فهرست مطالب

فصلنامه علوم اجتماعی
سال نهم شماره 3 (پیاپی 19، پاییز 1381)

  • تاریخ انتشار: 1381/07/15
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مرتضی فرهادی صفحه 7
    دشواری تعریف و تحدید معنای اصطلاحی مشارکت به اندازه ای است که گاه تا حد وارونگی و تضاد پیش می رود. این نوشته در چند صفحه نخست کوشیده است هم معنایی و نا هم معنایی، هم معنایی ناقص و کامل لغوی واژه مشارکت را با برخی واژگان مترادف و متباین همچون انبازی، خودیاری، همکاری، تعاون، معاونت، کمک، همیاری، دگریاری و یاریگری را در زبان فارسی مشخص سازد.
    سپس با گذر از سطح معانی لغوی واژگان، در پی راه یابی به معنای اصطلاحی و جوهره مشارکت، نویسنده به ذکر تعاریفی پرداخته است، که در آن ها جوهره مشارکت یا اصطلاحاتی نظیر دموکراسی، قدرت بخشی، اختیاردهی، سازماندهی، دخالت دادن، دخالت جمعی، خوداتکایی، تعاون، خودیاری، عدم تمرکز، خودمختاری محلی و نظایر آن یکی دانسته شده است.
    کار بعدی نویسنده نقد این مناسبات و کوشش در راه تبدیل و تاویل این اصطلاحات به عوامل بنیادی تری است که بتواند خواننده را به جوهره و ماهیت اصلی مشارکت نزدیک تر کند. در پایان، نشان داده شده که پژوهشگران ایرانی «مشارکت کار» با وجود اختلاف آرای بسیار در مسائل پیرامونی مشارکت، با شگفتی در مورد همسانی جوهره مشارکت و یاریگری و زیر مجموعه های آن (خودیاری، همیاری و دگریاری) با یکدیگر متفق القولند.
    کلیدواژگان: مشارکت، دموکراسی، یاریگری
  • محمود کتابی، وحید قاسمی صفحه 35
    امروزه مشارکت سیاسی مردم، زیر بنا و بنیاد توسعه سیاسی کشورها را تشکیل می دهد. این مشارکت به ویژه در نظام های مردم سالار از اهمیت زیادی برخوردار است. ایفای نقش در عرصه سیاست توسط زنان را باید از جمله نقش های جدید تعریف شده برای زنان قلمداد کرد.
    در فرآیند توسعه فرهنگی و انتقال از جامعه سنتی به جامعه پس از سنت، نقش های اجتماعی مختلف باز تعریف می شود و در این تعریف مجدد، انتظارات نقش ها دگرگون می شود. نقش زنان در جامعه سنتی عمدتا به نقش هایی در درون نهادخانواده محدود می شود و همواره بر نقش مادری و همسری آنها تاکید می گردد. در جامعه پس از سنت، از نقش های خانوادگی زنان، کاسته و به نقش های آنان در خارج از نهاد خانواده، افزوده می شود.
    از مهم ترین نقش های یک زن در شرایط جدید نقش سیاسی اوست. در جامعه پس از سنت، موقعیت شهروند بودن زنان بیش از موجودیت زیست شناختی آنها مورد توجه است.
    ایفای هر نقش برای کنش گر اجتماعی، با هزینه ها و پاداش هایی همراه است. چنین به نظر می رسد که ایفای نقش های سیاسی (حضور واقعی در عرصه سیاست) به ویژه در کشورهای در حال توسعه، از جمله در کشورهایی نظیر ایران، همواره امری پر مخاطره و پر هزینه بوده است. عرصه سیاست به ویژه برای زنان (در مقایسه با مردان)، مخاطره آمیزتر و پرهزینه تر است.
    به نظر می رسد که سطح مشارکت سیاسی زنان در ایران در حال حاضر پایین است و به طور عمده به حضور در پای صندوق های رای - که از کم هزینه ترین اشکال مشارکت سیاسی است - محدود می شود. بالابودن هزینه های حضور در عرصه سیاست به ویژه برای زنان، در برابر پایین بودن پاداش چنین فعالیت هایی، به کاهش مشارکت سیاسی و محدود شدن آن به کم هزینه ترین اشکال مشارکت، خواهد انجامید.
    در این مقاله سعی براین بوده است که موضوع مشارکت سیاسی زنان در مراکز شهری استان اصفهان در قالب نظریه مبادله مورد کندوکاو قرار گیرد. ضمن ارایه وضعیت موجود مشارکت سیاسی زنان، براساس معرف های مختلف، توان مندی نظریه مبادله، در تبیین آن به عنوان یک متغیر وابسته مورد آزمون تجربی قرار خواهد گرفت. در این چارچوب پنج سؤال اصلی به شرح زیر مطرح گردیده و پاسخ های لازم برای آنها تدارک دیده شده است: 1 مشارکت سیاسی زنان در جامعه آماری مورد مطالعه در چه سطحی است؟
    2 موقعیت زنان، بر روی یک طیف هزینه/ پاداش، برای مشارکت سیاسی چگونه است؟
    3 آیا می توان متغیر مشارکت سیاسی زنان را به عنوان یک متغیر وابسته، با استفاده از قضیه ارزش در نظریه مبادله، در جامعه آماری مورد مطالعه تبیین کرد؟
    4 در صورت مثبت بودن پاسخ به سؤال سوم، توانایی قضیه ارزش از نظریه مبادله، در تبیین مشارکت سیاسی زنان تا چه حد است و به عبارت دقیق تر چه سهمی از واریانس متغیر مشارکت سیاسی زنان توسط قضیه مذکور توضیح داده می شود؟
    5- علاوه بر متغیر هزینه / پاداش، کدام متغیرها را می توان به عنوان متغیرهای مفروض تاثیرگذار بر مشارکت سیاسی زنان در جامعه آماری مورد مطالعه دانست؟
  • اعظم راو دراد صفحه 57
    جامعه پذیری فرآیندی است که طی آن فرد ارزش های رایج را که ساخت نظام اجتماعی بر آن متکی است شناخته و آنها را درونی می سازد. عنصر سیاسی در این جامعه پذیری تاثیرگذار بوده و در آن فرد با مفاهیم جامعه، اقتدار، مشارکت، همبستگی و مانند آن آشنا می شود. بنابراین جامعه پذیری سیاسی یکی از ابعاد کلی جامعه پذیری و به معنای «فرآیند مستمر یادگیری است که به موجب آن افراد ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف، حقوق و نقش های خویش در جامعه پی می برند.» (قوام، 229:1369).
    جامعه پذیری سیاسی خود موجب مشارکت سیاسی فرد در جامعه می شود. «در این فرآیند افراد می آموزند که باید با مشارکت در روند تصمیم گیری های اجتماعی و سیاسی در سرنوشت خویش شرکت کنند. این مشارکت درتمام نظام ها به یک نحو و صورت انجام نمی گیرد و با توجه به شرایط، ممکن است مسالمت جویانه و یا خصمانه باشد» (همان: 236). عوامل مختلفی در جامعه پذیری سیاسی نقش دارند که از آنها با عنوان عوامل اولیه (خانواده و گروه همسالان)، و عوامل ثانویه (مؤسسات آموزشی، احزاب سیاسی، نهادهای صنفی و رسانه های گروهی) یاد می شود. در بحث حاضر نقش رسانه هنری سینما در فرآیند جامعه پذیری سیاسی مورد توجه قرار گرفته و با تاکید بر جامعه زنان کارگردان سینما، چگونگی مشارکت سیاسی غیر مستقیم ایشان در این فرآیند مورد بررسی قرار می گیرد
  • هما زنجانی زاده صفحه 89
    توسعه یک فراگرد جامع با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. توسعه سیاسی بیش از دیگر مفاهیم دارای بار ایدئولوژیکی و قومی است. یکی از ابعاد توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی است. زنان 50% جمعیت را تشکیل می دهند. از آنجا که مردان نمی توانند به اندازه کافی از منافع زنان دفاع کنند، مشارکت زنان در همه فعالیت های سیاسی یک ضرورت است بنحوی که می توان گفت اگر زنان در حوزه سیاسی، اقلیتی بشمار آیند، دموکراسی ناتمام است. مشارکت سیاسی زنان به معنای شرکت زنان در انتخابات و رای دادن نیست، بلکه مشارکت به معنای آن است که زنان در تمام نهادهای دموکراتیک نقش تعیین کننده و تصمیم گیرنده داشته باشند. در حالی که هنوز بعضی از وظایف سیاسی و فرهنگی با جنسیت تعیین می شود. مکانیسم های یکسانی مشارکت زنان در زندگی سیاسی، اقتصادی و علمی را تعیین می کند. در این مقاله نخست بر پایه تعریف سنتی سیاست، یک تحقیق پیمایشی درباره مشارکت سیاسی دانشجویان با تکیه بر جنسیت بررسی می شود و سپس نقدی از تعریف سنتی سیاست با توجه به دیدگاه های جامعه شناسی زن به عمل می آید. سپس مشارکت سیاسی دوباره تعریف شده و عوامل بازدارنده مشارکت سیاسی زنان بررسی و نهایتا استراتژی مقابله با این عوامل ارایه می شود.
    توسعه یک فراگرد جامع با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. میدانیم که سازمان ملل متحد برای اولین بار دهه 1960 را به توسعه اختصاص می دهد و رشد اقتصادی به عنوان میزان آهنگ رشد یک کشور در نظر گرفته می شود. همچنین به کشورهای جهان سوم توصیه می شود که سعی کنند از نظر صنعتی شدن به کشورهای توسعه یافته برسند. گرچه این اصل نیز پذیرفته شده بود که هر چه برای توسعه خوب و سودمنداست برای همه مفید است. در دومین دهه پس از ارزیابی ها مشخص شد که سیاست های اتخاذ شده از نظر اجتماعی و جغرافیایی مواجه با شکست شده است. بنابراین بهبود شرایط زندگی فقیرترین افراد در دستور کار قرار گرفته و برای اولین بار زنان و بخصوص زنان فقیر مورد توجه قرار می گیرند(زنجانی زاده، 1369:182) در دهه سوم، این سئوالات مطرح می شوند:منظور از توسعه چیست؟
    توسعه برای چه کسانی است؟
    توسعه توسط چه کسانی تحقق می یابد و یا باید صورت گیرد؟
    توسعه فراگردی است که بدون تردید منافعی دارد و نتایج منفی آن نصیب کسانی می شود که در آن مشارکتی ندارند. مشارکت وسیله ایست تا مردم به اهداف خود برسند. هدف توسعه عبارت از رشد همراه با برابری و مشارکت است.
    اینک پس از یک دوره طولانی اقتصادگرایی، امروزه پذیرفته شده است که توسعه یک فراگرد جامع با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
  • ام البنین چابکی صفحه 107
    موضوع مشارکت سیاسی از جمله مباحثی است که پیشینه آن به سال ها قبل از میلاد مسیح می رسد و این در حالی است که مشارکت سیاسی زنان به طور رسمی و جدی از حدود یک قرن پیش (اوایل فرن بیستم) و به صورت اعطای حق رای به زنان، در بیشتر کشورهای اروپایی مطرح می باشد. (بشیریه، 1376)از مشارکت سیاسی، تعاریف گوناگونی ارایه شده است که هریک بر جنبه هایی از آن تاکید دارد. همچنین بنابر سلیقه های مختلف، تقسیم بندی های متفاوتی از مشارکت سیاسی صورت گرفته است که آن را به مشارکت سیاسی توده ها و نخبه ها، مشارکت سیاسی فعالانه و منفعلانه، مشارکت سیاسی خودجوش و برانگیخته، و... تقسیم میکند.
    در بحث از مشارکت سیاسی زنان، گفته می شود که این مشارکت، اغلب، منفعلانه، برانگیخته، و در سطح توده هاست و به همین دلیل مشارکت زنان در سطح نخبه ها محسوس نیست. به بیان دیگر هنوز شمار زنانی که در راس دولت، حکومت و پارلمان قرار دارند، در حدی نیست که بتواند به عنوان وزنه ای در عالم سیاست مطرح باشد. (The Advancement of Women. UN. 1995)ادعاهای جهانی بر این امر تاکید دارند که زنان در مقایسه با مردان از علاقه مندی کمتری نسبت به سیاست برخوردارند، این ادعا توسط پژوهش ها و مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف مورد تایید قرار گرفته است که در این مقاله ده مورد آن ذکر خواهد شد، (از جمله تحقیقات Wade Larry.L.1996 - pippa Norris، 1996) همچنین نتایج تحقیق نگارنده در مورد مشارکت سیاسی دختران و پسران دانشجو در پنج دانشگاه تهران که یافته های جهانی را درباره مشارکت سیاسی زنان، مورد تایید قرار داد، که به برخی از آن ها اشاره خواهد شد.
    در بررسی علل کم علاقگی زنان نسبت به سیاست، به عوامل متعددی برمی خوریم که می توان آنها را در دو دسته تقسیم بندی کرد: دسته نخست شامل عوامل تاثیرگذار بر مشارکت سیاسی تمام افراد اعم از زن و مرد است. اما با وجود این عمومیت، نقش بازدارندگی آن برای زنان از شدت بیشتری برخوردار است. به عنوان مثال آسیب پذیری سیاسی زنان در رژیم های دیکتاتوری بیش از مردان است. نمونه آن وضعیت زنان در دوران آلمان هیتلری است که طی این دوران، زنان به پایین ترین درجه شهروندی تنزل یافتند و...
    دسته دوم عواملی است که اختصاص به زنان دارد؛ از جمله عامل روانی شخصیتی که به نوبه خود معلول عوامل دیگری که همانا فرهنگ و جامعه پذیری سیاسی است.
    عامل روانی شخصیتی در ابعاد زیر قابل بررسی است: زنان در مقایسه با مردان، احساس اعتماد و توافق بیشتری نسبت به رهبران سیاسی دارند و لذا در سیاست، محافظه کارانه تر از مردان عمل می کنند.
    زنان، برای فعالیت سیاسی، انگیزه لازم را ندارند. نظریه های مختلف در زمینه مشارکت سیاسی (نظریه منابع نظریه بسیج نظریه ابزاری نظریه انگیزه ابزاری) در مجموع مؤید این نکته اند که افراد در صورتی به مشارکت سیاسی می پردازند که منافع آن را بیش از زیانش تشخیص دهند. از آنجا که فعالیت سیاسی در غالب جوامع، برای زنان، از هزینه بالایی برخوردار است، آنان تمایل به مشارکت سیاسی در سطح نخبه ها را ندارند.
    زنان، کمتر از مردان، به رفتارهای خشونت آمیز و کشمکش، گرایش دارند. در حالی که سیاست به معنای رایج آن ارتباط تنگاتنگی با قدرت (به مفهوم مادی آن) و خشونت (به ویژه در سطح روابط بین الملل) دارد (Sandra Whitworth 1997).
    نداشتن اعتماد به نفس که مانع از درگیری فعالانه زنان در فعالیت های اجتماعی و به ویژه فعالیت سیاسی آنان می شود. چنین باوری، از طریق خانواده، مدرسه، رسانه ها و... به زنان و به جامعه، القا می شود.
    احساس بی قدرتی در تاثیرگذاری سیاسی.
    در مقاله حاضر، با ارایه تعاریفی از مشارکت سیاسی و طرح نمونه هایی از تفاوت های مشارکت سیاسی زنان و مردان، علل و عوامل بازدارنده زنان از فعالیت سیاسی به اختصار مطرح می شود و سپس بطور مشخص پیرامون عوامل شخصیتی روانی محدود کننده مشارکت سیاسی زنان بحث خواهد شد و طی آن به بازدارنده های فرهنگی و نیز چگونگی جامعه پذیری سیاسی زنان اشاره خواهد شد و در پایان راهکارهایی در راستای تعدیل و رفع مشکلات و تنگناهای موجود ارایه خواهد شد.
  • عبدالعلی لهسایی زاده، یوسف باور صفحه 137
    در گزارش های سازمان ملل آمده است که زنان در مجامع قدرت و تصمیم گیری اقلیت بسیار کوچکی هستند. تعداد نمایندگان زن مجالس قانون گذاری جهان از 5/12 درصد در سال 1975 به 1/10 درصد در سال 1993 کاهش یافته است. در این سال تنها شش تن از سران کشورهای جهان زن بودند و هشت کشور از 184 کشور عضو سازمان ملل متحد، یک زن را به نمایندگی دایمی خود در این سازمان منصوب کردند. میزان مشارکت زنان در فعالیت های سیاسی بسیار پایین است. در نزدیک به 100 کشور هیچ زنی در مجالس قانون گذاری شرکت ندارد. در پایان سال 1993، زنان تنها شش مقام از مهم ترین مقام های سازمان ملل متحد را در اختیار داشتند.(1)علی رغم تلاش های زیادی که برای کاهش فاصله بین زنان و مردان در زمینه های مختلف صورت گرفته است، هنوز سهم زنان در سیاست اندک است و حضور آنان در هیات های مختلف سیاسی با توانایی شان تناسبی ندارد.(2) اصولا، ناچیز بودن تعداد زنان در مشارکت های سیاسی به دلیل پیش داوری های منفی مردان در ارتباط با استعدادها و توانایی های زنان است و همین نگرش های سلطه طلبانه نسبت به زن مانع از حضور فعال زنان در فعالیت های سیاسی شده است. این در حالی است که افزایش میزان مشارکت و تصحیح الگوی مشارکت زنان، همواره مد نظر سیاستگذاران در گفتارهای رسمی بوده است.
    مشارکت زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه بدان جهت از اهمیت برخوردار است که نیل به توسعه واقعی، تعالی زندگی انسان ها و کاهش نابرابری ها را تسهیل می نماید. اساسا مشارکت سیاسی کامل و نیل به توسعه سیاسی بدون دخالت و شرکت نیمی از جمعیت یک ملت (زنان) در سرنوشت خود، قابل دسترسی نیست. بررسی و سنجش نگرش مردان نسبت به فعالیت زنان در سیاست از آن جهت اهمیت پیدا می کند که رابطه نزدیکی بین نگرش های مردان و میزان فعالیت زنان وجود دارد. مجموعه ای از پیشداوری ها، سنت ها و باورهای کهنی وجود دارد که از طرف مردان اعمال می شود و در نتیجه حضور زنان در صحنه های سیاسی را محدود می کند. در عین حال وجود این مجموعه ها بعضی مواقع باعث می شود که حتی نگرش منفی در میان خود زنان نیز به صورت عمیق و نهفته نسبت به مشارکت سیاسی خودشان دیده شود. بنابراین به طور کلی سنجش نگرش اقشار مختلف جامعه نسبت به مشارکت سیاسی زنان اهمیت دارد.
    هدف این مقاله، بررسی تاثیر عوامل مربوط به وضعیت اقتصادی - اجتماعی دانشجویان و همچنین تفاوت های فردی بر نگرش آنان نسبت به مشارکت سیاسی زنان در جامعه است. در این رابطه، بررسی نگرش دانشجویان از آن جهت ضروری به نظر می رسد که اینان به عنوان نیروهای جوان و تحصیل کرده در آینده بر مصادر امور مختلف کشور قرار می گیرند و نهایتا نگرش های خود را بر انواع زمینه های مشارکتی زنان و به ویژه مشارکت های سیاسی اعمال خواهند کرد.
    مطالعات موجود در ارتباط با نگرش افراد نسبت به مشارکت زنان در سیاست را می توان در سطح بسیار وسیع به سه دسته مطالعات در کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و ایران تقسیم کرد. در اینجا از هردسته یک نمونه را بررسی می کنیم.
    گارسیا در تحقیقی در آمریکا به بررسی نگرش افراد نسبت به مشارکت زنان در سیاست پرداخته و نتیجه گرفته که فرهنگ سیاسی، جامعه پذیری و تعارض نقش ها بر نگرش افراد نسبت به مشارکت سیاسی زنان تاثیر دارد. همچنین تحلیل رگرسیونی داده ها نشان داده که متغیرهای تعصب مذهبی، جنس، میزان تحصیلات، سن، تعداد فرزندان و نوع تفکر افراد درباره زنان، با عدم تمایل آنان در رای دادن به کاندیدای زن برای ریاست جمهوری، رابطه آماری معنی داری دارد.(3) بیری، پندلتون و گارلند در تحقیقی به بررسی عوامل موثر در نگرش مردان نسبت به نقش زنان در لیبی پرداختند. نتایج تحقیق آنان نشان داده که متغیرهای سن، میزان تحصیلات، محل سکونت، نوع خانواده،پایگاه اجتماعی و اشتغال مادر، بر نگرش مردان نسبت به نقش زنان در اموری نظیر انتخاب همسر، مشارکت سیاسی، مشارکت در نیروی کار و... موثر و دارای رابطه معنی داری بوده است. در این تحقیق متغیرهای تعصب مذهبی، محل سکونت و نوع خانواده فاقد رابطه معنی داری بودند. محققان در پایان نتیجه گرفته اند که نگرش های مردان لیبی، به ویژه جوانان در حال نوگرایی است، زیرا جوانان از نقش سیاسی زنان بیشتر حمایت می کنند.(4)یزدخواستی، در تحقیقی که با روش تحلیل محتوا انجام داده، نگرش ها و بینش ها نسبت به زنان را طی 14 سال انقلاب اسلامی (71-1357)، از طریق دو روزنامه اطلاعات و جمهوری اسلامی، در قالب مقوله های «زن، اشتغال و مشارکت» و «زن و توان برابری» و... بررسی کرده است. وی همچنین برای مقایسه نتایج، همزمان باتحقیق مذکور، به مصاحبه با یک نمونه 120 نفری در اصفهان پرداخته است. نتایج، گویای آن است که در روزنامه ها طی 14 سال، افراد تنها به میزان 16 درصد بر تصدی زنان در مشاغل کلیدی (وکالت مجلس، منصب های حساس سیاسی و مدیریت ها) تاکید کرده اند و در مصاحبه انجام شده 32 درصد افراد بر لزوم تصدی زنان در مشاغل کلیدی تاکید نمودند. در مصاحبه انجام شده مردان در مقایسه با زنان، به میزان یک درصد، بیشتر با احراز مشاغل کلیدی توسط زنان موافق بودند. در مجموع، نتایج به دست آمده از تحلیل محتوای روزنامه ها نشان داده که اظهارات پیرامون اشتغال زنان در روزنامه ها بیانگر روند صعودی و مثبت بوده است.(5)