فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال نوزدهم شماره 1 (پیاپی 91، فروردین و اردیبهشت 1396)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال نوزدهم شماره 1 (پیاپی 91، فروردین و اردیبهشت 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/02/25
  • تعداد عناوین: 7
|
  • هما هدایی، مهسا ادیبیان، گلبن سهراب *، مهدی هدایتی صفحات 1-9
    مقدمه
    مشاهدات تجربی، اثر کرکیومین را بر روی بهبود قند خون ناشتا وکاهش وزن نشان داده اند. کرکیومین، محصول زرد رنگ طبیعی است که اثرات بیولوژیکی مختلفی مانند آنتی اکسیدانی، ضد سرطانی و ضد دیابتی دارد. هدف این مطالعه، بررسی اثرات کرکیومین بر روی کنترل گلایسمی و شاخص های تن سنجی در بیماران دارای اضافه وزن دیابتی نوع 2 بود.
    مواد و روش ها
    در این کارازمایی بالینی تصادفی دو سوکور، 53 بیمار دیابتی صورت تصادفی به دو گروه کرکیومین و شاهد تقسیم شدند، تا به ترتیب روزانه 3 بار کپسول 500 میلی گرمی کرکیومین یا دارونما به مدت 10 هفته دریافت کنند. شاخص های تن سنجی شامل وزن، قد، دور کمر و دور باسن، نمایه ی توده ی بدنی، سطح سرمی قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله، انسولین، HOMA-IRو HOMA-β در ابتدای مطالعه و پایان هفته دهم اندازه گیری شدند.
    یافته ها
    دو گروه، از نظر میانگین سن، طول مدت ابتلا، نوع درمان و داروهای مصرفی و توزیع جنس از نظر آماری تفاوت معنی داری نداشتند. میانگین قند خون ناشتا در پایان مطالعه در گروه دریافت کننده کرکیومین، در مقایسه با گروه دارونما، کاهش معنی داری را نشان داد (01/0=(P، اما سطح انسولین سرم، هموگلوبین گلیکوزیله،HOMA-IR و HOMA-β تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه نداشت. میانگین وزن گروه دریافت کننده در انتهای مطالعه، در مقایسه با گروه دارونما، کاهش معنی داری را نشان داد (04/0=(P. در گروه دریافت کننده ی کرکیومین، میانگین دور باسن در انتهای مطالعه، نسبت به ابتدای مطالعه، کاهش معنی داری داشت (05/0P=)، هم چنین این تفاوت در انتهای مطالعه نیز بین دو گروه از نظر آماری معنی دار بود (01/0P=). میانگین دور کمر در انتهای مطالعه بین دو گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه ی حاضر نشان می دهد که دریافت روزانه 1500 میلی گرم کرکیومین اثر مثبتی در کاهش قند خون ناشتا و وزن بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارد.
    کلیدواژگان: کرکیومین، دیابت نوع 2، وزن، کنترل گلایسمی
  • فریده شیشه بر، الهام کاظم عصاره *، مسعود ویسی، امل ساکی مالحی صفحات 10-17
    مقدمه
    تغییرات قند خون پس از خوردن غذا از عوامل مرتبط با خطر بیماری های مزمن است. در مطالعه ی حاضر تغییرات قند خون پس از خوردن نان تهیه شده از مخلوط آردسفید گندم و آردنخودچی و هم چنین اثر آردنخودچی بر شاخص گلیسمی، بار گلیسمی و پروفایل گلیسمی نان سفید بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه متقاطع تصادفی، 10 فرد سالم در چهار روز مختلف به فاصله یک هفته شرکت کردند. در هر روز آزمایش قند خون ناشتا و 30،15، 45، 60، 90، 120 دقیقه پس از خوردن محلول گلوکز، نان سفید و نان های حاوی 4/1و 2/1 آردنخودچی اندازه گیری شد. سپس شاخص گلیسمی، بارگلیسمی، پروفایل گلیسمی نان های مذکور مقایسه شدند.
    یافته ها
    تغییرات قند خون پس از خوردن نان های آرد نخودچی با نان سفید تفاوت معنی داری داشت (001/0>P). سطح زیر منحنی قند خون پس از خوردن نان های آردنخودچی به طور معنی داری نسبت به نان سفید کمتر بود (001/0>P). هم چنین شاخص گلیسمی و بارگلیسمی نان های حاوی نخودچی به طور معنی داری کمتر از نان سفید بود (001/0>P). پروفایل گلیسمی نان های آردنخودچی با نان سفید تفاوت معنی داری نداشت. اما پیک قند خون پس از خوردن نان با 4/1 آردنخودچی و نان با 2/1 آردنخودچی نسبت به نان سفید به طور معنی داری پایین تر بود (به ترتیب 017/0=p و 001/0>p).
    نتیجه گیری
    افزودن آردنخودچی نه تنها تغییرات قند خون پس از خوردن نان سفید را بهبود می بخشد، بلکه شاخص گلیسمی و بارگلیسمی نان سفید را به طور قابل توجهی کاهش می دهد.
    کلیدواژگان: نخود، نخودچی، نان، شاخص گلیسمی، پروفایل گلیسمی
  • معصومه قربانی *، علی حسنی، عادل دنیایی، مهناز قدیری صفحات 18-25
    مقدمه
    ویسفاتین عامل دیابتوژنوتیک و تنظیم کننده سیستم ایمنی است که در پاتوفیزیولوژی مقاومت به انسولین در افراد چاق و مبتلا به دیابت نوع 2 نقش دارد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر 8 هفته تمرینات ترکیبی همراه با مصرف مکمل های امگا 3 وال کارنتین بر سطح سرمی ویسفاتین در زنان دیابتی نوع 2 بود.
    مواد و روش ها
    این تحقیق نیمه تجربی، شامل پیش آزمون و پس آزمون روی 5 گروه تجربی و یک گروه شاهد انجام شد. آزمودنی ها زنان دیابتی نوع 2، با میانگین سنی 1/6±7/52 سال و نمایه ی توده ی بدنی 35/4±82/29 کیلوگرم/مترمربع بودند که به صورت تصادفی به 6 گروه10 نفری: 1- تمرین +دارونما، 2- تمرین +مکمل امگا 3، 3- تمرین + مکمل ال کارنتین، 4- تمرین + مکمل امگا3 + ال کارنتین، 5- مکمل امگا3 + ال کارنتین و 6- گروه شاهد تقسیم شدند. گروه مکمل امگا 3، روزانه 2000 میلی گرم امگا 3 و گروه ال کارنتین هم 500 میلی گرم ال کارنتین مصرف کردند. تمرینات شامل 3 جلسه در هفته و هر جلسه 30 دقیقه تمرین هوازی با شدت 60-70 درصد حداکثر ضربان قلب و40-30 دقیقه تمرین مقاومتی دایره ای با شدت 60 درصد یک تکرار بیشینه بود.
    یافته ها
    آزمون تی همبسته (درون گروهی) نشان داد سطح سرمی ویسفاتین در گروه های 3، 4 و 5 (01/0p≤)، گلوکز ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله در گروه های 1، 2، 4 و 5 (001/0p≤) و انسولین هم در گروه 5 کاهش معنی داری یافته است (02/0p≤). در مقایسه ی بین گروهی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد، تمرینات ترکیبی و مصرف هم زمان مکمل های امگا 3 و ال کارنتین، محرک مناسبی برای کاهش سطح ویسفاتین و کاهش عوامل خطر در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 هستند.
    کلیدواژگان: تمرینات ترکیبی، مکمل امگا3، مکمل ال کارنتین، ویسفاتین، دیابت نوع 2
  • لاله آبادی مرند، محمودرضا آذغانی، زهرا صلاح زاده *، ماندانا رضایی، علی اعتراف اسکویی صفحات 26-33
    مقدمه
    دیابت نوع 2 بیماری مزمنی است که اگر به خوبی کنترل نشود، عوارض مختلفی از قبیل اختلالات عضلانی اسکلتی و نوروپاتی محیطی را به دنبال خواهد داشت. نتایج مطالعات کینماتیک عضلات بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 نشان داده که این افراد استقامت عضلات پایین تری نسبت به افراد سالم دارند. هدف از این مطالعه، بررسی میزان استقامت ایزومتریک عضلات اکستانسور و ابداکتور مفصل ران در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 در دو گروه مبتلا به نوروپاتی محیطی و بدون ابتلا به نوروپاتی محیطی و مقایسه آن با افراد غیر دیابتی بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه، 15 فرد غیردیابتی و 27 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 (15 نفر بدون ابتلا به نوروپاتی محیطی و 12 نفر با ابتلا به نوروپاتی محیطی) شرکت کردند. استقامت ایزومتریک اکستانسور و ابداکتور عضلات مفصل ران طی 15 ثانیه با دستگاه ایزوکنتیک بایودکس ثبت و شیب نمودار توان محاسبه شد.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری در مقایسه ی حداکثر شیب نمودار کاهش توان در عضلات اکستانسور و ابداکتور مفصل ران مشاهده نشد. (در شیب نمودار اکستانسورها 45/0p=) (در شیب نمودار ابداکتورها 63/0p=).
    نتیجه گیری
    پارامترهای مربوط به استقامت ایزومتریک عضلات اکستانسور و ابداکتور مفصل ران در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 با و بدون ابتلا به نوروپاتی محیطی، تفاوت معنی داری با افراد غیر دیابتی نداشت. در نتیجه، احتمالا سایر قابلیت های انقباضی عضلات در بیماران دیابتی باید مورد توجه قرار گیرد و آزمون های استقامت ایزومتریک در فاز غیرهوازی به تنهایی نمی تواند استقامت عضلانی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 را مورد سنجش قرار دهد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، ران، عضلات، استقامت، نوروپاتی محیطی
  • سمانه افشاری، مهسا محمد آملی *، سعید دانش یار صفحات 34-40
    مقدمه
    هدف از این پژوهش، مقایسه ی اثر دو مدل تمرین هوازی با حجم متوسط و زیاد بر بیان ژن پروتئین غیر جفت کننده یک (UCP-1) در بافت چربی سفید زیر پوستی بود.
    مواد و روش ها
    24 موش صحرایی نژاد ویستار به صورت تصادفی به سه گروه؛ 1) شاهد (تعداد: 8)، 2) تمرین هوازی با حجم متوسط (تعداد: 8) و 3) تمرین هوازی با حجم زیاد (تعداد: 8) تقسیم شدند. موش های گروه های تمرینی، به مدت هشت هفته، هفته ای پنج جلسه، تحت تمرین هوازی تداومی بر روی نوارگردان، تحت دو مدل با حجم های متفاوت قرار گرفتند. برای اندازه گیری بیان نسبی ژن UCP-1 در بافت چربی زیرپوستی از روش Real Time–PCR استفاده شد.
    یافته ها
    داده ها نشان دادند که بیان نسبی ژن UCP-1 در گروه هوازی با حجم متوسط در قیاس با گروه شاهد از نظر آماری بیشتر بود (P=0.014) با این حال، بیان نسبی ژن UCP-1 در گروه هوازی با حجم زیاد در قیاس با گروه شاهد از نظر آماری بالاتر نبود (P=0.36). هم چنین، بیان نسبی ژن UCP-1 بین این دو مدل تمرین، اختلاف معنی داری نداشت (P=0.59).
    نتیجه گیری
    نتایج بیان گر این هستند که تمرین های هوازی با حجم متوسط، اثر بارزی در افزایش بیان UCP-1 در بافت چربی سفید زیرپوستی دارند، در حالی که تمرین های هوازی با حجم زیاد چنین اثری ندارند. بنابراین، تصور می شود، افزایش زیاد در حجم تمرین هوازی، عامل مهمی در تقویت گرمازایی غیرلرزشی بافت چربی سفید محسوب نمی شود.
    کلیدواژگان: تمرین هوازی، UCP-1، گرمازایی، بافت چربی سفید
  • فاطمه ایزددوست *، رامین شعبانی صفحات 41-49
    مقدمه
    میوکاین هایی هستند که در فرآیند قهوه ای شدن چربی سفید نقش دارند و در برخی مطالعات تاثیر تمرین های قدرتی بر بیان آن ها نشان داده شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثر تمرین قدرتی بر میزان سطح سرمی آیریزین، میواستاتین و ارتباط آن با چربی های خون در زنان بدون تمرین بود.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش نیمه تجربی، 16 زن فعال بدون تمرین به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (10 نفر، نمایه ی توده ی بدن: 83/2±45/23) و شاهد (6 نفر، نمایه ی توده ی بدن: 62/2±28/23) تقسیم شدند. تمرین قدرتی شامل 8 هفته، سه جلسه هفتگی، هر جلسه 65 دقیقه بود. میزان سطح سرمی آیریزین، میواستاتین و پروفایل های لیپیدی پیش و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی اندازه گیری شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و سطح معنی داری در 05/0p< تنظیم شد.
    یافته ها
    نتایج نشان دهنده ی کاهش معنی دار کلسترول و میواستاتین در گروه تمرینی بود (05/0p<). هم چنین ارتباط بالایی بین میزان آیریزین و میواستاتین پس از 8 هفته تمرین قدرتی وجود داشت (05/0p<). علاوه بر این، بین آیریزین و میواستاتین با پروفایل های لیپیدی همبستگی مشاهده نشد (05/0p>).
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین قدرتی می تواند آثار مطلوبی را بر سطوح میواستاتین و کلسترول زنان بدون تمرین داشته باشد و میزان میواستاتین با آیریزین ارتباط دارد.
    کلیدواژگان: تمرین قدرتی، آیریزین، میواستاتین، پروفایل لیپیدی
  • فریده شیشه بر، پروین جولا *، نوشین اسد مسجدی، اعظم صادقی نیا، امل ساکی مالحی، محمد علی جلالی فر، اعظم دهیوری صفحات 50-60
    مقدمه
    سطوح بالای فاکتورهای هموستاتیک در خون با خطر افزایش یافته ی بیماری های قلبی عروقی مرتبط هستند. کشمش حاوی ترکیبات پلی فنلی است که می تواند خطر بیماری های قلبی عروقی را کاهش دهد. در این مطالعه، تاثیر کشمش سیاه هسته دار بر برخی فاکتورهای انعقادی، پروفایل لیپیدی و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (TAC) در بیماران مبتلا به هایپرلیپیدمی بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی، 40 بیمار مبتلا به هیپرلیپیدمی (25 زن، 13 مرد) با میانگین سنی 4/10±05/41 شرکت داشتند که به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه مداخله روزانه 90 گرم کشمش مصرف کردند و گروه شاهد، مداخله ای دریافت نکردند. سطوح پلاسمایی فیبرینوژن، فاکتورهفت انعقادی، پروفایل لیپیدی و TAC در ابتدا و بعد از 5 هفته مصرف کشمش اندازه گیری شد. فعالیت بدنی و یادآمد 24 ساعته در ابتدا و انتهای مطالعه بررسی شد. داده ها با آزمون تی مستقل و تی زوجی تحلیل شدند. سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    سطح فعالیت فیزیکی و دریافت انرژی بین دوگروه تفاوت معنی داری نداشت. بعد از5 هفته دریافت روزانه ی کشمش، TAC به طور معنی داری در گروه کشمش نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (001/0P-). اگر چه سطوح فیبرینوژن و فاکتور هفت در گروه کشمش کاهش یافت، اما در مقایسه با گروه شاهد معنی دار نبود (633/0P=، 459/0P=). در گروه مصرف کننده ی کشمش، میانگین کلسترول تام سرم ( 018/0P=) و LDL-C (01/0P=) نسبت به ابتدای مطالعه به طور معنی داری کاهش یافت، اما بین دو گروه در انتهای مطالعه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (855/0P=، 797/0P=).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه ی حاضر حاکی از این است که مصرف کشمش سیاه دانه دار که غنی از ترکیبات پلی فنلی است، اثرات مطلوبی بر ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم بیماران مبتلا به هیپرلیپیدمی دارد.
    کلیدواژگان: کشمش سیاه، فیبرینوژن، فاکتور هفت، ظرفیت آنتی اکسیدانی، پروفایل لیپیدی
|
  • Homa Hodaie, Mahsa Adibian, Golbon Sohrab*, Mehdi Hedayati Pages 1-9
    Introduction
    Experimental observations have shown the effect of curcumin on improving fasting blood glucose and weight loss. Curcumin is a natural yellow plant (stem), which exhibits various bio­logical activities such as anti-oxidant, anti-carcinogenic, and anti-diabetic effects. The aim of this study was to investigate the effect of curcumin supplementation on glycemic control and anthropometric indices in overweight patients with type 2 diabetes.
    Materials And Methods
    In this randomized, double-blind, placebo-controlled trial, 53 participants with type 2 diabetes were divided randomly into the experimental and control groups to receive either 500mg curcumin or placebo capsule three times in a day for 10 weeks. Anthropometric measures including weight, height, waist circumference, hip circumference and BMI, serum levels of fasting blood sugar (FBS), Hemoglobin A1c (HbA1c), insulin, HOMA-IR and HOMA-β were determined at baseline and again 10 weeks later.
    Result
    There were no significant differences between the two groups with regard to mean age, duration of diabetes, treatment method, drugs and sex distribution. At the end of the study the mean serum concentration of blood sugar decreased significantly between the two groups (p=0.01). Mean serum concentrations of insulin, HbA1C, HOMA-IR and HOMA-β showed no significant changes between two groups at the end of the study. Mean body weight decreased significantly in the curcumin group, compared to the controls at the end of the study (p=0.04). Mean hip circumference decreased significantly in curcumin group at the end of the study compared to the baseline (p=0.05), a difference that was significant in curcumin group, compared to the placebo group (p=0.01). At the end of the study the mean waist circumference had no significant difference between the two groups.
    Conclusion
    This study indicated that daily administration of 1500 mg curcumin has positive effects in reducing fasting blood glucose and weight in patients with type 2 diabetes.
    Keywords: Curcumin, Diabetes, Weight lost, Glycemic control
  • Farideh Shishehbor, Elham Kazem Assareh*, Masoud Veisi, Amal Saki Malehi Pages 10-17
    Introduction
    Postprandial blood glucose concentration is one of the factors related to chronic diseases. This study examines the postprandial glucose response to bread made of roasted chickpea flour and white wheat flour. The effect of the roasted chickpea flour on glycemic index, glycemic load, and glycemic profile of white bread was also investigated.
    Materials And Methods
    In this cross-over randomized study, 10 healthy subjects (8 females, 2 males) enrolled in the study on 4 separate days with one week intervals. On each day, the blood glucose at fasting and at 15, 30, 45, 60, 90 and 120 minutes after ingestion of glucose solution, white bread and bread containing 1/4 and 1/2 roasted chickpea flour was measured. The glycemic index, glycemic load and glycemic profile were calculated.
    Results
    Postprandial blood glucose response to chickpea breads was significantly lower than to white bread (p
    Conclusion
    Adding roasted chickpea flour not only improves postprandial blood glucose response, but also considerably reduces the glycemic index and glycemic load of white bread.
    Keywords: Chickpea, Roasted chickpea, Bread, Glycemic index, Glycemic load, Glycemic profile
  • Masoumeh Ghorbani*, Ali Hassani, Adel Donyaei, Mahnaz Ghadiri Pages 18-25
    Introduction
    The aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of compound exercises with simultaneous omega-3 and l-carnitine supplementation on serum levels of Visfatin in type II Diabetic Women.
    Materials And Methods
    This quasi-experimental study included a pre-test and post-test with 5 experimental groups and one control group. Participants of the study were type II diabetic women, average age 52.7±1.6 years and body mass index 29.82±4.35 kg/m², who were randomly divided into 6 groups of 10 individuals each: 1. ExerciseꙖ鱹 2. Exerci­seꉧ3, 3. Exercise carnitine, 4. Exercise omega 3 L- carnitine, 5. L-carnitineꉧ3 and 6. The control group. Omega-3 supplementation groups daily consumed 2000 mg of omega-3 and L-carnitine group 500 mg L-carnitine either. Training included 3 sessions per week, each session consisted of 30 minutes of aerobic exercise with 60-70% of maximum heart rate and 30-40 minute of circular resistance training with 60% of repetition maximum (1RM).
    Results
    T-test showed that visfatin levels in groups 3, 4 and 5 (p≤0.01), fasting glucose and glycosylated hemoglobin in groups 2 and 1, and 4 and 5 (p≤0.001) and insulin in group 5 was significantly reduced (p≤0.02). Comparison showed no significant differences between the groups p>0.05.
    Conclusion
    The results of this study, show that compound exercises, along with and simultaneous supplementation of Omega-3 and with l-carnitine, are appropriate stimuli to curtail visfatin levels and reduce risk factors in type 2 diabetic women.
    Keywords: Compound exercises_Omega-3 supplementation_L-carnitine supplementation_Visfatin_Type 2 diabetes
  • Lale Abadi, Dr Mahmood Reza Azghani, Dr Zahra Salahzadeh*, Dr Mandana Reazei, Dr Ali Eteraf Oskoue Pages 26-33
    Introduction
    Type II diabetes is a chronic disease, which if not controlled properly, can have complications, such musculoskeletal complications. Kinematics studies of muscle endurance of patients with type II diabetes demonstrate lower muscle endurance in these individuals. The aim of this study was to evaluate the isometric endurance of hip extensor and abductor muscles in people with type II diabetes in two groups, i.e with and without the risk of peripheral neuropathy in comparison with healthy people.
    Method and Materials: Fifteen healthy subjects and 27 patients (in three groups) with type II diabetes (15 patients without peripheral neuropathy and 12 patients with peripheral neuropathy) participated in this study. Isometric endurance of the hip extensor and abductor muscles was recorded using the Biodex isokinetic machine and slope of the power diagram was calculated.
    Results
    Results showed no significant differences for the diagram slope between the three groups in terms of hip extensor and abductor muscle endurance. (Extensor diagram slope, P=0.45) (Abductor diagram slope, P=0.63).
    Conclusion
    Endurance related parameters of hip extensor and abductor muscles in patients with type II diabetes, with or without peripheral neuropathy, are not significantly different from those of healthy subjects. Hence, the isometric endurance test perse cannot describe muscle endurance in type II diabetic patients.
    Keywords: Type II diabetes, Hip, Muscle, Endurance, Peripheral neuropathy
  • Samane Afshari, Dr Mahsa Mohammad-Amoli*, Dr Saeed Daneshyar Pages 34-40
    Introduction
    The aim of this study was to investigate the effect of moderate and high volume aerobic training on the expression of Uncoupling Protein 1(UCP-1) gene in subcutaneous WAT (sub-WAT).
    Materials And Methods
    Twenty-four rats were assigned randomly into three groups: 1) control (n=8) 2) moderate-volume aerobic training (n=8) and 3) high-volume aerobic training (n=8). Subjects of training groups underwent continuous aerobic training on the treadmill for 8 weeks, 5 sessions per week at two different volumes of training. The Real Time–PCR method was used to measure the expression ratio of UCP-1 gene.
    Results
    Data showed that although the expression ratio of UCP1 gene in the moderate volume aerobic training group was significantly higher than control group (P=0.014), its expression ratio in the high volume aerobic training group did not differ significantly from controls (P=0.36); neither was the gene expression ratio different between moderate and high volume aerobic training groups (P=0.59).
    Conclusion
    Results indicate that moderate volume aerobic training, had an obvious effect in inducing UCP1 gene expression in subcutaneous adipose tissue, while the high volume aerobic training did not. Thus, increasing the volume of aerobic training to high levels may not be a key factor in promoting the non-shivering theremogenesis of sub-WAT.
    Keywords: Aerobic training, UCP-1, Theremogenesis, White adipose tissue
  • Fatemeh Izaddoust*, Dr Ramin Shabani Pages 41-49
    Introduction
    It seems that, relatively studies have examined the effects of strength training on irisin and myostatin hormones and to date, the association between irisin and myostatin with blood lipids in response to strength training has been assessed. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of strength training on serum level of irisin and myostatin hormones, and their association with lipid profile in untrained women.
    Materials And Methods
    In a semi experimental study 16 active untrained women were randomly assigned into two, the training (n=10; body mass index: 23.45±2.83 kg/m2) and the control (n=6; age; body mass index: 23.28±2.62 kg/m2) groups. The strength training program consisted of 8 weeks, three sessions per week, each session 65 minutes. Serum levels of irisin, myostatin and lipid profile concentrations were measured before and 24 hours the after last training session. Data analyses were performed using SPSS version 22 and significance was assigned at P
    Results
    Results showed significant decrease in levels of cholesterol and myostatin in the training group (P0.05).
    Conclusion
    In conclusion the results of the study demonstrated that strength training can have favorable effects on myostatin and cholesterol serum levels in untrained women and that myostatin level is strongly correlated with irisin.
    Keywords: Strength training, Irisin, Myostatin, Lipid profile
  • Farideh Shishehbor, Parvin Joola*, Nooshin Aasad Masjedi, Azam Sadeghinia, Amal Saki Malehi, Mohammad Ali Jalali Far, Azam Dehyouri Pages 50-60
    Introduction
    High circulating levels of hemostatic factors are associated with increased CVD risk. Raisins contain polyphenolic compounds which can reduce risk factors for cardiovascular disease. In this study the effect of black raisin consumption on some coagulation factors, lipid profile and serum Total Antioxidant Capacity (TAC) in hyperlipidemic patients was evaluated.
    Materials And Methods
    In this randomized clinical trial, 40 hyperlipidemic patients (25 women, 13 men), mean age of 41.05±10.4 years, participated and were randomly divided into two groups. The intervention group consumed 90 gr black raisins for 5 weeks while the control group received no intervention. Plasma levels of fibrinogen and factor VII, lipid profile and TAC were determined at baseline and after 5 weeks of intervention. Physical activity and 24-hour recall were also evaluated questionnaire at baseline and at end of the study. Data were analyzed using independent T-test and paired T-test and significant was set at P values
    Results
    Physical activity and energy intake did not differ significantly between the two groups. After 5 weeks of daily intakes of raisin, TAC was significantly increased in the raisin group compared to the control group (P=0.001). Although levels of lipid profile, factor VII and fibrinogen were decreased in the raisin group, they were not significant compared with control group (P=0.459, P=0.633). Mean serum total cholesterol (P=0.018) and LDL-C (P=0.01) was significantly reduced, compared to baseline, but no significant difference was observed between the two groups (P=0.797, P=0.855).
    Conclusion
    These results indicate that consumption of black raisin which is rich in polyphenolic compounds has beneficial effects on serum antioxidant capacity in patients with hyperlipidemia.
    Keywords: Black raisin, Fibrinogen, Factor VII, Antioxidant capacity, Lipid profile