فهرست مطالب

آرشیو توانبخشی - سال هفتم شماره 1 (پیاپی 19، بهار 1385)

فصلنامه آرشیو توانبخشی
سال هفتم شماره 1 (پیاپی 19، بهار 1385)

  • 80 صفحه، بهای روی جلد: 15,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1385/09/27
  • تعداد عناوین: 10
|
  • مهرداد نقی خانی، تقی طریحی، منصوره موحدین، علیرضا دلشاد صفحه 7
    هدف
    یافتن راه های درمانی موثر برای آسیب های سیستم عصبی همواره یکی از مهم ترین اهداف دانشمندان علوم اعصاب بوده است. در پژوهش حاضر اثر پیوند سلول های استرومایی مغز استخوان(BMSC) با استفاده از ژل فوم در بهبود حرکتی موش صحرایی بالغ، پس از قطع نیمه نخاع در سطح مهره T13 بررسی شد.
    روش بررسی
    پنج گروه موش صحرایی بالغ با انتخاب ساده تصادفی و به روش تجربی و مداخله ای مورد بررسی قرار گرفتند. در نخاع گروه اول یا کنترل هیچ دستکاری صورت نگرفت. در گروه های دوم تا پنجم نیمی از نخاع قطع شد، در گروه دوم هیچ درمانی انجام نشد، در گروه سوم ماده ژل فوم حاوی محیط کشت به محل قطع پیوند شد، در گروه چهارم علاوه بر پیوند ژل فوم سلول های BMSC هم به محل قطع تزریق گردید و در گروه پنجم ژل فوم آغشته به BMSC پیوند زده شد. سلول های BMSC از مغز استخوان موش صحرایی به دست آمد. در همه گروه ها در روز اول و در پایان هفته های اول تا پنجم بعد از جراحی تست حرکتی BBB انجام شد و پس از پایان هفته پنجم قطعات نخاعیL6 – L4 برای مطالعات شمارش سلولی مورد استفاده قرارگرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره تست حرکتی در گروه کنترل هیچ تغییری نداشت ولی میانگین نمرات این تستها در گروه های دوم تا پنجم با گذشت زمان افزایش داشت. همچنین نتیجه شمارش نرونهای حرکتی در نیمه قطع شده نخاع نسبت به نیمه سالم نشانگر کاهشی برابر با 0% در گروه اول، 6/64% در گروه دوم، 6/64% در گروه سوم، 9/47% در گروه چهارم و 5/53% در گروه پنجم بود.
    نتایج کمی هردو روش (تست حرکتی و شمارش سلولی) اختلاف معناداری را بین گروه های چهارم و پنجم با دیگر گروه ها نشان داد که موید نقش موثر BMSC در بهبود عملکرد نخاع است (P<0.01، P<0.05). عدم اختلافی معنادار میان گروه های دوم و سوم نشان داد که ژل فوم به تنهایی نمی تواند در بهبود عملکرد حرکتی نخاع موثر باشد.
    نتیجه گیری
    می توان نتیجه گرفت که سلول هایBMSC با استقرار در محل ضایعه موجب بهبود عملکرد حرکتی نخاع می شوند و ژل فوم پیوندی نیز داربستی را در محل ضایعه می سازد که سلولهای BMSC روی آن مستقر می شوند.
    کلیدواژگان: آسیب نخاع، سلول مغز استخوان، پیوند سلول، موش صحرایی
  • افسون نودهی مقدم، اسماعیل ابراهیمی، مجید عیوضی، مهیار صلواتی صفحه 14
    هدف
    سندرم گیرافتادگی از جمله شایع ترین اختلالات شانه می باشد که 65%-44% کلیه موارد دردهای شانه را شامل می شود. این عارضه به دلایل مختلفی ایجاد می شود. تغییر شکل های آناتومیکی قوس کوراکواکرومیون یا سر استخوان بازو، ضعف یا فرسایش تاندونهای روتیتورکاف، سفتی کپسول خلفی، تغییر کینماتیک شانه و تغییرات وضعیتی و کنترل حرکتی نامناسب کتف از جمله عوامل ایجاد کننده این سندرم می باشد.
    هدف این مطالعه بررسی مقایسه ای وضعیت و راستای سه بعدی کتف در بیماران مبتلا به سندرم گیرافتادگی و افراد سالم در حین بالا بردن بازو در صفحه استخوان کتف می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تحلیلی (مقایسه ای) که به صورت مورد – شاهد انجام شد 17 بیمار مبتلا به سندرم گیرافتادگی با میانگین سنی 82/43 سال و 17 فرد سالم با میانگین سنی 05/44 سال که به روش نمونه گیری غیر احتمال ساده انتخاب شده بودند مورد مقایسه قرار گرفتند.
    دستگاه آنالیز حرکتی (Kinemetrix) برای اندازه گیری جهت قرارگیری (زوایای چرخش به سمت بالا، تیلت خلفی و چرخش داخلی کتف) و وضعیت کتف (وضعیت بالا، پایین و داخلی و خارجی کتف) در زوایای بازو در کنار بدن و ابداکشن 45°، 90°، 120° و دامنه حرکتی کامل در صفحه استخوان کتف مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    زاویه چرخش بسمت بالای کتف در زوایای 90° و 120° در گروه بیمار کاهش معنی داری را نسبت به افراد سالم نشان داد (P<0.05) زاویه تیلت خلفی در زوایای 45°، 90°، 120° و دامنه حرکتی کامل کاهش معنی داری را نسبت به افراد سالم نشان داد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که تغییر کینماتیک استخوان کتف جنبه مهمی در بیماران مبتلا به سندرم گیرافتادگی می باشد. کاهش چرخش بسمت بالا و تیلت خلفی کتف که در این بیماران دیده شده بایستی در توانبخشی بیماران مبتلا به سندرم گیرافتادگی در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: سندرم گیرافتادگی شانه، کینماتیک شانه، روتیتورگاف، کتف
  • کیوان شریف مرادی، نادر فرهپور صفحه 22
    هدف
    هدف از تحقیق حاضر بررسی دقیق تعادل دینامیکی به مفهوم میزان نوسانات مرکز ثقل بدن از مرکز سطح اتکا در کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک قبل و بعد از برنامه ورزش درمانی می باشد.
    روش بررسی
    این پژوهش به روش شبه تجربی و مداخله ای و بصورت قبل و بعد بر روی تعداد 10 نفر از کودکان 15-8 ساله مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک از نوع دی پلژی که با انتخاب تصادفی از نمونه های در دسترس انتخاب شده بودند انجام گرفت. بیماران به مدت 12 هفته تحت برنامه ورزش درمانی قرار گرفتند. با استفاده از دستگاه تعادل سنج بایودکس نوسانات مرکز ثقل آزمودنی ها در حالت های پایدار، نیمه پایدار و ناپایدار سطح اتکا و نیز با کفش و بدون کفش قبل و پس از دوره تمرینی اندازه گیری و مقایسه شدند. برای تحلیل آماری از اندازه های مکرر استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان دادند که در مجموع آزمونها میانگین نوسانات مرکز ثقل در بعد از ورزش درمانی بمیزان 2/0 درجه کاهش یافته بود (P<0.001). بیشترین بهبودی در حالت نیمه پایدار و ناپایدار سطح اتکا و در جهت قدامی- خلفی بود. با پوشیدن کفش نوسانات بدن بیماران بطور معنی داری کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    ورزش درمانی عملکرد تعادلی بیماران فلج مغزی دی پلژی را بهبود می بخشد. عملکرد سیستم حسی عمقی لگن و تنه با ورزش درمانی ارتقا می یابد. پوشیدن کفش عامل مهمی در حفظ تعادل دینامیکی بیماران تعادلی محسوب می شود و می بایستی در برنامه توانبخشی این بیماران مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: فلج مغزی، تعادل دینامیکی، سیستم حس عمقی، نوسان بدن، ورزش درمانی
  • علی اصغر جامه بزرگی، اسماعیل ابراهیمی، مهیار صلواتی صفحه 29
    هدف
    بریس کانترفورس در درمان و توانبخشی التهاب اپی کندیل خارجی استخوان بازو (آرنج تنیس بازان) از طریق کاهش نیروهای اضافی برروی منشا عضلات اکستانسور و ایجاد یک منشاء عضلانی جدید تاثیر بالینی مفیدی دارد. با این وجود گزارشهای دقیقی در مورد پهنای مناسب آن در دسترس نمی باشد، لذا هدف از این مطالعه بدست آوردن یک پهنای مناسب و بررسی تاثیر پهنای بریس کانترفورس برروی دامنه حرکتی فلکسیون واکستانسیون مچ، قدرت گرفتن دست، قدرت اکستانسیون مچ و میزان درد می باشد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضربه روش شبه تجربی و ازنوع اندازه گیری های مکرر انجام شد. دراین مطالعه 18 نفر افراد سالم بدون هیچ ضایعه عصبی- عضلانی واستخوانی دراندام فوقانی و 18 نفر مبتلا به سندرم آرنج تنیس بازان مورد بررسی قرار گرفتند. روش نمونه گیری ازنوع نمونه گیری غیر احتمالی و به روش ساده انجام گردید. دامنه حرکتی فلکسیون واکستانسیون مچ، قدرت گرفتن دست، قدرت اکستانسیون مچ و میزان درد ابتدا بدون بریس و سپس بابستن بریسهای با پهنای 1، 2 و 3 اینچی کانترفورس مورد ارزیابی قرار گرفت. درانتها نتایج با استفاده از اندازه های مکرر و آزمون تی زوج موردبررسی قرارگرفت.
    یافته ها
    1- بریس کانترفورس باهرسه پهنا باعث کاهش دامنه حرکتی مچ درافراد سالم شده ولی در مبتلایان به اپی کندیلیت خارجی (تنیس البو) تغییر معناداری ایجاد نکرد (P=0.33)2- بریس 1 اینچی کانترفورس باعث کاهش قدرت گرفتن درافراد سالم شده درحالیکه درافراد مبتلا به آرنج تنیس بازان (تنیس البو) بریس2 و3 اینچی باعث افزایش قدرت گرفتن بدون درد گردید.
    3- بریسهای 1،2 و3 اینچی کانترفورس درافراد سالم باعث کاهش قدرت اکستانسیون مچ دست و در افراد مبتلا به سندرم آرنج تنیس بازان باعث افزایش قدرت اکستانسیون بدون درد شد.
    4- بریس کانترفورس باعث کاهش میزان درد در حین گرفتن شد و دراین میان بریسهای 2 و3 اینچی تاثیر بیشتری داشتند.
    نتیجه گیری
    بطور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از بریس کانترفورس باعث افزایش قدرت گرفتن دست و اکستانسیون مچ و کاهش میزان درد در حین گرفتن در بیماران مبتلا به سندرم آرنج تنیس بازان می گردد. همچنین بریس 2 و 3 اینچی کانترفورس در کاهش میزان درد نسبت به بریس 1 اینچی موثر تر واقع شد.
    کلیدواژگان: آرنج تنیس بازان، بریس کانترفورس، پهنای بریس، گریپ، اپی کندیلیت خارجی
  • رضا سلمان روغنی، افشین ادیب صفحه 33
    هدف
    روش های رایج الکترودیاگنوز (NCS/EMG) محدودیتهایی در تشخیص برخی از نوروپاتی ها مانند نوروپاتی های سیستم اتونوم، مراحل حاد نوروپاتی ها (hyperesthetic) و رادیکولوپاتی های صرفا حسی دارند. در این زمینه روش های بررسی کمی (Quantitative) سیستم عصبی می تواند جایگزین مناسبی برای روش های رایج باشد. روش تعیین آستانه درک جریان (CPT) یکی از همین روش های کمی است که در آن از تحریکات الکتریکی استفاده می شود. از مزایای آن می توان به کاهش احتمال خطرات سوختگی در نوروپاتی های شدید اشاره کرد.
    هدف از انجام این مطالعه بدست آوردن مقادیر طبیعی و بررسی تکرارپذیری این تست بعنوان مرجعی برای مقایسه مقادیر غیرطبیعی (محدوده طبیعی) در جامعه ایرانی می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه به روش مقطعی و بصورت توصیفی در سه ماهه اول سال 1383 در کلینیک های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام گرفت.
    جهت بررسی مقادیر نرمال، 50 فرد سالم (32 مرد و 18 زن) با محدوده سنی 20 تا 40 سال که سابقه ای از مشکلات عصبی- عضلانی، ابتلا به دیابت و الکلیسم نداشتند بطور تصادفی با روش نمونه گیری ساده انتخاب شده و آزمایش آستانه درک جریان در درماتومهای C8 (انگشت چهارم دست) و L5 (انگشت شست پا) توسط دستگاه نورومتر (CPTc) بر روی آنها انجام گردید. جهت بررسی تکرارپذیری تست تعداد 6 نفر روزی 3 بار و در طول یک هفته 2 بار مورد آزمایش آستانه درک جریان قرار گرفتند. سپس داده ها جهت تعیین میانگین، انحراف معیار و تکرارپذیری تست آنالیز شدند.
    یافته ها
    مقادیر نرمال برای درماتوم C8 در فرکانس Hz 2000 عبارت بود از0.47 ±2.04 میلی آمپر، در فرکانس 250Hz، 0.75±0.27 میلی آمپر و در فرکانس 5Hz، 0.21±0.51 میلی آمپر و برای درماتوم L5 در فرکانس Hz 2000، 0.73±2.83 میلی آمپر، در فرکانس 250Hz، 0.45± 1.24 میلی آمپر و در فرکانس 5Hz، 0.30± 0.76 میلی آمپر. آزمون آلفای کرونباخ جهت بررسی قابلیت اعتماد و تکرارپذیری تست استفاده شد، قابلیت اعتماد در اندام فوقانی (5/98%) و در اندام تحتانی 99% می باشد (0.9875= a1 و 0.9980 = a2).
    نتیجه گیری
    یافته های بدست آمده نزدیکی زیادی با مقادیر طبیعی جهانی دارد و می تواند بعنوان بخشی از بانک اطلاعاتی محدوده طبیعی ایران استفاده شود. ولی بررسی های بیشتر در این رابطه، بخصوص در کلینیکها و مراکز دیگر بر ارزش و اعتبار این بانک اطلاعاتی خواهد افزود، چراکه این داده فقط از درماتومهای C8 و L5 بدست آمده است. در ضمن تکرارپذیری تست رابطه مستقیم با میزان تبحر فرد آزمونگر و رعایت دقیق نکات مندرج در روش انجام تست دارد و بدین ترتیب قابلیت اعتبار تست در هر کلینیک باید بطور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
    کلیدواژگان: جریان، آستانه، درک، فیبرهای حسی، ای، ام، جی، ان، سی، وی
  • علیرضا شمس الدینی، محمد تقی حلی ساز، اکرم آزاد، محمدرضا کیهانی صفحه 38
    هدف
    وجود درد و ضعف در قدرت گرفتن دست(Grip) اساسی ترین مشکل بیماران اپی کندیلیت خارجی می باشد. استفاده از اسپلینت یکی از راه های درمان این بیماران می باشد که باعث کاهش درد و افزایش قدرت گرفتن در این بیماران می شود. تکنیک تیپینگ (taping) و بریس کانترفورس (counterforce) دو روش مورد استفاده در درمان این بیماران می باشند ولی اینکه کدام یک از این دو روش موثرترند مدرک مستندی موجود نمی باشد. مقایسه تاثیر این دو روش در بهبودی بیماران اپی کندیلیت خارجی هدف این مطالعه می باشد.
    روش بررسی
    این تحقیق به روش شبه تجربی (Quasi Experimental) انجام شده و جامعه مورد مطالعه شامل 30 بیمار (دو گروه 15 نفره) با تشخیص اپی کندیلیت خارجی و با گروه سنی 55-30 سال می باشند که به صورت موارد در دسترس انتخاب شده و به طور اتاقی به دو گروه تقسیم شدند و دو روش تیپینگ یا بریس کانترفورس در مورد آنها انجام شد.
    یافته ها
    در تست قدرت گرفتن با توجه به اختلاف معنی داری بین دو روش مورد استفاده در گروه ها دیده نشد (0/06=P). بنابراین اختلاف قابل توجهی بین تکنیک تیپینگ و بریس کانترفورس بر میزان قدرت گریپ بیماران اپی کندیلیت خارجی وجود ندارد. در بررسی میزان درد در دو وضعیت استراحت و اکستنشن مچ دست بین دو روش اختلاف معنی داری وجود دارد و در هر دو وضعیت، میانگین نمرات گروه تیپینگ بیشتر از دو گروه کانترفورس است (0/001=P و 0/004=P).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده و اختلاف معنی دار دو روش در کاهش درد، تاثیر تکنیک تیپینگ بر کاهش درد بیماران بیشتر است و بهتر است از این روش استفاده شود ولی در افزایش قدرت گریپ با اینکه نمرات گروه تیپینگ بیشتر است ولی اختلاف دو روش معنی دار نیست و توصیه می شود بررسی مجددی با نمونه های بیشتر و سنجش دقیقتر انجام شود.
    کلیدواژگان: اپی کندیلیت خارجی، تکنیک تیپینگ، بریس کانترفورس، گریپ، درد
  • نسیم رسولی، فضل الله احمدی*، سید مسعود نبوی، ابراهیم حاجی زاده صفحه 43
    هدف

    بیماری مولتیپل اسکلروزیس جزء بیماری های شایع دمیلینیزاسیون سیستم عصبی مرکزی می باشد. عوارض ناشی از بیماری مولتیپل اسکلروزیس می تواند اثر مخربی بر ایفای نقش و وضعیت شغلی این بیماران و در نتیجه کیفیت زندگی آنان داشته باشد. از جمله این عوارض شایع خستگی است، لذا این پژوهش با هدف تعیین تاثیر به کارگیری تکنیک های حفظ انرژی بر میزان خستگی این مددجویان انجام شده است.

    روش بررسی

    نمونه های این پژوهش نیمه تجربی را سی و نه مددجوی زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس به صورت نمونه های در دسترس تشکیل می دادند. مطالعه به صورت قبل و بعد و به مدت سه ماه انجام شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه سنجش شدت خستگی و چک لیست های خودگزارش دهی و مداخله شامل دو قسمت بود: بخش اول آموزش و نمایش و بخش دوم آموزش رفتارهای حفظ انرژی که با روش سخنرانی به همراه پرسش و پاسخ و همچنین استفاده از پمفلت های آموزشی انجام شد. سپس خستگی سه مرحله، قبل از مداخله، یک ونیم ماه بعد از مداخله و سه ماه پس از مداخله بررسی و نیز همراه سایر اطلاعات حاصل از پرسشنامه ها مورد تجزیه و تحلیل و آنالیز واریانس قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین خستگی نمونه های پژوهش قبل از انجام مداخله 36/5 بود که پس از 5/1 ماه از انجام مداخله به 97/4 کاهش یافت و اختلاف این دو مرحله معنی دار می باشد(P<0.001). میانگین خستگی بعد از 3 ماه از انجام مداخله به 58/4 رسید که اختلاف بین مرحله قبل و 3 ماه بعد و مرحله 5/1 ماه و 3 ماه نیز با P<0.001معنی دار می باشد. مقایسه میزان خستگی هر سه مرحله از طریق آنالیز واریانس نیز نشان دهنده اختلاف معنی دار می باشد (P<0.001)

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که اجرای تکنیک های حفظ انرژی در مبتلایان به بیماری مولتیپل اسکلروزیس موجب کاهش میزان خستگی می شود. بنابراین بکارگیری این روش غیردارویی می تواند مفید بوده و به راحتی توسط بیماران مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس، خستگی، تکنیک های حفظ انرژی، دمیلینیزاسیون
  • پریسا ایمانی راد، کیمیا کهریزی، نیلوفر بزاززادگان، مرضیه محسنی، گلناز اسعدی، نوشین نیک ذات، فاطمه سادات استقامت، حسین نجم آبادی صفحه 49
    هدف
    از هر 1000 نوزاد متولد شده در سراسر جهان یک نفر مبتلا به ناشنوایی بوده که 50% از علل آن ژنتیکی می باشد. ارتباط جایگاه ژنی DFNB21 با ناشنوایی غیر سندرمی جسمی مغلوب در کشورهای همسایه ایران در چندین مطالعه نشان داده شده است. بدین منظور 50 خانواده ایرانی مبتلا به ناشنوایی غیر سندرمی جسمی مغلوب برای آنالیز پیوستگی با این جایگاه ژنی در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند.
    روش بررسی
    در این مطالعه که به روش توصیفی مقطعی انجام گرفت50 خانواده مبتلا به ناشنوایی با الگوی وراثتی اتوزومی مغلوب از سراسر ایران به صورت نمونه های در دسترس و شناخته شده بر اساس منفی بودن موتاسیونهای وابسته به GJB2 و GJB6، وجود حداقل سه فرزند ناشنوا و علاوه بر آن ازدواج خویشاوندی برای بررسی جایگاه ژنی DFNB21 انتخاب شدند.
    یافته ها
    از بین این خانواده ها 2 خانواده (4%) الگوی پیوستگی به لوکوس DFNB21 را نشان دادند. بررسی ژن Tecta با روش تعیین توالی جهشهای 266 delT و 9611 جفت باز را به صورت هموزیگوت در افراد مبتلای خانواده ها، مسوول اختلال در ناشنوایی نشان داد.
    نتیجه گیری
    بنظر می رسد که جایگاه ژنیDFNB21 نقش قابل توجهی را در ایجاد ناشنوایی در جمعیت ایرانی ایفا کند. این موضوع می تواند با غربالگری خانواده های بیشتر برای این لوکوس بررسی شود.
    کلیدواژگان: ناشنوایی غیر سندرمی، وراثت اتوزومی، اتوزومال مغلوب، جایگاه DFNB21، آنالیز پیوستگی، خانواده های ایرانی
  • عباسعلی اسدی، ربابه مزینانی، یدالله فرهادی، نسرین امیری، مهدی رهگذر صفحه 53
    مشتقات لیتیم از قرن نوزدهم جهت درمان بیماری ها بخصوص اختلالات دو قطبی مورد مصرف قرار گرفته است.
    مسمومیت کشنده لیتیم از همان شروع مصرف آن شناخته شده بود و بعلاوه پایین بودن شاخص درمانی آن از مشکلات مهم در تجویز آن می باشد.
    به منظور پیش گیری از مسمومیت فوق پایش سطح دارو در خون مورد توافق قرار گرفته است.
    خونگیری مکرر و بخصوص در دور تثبیت بصورت هفتگی برای بیماران توام با استرس بوده و بعلاوه در بیماران روانی و بویژه در اطفال مشکل می باشد. از این رو محققین همواره در تلاش برای یافتن راهی کمتر تهاجمی بوده اند. یکی از این راه ها پایش دارو در بزاق می باشد ولی بررسی ها بیانگر اختلاف نظر راجع به ارزش بزاق در پایش فوق می باشد. در این مقاله کلیه مطالعات منتشر شده از 1949 تاکنون مورد بررسی قرار گرفت و اختلاف نظر فوق بخوبی آشکار گردید. با توجه به بررسی فوق سه راه برای رفع این اختلاف نظر پیشنهاد گردیده است. 1- محاسبه نسبت غلظت سرمی لیتیم به غلظت بزاقی آن بر اساس متوسط سه جفت نمونه مختلف 2- بهبود روش و تکنیک آزمایشات و 3- اصلاح نسبت یاد شده بر اساس نشانگرهای طبیعی مشخص.
    کلیدواژگان: سطح بزاقی، لیتیم، پایش درمان، اختلالات خلفی
  • پروانه کریم زاده صفحه 60
    سندرم شیوگرن – لارسون یک اختلال اتوزومال مغلوب می باشد که مشخصه بیماری به صورت ایکتیوز شدید منتشر، عقب ماندگی ذهنی، دی پلژی یا تتراپلژی اسپاستیک و تشنج می باشد.
    این اختلال از سندرم های نادر بوده و در اثر جهش در ژن ALDH3A2 اتفاق می افتد. این ژن بر روی کروموزوم 17 p11.2 قرار داشته و عمل آن کد نمودن آنزیم «فتی آلدیید دهیدروژناز» است. این آنزیم اکسیداسیون آلدییدهای با زنجیره متوسط و بلند از الکل چرب را کاتالیز می نماید.
    یافته های تصویر برداری مغز در این بیماران گویای تاخیر میلینیزاسیون و نقص میلین است که با ام.آر.آی قابل مشاهده است. در بررسی های به عمل آمده توسط ام.آر.اس (ماگنتیک رزونانس اسپکتروسکوپی) در بافت سفید مغزی پیک غالبی از تجمع لیپید که همان فتی آلدییدها و فتی الکل ها می باشد قابل مشاهده است.
    بیماران معرفی شده دو خواهر و برادر از والدین منسوب نزدیک است که تنها فرزندان خانواده می باشند. برادر 6 ساله و خواهر 3 ساله و هر دو مبتلا به تاخیر تکاملی، عقب ماندگی ذهنی، اسپاستیسیتی شدید اندام های فوقانی و تحتانی و تشنج مقاوم به درمان هستند. مساله قابل توجه وجود ایکتیوز شدید منتشر پوستی در هر دو بیمار می باشد. در بررسی های به عمل آمده از لحاظ تصویر برداری مغزی در ام.آر.آی تغییر سیگنال بافت سفید مغزی و در ام.آر.اس پیک قابل ملاحظه لیپید مشاهده گردید که تشخیص سندرم «شیوگرن – لارسون» را تایید نمود.
    کلیدواژگان: سندرم شیوگرن، لارسون، ایکتیوز، دی پلژی اسپاستیک، ژن ALDH3A2
|
  • Mehrdad Taghi, Khani, Taghi Tarihi, Mansoureh Movahhedian, Ali Reza Delshad Page 7
    Objective
    Many neuroscientists through out the world are trying to access the transplantation of different kinds of cells and tissues as a proper and effective treatment strategy in the nervous system. The aim of this study was to evaluate the effect of transplantation of BMSC (Bone marrow stromal cell) on central nervous system repair using gel foam in hemisectioned spinalcard rats.
    Materials and Methods
    Simple rendomize selected rats suffering of L4 – L6 Spinal cord hemisection lesion, were devided into five groups. The first group was as control, the spinal cord of the other groups were hemisectioned. The second group received no treatment, the third group received a gel foam implant only, In the fourth group after implantation of gel foam, BMSC were injected locally into the lesion area and in the fifth group a combination of gel foam and BMSC was implanted. The BMSC obtained from young rat bone. BBB (Basoo, Beattie, Bresnahan) test was done at the end of first day, 1st, 2ed, 3rd, 4 th and 5th weeks after surgery.
    Results
    The L4-L6 Segments were prepared for neural cell count quantitative results of both procedures showed significant differences comparing two treated groups with the second and third groups. The results indicated that BMSC could improve spinal cord injury.
    Conclusion
    It may concluded that this method could improve the spinal cord motor function after injury and gel foam acts as a scaffold to colonize the BMSC at the lesion site.
    Keywords: Spinal cord injury, Bone marrow cell, Cell transplantation, Rat
  • Afsoun Nodehi, Moghaddam, Esmaeil Ebrahimi, Majid Eyvazi, Mahyar Salavati Page 14
    Objective
    Epidemiologic Investigations have revealed a high prevalence (16% - 44%) of shoulder complaints consistent with "impingement" in certain occupations. Multiple theories exist in respect to the primary etiology of shoulder "impingement" such as anatomic abnormalities of the coracoacrominal arch or humeral head weakness or degeneration of the rotator cuff tendons shoulder kinematic postural abnormalities and improper scapular muscles control. comparison of kinematic parameters of shoulder complex in healthy and impingement persons.
    Materials and Methods
    17 patients with shoulder Impingement syndrome that were selected conveniently (age = 43.82) and 17 healthy persons that were matched with patients (age=44.5) participated in this case – control study. A three - dimentional electromechanical digitizer was used to measure scapular position and orientation. Measurments were taken while the arm placed at the side of the body and elevated 45˚, 90˚, 120˚ along with full range of motien in the scapular plane. Orientation was described by upward rotation angle, posterior tilting angle and internal rotation angle. Position was described by medio – lateral position and superio – inferior position.
    Results
    Comparing to non impaired subjects, those with impingement, demonstrated a significantly lower upward rotation angle (90˚, 120˚) and posterior tilt angle of the scapla in respective scapular plane. (P<0/05)
    Conclusion
    These results suggest that altered scapular kinematic maybe an Important aspect of the "impingement syndrome". Scapular upward Rotation and posterior tipping are important to consider in the rehabilitation of pateints with symptoms of shoulder Impingement.
    Keywords: Shoulder impingement, Shoulder kinematic, Rotator cuff, Scapula
  • Keyvan Sharif, Moradi, Nader Farah, Pour Page 22
    Objective
    This research is aimed to evaluate precisely a dynamic stability platform system to measure the center of gravity's sways around with fluctuations of cerebral spastic palsy children, before an after exercise therapy.
    Materials and Methods
    Ten children with spastic diplegia cerebral palsy between 8 to15 years of age, wre participated in this quasi experimental (after – before) study. Their mean weight and height were (30.8kg ± 5.7kg) and (1.35m±0.09m) respectively. Subjects underwent a 12 weeks of exercise therapy. A dynamic stability platform system (BIODEX) was used to measure the center of gravity’s sway around the center of base of support (COBOS). The balance tests were repeated on stable, almost stable and unstable base of support as well as with and without shoes.
    Results
    Findings showed that the mean sway of center of gravity of the cerebral palsy children was significantly decrease after exercise therapy by 0.2 degrees (P=0.001). The greatest improvement achieved on AP directions in all conditions. Wearing shoes resulted in a significant decrease on the body sway.
    Conclusion
    Exercise therapy significantly improved body balance in CP children. The function of the proprioceptives of the hip and trunk can be improved by exercise therapy and therefore should be considered in rehabilitation program.
    Keywords: Cerebral palsy, Dynamic balance, Properioceptive system, Body sway
  • Ali Asghar Jameh, Bozorgi, Esmaeil Ebrahimi, Mahyar Salavati Page 29
    Objective
    Counter force brace is one of the most usefull treatments for lateral opicondylitis (Tennis elbow) because it decreases grip pain and increases the power of grip, power of wrist extension and Wrist Range of Motility. The purpose of this quasi experimental (repeated measurements)study was to determine the effect of 3 counterforce brace sizes on the wrist R.O.M, grip and wrist extension strength and pain intensity in two groups of healthy subjects and patients with tennis elbow.
    Materials and Methods
    18 normal subjects & 18 patients with tennis elbow were selected simple conveniently and were tested with no brace and 3 size of counterforce (1,2 and 3 inches). The R.O.M, strength and pain intensity were measured by jamar goniometry and Nicholas MMT dynamometry & VAS, respectively.
    Results
    1) With all sizes there was a significant decrease of R.O.M on normal subjects but no significant difference in patients. 2) There was a significant decrease of grip strength with 1-inch brace in normal subjects but a significant increase of grip strength with 2 and 3-inch brace in patiens. 3) All sizes of brace caused significant decrease of extension strength in normal subjects but increase in patients. 4)All size caused significant decrease of pain intensity that was more considerable in the case of 2 and 3 inch size.
    Conclusion
    The results shows that the counterforce brace may be considered as an effective treatment for increasing strength and decreasing pain in patients with tennis elbow.
    Keywords: Tennis elbow, Counterforce brace, Brace size, Grip, Lanteral epicondylitis
  • Reza Salman, Roghani, Afshin Adib Page 33
    Objective
    Routine electrodiagnosis (EMG-NCS) has some shortcomings in the evaluation of peripheral nervous system, auch as autonomous nervous system evaluation, in pure sensory radiculopathies and acute hyperesthetic stages of neuropathies. Quantitative sensory testings such as current perception threshold (CPT) with electrical stimulations are suggested for above mentioned pathologies. Ttest results should be compared with a normal value of similar identical population. This study is conducted to determine normal value and reproducibility of CPT in the Iranian population.
    Materials and Methods
    Fifty normal volunteers (32 men, 18 woman) in the range of 20-40 years without exclusion criteria (such as neuro- musculoskeletal disorders, diabetes mellitus and alcoholism) were recruited with simple randomized selection and CPT test was conducted on C8 (4th finger) and L5 (1st Toe)dermatomes. To determine test’s reproducibility, 6 persons (4 men, 2 women) were examined 3 times a day, 2 day per week. Collected data were analyzed to determine mean and standard deviation.
    Results
    Normal values of CPT test was defined as one standard deviation from mean of our CPT data. These values are in C8 dermatome 2000 Hz: 2.04± 47 250 Hz: 0.75±0.25 5 Hz: 0.76±0.3 and for L5 dermatome 2000Hz: 2.83± 0.73 250 Hz: 1.24 ± 45 5Hz: 0.76± 0.3 To determine our results reproducibility and reliability, Alpha- cronbach (existed in SPSS software) was used and %98.5 & 99% were obtained for C8 & L5 dermatomes respectively.
    Conclusion
    Our findings are about C8 & L5 dermatomes which could be used as a normal Values for such dermatomes. Regarding to its good correlation with international results we can use international references as a normal Valueswith consideration of each clinic’s reproducibility should be assessed individually.
    Keywords: Current, Perception, Threshold, Sensory fibers, EMG, NCV
  • Ali Reza Shamsoddini, Mohammad Taghi Holli, Saz, Akram Azad, Mohammad Reza Keyhani Page 38
    Objective
    In patients with lateral epicondylitis present of pain and decrease of grip strength are essential problems. Use of splint have major rule in treatment these patients that causes relief of pain and increase of grip strength. Both taping technique and counterforce brace are two methods of treatments of lateral epicondylitis patients but we were not sure which method could be more useful and Answer of this question is magor aim of this study.
    Materials and Methods
    This study is a Quasi experimental. We selected 30 patients between 30-55 years conveniently and divided them in two groups simple randomized.
    Results
    In grip strength test, the average difference between two methods was t = 1/92 which showed there is not significant. So, there isnt any difference between two methods on grip strength. In assessment of pain, we tested patients in two positions: first patient's hand was in comfort position, second in which when wrist of hand was in extension position. In both of position, that average difference between two methods (first t = 3/78 and secondary t = 3/2) found to be significant. Choose of method in such treatment is considered to be important.
    Conclusion
    taping technique is more effective than counterforce brace to relief of pain of patients with lateral epicondylitis, but in grip strength no difference between two methods.
    Keywords: Lateral epicondylitis, Taping techniqe, Counterforce brace, Grip, Pain
  • Nasim Rasouli, Fazlollah Ahmadi, Seyyed Masoud Nabavi, Ebrahim Haji, Zadeh Page 43
    Objective

    Multiple Sclerosis is one of the most prevalent central nervous system demyelinization diseuse. Fatigue is a symptom of Multiple Sclerosis (MS). But indeed for the patients sometimes is so much more destroying than that. It is expected. Fatigue underlies and influences many of the other symptoms experienced by people with MS. To determine whether MS-Related fatigue, could be reduced after applying Energy Saving Techniques.

    Materials and Methods

    This is a Quasi-experimental with Before-After Study design which was carried out in order to determine the effects of applying Energy Saving Techniques in the patients on MS-related Fatigue. These areas included Exercise, Rest & relaxation, Planning and Organization of daily activities, and body temperature control. Thirty nine convenient MS Patients were included and investigated over three months. Data collection tools included: demographic questionnaire, Fatigue Severity Scale (FSS), and self report checklists.

    Results

    Data analysis shows decline in fatigue level after applying Energy Saving Techniques. The mean level of fatique before applying techniques was 5/36 and after that decrease to 4/58.

    Conclusion

    According to these finding, applying Energy Saving Techniques reduces the fatigue of patients with Multiple Sclerosis.

    Keywords: Multiple sclerosis, Fatigue, Energy saving technique, Demyelization
  • Parisa Imani, Raad, Kimia Kahrizi, Niloufar Bazzaz, Zadegan, Marzieh Mohseni, Golnaz Asadi, Noushin Nik, Zaat, Fatemeh Sadat Esteghamat, Hossein Najm, Abadi Page 49
    Objective
    Congenital hearing loss occurs in 1 out of 1000 births and about 50% of all cases are estimated to be of genetic origin. About 70% of hereditary hearing loss is non-syndromic with autosomal recessive inheritance accounting for 80% of the genetic load. To assess the importance of other loci in the Iranian population, we screened 50 consanguineous families with ARNSHL for DFNB21, which was linked to ARNSHL in Middle East countries.
    Materials and Methods
    50 consanguineous families with at least three affected children, previously excluded by mutational analysis from GJB2 and GJB6 genes, were included in this study. We used three polymorphic markers including D11S1998, D11S4464, and D11S1299 in this study.
    Results
    Two families were linked to DFNB21 and two novel mutations have been detected so far. In two families a 266 Del T mutation and a large 9611bp deletion that starts from intron 9 and includes exon 10 in TECTA gene were detected.
    Conclusion
    This study showed that mutations in DFNB21 locus are the most common cause of ARNSHL in Iranian population. It seems that DFNB21 may play an important role in genetic load of ARNSHL in Iran. This will be confirmed by screening more families for this locus in Iranian deaf population.
    Keywords: Non, syndromic hearing loss, Autosomal recessive, DFNB21 locus, Linkage analysis, Iranian families
  • Abbas Ali Asadi, Robabeh Mazinani, Yadollah Farhadi, Nasrin Amiri, Mehdi Rahgozar Page 53
    Lithium preparations have been used in bipolar mood disorders since 19th Century. Lethal toxic effect of lithium due to it's narrow (therapeutic) index had been known from several years ago and is the most problem when is prescribed. Serum level of lithium is accepted for monitoring of toxicity, but frequency of blood testing especially in stabilizing period is stressful for patients, also it is difficult in such psychiatric patients especially in children. Many researchers worked to find a less aggressive method. One of these methods is monitoring based on salivary lithium concentration, which is controversy according to this review articles. All papers from 1949 till now are reviewed in this article and revealed this controversy. According to this review article, three ways are being suggested to solve this problem 1- Stimulation of salivary – serum ratio of lithium based on tree separated paired tests 2- Improving methods and techniques of testing. 3- Modifying of this ratio based on natural markers.
    Keywords: Salivary consentration, Lithium, Treatment monitoring, Mood disorders
  • Parvaneh Karim, Zadeh Page 60
    Sjogren–Larsson Syndrome (SLS) is an autosomal recessive disorder characterized by generalized Ichthyosis, mental retardation, spastic diplegia or tetraplegia and epilepsy. This is a rare syndrome that caused by mutation in the ALDH3A2 gene, on chromosome 17p11.2. That encodes fatty aldehyde dehydrogenase (FAIDH), an enzyme that catalyzes the oxidation of medium – long chain aldehydes derived from lipid metabolism.Neuroimaging (MRI) shows retardation of myelination and a mild myelin deficit. Proton Magnetic Resonance Spectroscopy (MRS) shows the peak of lipids that accumulate because of fatty alchohols. We report two cases that they are siblings from relative parents. The Brother is 4 years old and his sister is 3 years old., The clinical findings are developmental delay, mental retardation, spastic Tetraplegia and refractory seizure. The most important finding in these two siblings was generalized Icthyosis. MRI showed hyper signality in white matter and MRS showed the peak of accumulated lipids that confirmed the diagnosis of "Sjogren-Larsson Syndrome".
    Keywords: Sjogren, Larsson syndrome, Ichthyosis, Spastic diplegia, ALDH3 A2 gene