فهرست مطالب

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال بیستم شماره 2 (پیاپی 98، خرداد و تیر 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/05/12
  • تعداد عناوین: 5
|
  • فریدون عزیزی * صفحات 57-58
    بدون شک مقالات مرورسیستماتیک (مرور نظام مند یا مرور ساختاریافته) و متاآنالیزها مهم ترین مقالات علمی برای اشاعه پزشکی مبتنی بر شواهد هستند. به طور میانگین این مقالات بیشترین ارجاعات (Citations) را به خود اختصاص می دهند و یافته های آن ها برای نوشتن مقالات و فصول مختلف کتاب های پزشکی به کار گرفته می شوند.1،2 با این حال، هم چون دیگر مقالات پزشکی، مرورسیستماتیک و متاآنالیز نیز می تواند درجات مختلف اعتبار علمی را داشته باشند.3 متاآنالیز می تواند به صورت آینده نگر یا گذشته نگر تدوین شود. ایده آل آن است که متاآنالیز به صورت آینده نگر تدوین شود؛ مانند متاآنالیز داده های ژنومی که در یک کنسرسیوم وسیع به صورت آینده نگر طراحی شده است.4 با این حال، بیشترین مقالات مرورسیستماتیک و متاآنالیز گذشته نگر هستند که نویسندگان سعی می کنند که اجزای مقالات مجزا و انتخاب شده ای را مورد بررسی قرار دهند.
    محققین برای استفاده شایان از مقالات مرورسیستماتیک و متاآنالیز تلاش نموده اند که برخی نکات مهم را که در ارزیابی این مقالات باید مورد نظر باشد به اطلاع خوانندگان برسانند.4-1 مقاله مهمی در سال 2016 نشان داد که 2728 درصد رشد مقالات مرورسیستماتیک و 2635 درصد رشد مقالات متاآنالیز بین سال های 1991 تا 2014 وجود داشته است؛ در حالی که در این فاصله زمانی سایر مقالات در PubMed تنها 153 درصد افزایش یافته اند. امروزه تعداد مقالات مرور سیستماتیک و متاآنالیز از تعداد مقالات کارآزمایی بالینی بیشتر است. تجزیه و تحلیل این مقاله مهم نتیجه گیری کرده است که قسمت عمده مقالات مرورسیستماتیک و متاآنالیز از نظر طراحی و اجرا دچار اشکال بوده اند. برای بسیاری از آن ها نیازی به انجام وجود نداشته، بسیاری مقالات مشابه در یک موضوع نتایج مغایری عرضه کرده اند و یافته های بسیاری از این نوع مقالات گمراه کننده است.5
    مهم ترین مسئله ارزیابی در یک مرورسیستماتیک این است که مقاله فاقد خطاهای سه گانه زیر باشد6: 1.خطر تورش (Risk of bias): در هر مقاله مروری سیستماتیک باید جستجو شود که یافته های مقاله متاآنالیز براساس خطر تورش طبقه بندی شوند. معمولا نتایج مطالعاتی که با تورش همراه هستند سبب دست بالا گرفتن فواید و دست پایین گرفتن خطرات می شود.7 لذا برای انجام متاآنالیزها، باارزش ترین مقالات، کارآزمایی هایی با انتخاب تصادفی[1] هستند. متاسفانه در بسیاری از مقالات متاآنالیز، بررسی دقیق این تورش امکان پذیر نیست. زیرا مقالات با خطر تورش کم همراه با مقالات با خطر تورش بالا مرور می شوند و نتایج آن ها روی هم ریخته می شود. در حالی که پیامد این دو نوع مقالات با یکدیگر متفاوت است
  • فیروزه حسینی اصفهانی، گلاره کوچکپور، مریم دانشپور، پروین میرمیران*، فریدون عزیزی صفحات 59-71
    مقدمه
    با توجه به این که تاکنون هیچ مطالعه ای به بررسی برهم کنش الگوهای غذایی با پلی مورفیسم ژن های MC4R، ZNT8 وCCND2 نپرداخته است، این مطالعه مورد شاهدی با هدف بررسی برهم کنش پلی مورفیسم های 12970134rs در ژن MC4R، 13266634rs در ژن ZNT8و 11063069rs در ژن CCND2 با الگوهای غذایی در ارتباط با سندرم متابولیک انجام شد.
    مواد و روش ها
    1630 فرد از میان شرکت کنندگان مطالعه قند و لیپید تهران انتخاب شدند. افراد مورد و شاهد از نظر سن، جنس و سال های پیگیری جور شدند. الگوهای تغذیه ای به روش تحلیل عاملی بر روی 25 گروه غذایی تعیین گردید. پلی مورفیسم های 12970134rs در ژن MC4R و 13266634rs در ژن ZNT8به روش Tetra-Primer ARMS-PCR و 11063069rs CCND2 به روش ARMS-PCR تعیین ژنوتیپ شدند.
    یافته ها
    میانگین سنی به ترتیب در افراد گروه مورد و شاهد 11±3/43 و12±0/44 سال بود. دو الگوی غذایی سالم و غربی شناسایی شدند. شانس ابتلا به سندرم متابولیک در حاملین الل A از پلی مورفیسم 12970134rs در چارک چهارم الگوی غذایی غربی (41/2-04/1)71/1:OR) در مقایسه با سایر گروه های ژنوتیپی افزایش یافت. در حاملین الل G از پلی مورفیسم 11063069rs در چارک چهارم الگوی غذایی سالم، نسبت شانس برای سندرم متابولیک (78/1-39/0) 88/0:OR) کاهش یافت، در حالی که در افراد با ژنوتیپAA از پلی مورفیسم 11063069rs چنین روندی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه، تبعیت از الگوی غذایی سالم و یا غربی به ترتیب می تواند اثر پلی مورفیسم های 12970134rs و 11063069rs بر ابتلا به سندرم متابولیک را تغییر دهد.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، پلی مورفیسم، MC4R، ZNT8، CCND2، الگوهای غذایی
  • مجید مردانیان قهفرخی*، عبدالحمید حبیبی، علی اکبر علی زاده صفحات 72-80
    مقدمه
    فاکتور رشد نروتروفیک مغزی (BDNF)، علاوه بر نقش عمده ای که در اختلالات رفتاری دارد، نقش مهمی نیز در کنترل دریافت غذایی و وزن ایفاء می کند. تاثیر ترکیبی فعالیت ورزشی و رژیم غذایی بر سطوح BDNF به طور کامل شناسایی نشده است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر فعالیت هوازی حاد به دنبال مصرف رژیم های غذایی متفاوت بر سطوح BDNF و کورتیزول سرم مردان دارای اضافه وزن می باشد.
    مواد و روش ها
    در مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح متقاطع، 10 مرد دارای اضافه وزن (سن 1/6±23 و شاخص توده بدنی 47/0±26/29)، به عنوان آزمودنی در چهار جلسه با یک هفته فاصله به آزمایشگاه فیزیولوژی ورزشی مراجعه کردند. در هر جلسه دو ساعت پس از مصرف یکی از رژیم های غذایی معمولی، پر کربوهیدرات، پر پروتئین و پر چرب، آزمودنی ها 30 دقیقه تمرین هوازی روی تردمیل با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. در هر جلسه نمونه های خونی در حالت ناشتا، دو ساعت پس از مصرف رژیم غذایی (قبل از ورزش) و پس از ورزش جهت اندازه گیری سطوح BDNF و کورتیزول سرم از آزمودنی ها گرفته شد.
    یافته ها
    سطوح سرمی BDNF پس از فعالیت هوازی حاد به دنبال رژیم غذایی پر کربوهیدرات (001/0P=) و پر پروتئین (001/0P=) و معمولی (039/0P=) نسبت به رژیم غذایی پر چرب افزایش معنی داری نشان داد. تفاوت معنی داری در سطوح سرمی کورتیزول پس از فعالیت هوازی به دنبال چهار نوع رژیم غذایی متفاوت مشاهده نشد (258/0P=).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد دریافت کالری از رژیم غذایی پر چرب موجب کاهش سطوح BDNF سرمی در مردان دارای اضافه وزن می شود و فعالیت هوازی پس از مصرف رژیم غذایی پر چرب با وجود عدم تغییر سطوح کورتیزول، افزایشی در سطوح BDNF ایجاد نمی کند.
    کلیدواژگان: فاکتور رشد نروتروفیک مغزی، کورتیزول، فعالیت هوازی، رژیم غذایی، اضافه وزن
  • رستم علی زاده*، نجمه گلستانی، لیدا مرادی، نجمه رضایی نژاد صفحات 81-88
    مقدمه
    آدروپین در متابولیسم چربی نقش دارد و تاکنون در زمینه تاثیر فعالیت ورزشی بر آدروپین پژوهشی صورت نگرفته، از این رو در مطالعه ی حاضر تاثیر یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی بر سطوح آدروپین و مقاومت به انسولین را در زنان دارای اضافه وزن مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    آزمودنی های این تحقیق شامل 24 زن دارای اضافه وزن با میانگین و انحراف استاندارد سن، قد و وزن، به ترتیب 1/4±34/25 (سال)، 07/4±6/163 (سانتی متر) و 56/4±98/76 (کیلوگرم) بوده، که از طریق اطلاعیه و به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت نمودند. گروه آزمون یک فعالیت حاد استقامتی را انجام داده و گروه شاهد در زمانی معادل با زمان گروه تجربی استراحت داشتند. در جلسه فعالیت حاد استقامتی، آزمودنی ها با شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی خود برروی تردمیل به مدت 30 دقیقه دویدند. تغییرات داده های قبل و بعد تمرین/استراحت دو گروه محاسبه شد و سپس این تغییرات با استفاده از آزمون تی مستقل مقایسه شد. سطح معنی داری برای تمام تحلیل های آماری 05/0P< در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بین گروه آزمون و شاهد در فاکتورهای انسولین (03/0P=) و مقاومت به انسولین (031/0P=) تغییرات معنی دار مشاهده شد، اما برای گلوکز (327/0P=) و آدروپین (330/0P=) تغییرات معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    احتمال می رود به دلیل تاثیر حالت ناشتایی در افزایش آدروپین و یا ناکافی بودن مدت و شدت فعالیت، تغییرات معنی دار در سطح آدروپین مشاهده نشد
    کلیدواژگان: آدروپین، مقاومت به انسولین، فعالیت هوازی، کاهش وزن
  • نازنین مصلحی، سکینه شب بیدار، فهیمه رمضانی تهرانی*، پروین میرمیران، فریدون عزیزی صفحات 89-101
    مقدمه
    هدف از این مطالعه، مرور سیستماتیک مطالعاتی است که به بررسی ارتباط نمایه توده بدنی (BMI) با هورمون آنتی مولرین (AMH)، پرداخته اند.
    مواد و روش ها
    برای بازیابی مقالات مرتبط در دو پایگاه PubMed و Scopus با استفاده از کلید واژه های مناسب، جستجو صورت گرفت. مقالات اصیلی که تا دسامبر 2016 چاپ شده بودند و به بررسی ارتباط نمایه توده بدنی یا سطوح آن با میزان هورمون AMH در زنان سنین باروری پرداخته بودند، واجد شرایط ورود به این مطالعه بودند.
    یافته ها
    در این مطالعه، 26 مقاله وارد گردید. افراد شرکت کننده بر حسب ابتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) و ناباروری به سه گروه زنان مبتلا به PCOS، زنان نابارور غیر مبتلا به PCOS و زنان بارور و غیر مبتلا به PCOS، تقسیم شدند. 7 مطالعه از 11 مطالعه در زنان PCOS، 3 مطالعه از 7 مطالعه در زنان مبتلا به ناباروری و 4 مطالعه از 5 مطالعه در زنان بارور غیر مبتلا به PCOS، همبستگی منفی بین BMI و AMH را گزارش کردند. با این وجود قدرت همبستگی بین این دو متغیر کوچک بود (به طور عمده کمتر از 3/0). در4 مطالعه از 6 مطالعه در زنان PCOS، 1 مطالعه از 3 مطالعه در زنان نابارور و 2 مطالعه از 7 مطالعه در زنان بارور غیر مبتلا به PCOS، میزان AMH در زنان چاق کمتر از زنان غیر چاق بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های مطالعات کنونی و تناقض در آن ها، ارتباط BMI و میزان ذخیره تخمدانی، نامشخص است.
    کلیدواژگان: چاقی، نمایه توده بدنی، هورمون آنتی مولرین، AMH، ذخیره تخمدانی
|
  • Firoozeh Hosseini-Esfahani, Dr, Gelareh Koochakpoo Dr, Maryam Daneshpour, Fereidon Azizi, Parvin Mirmiran* Pages 59-71
    Introduction
    Few studies have investigated the interaction of food patterns with polymorphisms of the MC4R, ZNT8, and CCND2 genes. This study was performed to evaluate the interaction between MC4R rs12970134, ZNT8 rs13266634 and CCND2 rs11063069, polymorphisms and dietary patterns, in relation to MetS. Materials and
    Methods
    A total of 1630 subjects were selected from participants of the Tehran Lipid and Glucose Study. The cases and controls were matched by age, gender and the years of follow-up. Dietary intakes were obtained using a valid and reliable semi-quantitative food frequency questionnaire. Dietary patterns were determined using factor analysis on 25 food groups. MC4R rs12970134 and ZNT8 rs13266634 polymorphisms were genotyped by Tetra-Primer ARMS-PCR Analysis, and CCND2 rs11063069 by the ARMS-PCR Analysis.
    Results
    The mean ages were 43.3±11 and 43.03±12 years in cases and controls, respectively. Two healthy and western dietary patterns were identified. MetS risk increased in the fourth quartile of western dietary pattern scores, in A allele carriers of rs12970134 (OR: 1.71 (1.04-2.41), compared to other genotypes. This risk decreased in the fourth quartile of healthy dietary pattern scores in G allele carriers of rs11063069 (OR: 0.88(0.39-1.78), P trend
    Conclusion
    According to the results of this study, adherence to healthy or western food patterns could respectively alter the effects of 12970134rs and 11063069rs polymorphisms, on the development of metabolic syndrome.
    Keywords: Metabolic syndrome, Polymorphisms, MC4R, ZNT8, CCND2, Dietary pattern
  • Majid Mardaniyan Ghahfarrokhi *, Abdulhamid Habibi Dr, Ali Akbar Alizadeh Dr Pages 72-80
    Introduction
    Brain-Derived Neurotrophic Factor (BDNF), besides its major role in behavioral disorders, plays an important role in controlling food intake and weight. The combined effects of exercise and diet on BDNF levels, have not been completely identified. Therefore, the current study was aimed to investigate the effect of acute aerobic exercise following different diets, on serum levels of BDNF and Cortisol in overweight men.
    Materials And Methods
    In this quasi-experimental crossover study, 10 overweight men (23±6.1 years old and 29.26±0.47 BMI), attended our physiology lab, in 4 sessions with one week intervals. In each session, after consuming Normal (N), High-carbohydrate (HCHO), High-protein (HP) and High-fat (HF) diets, the subjects performed a 30 min treadmill aerobic exercise, with 60-70% of maximum heart rate, and furthermore, blood samples were taken to measure serum levels of BDNF and Cortisol at fasting, 2 hour after the diet (before exercise), and after exercise.
    Results
    Serum levels of BDNF showed a significant increase after acute aerobic exercise, following HCHO (P=0.001), HP (P=0.001) and N (P=0.039) diets compared to the HF diet. There was no significant difference in serum levels of cortisol after aerobic exercise, following the 4 different diets (P=0.258).
    Conclusion
    It seems that calorie intake from the HF diet, reduces serum levels of BDNF in overweight men, and aerobic exercise after consuming this diet, despite the lack of changes in Cortisol levels, does not increase BDNF levels
    Keywords: BDNF, Cortisol, Aerobic activity, Diet, Overweight
  • Rostam Alizadeh Dr*, Najmeh Golestani Mrs, Lida Moradi Dr, Najmeh Rezaeinejad Mrs Pages 81-88
    Introduction
    Adropin plays an important role in lipid metabolism; however, no research seems to have been done on the effect of exercise on serum adropin levels. Therefore, the present study attempted to investigate the effect of an aerobic exercise session with FATmax intensity on adropin levels and insulin resistance among overweight women.
    Materials And Methods
    The participants, who volunteered to take part in the research through announcements, included 24 overweight women with the means and standard deviations of their age, height, and weight being 25.34±4.1 y, 163.6±4.07 cm, and 76.94±4.56 kg, respectively. The exercise group performed an acute endurance activity, while the control group rested for the same amount of time. In an acute endurance activity session, the participants ran on treadmills for 30 minutes at their FATmax intensities. Changes in the data for the two groups were calculated, before and after the activity session and then compared using independent-samples t-tests. The significance level for all the statistical analyses was set at p
    Results
    Results showed significant differences between the two groups in terms of insulin (p=0.030) and insulin resistance (p=0.031), but not such a difference for glucose (p=0.327) and adropin (p=0.330).
    Conclusion
    It seems that this type of activity, despite its largely aerobic nature, simply failed to stimulate adropin, due to the effect of the control group’s fasting state on increasing adropin levels, and/or the lower duration and intensity of the activity
    Keywords: Adropine, Insulin Resistance, Aerobic Exercise, Weight Loss
  • Nazanin Moslehi, Sakineh Shab-Bidar Dr, Fahimeh Ramezani Tehrani Dr*, Parvin Mirmiran Dr, Fereidoun Azizi Dr Pages 89-101
    Introduction
    The aim of the current study was to systematically review studies on the associations of obesity or body mass index (BMI) with anti-mullerian hormone (AMH).
    Materials And Methods
    PubMed and Scopus databases were searched using the appropriate keywords. Original studies published up to December 2016, that evaluated the independent associations of BMI or obesity with AMH in reproductive aged women, were considered eligible.
    Results
    In this study, 26 articles were included. Based on Polycystic ovarian syndrome (PCOS) and fertility status, participants were divided into three groups of PCOS women, infertile non-PCOS women, and fertile and non-PCOS women. Seven of 11 studies on PCOS, 3 of 7 studies on infertile and 4 of 5 studies on non- PCOS women, reported negative correlations between BMI and AMH. However, strength of the correlations were weak (mostly less than 0.3). Four out of 6 studies on PCOS women, 1 out of 3 on infertile women, and 2 out of the 7 on fertile non-PCOS women reported a significant lower AMH level in obese than in non-obese women.
    Conclusion
    The association between BMI and ovarian reserve is not clear according to the current findings
    Keywords: Obesity, Body mass index, Anti, mullerian hormone, AMH, Ovarian reserve