155
    In the modern world, people have distanced from ‘obligation’ by stressing on ‘right’ and it is a common belief that one of the most important manifestations of new times is right awareness as opposed to obligation awareness of past times.The question is whether an issue like right can be realized within frame of religion, which as put by intellectuals belongs to past times? Has such a measure been practically taken or not? Also, can we achieve the targeted goal, which is nothing but prosperity, freedom and all-out progress of human society and development of its various pillars by simply relying on ‘right’ and foregoing ‘obligation’? Has the Universal Declaration of Human Rights, which is the practical outcome of emphasis on rights, been really capable of materializing the goal it has been created for? If not, is it due to incomplete implementation of the Declaration or because of the outcomes and untoward effects of its implementation?Therefore, scrutinizing various aspects of this issue, especially proving inefficiency of the Universal Declaration of Human Rights paves the way for and justifies discussing an ‘alternative paradigm’. For this reason, we need to talk about features and characteristics of that paradigm which will take us to the basic question that is it possible to establish a system for human rights within frame of Islam as a possible substitute for Declaration and if this is possible, how we can do that?This paper studies historical course of human rights while referring to insufficiencies of the Universal Declaration of Human Rights and available critics of the Declaration, especially that of Islamists. Apart from that, it focuses on analysis of the viewpoints of Islamists by other intellectuals and then discusses possibility of establishing a legal system of human rights in Islam. Further on, the paper reviews preliminaries and necessities of this new system.
  • Nasrin Mosaffa Page 189
    International literature of development has paid increasing attention over the past few years to right-based development as it elucidates a conceptual frame for the process of human development which has evolved from a number of intellectual and executive currents and, at present, enjoys a special status in global discourse of human rights and development.For years, development has been a major concern of Man and available statistics at international level indicate that despite extensive international activities and advances, still a large part of people in the world are deprived of the most simple necessities of life and, in practice, international programs, strategies and documents have failed to change their lives. The goal of the present paper is to explain right-based development.
  • Mohammad Hassan Ziyaeifar Page 203
    Theoretical approaches taken by the Islamic Republic of Iran which encompass totality of the country including the political system, the nation, civil society and independent institutions of Iran have progressed in a relatively smooth manner since the beginning of the Islamic revolution compared to the issue of human rights, but there have been variations when it comes to importance attached to any special category of human rights, especially inside the country. This can be a basis for identification and differentiation of five periods of time each having its own coordinates. This paper will discuss subjective criterion of human rights from two angles; namely, theoretical approach given priority by the Islamic Republic of Iran as well as common international theory about three spectra or generations of human rights. Though the effects of domestic policies on foreign policy are evident, the said prioritization has been lacking and enjoyed its own features some of which have been mentioned here. Another goal of this paper is to show that since the beginning of the Islamic revolution, the theoretical approach taken by Islamic Republic of Iran toward the human rights (especially with regard to government and political system) has been inspired by the Islamic sources or has been introduced as such, regardless of whether it has been presented in a suitable manner or not. Therefore, its positive or negative practical and executive aspects would have reverberated inside and outside the country as the deeds of Islam and especially in other countries, performance of other Muslim nations has been compared to theoretical and practical approach taken by Iran and has been ensued with specific judgments. Finally, despite repetition of some viewpoints that were taken from Islamic sources with respect to human rights and despite high potentials among intellectuals and scientific elites of Iran, the Islamic Republic of Iran has not yet presented the world with a comprehensive legal doctrine to cover various aspects and to answer all questions rife in the world. Therefore, pundits should try to find a solution to this problem.
  • Nasser Pourpirar Page 273
    This paper is not an analysis of the book “Seeking Right and Justice”, but a short, new glance from a new angle at the United Nations’ Universal Declaration of Human Rights and a cursory glance at the lack of self-confidence among our intelligentsia who have used that charter as an excuse to attack the superb culture of Islam and Muslims. “Seeking Right and Justice” has been referred to as an instance of such slanderous works and not as a book worthy of mention or analysis.